(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


چهارشنبه 27 شهریور 1392 - شماره 20593

سنت گرایی و مدرنیسم دو لبه یک قیچی
رقص خون غرب‌زدگان
   


Research@kayhan.ir
سیدعلی شهیدی
بی‌علاقگی آشکار آقای حسین روحانی به بازیافت تشکیلات حزب از دست رفته و فراموش شده اصلاحات در کشور ترس فزاینده از مرگ حتمی سیاسی تاریخی را در میان تجددگرایان غرب زده در ایران همه‌گیر کرده است. به‌نظر می‌رسد تصور تجددزدگان چنین است که کسی از نقشه ولی نعمت آنها در ایران مطلع نیست به جز حسین شریعتمداری! پس تنها راه نجات از زباله‌دان تاریخ را در آبکشی سیاسی رهبر جهانی شده‌شان «محمد خاتمی» می‌بینند. از همین رو ابتدا پروژه مضحک «تواب‌سازی» را در پیش گرفتند و خبرسازی در پیرامون «عفو سیاسی خاتمی» را با واسطه‌گری روزنامه‌های زنجیره‌ای اجرایی ساختند. تجددزدگان روی ظرفیت «فراموشی ملت و دستگاه‌های نظارتی» حسابی ویژه باز کرده بودند اما کماکان چشم‌شان به دست ارباب بود تا بلکه طرح «گفت‌وگوی تمدن‌ها» مجدداً در کوران نقشه صلح جهانی به عنوان مقدمه ضروری تشکیل حکومت جهانی در سال 2025 مورد توجه بنیادهای فراماسونری قرار گیرد.
اینجاست که تازه هدف از نامه‌نگاری‌ها و چانه‌زنی‌ها روشن می‌شود... دیگر خاتمی سربازی شده بود از مجموعه سربازان جریان جهانی‌سازی اجباری که به واسطه فرمان ارباب، وظیفه جنگ‌ افروزی در خط مقدم مبارزه با تمدن اسلامی را به عطا الله مهاجرانی واگذار کرده بود. به این ترتیب تجددگرایان غرب‌زده به دنبال مدرنیزه کردن جامعه اسلامی، عَلَم سکولاریزم را با تأخیر پنجاه ساله نسبت به دنیای مدرنیته در ایران بلند کردند و در این راه، نهایت بی‌سلیقگی را با ترجمه کلمه به کلمه واژگان این نحله ورشکسته و از مد افتاده غربی بدون کوچک ترین نوآوری به نمایش گذاردند. البته مشکل از دستگاه فکری امثال سروش و خاتمی نبود که کار به «انقلاب مخملی» کشید؛ بلکه اشکال کار از شناخت ابتدایی و بسیار ضعیف اتاق جنگ دشمن در بنیادهای بی‌فکری بود که سوروس و شارپ و دیگران با بودجه راکفلرها اداره کننده آن بودند. جنگ طلبانی که گمان می‌کردند ایران جایی شبیه شوروی سابق است و با صرف چند صدمیلیون دلار و یک برنامه‌ریزی ده بیست ساله می‌توان پرچمدار جهان جدید را خلع سلاح ایدئولوژیک که هیچ، به‌طور کامل براندازی کرد!
به این ترتیب پرده نهایی تئاتر نئوکان‌های جنگ‌طلب آمریکایی درعین سرخوشی و امید به پیروزی حتمی در 1388 کلید خورد. فارغ از این که این فتنه‌گران غرب زده بودند که در مسلخ، رقص خون آخر را مقابل ارباب اجرا می‌کردند. حال آنها که تا دیروز در «مؤسسه آینده» و «بنیاد باران» و صدها سازمان غیردولتی دیگر به افتخار برادران راکفلر «هورا» می‌کشیدند و دوران اسلام محمدی و حسینی را پایان یافته می‌پنداشتند از فراموشخانه‌های لندن و لس‌آنجلس یا کنج بند 209 اوین چشم به راه بازی بدون توپ خاتمی مانده‌اند، راستی چرا خاتمی؟! مثلا چرا کسی امیدی به کروبی، موسوی یا حتی موسوی خوئینی‌ها ندارد؟
برای روشن شدن پاسخ این سؤال باید صحنه بازی جدید دشمن و جبهه‌های جدید باز شده و پس از شکست اصلاحات را مرور کنیم. امروز به وضوح آشکار شده که تلاش جریان مدرنیسم برای حذف دین از زندگی بشر در پایان قرن بیستم با شکستی قطعی روبه رو شد جرا که فرض مجریان این جریان جهانی چنین بود که مقوله‌ای به نام «دین» فارغ از نام آن به قرن بیست و یکم راه نخواهد یافت و بشر مدرن از هر نوع ایده پرستش‌گرایانه‌ای آزاد باشد. اما نهایت این نسخه جهانی به سرگشتگی انسان مدرن و رشد روزافزون و بی‌رویه علایق مذهبی و خداگرایانه بشریت انجامید. برای جهت دادن و خلع سلاح موج جدید که اتفاقا بخش بزرگی از آن به نفع اسلامگرایی سنگینی می‌کرد طرح‌هایی به روزرسانی شده از آستین مدیران جهانی‌سازی بیرون خزید.
نخست طرح بزرگ اشاعه عرفان‌های کاذب به عنوان پاسخی دم‌دستی و سریع برای رفع تشنگی معنوی جهانی. دوم طراحی و معرفی دین نوین جهانی به عنوان مسیری انحرافی که پتانسیل جلوگیری از پیروزی نهایی اسلامگرایان پس از واقعه جنگ تمدن ها را داراست. لازم به ذکر است پیش‌بینی پیروزی نهایی اسلام پس از جنگ‌های آخرالزمانی و در آخرین مرحله از آنچه غربی‌هایی مانند برنارد لوئیس آن را «جنگ تمدن‌ها» می‌خوانند حاصل تئوری‌پردازی‌های همین اندیشکده‌های غربی است کما این‌که پیش‌گویی‌های آنها با روایت آخرالزمانی مسلمین مشابهت‌هایی نیز دارد.
دین جهانی چیست؟
دین جهانی ملغمه‌ای از فلسفه سنت‌گرایانه اسلامی- مسیحی، عرفان یهودی کابالیستی، معارف بودایی و هندوئیسم با رنگ شیعه باطنی اسماعیلیه است که شباهت‌های زیادی با «تئوسوفیسم» داردکه فرقه مریمیه به نمایندگی فراماسون صاحب رتبه حسین نصر اکنون داعیه دار آن است. هزینه پرداخت مرحله به مرحله و رشد و بلوغ این اندیشه را انگلیسی‌ها در طول سالیان دراز داوطلبانه پرداخت کرده‌اند اما جهانی شدن آن مستلزم «پذیرش داوطلبانه مردمی» است.1
برای فراهم سازی چنین فرصتی نیاز به ایجاد اصلاحات دینی در ادیان ابراهیمی وجود دارد. نام این طرح «پروژه اصلاح دینی و تغییر شکل مذهب» است. تفکیک اسلام به نوع پیشرو و طالبانی نیز ساخته و پرداخته متفکرین پشت پرده اجرای همین طرح است. به قول محمود صدری جامعه‌شناس ضدانقلاب مقیم آمریکا «همه این افراد و بسیاری دیگر مانند عبدالله گل، اردوغان، فتح‌الله گولن، طارق رمضان و... چهره‌های سرشناس این چالش مقدس عهد جهانی معاصر هستند.»2 هرچه آتش سلفی‌گری و جنگ‌های طایفه‌ای درونی میان مسلمانان، هندوها، بودایی‌ها و مسیحیان و احیانا درگیری‌های کوچک منطقه‌ای میان پیروان ادیان متفاوت شعله‌ور شود راه برای جریان اصلاح‌طلب گشوده خواهد شد. به نظر می رسد آنچه در مصر و ترکیه و سوریه و بعضا لبنان و پاکستان و افغانستان و میانماز و کشمیر امروز در جریان است از همین دست درگیری‌ها باشد.
کما این‌که پیش از این گفته شد متفکرین شیطانی پشت این ایده جهانی به هیچ‌وجه از جنگ تمام‌عیار میان ادیان و تمدن‌های فعلی استقبال نمی‌کنند چرا که شانس پیروزی خود را در مقابل هزار سال اندیشه شرقی بسیار کم ارزیابی کرده‌اند. اینجاست که «گفت‌وگوی تمدن‌ها» در سایه طرح «صلح جهانی» می‌تواند زمینه‌ساز برخورد نزدیک شرق و غرب و در نتیجه بهره‌برداری از فرصت های حتمی پیش آمده باشد.
پس هدف غرب از حمایت از طرح گفت‌وگوی خاتمی که به اعتقاد کارشناسان داریوش شایگان مشاور فرح نیز مدعی طرح اولیه آن است تلاش برای هموارسازی مسیر پذیرش بدون مقاومت دین و فرهنگ جهانی در جوامع شرقی اسلامی است. حسین نصر به حضور سه جریان در جوامع اسلامی معتقد است «الف) مهدی‌گرایی یا حرکت‌های عیسی باوری. ب)اصالت‌گرایی یا بنیادگرایی. ج)جریان‌های مدرن و تجددخواهی مثل ترکان جوان و یا لیبرالیسم عربی.»
وی معتقد است «تصوف» مسیری است که اعتدال را به این مجموعه باز خواهد گرداند.» حال امروز به لطف مقالات بهمن.ش در ویژه‌نامه «کیش مهر» خوب می‌دانیم که تجددزدگان فرورفته در انگیزش‌های مدرنیته چرا نگران حذف همیشگی از عرصه قدرت هستند. نقشه امروز دشمن براساس ظرفیت «فیلسوفان سنت‌گرای شرقی» طراحی شده است تا عرفان‌های کاذب و نفسانی را به جای شریعت بنشانند. پس به کمک برخی روحانیون نام‌آشنا که از مشهورترین دانشگاه‌ها و حوزه‌های اسلامی فارغ‌التحصیل شده‌اند از پویا شدن فقه اسلامی جلوگیری کرده و به نام گفت‌وگوهای تقریبی مذاهب جلسات مولوی‌شناسی برگزار می‌کنند آن هم با قرائتی هدفدار از مولوی. در عین حال با روحانیت اصیل و انقلابی به نام نحله‌هایی که خود مروج آن هستند می‌جنگند تا با اسلام جهانی شده «فریتهوف شوان»- پیر و مراد حسین نصر و رهبر فرقه ضاله «مریمیه شاذلیه»- که از قوانین شریعت و فقه و فقیه پاکیزه گشته به استقبال حکومت جهانی دجال بروند.
این‌گونه می شود که متأسفانه تجددزدگان و تجددستیزان نیز در تقدیر از «اعوانی» سنت‌گرا و مبلغ اندیشه‌های «حسین نصر» و طریقت «مریمیه شاذلیه» هماهنگ کف می‌زنند و جوایز همایش تقدیر از آثار برگزیده جهانی شدن را مشایی به نزدیکان و دوستان جریان گفت‌وگوی تمدن‌های خاتمی تقدیم می‌کند. در عین حال همان‌ها که امروز دست مشایی و احمدی نژاد را به گرمی می‌فشردند برای پیروزی بر منحرفین قصیده هم می‌سرودند! متأسفانه آقای احمدی‌نژاد هم در این بازی از خود سؤال نکرد چرا فلاسفه و دیپلمات‌های غربی برای نقش‌آفرینی در همایش مدیریت جهانی مهدوی از یکدیگر سبقت می‌گرفتند یا چطور شد که بی‌بی‌سی برای وی کاپشن بهاری سفارشی تهیه کرد؟
کلید اشتراک فتنه و انحراف و حتی برخی مدعیان اعتدال در بازی‌های کوچک و بزرگ سیاست خلاصه در همین چند سطر نیست، اما مهم این است که دشمن و سربازان جهانی‌سازی در داخل و خارج مرزهای کشور بدانند تنها یک حسین شریعتمداری در این کشور با آنها مبارزه نمی‌کند. ما نه دیپلمات هستیم و نه سیاستمدار اما انقلابی خواهیم ماند. ایمان مان به خضر از اطمینان موسی(ع) هزار بار بیشتر است نه از تنگ گرفتن دایره اصول انقلابی‌مان می‌‌‌هراسیم و نه از ریزش‌های پیش‌رو! ملاک تقوا و تدبیرمان هم «احسنت» گویی تجددستیزان یا «براوو» کشیدن تجددزدگان نیست. به همه سربازان دشمن تا روزی که فرمانده فرمان ندهد امان می‌دهیم اما شکی نیست که از هر حرکت دشمنان آگاهیم. این تازه ابتدای مبارزه است! افشای طرح صلح بماند برای بعد!
پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10