(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 06 مهر 1392 - شماره 20602

روایت ناطق از انشعاب مجمع روحانیون
تاریخچه صهیونیسم در عصر پهلوی-1
نقشه صهیونیست‌ها برای تسلط بر جهان
   


Research@kayhan.ir
اسدالله بيات (عضو شوراى مركزى مجمع روحانيون مبارز) سير مراحل اخذ مجوز از امام(ره) را بدين شكل بيان مى‌كند: «در بعضى از جلسات مقدماتى، حاج احمد آقا شركت مى‌كردند و گزارش جلسات ما به امام مى‌رسيد. ما به صورت شفاهى نظر امام را گرفتيم كه آيا نظرش موافق است يا مخالف؟ ديديم امام نفى نمى‌كند. خود همين نفى نكردن امام براى ما خاطرجمعى و دلگرمى ايجاد كرد. باز گفتيم اين كافى نيست. اين مسأله را بايد تقريبآ پخته بكنيم تا اين كه از آقاى امام جمارانى، آقاى موسوى خوئينى‌ها و آقاى كروبى خواستيم كه شما خدمت امام برسيد و مسأله را از امام استفسار كنيد. اينها رفتند خدمت امام، امام باز هم منع نكرد».21
قرار بر اين بود كه مهدى كروبى و موسوى خوئينى‌ها خدمت امام برسند و گزارشى از اختلافات موجود خدمت ايشان ارائه دهند. امّا بيمارى كروبى و بسترى بودن وى در بيمارستان، اين وظيفه را بر دوش خوئينى‌هاقرار داد و وى مأمور در ميان گذاشتن اين مسأله با امام شد.22
پس از كسب اجازه شفاهى از حضرت امام(ره) تنها هجده روز مانده به برگزارى انتخابات سومين دوره مجلس شوراى اسلامى، تعدادى از اعضاى جامعه روحانيت مبارز از جمله مهدى كروبى، حيدرعلى جلالى خمينى، سيّد محمدعلى ابطحى، سيّد سراج‌الدين موسوى، محمدحسن رحيميان، محمدعلى انصارى، سيّد مهدى امام جمارانى، حسن صانعى، سيد محمد موسوى خوئينى‌ها، على‌اكبر آشتيانى، سيّد حميد روحانى، اسدالله كيان ارثى، محمدرضا توسلى، مجيد انصارى، محمدعلى نظام‌زاده، سيد محمد خاتمى، سيّد محمد هاشمى، سيّد تقى درچه‌اى، اسدالله بيات، هادى غفارى، محمدعلى رحمانى، صادق خلخالى و رسول منتجب‌نيا با انتشار بيانيه‌اى در مورخه 29 اسفند 1366 ضمن اعلام استقلال از جامعه روحانيت مبارز، موجوديت خود را اين چنين اعلام كردند: «در آستانه انتخابات سومين دوره مجلس شوراى اسلامى، گروههاى بسيارى به نامزد نمودن كانديداهاى گوناگون اقدام كرده‌اند و روحانيون مبارز تهران كه دردها و آلام ملّت انقلابى‌مان را براى بار ديگر در آينه حركت‌آفرين امام ديده است، از اين موقعيت استفاده كرده و به توضيح نقطه نظرات خود در قبال ضروريات اين مرحله از انتخابات اقدام مى‌كند.»23 مجمع روحانيون مبارز در ادامه به صورت تلويحى خط‌مشى جامعه روحانيت مبارز در انتخاب و معرفى كانديدا در آستانه انتخابات مجلس سوم را زير سؤال برد و افزود :
«روحانيون مبارز تهران كه موقعيت كانديداها را در ليستهاى مختلف انتخاباتى سنجيده و متأسفانه با كنار گذاشتن افراد صالح و به زير سؤال كشيده شدن برخى از صلحا در ليستهاى مختلف مواجه شده و از آن پرخطرتر، طرح اسامى غيرمقبول و خارج از ضابطه‌هاى ياد شده را ديده است، به خاطر حفظ حرمت خون شهداء و اصالتهاى انقلاب اسلامى به انتشار و معرفى كانديداهاى خود اقدام مى‌نمايد».24
على‌اكبر ناطق نورى در خصوص انشعاب مجمع روحانيون مى‌گويد : «ما و برادرانمان در مجمع روحانيون مبارز قبل از انتخابات سومين دوره مجلس شوراى اسلامى در يك تشكيلات به نام جامعه روحانيت مبارز تهران فعاليت مى‌كرديم كه البته در اين تشكيلات دو سليقه وجود داشت كه در انتخابات مجلس سوم، بعضى از اعضاى شوراى مركزى مانند آقايان كروبى، جلالى خمينى و دعايى افرادى را براى معرفى كانديداى مجلس پيشنهاد كردند كه پس از بحث رأى‌گيرى به عمل آمد و پيشنهاد آنها چون در اكثريت نبودند، رأى نياورد و لذا آقايان معترض شدند و گفتند اگر بخواهيد اين‌گونه عمل كنيد خودمان را جدا مى‌كنيم. جناب آقاى هاشمى رفسنجانى تلاش زيادى كردند تا اين انشعاب صورت نگيرد و به همين دليل پيشنهاد كرد از نيروهاى پيشنهادى آقايان هم پذيرفته شود تا انشعاب رخ ندهد و با احترامى كه براى آقاى هاشمى قائل بوده و هستيم، اكثريت اعضاء پيشنهاد را پذيرفتند و در نتيجه بعضى از آقايان در دوره سوم در ليست ما قرار گرفتند، بدون اين كه ما اطلاع داشته باشيم. يكباره تشكل مجمع روحانيون مبارز اعلام موجوديت كرد و هنگام انتخابات، مردم سردرگم مانده بودند كه بالاخره روحانيون و روحانيت چه فرقى باهم دارند؟».25
محمد موسوى خوئينى‌ها (عضو ارشد مجمع روحانيون مبارز) درباره انشعاب مى‌گويد: «آن جمع در بسيارى از موارد، سليقه‌ها و مواضعى دارند كه مورد قبول روحانيون مبارز نيست و لزوما براى بيان مواضع خود ناگزير به تشكيل جمع ديگرى شده كه مواضع و نقطه نظرات از طريق آن جمع تأمين شود . . . هرچند كه در نزد هر دو جريان، ملاك عمل، اسلام و احكام اسلام است، لكن اختلاف برداشت و بينش امرى غيرقابل اجتناب است. مهم ترين علت تشكيل روحانيون مبارز، اجرا و پياده كردن نقطه نظرات حضرت امام مى‌باشد».26
سيد محمد خاتمى (از اعضاء بنيانگذار مجمع روحانيون مبارز) نيز دليل انشعاب را اين‌گونه تشريح مى‌كند: «گردهمايى تبادل نظر و همفكرى ميان افرادى كه همدل و همزبان و داراى اصول فكرى و احساس و اهداف مشترك هستند امرى است طبيعى و هنگامى كه مصالح انقلاب و موقعيت حساس جامعه انقلابى ايجاب مى‌كند كه عده‌اى از برادران كه بهتر مى‌توانند باهم كار كنند گرد هم آيند، اين تشكل و انسجام امرى لازم و يك وظيفه حتمى است. اعلام موجوديت مجموعه‌اى به نام روحانيون مبارز و شروع فعاليت آن را بايد ناشى از اين ضرورت و احساس وظيفه دانست . . . عده‌اى از اعضاى روحانيون مبارز خود از بنيان‌گذاران اوّليه روحانيت مبارز در دوران ستمشاهى و پيش از پيروزى انقلاب اسلامى هستند».27
على‌اكبر آشتيانى (نماينده وقت امام در ژاندارمرى و از پايه‌گذاران مجمع روحانيون مبارز) نيز در اين باره مى‌گويد: «بيان نظرات صريح امام و استفتائاتى در خصوص مسائل اقتصادى و اجتماعى، احكام حكومتى، قانون كار و . . . عدم تحقق آنها، همچنين عدم احقاق حقوق محرومين و رنج‌ديدگان و بسيجيان عاشق و جان بر كف، عدم توفيق مجلس دوم در وضع قوانين بنيادى مورد انتظار امام، رأى منفى 99 نماينده مجلس دوره دوم به نخست‌وزير وقت على‌رغم قرائت‌نامه امام در مجلس، جلوگيرى همين گروه از نمايندگان از تصويب لوايح و طرحهايى كه به نفع محرومين و مستضعفين و كارگران بوده و ضرورت برداشتن گامهاى ارزنده براى پيشبرد اهداف و آرمانهاى مقدس انقلاب و تقارن همه اين مسائل با انتخابات سومين دوره مجلس شوراى اسلامى، موجب اختلاف نظر با جامعه روحانيت مبارز شد و با اعلام استقلال اين تشكل تازه پى گرفت».28
مرحوم عباسعلى عميد زنجانى29 از اعضاى با سابقه شوراى مركزى جامعه روحانيت مبازر، عامل اصلى انشعاب برخى اعضاى جامعه و تشكيل مجمع روحانيون مبارز را رنجش خاطر آنها از عملكرد انتخاباتى جامعه روحانيت معرفى مى‌كند: «تصور آقاى كروبى اين بود كه جامعه روحانيت به انقلابيهاى اصيل كم بها مى‌دهد و خصوصا نظر آقاى كروبى هم روى دعايى بود. چون آقاى دعايى را ابتدا جامعه روحانيت كانديدا نكرد. به اين دليل يك مدت آقاى كروبى در جلسات جامعه روحانيت نمى‌آمد. حتى يك بار من يادم هست كه از بيمارستان با من ـ كه در دانشگاه تهران بودم‌ـ تماس گرفتند و گفتند آقاى كروبى پشت خط هستند. ايشان گفتند: من توى بيمارستان هستم روى تخت، شماها چرا سكوت كرده‌ايد؟ چرا شما حرف نمى‌زنيد؟ آخر اين كه نمى‌شود كه انقلابيون اصيل مثل آقاى دعايى را كنار بزنند، چه كسى را مى‌خواهند به جاى ايشان بياورند ... به هر حال اين مسأله منجر شد به قهر دائمى آقاى كروبى. در بيرون جامعه روحانيت مبارز هم يك تعدادى مثل آقاى خوئينى‌ها و ديگران به آقاى كروبى فشار مى‌آوردند . . . خلاصه آقاى كروبى با دو سه نفر ديگر رفتند خدمت حضرت امام(ره) كه آقا ما با اينها (اعضاء جامعه روحانيت) نمى‌توانيم كار كنيم. اينها خلاصه مسير انقلاب را دارند عوض مى‌كنند، انقلابيها را كنار گذاشتند و . . . حضرت امام(ره) هم قاعده و رفتارش اين بود كه فرموده بودند، خوب شما با آنها كار نمى‌كنيد جدا كار كنيد و به اين ترتيب مجمع روحانيون را امام تأييد كردند . . . اصل اساسى در علت انشعاب مجمع از جامعه روحانيت همان است كه گفتم. اينها (مجمعى‌ها) فكر مى‌كردند كه ما دنبال افرادى هستيم كه اين افراد خيلى انقلابى اصيل نيستند و بالاخره باعث دلسردى انقلابيها مى‌شود».30
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
21- مجمع روحانيون مبارز، صادق سليمى بنى، ص 53.
22- سراب سياست، محمدرضا امينى، ص 134.
23- مجمع روحانيون مبارز، صادق سليمى بنى، ص 53.
24- همان، ص 73.
25- روزنامه رسالت، به تاريخ 19/1/1371.
26- سياستمداران اهل فيضيه، على دارابى، صص 184 و 185.
27- همان، ص 195.
28- جريان‌شناسى سياسى در ايران، على دارابى، ص 311.
29- جامعه روحانيت مبارز، صادق سليمى بنى، ص 62.
30- مجمع روحانيون مبارز، صادق سليمى بنى، ص 74.
پاورقی

 


Research@kayhan.ir
سعید مستغاثی
اشاره
سعید مستغاثی نویسنده چیره دستی است که آثار وی در مورد سینما و تاریخ بارها در روزنامه کیهان به چاپ رسیده است. همچنین وی کارگردان مجموعه تلویزیونی راز آرماگدون بود که چندی پیش از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. اثر پیش‌رو حاصل یک تحقیق مستقل وی درباره «تاریخچه صهیونیسم در عصر پهلوی» است که بعد از این به صورت مرتب در صفحه پاورقی روزنامه منتشر خواهد شد. مرکز پژوهش‌های مؤسسه کیهان

مقدمه:
تضاد وچالش صهیونیسم و اسلام از زمان جنگ های صلیبی و با پدید آمدن پایه های فراماسونری توسط شوالیه های معبد شکل تازه تری به خود گرفت (اگرچه در آن زمان نامی از «صهیونیسم» در میان نبود) و پس از اعلام موجودیت رسمی صهیونیسم در اواخر قرن نوزدهم علنی و خصمانه تر شد. از آنجا که اسلام و مذهب پویای آن یعنی شیعه در ایران متمرکز شده بود ، در همان اوایل رسمیت یافتن صهیونیسم و خصوصا پس از تصمیم به برپایی کشور یهود در سرزمین فلسطین ، نوک پیکان هجوم صهیونیست ها متوجه سرزمین ایران شد به ویژه که آنها در پشت نقاب استعمار انگلیس ، کابوس مقابله مرجعیت شیعه را در پیمان های تحمیلی رویتر و رژی تجربه کرده بودند.
از آن تاریخ تا به امروز و در جهت حاکمیت جهانی و برپایی تمدن بزرگ یهود بر بستر سیاسی خاورمیانه جدید ، نابودی هویت ایرانی و شیعی در راس کار کانون‌های صهیونیستی قرار داشته و دارد که هر زمان با نقابی و به وسیله ترفندی به آن دست یازیده ولی به فضل الهی با شکست مواجه گشته اند.
اما صهیونیست ها هماره سعی داشته اند که خود را به عنوان ملتی صلح طلب و آرام جلوه دهند. پروژه اصلی آنها برای این مظلوم نمایی و دوری از مواجهه با ملل دیگر ، پنهان کردن طرح استراتژیک شان برای حکومت جهانی و به وجود آوردن این تصور در اذهان جهانیان بوده که آنها فقط حافظ مرزهای اسرائیل هستند و تنها درگیری‌شان در نهایت با تهدیدگران این مرزها که همانا فلسطینیان به نظر می آیند ، رقم می‌خورد. چنین ترفند و تبلیغاتی سالهاست که موجب گشته دیگر ملت‌ها در مواجهه با صهیونیست ها‌، کمتر با مردم فلسطین همذات پنداری کرده ، در نهایت قضیه اشغال فلسطین را مشکل آنها تلقی نموده و خود را از غائله ای که دامن همه ملتها را فراگرفته و از این پس نیز بیشتر و بیشتر خواهد گرفت ، دور سازند.
شاید یکی از دلائل رسوخ سهل و ممتنع این گونه القائات در اذهان مردم و به خصوص روشنفکران جامعه ما ، ظرافت و دقت عمل محافل صهیونیستی در طول تاریخ فعالیتشان در جهان و به ویژه ایران باشد که از همان ابتدا با زیرکی و به کارگیری انواع و اقسام خدعه و نیرنگ سعی نمودند به اصطلاح با چراغ خاموش حرکت کرده‌، طرح ها و برنامه های خویش را زیرلوای اسامی و عناوین دیگری پیش برند و نام خود را از اکثر اقداماتشان پاک نمایند. از همین روست که در مجموعه مکتوبات و اسناد برجای مانده یا مکشوفه و یا افشاء شده ، کمتر به نام و عنوان صهیونیسم (به طور مستقیم) برمی خوریم. به همین دلیل برای بررسی اهداف و عملکرد صهیونیسم در ایران ، صرفا پرداختن به اسنادی که نام «صهیونیسم » برخود دارد ، راه به هیچ‌گونه شناخت علمی از این پدیده نخواهد برد. خصوصا آن که تعداد چنین اسنادی بسیار محدود و اندک بوده و بعضا از تعداد انگشتان دست فراتر نمی رود. از همین رو سعی کرده ایم تا در این مجموعه اسناد ، برای اولین بار با شناخت و تحلیل از محافل و سازمان های وابسته به صهیونیسم (که براساس مدارک و اسناد معتبر و متعدد ، این وابستگی مسجل گشته است) به جست وجوی ردپا و عملکرد آنها در تاریخ و سرزمین ایران برآییم .
اما برای توضیح همین اسناد که از منابع محدود مرکز اسناد ریاست جمهوری به دست آمده (و اغلب به طور منفک و مجزا نمی تواند مخاطب را به شناخت منطقی از رویداد یا پدیده مطرح شده برساند ) نیاز بود که به منابع و مآخذ اسنادی دیگر مراجعه شود تا برآن اساس ، توضیح ماهیت و محتوای اسناد موجود صورت علمی و تحقیقی پیدا کند.
مجموعه اسناد و مدارک افشاء شده در یکصد سال اخیر در داخل و خارج کشور ، کتب متعدد تاریخی و تئوریک، نظریات محققان و کارشناسان معتبر جهانی آنچنان که حداقل در دو قرن اخیر مکتوب گشته و عملکرد محافل و مراکز صهیونیستی در طول این یکصدسال ، آن گونه که مورخین و پژوهشگران معروف روایت کرده اند ، بر موارد ذیل اتفاق نظر دارند: (این عوامل که می توان عنوان قواعد نیز برآنها نهاد ، در بررسی و تحلیل اسناد ارائه شده در این کتاب بسیار روشنگر و آگاهی بخش خواهد بود):
- صهیونیست ها با طرح و نقشه ای دیرین (براساس پروتکل های زعمای صهیون) ، رسما نزدیک به یک قرن است ، در صدد تسخیر کره ارض بوده و برای حاکمیت جهانی شان برنامه ای خطرناک و خانمانسوز تدارک دیده و با تمام قوا در حال اجرای آن هستند. برنامه ای که ماجرای فلسطین تنها بخشی ناچیز از آن محسوب می شود.
- آنها از سالهای آغازین قرن بیستم با طرح تاسیس رژیم اسراییل ، در تدارک به حاکمیت رساندن حکومتی در ایران برآمدند که بتواند رژیم اسرائیل را در سالهای بعد در مقابل اعراب و وقایع و حوادث دیگر حمایت کرده و زمینه های تسلط آن را بر خاورمیانه فراهم آورد.
- برسرکار آوردن حکومت پهلوی‌، بخشی از برنامه وسیع صهیونیست ها برای حمایت از رژیم اسرائیل ، تشکیل خاورمیانه جدید و در نهایت حکومت جهانی صهیون بوده است که تمامی اسناد و شواهد تاریخی برچنین واقعیتی دلالت دارد.
- برای تحقق این مهم دو بازوی مهم صهیونیسم جهانی یعنی سازمان فراماسونری و فرقه بهاییت تحت هدایت و سازماندهی «انجمن اکابر پارسیان هند» به میدان آمدند و زمینه های حاکمیت پهلوی و استقرار و ثبات آن را فراهم کردند.
- تمامی تلاش این کانون های صهیونیستی و رژیم دست نشانده شان در طول این سالها ، نابودی و غارت حرث و نسل ایرانیان بوده است تا مهم ترین پایگاه شیعه در دنیا مضمحل شود. از همین رو هرآنچه در این سرزمین وجود داشت را به غارت برده و نابود کردند ، از نفت و منابع طبیعی گرفته که در انحصار خود درآوردند تا میراث تاریخی و فرهنگی و تا کشاورزی و دامداری و مهم تر از همه اذهان و مغزهای فعال نسل جوان و نخبه این کشور را تخریب کرده و به ورطه سقوط کشاندند.
- همه این طرح و برنامه ها تنها با هدف تبدیل سرزمین ایران به پایگاهی درجه دوم برای اجرای مقاصد و اهداف صهیونیست ها در سطح منطقه خاورمیانه و قرار دادن تمامی ذخائر مادی و معنوی اش در خدمت کانون های امپراتوری جهانی صهیونیسم به اجرا در آمد.

پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10