(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 08 مهر  1392 - شماره 20604

سوء استفاده از پیام امام
تاریخچه صهیونیسم در عصر پهلوی-2
اولین گام های صهیونیسم در ایران
   


Research@kayhan.ir
مجلس سوم و اوّلين رقابت سياسى مجمع
با اعلام موجوديت مجمع روحانيون مبارز، اعضاى اصلى و طراز اوّل آن ضمن اعلام تبعيت از حضرت امام خمينى(ره) يكى از عوامل اصلى شكل‌گيرى تشكل سياسى خود را تبيين و اجراى ديدگاههاى ايشان دانستند.
سيد محمد خاتمى عضو مؤسس مجمع در اين زمينه مى‌گويد: «وقتى جمعى از روحانيون محترم همدل و همراه، احساس كنند كه ضمن احترام و حسن نيّت نسبت به همه شخصيتهاى والامقام . . . ]مى‌توانند[ در جهت تبيين و اجراى نظرات حضرت امام (مدّظله) در حدّ درك و توان خود گامهاى سريع‌ترى بردارند، درنگ جايز نيست».34
موسوى خوئينى‌ها عضو ديگر مؤسس مجمع نيز در اظهاراتى مى‌گويد: «مهم ترين علت تشكيل روحانيون مبارز اجرا و پياده كردن نقطه نظرات حضرت امام مى‌باشد . . . از اين‌رو بديهى است كه شرط اوّل اقدام به تشكيل روحانيون مبارز با نظر مبارك ايشان باشد».35 وى در مصاحبه ديگرى با روزنامه كيهان اعلام مى‌كند: «مجمع روحانيون مبارز در درجه اوّل و بيش از هر چيز اصرار و تأكيد بر تداوم و پيروى از خط مبارك حضرت امام دارد . . . گاهى در جامعه ديده مى‌شد كه در ادامه خط امام و در پيروى و اطاعت از امام مسامحه و سهل‌انگارى‌هايى در بعضى محافل و جناحها به چشم مى‌خورد. روحانيون مبارز وظيفه خودشان ديدند با اين تجمع و تشكل خودشان در حدى كه خط امام را درك و تحليل مى‌كنند، هم خود از خط و مواضع امام اطاعت كنند و هم به جامعه در اين‌گونه موارد مطالبى را كه به ذهنشان مى‌رسد ارائه بدهند. بر اين مبنا مجمع روحانيون مبارز تشكيل شد».36
در حالى كه اعضاى برجسته و طراز اوّل مجمع روحانيون مبارز، دوستى و صميميت و برادرى با اعضاى جامعه روحانيت مبارز را يكى از اصول خود مى‌دانستند و انشعاب از جامعه را فقط به دليل پاره‌اى از اختلاف سلايق و اختلافات فكرى مى‌دانستند، امّا عملكرد اعضاى مجمع در آستانه انتخابات سومين دوره مجلس شوراى اسلامى ـ كه اوّلين حضور سياسى تشكل جديدالتأسيس روحانى با نام مجمع روحانيون مبارز بودـ خلاف اين ادعا را به اثبات رسانيد. چرا كه مجمع روحانيون مبارز كه داعيه پيروى از خط امام را داشت با بهره‌گيرى جناحى از سخنان
حضرت امام(ره) رقيب خود يعنى جامعه روحانيت مبارز را مورد تهمت و افترا قرار داد.
پيام حج سال 1366 حضرت امام(ره) بهانه‌اى شد تا تندروهاى جامعه روحانيت به طيف مقابل خود بتازند. در اين پيام امام بار ديگر از اسلام آمريكايى و اسلام ناب محمّدى سخن به ميان آورده بودند. اسلام آمريكايى معادل اسلام سرمايه‌دارى، اسلام مستكبرين، اسلام مرفهين بى‌درد، اسلام منافقين، اسلام راحت‌طلبان و اسلام فرصت‌طلبان بود و اسلام ناب محمّدى معادل اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفان، اسلام ستمديدگان تاريخ، اسلام عارفان مبارزه‌جو و اسلام پاك‌طينتان عارف.
تندروهاى جامعه روحانيت از مفاهيم اسلام آمريكايى و اسلام
ناب محمّدى بهترين بهره‌بردارى جناحى را انجام داده و بدين شكل خود را طرفدار اسلام ناب و جناح رقيب را طرفدار اسلام آمريكايى مى‌دانستند. سيّد محمد خاتمى از منشعبين جامعه روحانيت مبارز و عضو مؤسس مجمع روحانيون در اين باره اعلام كرد: «بايد راه را بر سوءاستفاده همه كسانى كه نسبت به جنگ جاودانه فقير و غنى حساسيتى ندارند يا اسلام را براى منافع و مسايل مادّى و سياسى خود مى‌خواهند بست . . . هنوز بسيارى از مواضع حضرت امام بخصوص در صحنه تأمين منافع محرومان و تحقق اسلام پابرهنگان، درست درك و اجرا نشده است و بايد به اين نقص اعتراف كنيم . . . بخصوص اگر در يك جمع‌بندى به اين نتيجه برسيم كه تصميمات و مواضعى كه تاكنون از سوى تشكل روحانى مورد احترام اتخاذ شده است، در پاره‌اى موارد ضعيف و ناكافى و احيانآ زمينه‌ساز سوء‌تفاهمات در جامعه بوده است.»37
سيد محمد موسوى خوئينى‌ها عضو ديگر و مؤثر در مجمع روحانيون مبارز نيز ضمن متهم كردن رقيب به طرفدارى از اسلام آمريكايى گفت: «اسلام آمريكايى مى‌گويد اساسآ ما در اسلام بحث فقير و غنى نداريم، يعنى با يك تحريف و ايجاد انحراف در تفكر جامعه مى‌خواهد اين مبارزه اساسى را از ذهنيت جامعه بيرون ببرد و مى‌گويد آنچه در جامعه برايمان مطرح است مبارزه تقوا و بى‌تقوايى است، ولى ما اصلا در اسلام بحث فقر و غنا نداريم».38
علاوه بر اين دو عضو مجمع روحانيون مبارز برخى ديگر از اعضاى مجمع نيز هدف از تشكيل مجمع را استمرار خط امام در دفاع از محرومان و مستضعفان در مقابل كسانى كه به نظر امام تمكين نمى‌كنند معرفى كردند. سراج‌الدين موسوى در اين باره مى‌گويد: «اخيرآ احساس مى‌شد كه برخى از افراد اعم از روحانى و يا غير آن، بنا به دلايلى در پذيرش و تمكين به نظرات فقهى و شرعى و بسيار راهگشاى حضرت امام تساهل دارند و بيان مبارك حضرت امام در خصوص طرد اسلام آمريكايى و برترى فقرا و ضعفا بر ثروتمندان و كاخ‌نشينان را مورد بى‌توجهى قرار داده بودند».39
آشتيانى ديگر عضو مجمع نيز ضمن تأكيد بر استمرار خط امام گفت :
«روحانيون مبارز وظيفه دارند، مختصات و مشخصات اسلام
ناب محمّدى و اسلام پابرهنگان را از طريق چاپ كتب و نشريات و يا سخنرانيها و موعظه براى مردم و بويژه نسل انقلاب تبيين كنند تا مردم آن را از اسلام آمريكايى و اسلام سرمايه‌دارى تميز دهند و با داشتن معيارهاى روشن، مدافعين اسلام سرمايه‌دارى و آمريكايى را مورد شناسايى قرار داده و آنان را از صفوف امت حزب‌الله طرد نمايند».40
در شرايطى كه اعضاى مجمع روحانيون مبارز خود را مدافع اسلام ناب معرفى مى‌كردند با بهره‌گيرى از شعارهاى «جنگ فقر و غنا»، «اسلام ناب محمّدى و اسلام آمريكايى» و «حمايت از محرومان و مستضعفان» كه از سوى حضرت امام اعلام شده بود، توانستند در انتخابات مجلس سوم كه در تاريخ 18 فروردين 1367 برگزار شد اكثريت كرسيهاى نمايندگى شهر تهران را از آن خود سازد. از فهرست سى نفره نمايندگان، تنها شش نفر از سى تن كانديداهاى جامعه روحانيت مبارز كه (‌اكبر هاشمى رفسنجانى، حسن روحانى، عباسعلى 41 عميد زنجانى) نيز به صورت مشترك در فهرست كانديداهاى مجمع روحانيون مبارز بودند، توانستند به مجلس سوم راه پيدا كنند. سعيد رجايى خراسانى، على‌اكبر ناطق نورى، محمدرضا باهنر از ديگر كانديداهاى جامعه روحانيت مبارز بودند كه به مجلس سوم راه يافتند.
مهدى كروبى، فخرالدين حجازى، هادى غفارى، گوهرالشريعه دستغيب، محسن نوربخش، سيّد محمود دعايى، محمدعلى صدوقى، عاتقه صديقى (رجايى)، عباس شيبانى، مصطفى معين، محمد اصغرى، محمد سلامتى، مرضيه حديدچى دباغ، مرتضى الويرى، محمدابراهيم اصغرزاده، عباس دوزدوزانى، حسين فروتن، مرتضى كتيرايى، عبدالواحد موسوى لارى، عيسى ولايى، محمد سعيد تسليمى، نجفقلى حبيبى، حسين مظفرى‌نژاد از جمله نامزدهاى مجمع روحانيون بودند كه وارد مجلس سوم شدند.42 مجمع روحانيون مبارز در اين انتخابات قاطعانه پيروز شد و بيشتر كرسيهاى مجلس را ازآن خود كرد. مهم ترين دليل پيروزى اين مجمع در انتخابات نه برنامه‌هاى آن، بلكه بيشتر هجمه تبليغاتى وسيعشان در جامعه بود. روحانيون مبارز كاملا مبارزه‌جويانه و ناعادلانه رقيب خود، يعنى جامعه روحانيت مبارز را مصداق اسلام آمريكايى و خود را نماينده اسلام ناب محمّدى مى‌خواندند و اين در جهت‌دهى اذهان جامعه عليه رقيب، تأثير بسيارى داشت.43
آنان حتى با توجه به فضاى پديد آمده براثر پيام حضرت امام(ره) به مناسبت نزديكى انتخابات از آن بهره‌بردارى جناحى كردند. حضرت
امام خمينى(ره) در پيامى خطاب به ملّت ايران فرمودند :
«مردم شجاع ايران با دقت تمام به نمايندگانى رأى دهند كه متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئوليت كنند و طعم تلخ فقر را چشيده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمين، اسلام مستضعفين، اسلام رنج‌ديدگان تاريخ، اسلام عارفان مبارزه‌جو، اسلام پاك‌طينتان عارف، و در يك كلمه مدافع اسلام ناب محمّدى باشند و افرادى را كه طرفدار اسلام سرمايه‌دارى، اسلام مستكبرين، اسلام مرفهين بى‌درد، اسلام منافقين، اسلام راحت‌طلبان، اسلام فرصت‌طلبان و در يك كلمه اسلام آمريكايى هستند طرد نموده و به مردم معرفى نمايند».44
________________________________
34- روزنامه اطلاعات، به تاريخ 15/1/1367.
35- روزنامه كيهان، به تاريخ 10/1/1367.
36- مجموعه بيانيه‌هاى مجمع روحانيون مبارز تهران، ص 232.
37- مجموعه بيانيه‌هاى مجمع روحانيون مبارز از فروردين 1367 تا خرداد 1369،ص 193.
38- همان، ص 234.
39- همان، ص 196.
40- همان، ص 203.
41- جامعه روحانيت مبارز، صادق سليمى بنى، ص 62.
42- جامعه روحانيت مبارز، صادق سليمى بنى، ص 156.
43- سراب سياست، ص 137.
پاورقی

 


Email: shayanfar@kayhannews.ir
اگرچه نخستین تحرکات رسمی صهیونیست ها در ایران به زمان صدور بیانیه بالفور در سال 1917 و برپایی جشن و مراسم شادمانی از سوی محافل صهیونیستی برمی گردد ولی حضور آنها در ایران را با عنوان مستبشرین انجیلی از قرن شانزدهم(با هدف تضعیف پایه های شیعی حکومت صفویه و نابودی حوزه های علمی – دینی) و تحت عنوان فراماسونری از اوایل دوران قاجار( با هدف نفوذ و رسوخ در جامعه فرهنگی و سیاسی ایران) می توان ردیابی کرد. همان دورانی که نخستین قراردادهای خفت بار استعماری را به ایران تحمیل کردند(1) و طرح و نقشه قتل اصلاح طلبانی همچون قائم مقام فراهانی و میرزا تقی خان امیرکبیر را به اجرا درآوردند.(2)
اما این حضور پس از ورود اولین نمایندگان رسمی سازمان جهانی فراماسونری برای تشکیل نخستین لژهای این سازمان مخوف صهیونیستی شکل و شمایل جدی تری به خود گرفت. برای بررسی نحوه و چگونگی این حضور جدی بایستی به پس زمینه ها و خاستگاه تاریخی - فکری و فرقه‌ای یکی دیگر از عوامل اصلی آن یعنی سرمایه داران پارسی مقیم هند اشاره داشته باشیم . این عده در انجمنی به نام «انجمن اکابر پارسیان هند» ، متشکل شده بودند و در این مجموعه ، اسناد مختلفی از فعالیت آنها در ایران را ارائه خواهیم داد.
پارسيان يك طايفه كوچك زرتشتي ساكن غرب شبه قاره هند هستند که بدنه اين طايفه را اكثرا مردمی متوسط و زحمتكش تشکیل می دهند. اما فراتر از آن طایفه زحمتکش ، يك اقليت بسيار ثروتمند وجود دارد كه از قرن هيجدهم به طور عمده در شهر بمبئی مستقر گردید و در دستگاه استعماري بريتانيا قدرت بسیاری کسب کرد. این اقلیت محدود ولی صاحب قدرت ، در واقع شهر بمبئی یعنی مرکز اصلی اقتصاد هندوستان و شرق آسیا را در دست خود گرفته بود. توجه كنيم كه در دوران حضور استعماري انگلیسی ها در کشور هندوستان ، شهر بمبئي از نظر اهميت سياسي و اقتصادي و ميزان جمعيت، پس از لندن ، دومين شهر امپراتوري بريتانيا محسوب می شد.
در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ، شهر بمبئي پايتخت امپراتوري بريتانيا در منطقه‏اي بزرگ به شمار مي‏رفت كه از سمت شرق،دولت‏هاي محلي مركز و غرب شبه قاره هند را در بر مي‏گرفت و از سمت غرب به مصر و حبشه و سودان و قاره آفريقا مي‏رسيد.در اين دوران ، سرزمين‏هاي ايران و بين النهرين(عراق‏ كنوني)و شبه جزيره عربستان و افغانستان و آسياي ميانه در حوزه مسئوليت و نظارت حكومت‏ بمبئي بود.
در بمبئي،قدرت اصلي در دست گروهي منسجم از ثروتمندان پارسي قرار داشت و بسياري ازمأموران سياسي و اطلاعاتي حكومت هند بريتانيا در ساير مناطق ، يا منتخب آن‏ها بودند و يا در رابطه نزديك با آن‏ها قرار داشتند. مثلا در عمان ، خانواده‏هاي پتيت و خراس و عدن بعضا از طرف حكومت هند بريتانيا به عنوان مشاور امام مسقط عمل مي‏كردند. در زنگبار يك‏ پارسي به نام «بهمن جي مانكجي داروخان والا» به عنوان مشاور سلطان زنگبار در اين كشور مستقر بود و همه كاره سلطان به شمار مي‏رفت و بعد از او دكتر «فرامرز جي پستان جي» در اين مقام قرار گرفت كه در عين حال استاد لژ فراماسونري زنگبار هم بود.در دولت‏هاي شبه قاره هند كه به ظاهر مستقل بودند ولي به طور غير رسمي تحت نظارت حكومت هند بريتانيا قرار داشتند ، باز اين‏ پارسيان به عنوان نمايندگان رسمي و غير رسمي بريتانيا فعال بودند. در حيدر آباد دكن يكي‏از اين پارسيان به نام «داراب جي چنوي» ، همه كاره نظام(حاكم)حيدر آباد بود و اعضاي خاندان‏ ويكاجي تمام امور ماليه اين دولت را در كنترل خود داشتند و به كمك بانك‏هاي خصوصي انگليس،حكومت حيدر آباد را به شدت بدهكار خود كرده بودند.در دولت‏هاي پونا و بارودا هم‏ همين سيستم وجود داشت.
بخش عمده ثروت اين اشراف پارسي از طريق تجارت ترياك قرن نوزدهم به دست آمد. در اين دوران،آن‏ها شركاي مهم تجارت ترياك انگليسي‏ها ، آمريكايي‏ها و يهودي‏ها درشرق بودند. تجارت ترياك مهم‏ترين يا يكي از مهم‏ترين شاخه‏هاي اقتصاد جهاني در قرن‏نوزدهم بود و همين تجارت باعث شد كه دو جنگ بزرگ ميان قدرت‏هاي متحد اروپايي و چين،كه قرباني اصلي اين تجارت بود،رخ دهد كه به«جنگ‏هاي ترياك» معروف است.
اما به لحاظ تاریخی ، اين اشرافیت پارسي بر اساس يك افسانه منظوم به نام قصه «سنجان» خود را از تبار اشراف وموبدان ساساني مي‏داند كه برخی از مورخین مدعی هستند ، این عده در زمان حمله اعراب به ايران براي حفظ عقايد و دين خود به‏غرب هند فرار كردند و كتاب‏هاي ديني خود را هم به هند بردند.سران اين طايفه از اوايل قرن‏هجدهم ميلادي نه تنها با ايران ارتباطات گسترده داشتند بلكه در سرنوشت ايران نيز بسيارمؤثر بودند.در حمله خونين و شوم «محمود افغان» به ايران و اشغال اصفهان و انهدام دولت صفوي،اين طايفه نقش جدّي داشت و فردي به نام «نصر الله گبر» نفر دوّم قشون افاغنه و سپهسالار «محمودافغان» بود. مي‏دانيم كه حمله محمود افغان به ايران مهم‏ترين حادثه‏اي است كه سرنوشت‏تاريخي ايران را دگرگون كرد.در دوران جديد،اردشير ريپورتر و پسرش،شاپور،نه تنهانمايندگان اينتليجنس سرويس بريتانيا در ايران بودند بلكه نماينده اين اشرافیت پارسي هم‏ به شمار مي‏رفتند.مثلا، «اردشير ريپورتر» در تهران نماينده «كمپاني تاتا» بود كه به اشرافیت پارسي‏تعلق داشت و حتي امروز هم بزرگ‏ترين كمپاني هندوستان به شمار مي‏رود.از زمان حضور جدّي استعمار بريتانيا در ايران تا جنگ دوّم جهاني،اين بمبئي بود كه جايگاه‏اصلي را در عمليات سياسي ، اطلاعاتي ، نظامي و اقتصادي بريتانيا در ايران برعهده داشت و نه لندن.(3)
پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10