(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 13 آبان 1392 - شماره 20632

گفت وگو با صادق صادق دقیقی کارگردان فیلم «بزرگمرد کوچک»
حمایت از سینمای دفاع مقدس فقط در حد شعار است!
نگاهی به فیلم «فرشتگان قصاب» به کارگردانی سهیل سلیمی
ضدحمله به قرارگاه شیطان بزرگ
بازی های رایانه ای ایرانی جدید در راه بازار
تلاش برای جلب‌کاربرانی‌که پرکشیده اند!
نقد سیاستگذاری جشنواره ای با بررسی موردی جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان
سالی که نکوست، از بهارش پیداست؟!
   


فیلم «بزرگمرد کوچک» یکی از فیلم های کم سر و صدا و مظلوم، اما سربلند سی و یکمین جشنواره فیلم فجر بود. فیلمی که در زمان اکران هم دچار همان وضعیت شده است. یعنی به رغم برتری بر خیلی از فیلم های روی پرده و اهمیت مضمونی اش به لحاظ پرداختن به یک قهرمان ملی(شهید بهنام محمدی) اما با بی توجهی و مظلومیتی تحمیلی مواجه شده است. نکته قابل توجه این است که «بزرگمرد کوچک» نخستین فیلم سینمایی کارنامه صادق صادق دقیقی است.
به همین بهانه با این کارگردان گفت وگو کردیم. تصویر روز
فیلم «بزرگمرد کوچک» با وجود برخورداری از موضوعی مهم و ملی اما خیلی بی سر و صدا و مظلومانه اکران شده است. چرا؟
واقعیت این است که فیلم های ارزشی حمایت نمی شوند! مسئولان سینمایی ما فقط حرف می‌زنند و در عمل هیچ! در شعار دم از ارزش‌ها می‌زنند. این فیلم هم تنها به همت شخصی تهیه‌کننده ساخته شد. خانم پروانه مرزبان، تهیه‌کننده فیلم، در تمام طول عمر هنری خود فقط در زمینه دفاع مقدس کار کرده است. او حتی یک فیلم کوتاه یا مستند با مضمونی غیر از دفاع مقدس هم نساخته است. آن وقت مسئولان سینمای ما نه تنها در تولید او را تنها گذاشتند که در اکران هم هیچ گونه حمایتی نکردند. جالب این است که مسئولان ما با این عملکرد خود همیشه می‌گویند ما از هالیوود عقب افتادیم و هالیوود فلان کار را کرد و ...! حوزه هنری هم که وظیفه اش حمایت از این گونه فیلم هاست و پخش این فیلم هم بر‌عهده اش است می گوید بودجه ندارد و فقط یک پوستر 50 در 70 برای فیلم زده اند. حتی در سردر سینماهای نمایش دهنده نیز یک بنر برای فیلم نزده اند. فقط از آقای ضرغامی ممنونم که با پخش 100 تیزر مجانی از تلویزیون برای این فیلم موافقت کرد.
شاید دولت و نهادهای فرهنگی دلیلی برای حمایت از این نوع فیلم ها نمی بینند!
همه کارشناسان سینما می دانند که در سینمای جهان هنوز هم درباره جنگ هایی که ده‌ها‌سال از زمانشان گذشته است، هر سال فیلم‌هایی ساخته می شود و همه این فیلم ها هم با حمایت مستقیم دولت تولید می شوند. حتی اگر در تولید حمایت نکنند در اکران حتما حمایت خواهند کرد. ولی در کشور ما، تهیه کننده به جای اینکه فیلم دختر-پسری بسازد، فیلم دفاع مقدسی می سازد، چون اعتقادش این است. بعد نه تنها در تولید با بی محلی مواجه می شود که در اکران هم با او چنین برخوردی می کنند!
- با وجود این باز هم برخی از رسانه ها و افراد هستند که به این گونه فیلم ها انگ سفارشی و نفتی بودن می زنند!
آفرین، به نکته خوبی اشاره کردید. اولا اینکه 80 درصد بودجه این فیلم، سرمایه شخصی تهیه‌کننده است که آن هم با هزار بدبختی و رهن منزل و فروش ماشین و... تأمین شده است. بعد هم اینکه باید گفت تقریبا همه ما توی جنگ عزیزانی را از دست داده ایم و دفاع مقدس یک مسئله ملی است. متأسفانه برخی از منتقدهای سینما فکر می‌کنند چون خودشان هیچ اطلاعی از جنگ هشت ساله ندارند، پس هیچ فیلمی هم نباید درباره آن ساخته شود! بعضی از این افراد بی اطلاع از هر بهانه ای استفاده می کنند تا این گونه فیلم‌ها را تخریب کنند. مثلا یکی از این منتقدها از این انتقاد کرده که چرا توی این فیلم این همه تانک نشان داده می‌شود! خُب اگر عراق این همه تانک و تجهیزات نمی آورد که نمی توانست خرمشهر را بگیرد. یک سری از این منتقدها هم توی جشنواره موقع نمایش فیلم‌ها سوت می زنند و مسخره می‌کنند. البته درباره فیلم من این اتفاق نیفتاد، اما خیلی کار زشتی است که با برخی از فیلم ها این برخورد می شود. خُب شما می‌توانید یک فیلم را نقد کنید، نمی دانم چرا برخی این کارها را می کنند؟
چه شد که فیلمی درباره شهید بهنام محمدی ساختید؟
ماجرا از آنجا شروع شد که تهیه کننده فیلم (پروانه مرزبان) قبلا طرحی را با عنوان «فهمیده‌های دفاع مقدس» به صداوسیما و بنیاد شهید ارائه کرده بود. چون ما 36 هزار دانش آموز شهید داریم که آمار کمی نیست و قرار بود با اجرای این طرح، به این شهدا بپردازیم. ما تقریبا 100 قسمت 15 دقیقه ای درباره این شهدا فیلم ساختیم که از شبکه های مختلف سیما پخش شدند. تا اینکه به استان خوزستان رسیدیم و فهمیدیم که نخستین شهید 13 ساله دفاع مقدس، نوجوانی بود به نام بهنام محمدی. به خاطر اهمیت موضوع تصمیم گرفتیم که رشادت های این شهید را در قالب فیلم بلند سینمایی به تصویر بکشیم. البته، همان‌طور که حضرت آقا هم فرموده اند، هدف این نبود که فقط یک شهید را نشان دهیم، بلکه هدف، نمایش دلاوری های بچه های پاکی بود که در دوران دفاع‌مقدس درخشیدند. این بچه ها هم مثل نوجوانان امروز کشورمان بودند، اما در دل جنگ پرورش پیدا کردند و به اسوه ها و قهرمانان ما تبدیل شدند.
برای اینکه مخاطب بتواند با فیلم ارتباط بهتری برقرار کند چه کردید؟
یکی از مسائلی که از آن پرهیز داشتم، شعار بود. شما بهتر از من می دانید که مردم دیگر از شعار دادن خسته شده اند. نمی گویم که فیلم هیچ ایرادی ندارد. اما سعی کردم تا همه حرف هایم را در لایه‌های زیرین و در قالب درام مطرح کنم. اتفاقا یکی از منتقدان سینما که اسمش را فراموش کردم در جشنواره فیلم فجر به همراه مادرش که در زمان جنگ خرمشهر بوده، فیلم را تماشا می کردند. در تمام مدت نمایش، مادر گریه می کرد و می گفت، خرمشهر همین بوده و همه اتفاقات واقعی هستند.
- در جشنواره فیلم فجر گفته بودید که این فیلم، ضدجنگ است اما ضددفاع نیست. برخی از فیلمسازها هم با چنین رویکردی کار کرده‌اند اما نتیجه کارشان توهین به دفاع مقدس شده است. به نظرتان مشکل کار آن‌ها چیست؟
من نمی توانم درباره آن دوستان قضاوت کنم، اما فکر کنم ایدئولوژی آن ها این گونه است، یعنی چارچوب فکری آن ها طوری است که وقتی به این موضوع می پردازند، در نهایت کارشان ضددفاع از آب در می آید. ولی من این گونه فکر نمی کنم. می گویم فیلم ضدجنگ است چون در فیلم، عواقب منفی جنگ را نشان می دهم، اما این را هم می‌گویم که اگر کسی به کشور ما حمله کند، ما از خودمان دفاع می کنیم. با مردم هم که صحبت می کنم، همه چنین دیدگاهی دارند. یعنی همه می گویند که ما از جنگ خوشمان نمی آید، اما اگر به ما حمله شود از کشورمان دفاع می کنیم. حتی آن افرادی هم که خیلی از وضعیت ناراضی هستند، همین را می گویند. چون همه ما به ایرانی بودن و به مسلمان بودن خودمان افتخار می کنیم.
چرا این گونه فیلم ها که به قهرمانان ملی ما می پردازند به ندرت ساخته می شود؟
خُب طبیعی است، مثلا این فیلم را ما با این همه سختی و با کمترین حمایت ساخته ایم. قصد دارم فیلم بعدی خودم را هم درباره شهید احمدرضا عباسی که او نیز یک نوجوان شهید است بسازم، اما هیچ کس حاضر نیست حمایت کند. فقط بسیج دانش‌آموزی قول داده که 10 درصد از هزینه ساخت فیلم را تأمین کند. وزارت ارشاد هم با این همه شعار درباره حمایت از هنر دینی و ارزشمند اما در عمل هیچ حمایتی نمی کند. در چنین شرایطی که حمایتی وجود ندارد، چطوری باید این نوع فیلم ها را ساخت؟

 


یکی از عجایب سینمای ما، بی توجهی به بزرگ ترین دشمنان کشورمان در آثار سینمایی بوده است. برخلاف سینمای آمریکا که طی سال های اخیر، موجی از فیلم های ضدایرانی را راه انداخته و سعی می کند که در جشنواره های خودش نیز به تجلیل و بزرگداشت این فیلم ها بپردازند اما در سینمای ما هیچ پاسخ متقابلی داده نمی شود. اندک فیلم هایی هم که با رویکرد ضدآمریکایی ساخته می شوند، معمولا مظلوم واقع می شوند.
عجیب این است که در آمریکا به کارگردان فیلم ضدایرانی جایزه اسکار می دهند، اما در کشور ما سازنده فیلم های ضدآمریکایی نه تنها جایزه نمی گیرند که برای ساخت آثار بعدی خود نیز با مشکل مواجه می شوند!
نمونه بارز این نوع فیلم ها، «فرشتگان قصاب» است. فیلمی که به رغم برتری بر اکثریت فیلم‌های سی و یکمین جشنواره فیلم فجر ، حتی از راه یابی به بخش مسابقه هم باز ماند. بعد از آن هم حتی امکان اکران عمومی در سینماها را نیافت و به طور مستقیم به تلویزیون رفت. این فیلم یک بار در سالگرد فاجعه 11 سپتامبر و بار دیگر در آستانه روز 13 آبان از سیما به نمایش درآمد.
نخستین فیلم کارنامه سهیل سلیمی را می توان نوعی پاسخ گویی به بسیاری از نیازهای امروز عرصه سینما و رسانه کشور دانست؛ تلاش برای پر کردن خلأ سینمای استراتژیک. «فرشتگان قصاب» فیلمی است که در عین برخورداری از ساختاری نسبتا استاندارد و قابل قبول –با داشتن ضعف‌هایی حداقلی- افشاگر یکی از مسائل مهم امروز جهان است؛ حضور نظامی آمریکا در سرزمین های اشغال شده ای همچون عراق و افغانستان و ... مملو از حوادث تکان دهنده و ضدبشری است. آمریکایی‌ها برای ساخت فیلم علیه ایران مجبور به بافتن انواع و اقسام دروغ ها و خیال پردازی ها و تحریف واقعیات هستند، اما سینمای ما تنها با نمایش واقعیت و حتی بی هیچ اغراقی می تواند علیه آمریکا فیلم بسازد. این شیطان، به قدری وسیع است که هر سنگی به طرفش پرتاب شود، زخمی‌اش می کند.
برای بسیاری از مخاطب ها این پرسش پیش آمده که سینمای ما را به فرامرزها چه کار؟ آیا بهتر نیست به جای توجه به مسائل سایر کشورها در سینما –مثل جنایات آمریکا در افغانستان که در فیلم «فرشتگان قصاب» می بینیم- به مسائل کشور خودمان پرداخته شود؟ پاسخ این است که همان طور که دولت هر کشوری نیاز به دیپلماسی و سیاست خارجی دارد، سینما نیز یک رسانه قابل نفوذ برای پیش برد اهداف راهبردی یک کشور در سایر کشورهاست. همچنان که در هالیوود نیز علاوه بر مسائل داخلی، بخش قابل توجهی از فیلم‌های سینمایی به سایر کشورها ازجمله ایران می پردازند. مگر فیلم های متعددی که توسط سینمای آمریکا علیه ایران ساخته شده است را فراموش کرده ایم. همان طور که دولت آمریکا در عرصه بین الملل انواع حیله ها را برای تخریب ایران به کار می برد، سینمای این کشور نیز با آثاری چون «آرگو» مکمل سیاست خارجی آمریکاست.
امروز هم یکی از تهدیدهای کشور ما، جنگ نرم و ناتوی فرهنگی غرب است. سینما ابزار قدرتمندی است که می تواند خنثی کننده بسیاری از این حملات فرهنگی و روانی دشمن باشد. سینمای ایران نه تنها توان و امکان که موظف است به مردم آگاهی ببخشد. آنچه در فیلم «فرشتگان قصاب» به عنوان افشای یک حرف ناگفته در سینمای جهان مطرح شده است، یک مسئله جهان شمول و مرتبط با جامعه بشری است؛ قاچاق اعضای بدن انسان ها توسط صهیونیست ها. شاید در بسیاری از رسانه ها و به ویژه سایت های اینترنتی بارها اعلان شده که یکی از سوءاستفاده های صهیونیست ها از جنگ های به راه افتاده علیه مسلمانان، جدا کردن اعضای حیاتی بدن مجروحان و اسرای جنگی است. این یک جنایت بزرگ تر از حمله نظامی علیه انسان ها محسوب می شود. کار بزرگ «فرشتگان قصاب» نمایش این فاجعه انسانی و تلاش آن برای بیدار کردن افکار عمومی است. به همین دلیل هم این فیلم را باید نوعی ضدحمله به مهاجمان به حساب آورد.سکوت سینمای ایران در مقابل موج فیلم های ضدایرانی -که روز به روز هم بر آن افزوده می شود- ضعف و انفعال محسوب می شود. بدون تردید، افزایش تولید و نمایش این گونه فیلم ها –که فقط در ایران امکان پذیر است- می تواند به مقاومت تبلیغاتی در مقابل تهاجم نظامی-رسانه ای غرب و صهیونیسم به سایر ملت ها کمک کند.

 


سیاوش رسولی
بدون تردید طی سال های اخیر بازی های رایانه‌ای یکی از مهم ترین سرگرمی های فرزندان ایرانی بوده است.بدون اغراق هم 90 درصد بازی های رایانه ای مورد استفاده نوجوانان وجوانان ایرانی را محصولات خارجی در بر می گیرد. شرکت هایی مثل یوبی سافت،الکترونیک آرتز،کپ کام و ... از جمله مهم‌ترین تولیدکنندگان محصولات سرگرم سازی هستند که بیش از 20میلیون کاربر بازی های رایانه ای در ایران از آثار آن ها استفاده می کنند.
با نگاهی اجمالی به بخش قابل توجهی از این بازی‌های رایانه ای می توان متوجه شد که اغلب آن‌ها در ژانرهای مختلف، نه تنها با فرهنگ سرزمین ما همخوانی ندارند که بسیاری از آنها هم دقیقا در مقابل این فرهنگ هستند.به شکلی که در بسیاری از این بازی ها خشونت، ابتذال، توحش و تجاوز از مهم‌ترین عناصر اصلی هستند.
بازی های رایانه داخلی، پاسخگوی نیازها؟
در این بین چندی پیش رئیس بنیاد ملی بازی‌های رایانه ای در واکنش به این حجم گسترده بازی های رایانه ای خارجی در بازار، از این گفته که به زودی تنوع این بازی ها افزایش پیدا می کند.صحبت‌های این مسئول مستقیم بازی های رایانه ای داخلی در حالی است که طی سال های اخیر بازی‌هایی همچون «گرشاسب»، «میرمهنا»، «کوهنورد» و ... از جمله بازی‌های ایرانی بودند که تا حدودی مورد توجه مخاطبان قرار گرفته اند.اما سوال اینجاست که آیا واقعا این بازی ها به طور جدی پاسخگوی نیاز مخاطبان داخلی بوده اند؟به تعبیری دیگر آیا بازی‌های رایانه‌ای تولید داخل توان ایستادگی در مقابل موج مهیب و مسحور کننده بازی های خارجی را دارند؟ چه ویژگی‌هایی لازمه ارتقای جایگاه بازی های تولید داخل است؟
گیم پلی ها از سناریوهای قوی می آیند!
به نظر می رسد برای پاسخ به این سؤال ها باید به تحلیل وضعیت فعلی بازی های رایانه ای وهمچنین بازار فروش آنها پرداخت.
در ابتدا باید به یکی از مهم ترین مسائلی اشاره داشت که این روزها نه کسی به آن توجه چندانی دارد و نه هدف بررسی و بازبینی قرار می گیرد. این مسئله مهم همان طرح اولیه در محصولات فرهنگی است.با نگاهی به محصولات و بازی های رایانه ای غربی می‌توان متوجه شد که این بازی ها در مرحله اول از گیم پلی‌های فوق العاده ای برخوردار هستند. طراحی این گیم پلی ها براساس سناریویی صورت می گیرد که توسط نویسنده داستان بازی طراحی می شود.داستان پیچیده ازجمله این ویژگی هاست.
درواقع آنچه این بازی ها را شکل داده به نوعی توانایی جذب مخاطب در مراحل مختلف را دارد.داستان خوب بازی از چند سناریو نویس حرفه ای ناشی می‌شود.سناریو نویس هایی که این شغل را به صورت حرفه ای دنبال می کنند.دستمزد آنها هم از طرف شرکت های بازی ساز پرداخت می شود و بسیار هم بالاست.
بازی های رایانه ای ایرانی، از سناریو همچنان خبری نیست!
اما در این سو به نظر می رسد که رخ دادن چنین اتفاقی در تولید بازی های داخلی چندان اهمیتی ندارد و اغلب بازی های ایرانی سناریوی خوبی ندارند.البته در بازی های رایانه ای جدید ایرانی، ارتقای جلوه های ویژه و دیگر مسائل فنی قابل مشاهده است، اما هنوز در محتوا خبری نیست.به تعبیری دیگر کارشناسان محتوا در بازی های رایانه ای ایرانی فعلا به میدان نیامده اند.دلیل این امر هم می تواند چند موضوع باشد.
اول آنکه باید از لحاظ اقتصادی برای این افراد مقرون به صرفه باشد که عمر و وقت خود را صرف این راه کنند.دوم اینکه باید زمینه های این موضوع فراهم باشد،به طوری که برای ساخت و تولید بازی های رایانه ای جایگاه ویژه ای برای نویسنده و طراح بازی در نظر گرفته شود.این دوموضوع در شرایطی باید در نظر گرفته شود که در حال حاضر هیچ کدام از این دو اصلا مطرح نیست.در بازی های رایانه ای مثل «گرشاسب» و «کوهنورد»،ضعف سناریو و گیم پلی های مناسب به عینه به چشم می خورد.همچنان که در نسل جدید بازی‌های رایانه ای که رئیس بنیاد ملی بازی های رایانه ای نوید آنها را داده این ضعف‌ها کاملا مشهود خواهد بود.چرا که هنوز جایگاه خاصی برای نویسنده و سناریونویس بازی‌های رایانه ای در نظر گرفته نشده است.
بازی های جدیدی که در راه است!
از سوی دیگر بسیاری از اهالی فن باشنیدن صحبت‌های بهروز مینایی،رئیس بنیاد ملی بازی های رایانه ای از زاویه دیگری به این صحبت ها نگریسته اند.برخی از این می گویند که ورود حجم بالای از بازیهای رایانه ای به بازارها در ابتدا امری مثبت ولی در ادامه می‌تواند منفی باشد.به این صورت که در ابتدا با شنیدن این حجم ممکن است مخاطب ایرانی استقبال کند.اما در ادامه اگر این بازی‌ها بی کیفیت باشند و تنها به صرف تولید بازی های داخلی روانه بازارها شده باشند می توانند موج منفی ایجاد کنند.موج منفی که مخاطب را نسبت به خرید بازی های رایانه ای داخلی بی انگیزه خواهد کرد.چرا که وقتی مخاطب تجربه بدی از این بازی ها به دلیل سناریوی ضعیف به دست آورد دیگر به سراغ این بازی ها نخواهد رفت.
دراین میان با توجه به همه این مسائل باید توجه داشت که بازی های رایانه ای غربی،این روزها نقش مهمی در تغییرات فکری و رفتاری جوانان ایرانی دارند.برخی از این نوجوانان و جوانان به این بازی ها به نوعی اعتیاد پیدا کرده اند.اعتیادی که سبب تاثیر پذیری بیشتر آنها از بازی ها می شود.
همین مسئله هم لزوم توجه بیشتر به بازی های رایانه ای را روز به روز بیشتر می کند.اما این لزوم به این معنی نیست که برخی بخواهند تنها از لحاظ گرفتن بودجه لازم وانجام کاری به صرف رفع مسئولیت به سمت تولید بازی های داخلی بروند.
نیاز بازی های جدید به نظرسنجی
و کاربرسنجی!
برای تولید بازی های رایانه ای داخلی در ابتدا باید کار پژوهشی میدانی صورت بگیرد.به این صورت که بتوان نیازهای نسل جدید جامعه و ژانرهایی که به آن علاقه دارند را استخراج کرد. مرحله بعدی تلفیق این نیازها با خطوط وچهارچوب های جامعه ایران وفرهنگ بومی است.حاصل این ترکیب در اختیار سناریونویس قرار می‌گیرد و سپس وی سناریو خود را طراحی می کند. طی هر کدام از این مراحل لازم و ضروری است.چرا که در ابتدا حتما باید نیازسنجی کرد تا متوجه شد که نسل جوان از چه رویکردهایی در بازی های رایانه‌ای استقبال می کند.در مرحله بعدی نیاز به ترکیب این نقشه راه با فرهنگ بومی جامعه ایران به شدت خودنمایی می‌کند.در نهایت هم این بسته به دست سناریونویس می رسد.سناریونویس بازی رایانه ای هم به این صورت می تواند ایده ای را مطرح کند که درنهایت در بازار فروش هم پاسخ خواهد داد. در کنار این مسئله به هدف گذاری های اجتماعی-فرهنگی جامعه هم پاسخ داده خواهد شد.
برای درک بهتر این مسئله می توان از نمونه ای خاص مثال آورد. می توان تصور نمود که امروز در جامعه تصمیم گرفته می شود که فرهنگ رانندگی ورعایت قوانین،در نسل امروز ایران نهادینه شود.یکی از بهترین ابزارها برای نهادینه کردن این موضوع می تواند بازی های رایانه ای باشد.لزوم تحقق این مسئله تعیین سناریوهای خوب ومناسب است.به صورتی که بتوان در قالب یک بازی رایانه ای قوانین راهنمایی و رانندگی را در نوجوانی که قرار است درآینده نسل اصلی جامعه را تشکیل دهد،درونی سازی کرد.همچنین مسائل دیگری مانند مبارزه با جرائم هم از مسائلی است که می توان از طریق پرداختن مناسب آن در قالب بازی های رایانه‌ای به نسل امروز ایرانی انتقال داد.
ناهمگونی بازی های غربی با فرهنگ ایرانی!
فراموش نکنیم که خشونتی که امروز در بازی‌های رایانه ای غربی وجود دارد برای افکار کاربران نوجوان ایرانی بسیار مضر است.به شکلی که حتی می تواند برای آنها الگو سازی رفتاری کند.در صورت تقابل مستقیم از طریق بازی های رایانه ای بومی می توان تاثیرات آن را خنثی کرد.
در بسیاری از بازی های رایانه ای غربی این روزها شاهد خشونت جدی و بزهکاری هستیم.نمونه بارز این مسئله را می توان در بازی هایی مانند “gta ”یا “prototype” مشاهده کرد.می توان در این عرصه ، بازی‌های داخلی تولید کرد که فرد به مبارزه با جرائم در یک داستان پرافت و خیز می پردازد.هرج ومرج و کشتار و قانون شکنی یکی دیگر از رویه های معمول در برخی بازی های رایانه ای مطرح غربی است.در سوی مقابل می توان عناصر قانون گرایی را در بازی های رایانه ای داخلی گنجاند.در کنار تمام این مسائل باید به این توجه داشت که موضوع بازی های رایانه ای و مسائل مطرح شده درآن که با فرهنگ اخلاقی جهانی در تعارض است، امروز دغدغه ای جدی برای تمام جوامع شده است.به طوری که حتی دیگر جوامع آسیایی به فکر تولید بازی هایی افتاده اند که اولا مخاطب داخلی را جلب کند،ثانیا بتواند با جلب نظر کاربران آنها را از استفاده از بازی های رایانه ای غربی که مشکلات اخلاقی زیادی دارند برحذر دارد.

 


آرش فهیم
جشنواره ها، محملی برای تبلور سیاست ها و راهبردهای مدیریت فرهنگی محسوب می شوند. یعنی با نگاه کردن به یک جشنواره می توان هم رویکرد و هم ماحصل عمل یک مجموعه مدیریتی را به عینه دید. جشنواره پربار تر، نشان دهنده مدیریت فعال تر و جشنواره پرحاشیه تر، نمودی است از عدم توازن در استراتژی. یعنی مدیریت، هرگاه در تحکیم متن یک جشنواره کم می آورد، سعی می کند خلأ موجود را با حاشیه پر کند.
اکثریت جشنواره های سینمایی برگزار شده در ایران در اغلب دوره ها، دچار هر دو عارضه بوده‌اند. یعنی هم از محتویات و ثمرات قابل توجه خالی بوده و هم حواشی، بر متن غالب بوده اند. متأسفانه این نوع جشنواره ها با هزینه بسیار سنگینی برگزار می شوند و می توان آن ها را مصداق بارز حیف و میل بودجه عمومی کشور دانست.
مدیران فرهنگی و سینمایی جدید با شعارهایی متفاوت روی کار آمده و وعده های زیادی برای اصلاح ضعف ها و معضلات عرصه سینما داده اند. همه منتظراند که نتیجه این وعده های را زودتر ببینند. جشنواره های سینمایی، محل خوبی برای محک زدن عملکرد این مدیران است.
بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان، نخستین جشنواره ای بود که توسط مدیریت سینمایی جدید برگزار شد. هرچند فیلم‌های به نمایش درآمده در این جشنواره، محصول دولت سابق بودند، اما به هر حال، اداره این جشنواره را مدیریت سینمایی دولت جدید بر عهده داشت. اتفاقا می توان رویکرد کلی این مدیران را در این جشنواره به خوبی دید. آنچه طی سه ماه اخیر در سازمان سینمایی گذشته، به تعارف و خوش و بش محدود شده است و هنوز عملا هیچ نوع سیاستگذاری خاصی بروز نیافته است.
از قضا، دوره اخیر جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان هم این گونه بود. در متن و محتوای این جشنواره نسبت به دوره های قبلی نه تنها هیچ پیشرفت و نوآوری صورت نگرفت که حرکت رو به عقب را هم شاهد بودیم. البته چشمه سینمای کودک سال هاست که همچون زاینده روز خشکیده است. از ابتدا هم توقع این نبود که در این جشنواره آثار چشمگیری ببینیم. اما ای کاش با برگزاری آبرومند برنامه ها، این کمبود جبران می شد. چون نحوه اجرای برنامه ها از مراسم افتتاحیه گرفته تا نمایش فیلم ها و نشست ها و ... حتی در حد یک جشنواره محلی هم نبود.
این مسئله، در نشست های پرسش و پاسخ عوامل فیلم ها نمود بیشتری داشت. جایی که کارگردان ها به شکایت از وضعیت جشنواره می‌پرداختند و حتی برخی از آن ها به صراحت اعلام کردند که قصد ترک کردن برنامه و عدم حضور در جلسه پرسش و پاسخ را در اعتراض به نحوه نمایش فیلم داشتند.
نکته عجیب این بود که با وجود نزدیک بودن مرکز نمایش فیلم ها(تالار فرشچیان) به محل اسکان میهمانان جشنواره اما تعداد انگشت شماری در برنامه ها شرکت می کردند! وقتی هم دلیلش را می پرسیدیم معمولا با دو جواب مواجه می شدیم؛ یا می گفتند که این فیلم ها را قبلا در جشنواره فیلم فجر دیده اند و یا اینکه این فیلم ها اصلا ارزش دیدن ندارند! شگفت این است که وقتی اهالی سینما راغب تماشای محصولات همکاران خودشان نیستند، چرا از مردم توقع می رود که هر روز جلوی گیشه سینماها صف بکشند؟!
نتیجه اینکه جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان تنها به یک مهمانی و محفلی برای دور هم جمع شدن تعدادی از سینماگران و پذیرایی گرم مدیریت از اهالی هنر هفتم تبدیل شد. یعنی همان سیاستی که در این سه ماه از مدیران فرهنگی دیده شده؛ سیاست تعارف و راضی کردن شکم سیران نق نقو! همان افرادی که هر وقت اراده می کنند، بودجه و سرمایه دولتی در اختیارشان قرار می گیرد، اما همیشه هم مظلوم نمایی می کنند. همان ها که از جشنواره های دولتی جایزه های رنگارنگ می گیرند و ژست مستقل بودن و ضددولتی بودن هم می گیرند.
به همین دلیل هم بود که وقتی نظر یکی از مهمانان جشنواره را در برنامه «هفت» درباره جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان امسال پرسیدند، به صراحت گفت که ناسپاس نیست و از مسئولان این جشنواره به خاطر اینکه او را به شهر زیبای اصفهان آورده و امکان استراحت و تفریح بی نظیر را برای او فراهم کرده اند تشکر کرد! این درحالی است که جشنواره، محل مسئله پردازی و گره‌گشایی معضلات سینماست، نه جایی برای اینکه میلیاردها از پول مردم خرج شود تا عده ای خوش گذرانی و تفریح کنند.
آیا قرار است از این پس همه جشنواره های سینمایی این گونه برگزار شوند؟ به نظر می رسد که مدیریت سینمایی برای اصلاح امور این عرصه، ابتدا باید تکلیف خودش را با جشنواره ها مشخص کند. باید تصور اشتباه درباره این گونه رویدادها تغییر کند. اگر جشنواره ای امکان احیای بخشی از سینما را دارد باید برگزار شود، در غیر این صورت، تعطیل کردن جشنواره بهتر از برگزاری آن است.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10