(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


شنبه 18 آبان 1392 - شماره 20636

موضع گیری مجمع به نفع صدام چگونه رقم خورد؟
تاریخچه صهیونیسم در عصر پهلوی-18
همکاری ساواک و موساد در سرکوب انقلابیون
   


Research@kayhan.ir
اين سياست اغواگرانه و رياكارانه صدام موجب شد جناح موسوم به چپ با محوريت مجمع روحانيون مبارز، فريب صدام را خورده و اين‌گونه موضع‌گيرى نمايند.
مجمع روحانيون مبارز طى بيانيه‌اى خواستار ضربه زدن به منافع آمريكا در همه جاى جهان شد و تلويحآ از شوراى عالى امنيت ملى خواست ايران را به نفع عراق وارد جنگ كند: «از مسلمانان و از هسته‌هاى انقلابى جهان اسلام و خصوصآ منطقه خليج فارس مى‌خواهيم كه صفوف خود را هرچه فشرده‌تر سازند و خود را براى ضربه زدن به منافع آمريكا در منطقه و سراسر جهان آماده كنند . . . در اين لحظات حساس از شوراى عالى امنيت ملى درخواست مى‌كنيم كه . . . با الهام از تعاليم و سيره مبارك امام راحلمان . . . در مقابله با آمريكا تدبيرى همه‌جانبه و با استظهار به نيروى انقلابى ملّت بزرگوار ايران و اعتماد به خواست و اراده ملّتهاى مسلمان براى مقابله با خطرات و نقشه شوم آمريكا و تأمين منافع و مصالح جمهورى اسلامى ايران . . . با قاطعيت به بهره‌گيرى از فرصتها و اتخاذ تصميم‌هاى مناسب بپردازد».161
در اين ميان برخى شخصيت هاى مجمع روحانيون مبارز نيز اظهارات قابل تأملى دارند كه از نظرتان مى‌گذرد.
صادق خلخالى (عضو برجسته جناح چپ و نزديك به مجمع روحانيون مبارز) در اظهاراتى جنگ به نفع صدام را جنگ براى اسلام مى‌داند و مى‌گويد :
«حمله آمريكاى ددمنش به بهانه تجاوز عراق به خاك كويت، يك روپوشى براى پنهان كردن حقايق و واقعيات است. آنچه آمريكا در نظر دارد نفت نيست. آنچه در نظر دارد قدرت شكننده عراق نيست. آنچه در نظر دارد اسلام است و اين جنگ، يك جنگ صليبى عليه مسلمانها براى حفظ يهود و حكومت پوشالى اسرائيل است . . . اى آيت‌الله، رهبر عاليقدر زمان، آقاى خامنه‌اى (سلمكم الله تعالى) دستور بفرماييد، همان‌طور كه گفتيد جهاد است، كشته شدن در راه اسلام است، براى پيشبرد اسلام و براى پيشبرد آن مرامها و آن آرزوهايى كه ما هميشه مد نظر داريم. ما بايد در اين‌جا آمريكا و بوش و فهد و دولتهاى انگلى مانند : حسنى مبارك و اوزال را در سنگرها به نابودى بكشانيم، غرق خون كنيم، تا اينها بدانند حريم اسلام، حريم بزرگى است . . . گذشته‌ها يك مسأله ديگر است. جنگ ما با عراق يك مسأله ديگر است. تجاوز عراق به ايران يك مسأله ديگر است. امّا اين‌جا سرنوشت اسلام مطرح است . . . اين براى ما ننگ است، براى ما عار است. اسلحه داريم، قدرت داريم، جوان داريم، بسيجى داريم، ولى بخواهيم تساهل و تسامح كنيم. هيچ‌وقت تسامح در اين‌جور مسائل جايز نيست. بايد به طرف جنگ و جبهه برويم، نبايد بگذاريم عراق يعنى ملّت 30 ميليونى عراق پايمال شود و اين پايمال شدن درواقع پايمال شدن اسلام است».162
امّا جالب‌تر از اين موضع، موضعى بود كه على‌اكبر محتشمى‌پور (عضو شاخص مجمع روحانيون مبارز و نماينده مجلس سوم) در نطق پيش از دستورش در جلسه 30 دى 1369، با استناد به فتاواى حضرت امام در تحريرالوسيله و با فراموش كردن نقش صدام در جنايتهاى بى‌شمار عليه ايران و نقش او در آتش‌افروزى در منطقه، به تطهير صدام پرداخت و ورود به جنگ به نفع وى را واجب شمرد و او را خالدبن وليد خواند :
«امروز بحث بر سر گذشته ايران و عراق نيست، امروز آمريكا و صليبى‌هاى غربى براى نابود كردن ماشين جنگى عراق و سپس به پرداختن انقلاب اسلامى ايران و تمام حركتهاى آزادى‌بخش و تثبيت و تحكيم رژيم اشغالگر قدس به منطقه آمده‌اند . . . امروز مسلمانان منطقه، بخصوص ملّت رشيد ايران وظيفه شرعى دارند تا در جهادى مقدس به مقابله با نيروهاى كفرآميز و ناتو و صهيونيزم برخيزند. انقلاب و نظام جمهورى اسلامى نمى‌تواند در اين جنگ خانمانسوز و سرنوشت مسلمانان بى‌تفاوت بماند. ملّت ايران راه امام را مى‌پيمايد و از ولايت فقيه تبعيت مى‌كنند . . . ملّت ايران هم اكنون مقلّد امام(ره) است، برادران عزيز، علما، مراجع، مجتهدين مراجعه كنند به فتاواى امام در ارتباط با فصل دفاع در تحريرالوسيله شرايطى را كه امام عنوان فرموده‌اند دقيقآ منطبق با زمان حاضر است . . . امروز چه شده است در منطقه، آمريكا و كفر جهانى به يك كشور اسلامى حمله كرده است؟ امروز خبر مى‌رسد كربلا و نجف ما زير آماج بمبارانهاى آمريكا قرار گرفته است. چرا ملّت ايران و ملّت اسلام در سكوتى مرگبار به سر مى‌برند؟ آيا ما وظيفه نداريم؟ آيا آمريكا خطرى براى جهان اسلام نيست؟ آيا كشور عراق و ملّت عراق يك كشور اسلامى و ملّت مسلمان نيستند؟ آيا اين امام نيست كه با فرياد رسا وظيفه و تكليف همه مسلمانان را دفاع از اسلام و مسلمين و سرزمين‌هاى اسلامى اعلام مى‌كند؟ . . . جمهورى اسلامى و ملّت مسلمان و انقلابى ايرانى با توجه به اصول و آرمانهايش از هر كشور ديگر اُولى و احق است كه در جهاد مقدّس عليه آمريكا شركت كند و به آرزوهاى مقدّس و الهى امام كه خليج فارس بايد گورستان آمريكاييهاى متجاوز شود، جامه عمل بپوشاند . . . حوادث و بحران اخير يادآور رويارويى و صف‌آرايى خالدبن وليد در برابر قدرتهاى صدر اسلام است. او كه عمرى در صف كفر شمشير به روى پيامبر (ص) و مسلمانان كشيد ولى درنهايت فاتح بزرگى براى مسلمانان گشت . . . ما از چه مى‌ترسيم؟ بگذار با عزّت و شرف زندگى كنيم و بميريم. زندگى زير سايه سرنيزه‌هاى آمريكا براى ما ذلت است و اسارت است و ننگ است».163
اين مواضع تند مجمع روحانيون مبارز و برخى اعضاء آن، فضاى ملتهبى را در كشور حاكم كرد. امّا سخنان مقام معظّم رهبرى مبنى بر بى‌طرفى جمهورى اسلامى و روشنگريهاى ايشان از اهداف و پشت پرده جريان جنگ اوّل خليج فارس، خط بطلانى بر مواضع تند مجمع و همفكران آنان بود و تأثيرات بسيار منفى بر آراء مجمع روحانيون مبارز در انتخابات مجلس چهارم داشت. مقام معظّم رهبرى در سخنرانيهاى متعددى تجاوز عراق به كويت را محكوم كرده و فرمودند :
«ما تجاوز به كويت از سوى عراق را محكوم كرديم و مى‌كنيم. كار غلطى است و هيچ كس از آن دفاع نمى‌كند».164
ايشان در تبيين چرايى اتخاذ موضع بى‌طرفى كه درواقع پاسخ به منتقدين اين سياست بود، به انطباق و سازگارى آن با اصول اسلامى و انقلابى ملّت ايران اشاره كرده و فرمودند :
«اين موضعى كه مسؤولان جمهورى اسلامى اعلام كرده‌اند، صد درصد اسلامى و انقلابى است. چون نفى تجاوزطلبى و تقبيح حوادثى است كه عليه مردم اتفاق افتاده است. بعضى سعى مى‌كنند كه كلمه بى‌طرفى را به معناى غلطى معنا كنند. ما از اوّل انقلاب در جنگ بين شرق و غرب بى‌طرف نبوده‌ايم. ما از اوّل انقلاب تا حالا، عليه شرق و غرب جنگيده‌ايم. مگر اين‌طور نيست؟ شرق و غرب هم عليه ما متحد شده‌اند و جنگيده‌اند. آن روزى كه شرق و غرب هنوز باهم آشتى نكرده بودند و در دنيا شرق و غربى وجود داشت، شعار انقلاب ما «نه شرقى، نه غربى» بود، يعنى نفى هر دو و مخالف با هر دو. اين، معنايش بى‌طرفى نيست. ما هرگز به نفع چپ، با راست دشمنى پيدا نمى‌كرديم. به نفع راست هم، با چپ دشمنى پيدا نمى‌كرديم. دو اردوگاه و دو جناحند كه به خاطر اهداف غلط و غير الهى و نامقدّس ـ از نظر ما و از نظر همه انسانهاى واقع‌بين ـ باهم مى‌جنگند. جمهورى اسلامى هر دو جناح را رد مى‌كند. چون در هر دو طرف، انگيزه‌ها مادّى است و به همين دليل هم با يكديگر تعارض پيدا كرده‌اند. آنها به دليل مادّى بودن، باهم تعارض پيدا كرده‌اند. اين‌طور نيست كه يكى الهى و يكى هم مادّى است. جنگ اسلام و كفر نيست. اين موضع ملّت ايران ماست.»165
_______________________________
161- روزنامه كيهان، به تاريخ 9/12/1369.
162- روزنامه جمهورى اسلامى، به تاريخ 30/10/1369.
163- روزنامه جمهورى اسلامى، به تاريخ 1/11/1369.
164- بيانات مقام معظّم رهبرى در ديدار فرماندهان سپاه پاسداران و جمعى از پاسداران كميته‌هاى انقلاب اسلامى، به تاريخ 10/10/1369.
165- بيانات مقام معظّم رهبرى در ديدار مجمع نمايندگان طلّاب و فضلاى حوزه‌هاىعلميه قم، به تاريخ 4/11/1369.
پاورقی

 


در سند دیگری که در «مرکز پژوهش ها و اسناد ریاست جمهوری» به تاریخ بهمن 1355 برجای مانده است مکاتبه وزیر امور خارجه (عباسعلی خلعتبری) با نخست وزیر(امیرعباس هویدا) به چشم می خورد. در این سند از گزارش نماینده ایران در اسرائیل (مرتضی مرتضایی) راجع به تقاضای عده ای از یهودیان ایرانی الاصل مقیم اسرائیل مبنی برپرداخت قسمتی از هزینه ساختمان «خانه کوروش» در نزدیکی تل آویو یاد شده است.(سند ضمیمه شماره 52)
در ادامه سند دیگری وجود دارد از مکاتبه وزیر امورخارجه (عباسعلی خلعتبری) با نخست وزیر (امیرعباس هویدا) درباره گزارش این وزارتخانه درمورد لزوم کمک دولت ایران به یهودیان ایرانی الاصل ساکن اسرائیل برای تامین هزینه ساختمان «خانه کوروش» و تایید متن آن از سوی محمد رضا پهلوی . (سند ضمیمه شماره 53)
ملاحظه می کنید که براساس این سند،شخص محمد رضا در این خیانت مالی و ملی به طور مستقیم دست داشته است.
در سند دیگری متعلق به تاریخ تیرماه 1357 ، وزیر امور خارجه (عباسعلی خلعتبری) با نخست وزیر وقت(جمشید آموزگار) درباره گزارش اداره امور اقتصادی این وزارتخانه راجع به تسهیلات دولت اسرائیل برای سرمایه گذاران ایرانی مکاتبه نموده است(سند شماره 54) .
مشابه همین مکاتبه را داریوش بایندر مشاور نخست وزیر وقت با وزارت امور خارجه درباره گزارش محمد یگانه ، وزیر امور اقتصادی و دارایی وقت در سند بعدی است.(سند ضمیمه شماره 55)همچنین زمینه های نظامی و امنیتی ، بعد دیگری از همکاری های رژیم شاه با اسرائیل بوده است. به جز تجهیز ساواک، همکاری دیگر امنیتی- نظامی رژیم شاه با اسرائیل در زمینه دریافت سلاح و آموزش سرکوب مخالفان و مبارزان بود. «مئیر عزری» اولین سفیر اسرائیل در ایران در خاطراتش ذکر می کند :
«...نخستین پیمان خرید و فروش جنگ افزار میان ایران و اسرائیل ، هنگامی انجام شد که ژنرال«نعمت الله نصیری» به ریاست شهربانی کل کشور رسید(آذرماه 1339). روزی در یکی از دیدارهایمان ، نامبرده در خواست چهل هزار قبضه مسلسل سبک یوزی را با من پیش کشید...سرانجام سیل یوزی به ایران روانه شد. برشانه هر پلیس ورزیده ایرانی یک یوزی اسرائیلی دیده می شد...»(45)
و با همین یوزی های اسرائیلی بود که در هنگام به خاک و خون کشیدن مدرسه فیضیه در فروردین 1342 و یا قیام 15 خرداد همان سال ، هزاران تن از مردم مسلمان این کشور به رگبار گلوله بسته شدند. «مئیر عزری» اضافه می کند :
«... همکاری های میان پلیس ایران و اسرائیل از ماه مه 1958 آغاز شد... سی تن از ورزیده ترین آزمودگان پلیس برای دوره ای ویژه به اسرائیل رفتند تا برای درگیری با گروههای خرابکار که رو به فزونی بودند ، آماده شوند ...سروان زمانی نیز به نام افسر رابط برگزیده شد...»(46)
به این ترتیب مشخص می شود که صهیونیست ها حتی در آموزش سرکوب مبارزان و نیروهای انقلابی به پلیس امنیتی ایران و ماموران ساواک (که تحت امر سروان زمانی بودند) نیز حساسیت ویژه به کار می بردند تا آنچه می خواهند نتیجه گرفته شود . پر بیراه نبود که مردم در هر سرکوب و کشتار وحشیانه مانند ماجرای دانشگاه و مدرسه فیضیه ، دستان مزدوران اسرائیلی را می دیدند و حتی در قتل عام های 15 خرداد 1342 یا 17 شهریور 1357 نیز گفته شد ، نیروهایی که از داخل هلیکوپتر پلیس ، مردم را به رگبار گلوله می بستند ، ماموران اسراییلی بودند. مدت ها بر سر اینکه سربازان اسرائیلی در کشتار 17 شهریور 1357 حضور داشتند ، شایعاتی برسر زبان ها بود اما دلایل متقن و مستندی ارائه نمی گردید. حضرت امام خمینی (ره) چندی پس از واقعه خونین 17 شهریور ، طی سخنانی براین مسئله که سربازان اسرائیلی و نظامیان سازمان‌های صهیونیستی داخل کشور در کشتار و قتل عام مردم تظاهر کننده در میدان ژاله تهران دست داشتند ، صحه گذاشته و فرمودند:
«...حتی راجع به این قتل هایی که شد ، به ما گفته بودند که از اسراییل آمده ولی من سند درست در دست نداشتم. در چند روز پیش از این یک نفر آمد اینجا گفت که فلان آدم پیش من گفته است ...اینها این ملت ما را با سربازهای اسرائیل کشته اند...»(47)
این اظهار نظر حضرت امام (ره) ناظر به این مطلب بود که مطبوعات اسرائیل فاش ساختند که اسرائیل و مقامات دفاعی این کشور در دوران انقلاب ، اسلحه و تفنگ های گازی در اختیار رژیم شاه قرار داده بودند. روزنامه ها آرتص در شماره 23 اکتبر 1978 و روزنامه داوارد در شماره‌های 10 و 23 اکتبر 1978و مجله نظامی سیکراهودشیت در شماره 3 نوامبر 1978 نوشتند که اسرائیل چگونه به تقاضای شاه ، سربازان خود را برای سرکوبی انقلابیون به تهران فرستاد. براساس نوشته این مطبوعات ، اسرائیل یک پل هوایی از فرودگاه لود و فرودگاه نظامی «رامات داوید» در نزدیکی حیفا برای رساندن سلاح های خاص به ایران ایجاد کرد. از جمله این سلاح‌ها ، تفنگ های پخش کننده گاز بود که گلوله های آن اثر فلج کننده داشت. همچنین یک گروهان کماندو و عامل سابوتاژ و عملیات شهری با هواپیماهای شرکت «ال عال» از اسرائیل به تهران فرستاده شدند.این گروه تابع اداره اطلاعات ارتش اسرائیل بودکه در دهه 60 میلادی، فرمانده بخش مانه اسرائیل و سپس مشاور نخست وزیر در مسائل مبارزه با تروریسم و کاربرد مهمات مخصوص و تکنیک های مربوط به آن بود. در این گروهان تعدادی از صهیونیست های ایرانی بودند که زبان فارسی را خوب می‌دانستند و همه افراد واحد ، اونیفورم نظامی ارتش ایران را به تن داشتند. مقامات ایرانی این گروهان صهیونیست را سربازانی که از بلوچستان اعزام شده اند ، معرفی کردند. (48)
پاورقی

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10