(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


دوشنبه 20 آبان 1392 - شماره 20638

نگاهی به فیلم»دربند«
سرگردان در هوای گرگ و میش
در چرایی و چگونگی پرداختن به حماسه عاشورا در سینما
رویارویی جاودان حق و باطل در قاب رسانه
تأملی بر سینمای دینی با نگاهی به فیلم «سهم گمشده»
مرزی بین دنیای سکولار و دینی
شهدای اقلیت در یک تله فیلم
   


آرش فهیم
»دربند«یکی از فیلم های بحث برانگیز و مهم سینمای امروز ایران است. فیلمی که تا مرحله انتخاب به عنوان نماینده کشورمان در اسکار پیش رفت اما در نهایت از این مراسم آمریکایی باز ماند. از نکات جالب توجه درباره تازه ترین ساخته پرویز شهبازی این است که در نظرخواهی‌های پس از سی و یکمین جشنواره فیلم فجر، هم فیلم برگزیده مجله منتقدان شبه روشنفکر شد و هم در صدر فهرست برترین فیلم های جبهه رسانه‌های اصولگرا قرار گرفت! یعنی دو طیفی که نظراتی متضاد با هم دارند، این بار با هم به توافق رسیدند. اما واقعیت این است که گروه منتقدان مجله سینمایی شبه روشنفکرها حرف»دربند«را بهتر درک کردند. البته نمی‌توان منکر ویژگی های مثبت و قابل توجه این فیلم شد، اما برخی از ایرادهای ساختاری و محتوایی مانع از معرفی آن به عنوان یک فیلم اجتماعی تراز می شود.
»دربند«هم رویکردی درمانگر دارد، چون با افشای برخی از خطراتی که نسل جوان و به ویژه دختر ها را تهدید می کند، به خانواده ها و جوانان هشدار می دهد. همچنین برخلاف بسیاری از فیلم های به ظاهر اجتماعی سینمای ما، تصویری تنفر برانگیز از فضاها و افراد بی بند و بار در آن ارائه شده است. متأسفانه در بسیاری از فیلم های مدعی اجتماعی بودن، می بینیم که به بهانه آسیب شناسی مناسبات غلط اجتماعی، تصویری جذاب و فریبا از این مناسبات به خورد مخاطب داده می شود. اما در این فیلم، چنین اشتباهی رخ نداده است.
یکی از تفاوت های فیلم اجتماعی خالص با آلوده در همین است که در فیلم های جعلی و سیاه نما فقط به بیان تیرگی ها و مفاسد اکتفا می شود. این درحالی است که یک فیلم اجتماعی خالص و درمانگر –همان طور که از نامش بر می آید- باید راه درمان را هم نشان دهد. در فیلم»دربند«ناهنجاری ها به شیوه ای بی غرضانه و ظریف به نمایش درآمده اند، اما راه درمانی پیش روی مخاطب جوان فیلم قرار نداده است. راهی که خیلی هم دور و پیچیده نیست؛ فرهنگ و ارزش های بومی و دینی سرزمین ما مملو از این گونه راه حل هاست. متأسفانه بسیاری از سینماگران ما به اشتباه دچار این پندار هستند که اگر مخاطب خود را برای درمان بیماری های فرهنگی و اجتماعی به ارزش های مذهبی دعوت کنند، فیلمشان دچار شعار زدگی می شود! فیلم»دربند«هم دچار همین مشکل است.
از طرف دیگر ، ضعف پرداخت شخصیت نازنین، فیلمنامه»دربند«را قربانی کرده است. یعنی این کاراکتر به شدت متناقض و غیرمنطقی طراحی شده و چون محور اصلی روایت محسوب می شود، کل فیلم را با معضل مواجه کرده است. در این فیلم می بینیم که نازنین از یک طرف، یک جوان تیزهوش و زرنگ است –چون رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شده است- اما همین جوان باهوش، خیلی راحت تن به امضای قراردادها و سفته هایی می دهد که یک شخص معمولی هم می داند که نباید چشم بسته آن ها را امضا کرد. ضمن اینکه، فیلم روی اخلاق گرایی و پاکی نازنین تأکید می کند. اما جای تعجب است که چطور چنین شخصیت پاکیزه ای تا این حد در مقابل افراد فاسد، سازش پذیر است. این درحالی است که یک دختر جوان مذهبی و بااخلاق، به محض مواجه شدن با موقعیتی ناسالم، واکنش تند نشان داده و آن موقعیت را ترک می کند. اما در این فیلم، این گونه نشان داده می شود که نازنین در خانه ای که محل خوشگذارنی مشتی عیاش و بی بند و بار است، ماندگار می شود!
مشکل دیگر فیلم»دربند« این است که در پاره ای لحظات، به نگاه شبه روشنفکری آلوده شده است. مثل صحنه ای که دوربین، روی مچ زخمی دختر بازداشت شده زوم می کند تا به این وسیله نشان دهد در زندان ها و بازداشتگاه ها با دخترها بدرفتاری می شود. یا در سکانسی از فیلم، نمایش داده شده که یک خانواده متدین قصد دارند تا دختر نوجوان خود را به زور شوهر دهند! این تصاویر، گویای آن هستند که»دربند«به جشنواره های خارجی و محافل بدخواه ملت ایران هم باج می دهد.
روابط آلوده و ناسالم در این فیلم با بی پروایی روایت می شود، به طوری که تماشای آن اصلا به خانواده ها و به خصوص کودکان ونوجوانان توصیه نمی شود. طبیعتا اولین شاخصه ای که یک فیلم درمانگر باید داشته باشد، رعایت حریم های اخلاقی است. همه این اتفاقات سبب شده که فیلم »دربند« با وجود داشتن مولفه های مثبت، باز هم به ورطه سیاه نمایی بیفتد.
»دربند«می توانست با رعایت بهتر اصول دراماتیک و ساختاری –به خصوص در فیلمنامه- و باقی ماندن در موضع »درمانگر« به یک فیلم اجتماعی ماندگار و تأثیرگذار در سینمای ایران تبدیل شود. اما وضعیت فیلم نیز درست مانند موقعیت شخصیت محوری اش است؛ سرگردان در هوای گرگ و میش است!

 


مهدی امیدی
یکی از عجایب سینمای ایران طی سال های اخیر کم توجهی به رستاخیز تاریخی و تاریخ ساز عاشورا بوده است. حماسه ای که می توان آن را مرکز و خلاصه ای از تاریخ زندگی بشر در این دنیا دانست.
این بی توجهی از این منظر عجیب است که قيام امام حسين(ع) در سال 61 هجري در کربلا به عنوان مهم ترين انقلاب تاريخ بشريت، زنده ترين و پوياترين منبع براي خلق آثار دراماتيك، حماسي و تراژيك است. به ویژه اینکه جامعه ما مدیون فرهنگ و انگاره های عاشورايي است. اینکه امام خمینی(ره) فرمودند «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته» ناظر به همین حقیقت است. نسل جوان ایرانی هر روز با سیل تمدن سوز صدها شبکه ماهواره ای و هزاران سایت و صفحه اجتماعی و ده ها هزار نسخه فیلم هالیوودی و انواع و اقسام مدیاهایی که هر یک توان در هم کوبیدن یک تمدن را دارند روبه رو هستند. اما غلبه فرهنگ عاشورایی در 10 روز همه این حیله ها را بر باد می دهد.
اين اهميت تا آنجاست كه نظریه پردازان غربی بارها بر مقابله نرم با این فرهنگ تأکید کرده اند. به عنوان مثال فرانسيس فوكوياما، نظريه پرداز برجسته آمريكايي، از شهادت طلبي كه ريشه در عاشورا دارد به عنوان يكي از عوامل فناناپذير شدن شيعيان نام مي برد و به دولت هاي غربي پيشنهاد مي دهد كه براي شكست تشيع بايد «رفاه طلبي» جايگزين شهادت طلبي شود؛ همان كاري كه امروز، يكي از محورهاي اصلي جنگ نرم غرب شناخته مي شود.
مايكل برانت از كارشناسان برجسته دفتر شيعه شناسي سازمان سيا نیز چند سال قبل ضمن پرده برداشتن از سرمايه‌گذاري 900 ميليون دلاري اين دفتر براي تخريب فرهنگ شيعه، يكي از برنامه هاي آن را ايجاد انحراف در عزاداري معرفي كرده است. او براي تحقق اين هدف چند پيشنهاد را مطرح كرده كه در نوع خود قابل توجه هستند. برانت اين پيشنهادها را به اين شرح برشمرده است:
۱- در وهله نخست بايد شيعياني كه مادي گراتر هستند و عقايدشان ضعيف تر است، شناسايي شوند. اين افراد بايد كساني باشند كه تاحدودي مشهور باشند و بتوان از آنها به عنوان منبع مورد رجوع استفاده كرد. از اين افراد براي تاثيرگذاري در شيعيان استفاده مي شود.
۲- شناسايي و حمايت از سخنراناني كه اطلاعات درستي درباره عاشورا و اسلام شيعي ندارند.
۳- جست و جو براي يافتن و شناسايي شيعياني كه به كمك هاي مالي يا مادي نياز دارند و استفاده از آنها براي مبارزه با مذهب تشيع به منظور تضعيف پايه هاي تشيع و انداختن تقصير اين كار به گردن علما و مراجع شيعي.
۴- ترويج شيوه هايي در عزاداري براي (امام) حسين كه با عقايد واقعي شيعي منطبق نيست و ترويج شيوه هاي جديد عزاداري كه برضد آموزه هاي شيعي است.
۵- بايد عزاداري هاي شيعيان به گونه اي مطرح شود كه تصور شود شيعيان افرادي جاهل و خشونت طلب هستند كه مي‌خواهند ميان توده هاي مردم ناآرامي و هرج و مرج بوجود بياورند.
۶- مبالغ هنگفتي براي حمايت از اين جريانها هزينه شود و از سخنران هايي حمايت شود كه به گونه اي سخن مي گويند كه شيعيان را افرادي غيرمنطقي جلوه مي دهند. با اين اقدامات، تشيع مبتني بر صورت مكتب فكري منطقي، به گونه اي مطرح مي شود كه فاقد منطق و خرافاتي است. اين اقدامات سبب مي‌شود ميان شيعيان ناآرامي و هرج و مرج بوجود بيايد و شيعه از درون خالي شود.
7- در نهايت با اقدامي ضعيف به شيعيان حمله شود.
به همين دليل يكي از رسالت هاي هنرمندان و همچنين دستگاه هاي رسانه اي كشورمان به خصوص سينما و تلويزيون پرداختن به حماسه امام حسين(ع) و يارانش است. اين در حالي است كه بررسي توليدات سينمايي ايران گوياي آن است كه موضوع عاشورا و مفاهيم برآمده از آن هيچ گاه به عنوان يك اولويت و دغدغه هميشگي نزد سينماگران ما مطرح نبوده است. در سينماي ايران با اين كه هرساله ده ها فيلم توليد مي شود، تعداد انگشت شمار آثاري يافت مي شود كه اين موضوع را ترسيم كرده باشند كه در آن ميان نيز تعداد آثاري كه در شأن فرهنگ عاشورا باشند، بسيار نادر است.
حتي در عرصه مستندسازي نيز حق مطلب درباره عاشورا بيان نشده است. تك ستاره اين ميدان، سيد شهيدان اهل قلم است كه در برخي آثار خود اشاراتي به قيام عاشورا كرد. به خصوص در مستند «شب عاشورايي» كه در آن پيوند معنايي بي نظيري ميان قيام امام حسين(ع) و جهاد رزمندگان در دفاع مقدس نمايانده شده است.
در عرصه سينماي داستاني به دو شكل به موضوع عاشورا پرداخته شده است. يك شيوه؛ بازآفريني بخش هايي از متن يا حواشي قيام حسيني بوده كه تنها دو اثر شاخص قابل شناسايي است. يكي فيلم «سفير» به كارگرداني «فريبرز صالح علا» است كه به روايت يكي از فرستادگان امام حسين(ع) به نام «قيس بن مسهر» مي پردازد. اين فيلم در زمان خودش اثر شاخصي بود و تحليلي از فضاي اجتماعي كوفه در سال 61 هجري در قالب يك فيلم ارائه داد. فيلم «روز واقعه» به كارگرداني «شهرام اسدي» هم روايت يك جوان نصراني تازه مسلمان به نام عبدالله است كه نداي «كيست مرا ياري كند» امام حسين(ع) را مي شنود و به ياري امام(ع) مي شتابد. البته اين فيلم بيش از حد به حواشي مي‌پردازد و از اصل و متن عاشورا دور است. به جز اين دو فيلم، نمي توان اثر ديگري را نام برد كه به وقايع اصلي يا حاشيه اي محرم سال 61 هجري پرداخته باشد. فیلم «روز رستاخیز» هم از دیگر آثاری است که به طور مستقیم به متن تاریخ عاشورا رفته است. این فیلم البته هنوز اکران نشده است.
البته پرداختن به اين موضوع عظيم و سهمگين بسيار دشوار است. از موانع سخت افزاري و مادي براي بازسازي تصويري قيام عاشورا كه بگذريم، حرمت و جايگاه والاي اين رستاخيز هم به قاب كوچك فيلمسازان اجازه نمي دهد كه بي گدار به سمت آن بيايند. سينما با وجود اين كه از قابليت هاي فراواني برخوردار است، اما محدوديت هايي هم براي ترسيم بعضي موضوعات دارد كه اين به معناي ناممكن بودن نمايش متن واقعه كربلا نيست، اما سه ويژگي براي چنين كار بزرگي لازم است كه اگر حتي يكي از آنها ناقص باشد، به فيلم لطمه مي زند. يكي از اين ويژگي ها، باور عميق و مستحكم به عاشوراست. بدون شك فيلمساز يا فيلمنامه‌نويسي كه از عمق جان به اين حماسه بزرگ عقيده ندارد، نمي تواند در اين باره فيلم بسازد. تنها كسي از پس اين اقدام بر مي آيد كه وجودش در مفاهيم عاشورايي حل شده باشد. ويژگي دوم اين است كه، فيلمساز بايد از ابعاد گوناگون موضوع آگاهي داشته باشد. يعني بداند كه فلسفه عاشورا چيست و هدف و پيامدهاي آن چه بوده است. كارگرداني كه روي به ساخت فيلم درباره عاشورا مي آورد، بايد شخصيت هاي موثر در اين حادثه تاريخي را به خوبي بشناسد و به طور كلي نسبت به تمام فراز و نشيب هاي آن شناخت داشته باشد. ويژگي سوم، برخورداري از توانايي فني لازم براي ترسيم سالم و واقع گرايانه حماسه عاشوراست. به عبارتي بهتر، براي پرداختن به اين موضوع تعهد و تخصص بايد در حد اعلا در يك هنرمند جمع باشد. به ندرت مي‌توان سينماگري را يافت كه هر سه شاخصه فوق را با هم داشته باشند. به همين دليل، فيلمسازاني هم كه به مفاهيم عاشورايي علاقه مندند، به جاي ورود مستقيم به اين موضوع، سعي كرده اند كه با الهام از اين مفاهيم، روايت هايي را به نمايش درآورند. هرچند مرور تاريخ سينماي ايران نيز نشان مي دهد كه اين كار هم كمتر انجام گرفته است. مثل فیلم «شب دهم» به كارگرداني جمال شورجه كه در آن مبارزات انقلابي مردم ايران در برابر شاه و همچنين دفاع از كشورمان در مقابل مهاجم بيگانه در هشت سال دفاع مقدس، با فرهنگ عاشورايي جاري در مردم، تطبيق داده شد. و یا مرحوم «رسول ملاقلي پور» که در فيلم «پرواز در شب» با الگوگيري از تراژدي مجاهدت حضرت عباس(ع) براي رساندن آب به لشكر امام حسين(ع) تلاش و ازخودگذشتگي يك رزمنده براي نجات همرزمانش از تشنگي را به نمايش درآورد. «سينه سرخ» ساخته پرویز شیخ طادی، «مصائب دوشيزه» به کارگردانی مسعود اطیابی، «دست هاي خالي» اثر ابوالقاسم طالبی، «عصر روز دهم» به كارگرداني مجتبي راعي و ... هم از دیگر موارد این فیلم ها هستند.
با این حال صداوسیما در این زمینه فعال تر بوده است و چند سریال ماندگار عاشورایی را به مردم هدیه داده است. در این میان دو مجموعه «شب دهم» و «مختارنامه» ماندگار شده اند. «مختارنامه» را می توان نمونه ای از یک اثر عاشورایی با خصوصیات برتر و جامع دانست. قدر و ارزش اين سريال تنها به ويژگي هاي ساختاري و هنري آن محدود نمي شود. آنچه اهميت مجموعه «مختارنامه» را بالا برد، شباهت زياد ماجراها و كشمكش هاي درون آن با واقعيت هاي سياسي و اجتماعي دوره و زمانه كنوني است. به طوري كه گاه فراموش مي كرديم روايت «مختارنامه» به دوره اي دور از ما و حدود هزار و 400سال پيش برمي گردد و دچار اين پندار مي شديم كه اين روايت، شرح حال ماست. البته بخشي از اين موفقيت هم به پتانسيل بي نظير و ذاتي تاريخ اسلام برمي گردد. چه اينكه تاريخ صدر اسلام و مناسبات و حوادث به وقوع پيوسته در آن همواره زنده و كاربردي است. مثل ماجراي عاشورا كه به نماد ابدي رويارويي خير و شر تبديل شده است. اما نكته اينجاست كه «مختارنامه» از اين ظرفيت نهايت استفاده را برده و اين بخش از تاريخ را به گونه اي ترجمه و بازنمايي كرده كه هر قسمت آن مانند آينه اي شده كه زمان و زمانه خويش در آن پيداست.

 


حسام آبنوس
سینمای دینی از آن دست واژگانی است که دایره ای از مشخصات و خصوصیات فرم و محتوا را در بر می‌‌گیرد و به مقتضای ذات آثار قابل تعمیم بر آنها که بیشتر مبتنی بر مضمون ‌اند؛ موافقان و مخالفانی هم برای خود دست و پا کرده است.
سینمای دینی که شاید برای اولین بار و به طور جدی در کلام شهید سید مرتضی آوینی مشاهده و بعد وارد گفتمان سینمایی پس از انقلاب شده است، همواره محل مناقشه بوده است اما به لطف استقرار جمهوری اسلامی ایران و حاکم شدن نظام دین محور آن، رشد و بالندگی یافت.
بی‌گمان و برغم همه اختلاف نظرها در مرزبندی‌ آثار دینی از دیگر آثار سینما؛ “ سهم گمشده “ را می‌توان در این زمره قرار داد. استفاده از مولفه ها و ابزار های دینی در این فیلم به خوبی نشانگر این واقعیت است که کارگردان در راس گروه تولید فیلم، از اندیشه های دینی برخوردار است و آنها را در فیلم پیاده کرده است.
“ سهم گمشده” از یک ضرباهنگ ملایم برخوردار است و تصویر یک خانواده آرام و شاد (متشکل از مادر- زینب - و پسرانش طرلان و نورالدین به همراه صنم همسر طرلان) را به نمایش می‌گذارد که با صدای ضربان قلب نوزاد طرلان و صنم آغاز می شود. طرلان و صنم در آستانه برآورده شدن بزرگ ترین آرزوی زندگی شان هستند. همه چیز خوب پیش می رود تا آنجا که نوزاد با نارسایی تنفسی بدنیا می آید و این موضوع جریان فیلم را تند می کند. پدر و مادری که پس از شش سال صاحب فرزند شده اند اکنون با این مشکل روبه رو شده اند و با فرزندی که از یک نارسایی مادرزادی رنج می برد، رو به رو هستند. در ابتدا این موضوع به صنم منتقل نمی شود و او تصور می کند که فرزندش در زمان تولد، زنده نمانده است و به همین خاطر بسیار ناراحت شده و شیون و زاری می کند. یکی از نکات مورد توجه در این قسمت بی اطلاعی مخاطب از انگیزه کارگردان، در نگفتن موضوع زنده بودن نوزاد و بیماری او به صنم است. به گونه ای که شخصیت مادر که یک شخصیت محوری و تاثیر گذار در طول فیلم است به همراه طرلان با صنم در گریه و زاری همراهی کرده و ابراز همدردی می نمایند.
همان طور که پیشتر نیز اشاره شد شخصیت زینب (مادر طرلان و روح الدین) در طول داستان از تاثیرگذاری خاصی برخوردار است و این موضوع به خوبی به تصویر کشیده شده است. او زنی است که سایر زنان احترام ویژه ای برای او قائل بوده و نظرات وی برای سایرین در جایگاه ویژه ای قرار دارد. وی زنی مذهبی است که در یکی از صحنه های فیلم با نماز خواندن و صحبت‌هایی که با پسر خود در ارتباط با نماز و ماه محرم می‌کند به خوبی این موضوع را نمایش می دهد. هر چند استفاده از علایم و نشانه‌های دم دستی و رایج برای رساندن مضمون فیلم به مخاطبان، فیلم را به حالتی شعار گونه تبدیل کرده است ولی استفاده به جا و به موقع و عدم تکرار آن از میزان شعار دادن فیلم کاسته است.
“ سهم گمشده “ یک اثر فرامرزی و بین المللی و در راستای تقریب فرهنگ دو کشور همسایه جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان تولید شده است. این اثر به خوبی توانسته نمایانگر فطرت پاک و دست نخورده مردم مسلمان آذربایجان باشد. ملتی که چندین سال تحت سلطه رژیم کمونیستی شوروی سابق و اکنون نیز تحت سیطره نظام سکولار آذربایجان به سر می برند، ولی با این حال دست از اعتقادات صحیح و خدشه ناپذیرشان برنداشته‌اند. در این فیلم نیز کارگردان به خوبی توانسته این اعتقاد را با زبان تصویر به مخاطبان خود نشان دهد. “ سهم گمشده “ بر دو نکته توجه ویژه ای داشته که یکی از این دو نکته موضوع دین است. در میان مردم آذربایجان، اسلام ریشه مستحکمی دارد و کارگردان به خوبی توانسته است اثرش را با استفاده از ریشه دار بودن عنصر دین در ضمیر این مردم خلق نماید. استفاده از موقعیت زمانی ماه محرم که همزمان با تولد نوزاد طرلان است و دیدن تصاویر ارسالی از تعزیه ای در ایران در روزهای محرم جرقه های یک تصمیم بزرگ را در طرلان ایجاد می نماید. این نکته که حسن نجفی نویسنده و کارگردان فیلم با توجه جدی به ریشه های فرهنگی و مذهبی مشترک سعی در زنده کردن و تقویت روح حماسی- آیینی مردم مخاطب خود داشته و “تعزیه” را دستمایه بیان این مضمون ساخته است، از دیگر نکات مثبت “سهم گمشده” است که توجه و تاملی خاص می‌طلبد.
مواجهه طرلان که یک شخصیت سست اعتقاد به مسائل دینی است با این صحنه‌ها، خاطراتی را در عمق وجود و گذشته طرلان استاد دانشگاه متجدد و امروزی آذربایجان می گذارد که او را به سرچشمه های فطری و زلال اعتقاداتش باز می گرداند. این اتفاقی است که نجفی هم به دنبال آن است، اتفاقی که از چارچوب تصویر “سهم گمشده” فراتر رفته و خاطرات یک ملت را دربرمی گیرد.
یکی دیگر از نکاتی که در این اثر به آن توجه شده اشتراک زبانی جمع کثیری از ایرانیان با مردم کشور جمهوری آذربایجان است. زبان آذری در میان هر دو کشور می تواند نقطه پیوندی باشد تا یک اثر هنری خلق و فرهنگ دو کشور را به یکدیگر نزدیک کند و منجر به قرابت فرهنگی شود.
طرلان که به شدت نگران سلامتی فرزند تازه متولد شده خود است، با یکی از دوستان خود که پزشک است، تماس می گیرد و موضوع را به او اطلاع می دهد. پزشک که ساشا نام دارد و به گفته خودش از دوستان قدیمی طرلان نیز هست، پس از معاینه و بررسی فراوان ناامید شده و می گوید در اینجا کاری برای نوزاد نمی‌توان انجام داد. ساشا به طرلان توصیه می کند نوزادش را به مسکو ببرد و پزشک دیگری می گوید به تبریز بفرستد تا در بیمارستان تبریز تحت مداوا قرار بگیرد. طرلان در یک دو راهی قرار گرفته و نمی داند چه تصمیمی اتخاذ کند. نهایتا باز هم با حضور زینب و یادآوری به طرلان مبنی بر نذر و عهدی که در صورت بچه دار شدن با امام حسین (ع) داشته است، به همراه همسر، نوزاد و پزشک معالج راهی ایران شوند و این گونه سفر آغاز می شود....سفری که پیشتر در درون طرلان آغاز شده است......
تصاویری از بزرگراه های تهران، برج میلاد، تونل رسالت که همگی حاکی از پیشرفت علم و صنعت در ایران دارد، به نظر اطمینانی به طرلان می دهد که حال فرزندش بهبود پیدا می کند و حال درونی طرلان و صنم رو به بهبود می رود.
در همین راستا، نجفی در “سهم گمشده” به خوبی از نور و موسیقی بهره برده است. استفاده از موسیقی و نوای سازهای محلی آذربایجان مطمئنا در همراهی مخاطب با این فیلم تاثیر گذار خواهد بود. از نور در این فیلم بسیار خوب و کاربردی استفاده شده است، خروج از داخل تونل و وارد شدن در یک فضای نورانی می تواند به مخاطب حس خوبی را القا کند که روزهای سیاه شخصیت های محوری داستان رو به اتمام است و به زودی شاهد روزهای روشن آنها خواهیم بود.
پایان بندی “سهم گمشده” با اینکه به نظر به شدت مبهم بوده و گویا سراسیمه و فقط به منظور تمام کردن فیلم صورت گرفته است، اما اینکه دوربین به طور ناگهانی وارد شدن نوزاد به صحنه تعزیه، آن هم در یک محفظه شیشه ای را نمایش می دهد، دقیقا به ناگهانی یک تحول اشاره دارد. رفت و برگشت های دوربین از نوزاد به چهره مادر و پدری که در حال گریه کردن هستند و ناگهان صدای گریه بچه، که حاکی از شفا گرفتن نوزاد است پایان این فیلم سینمایی است. البته از یک منظر دیگر می توان گفت احتمالا منظور کارگردان از اینکه نوزاد را به طور ناگهانی وارد مراسم تعزیه سیدالشهدا می کند این است که می خواهد بگوید دارالشفای واقعی اینجا است و این جمله معروف را به ذهن متبادر می کند که “ پزشک و دارو همه وسیله هستند و همه چیز با خدا است “.
“ سهم گمشده” به زبان آذری و به سفارش شبکه جهانی سحر و با مشارکت حوزه هنری در سال 1387-1386 در کشور آذربایجان و ایران تولید شده است. در ساخت این فیلم سینمایی از بازیگران معروف و بومی سینمای آذربایجان استفاده شده است. از آنجا که تولیدات شبکه های اروپایی و غربی، بعلاوه آثار سینمایی این کشورهادر آذربایجان رواج داشته و پخش می شود، با وجود این؛ فیلم سینمایی “سهم گمشده” چندین بار در کشور آذربایجان به نمایش در آمده و با استقبال خوبی روبه رو گردیده است. به گفته حسن نجفی “سهم گمشده” کاری پر خير و برکت بوده و باعث برقراری پیوندهای دوستي‌ میان هنرمندان ايراني و آذربايجاني و تمایل ایشان به انجام کارهاي مشترک بیشتر خواهد شد. “ سهم گمشده “ در کشورهای بسیاری غیر از ایران و آذربایجان به نمایش در آمده و با اقبال مواجه شده است.

 


تله فیلم «حاجی بهشتی» اولین تجربه دفاع مقدسی سجاد شهریاری از نیمه گذشت.
این تله روایتی است از حضور تمامی اقشار جامعه در جبهه. در این اثر با رویکردی متفاوت به شهدای اقلیت می پردازد.
حبیب دهقان نسب، علی سلیمانی ، رامین راستاد ، حسن اسدی ، سعید نقد زاده و امیرحسین رستمی در این تله فیلم بازی می کنند.
اعترافات مجری سابق BBC در مستند ضدصهیونی
مستند زندگی و نظریات آلن هارت، مجری و کارشناس سابق شبکه بی‌بی‌سی که به خاطر تفکرات ضدصهیونیستی مشهور است، ساخته می‌شود.به گزارش مهر، محسن یزدی، مستندساز درباره مستندی با محوریت آلن هارت مجری سابق بی بی سی توضیح داد: آلن هارت که زمانی مجری شبکه بی‌بی‌سی و برنامه پانورامای این شبکه بوده است، چند وقت پیش به ایران آمد و همین باعث شد که بتوانیم چند روزی را با او باشیم و درباره خاطرات و تفکراتش مستندی بسازیم.
وی در مورد ویژگی‌های آلن هارت گفت:‌ هارت نویسنده یک کتاب سه جلدی بسیار مشهور با نام “صهیونیسم، دشمن واقعی یهود” است که این کتاب از زمان چاپ تاکنون با استقبال گسترده‌ مخاطبان مواجه شده است.
یزدی در پایان تصریح کرد: در این مستند 40 دقیقه‌ای بخشی از خاطرات وی که تاکنون بازگو نشده است به تصویر درمی‌آید. این مستند اکنون در حال تدوین است و نام نهایی آن نیز هنوز مشخص نشده است.

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10