کلاهبرداری 9 میلیارد تومانی یک مفسد فراری ممنوعالمعامله |
|
شبکه نخبگان مهارتی و پدیده فرار مغزها |
|
درد دل یک کارشناس تشریح جسد شغل من یک کابوس است |
|
سایت هایی که آینده اجتماعی را مورد تهدید قرار می دهند |
|
|
|
|
رئیس پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری مجدد کلاهبرداری خبر داد که
در سال 87 به همراه برخی مفسدین اقتصادی دیگر بازداشت و براساس دستور مستقیم دستگاه
قضایی ممنوعالمعامله شده بود. سرهنگ جانپرور با اشاره به جزئیات این خبر بدون
ذکر نام کامل مجرم سابقهدار گفت: «جعفر.ی» 40 ساله مجرم اقتصادی پس از فرار از
زندان با استفاده از وثیقه به بهانه فروش خودروی مگان اقدام به کلاهبرداری 9
میلیارد تومانی از مشتریان خود کرده است. وی در این باره افزود: سوم مهر امسال
تعدادی از شکات و مالباختگان با مراجعه به دادسرای ناحیه 5 تهران و طرح شکایت تحت
عنوان «کلاهبرداری» عنوان داشتند که نزدیک به 700 میلیون تومان از آنها کلاهبرداری
شده است. بنابراین گزارش مالباختگان در اظهارات خود عنوان کردند؛ چندی پیش یکی
از بستگانشان «علیرضا.ب» مدعی شده که از طریق یکی از دوستانش با فردی ذینفوذ در
ارگانهای دولتی آشنا شده و میتواند در کمترین زمان اقدام به تحویل خودروی مگان به
قیمت دولتی کند. بنابراین اقدام به پرداخت مبلغی نزدیک به 700 میلیون تومان برای
خرید ماشین کردهاند اما پس از گذشت نزدیک به دو ماه متوجه شدند که این شخص یک
کلاهبردار بوده است. «علیرضا.ب» که مهندس و مدیر عامل یک شرکت تولیدی در تهران
است و مالباختگان نیز بواسطه اطمینان کامل به وی اقدام به پرداخت پول کرده بودند،
در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: چند ماه پیش، از طریق یکی از دوستان خود با فردی
به نام «جعفر.ی» آشنا شدم که خود را فردی بانفوذ و دارای مسئولیتهای حساس دولتی
معرفی میکرد. مدتی از این آشنایی گذشت تا اینکه وی مدعی شد که بواسطه ارتباطات
کاری که با یکی از شرکتهای تولید کننده خودرو پیدا کرده، میتواند اقدام به ترخیص
خودروی مگان با قیمت دولتی کند و من نیز بلافاصله موضوع را با تعدادی از بستگان
نزدیک مطرح و آنها نیز با توجه به شرایط مناسب تحویل خودرو، هر یک متقاضی خرید
خودرو شده و در مجموع مبلغ 700 میلیون تومان را جمعآوری و از طریق من به «جعفر.ی»
تحویل دادیم و قرار بر آن شد تا خودروهای درخواستی در کمتر از یک ماه به ما تحویل
داده شود. «علیرضا.ب» در خصوص نحوه اطلاع از کلاهبرداری به کارآگاهان گفت: مدت
یک ماه از زمان تحویل پولها گذشت و من طی این مدت برای پیگیری نحوه تحویل گرفتن
خودروها به دفتر کار «جعفر.ی» واقع در خیابان آیتالله کاشانی مراجعه میکردم تا
اینکه وی یک روز مدعی شد که به احتمال گران شدن قیمت خودرو، شرکت تولید کننده خودرو
مگان نیز فروش محصولات خود را متوقف کرده و به همین علت امکان تحویل خودروها وجود
ندارد و به این بهانه دو فقره چک به من تحویل داد تا پول بستگان خود را به آنها پس
بدهم. چند روز بعد، برای وصول چکها به شعبه بانک مراجعه و متوجه شدم که چکها
بلامحل هستند. بلافاصله با شمارههای تماس متهم تماس گرفتم اما گوشی تلفن همراهش
خاموش بود. بلافاصله به دفتر شرکت مراجعه و متوجه شدم که آنجا نیز تعطیل است.
سرهنگ جانپرور افزود: با توجه به تحقیقات به عمل آمده از مالباختگان و شناسایی
تعدادی دیگر از مالباختگان که آنها نیز به همین شیوه و شگرد مورد کلاهبرداری قرار
گرفته بودند، کارآگاهان پایگاه دوم پلیس آگاهی با انجام چهرهنگاری و بهرهگیری از
بانک اطلاعات مجرمین سابقهدار موفق به شناسایی «جعفر.ی» 40 ساله به عنوان یکی از
مجرمین سابقهدار در زمینه ارتکاب جرایم اقتصادی شدند که از حدود سه سال پیش و از
طریق تأمین قرار قانونی میلیاردی از طریق یکی از بستگان خود، از زندان آزاد و
متواری شده بود. بررسی سوابق «جعفر.ی» حکایت از آن داشت که وی در سال 87 و به
اتهام اخلال در نظام اقتصادی، دستگیر و روانه زندان شده و براساس دستور دستگاه
قضایی ممنوعالمعامله گشته و به همین علت حق هرگونه فعالیت دولتی، داشتن هرگونه
حسابهای بانکی و اخذ دسته چک و دیگر تسهیلات بانکی را ندارد. با شناسایی
«جعفر.ی» به عنوان متهم پرونده و با توجه به تحت تعقیب قرار داشتن وی از سوی دستگاه
قضایی، موفق به شناسایی آخرین مخفیگاه «جعفر.ی» در خیابان گاندی شده و این متهم
میلیاردی را دستگیر و به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل کردند. سرهنگ
جانپرور رئیس پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ با رد هرگونه ارتباط کاری میان شرکت
تولید کننده خودرو مگان و متهم پرونده گفت: با شناسایی تعداد دیگری از مالباختگان و
شناسایی متهم از سوی شکات جدید، ارزش مالی این پرونده تا به این لحظه از تحقیقات به
9 میلیارد تومان رسیده که با توجه به احتمال افزایش تعداد مالباختگان همچنان احتمال
افزایش ارزش مالی پرونده وجود دارد. به همین خاطر از تمام شکات و مالباختگانی که
بدین شیوه و شگرد مورد کلاهبرداری قرار گرفتهاند دعوت میشود تا برای شناسایی متهم
و پیگیری شکایات خود به پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران بزرگ واقع در خیابان آزادی-
خیابان زنجان شمالی مراجعه کنند.
|
|
|
چهاردهمین مسابقات ملی مهارت در 28 رشته و بیش از 500 نخبه مهارتی در حالی به
اتمام رسید که نخبگان این رشتهها خود را برای مسابقات جهانی مهارت در سال 2015
کشور برزیل، پس از اردوهای فشرده، توسط متولی این مسابقات در کشور یعنی سازمان
آموزش فنی و حرفهای کشور آماده میکنند. متاسفانه یکی از آسیبها بر پیکره فنورزی
و مهارتآموزی در کشور، بیتوجهی به نخبگان مهارتی کشور در سنوات گذشته بوده است.
البته در دورههای اخیر مسابقات جهانی مهارت و با توجهی که به نخبگان مهارتی شده
است میتوان سیرصعودی کشور در ردهبندی جهانی مسابقات را مشاهده کرد. در بررسی
ساختارها معمولا با دو ساختار سلسله مراتبی و شبکهای مواجه میشویم که از مشخصات
اصلی ساختار شبکهای، میتوان به انعطاف و سراسری بودن آن اشاره کرد همچنین این
ساختار، محدود به مکان و زمان نیست و همیشگی و آزاد است. سازمان آموزش فنی و
حرفهای کشور با رصد و شناسائی پاردایمهای مربوط به دانش مهارتی در جهان رو به
توسعه، دستور کارهای جدیدی را برای مولد کردن عرصههای تولید در زمینههای صنعتی،
خدمات و کشاورزی ارائه نموده است که از آن جمله میتوان به آموزشهای محصول محور
اشاره کرد که با استفاده از آن میتوان معیشت اقتصادی مردم را بدون اضافه بار
اقتصادی برای دولت، منتفع ساخت. از طرفی پدیده آموزشهای مهارتی، الگوی جدیدی است که
مفاهیم و ساختارهای پیشین مربوط به آموزش و دانش را دستخوش تغییر قرار داده است.
بنابراین در عرصه جهانی شدن که باز تعریفی در اقتصاد، تجارت، اشتغال و صنایع
پیشرفته بوجود آمده است، اهمیت آموزشهای مهارتی در افزایش تولید و بهرهوری واضح
است چرا که جامعه صنعتی امروزی در یک سطحی از صنعت قرار دارد که با جوامع سابق به
طور کلی تفاوت دارد. در همین راستا، سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور با اولویت
قرار دادن برنامه و دستور کار سازمان، تشکیل شبکه نخبگان مهارتی کشور را عاملی موثر
در تولید در فاز ایجابی و خروج نخبگان از کشور، در فاز سلبی را از اهم کاری سازمان
قرار داده است که به راستی حلقه مفقوده سیاستگذاری توجه به نخبگان کشور و پدیده
فرار مغزها میباشد. بدین سبب باید گفت که اگر در برنامههای توسعه اقتصادی و صنعتی
کردن کشور، ضرورت آموزش فنی کارگران، ارتقاء سطح مهارت افراد و تجمیع و شبکهسازی
بین نخبگان چنانکه باید مورد توجه قرار نگیرد توسعه صنعتی و پیشرفت تولید در سطح
خواهد ماند و نیازمندیها به قدرتهای بزرگ صنعتی باقی خواهند ماند. برای برونرفت از
این وضعیت یعنی رسانیدن سطح تولید و اقتصاد کشور به کشورهای بزرگ صنعتی ضروری است
که اولا نیروی انسانی مورد نیاز صنایع در مدت کوتاهی تامین میشود. ثانیا
برنامههای آموزشی براساس نیازهای موردی صنایع تنظیم گردد و ثالثا تمام کارگران
شاغل امکان تطبیق مهارتهای خود را با تکنولوژی جدید که پیوسته در حال پیشرفت و
تکامل است را داشته باشند. همانطور که سه مولفه فوق به نیروی انسانی ماهر توجه
دارد، بنابراین بسط شبکهای از نخبگان رشتههای مهارتی رکن اساسی تولید میباشد.
از سویی با توجه به نقش پررنگ کارویژههای آموزشهای مهارتی و فنی و حرفهای در
برنامه پنجم توسعه و سیاستهای کلی تولید ملی، حمایت از سرمایه ایرانی، ابلاغی از
سوی مقام معظم رهبری در تاریخ 1391/11/24، که اشعار میدارد توانمندسازی و ارتقای
بهرهوری نیروی کار، با افزایش انگیزه، مهارت و خلاقیت و ایجاد تناسب بین مراکز
آموزشی- پژوهشی با نیازهای بازار کار و بسترسازی ساماندهی اشتغال و حرکت نیروی کار
ایرانی در سطح ملی - منطقهای و جهانی مورد تاکید موکد است، سازمان آموزش فنی و
حرفهای کشور به عنوان یگانه متولی این آموزشها و با توجه به سند چشمانداز
استراتژیک سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور که اهتمامی حداکثری جهت بارورکردن
آموزشهای حرفهای و مهارتی سطوح مختلف سنی و مادامالعمر دارد، در عرصههای مختلف
صنعتی-آموزشی که اضلاع مهم خیزش اقتصادی و توسعه پایدار هستند، ورودی موفق داشته
است که با حمایت و تعاملات با سایر دستگاههای ذیربط است که باعث همافزائی بیشتر
میگردد. در اینجا باید عنوان کرد که تعاریف سازمانهای بینالمللی مانند یونسکو بر
این امر اجماع دارند که، آموزشهای فنی و حرفهای مقولهای مهم از مقولات توسعه
پایدار به ویژه در توانمندسازی مهارتها و منابع انسانی میباشد. در نگاه دیگر در
توسعه پایدار که نگاهی چند رویکردی است نگاهی ماندگار به پدیده سرمایه اجتماعی به
عنوان بازوی اجرائی ارتقاء اقتصادی میشود که این سرمایه اجتماعی، کارگر ماهری است
که خروجی آموزشهای مهارتی است. اهداف این استراتژی، فارغ از رویکردهای کلاسیک و
آموزشهای صرفنظری در آموزش عالی میتواند برنامههای مشترک بین آموزشهای مهارتی و
بازار کار (در تمامی حوزهها مانند، صنعت، کشاورزی و خدمات- بنگاهها و صنایع خرد و
متوسط) باشد. براساس مطالعات بانک جهانی صنایع ایران عموما صنایع بزرگ، صنایع
سرمایهبر و صنایع دولتی هستند و آنتی تز این آسیب، تاسیس صنایع کوچک و متوسط و
توسعه صنایع کاربر براساس مزیتهای فناورانه است که نیروی فیزیکی و فکری و خیز این
جریان توسعهای در گرو آموزشهای مهارتی است. در این راستا نقش تعاملی دولت و لزوم
سیاستگذاری در جهت حمایت از نخبگان و بسط شبکه مهارتی که جزء اصلی اهداف متعالی
آموزشهای فنی و حرفهای است، میتواند چرخشهای فوق را در راستای ارتقاء مشاغل و
اقتصاد پویا ارتقاء دهد. در نگاه دیگر علاوه بر اهمیت به آموزشهای مهارتی که
میتواند باعث تولید بیشتر شود پا به پای ظهور اقتصاد دانش نیز، سیر خطی دانش از
دانشگاه به صنعت تحول یافت که این موارد نقش مهم آموزشهای مهارتی را برجسته
میسازد. بدین ترتیب میتوان تعریفی مهارتی و فنی حرفهای از نوآوری را با عنوان،
تبدیل یک ایده به محصول که قابل فروش باشد را ارائه کرد. باید عنوان کنیم که
آموزشهای فنی حرفهای نباید و نه میتواند متولی اشتغال در سطوح کلان شغلی باشد ولی
در راستای بسترسازی شغلی در حرف کوچک- متوسط میتواند ظرفیتهای زیادی را در راستای
توسعه اشتغال و تولید ایجاد کند. در راستای همهگیر شدن مهارتها و تخصصها در میان
مردم میتوان به توسعه و گسترش آموزشهای مهارتی و فنی حرفهای در مناطق توسعه
نیافته پرداخت تا از این طریق علاوه بر آموزش ذهنی و عملی، هنجارها و ارزشهای عملی
نیز در این مناطق و در سطح وسیع نفوذ و اشاعه پیدا کنند؛ چرا که بسیاری از نخبگان
کشوری در مناطق کمتر توسعه یافته کشور هستند. در راستای عملیاتی کردن این استراتژی
باید عنوان کرد که در سلسله مراتب فقر و در ترجیحات فقرزدایی، گروه هدف آموزشهای
مهارتی، علاوه بر (زنان، نوجوانان، افراد مسن، افراد ناتوان و فارغالتحصیلان
بیمهارت دانشگاهها)، بخشهای فقیرتر جامعه یعنی ساکنین نقاط مرزی (توسعهاقتصادهای
محلی برای گروههای حاشیهای) و حاشیهنشینهای کلانشهرها را شامل میشود. چرا که
هرگونه شبکهسازی مستلزم یک رابطه دوسویه و افقی بین مردم و دولت است که با تعامل
آنها خیز اقتصادی میسر میگردد. اما نقش نهادهای ذیربط در رابطه با رصد و نخبگان و
خلق نوآوری حائز اهمیت است. نوآوری در قلب تغییرات تکنولوژیک و توسعه سیاسی،
اقتصادی جوامع مدرن قرار دارد، در این راستا، سیاست نوآوری به عنوان ابزار سیاست
توسعه در خدمت دولتها قرار میگیرد که خروجی این سیاستها، تحرک طبقاتی اجتماعی است
که به دنبال تغییر مدلهای تکنولوژیک به وجود میآید. بنابراین نوآوری تکنولوژیک
نه تنها ابعاد فنی- حرفهای و مهارتی دارد بلکه خصلتهای سیاسی و فرهنگی نیز دارد.
اما راهکار اجرائی این نوشتار جهت تولید و خیزش اقتصادی توجه به شبکه نخبگان مهارتی
و نصبالعین قرار دادن آموزشهای مهارتی به عنوان رکنی عملیاتی در کنار سایر ارکان
آموزشی کشور مانند آموزش عالی میباشد. اجرائی نمودن و تشکیل این شبکه نیاز به شبکه
پشتیبانیکننده از نخبگان مهارتی است که مقدم بر شبکه نخبگان جهت رصد و شناسائی
آنها میباشد. این شبکه حمایتی باید در برگیرنده مجموعهای از نهادها باشد که در
توسعه و انتشار مهارتهای پیشرفته و تکنولوژیهای نو مشارکت میکنند. همچنین باید
به چگونگی تعامل آنها با یکدیگر به عنوان اجزای یک سیستم کلی برای خلق و
بهرهبرداری از دانش مهارتی بپردازد. مولفههای سازنده شبکه مهارتی نخبگان عبارتند
از بنگاهها، دانشگاهها، سازمانهای سرمایهگذار مخاطرهپذیر، سازمانهای دولتی
مسئول سیاستهای مهارتی و رقابتی، آزمایشگاهها و مراکز تحقیقات دولتی میباشند.
رویکرد این شبکه حمایتی را میتوان به عنوان چارچوب مناسبی برای همکاری بخشهای
مختلف درگیر در سیاستگذاری، ایجاد، توسعه و انتشار تکنولوژی در نظر گرفت همچنین
شبکه ملی نخبگان این امکان را فراهم میآورد که تمام عوامل درگیر به صورت یک کل
نگریسته شود. از این روی سیاستگذاری جهت استفاده بهینه از نخبگان نیز یکپارچه خواهد
بود. بعلاوه هم افزائی و تعامل حداکثری نیز بین نخبگان دانشگاه و صنعت وجود خواهد
داشت. سیاستهای حمایتی دولت در راستای ایجاد و حمایت از شبکه نخبگان مهارتی نیز
باید مطمع نظر باشد. گرچه آئیننامههای اجرائی در این زمینه و به خصوص از سوی
معاونت فناوری ریاست جمهوری موجود است ولی پدیده شبکه نخبگان مهارتی، پارادایمی
جدید از سوی سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور میباشد. و در پایان باید اشاره کرد
که سرمایه اجتماعی، سرمایهای است که درعصر جهانی شدن، توجه و یا بیتوجهی به آن
باعث توسعه و یا عدم توسعه یک کشور میگردد که در این ارتباط بذل توجه به آموزشهای
فنی وحرفهای و تشکیل شبکه نخبگان مهارتی، سرمایه اجتماعی آینده را برای کشور به
وجود خواهد آورد. حمیدرضا خانپور
|
|
|
بارها از ماموران آتشنشانی، امدادگران، مرزبانان و امثالهم به عنوان
ایثارگرانی گمنام و بیادعا نام بردهایم اما تاکنون حتی یک بار از کارشناسان تشریح
جسد پزشکی قانونی با این عناوین یاد نکردهایم. به گزارش فارس ، به طور پیوسته
با فرا رسیدن مناسبتهای مختلف سال مانند هفته امداد و نجات، هفته آتشنشانی، روز
معلم و مشابه آن از خادمان این مرز و بوم تقدیر کرده و همت بلند آنها را پاس
داشتهایم. ولی باید از خودمان بپرسیم، آیا یک صدم ثانیه نیز به ذهنمان خطور
کرده است کسانی به عنوان کارشناس تشریح جسد زیر پوست شهر در حال تکاپو هستند. برای
تجلیل از آنها آیا قدم از قدم برداشتهایم، رسانهها چند بار پای صحبتها و درد
دلهای آنها نشستهاند. کار با پیکر بیجان همنوعان درد مضاعفی را بر آدمی
تحمیل میکند حال اگر قبلاً کارشناس مامایی و اکنون کارشناس سالن تشریح جسد باشید،
قبلا گریه نوزاد روانتان را صیقل میکشید امروز صدای شیون یتیم دلسوخته بر روحتان
سوهان بکشد، دیروز گواهی ولادت صادر میکردید ولی حالا گواهی وفات بنویسید، چه حالی
خواهید داشت. خانم محمدی از اینکه کارشناس بوده ولی به عنوان کاردان استخدام
شده است شکوه میکند و میگوید: به خاطر مشکلات مالی وارد این اداره شدم و اکنون
باوجودی که نسبت به صعوبت کار حقوقم ناچیز است ولی تکافوی زندگیام را میکند.
وی معاینه از موی سر تا انگشت پای جسد را وظیفه یک کاردان پزشکی قانونی عنوان
میکند و میافزاید: این شغل در چهار واژه « آدام کَسیرَم، بیچیرَم و تیکیرَم»
خلاصه میشود، یعنی کسی که یک ساعت قبل شاد و خرامان بود روی میز تشریح به ما
میدهند و ما در صورت نیاز از اعضای بدن مانند کبد، کلیه و ... تکهای بریده و به
آزمایشگاه میفرستیم. این کاردان پزشکی قانونی دلیل تحمل این شغل را کسب درآمد
حلال عنوان میکند و میگوید: مواقعی که یخچال سردخانه خراب میشود به دلیل بوی
چندشآور متوفی فامیل فرد در 20 متری سالن میایستند اما ما آن قدر نزدیک میشویم
که گرمی بدن جسد تازه را حس میکنیم. محمدی به نخستین روز کاری خود اشاره میکند
به اینکه با دلی شکسته گریه میکرد و برای گذراندن دوره عملی به تهران رفته بود و
در بدو ورود با سالن مملوء از تخت مواجه میشود که روی آنها انواع جسد اعم از قتل،
تصادفی، خودکشی و مرگ بر اثر استعمال مواد مخدر خوابانده بودند. وی میگوید:
نخستین جسدی که دیدم به زمان دانشجوییام مربوط میشود برای اینکه از بوی متعفن در
امان بمانم با وجودی که به بوی سیگار حساس بودم در کنار استاد خود سیگار او را
میبوییدم در حالی که از نحوه رقم خوردن تقدیر الهی غافل بودم. طبق اظهارات
محمدی مدت لازم برای تشریح جسد، 2 ساعت است که گاهی طولانیتر میشود، همچنین از
این میگوید که وقتی این کار را در مورد یک جوان خوشچهره، مادران مرده سر سزارین،
نوزادان یکروزه و شخصیتهای محبوب عوام انجام میدهند، فشار بیشتری را متحمل
میشوند. وقتی اجساد با شما حرف میزنند خواب برای وی مترادف با کابوس است
چراکه از وقتی به این شغل وارد شده با خواب آرام و رویاهای زیبا خداحافظی کرده و
بدون استثناء در خوابهایش نشانهای از جسد، روح، سالن تشریح، اره برقی و خون وجود
دارد. محمدی متذکر میشود: تصور کنید در حال تشریح همان جسدی که سینهاش با چاقو
شکافته شده و اعضای داخلی بدن به وضوح دیده میشود و از پیکر آن خون، چربی و مایعات
جاری است با تو سخن بگوید که « تِز اُولدا، زارا گلدیم!» و از خواب بپری، واقعاً
وحشتناک نیست؟! وی اضافه میکند: برای ندیدن چنین خوابهایی سوره ناس میخوانم،
حتی گاهی در خواب کالبدگشایی خودم، فرزندم و سایر عزیزان را میبینم یا اینکه در
یکی از اتاقهای منزل جسد قرار دادهام و نمیخواهم اعضای خانواده آنجا بروند.
این کاردان پزشکی قانونی میگوید: یکی از همکاران باید پوکه گلوله از بدن جسد پیدا
میکرد ولی با وجود شکافتن بدن و جستوجوی همه اندامها موفق نمیشد، که فرد متوفی
به خواب همکارمان آمده و میگوید «نیهَ مَن اینجدی سَن؟ بورنوماباخ! اُوردا
تاپارسان...»، روز بعد این کارشناس بینی فرد را بررسی کرده و پوکه گلوله را همان جا
مییابد. همکار دیگر محمدی میگوید: بعد از بخیه بدن متوفی قصد ترک سالن را
داشته ولی مرده وی را گرفته و مانع بیروی رفتن او میشود در اثر فریادهای این خانم،
نگهبان داخل سالن آمده و متوجه میشود لباس وی به انگشت جسد گره خورده و نمیتواند
راه برود وگرنه روح بر جسم حلول نکرده است. بوی تعفن و چهره اجساد سوخته و مثله
شده ماهها با ما میماند گاهی با اجساد سالم و گاهی قطعه قطعه شده، سوخته و
متلاشی روبهرو میشوند، در سالن با دربهای بسته به تنهایی مدت زیادی از عمر خود
را به این شکل سپری میکنند، رقت بار بودن این شغل برای مرد و زن مساوی نیست
چراکه بانوان روحیه حساس و شکنندهتری دارند. وی صحبتهای خود را این طور دنبال
میکند گاهی برای معاینه اجسادی میپردازند که کشته یا سوزانده شدند یا اینکه هر 2
بلا را بر سر فرد آوردهاند به طوری که هیچ یک اندامهای بدن سالم نبوده و به قول
معروف سر و ته آن پیدا نیست! محمدی میافزاید: کالبد گشایی در فصل گرم دشوارتر
است چراکه بعداز 2روز بدن مثل بادکنک متورم و فاسد میشود و از همه جای مرده انگل
ظاهر میشود، وقتی جسد را تکان میدهی از آن کرم روی زمین میریزد. وی از این
میگوید که وقتی سر صحنه قتل، خودکشی و تصادف به باغات شهر میرود چه حسی دارد،
وقتی زیپ کاور را با دست لرزان باز میکند مدام به ائمه (ع) متوسل میشود، تا این
بار هم مقاومت کرده و نه چهره متلاشی شده بلکه حداقل صورت سالمی ببیند. میگوید
چند وقت پیش به بالین یک کودک کشته شده در سانحه تصادف میرود و اولین صحنهای که
از وی میبیند این بود که سر تا نصف بدن 2 نیمه شده و اثری از مغز وجود نداشت، گویا
هنگام حمل به آمبولانس مغز این نونهال در کف خیابان جا مانده بود. محمدی مانند
سایر مادرها به پسر خود عشق میورزد پس میتوان به عمق وابستگی این مادر به فرزندش
پیبرد اما وقتی یک پسر هم سن فرزندش را برای تشریح میآورند ناخودآگاه با فرزند
خود مقایسه کرده و از اینکه مبادا چنین اتفاقی برای او بیفتد دلش میلرزد. وی
به آمادهباش بودن این مجموعه در شرایط بحرانی اشاره میکند و ضمن یادآوری سانحه
سقوط هواپیما در ارومیه، اضافه میکند: در 48 ساعت 78 نفر متوفی در این حادثه بدون
استراحت و بدون مراجعه به منزل توسط کارشناسان معاینه شدند. محمدی ادامه میدهد:
هنگام تشریح اشک از چشمانم جاری میشود که برای این مسئله تعریف درستی ندارم و
نمیدانم که در آن حالت گریه میکنم یا اینکه بر اثر این همه فشار خرد میشوم و
ذره ذره وجودم هست که آب میشود. از کنارهگیری مردم تا همدردی غسال و گورکن
مردم، حتی خانواده و دوستان از آنها فاصله میگیرند گویا این افراد نجس، جسد یا
تمثیلی از جنازه هستند، از دست دادن و روبوسی با آنها وحشت داشته و آنها را
قسیالقلب خطاب میکنند، افراد مجرد به خاطر شغل خود فرصت ازدواج را از دست
میدهند. وی از افشا شدن نام خود ابا دارد و توضیح میدهد: والدین من از نوع
شغلم بیاطلاع هستند، پسرم نیز از نحوه کار من خبر ندارد، ولی با وجودی که واکنش او
برایم قابل پیشبینی نیست که آیا از دوستان خود شغل مرا پنهان میکند یا نه،
میخواهم با کارم آشنا شود. این مسئول سالن تشریح ادامه میدهد: هر بار از سالن
تشریح بیرون آمده و به اداره میروم یک اسپری خوشبوکننده روی لباسهایم خالی میکنم
چراکه بوی محیط و جسد بر لباسهایم اثر گذاشته و از فاصله گرفتن همکارانم بیمناک
هستم. محمدی معتقد است حتی یک غسال عمق رنج وی را تجربه نمیکند چراکه آنها فقط
جسد را شسته و او را در کفن قرار میدهند، کمااینکه کارشناسان تشریح علاوه بر
شکافتن جسد کار غسال را نیز انجام داده و خونهایی که بر اثر بریدن ایجاد شده
میشویند. این کاردان پزشکی قانونی میگوید: کندن قبر به عنوان دلهرهآورترین
شغل مطرح است اما ما در این صحنهها نیز حاضر میشویم، گاهی به دستور دادگاه نیمه
شب به نبش قبر رفته و بعد از بیرون آوردن جسد از قبر و معاینه، آن را برای معاینه
تکمیلی به سالن منتقل میکنیم. مسئولان چند لحظه هنگام تشریح جسد کنار ما باشند
وی تصریح میکند: این اداره را با سالن تشریح میشناسند، ولی کمترین امکانات را به
این محل تخصیص دادهاند، دستگاه خوشبوکننده و استریلکننده هوا، سیستم
ضدعفونیکننده، دستگاه فلزیاب، دستگاه ساکشن، دستگاه رادیولوژی پرتابل، دوش آب گرم
و رختکن بدیهیترین نیاز سالن است. محمدی میافزاید: باید نیروی انسانی جهت
نظافت، تمیز کردن لوازم تشریح، شستوشوی اجساد عفونی و جابه کردن آنها وجود داشته
باشد، ولی اجساد سنگین وزن را خودمان جابهجا و در موارد لزوم به پشت و پهلو
میخوابانیم. این کاردان پزشکی قانونی شکوه میکند که به دلیل نبود امکانات و
نیروی انسانی بسیاری از کارها را خودشان انجام داده و از ترشحات، خون و چربی مرده
بر روی لباسهایشان میپاشد، گاهی هر هفته مجبور به دور انداختن لباس و کفشهای
خود میشوند. وی ادامه میدهد: از مرخصی اجباری حتی تعطیلات رسمی بیبهره هستند،
حقوق و مزایایشان ناچیز است، از نظر جانی در امنیت نیستند چراکه گاهی در اداره 2
طایفه با یکدیگر گلاویز میشوند و نیروی امنیتی برای برخورد وجود ندارد. محمدی
میگوید: خانوادهها کارشناسان سالن را مانند یک قصاب میبینند، حتی یک بار خانواده
متوفی درب سالن را شکسته و به داخل هجوم میآورد، وی همراه با پنج نفر از همکاران
دیگر خود در سرویس بهداشتی پنهان میشود. در نهایت با مداخله نگهبان غائله ختم
شده و از درب پشت بیمارستان فرار میکنند، در حالی که وقوع هر حادثهای امکان داشت
چراکه در سالن اره، چاقو و ابزارهایی خطرناکتر از لوازم جراحی وجود دارد. تنها
انتظار محمدی از مسئولان این است که چند لحظه هنگام تشریح جسد کنار آنها باشند تا
سختی کار و اهمیت آن را متوجه شوند بعد به این سازمان بودجه تخصیص دهند، فصلالخطاب
وی مقامات خارج از سازمان است، زیرا مسئولان رده بالای این مجموعه به صعوبت کار
واقف هستند. وی تصویب قانون فوقالعاده خاص کارکنان پزشکی قانونی را محصول کار
رسانهای و تلاش مدیران پزشکی قانونی کشور میداند و بر این باور است که نمایندگان
مجلس به واسطه خبرنگاران از وجود این شغل آگاه شدند و اکنون برای اجرای قانون فوق
باید رسانهها فشار وارد کنند. هیچ کس اعم از مردم و مسئولان نمیدانند این
کارشناسان در زندگی چه هوای مسمومی را تنفس میکند، خانواده متوفی نمیداند در کنار
مرده آنها چه لحظههایی را میگذارند، آن زن یا مرد هم که به رحمت ایزدی پیوسته
است، پس فقط حضور خدا به او آرامش میدهد! در اینکه جامعه به کارشناسان تشریح
جسد مانند مهندس، پزشک و ... نیاز دارد تردیدی نیست زیرا در کشورهای صنعتی نیز امور
فوق را نه رباط ها بلکه انسانها انجام میدهند، ولی از طریق ارائه خدمات باید
مانع فرسایش روح این متخصصان شد. لحظه لحظه عمر این کارشناسان با مرگ و نیستی
عجین شده است، ولی میتوان به وسیله فراهم کردن امکانات معیشتی مناسب نوری از هستی،
حیات و امید را بر دل آنها تاباند، تا اینکه آنها هم مثل ما زندگی را زندگی
کنند. در آذربایجان غربی پنج نفر به این حرفه اشتغال دارند، ولی به اندازه همه
شهر رنج میبرند، اگر امکانات لازم در ابعاد امنیتی، اجتماعی و رفاهی تامین نگردد
بعدها مشکلات زیادی گریبانگیر مردم میشود زیرا اغلب این کارشناسان در سراسر کشور،
دنبال پناهگاهی مانند طرح پزشک خانواده هستند. مجلس شورای اسلامی با تصویب قانون
فوقالعاده خاص حقوق کارکنان پزشکی قانونی بستر لازم را برای حمایت مادی و معنوی از
این مجموعه فراهم کرده و اکنون وارد عمل شدن مقامات اجرایی برای عملی شدن مصوبه فوق
و افزایش درآمد کارکنان مورد انتظار است.
|
|
|
این بار این تنوع طلبی و رفتن به سراغ طرح های جدید دامن ازدواج را گرفته تا
شاید این بار پیدا کردن گزینه ازدواج از دوش خانواده برداشته شود و این محیط مجازی
باشد که دونفر را بههم برساند. پیوندهایی که با صفر و یک ایجاد خواهد شد اما در
بین آنها هیچ علامت جمع و تفریق و ضربی وجود ندارد. پیوندی که در محیط سایبر شکل
گرفته و به خودی خود زمینه و بستر بسیاری از جرایم را نهفته دارد. این روزها
انگار قرار است آش را با جایش بخورند یا از هول حلیم در دیگ بیفتند. همه چیز جایش
عوض شده و دیگر کسی به فکر اصلاح ساختارهای از بین رفته و یا رو به تخریب نیست.
همه به دنبال راه های جدید هستند اما غافل از اینکه شاید همان کهنه کت و شلوار
قدیمی به از هزار طرح چینی جدید باشد. این بار این تنوع طلبی و رفتن به سراغ طرح
های جدید دامن ازدواج را گرفته تا شاید این بار پیدا کردن گزینه ازدواج از دوش
خانواده برداشته شود و این محیط مجازی باشد که دو نفر را به هم برساند.
پیوندهایی که با صفر و یک ایجاد خواهد شد اما در بین آنها هیچ علامت جمع و تفریق و
ضربی وجود ندارد. پیوندی که در محیط سایبر شکل گرفته و به خودی خود زمینه و
بستر بسیاری از جرایم را نهفته دارد. حال در این میان برخی بر طبل توخالی عدم
ورود وزارت ورزش و جوانان برای ساماندهی سایت های همسریابی می کوبند و برخی دیگر
پلیس را مورد شماتت قرار می دهند که چرا با این سایت ها برخورد می کند. بر اساس
آمار هم اکنون ۲۷ درصد از ازدواج ها به طلاق کشیده می شود این در شرایطی است که
بیشتر این پیوندها به صورتی سنتی بوده و تمام موازین و مراتب ازدواج در آن رعایت
شده است حال خودتان کلاهتان را قاضی کنید این آمار با ازدواج هایی که با سایت های
همسریابی رقم می خورد به کجا خواهد رسید و زنگ های خطر چگونه گوش ها را کر خواهد
کرد. البته بماند که روز گذشته رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات وجود چنین
سایت هایی را فضایی برای اقدامات مجرمانه خواند و گفت که لزوم پردازش و ایجاد چنین
پایگاههایی باید از سوی مراکز فرهنگی کشور مورد تایید قرار بگیرد در همین رابطه
دکتر امان الله قرایی مقدم جامعه شناس در تحلیل اینکه سایت های همسریابی هر چند با
وجود دریافت مجوز برای فعالیت چه تهدیداتی را برای جامعه می توانند به وجود آورند،
میگوید: یقینا یکی از رویکردهای ایجاد شده تضعیف نظام خانواده و از بین رفتن حرمت،
اعتبار و سلسله مراتب خانواده خواهد بود و به وسیله آن اقتدار مشروع پدر و مادر زیر
سوال خواهد رفت. وی ادامه می دهد: باید به این نکته توجه داشته باشیم وقتی ما با
یک اقدام غیر کارشناسی نقش خانواده را از آن می گیریم ضربات سنگینی را به آینده
جوان و خانواده ای که قرار است تشکیل دهد می زنیم که یقینا همین رویکرد بر نظام کلی
جامعه تاثیر گذار خواهد بود و نظام سلسله مراتبی را با خدشه روبهرو خواهد کرد.
این کارشناس مسائل اجتماعی با اشاره به این موضوع که نباید فراموش کرد که اعضای
خانواده دلسوزترین و مهم ترین افرادی هستند که میتوانند با شناختی که از فرزندشان
دارند بهترین انتخاب را برای وی داشته باشند ادامه می دهد: متاسفانه هم اکنون با
تمام این تفاسیر از هر ۴ ازدواج یکی به طلاق می انجامد بعد چگونه می شود بدون هیچ
شناختی و تنها با پیوندی که در فضای مجازی بر قرار شده و با چند بار دیدن طرفین به
نقاط مشترک دست یافت و آجرهای زندگی را روی هم گذاشت؟ وی خاطر نشان می کند: ما
بیش از هزاران سال است که با روشهای سنتی ازدواج کرده ایم و بر اساس آن کسی تا
کنون ضربه یا لطمهای ندیده حال چگونه است که به سمت ابزارهای غربی کشیده شدهایم و
می خواهیم نیاز جوانانمان برای ازدواج را این گونه تامین کنیم. قرایی مقدم با
گلایه از برخی از رسانه ها که بر تبل تو خالی سایتهای همسریابی می کوبند ، می
گوید: پیگیری این موضوع لطمه زدن به اجتماع است چرا که باید به این موضوع اندیشید
که بسیاری از کلاهبرداران از طریق همین سایت ها تا کنون اعمال مجرمانه بسیاری را
انجام داده اند و چه دخترها و پسرهایی که در این فضا متضرر شده اند. قرایی مقدم
۳۶ سال سابقه تحقیقاتی خود را موید ناصحیح بودن همسریابی از طریق سایت های همسریابی
معرفی کرد ه و اذعان میدارد:کسانی که از طریق سایت های همسریابی اقدام به انتخاب
زوج خود می کنند یقینا در آینده نزدیک به شکست روحی خواهند رسید و این سوال را با
خود مطرح خواهند کرد که آیا من این قدر ضعیف بودم که تنها راه انتخاب همسرم فضای
مجازی بود؟ آیا توانایی انتخاب با روشهای اصولی را نداشتم؟ به هر صورت من به عنوان
یک جامعهشناس ازدواج به سبک سایت های همسریابی را به هیچ وجه برای جامعه صلاح نمی
دانم و آن را به عنوان یک آفت در آینده نزدیک تعبیر می کنم. استفاده از لفظ آفت
یقینا چندان سنگین نیست و این موضوع که در آینده سایت های همسریابی از این پتانسیل
برخوردار خواهند بود که به تیترهای جنجالی رسانه ها در تبدیل شوند دور از تصور نمی
نماید لذا ضروری است بیش از آنکه مسئولان فرهنگی و مسئولان وزارت جوانان و ورزش به
فکر ایجاد و راه اندازی چنین سایت هایی باشند بلکه با برنامهریزی اصولی بنیان
خانواده را تحکیم کرده تا از ایجاد مشکلات در آینده که هزینه های بسیاری را از بعد
مادی و معنوی بر جامعه تحمیل خواهد کرد بکاهند. مصطفی خدابخشی
|
|