(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


چهارشنبه 10 مهر 1392 - شماره 20606

دفاع از جامعه روحانیت در مقابل سیل اتهامات
تاریخچه صهیونیسم در عصر پهلوی-3
پیوند پارسیان هند و صهیونیست‌ها در ایران
   


Research@kayhan.ir
موسوى خوئينى‌ها از اعضاى مؤثر مجمع روحانيون مبارز در سخنانى در آستانه مرحله دوم انتخابات، باصطلاح به تبيين آن پرداخت و سران مجمع در كنار هم اين پيام را چنين تعبير كرد: «حضرت امام كه اين نكته را فرموده‌اند، آيا در كشور ما خطر ظهور و نشر اسلام آمريكايى هست يا نيست؟ آيا مقصودشان از اسلام آمريكايى، اسلام ملك فهد در عربستان بوده است؟ اين كه فرموده‌اند به اينها رأى ندهيد، يعنى به ملك فهد رأى ندهيد؟ خوب معلوم است كه در ايران كسى به ملك فهد رأى نداده است. پس بايد ببينيم اين كه حضرت امام اين مطلب را مى‌فرمايند، آيا در داخل كشور زمينه بروز چنين خطرى وجود دارد كه خداى نخواسته در زمانى هرچند دور شاهد باشيم كه اسلام آمريكايى در اين‌جا حاكم شود . . . حتمآ چيزى هست كه امام مى‌فرمايند بايد بياييم آن را بشناسيم و همه تلاش كنيم، اسلام آمريكايى را بشناسيم تا از آن اجتناب كنيم».45
نكته ديگر در اظهارات موسوى خوئينى‌ها كه البته بدون نام بردن از تشكل يا فرد خاصى در سال بعد بيان مى‌كند اين است: «يكى از اشتباهات هم همين است كه ما گاهى خودمان را خيلى متولى دين يا اسلام مى‌دانيم و خيال مى‌كنيم، اسلام درست يك لقمه شده و توى حلق ما فرو رفته يا يك نورى بوده است و فقط در دل ما تابيده است».46 وى با اين اظهارات كه از اختلافات عميق با اعضاى جامعه روحانيت مبارز حكايت مى‌كرد، مى‌افزايد: «ما نبايد خودمان را متولى انحصارى اسلام بدانيم و متولى انحصارى انقلاب و پرچمدار بلامنازع مبارزه با آمريكا بدانيم».47
از سوى ديگر برخى چهره‌هاى به ظاهر موجه، با تيزهوشى و بى‌انصافى تمام، فهرست 99 تنى (73 مخالف و 26 ممتنع) را كه با وجود آگاهى‌شان به نظر امام به ميرحسين موسوى رأى ندادند، در جامعه و جبهه‌هاى جنگ منتشر كردند تا بدين‌گونه مانع از راهيابى آنان به مجلس شوند و بدين ترتيب نشان دهند كه حتى پيشنهادهاى ولىّ فقيه را در حكم وجوب مى‌دانند و مخالفت با آن را در حكم مخالفت با نظام و درنتيجه نداشتن شايستگى براى راهيابى به مجلس برمى‌شمرند.48
تخريب جامعه روحانيت مبارز توسط اعضاى مؤسس مجمع روحانيون مبارز اعضاى جامعه را برآن داشت تا در مقام دفاع و رفع اتهام برآيند. آيت‌الله مهدوى كنى (دبيركل جامعه روحانيت مبارز) در اين‌باره مى‌نويسد: «كيهان (با سرپرستى سيّد محمد خاتمى) و اطلاعات (با سرپرستى سيّد محمود دعايى) در شماره فوق‌العاده با سر و صداى زيادى به عنوان موجوديت مجمع روحانيون، مصاحبه بعضى از آقايان را منتشر كردند كه در آن مصاحبه‌ها فلسفه اين انشعاب را ذكر كرده بودند. آنها گفته بودند كه ما در مسايل انقلاب اختلاف نظر و اختلاف مبنا داريم. اينها (جامعه روحانيت) در مسائل اقتصادى مبناى خاصى دارند، در سياست خارجى هم روش خاصى دارند و اين همان چيزى است كه امام اسمش را اسلام آمريكايى گذاشته است: يعنى اينها طرفدار سرمايه‌دارها و طرفدار ارتباط با آمريكا هستند. اينها سرمايه‌داران را تأييد مى‌كنند. سياست اقتصادى آنها اقتصاد سرمايه‌دارى است. سياست خارجى آنها هم سياست ارتباط با غرب است و در يك جمله اسلام اينها اسلام آمريكايى است».49
نكته‌اى كه در اين ميان وجود داشت، عدم تناسب نامه‌اى بود كه چپها خطاب به امام نوشته بودند با اطلاعيه‌اى كه براى انتخابات صادر كردند. در نامه‌اى كه اعضاى مجمع روحانيون خطاب به امام نوشته بودند و امام نيز برخى فرازهاى آن را مورد تأكيد قرار دادند، برعدم اختلاف و تفرقه تأكيد شده بود. نامه شوراى مركزى مجمع روحانيون مبارز به محضر حضرت امام خمينى(ره) كه در تاريخ 25 فروردين 1367 نوشته شد به شرح زير است :
بسم الله الرحمن الرحيم
«محضر مبارك رهبر كبير انقلاب اسلامى حضرت آيت‌الله العظمى امام خمينى ادام الله ظله على رؤوس المسلمين
با تقديم تحيات وافره و ادعيه خالصانه، احترامآ معروض مى‌دارد: در فضاى مبارك آزادى اظهار نظر و بيان عقيده كه يكى از دستاوردهاى انقلاب اسلامى است و در سايه حكومت جمهورى اسلامى ايران و در شرايط كنونى كشور و بويژه با توجه تأكيدات مكرر آن حضرت در جهت لزوم حضور در صحنه و خصوصآ با توجه به وظيفه خطير روحانيون كشور در ارشاد و روشنگرى جامعه انقلابى و دخالت صحيح در مسايل مختلف اجتماعى و سياسى و تقويت نظام مقدس اسلامى، اينجانبان امضاءكنندگان
ذيل لازم دانستيم كه با همكارى و تبادل نظر با يكديگر در قالب تشكل و نظم جديد به فعاليتهاى خود در مسايل سياسى و غير سياسى كه در سرنوشت انقلاب و كشور تأثير فراوان و قطعى دارد، سامان دهيم. تعهد و ميثاق جمع ما در اين فعاليتها، پيروى از اصول و خط‌مشى انقلاب كه از ناحيه مقام معظّم رهبرى در مقاطع مختلف در سخنرانيها و پيامها ترسيم و تبيين شده است مى‌باشد. خط‌مشى اصولى ما از اصولى است كه به طور جامع در «پيام حج» سال گذشته كه بحق «منشور انقلاب» نام گرفت مى‌باشد. خط‌مشى كه در نامه‌ها و پيامهاى پس از آن، بويژه در تبيين اسلام ناب محمّدى و بيان مرزها و تفكيك آن از اسلام آمريكايى آمده است، ترسيم فرموده‌ايد و اميد و اطمينان داريم كه با اين ميثاق الهى و در اين تشكل جديد بهتر به وظيفه اسلامى خود عمل كنيم و دِينى كه به انقلاب و اسلام و ملّت فداكار و مجاهد ايران و شهداى عزيز داريم، ادا نماييم.
لزومآ به استحضار مى‌رساند كه قبل از هر اقدامى در اين باب تلاش فراوانى توسط بعضى از برادران ما براى نزديك كردن نقطه نظرات در چهارچوب اصول و موازين مورد قبول با ديگر روحانيون محترمى كه سالها با آنان فعاليت داشتند صورت گرفت كه متأسفانه به علت پافشارى آن آقايان بر روى مسائل و مواردى كه آنها را برخلاف مصلحت و موازين تشخيص مى‌داديم به نتيجه نرسيد. لذا به نظر مى‌رسيد كه جمع ما در تشكل جديد بيشتر و بهتر مى‌تواند خدمتگزار انقلاب اسلامى باشد. امّا از آن‌جا كه ممكن بود اين انشعاب و ايجاد تشكل و نظم جديد، شائبه اختلاف و تفرقه به بعضى اذهان راه پيدا كند و برخى افراد ناآگاه آن را وسيله‌اى براى تبليغ عليه وحدت كه همواره مورد توصيه و تأكيد آن
حضرت بوده است، قرار دهند لازم ديديم كه موضوع را به استحضار حضرتعالى برسانيم تا چنانچه مصلحت ندانستيد، اقدامى صورت نپذيرد كه از طريق برادر بزرگوار حجه‌الاسلام والمسلمين حاج سيّد احمدآقا از موافقت و رضايت خاطر مبارك، اطلاع حاصل نموديم و سپس براى انعكاس اين موافقت و رضايت در وسايل ارتباط جمعى مجددآ كسب اجازه گرديد كه آن را نيز اجازه فرموديد و مطلب توسط رسانه‌ها اعلام گرديد. بار ديگر براى اطمينان بيشتر از رضايت حضرتعالى در مورد انتخابات دوره سوم مجلس شوراى اسلامى كسب اجازه شد كه نظر موافق نسبت به فعاليت اين جمع در ضمن توصيه بر اين كه «براى غير تهران نامزد معرفى نكنيد» عنايت فرموديد. پس از طى مراحلى كه گذشت اين جمع با نام «روحانيون مبارز تهران» اقدامات خود را آغاز كرد و نسبت به انتخابات نيز ليستى از نامزدهاى تهران تهيه و به اطلاع مردم شريف تهران رسانيد.
اكنون با اين تجربه موفق و با اين اعتقاد كه ايجاد تشكل جديد روحانيون مبارز تهران از جهات مختلف خصوصآ در جهت حفظ آزادى اظهار عقيده براى ساير اقشار مردم مفيد و لازم بوده است، در ادامه فعاليتهاى ديگر خود خصوصآ اقدامات قولى و عملى در تبيين و ابلاغ محتواى پيامهاى آن امام بزرگوار به قشرهاى مختلف بويژه اقشار مستضعف كه در شأن و وظيفه روحانيون است و از آن جمله حفظ و تحكيم هرچه بيشتر پيوند مابين دو قشر عظيم روحانى و دانشگاهى كه آن نيز از دستاوردهاى رهبرى آن حضرت و اين انقلاب شكوهمند است، مستدعى است نسبت به آنچه معرفى گرديد، چنانچه صلاح مى‌دانيد نظر مبارك را مرقوم فرماييد. در اين‌جا لازم مى‌دانيم از صدور دستور كمك مالى ماهانه كه قبل از برگزارى انتخابات از اعلام آن در رسانه خوددارى نموديم، تشكر و سپاسگزارى كنيم.
در خاتمه پيروزى نهايى رزمندگان اسلام و شكست قطعى دشمن بعثى و صهيونيستى و نابودى صدام و ساير دشمنان اسلام، خصوصآ آمريكاى جهانخوار و طول عمر و سلامت آن امام عزيز و بزرگوار را از خداوند متعال مسألت مى‌نماييم».50
­__________________________________
45- روزنامه كيهان، به تاريخ 21/2/1367.
46- روزنامه كيهان، به تاريخ 20/9/1368.
47- همان.
48- سراب سياست، ص 138.
49- رمز عبور (1)، ويژه‌نامه سياسى روزنامه ايران، ص 107.
50- صحيفه امام(ره)، ج 21، صص 26 و 27.
پاورقی

 


سعید مستغاثی
E-Mail:shayanfar@kayhannews.ir
«به هر حال،اين يهوديان-مارانوها در بازسازي فرهنگي طايفه پارسي بسيار مؤثر بودند وروحيات و روانشناسي و فرهنگ خودشان را در ميان ايشان اشاعه دادند. به عبارت ديگر ، نوسازي‏ طايفه پارسي هند به شكل امروزي آن در پيوند با يهوديان صورت گرفت و اسطوره آوارگي پارسيان،كه در افسانه كاملا موهوم و بي‏پايه معروف به قصه سنجان انعكاس يافته ، در دوران پيوند پارسيان با پرتغالي‏ها جعل شد. اين اسطوره آوارگي و روانشناسي مولود آن ، شباهتي عجيب به‏ فرهنگ يهوديان دارد و تأثير يهوديان بر فرهنگ و خلقيات پارسيان تا بدان حد بزرگ است كه‏برخي محققين هندي و غربي‌، از پارسيان به عنوان«يهوديان هند» ياد مي‏كنند.به عبارت ديگر، طايفه پارسي در هند از نظر فرهنگي يك فرقه كاملا بازسازي و نوسازي شده است. ادعاي ايراني‏تبار بودن آن‏ها هم به كلي جعلي است. چنانچه تحقيقات مردم شناسي جسماني نشان مي‏دهد ، پارسيان به يقين از مردم بومي شبه قاره هند و از نژاد دراويدي هستند.چهره ظاهري آنها هم‏ به روشني اين مسئله را نشان مي‏دهد.
طایفه پارسیان هند تا قبل از پيوند با اروپاييان و يهوديان،حتي خود را زرتشتي نمي‏دانستند . هيچ متن ديني زرتشتي در اختيار نداشتند. همه اين تحولات و آشنايي‏آن‏ها با اوستا و متون زرتشتي به كمك اروپاييان و يهوديان و از طريق متوني ايجاد شد كه از ايران‏ برده شد و در اختيار آن‏ها نهاده شد... در زماني كه كار بر روي اليگارشي پارسي را دنبال مي‏كردم ، به تدريج به پيوندهاي عجيب آن با اليگارشي يهودي رسيدم و متوجه شدم كه چنان اشتراكي ميان اين دو كانون وجود دارد كه اصلانمي‏توان آن‏ها را از هم تفكيك كرد. مثلا اگر «سر جمشيد جي جي بهاي پارسي» از بزرگ‏ترين‏تجار ترياك جهان در قرن نوزدهم بود ، خانواده ساسون ، كه سران يهوديان بغدادي بودند ، نيز همين جايگاه را داشتند و متحدا و در شراكت با پارسيان عمل مي‏كردند. در طول قرن نوزدهم ، كشت و صادرات ترياك ايران نيز در انحصار شبكه‏اي بود از كارگزاران ساسون‏ها و سران طايفه‏پارسي...»(4)
اما از جمله اسنادی که در این مجموعه درباره طایفه اشراف پارسی هند خواهیم دید ، سندی است به تاریخ فروردین و اردیبهشت 1305 که ارباب کیخسرو شاهرخ (نماینده زرتشتیان ایران در مجلس شورای ملی) طی نامه ای از وزیر دربار (تیمور تاش) در خواست تعیین وقت برای عده ای از زرتشتیان ایران و پارسیان هند به منظور تبریک تاجگذاری رضاخان را نموده است. (سند ضمیمه شماره 1) .
همچنین در سند دیگری به تاریخ 10 تیرماه 1310 شاهد مراسله «سر‌هرمز جی کاوسجی دینشاه» (رییس انجمن اکابر پارسیان هند) به تیمور تاش ، در مورد علاقه قلبی پارسیان هند به ایران و اظهار امیدواری به مشارکت پارسیان در اصلاحات و ترقی ایران در تحت توجهات رضاخان هستیم.(سند ضمیمه شماره 2)
ملاحظه می فرمایید که پیرو آنچه در توضیح و تشریح ماهیت صهیونیستی انجمن اکابر پارسیان هند آمد ، در این دو سند روشن می گردد که چگونه این گروه با رضاخان و حکومت کودتایی و دست نشانده وی ابراز همراهی و همدلی کرده و درشرایطی که نیروهای آزادیخواه و استقلال طلب کشور و همچنین آحاد طبقات اجتماعی در فشار اختناق و زور سرنیزه گرفتار بودند ، اشراف به اصطلاح پارسی هند در ویرانی سرزمینی که مدعی بودند متعلق به آبا و اجدادشان است ، چگونه با کانون های صهیونیستی مشارکت می نمودند.در ادامه همین عملکرد و حمایت مستقیم و بی چون و چرا از دیکتاتوری رضاخان در تاریخ دی ماه 1310 نماینده اعزامی از سوی ایران به میان پارسیان هند ، طی نامه ای به وزارت دربار از تشکیل جمعیتی از عالمان و بزرگان پارسیان در بمبئی و کراچی به نام «کاروان کهن ایران» برای دیدار از ایران صحبت می کند . این در حالی است که انجمن اکابر پارسیان هند در دوران پیش از رضاخان هیچ گونه فعالیت یا موضع گیری مبنی بر تعلقشان به سرزمین ایران نشان نمی دادند. مطلب فوق در سندی درج شده است.(سند ضمیمه شماره 3)
به دنبال همین نامه است که «اردشیر جی ریپورتر» طی نامه دیگری به تیمور تاش ، اسامی و مشخصات عده ای از بزرگان و سرمایه داران پارسی هند را برای دعوت به ایران و استفاده از امکانات و توانایی هایشان ارسال داشته است که این نامه در سندی به تاریخ اسفند 1310 آمده است.(سند ضمیمه شماره 4)
کاروان اشراف به اصطلاح پارسی هند در بهار سال 1311 به ایران وارد می شود و در نقاط مختلف کشور جای پای خویش را محکم می کند. در سند مورخ اردیبهشت 1311 به سخنرانی دینشاه ایرانی (رئیس انجمن اکابر پارسیان هند) در شیراز اشاره شده و همچنین متن سخنرانی مدیر روزنامه گلستان شیراز در حضور دینشاه و هیئت همراه وی در خصوص خیرمقدم گویی مردم شیراز به وی و همراهانش درج گردیده است.(سند ضمیمه شماره 5)
پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10