(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 21 مهر 1392 - شماره 20615

ازدیاد عمر با حسن نیت (چراغ راه)
به مناسبت هفتم ذی‌الحجه سالروز شهادت هفتمین اسوه پاکی
اخلاق نیک اجتماعی در بیان امام باقر(ع)
مهمترین اصول اخلاق جمعی از دیدگاه امام باقر(ع)
راهکار مقاومت در برابر گناه( حکایت خوبان)
فرمان استقامت به پیامبر(ص) و امت
اوصاف سالک مشفق ( سلوک عارفانه)
عرفه؛ روزی به سان شب قدر
محبت به خدا یا محبت به دنیا
   


قال الصادق(ع): من حسنت نیته زید فی عمره.
امام صادق(ع) فرمود: هرکس خوش‌نیت باشد عمرش زیاد می‌شود. (1)

1- میزان‌الحکمه، حدیث 14242

 


جمال ربانی
هر کسی دنبال خوشبختی و سعادت است و آن را در دو چیز اساسی می‌جوید که یکی آسایش تن و دیگری آرامش روان است. البته انسان‌ها ممکن است در تشخیص علل و عوامل ایجادی این دو چیز به اشتباه و خطا بروند و یا آن را در جایی یا چیزی جست‌وجو کنند که یا اصولا تأمین‌کننده این اهداف نیست یا اگر باشد از پایایی و مانایی ابدی برخوردار نیست و خوف از آینده، در نهایت آرامش را از ایشان سلب می‌کند.
یکی از مهم‌ترین اهداف آموزه‌های وحیانی اسلام، تبیین علل و عوامل خوشبختی و راه دستیابی به سعادت ابدی است که هرگونه اندوه و ترس را از آدمی بزداید. آموزه‌های پیشوایان اسلام در همه حوزه‌ها به یک شکل در راستای تبیین این مهم بوده است. امام باقر(ع) یکی از پیشوایان معصوم(ع) نیز بر آن است تا همه علل و عوامل تأمین کننده سعادت ابدی را تبیین و توصیه نماید. سیره عملی و سنت قولی و فعلی آن حضرت(ع) گواه صادقی بر این مطلب است. پس کسانی که خواهان سعادت ابدی هستند می‌توانند از ایشان برای رسیدن به مقصود متعالی خویش بهره گیرند. بر همین اساس نویسنده به سراغ برخی از آموزه‌های آن حضرت(ع) رفته تا راه و رسم نیل به سعادت را تبیین کند.
***
سعادت، مقصود و مطلوب انسان
تمام تلاش انسان این است که راه دست یابی به سعادت را به دست آورده و آن را برای خود و جامعه انسانی تأمین و تضمین کند؛ زیرا انسان خوشبختی خود را در این می‌داند که به جایگاهی برسد که تن در آسایش و روان در آرامش ابدی باشد و هرگز دچار شقاوتی نشود و بیماری، گرسنگی، مرگ، تشنگی، سرمازدگی، گرمازدگی و مانند آن تن و جسم را نیاز ارد و او را به رنج و مشقت نیفکند و همچنین ترس جانی و مالی و عرضی نداشته باشد و از همه لحاظ در امنیت و آرامش باشد و روح و روانش از هرگونه مشقت و رنجی در امان باشد.
البته مشکل مردم در این است که گاه در شناسایی عوامل تأمین‌کننده آرامش و آسایش به اشتباه و خطا می‌روند و مثلا گمان می‌کنند که با قدرت و ثروت به آرامش و آسایشی دست می‌یابند که دیگر هیچ رنج و مشقتی را برای آنان به همراه نخواهد داشت و از بدبختی رهایی می‌یابند. اما پس از مدتی در می‌یابند که اگر ثروت آسایشی را به دنبال داشته باشد، احتمال زوال و از میان رفتن آن وجود دارد و از همه مهم‌تر، ثروت، روان آدمی را به آرامش نمی‌رساند. پس این عامل نمی‌تواند تأمین‌کننده خوشبختی باشد؛ بویژه آنکه نمی‌تواند جلوی تغییرات طبیعی را در جهان بگیرد و او را در سلامتی و دارایی و سروری نگه دارد؛ چرا که هر دم ممکن است بیماری او را به بدبختی بکشاند و دارایی او به غارت رود یا سروری‌اش از دست برود و بدتر آنکه مرگ جانش را بگیرد و همه چیزش از دست برود.
البته عقل سلیم حکم می‌کند که سعادت را باید در جایی دیگر جست؛ زیرا این نظام احسن هستی چنان است که خداوندگار و پروردگاری دارد و او از سر حکمت و فرزانگی، فلسفه‌ای برای زندگی انسان در نظر گرفته است که باید تحقق یابد.
وحی نیز به مدد عقل سلیم آمده و او را در تبیین جزئیات و ارائه راه‌های سعادت کمک می‌کند و هدایتگر او به سوی خوشبختی می‌شود. وحی در همه موارد عقل سلیم را تایید می‌کند و در بسیاری موارد به جزئیاتی اشاره می‌کند که عقل توان رسیدن به آنها را ندارد مگر این که نشانه‌ای فراروی او قرار داده شود. این گونه است که وحی علل و عوامل خوشبختی دائمی و ابدی را تبیین کرده و راه‌های رسیدن به آن را نشان می‌دهد.
البته خداوند برای اینکه امید را در دل‌های بشر روشن کند و ترس ناتوانی را در او بمیراند، پیشوایانی را معرفی کرده که راه رسیدن به خوشبختی و علل و عوامل آن را در بیان و عمل نشان می‌دهند. از جمله ایشان امام باقر(ع) است که به عنوان اسوه حسنه معرفی شده‌اند. سنت و سیره آن حضرت(ع) در راستای تبیین عقلی و عینی این مهم بوده است که در اینجا به برخی عوامل دستیابی به سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت اشاره می‌شود.
آرامش در سایه اخلاق اجتماعی
مهم‌ترین عامل بلکه اصلی‌ترین علت آرامش را می‌توان در خدا و یاد او جست‌وجو کرد. خداوند در قرآن می‌فرماید: الا بذکرالله تطمئن القلوب؛ آگاه باشید با یاد خدا دل‌ها به آرامش و اطمینان می‌رسد. اما در قرآن این نکته هم تبیین شده است که ذکر خدا تنها یاد و ذکر زبانی یا قلبی محض نیست؛ زیرا برای هر چیزی نشانه و آثاری است که ذکر الله نیز این گونه است. این ذکر الله، دارای نشانه‌هایی است که از جمله می‌توان به عبادات و اعمال صالح و کارهای خیر و نیک اشاره کرد. از این رو در آیات قرآنی ذکر الله که مایه تقوای بشر و رهایی از خسران ابدی دانسته شده، غیر از ایمان، کارهای نیک و اعمال صالح به ویژه اجتماعی آن است. (سوره عصر و آیات دیگر)
در روایات معتبر بسیاری چنان مسائل اخلاق اجتماعی و اعمال خیر اجتماعی به عنوان اصول دینداری معرفی شده که گاه انسان گمان می‌کند که اسلام چیزی جز اخلاق اجتماعی و خدمت خلق نیست. علت این تاکید در ارتباط تنگاتنگ عبودیت و ربوبیت نهفته است، زیرا عبودیتی که جوهره و کنه آن ربوبیت است، این ربوبیت به معنای پروردگاری ناظر به دیگران است که انسان‌های دیگر به طریق اولویت در مقام نخست خواهند بود. پس اگر انسانی بخواهد عبدالله باشد و در مقام خلافت الهی قرار گیرد باید در نقش خلیفه به پرورگاری بپردازد که چیزی جز پرورش دیگران و ایجاد شرایط مناسب رشد و مانع‌زدایی نیست. پس باید گفت که خلافت الهی انسان و عبودیت او که هدف آفرینش قرار گرفته (بقره، آیه 30؛ ذاریات، آیه 56) جز در خدمت خلق و مخلوقات الهی نخواهد بود. از این رو، اگر انسان آرامشی را می‌جوید که همان ذکر الله و یادکرد قلبی و عملی اوست، در سایه خدمت خلق است.
اگر خدمت به خلق، آرامش‌بخش است، پس اخلاق خوش و نیک باید در مقدمه رفتارهای انسانی باشد. در روایات بر خوش‌خلقی بشر به عنوان عامل رسیدن به آرامش و آسایش دنیوی و اخروی تاکید شده و در روایات بسیاری است که کسی جز خوش‌خلق، به بهشت نمی‌رود؛ زیرا خوش‌خویی تجلی و مظهر اخلاق خدایی است و هرگز بدخلق، صفتی از صفات الهی را نخواهد داشت که مایه تقرب و در نهایت رسیدن به بهشت باشد.
امام باقر(ع) در این باره می‌فرماید: خلق نیکو و ملایمت طبع به هر کس داده شد، خیر و راحتی به او داده شده است و در دنیا و آخرت حالش نیکو گردیده است و هر کس از این دو صفت محروم شد، همان باعث رسیدن به هر بدبختی و بلیه است؛ مگر کسی را که خداوند محفوظ دارد. (انوارالبهیه، ص 145)
کمال اسلام در اخلاق نیک اجتماعی
اصولا خداوند از بنده‌ای راضی است که در حق خلق خدمت نیکو کند و از هرگونه رفتار زشت و بداخلاقی دوری ورزد. احکامی که خداوند مردمان را بر آن موظف و مکلف کرده همان احکام عقلانی و عقلایی است که به عنوان بایدها و نبایدهای اخلاقی از آن یاد می‌شود؛ البته برخی از احکام نیز اضافه شده چون عقل معمولی بشر به آن نمی‌رسد ولی اگر عقل به کمال رسیده باشد آنها را در می‌یابد و یا تایید و امضا می‌کند. احکامی که در آیات و روایات برای زندگی بشر در دنیا بیان شده، اکثریت آن، احکام مرتبط با اخلاق اجتماعی است و حتی حج و زکات و روزه به نوعی مرتبط با کمک به دیگران و ایجاد تعاملات فرهنگی و اخلاقی است. از این رو اسلام را می‌بایست دستور‌العمل اخلاق متعالی دانست؛ چنانکه پیامبر(ص) در تبیین فلسفه بعثت خود می‌فرماید: انما بعثت لاتمم مکارم‌الاخلاق؛ من جز برای اتمام مکارم‌اخلاقی برانگیخته نشده‌ام.
امام محمدباقر(ع) هم مانند دیگر پیشوایان نور وعصمت بر آن است تا گوشه‌ای از مکارم اخلاقی را در تمامیت آن بیان کند. هر یک از سخنان ایشان نیز تبیین‌کننده گوشه‌ای از این اتمام مکارم اخلاقی است که اسلام با آن معنا می‌یابد. آن حضرت(ع) در جایی درباره کمال اسلام، به مسئله اخلاق نیک اجتماعی اشاره می‌کند و می‌فرماید: پدرم فرمود: چهارصفت در هر کس باشد اسلامش کامل و گناهش آمرزیده است و هنگام مرگ خدا از او راضی خواهد بود: 1- چون با مردم پیمانی بندد برای خدا به عهدش وفا کند. 2- زبانش صادق و راستگو باشد. 3- از کاری که نزد خدا یا در نظر مردم زشت است شرم کند 4- اخلاقش با زن و فرزندش خوش باشد. (نصایح، ص 197 و 198)
انسان خوشبخت کسی است که روز و شب در اندیشه بهبود اخلاق نیک خود بوده و با کسب دانش می‌کوشد تا موارد اخلاق نیک و مکارم آن را بشناسد و بدان عمل کند و یک روز را به غفلت نگذراند که فرصت عمر تکرارشدنی نیست و اگر سرمایه عظیم عمر از دست برود در زیان و خسرانی بزرگ گرفتار خواهد شد. امام باقر(ع) کسب دانش را در راستای رهایی از غفلت می‌داند و از مردم می‌خواهد تا با کسب دانش مسیر کمالی را به درستی بشناسند و در آن جهت گام بردارند. آن حضرت(ع) از رسول اکرم(ص) حدیث کرده است که فرمود: صبح کن و روزت را بگذران که یا عالم باشی یا علم آموز و بپرهیز از اینکه عمرت در لذائذ غفلت‌زا و کامجویی‌های زیان‌بخش سپری گردد. (الحدیث، ج 1، ص 54)
انتقادپذیری و حرکت در مسیر کمال
بی‌گمان زندگی در جمع و جامعه سخت است؛ زیرا هر کاری که انسان انجام می‌دهد ‌باید چنان مراقب باشد که به کسی ظلم و آسیبی وارد نشود و از سوی دیگر در جامعه افرادی هستند که از کارهای نیک بیزارند و یا از روی حسادت و امور دیگر کار خیر شما را نمی‌بینند و یا نمی‌خواهند ببینند. انسان باید برای اینکه در مسیر کمال قرار گیرد و به خوشبختی دست یابد، آستانه تحمل خودش را بالا برده و اهل صبر و استقامت باشد و نسبت به زیردستان سخت‌گیری نکرده و نسبت به بالادستان و زیردستان نیز به دور از هرگونه تفاخر و تکبر یا سوءاستفاده متکبرانه، تواضع و فروتنی داشته باشد.
امام باقر(ع) به جابر جعفی فرمود: ای جابر آگاه باش، زمانی از دوستان ما به حساب می‌آیی که اگر تمام اهل یک شهر بگویند که تو مرد بدی هستی (یا انتقادت گویند) سخن آنان غمگین و متاثرت نکند، و اگر همه آنان گفتند تو مرد شایسته و خوبی هستی خوشحال نشوی، بلکه اعمال و رفتارت را به کتاب خدا عرضه کن، اگر دیدی کردار و گفتارت مانند قرآن است و در راه قرآن قدم برمی‌داری حرامهایش را ترک می‌کنی و خواسته‌های آن کتاب مقدس را با علاقه و میل انجام می‌دهی و از کیفرهایی که در راه آن آمده ترسانی، در روش خود پابرجا و شادمان باش و بدان که گفته‌های مردم به تو زیانی نمی‌رساند (خوشحال باش که پشت سرت حرف می‌زنند، زیرا گناهان تو را به حساب آنها می‌نویسند و ثوابهایشان را به حساب تو) ولی اگر کارها و رفتارت مخالف قرآن بود و برخلاف کتاب خدا قدم برمی‌داری، چه چیز تو را از خودت غافل و بی‌خبر ساخته است. (الحدیث، ج2، ص 386)
بلا و عذاب در اثر ترک اخلاق نیک اجتماعی
بی‌گمان کارهای خوب و اخلاق نیک، جامعه را بهشت می‌کند و به سبب آن که مردم تقوا پیشه می‌کنند و از کارهای ضداخلاقی و نابهنجار پرهیز می‌کنند، خداوند درهای آسمان و زمین را می‌گشاید و مردمان از برکات آنها بهره‌مند می‌شوند. (اعراف، آیه 96)
اما اگر به جای کار نیک و خوش خویی، بدکاری و بداخلاقی کنند، خداوند بلا را بر آن جامعه مسلط کرده و سعادت و خوشبختی از آن جامعه رخت برمی‌بندد. حضرت امام باقر(ع) در این باره به مردم هشدار می‌دهد و در سخنی می‌فرمایند: در کتاب رسول خدا(ص) یافتیم (که نوشته بود): هر گاه پس از من زنا پدیدار شود مرگ ناگهانی فراوان گردد، و هرگاه از پیمانه و ترازو کم شود، خداوند آنان را به قحطی و کمی (خوار و بار و سایر وسائل زندگی) ماخوذ دارد، و هرگاه از دادن زکات دریغ کنند، زمین برکات خود را از زراعت و میوه‌ها و معادن (از آنان) دریغ کند، و هرگاه در احکام، بناحق حکم کنند همکاری در ستم و عدوان کنند (و به ستم همدیگر دچار شوند) و چون پیمان‌شکنی کنند خداوند دشمنشان را بر آنان مسلط کند و چون قطع رحم کنند خداوند اموال (و ثروتها) را در دست اشرار قرار دهد، و چون امر به معروف و نهی از منکر نکنند و پیروی از نیکان اهل بیت من ننمایند خداوند اشرار آنان را بر ایشان مسلط گرداند، پس نیکان آنها دعا کنند و مستجاب نشود. (اصول کافی، ج 4، ص 81)

 


* محمدمهدی رشادتی
امام باقر(ع) فرمود: ثلاث لم یجعل الله (عزوجل) لاحد فیهن رخصه: اداالامانه الی البر و الفاجر و الوفاء بالعهد للبر و الفاجر و برالوالدین برین کانا او فاجرین.
سه ویژگی اخلاقی در معارف اسلامی هست که خداوند فرصت انتخاب آنها را به انسان نداده است: 1-امانتداری نسبت به همه انسانها اعم از نیکوکار و یا بدکار 2-وفای به عهد و پیمان نسبت به همه انسانها اعم از نیکوکار و یا بدکار. 3-احسان و نیکی به پدر و مادر اعم از نیکوکار و یا بدکار. (اصول کافی ج3 ص 236)
اسلام دینی است که خیانت و خلف وعده و نیز بی‌احترامی و بی‌ادبی به والدین را در هیچ عرصه‌ای به رسمیت نمی‌شناسد، حتی درباره دشمنان نیز آن را موجه نمی‌داند. از امام صادق(ع) داریم که: اگر قاتل علی(ع) نیز امانتی را به من بسپارد، حتما آن را به او برمی‌گردانم. (میزان‌الحکمه ج 1 ص 117)
ابوثمانه می‌گوید: خدمت امام باقر(ع) رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم، من می‌خواهم مجاور مکه شوم و به مرجئه (شخصی منحرف از لحاظ عقیده) بدهکارم، چه می‌فرمایید؟ فرمود: بدهی خود را بپرداز و مواظب باش که خدا را بدون آن که دینی به گردنت باشد، دیدار کنی. زیرا مومن در امانت، خیانت نمی‌کند. (همان ص 341)
اهمیت وفای به عهد
درباره وفای به عهد و میثاق نیز اسلام به پیروان خود سفارش می‌کند که آن را محترم شمارند، هر چند طرف مقابل دشمن باشد. امام صادق(ع) فرمود: اسماعیل(ع) (فرزند حزقیل نبی و نه فرزند ابراهیم) صادق‌الوعد نامیده می‌شد، به خاطر اینکه با مردی در جایی وعده گذاشت و او یک سال در آنجا انتظار او را کشید. وقتی مرد آمد، اسماعیل(ع) گفت: من همواره منتظرت بودم. (اصول کافی ج3 ص 164)
این اصول ارزشمند اخلاقی بلکه اجتماعی از آنچنان اهمیتی برخوردار است که رسول خدا(ص)، خلف وعده، خیانت در امانت و دروغ را از نشانه‌های نفاق و دورویی معرفی می‌کنند. (تفسیر‌المیزان ج 9 ص 477)
درباره نیکی به والدین مطلب آنقدر واضح است که نیازی به تاکید آن نیست.
پایداری روابط صحیح اجتماعی و استحکام ساختار جامعه، گرمی کانون خانواده‌ها، سلامت و استواری دیوارهای اعتماد فیمابین شهروندان در یک سیستم اجتماعی به این سه اصل اخلاقی بستگی کامل دارد. چنانچه اعتمادها از یکدیگر سلب گردد و رفتارهای عاطفی و فطری انسانها کمرنگ شود، قطعا تعامل سازنده مردم رو به تیرگی گذاشته و کانون‌های همبستگی از هم پاشیده خواهد شد.
عدم جواز خیانت در امانت
نقل می‌کنند در جنگ خیبر رزمندگان اسلام از نظر غذایی در مضیقه سختی قرار داشتند. در این شرایط، چوپان سیاه چهره‌ای که گوسفندان یهودیان را می‌چراند، به حضور پیامبر(ص) آمد و مسلمان شد. سپس گفت: این گوسفندان مال یهودیان است و اکنون در اختیار شما می‌گذارم. حضرت فرمود: اینها نزد تو امانت هستند و در آیین ما خیانت به امانت جایز نیست. بر تو لازم است که همه گوسفندان را به در قلعه ببری و به صاحبانشان بدهی. او فرمان پیامبر(ص) را اطاعت کرد و پس از تحویل گوسفندان به جبهه مسلمانان بازگشت. (یکصد موضوع 500 داستان ص 66) نقل می‌کنند: عبدالله مبارک- از جمله عرفا- در حال جنگ از دشمن کافر، برای نماز مهلت خواست. بعد از فراغت از نماز، کافر نیز از عبدالله برای عبادت در مقابل بت خود مهلت گرفت. کافر رو به بت مشغول عبادت مخصوص خود شد. عبدالله با خود گفت: حالا لحظه مناسبی است تا او را از پای درآورم. همین که خواست او را با شمشیر بزند، صدایی شنید که گفت: اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا- یعنی به عهد خود وفا کنید که مورد بازخواست واقع می‌شوید.(اسراء34) عبدالله گریه‌اش گرفت. مرد کافر پرسید: چه شده است؟ گفت: مرا بخاطر تو مورد عتاب قرار دادند. کافر فریادی زد وگفت: چنین خدایی را که دوست را به خاطر دشمن سرزنش می‌کند، رها کردن عین ناجوانمردانی است. سپس مسلمان شد. (هزار و یک حکایت اخلاقی ص 166)

 


فردی به محضر امام‌حسین(ع) آمد و از عصیان و آلودگی خود به گناه گفت. مدعی بود هرجا پای گناه به میان آید، توان مقاومت ندارد. زندگی او یک زندگی گناه‌‌آلود شده است. شیوه زندگی او غیردینی است. از آن حضرت تقاضا کرد راهکاری را برای رهایی از این وضعیت در اختیار او قرار دهد. امام‌حسین(ع) این شیوه رفتاری و سبک زندگی را محصول و معلول ضعف ایمان او دانست. به همین دلیل او را به مسئله مبدأ و معاد توجه داد و فرمود:
پنج چیز را انجام ده، هرگناهی که می‌خواهی مرتکب شوی: نخست اینکه، رزق خدا را نخور و هر گناهی که می‌خواهی انجام ده. دوم اینکه از ملک خدا خارج شو، و هر گناهی که می‌خواهی انجام ده، سوم اینکه به جایی برو که خداوند تو را نبیند، و هر گناهی که می‌خواهی انجام ده، چهارم اینکه زمانی که سفیر مرگ برای گرفتن جانت آمد، او را از خود دور کن و هر گناهی که می‌خواهی انجام ده، پنجم اینکه زمانی مالک دوزخ تو را در آتش انداخت داخل نشو و هر گناهی که می‌خواهی انجام ده. (1)

1- بحارالانوار، ج 78 ص 126

 


پرسش:
از منظر قرآن فرمان استقامت به پیامبر اسلام(ص) و امت با چه شرایط و ویژگی هایی صادر شده است؟
پاسخ:
خداوند در قرآن کریم در دو سوره (هود- شوری) به پیامبر عظیم‌الشأن(ص) و امت آن حضرت فرمان استقامت و پایداری صادر کرده است، اما در سوره هود آیه 112 ذیل «و من تاب معک» را دارد که می‌فرماید: «فاستقم کما امرت ومن تاب معک ولا تطغوا انه بما تعملون بصیر» پس همان‌گونه که فرمان یافتی استقامت کن، همچنین کسانی که با تو به سوی خدا آمده‌اند (باید استقامت کنند) و طغیان نکنید که خداوند به آنجام انجام می‌دهید بینا است. این آیه شامل دستورات مهمی است از جمله:
الف) استقامت و پایمردی در دین‌داری و اجرای احکام خدا که از امر «فاستقم» استفاده می‌شود.
ب) داشتن انگیزه الهی در استقامت، یعنی از سر اخلاص و برای جلب رضای خدا باید ثابت قدم بود و حق را آنچنان که باید ادا کرد. این مطلب از عبارت «کما امرت» استفاده می‌شود.
می‌فرماید: آن چنان که قبل از این مامور شده‌ای استقامت و پایداری ورز. آیه‌ای که قبل از این در مورد استقامت نازل شده عبارت است از:
«و ان اقم وجهک للدین حنیفا و لاتکونن من المشرکین» مخلصانه روی به سوی دین توحید کن و از مشرکان مباش. (یونس- 105)
ج) پیروان را به استقامت واداشتن، زیرا علاوه بر اینکه پیامبر(ص) را به استقامت امر کرده است فرموده: «و من تاب معک» و مومنان را نیز به استقامت وادار. امروز نیز وظیفه ما مسلمانان به خصوص رهبران جامعه اسلامی، عمل به دستورات فوق است و بدون عمل به آنها، پیروزی بر خیل دشمنانی که از هر سو ما را احاطه کرده‌اند ممکن نیست.
تکلیف سنگین
لحن شدید آیه بر کسی پوشیده نیست و پیداست که هیچ اثری از لطف و مهر در آن وجود ندارد. در آیات قبل از این نیز، داستان تکان‌دهنده امتهایی آمده بود که به کیفر اعمالشان مواخذه شدند. نام بردن از خصوص پیامبر هم در عین اینکه تجلیل از اوست، ولی تشدید خطاب در حق وی نیز می‌باشد و گویا پیامبر با توجه به همین لحن و خطاب شدید فرموده است: سوره هود مرا پیر کرد. (ترجمه المیزان، ج11، ص 66) نقل کرده‌اند وقتی این آیه نازل شد پیامبر گرامی(ص) فرمود: «شمروا شمروا» یعنی آستینها را بالا بزنید و مهیای استقامت شوید.(الدرا المنثور، ج 3، ص 351)
امام خمینی(ره) در مورد نگرانی پیامبر اکرم(ص) از استقامت یارانش می‌فرماید: «پیغمبر اکرم(ص) نگران بود راجع به این که آیا ملتش استقامت می‌کنند یا نه؟ تا آن حد که در روایت است که فرموده: «شیبتنی سوره هود» برای این آیه‌ای که آمده است که «فاستقم کمات امرت و من تاب معک» در عین حالی که این آیه در سوره دیگری هم (سوره شوری) آمده لکن آن ذیل را ندارد. سوره هود که این ذیل را دارد فرموده است. این به نظر می‌رسد که نگران بوده است از اینکه مبادا ملتش، امتش مبادا خدای نخواسته استقامت نکنند. (صحیفه نور، ج 19، ص 124)

 


(بدان ای سالک راه خدا!) اشفاق به معنی ترسیدن و دوری کردن است. مشفق کسی را گویند که از کارهای زشت و اعمال خلاف ازجهت ترحم به حال خود که مبادا به و بال آن گرفتار گردد دوری کند و بترسد از عذابی که خداوند متعال برای گناهکاران مقرر فرموده است. در مراحل مختلف سیر اشفاق سالک مختلف است در بدایات اشفاق او نسبت به نفس است می‌ترسد نفس او را به هلاکت کشاند، بعد نسبت به عمل است می‌ترسد عمل به واسطه آفات منقلب گردد، بی‌نتیجه بماند و نسبت به خلق است به جهت معرفی که نسبت به معاذیر خلق حاصل کرده می‌‌داند چه عواملی در خطاهای افراد موثر بوده‌اند. در درجه دوم اشفاق نسبت به وقت است سالک مراقب است مبادا تفرق یعنی توجه به غیر، وقت را ضایع سازد و اشفاق بر قلب است می‌ترسد برای قلب مزاحمی پدید آید قلب را از یاد حق غافل سازد و اشفاق بر یقین است از اینکه مبادا در یقین سالک سببی مداخله کند، سالک سبب را ببیند مسبب را فراموش کند. در درجه سوم اشفاق نسبت به عجب است که تا عجب اعمال را فاسد نکند در این مقام سالک می‌داند هر عملی انجام داده یا می‌دهد توفیق حق سبب بوده است. از این جهت هیچ‌گاه عجب او را نمی‌گیرد. اشفاق در درجه سوم سالک را از مخاصمه با خلق حفظ و او را از معارضه باز نمی‌گذارد چیزی از کوشش او در راه حق کم شود. بنابراین سالک مشفق کسی خواهد بود که:
1- بر نفس سرکش لگام زند، نگذارد نفس طغیان کند (نهی النفس عن الهوی)
2- بر عمل ناظر باشد نگذارد هوای نفس عمل را باطل کند.
3- عوامل اصلی بدی‌های خلق را تمیز دهد و عذر آنها را بپذیرد.
4- وقت را نگذارد بیهوده تلف شود، در تمام اوقات به یاد حق بوده باشد.
5- بر در دروازه دل نشیند، نگذارد غیر بر خانه حق وارد شود.
6- سبب را نبیند هر چه بیند از مسبب بیند.
7- زمام امور را طراً (تماما) دردست حق ببیند.
8- با خلق دشمنی نکند هر کسی را در مرتبه خودش بشناسد.
9- از عجب بدور، از اهل ریا و سمحه نباشد.
10- در راه حق ثابت قدم و در امر خیر ساعی باشد.(1)

1- مقامات معنوی، محسن بینا، ج 1، ص 107

 


عرفات، نام منطقه وسیعى است ‏با مساحت ‏حدود 18 كیلومتر مربع در شرق مكه معظمه، اندكى متمایل به جنوب كه در میان راه طائف و مكه قرار گرفته است. زائران بیت‏الله الحرام در روز عرفه ( نهم ذى الحجه ) از ظهر تا غروب در این منطقه حضور دارند. در روایتی آمده است كه آدم و حوا‌(ع) پس از هبوط از بهشت و آمدن به كره خاكى، در این سرزمین همدیگر را یافتند و به همین دلیل، این منطقه «عرفات‏» و این روز«عرفه‏» نام گرفته است.(1)
عرفه، از عیدهاى بزرگ است، هر چند عید نامیده نشده است و روزى است كه حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و اطاعت ‏خود دعوت كرده، سفره جود و احسان خود را براى آنها گسترده است. شیطان در این روز، از همه اوقات خوارتر و حقیرتر و خشمناك ‏تر است .
روایت ‏شده كه  حضرت زین ‏العابدین (ع)  در روز عرفه صداى فقیرى را شنید كه از مردم كمك مى‏خواست . حضرت فرمود: واى بر تو! آیا دست نیاز به سوى غیر خدا دراز مى‏كنى؛ در حالى كه امید مى‏رود در این روز بچه‏هایى كه در شكم مادر هستند، مورد فضل و لطف الهى قرار گیرند و سعادتمند گردند؟(2)
در روایتى از حضرت صادق (ع) آمده است: « كسى كه در ماه رمضان آمرزیده نگردد تا رمضان آینده آمرزیده نمى‏گردد؛ مگر اینكه روز عرفه را درك كند.»(3) به عبارت دیگر تنها امید کسانی که در ماه رمضان بخشیده نشده اند؛ روز عرفه می باشد.
عرفه، روز دعا
بهترین عمل در روز عرفه دعا است و در میان روزهاى سال، این روز براى دعا امتیاز ویژه‏اى دارد. با توجه به ایام سال و مناسبت های مختلف در می یابیم که برای دعا و مناجات همیشه شب، مورد نظر حضرت باری تعالی بوده است، مثل شب های قدر، شب نیمه شعبان و... و تنها روزی را که برای مناجات همگانی معرفی کرده اند؛ روز عرفه می باشد.
روز عرفه داراى دعاهاى فراوانى است؛ ولى در این میان، دعاى عرفه امام حسین علیه السلام داراى جایگاه ممتاز و ویژه است و در واقع، ناب ‏ترین و عمیق‏ ترین معارف الهى و توحیدى در این دعا، بر زبان سالار شهیدان علیه السلام جارى شده است.
  امام حسین (ع)  در آخرین عرفه عمر خود، عصر روز عرفه با گروهى از خاندان و فرزندان و شیعیان، با نهایت ‏خاكسارى و خشوع از خیمه بیرون آمدند و در جانب چپ كوه ایستادند . امام (ع) چهره مبارك خود را به سوى كعبه گردانید مانند مسكین نیازمندى كه غذا مى‏طلبد، دست‏ها را برابر صورت خود گرفت و دعایش را چنین آغاز كرد:
«الحمدلله الذى لیس لقضائه دافع ولا لعطائه مانع ولا كصنعه صانع و هو الجواد الواسع؛ سپاس خداوندى را سزاست كه چیزى قضایش را دور نمى‏سازد و از عطا و بخشش او جلوگیرى نمى‏كند و هیچ آفریننده‏اى آفرینش او را ندارد و او سخاوتمندى بى‏انتهاست.»
حضرت (ع) سپس به بیان گوشه‏اى از نعمت‏هاى بى پایان خداوند كه انسان را در تمام مراحل رشد و تكامل در برگرفته، مى‏پردازد و مهربانى مادران و دایه‏ها و مواظبت و پرستارى و دلسوزى آنان را از الطاف و عنایت‏هاى خداوند مى‏شمرد؛ سپس به لزوم شكر نعمت‏هاى الهى اشاره مى‏كند و خود را از اداى یك شكر نیز عاجز و ناتوان مى‏بیند . هر فرازى از این دعا، دریچه‏اى از نور و توحید و عشق و محبت‏ به خداوند را به سوى دل انسان مى‏گشاید و عبارات دعا و محتواى آن، نشان مى‏دهد كه امام حسین (ع)  در حال این دعا دائم از خود و عالم غافل گشته، تمام جهان را به یك سو نهاده، با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستى و نفوذ علم و قدرت و حیات او را بر تك تك ذرات و موجودات عالم مشاهده مى‏نماید و آنچه را كه دیده، بر زبان آورده است . امام حسین (ع) مى‏خواهد با این نیایش، انسان و خدا را بشناساند و نزدیكى آن را به هم بنماید . او با این نیایش، منطقى‏ترین و واقعى‏ترین رابطه انسان با خداوند را توضیح مى‏دهد .
دعاى عرفه سیدالشهدا (ع) سراسر نور و عرفان پروردگار است و آمیزه‏اى از شور و عشق و محبت و معرفت ‏به ذات پاك خداوند می باشد . در فرازهاى این دعا،  امام حسین (ع)  با خداوند چنین عاشقانه زمزمه مى‏كند:
خداوندا! اجازه فرما تا دمى چند در برابرت به زانو درافتم و قطراتى از اقیانوس جان، نثار بارگاهت نمایم . خیال دورى راه تا درگاه جمالت ‏خسته و فرسوده‏ام كرده است:
راه‏ها پیموده‏ام تا كوى تو
از گِل آدم شنیدم بوى تو
خدایا! موجوداتى كه در هستى خود نیازمند تو هستند، چگونه مى‏توانند راهنماى من به سوى تو باشند؟
پروردگارا! آیا حقیقتى غیر از تو آن روشنایى را دارد كه بتواند تو را بر من آشكار سازد؟ كى از نظر، غایب و پنهان بوده‏اى كه نیازمند راهنمایى به سوى خود باشى و چه وقت از من دور بوده‏اى تا نمودهاى جهان مرا به تو برساند؟
همه عالم به نور توست پیدا
كجا گردى تو از عالم هویدا؟
خدایا! روشنایى جمال و جلالت در جهان هستى آشكارتر از هر چیز است و وجود تو خفا و پوشیدگى ندارد تا چراغى سر راه بگیرم و بارگاه ربوبى تو را جست و جو نمایم و یا دلیلى را راهنماى خود به سوى تو قرار دهم؛ چون فروزنده چراغ ، تو و سازنده دلیل و راهنما، تویى .
خداى من! چشمى كه تو را بر خود نگهبان و مراقب نبیند، كور و فرو بسته باد و بنده‏اى كه از متاع محبت تو بى بهره باشد، سرمایه باخته و ورشكسته باد .
دیده‏اى كان چهره روشن نبیند كور باد
خاطرى كز توست ‏خالى، تیره و بى نور باد
  امام حسین (ع)  با این دعا، روحى تازه به كالبد عرفات دمید و این نغمه خوش آسمانى و آواى دل‏انگیز ملكوتى را تا ابد در سینه سیناى عرفات به یادگار گذاشت .
از صداى سخن عشق ندیدم خوش‏تر
یادگارى كه در این گنبد دوار بماند
صحراى عرفات ،كالبد و جسم  امام حسین (ع)  روح آن است و به همین دلیل حق تعالى، در روز عرفه پیش از آنكه به اهل موقف عرفات نظر لطف نماید، به زائران قبر پاك حسین (ع)(4) نظر رحمت مى‏افكند .

پى نوشت ها:
1 . رسول جعفریان، آثار اسلامى مكه و مدینه، نشر مشعر .
2 . مفاتیح الجنان، اعمال روز عرفه .
3 . همان، فضیلت ماه مبارك رمضان .
4 . مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین (ع) در روز عرفه .
از : تبیان

 


رُوِیَ عَن عَلِیِّ اَمیرِالمُومِنینَ عَلَیهِ السَّلامُ قالَ: کَما اَنَّ الشَّمسَ وَ الَّلیلَ لا یَجتَمِعانِ کَذلِکَ حُبُّ اللهِ وَ حُبُّ الدُّنیا لا یَجتَمِعانِ(1)
 حضرت امیر المؤمنین علی (ع) فرمودند:همان طور که خورشید و شب با یکدیگر جمع نمی ­شوند، محبّت و دلبستگی به خداوند نیز با محبّت و دلبستگی به دنیا جمع نمی­ شوند.
 خیلی زیبایی در این روایت دیده می­شود. انسان اگر بخواهد بفهمد حبّ به خدا دارد یا نه، راهش چیست؟‌ این امری نیست که هفته ­ای و ماهی یا سالی یک بار پیش بیاید، بلکه انسان در هر روز چندین بار بر سر دو راهی دنیا و آخرت قرار می ­گیرد؛ آن هم نه فقط بُعد وجودی او، بلکه تمام ابعاد وجودی اش مثل قلب، عقل، اعضاء و جوارح، دست، پا، زبان، گوش، چشم و حتّی خطورات ذهنیّه او مثل دروغ، غیبت، تهمت، مال حرام خواری، نگاه به نامحرم و... انسان ببیند کدام را انتخاب می­کند امر الهی را انتخاب می ­کند که نور است، یعنی محبّت و دوستی به خداوند را، یا اینکه معصیت را انتخاب می­ کند که ظلمت و تاریکی و محبّت و دلبستگی به دنیاست؟
‌ نور و ظلمت در یکجا جمع نمی­شوند و دل ظرف محبّت خداوند است و دو شیء و دو چیز در او جای نمی ­گیرد، محبّت و دلبستگی به خداوند یعنی نورانیّت، نشاط، آرامش، برکت، نیکوکاری. و محبّت و دلبستگی به دنیا، یعنی ظلمت، تاریکی، اضطراب، افسردگی، فساد، گناه و معصیت. حالا انسان ببیند در شبانه روز زندگی خود چه چیز را انتخاب می­ کند؟‌ این از عمل انسان معلوم می­ شود. آیا دل را در اختیار صاحب خانۀ با محبت خود و انجام فرامین او قرار داده ­ایم؟ یا اینکه با نافرمانی، معصیت و گناه صاحب خانه را از دل بیرون کرده به مستأجر و یا بالاتر به غاصبی که محبّت دنیا و شیطان است داده و دل را بیمار کرده ­ایم؟
انسانی که کارهای شیطانی انجام می­ دهد و می­ گوید خدا را دوست دارم، حرفش یک دروغ و فریب شیطان است. او دل را به شیطان تحویل داده است. البته چون خداوند کریم، مهربان و توّاب است، انسان می ­تواند با توبه و انجام اعمال نیک دل خود را از شیطان پس گرفته و ظرف محبّت خدا کند.

[1]غرر الحِکَم ، صفحه 141، روایت 2513
* پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10