(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


سه شنبه 23 مهر 1392 - شماره 20617

وقتي تلويزيون جوگير مي‌شود و به جاي ترميم محتوا، شبكه‌هايش را زياد مي‌كند
چرا شوالیه‌ها را جدی نمي‌گیریم؟
سهم ما چقدر است؟ (خشت اول)
نامه وارده
ساعت25
بوی بارون
ويتامينه
هوای‌تازه
   


تاثير بي رقيب
مشهور است که بعد از پخش فیلم سینمایی «مارمولک» و شخصیت پردازی روحانی اصلی فیلم، کتاب «شازده کوچولو»ی اگزوپری طرفداران زیادی پیدا کرد و ناشران متعددی دست به بازنشر این کتاب با ترجمه‌های مختلف زدند که تا امروز هم این بازنشرها ادامه داشته و دارد. همچنین پس از پخش مجموعه تلویزیونی «شهریار» آمار فروش مجموعه اشعار این شاعر نامی در کشور بالا رفت و بسیاری دنبال غزل‌های عاشقانه مردی بودند که با زمان پخش سریال سال‌ها فاصله داشت!
این گوشه ای از تاثیر رسانه بر افکار عمومی است که علاوه بر آشنایی مردم با چهره‌های ملی، و یا چهره سازی حقیقی، مردم را با گوشه هایی از فرهنگ و تمدن خود آشنا می سازد. اتفاقی که با وجود سایه سنگین رسانه‌های غربی و شیطنت‌های رسانه ای شرقی، کمتر در رسانه ملي رخ مي​دهد و ضرب المثل «مرغ همسایه غاز است» را به شدت میان مردم رایج کرد. «جومونگ» نقش اول محبوب خانه هایی شد که آرش کمانگیر را در تاریخ حقیقی خود دارد اما تاریخ جعلی کشوری که قدمتش شاید به تولد یکی از شهرهای کشور ما هم نرسد، برایش جذاب تر شده است! درست همان بلایی که بر سر محصول تولید داخل آمده و برندهای خارجی، جای تولیدات داخلی را گرفته اند چرا که آنها در جنگ رسانه‌ا‌‌ی و البته پروپاگانداي رواني پیروز شده اند.
به جز کتاب، در سایر بخش‌ها هم کم نبوده نمونه‌هایی از تولید و فروش محصولاتی با برچسب شخصیت‌های تلویزیونی برگرفته از فیلم ها و سریال‌ها و انیمیشن ها... همه این ها نشانه‌هایی است برای تایید کارکرد ذاتی رسانه مبنی بر ذائقه سازی برای مخاطب. اصول و ساختار رسانه این قدرت را دارد که در زمان مناسب و با ابزار مناسب، تاثیرگذاری مدنظر صاحبان یک رسانه و یا گردانندگان آن رسانه را تامین کند. برای همین در بنگاه‌های رسانه‌ای بزرگ دنیا، رفتار مخاطبان در بلند مدت در فکر و فعل، به شکل صاحب آن رسانه و یا اتاق فکری که آن رسانه را حمایت می کند، در می​آید حتی اگر این نکته را در ظاهر کتمان کنند و نپذیرند.
خودتان قضاوت کنيد!
لطفا برخی از گفتارها و یا تحلیل‌هایی را که به تازگي در گوشه و کنار خیابان و یا در صف نانوایی و داخل میوه فروشی شنیده‌اید مرور کنید، مطمئنا بسیاری از آن ها در رسانه ها عنوان شده است. بسیاری از اخباری که بارها در سطح جامعه مطرح شده و بعد تکذیب شده از این جنس است چرا که مخاطب تحت تاثیر آن رسانه، آن خبر یا تحلیل را به عنوان خبر یا تحلیل خود و یا آن شخص صاحب رسانه محسوب کرده است و نه خبر و تحلیل یک خبرنگار معمولی. این البته با ضریب نفوذ یک رسانه ارتباط مستقیم دارد.
و رسانه ملی به عنوان با نفوذترین رسانه در کشور و البته رسانه بالادستی در حوزه افکار عمومی نیز به خودی خود یک شخصیت حقوقی دارد؛ بازهم دیالوگ‌های مطرح شده در سطح جامعه را مرور کنید؛ شاه بیت سخنان بسیاری از مردم این عبارت است: «تلویزیون نشان داد...رادیو اعلام کرد و...» در چنین اتمسفری است که می‌توان به راحتی ذائقه مخاطب را له یا علیه یک شخص یا جریان و یا حتی یک رفتار عمومی، تربیت کرد.
حالا و در شرایطی که همسایگان کشور ما به لطف بی‌عرضگی پادشاهان قدرقدرت(!؟) ادوار مختلف، و به بهانه‌های واهی و گاه مضحک، از گوشه و کنار این گربه دوست داشتنی برای خود خط‌کشی‌هایی کرده‌اند و بعضا با همین خط کشی ها کشور شده اند، و هر روز مترصد ساخت تاریخی جعلی برای فرهنگ و تمدن نداشته خود هستند، ما همچنان در کوچه تولد شبکه​هاي متعدد راديويي و تلويزيوني هستيم و نه استفاده از ظرفيت و ظرافت رسانه ملي. همین هم هشدار اصلی برای رسانه ملی است؛ توجه به ریشه های تاریخی کشور بیش از گذشته.
اگر تاثیر شگرف رسانه بر افکار عمومی را بپذیریم و همچنین ضعف آگاهی بخشی در حوزه فرهنگ و تمدن ایران زمین را قبول کنیم، باید بدانیم که کوتاهی در امر معرفی مشاهیر و تاریخ بی بدیل شکل گیری و حیات «تمدن ایرانی – اسلامی» کشورمان نه تنها آب گل آلود شده برای ماهی گیری دیگران را فراهم می‌کند بلکه نسل‌های بعدی کشور را نسبت به ریشه‌ها و داشته‌های تکرارناشدنی خود نا امید و در بلند مدت، بی‌تفاوت می کند.
شناسنامه يک ملت
از سوی دیگر در میان قالب‌های متنوع رسانه‌ای، همچنان برنامه‌های نمایشی در تمام شاخه‌ها پربیننده ترین و تاثیرگذارترین برنامه‌های رسانه ملی محسوب می شود و همین هم کار تولید چنین برنامه‌هایی را بسیار سخت می کند.
اگرچه رسانه ملی – با تاکید بر تلویزیون – باید مراقب باشد که «توجه ویژه به مفاخر» دکان دونبشی برای برخی سری سازها و بساز بفروش‌های فرهنگی نشود تا از این رهگذر و به اسم پاسداشت قرن ها تمدن ایران زمین، محملی برای سودجویی و به اصطلاح پرکردن آنتن پیدا کنند و از نمد سریال الف ویژه فاخر، کلاهی برای خود دست و پا کنند.
تلویزیون باید بداند که تاریخ را نمی شود چند بار و با چند نگاه متفاوت، روایت کرد و در خلال این روایت‌ها، اصلاح و ترمیم هم داشت. اصولا از لحاظ اقتصادی و بازتاب مردمی هم توان و کششی برای دوباره سازی وجود ندارد. برهمین اساس تولید مجموعه تلویزیونی درباره مفاخر ادبی و فرهنگی اولا باید با نظارت دقیق و پژوهش های عمیق همراه باشد و ثانیا باید با بهترین ها به معرفی بهترین‌ها پرداخت و به جنگ فرهنگی علیه سرقت مفاخر ایرانی رفت.
به عبارت بهتر «شعار‌زدگی، کلیشه سازی و پرکاری» در این گونه نمایشی ویژه در رسانه ملی جایی ندارد. یادمان نرود که «تاریخ» و نقل روایت های تاریخی برای ملتی که با فرهنگ شفاهی رفاقت دیرینه و عجیبی دارد، همواره جذاب بوده و تاریخ تولید و پخش مجموعه‌های تلویزیونی پربیننده نیز این نکته را تایید کرده که هرگاه تاریخ به شکلی جذاب، داستانی و البته حرفه‌ای برای مخاطب روایت شده، تلویزیون یگانه رسانه خانه های مردم بوده است و لبخند رضایت بر لب نخبگان و عامه مردم نقش بسته است؛ «در چشم باد، شوق پرواز، مختارنامه، روزگار قریب، کیف انگلیسی، امام علی(ع)، ولایت عشق، تنها‌ترین سردار، سربداران، ابوعلی سینا و...»
آنچه مهم است و مدیران رسانه ملی باید آن را در افق پیش روی خود مد نظر قرار دهند، خروج از انفعال در برابر فضاسازی ها و سرقت‌های جدید عرصه فرهنگی است. بی تردید رسانه ملی یک تنه نمی تواند در این کارزار مدرن فرهنگی مبارزه کند و به پیروزی هم برسد اما تاثیر حرکت تلویزیون با همکاری سایر نهادهای تبلیغی و ترویجی در کشور می‌تواند آینده کشور را در قبال حملات فرهنگی جدید آنهم با هجوم بی امان شبکه های جدید اینترنتی و ماهواره‌ای، بیمه کند. این البته نیازمند برنامه ریزی ظریفی است تا رفتار رسانه ای ما بر اساس حرکت این راهزنان فرهنگی شکل نگیرد و ما در موضع فعال قرار بگیریم و نه نقطه انفعال. چرا که باید بپذیریم در جنگ جهانی امروز، مفاخر ادبی و فرهنگی ما شوالیه‌های شکست ناپذیری هستند که می‌توانند پرچم ایران را بازهم در قله تمدنی جهان به اهتزاز درآورند.
چرا شواليه؟
متاسفانه در دنیای امروز و از سوی بنگاه‌های بزرگ رسانه‌ای و شبکه‌های تلویزیونی با پخش مستند‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی، تصویری متفاوت از واقعیات امروز ایران را نمایش داده و می‌دهند؛ اتفاقی که به نظر می‌رسد با توجه به پیشرفت‌های کشور و ظهور استعدادهای جدید و جهانی،، در آینده نیز بیشتر شود. به همین منظور و برای جلوگیری از تصویرسازی غیرواقعی از کشورمان و همچنین خنثی‌سازی طرح «ایران هراسی» که چند سالی است به انحاء مختلف در رسانه‌های شرقی و غربی بروز یافته، راهی جز بیان هنری تاریخ و تمدن ایران زمین وجود ندارد و استفاده از شوالیه‌های مانای تاریخ ایران گویاترین زبان هنری دفاع از فرهنگ ایران و ایرانی است؛ اتفاقی که اگر به شکلی منسجم و هماهنگ در تمامی اجزاء رسانه ملی با هدف هم‌افزایی میان شبکه‌ای و استفاده از فن تکرار برای عرضه محصول به همه مخاطبان داخلی و خارجی با هر سلیقه‌ای، علاوه بر کاهش مسمومیت بمباران‌های ناجوانمردانه رسانه‌ای در جهت تخریب ریشه‌های ایرانی – اسلامی فرهنگ کشورمان، به تقویت «اعتماد به نفس» ملی و در نتیجه کمرنگ شدن خودزنی فرهنگی با هدف پمپاژ ناامیدی در جامعه نیز کمک خواهد کرد.
رسالتی که اگر نگوییم رسانه ملی به تنهایی از عهده آن بر می‌آید بدون شک سهم عمده‌ای در برآورده ساختن این اراده و خواست به حق ملی دارد. تکیه بر داشته و اعتماد به اندوخته‌های تمام ناشدنی از منظر آشنایی با ثروت‌های ملی از جمله شعر و ادبیات، با استفاده از بیان هنری، از اصلی‌ترین وظایف امروز و آینده رسانه ملی است.
ضمن اینکه، تداوم این نوع برنامه‌سازی با رعایت قاعده «حرفه‌ای سازی و رضایت نخبگان» و همچنین استفاده از پخش جهانی به طرق مختلف، افکار عمومی جامعه و مخاطبان جهانی اخبار و حواشی ایران را در برابر شایعات و خبرسازی‌ها واکسینه می‌کند و به جای پناه بردن به اسطوره‌های خیالی تمدن‌های خودساخته و فرهنگ‌های بی‌ریشه، توجه به دژ مستحکم فرهنگ و تمدن ایرانی به عنوان قلعه‌ای مستحکم در برابر هجوم خرده‌فرهنگ‌ها و ریزگردهای فرنگی مآب تاریخ مصرف‌دار، در فهرست علاقه مندی‌های نخبگان و توده مردم قرار خواهد گرفت. تنها باید ابتدا «شوالیه‌ها» را بشناسیم و آنها را بار دیگر از پنجره تماشایی جعبه جادو بازخوانی کنیم؛ که تاریخ همواره و تا ابد، چراغ راه آینده است.
نقطه سر خط
جداي از اروپا و آمريکا و لابي سنگين طرفداران شلوار جين(!) وقتي ما نشان بدهيم که در حوزه اي ضعف داريم، دشمن که هيچ، همين کشورهاي همسايه که در همه مهماني​ها و همايش هاي ما در صف اول مي​نشينند و لبخند مي​زنند و دست دوستي دراز مي​کنند، اول از همه خنجر بي‌معرفتي را مي​کشند و دست به ساخت تاريخ مي​زنند. براي اين کار هم با توجه به ديپلماسي قوي و فعال فرهنگي(!؟) يکي از مفاخر فرهنگي – هنري ما را از آن خود مي​کنند و در طرفه العيني مديران ما را گوشه رينگ انفعال قرار مي​دهند و...به نظرشما آیا استفاده درست و دقيق از داشته​هاي بي نظير فرهنگي کشورمان اولويت ندارد ؟

 


گويا بعد از 34 سال کشور داري هنوز در تمام برنامه​هاي فرنگي و البته فرنگي مآب، مشکل چگونگي حضور و يا نبود سامانه و سيستم هزينه و فايده وجود دارد و تنها داستان اسکار نيست که همچنان در مواجهه با آن لنگ مي زنيم! الان بیش از دو دهه از حضور ایران در نمایشگاه کتاب فرانکفورت می گذرد. این نمایشگاه از این جهت معتبر ترین نمایشگاه کتاب جهان است که در آن کپی رایت صدها جلد کتاب به فروش می‌رسد. لذا نمایشگاه کتاب فرانکفورت را باید یک حرکت عظیم اقتصادی - فرهنگی نامید. اگرچه مشخص نيست در تمام سال​هاي حضور کشورمان در اين نمايشگاه چه دستاوردهايي نصيب ما شده است جز حضور برخي مسئولان و برگزاري جشن و ناهارخوران و عرضه کتب نگارگري و حافظ و مولانا!
در اين نمايشگاه سالن بسیار بزرگی با صدها میز و صندلی تعبیه شده است که روزانه صدها ناشر از سراسر جهان با هماهنگی قبلی رو در روی هم می نشینند تا در باره فروش رایت کتابهایشان مذاکره کنند. لذا ملاک موفقیت هر ناشری در این نمایشگاه میزان فروش رایت کتاب است. آن هم کتاب هایی که حتما به زبان انگلیسی ترجمه شده باشد. گردش مالی چند میلیارد دلاری و سودی که ناشران می برند میزان موفقیت حضور کشورها را رقم می زند.
حال باید پرسید سهم ایران از این سود چند میلیاردی چقدر است؟
ایران هرساله با صرف هزینه ده ها هزار یورویی به نمایشگاه فرانکفورت می رود که این رقم امسال به حدود صد هزار یورو رسیده است چون مدیر عامل موسسه نمایشگاه ها غرفه غیر متعارف و پرهزینه صد متری را به 240 متر افزایش دادند.
ای کاش کسی مثل وزیر محترم ارشاد و یا سازمان بازرسی یک بار هم شده از مدیران نمایشگاهی ایران می پرسیدند که با تحمیل چنین هزینه سنگینی به بیت المال کپی رایت چند جلد از کتابهای ایرانی را به ناشران چند کشور فروخته اید؟
اگر گفته شود که نمایندگان ایران در نمایشگاه فرانکفورت نتوانسته اند رایت حتی یک جلد کتاب را بفروشند چه کسی باید در پیشگاه خدا و مردم و بخصوص اهالی قلم پاسخگوی هزینه های چند صد هزار یورویی باشد؟ ملاقات با فلان شخصیت فرهنگی و برگزاری روز حافظ در حضور تماشاچیان ایرانی و چند مهمان خارجی آیا می تواند جواب قانع کننده ای باشد؟ مگر اینکه بپذیریم ما اصولا کاری به سالن مذاکره و گفت وگو با ناشران جهان نداریم و در هر سفر بیست نفر را به همراه خود می بریم تا گشت و گذاری کنیم و برای حلال شدن این هزینه تماشا خانه ای از کتابهای فارسی زبان ایرانی را در فضایی 240 متری برپا می کنیم و کاری هم نداریم که در سالن مذاکرات چند صد نفر ناشر نشسته اند و قرارداد های میلیونی فروش رایت کتاب را امضا کرده اند. مهم همان چند عکس يادگاري است!
اگر این دوستان چنین هم نگویند در عمل چنین کرده اند و در واقع دست خالی از سفر آلمان بازگشته اند. کاروان بیست نفری ایران با صرف چنین هزینه ای به گونه ای بر می گردند که به هیچ احدی پاسخگو نیستند و بعد دست روی دست می گذارند تا یک سال دیگر بگذرد و مقدمات حضوری پر رنگ تر! را فراهم کنند و این چرخ همچنان می چرخد و کسی هم پی نمی برد که بی تفاوتی در برابر حیف و میل بیت المال می تواند یک جرم نرم تلقی شود و پیگرد قانونی داشته باشد.
به وزارت ارشاد پیشنهاد می شود که از این پس بودجه صد هزار یوریی نمایشگاه فرانکفورت را از این که هست زیاد تر نکند. از این مبلغ هرساله 50 هزار یورو را اختصاص بدهد به ترجمه 20 رمان ایرانی و یا 50کتاب کودک و 50 هزار یورو باقی مانده را بگذارد در کشوی یکی از میزها و به کارشناسان کتاب و آژانس های ادبی بخش خصوصی بگوید به ازای فروش رایت هر جلد کتاب دوهزار یورو جایزه می دهیم با این کار ما هرساله ، هم 20 جلد رمان را ترجمه کرده ایم و هم 25 جلد کپی رایت کتابمان را فروخته ایم.
آیا انجام چنین کاری به یک معجزه شبیه است؟ یعنی کاری نشدنی است؟
آیا به نظر شما هزینه کردن 100 هزار یورو ظرف یک هفته بیشتر به یک معجزه شبیه نیست؟
امیدوارم وزیر محترم ارشاد برای جلوگیری از حیف و میل هزینه‌های سنگین از این پس حضور خود را در هر نمایشگاه فرهنگی به گونه ای رغم زند که ما بتوانیم در ازای هزینه به نتیجه ای مطلوب دست یابیم و فراموش نکنیم آنچه در مورد نمایشگاه فرانکفورت گفته شد حرف تازه ای نبود و پیش از این هم بارها گفته شده بود. حال مهم این است که با تدبیر و برنامه با حضور در هر برنامه فرهنگی به فکر نتیجه باشیم نه قرائت گزارش هایی که پر رنگ ترین آنها ملاقات با چند مقام فرهنگی بی حاصل است که حاصل آن فروش حتی یک جلد کتاب هم نیست. تازه يادمان نرود که مدير محترم دولتي در فرانکفورت از گفت وگوي يک ناشر آمريکايي و درخواست وي براي حضور ايران در نمايشگاه کتاب لس آنجلس ياد کرده است! نه اينکه در فرانکفورت خيلي موفق بوده​ايم حتما بايد پيشنهاد آمريکايي​ها را هم بررسي کنيم!
محمدرضا سلطاني

 


همواره دغدغه‌ هنرمندان و هنرجويان و علاقه مندان به هنر در شهرهاي مختلف كشور به جز پايتخت و برخي شهرهاي نزديك و كلان‌شهرها، اين بوده كه مسئولان فرهنگي هنري همان طور كه به جشنواره‌‌هاي مختلف فجر توجه دارند، به جشنواره‌‌هاي استاني كه به واقع مي‌تواند مادر جشنواره‌‌هاي فجر باشد، نگاه كنند و اين جشنواره‌ها را به خاطر استاني بودن، كم ارزش و بدون جايگاه نپندارند!
جشنواره های استانی تئاتر در سال جاری در حالی در استان‌های کشور برگزار شد که معیارهای برگزاري با تغييرات جالبي همراه شده بود. از جمله این معیارها اين بود كه آثاری اجازه حضور در این رویداد را داشتند که در جشنواره های دیگر عرضه نشده باشند و تولید گروه‌های نمایشی استان‌ها، و با دو هدف «اجرا برای عموم» و نیز «شایسته راهیابی به جشنواره بین المللی تئاتر فجر» باشند. اين يعني نخستين گام براي تولد آثار فاخر و ملي بدون صرف بودجه‌هاي دولتي جهت سفارش ساخت و استفاده از چهره‌هاي هميشگي و تكراري براي جشنواره‌هايي كه بيشتر دنبال اسم‌هاي شناخته شده هستند تا توليد آثار خوب.
تا آنجا كه من مي‌دانم برای تحقق این دو هدف قرار شد مسئولان تئاتر هر استان فقط به آثاری امکان شرکت در جشنواره را بدهند که تا قبل از زمان جشنواره در شهر یا شهرستان تولید شده به معرض دید عموم گذاشته شده باشند؛ دیگر این که نمایش هایی به عنوان آثار متقاضی راهیابی به جشنواره تئاتر فجر شناخته شوند که آثاری جدید و مختص جشنواره بین المللی فجر تهیه و  تولید شده باشند.
اين در حالي امسال اتفاق افتاد كه در بیش از سه دهه برگزاری جشنواره بین المللی تئاتر فجر همواره روال چنین بوده که ملغمه‌ای از نمایش های انواع و اقسام جشنواره ها در آن عرضه شده و به روی صحنه رفته است و در حالی که بسیاری از آثار حاضر در این رویداد پیشتر به معرض دید عموم گذاشته شده، برگزار کنندگان مدعی این بوده اند که مهم ترین رویداد تئاتری کشور و ویترین این هنر را به روی صحنه برده اند. در حالی که ویترین جای قرار گرفتن جدیدترین محصولات است و آثار تکرای و پیشتر دیده شده چنین جایگاهی ندارند.
این روند در جشنواره های استان‌ها نیز، که به واقع معبر نمایش‌های تولید شده در سراسر کشور به جشنواره فجر هستند، تعمیم یافته و اوضاع به نحوی بود که بعضا برخی آثار پس از اجرا در چندین و چند جشنواره، در آوردگاه تولیدات نمایشی استان نیز قرار می‌گرفت؛ این مسیر مشکلات متعدد دیگری نیز داشت؛  از جمله این که:
چون برخی نمایش ها در دیگر جشنواره ها شرکت کرده و اجرا می‌شدند، جشنواره‌های استانی به عنوان مهمترین رویداد و گسترده ترین محل گردآمدن هنرمندان استان ها با چالش مخاطب مواجه می شد.
در واقع اجرای آثار تکراری در جشنواره های استانی باعث رویگردانی مردم از این جشنواره ها  شده بود. در نتیجه به تدریج اوضاع به سمتی رفت که در جشنواره های استانی عده‌اي دور هم جمع مي‌شدند و براي همديگر تئاتر اجرا مي‌كردند آنهم در غياب مردم!
در حالی که اغلب قریب به اتفاق استان ها دچار محدودیت امکانات هستند، برخی گروه های نمایشی به دلیل حضور در چندین و چند جشنواره، بهره بیشتری از این حداقل ها گرفته، عدالت در استفاده یکسان از امکانات رعایت نمی شد و همين امكانات باعث مي‌شد كار آنها بيشتر ديده شود و دوباره همان‌ها كه قبلا جایزه گرفته بودند بازهم جوايزي نصيب خود كنند و رقابت در يك شرايط عادلانه بي معنا مي‌شد. همچنين برخي آثار كاملا مناسبتي ساخته شده و گاه مختص جشنواره‌هاي خاص توليد شده كه با نمايش در اين جشنواره‌ها، هم حق آنها و هم گاه حق ديگر گروه‌ها ادا نمي شد!
بنابراین به نظر می رسد  با روش جدیدی که برای برگزاری جشنواره ها ی استانی در نظر گرفته شده ضمن این که امکانات موجود در اختیار کسانی قرار می گیرد که پیشتر از آن استفاده نکرده اند، آثاری مختص جشنواره بین المللی تئاتر فجرتهیه شده و به مردم عرضه می شود. اتفاقي كه نبايد به خاطر نام «استاني» بودن از تيررس نگاه مديران و دلسوزان دور شود. به هر حال همه مي‌دانيم كه سرمايه‌هاي بي‌نظير اين كشور تنها در تهران و آنهم در دست عده‌اي خاص نيست و آنها كه خارج از پايتخت كار وتلاش هنري دارند نيز نيازمند ديده شدن هستند و جشنواره‌هاي كم‌هزينه و پرفايده‌اي مانند جشنواره‌هاي استاني البته با همين شيوه برگزاري، شايد راه مناسبي براي كشف و تربيت استعدادهاي استاني باشد.
فرهاد كاوه

 


دل آرام گيرد به ياد خدا...اين جمله كليدي شايد امروز گمشده نسلي باشد كه در هجوم تبلت و آي‌پد و گوشي‌هاي متنوع همه كاره با درگيري زياد اينترنتي و ديجيتالي روبه روست. اگرچه تجربه بشر ثابت كرده كه هيچ فناوري نمي‌تواند جاي لحظه‌اي آرامش و خلوت فردي را بگيرد. براي بسياري از مخاطبان‌مان كه اين روزها كمي استرس زندگي مدرن آنها را اذيت مي‌كند و سخت نيازمند آرامش هستند، چند توصيه ساده داريم براي اينکه ذهني آرام و آرامشي مولد براي انجام بهتر امور زندگي​ داشته باشند. اگرچه همچنان بايد بگوييم دل آرام گيرد به ياد خدا!
ببخشيد و فراموش كنيد
اين روش، بهترين راه براي رسيدن به آرامش ذهني است. ما اغلب به دليل اينكه كسي به ما توهين كرده يا به ما ضرري رسانده است، احساسات ستيزگي را در قلب خود افزايش مي دهيم. ما شكايت ها و گلايه ها در خود را پرورش مي دهيم و نتيجه آن براي ما، تنها بي خوابي، زخم معده و افزايش فشارخون است. توهين يا صدمه ممكن است يك بار اتفاق بيفتد، اما با تشديد شكايات، مدام آن را به خود يادآوري مي كنيم. شما بايد به سرعت اين عادت بد را ترك كنيد. زندگي بسيار كوتاه تر از آن است كه بخواهد بازيچه چنين چيزهايي شود.
به دنبال تاييد ديگران نباشيد
دنيا پر از آدم هاي خودخواه است. آنها به ندرت بدون انگيزه هاي خودپسندانه كسي را ستايش مي كنند؛ آنها ممكن است امروز شما را ستايش كنند، زيرا در قدرت هستيد، اما به محض اينكه جايگاه خود را از دست داديد، موفقيت شما را فراموش مي كنند و به دنبال پيدا كردن نقص و ايراد در شما خواهند بود. چرا تا حد مرگ براي به رسميت شناخته شدن تلاش مي كنيد؟ اين رسميت، ارزش اين همه تلاش را ندارد. وظايف خود را بسيار اخلاقي و صادقانه انجام دهيد و منتظر تاييد ديگران نباشيد.
بيشتر تحمل كنيد
بهترين راه براي تبديل ضرر به سود، همين است. هر روز با تعداد زيادي از ناملايمات، بيماري ها، آزردگي ها و حوادثي مواجه مي شويم كه نمي توانيم آنها را تحمل كنيم و يا تغييرشان دهيم؛ بنابراين بايد ياد بگيريم كه با آنها سازگار شويم. بايد بياموزيم با خوشرويي و بردباري، آنها را تحمل کنيم. به خودتان ايمان داشته باشيد؛ شما برحسب ميزان شكيبايي خود، قدرت و توانايي بيشتري را به دست خواهيد آورد.
به اندازه خود، مسئوليت بگيريد
اين پند، هميشه در خاطرتان بماند. ما اغلب تمايل داريم بيشتر از توان مان مسئوليت برعهده بگيريم؛ انگار اين امر، ذهن و منيت ما را راضي مي سازد، اما شما كه حدود خود را به خوبي مي شناسيد، چرا كار بيشتري را تحمل مي كنيد كه نگراني بيشتري را براي شما در بر خواهد داشت؟ شما نمي​توانيد با فعاليت هاي بيشتر، ذهن خود را به سمت آرامش سوق دهيد؛ بنابراين درگيري هاي اضافي را كاهش دهيد و اوقات خود را صرف دعا، درون نگري و آرامش نماييد. اين كار افكاري را كه موجب بروز استرس و بي قراري در ذهن تان مي شود، كاهش مي دهد. ذهن آسوده، آرامش بيشتري در بر خواهد داشت.
تمركز را تمرين كنيد
تمرين تمركز، ذهن را آرام مي كند و افكار مزاحم را از بين مي برد. اين كار بالاترين درجه آرامش ذهن است. اگر هر روز نيم ساعت تمركز نماييد، ذهن تان در ۲۳ ساعت و نيم ديگر، آرامش كافي خواهد داشت و ذهن شما به سادگي قبل، درگير ناملايمات نمي شود. با افزايش زمان تمركز روزانه، سود بيشتري عايدتان خواهد شد.
ذهن خالي، هرگز!
ذهن خالي، محل مورد علاقه شيطان است. تمام كارهاي شيطاني در ذهن خالي روي خواهد داد. ذهن خود را با افكار مثبت و با ارزش پر كنيد. فعالانه يك سرگرمي را دنبال كنيد و كاري را انجام دهيد كه علاقه شما را برانگيزد. شما بايد تصميم بگيريد كه چه چيزي بيشتر ارزش دارد؛ پول يا آرامش ذهن؟
حتي زماني كه از لحاظ جسمي در حال استراحت هستيد، خودتان را مشغول خواندن يا مناجات با خدا نماييد.
افسوس گذشته را نخوريد
براي وقت خود ارزش قائل شويد و كارهايي را انجام دهيد كه به راستي لازم است انجام شود. مهم نيست كه اولين بار با شكست مواجه شويد؛ زيرا مي توانيد از اشتباهات خود درس بگيريد و بار ديگر موفقيت كسب نماييد. عقب نشيني و نگراني، كاري از پيش نمي برد، هرگز حسرت نخوريد؛ آنچه كه اتفاق افتاده، ديگر قابل تغيير نيست، حتي اگر تمام عمر حسرت آن را بخوريد.

 


چه شکل های غم انگیز مبهمی دارند!
و ابرها چه خیالات درهمی دارند!
چقدر ساکت و سنگین و سرد می گذرند!
سیاه و غم زده انگار ماتمی دارند
حیاط خانه پُر از پَر، پُر از زباله شده است
تو نیستی و کلاغان چه عالمی دارند!
تو نیستی...منم و بادهای پاییزی
که دست از سر این خانه برنمی دارند
منم که پنجره را باز می کنم هر روز
و فکر می کنم این کاج ها غمی دارند
تو نیستی...منم و شاخه های خشک انار
و ابرها چه خیالات درهمی دارند

پانته‌آ صفايي

 


براي خيلي از هم‌نسلي‌هاي ما تنها نام «سردار» آشناست و زياد با سابقه درخشان حاج قاسم سليماني آشنايي نداريم. حالا ديگر مي‌توان گوشه‌اي از رشادت‌ها و هوشمندي‌هاي او در هشت سال دفاع مقدس را مرور كرد و كمي از گذشته اين مرد مقاوم و مدبر معاصر دانست. نقش لشکر 41 ثارالله به فرماندهی سردار قاسم سلیمانی در شکست حصر آبادان و آزادسازی بستان در سومین جلد از مجموعه 15 جلدی تاریخ‌نامه دفاع مقدس استان کرمان به تصویر کشیده می‌شود.
کتاب «نبردهای پیروز» حاصل مصاحبه عباس میرزایی؛ نویسنده کتاب با بیش از 110 نفر از رزمندگان شرکت کننده در عملیات ثامن الائمه و نزدیک به 140 مصاحبه با رزمندگان حاضر در عملیات طریق القدس است. فرماندهی لشکر 41 ثارالله در این نبردها را سردار قاسم سلیمانی؛ فرمانده سپاه قدس برعهده داشته و به همین دلیل بخشی از روایت این کتاب مربوط به خاطراتی است که از زبان وی بیان شده‌است.
این کتاب بخشی از تاریخ شفاهی دفاع مقدس به حساب می‌آید و نویسنده برای مستندکردن روایت این کتاب تنها به انجام مصاحبه‌های حضوری با افراد بسنده نکرده و به منابع تاریخی تکمیل کننده همچون نوارهای ضبط‌شده از بیسیم عملیات در زمان جنگ، کتاب‌های از پیش منتشر‌شده و مصاحبه‌های صداوسیمای مرکز استان کرمان با رزمندگان در زمان جنگ نیز رجوع کرده‌است.
کتاب «نبردهای پیروز» به لحاظ زمانی وقایع شهریور سال 1360 تا بهمن ماه همان سال را در بر می‌گیرد و از بخش‌های مختلفی همچون استان کرمان در نبرد ثامن‌الائمه، با گردان شهید بهشتی از کرمان تا آبادان، استان کرمان در نبرد بزرگ شرق کارون، به سوی نبرد طریق‌القدس و حماسة سابله تشکیل شده‌است.
سردار حاج قاسم سلیمانی نیز پیش از تحویل این اثر به سوره مهر آن را مطالعه كرده و مقدمه‌ای نیز بر آن نوشته‌است. وی در بخشی از این مقدمه به نقش فراموش‌نشدنی کرمانی‌ها در دو نبرد روایت‌شده در کتاب «نبردهای پیروز» می‌پردازد و می‌گوید:
«رزم کرمانیان در ثامن‌الائمه و طریق‌القدس سرآغاز تولد ثارالله و موجب اعتبار و اعتمادی شد که پس از آن سپاه کرمانیان در تمامی نبردها همواره خط‌شکن خطوط دشمن شد و ستاره کرمان در آسمان امام خمینی(ره) از چنان درخشندگی خیره‌کننده و پرجاذبه‌ای برخوردار شد که هزاران مشتاق خمینی(ره) را به خود جذب کرد که بعدها لشکر و طوفانی سهمگین را به نام ثارالله پدید آورد تا خرمن دشمن را بر باد دهند.»
مجموعه 15 جلدی تاریخ‌نامه دفاع مقدس استان کرمان نقش نیروهای سپاه و بسیج استان کرمان در هشت سال دفاع مقدس را روایت می‌کند و تاکنون دو جلد از آن با موضوع اقدامات کمیته انقلاب و سپاه در اوایل انقلاب و نبرد کرخه‌کور منتشر شده‌است. اين كتاب در آينده‌اي نزديك منتشر و در اختيار علاقه مندان قرار خواهد گرفت.

 


دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است، پر بکش
او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را می​خواند؟
اگر هیچ کس نیست، خدا که هست...
*
تمام خوبی ها را برایت آرزو می کنم، نه خوشی ها را
زیرا خوشی آن است که تو می خواهی و خوبی آن است که خدا برای تو می​خواهد...
*
زمان بندی خدا بی​نظیر است، نه هیچ گاه دیر نه هیچ گاه زود
کمی بردباری می​طلبد و ایمان قلبي، اما ارزش انتظار را دارد...
*
خدایا تو می​دانی آنچه را که من نمی​دانم
در دانستن تو آرامشی​ است و در ندانستن من تلاطم​ها
تو خود با آرامشت، تلاطمم را تسکين باش!
*
به خاطر بسپاریم که
همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است
آرام، بی صدا، همیشگی...
*
آرامش چیست؟ نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به آینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جست وجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10