درآمدي بر فرآيند تکاملي انقلاب اسلامي |
|
در مناظره اي با حضور شهريار زرشناس و صادق زيباکلام بررسي شد:
نسبت دين و مدرنيسم |
|
مناظرهاي درباره عرفان حلقه:شيطان از ديدگاه« عرفان حلقه» بررسي
شد |
|
|
|
|
عباسعلي مشکاني سبزواري* مقدمه: غالباً هر انقلابي در روند رو به رشد خود،
طي مراحل مختلفي به اهداف خود نائل ميآيد. انقلاب اسلامي نيز مستثناي از اين قاعده
نيست. در حقيقت نقطه آغاز انقلاب اسلامي مردم ايران، قيام رسمي امام خميني(ره) در
سالهاي 41-42 بود و تا امروز با طي مراحل و فرآيندي خاص در مسير وصول به اهداف
نهايي خود گام برداشته است. انديشمندان و نظريهپردازان در تبيين فرايند تکاملي
انقلاب اسلامي، ديدگاههاي مختلفي دارند، گرچه نهان و ماهيت فرايندهاي مطرح يکي است،
اما دستهبنديها و عنوانگذاري مراحل، مختلف و متعدد است. از ميان فرآيندهاي مطرح،
سه فرايند از شهرت و اعتبار بيشتري برخوردار است. در يک طرح فرآيند تکاملي انقلاب
اسلامي پنج مرحله دارد، در طرحي ديگر، اين فرآيند، چهار مرحلهاي و در طرح سوم اين
فرآيند شامل سه مرحله ميباشد. نکته ديگر اين است که تمامي فرآيندهاي پيش گفته،
نيازمند نرم افزاري هستند که بدون استفاده از آن، هيچ گونه موفقيتي متصور نيست.
مقصود از نرمافزار نيز، برنامه براي عمل است. اين نرم افزار در انقلاب اسلامي،
«فقه» بوده و مجري آن فقيه است. انقلاب اسلامي بر مبناي فقه اسلامي و با رهبري
فقيهي جامعالشرايط ايجاد شده و طي سه دهه به استمداد از فقه شيعي در فرآيند تکاملي
خود گام برميدارد. هر کدام از فرآيندهاي سهگانه پيش گفته که در دستور کار قرار
گيرد، لاجرم نيازمند فقه هستيم. نکته ديگر تفاوت ماهوي مراحل چندگانه هر کدام از
طرحهاي پيشگفته است. توضيح اينکه هر کدام از مراحل سه گانه، چهارگانه و پنجگانه
فرآيندهاي پيشگفته، شرايط و لوازم خاصي را نيازمند ميباشند. مراحل ابتدائي
فرآيندها با نرمافزاري بسيط نيز امکان دارد. مراحل مياني آنها اما، نيازمند
نرمافزاري به مراتب تخصصيتر، و مرحله نهائي آنها، نيازمند نرمافزار نهايي و
ايدهآل است تا بتواند انقلاب را به خارج از مرزهاي جغرافيايي پيش ببرد. انقلاب
اسلامي مراحل ابتدائي خود را با محوريت فقه سنتي هزار و چهارصد ساله شيعه آغاز
نمود. در مراحل مياني اما، به جهت پيشامد مسائل و موضوعات جديد و عدم توانايي
پاسخگويي فقه سنتي، فقه پويا (به معناي مثبت آن)، با نگرش بسط موضوعي و استفاده از
علوم تخصصي پا به عرصه نهاد. در مراحل نهائي فرآيندهاي تکامل اما، نرمافزارهاي
پيشين جوابگو نيست. دليل آن نيز نوع نگاه دو نرمافزار پيشين به مسائل و موضوعات
است. نگاه حاکم بر آن دو، نگاه فردي است. اين در حالي است که مراحل نهائي فرآيند
تکاملي نيازمند فقهي نظامساز است و نگاه حاکم در فقه نظام ساز، بايد نگاه کلان،
اجتماعي و حکومتي باشد که اصطلاحاً فقه حکومتي ناميده ميشود (مشکاني سبزواري،
1390). مقاله حاضر با مروري بر طرحهاي سهگانه فرايند تکاملي انقلاب اسلامي، به
تحليل جامعه شناختي فرآيند تکاملي انقلاب اسلام و سير تطورات فقه همساز با انقلاب
اسلامي پرداخته، نرم افزارهاي مورد نياز فرآيند تکاملي انقلاب اسلامي را به بررسي
نشسته است. مروري بر طرحهاي سهگانه فرآيند تکاملي انقلاب اسلامي الف)
فرايند سه مرحلهاي: در يک ديدگاه فرآيند انقلاب اسلامي در سه مرحله پيشبيني
شده است. طرافداران اين طرح معتقدند انقلاب اسلامي جامعه ايران به رهبري امام
خميني(ره) را، به سه مرحله ميتوان تقسيم کرد: 1/الف- مرحله ايجاد انقلاب
اسلامي: اولين مرحله انقلاب اسلامي، يعني ايجاد انقلاب اسلامي، گرچه پيشينهاي به
درازي تاريخ تشيع دارد، اما نمود و ظهور عيني آن از سال 42 شروع و در سال 57 به
سرانجام رسيد. 2/الف- مرحله استقرار انقلاب اسلامي: مرحله دوم، يعني استقرار
انقلاب اسلامي، بلافاصله پس از پيروزي، آغاز و با تصويب قانون اساسي و تشکيل دولت و
نهادهاي قانوني حکومتي، شروع شد. اهميت و ويژگي اين مرحله در آن است که انقلاب
اسلامي در صورت موفقيت در اين مرحله، وارد مرحله توسعه و حرکت از جمهوري اسلامي به
سوي تمدن اسلامي ميگردد. با توجه به موقعيتِ تثبيت شده جمهوري اسلامي، ميتوان
ادعا کرد مرحله استقرار انقلاب اسلامي با موفقيت پشت سر نهاده شده است. 3/الف-
مرحله توسعه انقلاب اسلامي: هم اکنون انقلاب اسلامي پاي در مرحله توسعه انقلاب
نهاده و بر اساس يک برنامه بلند مدت در صدد توسعه انقلاب اسلامي و صدور آن به جهان
ميباشد. توسعه انقلاب اسلامي، به معناي فراگيري منطقهاي و بينالمللي انديشه و
گفتمان انقلاب اسلامي است. اهميت اين مرحله از آن جهت است که در صورت موفقيت در اين
دوره، انقلاب اسلامي، پاي در انقلاب جهاني اسلامي و تمدن جهاني اسلامي مبتني بر
نگرش جهاني خواهد گذارد (ن.ک. مشکاني سبزواري، 1392الف). ب) فرايند چهار
مرحلهاي: در ديدگاهي ديگر، فرايند انقلاب اسلامي، در چهار مرحله پيشبيني و
طراحي شده است. مراحل و مقاطع اين فرآيند عبارتند از: 1) ايجاد انقلاب سياسي؛ 2)
ايجاد انقلاب فرهنگي؛ 3) ايجاد انقلاب اقتصادي؛ 4) ايجاد تمدن اسلامي. 1/ب-
مرحله انقلاب سياسي: اولين مرحله در فرآيند تکاملي انقلاب اسلامي و نقطه آغاز آن،
انقلاب سياسي است. اصولاً هر انقلابي در مرحله اول سياسي است. وقتي در جامعهاي
انقلاب رخ ميدهد، ابتدا انقلاب در ارزشها واقع ميشود و نظام و ساختار سياسي
جامعه پيشين از بين ميرود و ادبيات جديدي از ارزشها، اهداف و تمايلات در آن جامعه
مطرح ميشود. اين مرحله انقلاب در واقع سياسي است. در مورد انقلاب اسلامي، ميتوان
ادعا کرد که اين مرحله به خوبي به انجام رسيده و سپري شده است. انقلاب سياسياي که
امام خميني(ره) پرچمدار آن بوده و ريشه در حرکت و تکامل جامعه شيعه داشت.
انقلاب اسلامي ايران در مرحله اول يعني انقلاب سياسي موفق بوده و بر پايه آن نظام
شاهنشاهي از بين رفت. به عبارت ديگر نه تنها در سطح ملي، ادبيات و ارزشهاي جامعه
تغيير پيدا کرد، که در سطح منطقهاي و جهاني نيز بعد سياسي انقلاب عملکرد خوبي
ارائه کرد. در حال حاضر در ادبيات سياسي جهان تغييرات جدي مشاهده ميشود، ورود
واژگاني مانند ايثار و شهادت در مقابل واژگاني مانند استکبار و استضعاف، از ثمرات
جهاني بعد سياسي انقلاب ميباشد. جنبشها و حرکتهاي اسلامي و غير اسلامي در منطقه،
الگو برداري شده از انقلاب سياسي ايران اسلامي ميباشد. 2/ب- مرحله انقلاب
فرهنگي: اگر انقلابي بعد از انقلاب سياسي خود، اقدام به انقلاب فرهنگي نکند و يا پس
از اقدام، موفق بدان نشود، از آن انقلاب، جز پرچم و سرودش چيزي باقي نميماند. اگر
انقلاب سياسي توانايي تبديل به انقلاب فرهنگي را نداشته باشد، ارزشها و اهداف آن
انقلاب از بين ميرود، لذا ميتوان گفت گام دوم انقلاب براي وصول به تمدن اسلامي،
انقلاب فرهنگي است كه به مراتب سختتر از گام اول است. امام(ره) از سال 42 انقلاب
را شروع كرد و در سال 57 با تلاش و كوشش خواص و عوام انقلاب به وقوع پيوست. انقلاب
فرهنگي به معناي توليد فكر انقلاب، انديشه و نرمافزاري است كه انقلاب بر پايه آن
شكل ميگيرد و اين نرمافزار مباني و اهداف انقلاب را در عينيت جامعه جريان
ميبخشد، تحقق انقلاب فرهنگي، انقلاب اقتصادي را در پي خواهد داشت. انقلاب
فرهنگي در ايران بلافاصله پس از پيروزي در انقلاب سياسي شکل گرفت و همچنان در جريان
است. با نگاهي کلان به افت و خيزهاي انقلاب فرهنگي، در مجموع اقدامات خوبي صورت
پذيرفته و انشاء الله بهتر از اين خواهد شد (ن.ک. جمالي، 1386، ص5). 3/ب-
مرحله انقلاب اقتصادي: چنان که گذشت تحقق صحيح انقلاب فرهنگي، انقلاب اقتصادي را
درپي خواهد داشت. انقلاب اقتصادي و واکاوي زيرساختها و بنيانها و نظام اقتصادي و
هماهنگسازي آن با نظام اقتصادي اسلام، از اوليترين نيازهاي اساسي براي رسيدن به
تمدن اسلامي است. اقدامات صورت گرفته در چند سال اخير در ايران اسلامي، مانند
اجراي اصل 144 و هدفمندي يارانهها و اصلاح سودهاي بانکي و ... نشان از شروع انقلاب
اقتصادي در ايران است. با تعيين شعار سال جهاد اقتصادي، عملاً و علناً کليد انقلاب
اقتصادي زده شد. رسيدن به اهداف انقلاب اقتصادي، زمينه وصول به تمدن اسلامي را بيش
از پيش فراهم خواهد کرد. 4/ب- مرحله ايجاد تمدن اسلامي: مرحله نهائي فرآيند
تکاملي انقلاب اسلامي، وصول به تمدن اسلامي است که هدف مهم نظام اسلامي نيز به شمار
ميرود (ن.ک جعفرزاده، 1385، ص35-36). نظام جمهوري اسلامي، که هدف خود را وصول
به تمدن اسلامي و الهي تعريف کرده است، دو مقطع از مراحل فوق را پشت سر گذارده و
هماکنون در حال زمينه سازي و انجام مرحله سوم از مراحل پروسه وصول به تمدن اسلامي
ميباشد. ج) فرايند پنج مرحله اي فرآيند انقلاب اسلامي و مراحل تحقق
آرمانهاي آن، تا دستيابي به الگوي جامع انقلاب و در نهايت تشکيل تمدن اسلامي، از
سوي مقام معظم رهبري در فرآيندي پنج مرحلهاي تبيين شده است. ايشان روند تکاملي
انقلاب اسلامي را به پنج مرحله تقسيم فرمودند. «فرآيند تحقق انقلاب اسلامي همين
طور، قدم به قدم به نتايج نهايي خود نزديک ميشود... اين فرآيند يک فرايند طولاني و
البته دشوار است که انسان به طور نسبي به آن اهداف نزديک ميشود. اما تحقق آنها
خيلي طولاني است» (مقام معظم رهبري، 12/9/80). 1/ج- مرحله ايجاد انقلاب اسلامي:
بر اين اساس مرحله اول از اين فرآيند، پيروزي شکوهمند ملت ايران در مقابل رژيم
منحوس پهلوي و «ايجاد انقلاب اسلامي» بوده است که هر چند کار بسيار مهم و
پرهزينهاي بود، اما در مجموع نسبت به مراحل بعد جزو آسانترين مراحل به شمار
ميرود: «قدم اول که پرهيجانترين و پرسرو صداتر از همه است، ايجاد انقلاب اسلامي
است؛ کار آساني بود، ليکن اين آسانترين است. اين انقلاب اولين سخنش اين بود که
دوران حاکميت ارزشهاي معنوي آغاز شده است. يک تحول بنيادين بر اساس يک سلسله
ارزشها» (همو، 23/2/79). «انقلاب بزرگ ما خصوصياتي مخصوص به خود داشت. اين خصوصيات
که بارها هم در تحليلهاي ملت ما و آشنايان با انقلاب تکرار شده، اولين بار در يک
انقلاب مشاهده ميشد. تکيه به اسلام، هدفگيري ايجاد حکومت اسلامي، تجديد نظر در
مفاهيم سياسي عالم مثل آزادي و استقلال و عدالت اجتماعي و چيزهاي ديگر و حرکت به
سمت دنيا و جامعهاي که بر پايه ارزشهاي اسلامي بنا شده باشد» (همو، 14/3/68).
2/ج- مرحله ايجاد نظام اسلامي: مرحله دوم از فرآيند تحقق آرمانهاي اسلامي در بستر
انقلاب، تاسيس نظام اسلامي ميباشد. مقام معظم رهبري تحقق اين مرحله را به معناي
اسلامي شدن هندسه عمومي جامعه دانستهاند (همو، 12/9/80). در حقيقت با تدوين قانون
اساسي انقلاب اسلامي که منشور اصلي و محوري جمهوري اسلامي است، ارکان جامعه اسلامي
مهندسي شد، اين قانون که تبلور ارزشهاي اسلامي است و منطبق با احکام اسلامي تدوين
شده ، به مثابه ستون فقرات نظام اسلامي است و مرکز اصلي سلسله اعصاب نظام اسلامي
تلقي ميشود. 3/ج- مرحله ايجاد دولت اسلامي: اما مرحله سوم که مرحلهاي حساس به
شمار ميرود و از دو قدم پيشين دشوارتر است، «ايجاد دولت اسلامي» است. «تشکيل دولت
اسلامي به معناي حقيقي، تشکيل منش و روش دولتمردان به گونه اسلامي است» (همو،
21/9/79). البته منظور از دولت در اينجا تنها به معناي هيئت دولت و وزيران نيست،
بلکه مجموعه کارگزاران حکومت را در بر ميگيرد. 4/ج- مرحله ايجاد کشور اسلامي:
پس از شکلگيري دولت اسلامي، ثمره اين دولت، تلألؤ و تشعشع نظام اسلامي خواهد بود.
بدين معنا که کارويژه اصلي دولت اسلامي، «ايجاد کشور اسلامي» ميباشد که خود مرحله
چهارم فرآيند تحقق انقلاب اسلامي به شمار ميرود: «اگر دولت به معناي واقعي کلمه
اسلامي شد، آن وقت کشور به معناي واقعي کلمه اسلامي خواهد شد، عدالت مستقر خواهد
شد، تبعيض از بين خواهد رفت، فقر به تدريج ريشهکن ميشود، عزت حقيقي براي آن مردم
به وجود ميآيد، جايگاهش در روابط بينالمللي ارتقاء پيدا ميکند، اين ميشود کشور
اسلامي. اگر اين مرحله به وجود آمد، آنگاه براي مسلمانان عالم، الگو و اسوه
ميشويم، لتکونوا شهداء علي الناس. 5/ج- مرحله ايجاد تمدن اسلامي: اگر توانستيم
اين مرحله را به سلامت طيّ کنيم، آنگاه مرحله بعدي ايجاد دنياي اسلام است» (همان).
به اين ترتيب مرحله نهايي انقلاب و در حقيقت تحقق آرمانيترين شعار انقلاب، «ايجاد
دنياي اسلام» و دستيابي به تمدن عظيم اسلامي خواهد بود: «از اين مرحله [کشور
اسلامي] که عبور کنيم بعدش دنياي اسلام است. از کشور اسلامي ميشود دنياي اسلام
درست کرد، الگو که درست شد، نظايرش در دنيا به وجود ميآيد» (همو، 19/9/75) (ن.ک.
مشکاني سبزواري، 1392ب) گفتني است فرآيندهاي سه گانه پيش گفته، هر کدام از منظري
به تبيين فرآيند تکاملي انقلاب اسلامي پرداخته اند و چنانکه گذشت نهان و نهاد آنها
با يکديگر تفاوت چنداني نمي کند، اما در عنوان گذاري و نيز تقسيمبندي مراحل
تفاوتهائي با يکديگر دارند. در جدول ذيل به تطبيق اين سه فرآيند با يکديگر
پرداختهايم. خدمات متقابل فقه و انقلاب اسلامي با توجه به اينکه نرم افزار
فرآيند تکاملي انقلاب اسلامي را فقه قلمداد نموديم، در ادامه به بررسي مناسبات فقه
و انقلاب اسلامي پرداخته و کاربردهاي آن در مراحل مختلف فرآيند تکاملي انقلاب را
بررسي مي نماييم. انقلاب اسلامي با تکيه بر آموزههاي فقه شکل گرفت و در مسير
پيشرفت قرار گرفت. فقه نيز به مثابه تبيين کننده نرم افزار نظامساز اسلام و به
عنوان مهمترين عامل اداره جامعه اسلامي که تا پيش از انقلاب اسلامي به محاق رفته
بود، به صحنه اجتماع و حکومت درآمد و در مسير تکامل و توسعه قرار گرفت. توضيح
اينکه: از مهمترين نوآوريهاي امام خميني(ره) در کنار ارائه تئوري انقلاب بر مبناي
فقه، اجتهاد انقلابي و انقلاب در اجتهاد بود. ايشان با انقلاب اسلامي ايران تحول
مهمي را در اجتهاد و فقاهت ايجاد نمودند. زيرا هر چند که ايشان، انقلاب اسلامي را
با تکيه بر اجتهاد شيعه و بر بنيادهاي فقه سنتي و جواهري استوار کرد، اما همين
انقلاب با توجه به ابعاد اجتناب ناپذير فقه و سياست و حضور عملي فقه در عرصههاي
عمومي جامعه، لاجرم مقدمات انقلابي را در درون فقه و اجتهاد سنتي به تدريج فراهم
نمود. هدف اساسي امام(ره) توضيح اين مسئله بود که ما چگونه ميخواهيم اصول محکم فقه
را در عرصه فرد و جامعه پياده کنيم. (امام خميني، 1361، 11 :661) و بتوانيم براي
معضلات زندگي در دنياي امروز جواب متقن داشته باشيم. ايشان در همين راستا ميفرمود:
حکومت در نظر مجتهد واقعي، فلسفه عملي فقه در تمامي زواياي زندگي بشريت است. حکومت
نشان دهنده جنبه عملي فقه در برخورد با تمامي معضلات اجتماعي و سياسي و نظامي و
فرهنگي است. فقه تئوري واقعي و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است.
(همان). روشن است که اگر حکومت فلسفه عملي فقه است، ضرورت بالندگي و نشاط حکومت
مستلزم آزادي اجتهاد، رونق، توسعه و تکامل فقه همگام با پيشرفت و توسعه حکومت خواهد
بود. حضرت امام0ره) با توجه به همين نکته، ميفرمايد: لذا در حکومت اسلامي هميشه
بايد باب اجتهاد باز باشد و طبيعت انقلاب و نظام همواره اقتضاء ميکند که نظرات
اجتهادي-فقهي در زمينههاي مختلف، ولو مخالف با يکديگر، آزادانه عرضه شود و کسي
توان و حق جلوگيري از آن را ندارد. (همان:47) در جاي ديگر ميفرمايد: زمان و مکان
دو عنصر تعيين کننده در اجتهادند. مسئلهاي که در قديم داراي حکمي بوده است، به
ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يک نظام ممکن است حکم
جديدي پيدا کند. (همان، 21 :98) با توجه به نکات فوق، تاثيرگذاري و تاثير پذيري
هر کدام از انقلاب اسلامي و فقه اسلامي بر يکديگر مشخص ميگردد. انقلاب اسلامي
مبتني بر فقه سنتي به وجود آمد. شرايط و مسائل پيشامده بعد از ايجاد انقلاب، فقه
سنتي را ناگزير از تحول نمود و فقه را از مرحله سنتي، به مرحله فقه پويا وارد نمود.
امروز نيز بر مبناي ضرورت تطابق فقه با شرايط زمان و مکان و نيز با توجه به مرحله
توسعه انقلاب اسلامي از جمهوري اسلامي به تمدن اسلامي، فقه دومين تاثيرپذيري اساسي
از انقلاب اسلامي را داشته و لاجرم نيازمند رحلت از مرحله فقه پويا به درآمدن به
دنياي فقه حکومتي ميباشد. خلاصه تاثيرگذاري و تاثيرپذيري فقه و انقلاب به قرار ذيل
است: تاثيرگذاري اساسي فقه سنتي بر انقلاب اسلامي و ايجاد آن؛ تاثيرپذيري
فقه سنتي از انقلاب اسلامي در دوره استقرار و گذار از مرحله فقه سنتي به مرحله فقه
پويا؛ تاثيرپذيري ثانويه فقه از انقلاب اسلامي در دوره توسعه و گذار از مرحله
فقه پويا به مرحله فقه حکومتي؛ تاثيرگذاري فقه حکومتي بر انقلاب اسلامي و تبيين
ضرورت صدور انقلاب به جهان و ايجاد انقلاب جهاني و اداره جهان بر مبناي فقه حکومتي.
تاثير پذيري انقلاب اسلامي از فقه حکومتي و ايجاد انقلاب جهاني اسلامي، مرحله
ايدهالي است که پس از ايجاد تمدن اسلامي، مجال طرح مييابد. بايد اذعان داشت که
امروزه با تکوين نظام اسلامي و پيدايش مسائل گوناگون و تحول عظيم در ساختار ابعاد
مختلف جامعه فردي، اجتماعي، اقتصادي، حقوقي، فرهنگي، سياسي و روابط بين الملل و
بوجود آمدن زمينه اجرايي و عملي براي فقه اجتهادي، زمينههاي تحول در فقه با توجه
به گفتمان انقلاب اسلامي فراهم آمده است. سير تطور فقه به موازات انقلاب اسلامي
فقه و اجتهاد شيعي از بدو تولد، با توجه به نيازهاي زمان خود حرکت کرده و به
گونهاي کاملاً مطابق با اوضاع و احوال زمانه خود در صدد استنباط احکام الهي برآمده
است. زماني در حضور معصومين(ع) با تکيه بر روايات حضرات معصومين، احکام الهي بيان
ميشد. البته در همين دوره از سوي معصومين راهکارهاي اصولي فقاهت بيان و استنباط
بر عهده فقها و علما نهاده ميشد. دوران غيبت معصومين(ع) شرايط ويژهاي براي
شيعه بود که با مهياسازي و زمينهپردازي حضرات معصومين(ع) شکل گرفت. در اين دوران
علما و فقها شيعه در صدد تبيين احکام الهي برميآمدند. شرايط گونهگون اين بازه
زماني باعث ايجاد مکاتب و دورههاي فقهي و اصولي گوناگوني ميشد. اين جريان تا پيش
از انقلاب اسلامي در يک خط مستقيم با فراز و نشيب نسبي در جريان بود و وجه اشتراک
تمامي مکاتب و دورههاي فقهي در اين بازه زماني طولاني مدت، ادامه حيات در فضايي
کاملاً و يا نسبتاً تقيه آميز ميباشد. دوراني نيز که تقيه به کمينه ميرسيد، فقها
تنها مأمور تمشيت احکام الهي با رويکرد فردگرايانه بودند. در واقع فضاي استنباط
احکام الهي مبتني بر حکومت دين، هرگز مهيا نگرديده بود. از همين روي تمامي ادوار
گذشته و مکاتب پيشين اعم از اصولي و اخباري در قالب فقه سنتي و فردي معرفي
ميگردند. البته فقه سنتي در عين فراگيري نگاه فردي در نهاد خويش، بيگانه از سياست
نبود و اصولاً مراحل ابتدائي انقلاب اسلامي، مديون و مبتني بر همين فقه سنتي بوده
است. پس از انقلاب اسلامي ايران و ايجاد شرايط ويژه و تاريخي حاکميت ديني، مسائل
جديد و کلاني فراروي فقها قرار گرفت. پس از اين مصاف، اکثريت فقهاي نوانديش و پويا
در انديشه رويکردي نوين به فقه فرو رفتند. بر همين اساس پس از مراحل ابتدائي
انقلاب اسلامي و در دورههاي مياني فرآيند تکاملي انقلاب، بر اثر تلاش انديشهوران
فقه، فقه شيعه در برخورد با مسائل و موضوعات جديد در عرصه اجتماع و حکومت با يک گام
به پيش، از حالت دگم خويش به در آمد و با استناد بر لزوم استفاده از علوم تخصصي
ديگر در حيطه موضوع شناسي و نيز با به رسميت شناختن تاثير زمان و مکان در اجتهاد و
استنباط احکام اسلامي، فضايي به مراتب بازتر و گستردهتر از قبل فرا راه فقه گشوده
شد. اين تحرک ناشي از پيشروي انقلاب اسلامي از مراحل ابتدائي به مراحل مياني بود.
به بيان ديگر با حرکت انقلاب از مراحل ابتدائي به مراحل مياني، و به وجود آمدن فضاي
جديد، بالطبع نرمافزارها نيز بايد سنخيت لازم با محيط جديد را مييافت. بدين خاطر
با تحولاتي کلي، فقه از مرحله سنتي به مرحله جديد پاي نهاد. فقه در اين دوره با
عنوان فقه پويا مشهور گشته است. پس از مراحل مياني و با ورود انقلاب اسلامي به
مراحل نهائي انقلاب اسلامي، و تغييرات بنيادين در اوضاع و شرايط و گستردهتر شدن
جغرافياي اهداف انقلاب اسلامي، نرم افزاري معطوف به تمدن و تواناي بر نظامسازي
مورد نياز است. فقه در اين مرحله، فقه حکومتي عنوان يافته و تفاوتهاي اساسي و
بنياديني با مرحله فقه سنتي و فقه پويا دارد. تحليل جامعه شناختي فرآيند تکاملي
توأمان فقه و انقلاب اسلامي تحليل جامعه شناختي فرآيند تکاملي انقلاب اسلامي
و سير تطورات فقه به موازات آن، به شرح ذيل است: جامعه بشري از حيث ساختار و نوع
اداره آن دورههاي متعددي را گذرانده و ميگذراند. اولين مرحله را ميتوان جامعه
طبيعي و ابتدائي ناميد. البته اين عنوان را نبايد با معناي منفي آن، که برخي از
جامعه شناسان بکار بردهاند، خلط نمود. مقصود از جامعه طبيعي در اين تحليل، دورهاي
حيات بشري است که موثرترين عامل در حرکت فردي و اجتماعي جامعه، عوامل طبيعي است؛
لذا شکل حرکت بشر و نوع زندگي و امرار معاش او نيز در اين دوره بيشتر همگام با
طبيعت است. حکومتها نيز در اين دوره بيش از اينکه وظيفهاي در قبال شهروندان داشته
باشند، مسئوليتهايي منحصر در قبال عوامل بيروني دارند. در اين جامعه افراد در درون
حکومت به ويژه در زندگي خصوصي و شخصي که گستره بسيار وسيعي دارد، از وسعت عمل
گستردهاي برخوردارند و همين امر باعث ميشود که در جوامع اسلامي، رهبران ديني به
ويژه فقهاء براي تحقق اهداف دين به مرز ضرورت ايجاد حکومت اسلامي نرسيده و با ايجاد
رابطه ويژه با پيروان خود، امکان هدايت و رهبري آنان را حتي بدون ايجاد حکومت پي
ميگيرند. با گذشت زمان و گذر جامعه بشري از جامعه طبيعي به «جامعه مدني» امّا،
حکومت اهميت مضاعفي مييابد. البته مفهوم جامعة مدني در طول تاريخ ، تحولات عمده و
معاني مختلفي پيدا کرده است. مقصود از جامعه مدني در اين تحليل عبارت است از
جامعهاي که حکومت علاوه بر مسئوليت در قبال عوامل بيروني، در قبال شهروندان
مسئوليتهاي گوناگوني همچون به رسميت شناختن و حفاظت از حقوق مالکيت فردي، احترام
به حوزه حقوق خصوصي، خصوصاً حق شهروندان براي مشارکت در بحث عمومي و زندگي سياسي،
را بر عهده دارد. (ن.ک. غنينژاد، 1377، ص29-30). اينجاست که متدينان و متوليان
دين، به ضرورت در دست داشتن حکومت و قدرت براي وصول به اهداف خود پي ميبرند و در
تکاپوي به دست آوردن حکومت به جنب و جوش درميآيند. بخصوص با گسترده شدن وظايف
حکومت در ارتباط با شهروندان، حکومت در دايره وسيعتري از موضوعات اعمال حاکميت
ميکند و همين امر باعث ميشود در جوامع اسلامي به تدريج دايره تعارض ميان اعمال
حاکميت دولت و دايره اعمال حاکميت دين، فقه و فقهاء بيشتر شود. نتيجه اين تعارضات
در ايران اسلامي، منجر به ايجاد انقلاب اسلامي شد. طبيعي است که هر کدام از دو
وضعيت جامعه طبيعي و جامعه مدني و به بيان ديگر، وضعيت قبل از انقلاب و وضعيت بعد
از انقلاب نرمافزار و فقه متناسب با خود را نيازمند است. بعد از انقلاب تا استقرار
انقلاب اسلامي، جامعه انقلاب ايران، همچنان در جامعه مدني به سر ميبرد. تنها تفاوت
مرحله استقرار با مرحله ايجاد، مواجهه انقلاب با مسائل فزون تر و جديتر نسبت به
قبل است و همين فزوني نيز نرم افزار و فقه متناسب با خود را ميطلبد. پس از جامعه
مدني، نوبت به جامعه جهاني ميرسد و در آينه جامعه جهاني، انقلاب اسلامي به مرحله
توسعه وارد ميشود. نهاد و نهان جامعه جهاني با جامعه مدني متفاوت بوده و بالطبع
نهاد و نهادن مرحله توسعه انقلاب اسلامي با مرحله استقرار آن تفاوت خواهد داشت. در
اين مرحله نرم افزار مربوط به مراحل گذشته فاقد کارآمدي و اثربخشي لازم در جامعه
جهاني و مرحله توسعه انقلاب اسلامي خواهد بود (ن.ک. رجحان، 1390، ص 224). با
توجه به تبييني که از تفاوت مراحل چندگانه فرآيند تکاملي انقلاب اسلامي و نيز
تفاوت هر کدام از جريانهاي فقهي فردي، پويا و حکومتي از يکديگر ارائه گرديد،
اساسيترين سوال در اينجا اين است که با ورود انقلاب اسلامي به مراحل نهائي فرآيند
تکاملي خود، آيا ميتوان به نرمافزارهاي پيشين اکتفا کرد و مثلاً با نرمافزار
مراحل ابتدائي (فقه فردي) و يا مراحل مياني (فقه پويا)، به تدبير امور در مراحل
نهائي پرداخت؟ بديهي است که اگر مسئله بسيار مهم بقاء و توسعه انقلاب اسلامي در
دستور کار باشد، امکان اکتفاء به نرم افزارهاي پيشين وجود ندارد. اکتفاء به نرم
افزارهاي پيشين در واقع تجويز انحطاط از جامعه جهاني به جامعه مدني و يا طبيعي و
نيز ايستا کردن حرکت پوياي انقلاب اسلامي و فرآيند تکاملي آن و به انحراف کشاندن آن
ميباشد. با اين حساب در دروازه جامعه جهاني و در مراحل نهائي فرآيند تکاملي انقلاب
اسلامي، ما نيازمند توليد فقه متناسب با اين مرحله و بازسازي، نوسازي و آماده سازي
نهادها و ارکان نظام اسلامي هستيم. نرمافزار مراحل نهائي فرآيند تکاملي انقلاب
اسلامي، به ابتکار مقام معظم رهبري «فقه حکومتي» نام گرفته است. نتيجهگيري:
فرايند تکاملي انقلاب اسلامي از ديدگاههاي مختلف، داراي مراحل متعدد و
گونهگوني است. نقطه اشتراک تمامي اين ديدگاهها اين است که نرم افزار فرآيند
تکاملي انقلاب را فقه شيعي با کارگزاري فقيه عادل ميدانند. فقه شيعي به موازات سير
تکاملي انقلاب و همسازي با نيازهاي حکومت ديني سيري سعودي داشته است. مراحل ابتدائي
اين فرآيند به وسيله فقه فردي (سنتي) طي طريق کرده است. مراحل مياني با مدد از فقه
پويا به راه خود ادامه داده است. اکنون و در مرحله نهائي فرآيند تکاملي نيز نيازمند
فقه حکومتي هستيم. بر اين اساس بايد بر اساس يک برنامه ريزي بلندمدت و با تحول در
نوع نگاه به فقه به سوي فقه حکومتي گام برداريم. پي نوشت : *پژوهشگر حوزوي،
کارشناسي ارشد فلسفه دين، دانشگاه باقرالعلوم منابع: جعفرزاده، محمد حسن
(1385)؛ نهضت توليد علم با نگاهي به ديدگاههاي فرهنگستان علوم اسلامي، قم، انتشارات
فجر ولايت. جمالي، مصطفي (1386)؛ مهندسي تمدن اسلامي و جنبش نرمافزاري (جزوه)؛
قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، مديريت جنبش نرمافزاري، دفتر پژوهش. خميني،
سيد روح الله (1361)؛ صحيفه نور، تهران، مرکز مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي.
غنينژاد اهري، موسي (1377)؛ جامعة مدني، آزادي ، اقتصاد و سياست، تهران، انتشارات
طرح نو. مشکاني سبزواري (1390)؛ درآمدي بر فقه حکومتي از ديدگاه مقام معظم
رهبري؛ فصلنامه حکومت اسلامي، ش60، ص185-197. مشکاني سبزواري، (1392[الف])، فقه
حکومتي نرمافزار توسعه انقلاب اسلامي؛ فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامي، ش32،
ص97-118. مشکاني سبزواري، عباسعلي (1392[ب])؛ چيستي و جايگاه سبک زندگي در
فرآيند تکاملي انقلاب اسلامي از ديدگاه مقام معظم رهبري، مجله معرفت، ش185، ص65-83.
مشکاني سبزواري، عباسعلي (1390[ج])؛ پارادايم فقه حکومتي، مجله معرفت، ش 168،
ص53-76. مهدوي، اصغرآقا و سعيد رجحان (1390)؛ گفتارهايي در فقه سياسي، تهران،
دانشگاه امام صادق(ع).
|
|
|
به گزارش فارس، برنامه تلويزيوني زاويه (مجله علوم انساني شبکه 4) چهارشنبه سوم
مهر با موضوع «ما، غرب و راه دشوار تجدد» با حضور صادق زيباکلام عضو هيأت علمي
دانشگاه تهران و شهريار زرشناس عضو هيأت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي
برگزار شد. در ابتداي بحث شهريار زرشناس در پاسخ به اين سؤال که چرا با مدرنيته
گزينشي برخورد ميکند و در واقع به چه چيز درباره مدرنيته قائل است، توضيح داد: نظر
من يک مقدار با اين صحبت مغاير است. در اين زمينه بايد از دو جنبه وارد بحث شد
،نخست بحث نظري اين که مدرنيته يک ماهيت و يک ذات دارد، ذات آن ناعادلانه، ظالمانه
و تاريکانديشانه است و اين ذات خود را در هيبت اومانيسم يا بشرانگاري نمود داده،
غيرديني و فراتر از آن ضدديني است و از همين منظر باعث گمراهي ميشود. از بعد عملي
نيز در تحقق تاريخي و عيني مدرنيته يک مسيري را طي کرده که به ويرانگري، نابودي
حقيقت بشر و فراموشي ميانجامد. در ادامه بحث صادق زيباکلام در پاسخ به اين سؤال
که چگونه بايد با مدرنيته تعامل کرد، توضيح داد: براساس آنچه من در جامعه ميبينم
امروز بحث سنت و مدرنيته، خوب و بد بودن آن مطرح نيست و ما درباره آن نمي توانيم
تصميم بگيريم چرا که ما در هيچ جامعه اي نمي توانيم براي سنتي يا مدرن بودن آن
تصميم بگيريم. در ادامه شهريار زرشناس با اشاره به اينکه تاريخ دويست ساله گذشته
ما کشمکش غرب و سنت است، افزود: مدرنيته در طول 600 سالي که به عالم مسلط شده که
البته يک روند تاريخي است، در ايران دويست سال گذشته هم يک فرماسيون غربزده
شبهمدرن ساخته است.البته مساله ما بيشتر سنت و مدرنيته نيست بلکه دين و مدرنيته
است. زيباکلام با ابراز نگراني از اينکه متوجه علت نفي، دفع يا اصلاح بحث زرشناس
درباره مدرنيته نمي شود، گفت: مدرنيته با مذهب دعوايي ندارد. صادق زيبا کلام سپس
ادامه داد :مدرنيته تنها ميگويد که هيچ کس اندازه خود فرد خير و صلاح او را نمي
خواهد چرا که او صاحب عقل است. زرشناس در ادامه بحث با تصديق صحبت هاي زيباکلام
درباره بحث از مدرنيته و تعريف انسان گفت: مساله اساسي اين است که انسان در چه
عالمي و بر اساس چه پارادايمي بايد خير و شر خود را تشخيص دهد؟ مدرنيته نسبت به دين
فضلي ندارد، انسان خير و شر خود را بر اساس دين هم ميتواند تشخيص دهد و ما اين
تصور را نکنيم که در عالم ديانت انسان اختيار ندارد و بدون مسئوليت است در هر دو جا
انسانها تصميم مي گيرند اما يک جا بر اساس دين و وحي يک جا تنها شناختي که از
انسان وجود دارد و مسير غرايز و سود و لذت صرف. وي با بيان اين که عالم قرون
وسطي را عالم ديني نمي داند، گفت: مدرنيته از دل قرون وسطي بيرون آمده و من به
کليساي ديني کاتوليک و پروتستان معتقد نيستم بنابراين تاريخ غرب براساس يک نوع
نيستانگاري تأسيس شده که در مسير خود ولايت ديني و الهي را نفي مي کند در
ادامه بحث صادق زيباکلام درباره اين مبحث مطرح شده که جنس انسان در تعريف او براساس
مدرنيته و انسان ديگر در تفکر سنتي تفاوت وجود دارد، گفت: من باز هم ميگويم که
دغدغه امروز ما بحث سنت و مدرنيته نيست چرا که دانشجويان و اساتيد ما در مواجهه آن
نيستند اين تفکر که انسان را بالا يا پايين بياوريم اساس در تفکر مدرن مطرح نيست و
تفکر مذهبي نيز با تفکر مدرن قابل جمع نيست.استاد دانشگاه تهران ادامه داد: دغدغه
مدرنيته اين نيست که بگويد من مي خواهم انسان هاي خوشبخت يا بدبخت تربيت کنم بلکه
تنها مي گويد انسان حق انتخاب دارد و در يک جامعه مدرن انسان هايي که از خود اختيار
تصميم گيري دارند براساس يک ساختار قدرت سياسي و اقتصادي مشخص زندگي مي کنند. تمدني
که بر اين اساس شکل گرفته حتي گاهي با ناکامي و شکست هم روبه رو شده بنابراين
مدرنيته خم رنگ رزي نيست ما با انواع و اقسام آن روبه رو بوده ايم.زرشناس در فراز
پاياني سخنان خود گفت : تصور من از مدرنيته، اخلاق فاقد تعهد، سود محور، غريبگي،
تبديل انسانها به اتمهاي سودمحور، ازخودبيگانگي، اقتصاد سرمايهسالار و انباشت
سرمايه بدون محدوديت است. زرشناس در پاسخ به سؤال نهايي درباره اينکه آيا عقل انسان
در دستگاه فکري شما جايگاهي دارد، گفت: عقل مفهومي حقيقي است اما عقلي که استاد
زيباکلام ميگويد اومانيستي است و عقلي که من بدان معتقدم ديني است. اعتقاد دارم که
اين دو با هم متفاوت هستند و به هيچ وجه اينطور نيست که به عقل در ساحت فکري ديني
بي اعتنايي شود بلکه تصميم گيريها و قدرت انتخابهاي انسان برمبناي عقل است منتها
عقلي که با ساحت قدسي مرتبط است نه عقلي که به سمت سودمحوري و سرمايه داري حرکت مي
کند.
|
|
|
همايش «شيطان از ديدگاه عرفان حلقه» در حالي برگزار شد که مخالفان و موافقان
درباره ماجراي طرد شيطان، مهلت تعيين شده از سوي خداوند به ابليس و عوامل سجده
نکردن شيطان به بحث و مناظره پرداختند. به گزارش خبرنگار آئين و انديشه خبرگزاري
فارس، دومين همايش نقد و بررسي عرفان حلقه با عنوان«شيطان از ديدگاه حلقه» با حضور
حجتالاسلام والمسلمين جواد محرابي، مدير موسسه فرق و اديان و ايرج عميدي در سالن
اجتماعات فرهنگسراي فردوس با حضور موافقان و مخالفان عرفان حلقه و اعضاي «انجمن
نجات از حلقه» برگزار شد. در اين همايش مناظره منصفانهاي ميان طرفداران اصلي و
کارشناسان برگزار شد که طي آن هر يک از طرفين در رابطه با موضوعاتي نظير اعتقاد
رئيس عرفان حلقه به تقدس شيطان، آيا شيطان ماموريت گمراهي انسان را از سوي خدا
دريافت کرده است و جايگاه شيطان در گمراهي و ضلالت انسان توسط حجتالاسلام محرابي
به عنوان مخالف و ايرج عميدي به عنوان موافق پاسخ داده شد. آگاهي خداوند از باطن
بندگان حجتالاسلام محرابي در ابتداي سخنانش به اعتقادات رئيس عرفان حلقه در
خصوص شيطان اشاره کرد و ابراز داشت: «م.ع.ط» معتقد است شيطان در نگاه اول عامل
گمراهي و به همين دليل منفور است و در نگاه دوم زمينهساز امتحان و آزمايش انسان
است که بدون وجود آن، کمال معنا ندارد و هنر انسان درغلبه بر آن آشکار ميشود!
همچنين وي اعتقاد دارد که «براي به وجود آمدن چرخه جهان دو قطبي، وجود عالم تضاد
ضرورت دارد و براي همين منظور ابليس به فرمان سجده بر آدم اعتنا نکرد و اين وظيفه
را انجام داد»! وي با بيان اينکه «م.ع.ط» در تفکرات خويش شبه نمايشي را به تصوير
ميکشد که شيطان از طرف خدا ماموريت داشت که بر انسان سجده نکند! افزود: در تفکرات
رئيس فرقه شيطان جايگاهي بالاتر از روحالقدس دارد که بايد تمام اين موارد بررسي
شود، طبق آيات قرآن تمام موجوداتي که در اين عالم خلق شدهاند، خداوند ميداند که
مخلوقاتش به چه کارهايي دست ميزند و شکي در اين موضوع نيست، بايد توجه داشت که خدا
ما را گمراه نميکند و با اختياري که خداوند به ما داده است، اين ما هستيم که راه
گمراهي را انتخاب ميکنيم، بلکه پروردگار براساس علمي که دارد ميداند ما کدام راه
را انتخاب ميکنيم. حجتالاسلام محرابي درباره ادعاي «م.ع.ط» درباره عالم تضاد و
لاتضاد و ماجراي سجده نکردن شيطان به انسان، خاطر نشان کرد: خداوند علم دارد که
شيطان بر انسان سجده نميکند، پس نقشهاي نبوده است و در هيچ يک از منابع ديني وجود
ندارد که خداوند به شيطان ماموريت داده باشد، به طور مثال خداوند در عالم تشريع
دزدي را حرام کرده است، ولي بندهاي از سر اختيار دزدي ميکند، بنابراين مجازاتي را
براي او در نظر گرفته است. در ادامه ايرج عميدي به عنوان موافق عرفان حلقه به
بيان ديدگاههاي رئيس فرقه درباره شيطان پرداخت و گفت: در آن مدتي که بنده شاگرد
آقاي «م.ع.ط» بودم ميتوانم شهادت بدهم که اعتقادات ايشان پرهيز از شيطان بوده
است!، «م.ع.ط» معتقد است که شيطان مأمور بوده است که برانسان سجده نکند. وي در
ادامه به برشي از سخنان شهيدمطهري اشاره کرد و ادامه داد: وجود شيطان و شيطنت و
اضلال او خود مبني بر حکمت و مصلحتي است و به موجب همان حکمت و مصلحت، شيطان شر
نسبي است نه شر حقيقي و واقعي و مطلق، از همه شگفتتر اين است که بر حسب منطق قرآن،
خدا خودش به شيطان، پست «اضلال» و «گمراهسازي» را اعطا فرموده است. عميدي
دوباره تأکيد کرد: مطابق نظر آقاي «م.ع.ط» خداوند به ابليس مأموريت داد که به فرمان
سجده برآدم اعتنا نکند و او نيز مأموريت را پذيرفت، پس تبعيت نکردن از فرمان سجده
در ظاهر نافرماني است و اگر نافرماني نبود، تضادي هم نبود، در عين فرمانبرداري است،
چون خداوند آن را از پيش تعيين کرده است. سجده نکردن شيطان بر انسان موجب طرد او
از درگاه الهي شد حجتالاسلام محرابي در 5 دقيقه دوم مناظره با بيان اينکه مطلبي
که از شهيد مطهري توسط عميدي نقل شد، خلط مبحث بوده است، گفت: آيا خداوند به همه
موجودات پستي داده است، يعني همه ما را دزد آفريده است! پس صدامي که اين همه قتل و
کشتار مرتکب شد، خدا به او مأموريت داد که اين کار را بکند، در اين صورت صدام که
جرمي مرتکب نشده است!! اگر خداوند به او مأموريت داده است، دور از عدل الهي است که
او را مؤاخذه کند. وي ادامه داد: در قرآن کريم، خداوند ميفرمايد: «و اذ قلنا
للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس أبي واستکبر و کان من الکافرين»؛ چون
فرشتگان را فرموديم براي آدم سجده کنيد پس به جز ابليس که سر باز زد و کبر ورزيد و
از کافران شد [همه] به سجده درافتادند، بعد از اينکه شيطان از سجده کردن بر انسان
امتناع کرد و بر خداوند کفر ورزيد، خداوند او را از درگاه خود راند و او را مورد
لعنت خويش قرار داد. چرا خداوند به شيطان مهلت داد رئيس مؤسسه فرق و اديان با
بيان اينکه هنگامي که شيطان ديد از سوي خداوند مورد غضب واقع شده است، درخواست کرد
که به خاطر چندين هزار سال عبادت به او مهلت دهد که بندگان را از راه توحيد باز
دارد، اظهار داشت: عدالت و سنت الهي، ايجاب ميکرد که به او مهلت دهد، زيرا مهلت
دادن، يکي از سنتهاي پروردگار است و بارها در آيات قرآن آمده تا اينکه بشر و شيطان
هم فرصت عصيان و طغيان و هم مجال توبه و جبران داشته باشند، بنابراين پروردگار تا
روز معين به شيطان مهلت داده است، بايد توجه داشت که شيطان از سوي خدا مأموريتي
براي گمراهي بشر نداشته است. عميدي باز به بخشي ديگر از بيانات شهيد مطهري اشاره
کرد و بيان داشت: در اينجا، خدا شيطان را مخاطب ساخته و به وي فرمان ميدهد که «هر
که را از فرزندان آدم ميتواني بلغزان، با سواره نظام و پياده نظامت بر آنان
بتاز... شيطان جز دروغ و فريب نويدشان نميدهد»، گويي شيطان آمادگي خود را براي
تحويل گرفتن پست اضلال، اعلام ميدارد آنجا که ميگويد: «به اين سبب که مرا گمراه
ساختي، بر سر راه ايشان خواهم نشست، آنگاه از پيشرو و از پشت سرشان، و از راست و
از چپشان خواهم آمد و بيشتر آنان را سپاسگزار نخواهي يافت». کافران تا ابد در
آتش مخلدند حجتالاسلام محرابي با بيان اينکه خداوند هيچگاه بندگانش را به سوي
آتش سوق نميدهد، ابراز داشت: خداوند بندگان مؤمنش را به بهشت ميبرد، حتي بعضي از
بندگان مؤمنش که مرتکب خطايي شده باشند را مدتي به جهنم ميفرستد تا آثار گناه پاک
شود و در نهايت به سوي بهشت رهنمون ميسازد، اما در قرآن وعده داده شده است که
کافران تا ابد در جهنم مخلد خواهند بود، پس اين وعده درباره شيطان که به پروردگار
کفر ورزيد، صادق است. خداوند به دو حزب اشاره ميکند وي ادامه داد: در آيات
قرآن خداوند متعال از دو حزب نام ميبرد يکي حزبالله: «و من يتولالله و رسوله
والذين آمنوا فان حزبالله هم الغالبون» و ديگري حزب شيطان: «استحوذ عليهم الشيطان
فانساهم ذکرالله اولئک حزب الشيطان الا ان حزبالشيطان همالخاسرون» منظور خداوند
از اين تقسيمبندي چيست، اشکال آقاي «م.ع.ط» همين است که يک تکهاي از عبارت را
برداشته و يا ناقص درک کرده و آن را ارائه داده است، اينکه با ناقص خواندن يک جمله
از شهيد مطهري و همراه ساختن برداشت خود کار درستي نيست. عميدي بيان داشت: از
نظر اسلام همه اشياء با دست قدرت خداوند بهوجود آمده است و هرچه آفريده خوب و نيک
آفريده است که در آيات «الذي احسن کل شيء خلقه» و «ربنا الذي اعطي کل شيء خلقه ثم
هدي» به آن اشاره شده است، شيطان هم مخلوق خداوند است! حجتالاسلام محرابي در
بخشي از سخنان خويش تأکيد کرد: کمال اجنه با کمال انساني يکي است، همچنين خداوند
همه را احسن آفريده است، بله! خداوند فطرت همه انسانها را پاک آفريده است و اختيار
داده است که انسان مسير خودش را انتخاب کند، پس يک انسان ميتواند مؤمن يا کافر
شود. دشمن آشکاري که خداوند معرفي ميکند وي ادامه داد: پروردگار عالم در
آيات قرآن ميفرمايد: «و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون»، و جن و انس را نيافريدم
جز براي آنکه مرا بپرستند، پس اگر کسي از عبادت پروردگار سر باز زد، جرم مرتکب شده
است، با اين وجود خداوند در قرآن از شيطان به عنوان دشمن انسان نام ميبرد که
«انالشيطان للانسان عدو مبين». در ادامه مناظره گروهي از مخالفان و موافقان
عرفان حلقه با بيان انديشهها و طرح سؤالات خود از کارشناسان پرداختند که نوع
استقبال شرکتکنندگان باعث شد که جلسه پرسش و پاسخ با نيم ساعت تأخير به کار خود
پايان دهد و حتي بعد از اتمام همايش «شيطان از عرفان حلقه» همچنان بازار مناظره داغ
بود.
|
|