فروپاشی لانه عنکبوت ایران منتظر تحویل سران تروریست منافقین
است |
|
وقت این تدبیر چه زمانی است؟! |
|
آیا «نرمش قهرمانانه» به معنی عقبنشینی است؟ |
|
|
|
|
با خروج آخرین نفرات گروهك تروریستی منافقین از پادگان اشرف، برج موسوم به
آزادی نیز در این پادگان سرنگون شده تا هیمنه پوشالی این گروهك برای همیشه از یاد
ملت عراق پاك شود. سرکردگان گروهک در به در دنبال پناهگاه جدید برای اعضای فریب
خورده خود می گردند. تلویزیون وابسته به این گروهک نیز دائما با پخش فحش نامه های
تکراری و زیر نویس شماره حساب های وابسته به گروهک از طرفدارن خود می خواهد که
اعانه های خود را به حساب های این فرقه واریز کنند. در این میان گزارش ها از عزم
دولت عراق به اخراج کامل منافقین از عراق حکایت دارد. حال نوبت لیبرتی است که
از لوث وجود منافقین به طور کامل پاک شود در همین رابطه نایب رئیس سابق پارلمان
عراق «حسن طعمه الربیعی» در مصاحبهای با اشاره به اینکه باقی ماندن منافقین یک
خطر امنیتی بالقوه برای عراق محسوب می شود، گفته است: مردم عراق از جریانهای مختلف
شامل جوانان، عشایر و شخصیتهای ملی و مذهبی در این باره نظر خود را به صورت واضح
اعلام کرده اند؛ بر همین اساس منافقین برای خروج کامل از عراق به اردوگاه لیبرتی
بغداد منتقل شده اند تا در نهایت به طور کامل عراق را ترک کنند. اما منافقین از
عراق به کجا منتقل خواهند شد؟ بر اساس توافق دولت عراق و سازمان ملل قرار است تمامی
سه هزار نفر اعضای گروهک منافقین مستقر در کمپ پناهندگان لیبرتی خاک عراق را به
مقصد کشورهای پناهنده پذیر ترک کنند. اما تاکنون فقط آلبانی با ورود تعداد ۲۱۰ نفر
از اعضای این سازمان موافقت کرده است. بر اساس همین توافق نهمین گروه از منافقین
جمعه گذشته از کمپ لیبرتی به آلبانی منتقل شدند. بسیاری از اعضای منتقل شده به
کشور آلبانی به دلیل فاصله گرفتن از شرایط ایزوله و کنترل سازمان خواستار جدایی از
این گروهک هستند و دیگر حاضر به پذیرش و عمل به دستورات سرکردگان این فرقه نیستند.
ایران بارها اعلام کرده است که منافقین را خط قرمز خود می داند و هر کشوری که
پذیرای این جنایتکاران باشد باید منتظر عواقب آن نیز باشد و ایران در روابط خود با
کشورهایی که دراین رابطه به اعضای این گروهک و سرکردگان آن پناهندگی دهند تجدید نظر
خواهد کرد. به نظر می رسد که نظام اسلامی در این رابطه باید یک استراتژی منطقی و
چند وجهی را در پیش بگیرد تا منافقین و سرکردگان تروریست و جنایتکار آن تا از شوک
تعطیلی و تخلیه اشرف خلاص نشده ضربات دیگر را نیز از نظام اسلامی دریافت
کنند.تعطیلی کمپ اشرف یک فرصت استثنایی برای ایران اسلامی فراهم کرده است تا بار
دیگر موضوع گروهک تروریستی منافقین را در دستور کار خود قرار دهد. با توجه به
جو مثبتی که در نظام بین الملل به دنبال استقرار دولت جدید در ایران به وجود آمده
است و اظهار تمایل اروپا و آمریکا به بهبود روابط با ایران و فرو ریختن دیوار بی
اعتمادی بین غرب و ایران که در نامه اوباما به دکتر روحانی (که توسط سلطان قابوس
پادشاه عمان در سفر اخیر وی تسلیم رئیس جمهور شد و بخش هایی از آن توسط روزنامه
الحیات منتشر شد) خود اوباما نیز در مصاحبه خود با شبکه تلویزیونی سی بی اس آمریکا
به آن اذعان کرد موضوع گروهک منافقین می تواند به عنوان یکی از سنگ محکهای اساسی
برای ارزیابی میزان صداقت اروپا و آمریکا قرار گیرد. در این رابطه کشورمان باید یک
راهبرد جدید چند وجهی منطقه ای و بین المللی در پیش بگیرد؛ 1.دولت باید به طور
مستمر با مقامات عراقی در حال رایزنی برای اخراج کامل منافقین از خاک این کشور و
تعطیلی کمپ لیبرتی باشد. با توجه به این که دولت مستقر در عراق روابط نزدیکی با
ایران دارد انجام این مهم کار چندان سختی نیست. اخراج کامل منافقین از عراق اولین و
مهمترین فایدهای که دارد این است که این گروهک را به عنوان یک تهدید و ویروس
حاوی و ناقل میکروب های کشنده از نزدیکی مرزهای ایران دور می کند و تهدید هر چه قدر
دورتر باشد به همان اندازه نیز از تاثیرش کاسته می شود. 2.پیگیری تاکتیک نخست
مستلزم اتخاذ این سیاست نیز هست که رئیس جمهور و وزیر امور خارجه کشورمان با
سخنرانیها و انجام مصاحبه ها این پیام صریح و قاطع را به دولتهای جهان و به خصوص
کشورهای منطقه ارسال کنند که جمهوری اسلامی ایران هرگز به هیچ کشوری اجازه نمی دهد
این گروهک تروریستی را در خاک خود مستقر کند و در صورت چنین اقدامی باید منتظر
عواقب سیاسی و اقتصادی و احیانا امنیتی آن نیز باشد. سفرای کشورمان نیز در پایتخت
های کشورهای عربی، اسلامی و اروپایی نیز باید در جهت این سیاست دیپلماسی خود را به
کار بگیرند. 3. هفته جاری رئیس جمهور به همراه یک هیئت عالیرتبه برای سخنرانی
در مجمع عمومی سازمان ملل عازم نیویورک است. وزیر امور خارجه نیز در این سفر رئیس
جمهور را همراهی میکند. در این سفر احتمالا رئیس جمهور با مقامات بسیاری از
کشورهای مطرح مذاکره و گفت وگو خواهند کرد به جاست که مسئولان دستگاه دیپلماسی
کشورمان موضوع منافقین را یکی از دستور کارهای این دیدارها و مذاکرات قرار دهند.
اگر اروپا و آمریکا واقعا به دنبال بهبود روابط با ایران هستند، باید حسن نیت خود
را در این زمینه نشان دهند و چه حسن نیتی از این بالاتر که اولا حمایت کامل خود را
از این گروهک قطع و زمینه محاکمه سران آن را در دادگاه بین المللی کیفری به دلیل
انجام جنایت های بیشمار علیه بشریت فراهم کنند. نمی شود اروپا و آمریکا به طور مرتب
و از طریق کانال های متعدد به ارسال پیام های دوستی به مقامات کشورمان مبادرت کنند
و از طرف دیگر نیز به دشمنان خونی ملت ایران پناه دهند و از آنها حمایت کنند.
سید محمد امین آبادی
|
|
|
«ضربه اول»، که در ادبیات استراتژیستها از اقدامات پیشدستانه در به دست گرفتن
ابتکار عمل و اعمال مدیریت بر صحنههای عملیاتی کنشگران حکایت دارد، دارای سابقه
دویست ساله در غرب میباشد که ابتداء در حوزه نظامی و جنگهای تهاجمی به تجربههای
مکرر آنها رسید که اقدام جورج دبلیو بوش در افغانستان، عراق،... با بهرهگیری از
این دکترین بود و حال، اوباما نیز در ادامه سیاستهای اسلاف خود در کره شمالی، سوریه
و...، همان روش را به اجراء میگذارد. جنگ پیشدستانه، جنگی است که برای جلوگیری
از حمله به ظاهر قریبالوقوع دشمن، به طور «پیشدستانه» علیه او انجام میشود. در
حمله پیشدستانه، تهاجم حریف فوری و حتمی و قطعی است و به دلیل فرصت اندک برای
جلوگیری از آغاز آن، چارهای جز حمله پیشدستانه وجود ندارد. به عبارتی روشنتر، «به
دشمن خود حمله کن و آن را خلع سلاح نما، پیش از آنکه به تو حمله کند.» این اقدام
نظامی، در مقام دفاع از خود صورت میپذیرد. جنگ پیشدستانه اغلب با جنگ پیشگیرانه،
که جهت درهم شکستن یک دشمن بالقوه انجام میشود و در حکم یک اقدام تهاجمی است، یکی
انگاشته میشود. «جنگ پیشدستانه»، مشروع و قابل دفاع و «جنگ پیشگیرانه» در مقابل،
نقض حقوق بینالملل تلقی میگردد. در جهان امروز، تمایز میان این دو به شدت محل
مجادله و اختلاف است. در جنگ پیشگیرانه، تهدید وجود دارد ولی قریبالوقوع نیست، اما
اجتنابناپذیر است. تفاوت این دو، در عامل زمان و اصل غافلگیری است. واقعه 11
سپتامبر 2001، که با به قدرت رسیدن نومحافظهکاران در آمریکا مورد برنامهریزی کلان
آن کشور قرار گرفت، فرصت مغتنمی را به وجود آورد تا سیاست این کشور امپریالیستی
امکان تهاجمی در سطح جهانی به خود گیرد تا به این بهانه در کشورهای موردنظر خود
اقدامات پیشدستانه را با توجیه پیشگیری از تهدیدات بالقوه به انجام رساند. بدین جهت
در سند راهبرد امنیت ملی آمریکا که یک سال پس از حملات 11 سپتامبر 2001 منتشر شد،
واژه «پیشدستی» برای مبارزه با تروریسم و دولتهای متخاصم آمریکا مورد استفاده قرار
گرفت. بااین وجود، صاحبنظران روابط و حقوق بینالملل، رفتار و عملکرد آمریکا را به
خصوص درحمله به عراق، نه جنگ پیشدستانه، بلکه حملهای پیشگیرانه به بهانه واهی وجود
سلاحهای کشتارجمعی میدانند که اثبات عدم وجود این سلاحها در عراق، خود موید
بهانهجویی آمریکا برای دخالت و کشتارهای فجیع در یک کشور مسلمان بوده است. در
حقوق بینالملل، به صورت عام، توسل به زور ممنوع است. منشور ملل متحد، تنها در دو
مورد توسل به زور را مجاز میداند. مورد نخست، دفاع مشروع یا دفاع از خود است که
ماده 51 منشور، حق کشورها در دفاع از خود را به رسمیت میشناسد. در صورت وقوع
تجاوز، کشورها میتوانند برای دفاع از خود به زور متوسل شوند. مورد دوم، زمانی
است که خود شورای امنیت به عنوان مرجع حفظ صلح و امنیت بینالملل، مجوز توسل به زور
را صادر کند. طبیعی است که امکان توسل به حملات پیشدستانه و پیشگیرانه در مورد دوم
وجود نداشته باشد و تنها در مورد اول، آنهم با وجود دلائل آشکار و متقن، که دلالت
بر تحرکات نظامی در دریا، هوا و زمین از سوی کشور مهاجم داشته باشد، موضوعیت دارد.
از آغاز قرن بیستم الی امروز، این کشورهای غربی هستند که از گسترش ماده 51 منشور
ملل متحد برای پیگیری منافعشان استفاده و به عبارتی سوءاستفاده میکنند. این
کشورها، تنها با وارد آوردن اتهام به کشورهای دیگر، پیش از آنکه این اتهامات در
مرجع بیطرف بینالمللی اثبات شود، اقدام به تهاجم همه جانبه و مرگبار میکنند و
مجموعه رفتارهای خود را به حساب حمله پیشگیرانه میگذارند. شورای امنیت سازمان ملل
به ویژه کشورهای دارای حق وتو، تاکنون در جهت جلوگیری از سوءاستفادههای حقوقی
قدرتهای متجاوز بخصوص آمریکا، انگلیس و فرانسه در دستاویز قراردادن این اصل، اقدامی
نکرده تا مانع از گسترش توجیه غیرانسانی جنگهای تهاجمی تجاوزطلبانه و زیادت خواهانه
به جای حمله پیشگیرانه شود، چرا که این سه کشور از اعضاء پنجگانه شورا میباشند.
رفتار اخیر آمریکا در مورد سوریه، نمونهای از رفتار متخلفانه و سرکشی از قوانین
بینالمللی است. تروریستهای مورد حمایت آمریکا در سوریه، که مولود نامشروع ائتلاف
جنایتکارانه آمریکا، رژیم اشغالگر قدس، انگلیس، فرانسه، عربستان، قطر، ترکیه،...
میباشند و بر این حقیقت هیچ کس در دنیا کوچکترین تردید ندارد، به وسیله عربستان و
با اشاره آمریکا به سلاحهای شیمیایی و کشتارجمعی مسلح میشوند و از این سلاح علیه
دولت قانونی سوریه و مردم بیگناه استفاده میکنند، آنگاه آمریکا در عدم کسب ارجاع
در شورای امنیت و حتی عدم حمایت سگهای دستآموز خود (اصطلاحی که نشریات اروپایی از
آن استفاده میکنند) نظیر انگلیس و فرانسه، همچنان بر تصمیم فردی خود در حمله به
سوریه اصرار میورزد و این یعنی یک یاغیگری و قلدری جهانی. طرح روسیه در بازدید
از تأسیسات شیمیایی سوریه توسط سازمان ملل، داروی نجاتبخش برای اوباما است که از
فشارهای بیش از حد لابیهای صهیونیست و رژیم جعلی اسرائیل، منگ و بیاراده شده بود و
در انتظار ناجی برای رهایی از ورود به منجلاب جدیدی بود که آمریکا به هیچ وجه امکان
خروج از آن بحران را ندارد. استراتژی «ضربه اول»، آیا نباید برای کشورهای مستقل
و حقطلب به ویژه مسلمانان در عرصههای فرهنگی، که غرب در اوج استیصال و ورشکستگی
ارزشهای الهی و انسانی قرار دارد، مورد اهتمام و برنامهریزی قرار گیرد؟ آیا
تاکنون به «ضربههای اول» غرب در حوزههای فرهنگی و اجتماعی با هدف «حفظ خود» و با
استراتژی «حملات پیشدستانه و پیشگیرانه» اندیشیدهایم که آثار این ضربات در جامعه
ما، چه خساراتی است که به دلیل فقدان این استراتژی در کشورما چه میزان زیانبار و
جبرانناپذیر است؟! آیا وقت این تدبیر برای امیدهای مورد وعده خداوند هنوز فرا
نرسیده است؟! محمداسماعیل امامزاده
|
|
|
کسانی که فرمایشات رهبر انقلاب را دنبال میکنند، به خوبی واقفند که ایشان در
تاریخ هفدهم مرداد 1375 به روشنی کاربرد این مفهوم در سیاست خارجی را تبیین
کردهاند و اشاره اخیر ایشان، به این سخنرانی بوده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی
در دیدار اخیرشان با فرماندهان سپاه پاسداران ضمن موافقت با حرکت های صحیح و منطقی
در سیاستهای خارجی و داخلی با اشاره به مسئلهای که سالها پیش نیز تشریح کرده
بودند، از موافقت خود با «نرمش قهرمانانه» سخن گفتند. هر چند حضرت آقا با مثال
تاکتیک نرمش در کشتی برای پیروزی نهایی این عبارت را روشن فرمودند اما برخی
رسانههای بیگانه و همراهان داخلی آنها سعی کردهاند این فرمایش را نشانه تمایل
رهبری به عقبنشینی در مسئله هستهای نشان دهند و اینگونه استدلال کردهاند که
منظور ایشان از «نرمش قهرمانانه»، محتوای همان کتاب صلح امام حسن(ع) است که توسط
آقا ترجمه و از زیر عنوان «پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» برای آن استفاده شده
است. جریان ضد انقلاب که صلح امام حسن(ع) را نیز نوعی عقبنشینی معرفی میکند،
سعی دارد اینگونه به افکار عمومی القا کند که رهبری چراغ سبز «کوتاه آمدن در مسئله
هستهای را دادهاند». این تفسیر غلط اما نه تنها نگاه اشتباه به مسئله صلح امام
حسن(ع) است و با رویکرد رهبر انقلاب همخوانی ندارد، بلکه کسانی که فرمایشات رهبر
انقلاب را به عنوان راهبرد جمهوری اسلامی دنبال میکنند، به خوبی واقفند که ایشان
در تاریخ هفدهم مرداد 1375 به روشنی کاربرد این مفهوم در سیاست خارجی را تبیین
کردهاند و اشاره اخیر ایشان، به این سخنرانی بوده است. ایشان در این دیدار که
دقیقا با مسئولان دستگاه دیپلماسی است میفرمایند: «نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی
ایران در جهان باید تیزتر از شمشیر، نرمتر از حریر و سختتر از سنگ و پولاد باشند.
عرصه سیاست خارجی میدان نرمشهای قهرمانانه است، اما نرمشی که در برابر دشمن تیز
باشد. بنابراین دیپلماتهای ما باید در مواضع اصولی خود مستحکم بایستند و استقامت و
پایمردی حضرت امام خمینی(رض) را الگوی خود قرار دهند.» طبق نص صریح سخنان مورد
اشاره، در اینجا نیز هیچ عبارتی در رابطه با کوتاه آمدن یا سازش کردن و تسلیم شدن
ولو موقتی مانند آنچه در رابطه با صلح امام حسن(ع) و یا صلح حدیبیه بهکار میرود و
عباراتی از این دست که الان در رسانهها معمول شده، وجود ندارد. رهبری در این
سخنان صریحا اشاره میفرمایند که نمایندگان سیاسی جمهوری اسلامی باید نرمشی تیزتر
از شمشیر و سختتر از پولاد و سنگ داشته باشند و بر مواضع اصولی خود مستحکم بایستند
و استقامت و پایمردی امام(ره) را الگو قرار دهند. هدف کشتیگیر، غلبه نهایی بر
رقیب و نرمش یک تاکتیک موقت است که هیچ نسبتی با عقبنشینی ندارد. «واگذار کردن
بازی به رقیب به امید برد در آینده» را نمیتوان نرمش نامید، در جریان همین بازی
کنونی باید نرمش تاکتیکی به خرج داد و پیروز از میدان خارج شد. منبع: فارس
|
|