(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


پنجشنبه 07 آذر 1392 - شماره 20651

نظام سلطه از نگاه قرآن
شیفتگان دنیا(کیمیای اخلاق)
سلفيان تكفيري چه كساني هستند و چه عقائدي دارند؟ (* قسمت آخر )
«خشونت» و «تکفیر» ابزار سلفیان جدید
   


*منصور حسینی
نظام سلطه استکباری، نظامی است که درطول تاریخ در برابر جریان عدالت‌خواه پیامبران قرار گرفته است. این جریان شیطانی همان خوی استکباری ابلیس را با خود همراه دارد، زیرا انسان‌هایی که دراین جریان تاریخی قرار گرفته‌اند همواره از دوستان ابلیس بودند و در چارچوب ولایت او قرار داشته و عمل می‌کردند.
نظام سلطه استکباری به عنوان نظام رقیب در برابر نظام ولایی الهی، با تحریف حقایق، خود را ساخته و زنده نگه می‌دارد. این نظام در بسیاری از موارد از دین به عنوان پوشش مناسب سود می‌جوید. دراین میان تحریف‌گران یهودی سرآمد یاران شیطان هستند و او را در ایجاد نظام سلطه باطل استکباری یاری می‌رسانند. در برخی از روایات آمده است که یاران و ابزارهای نظام سلطه استکباری شیطانی، یهودیان منحرف و تحریف‌گر، زنان بی‌حیایی که عفت از ایشان سلب شده و اعرابی یعنی بیابانگردان بی‌فرهنگ و بی‌تمدن هستند که در دین تفقه نمی‌کنند و خود را متخلق به آداب دینی نکرده و در فرهنگ بدوی به سر می‌برند.
در روایات همچنین این معنا مورد تاکید قرار گرفته است که نظام سلطه استکباری در آخر‌الزمان فتنه‌ای بزرگ و جهانی را برای بشریت رقم می‌زند که کمتر کسی از آن رهایی می‌یابد. دراین فتنه که با رهبری انسانی متضاد و متناقض به نام مسیح دجال صورت می‌گیرد، مردمان گرفتار تضادی سخت و تفکیک ناپذیر می شوند؛ زیرا در پیوند دروغین شخصی میان منجی بشریت و سلطه استکباری جمع می‌کند؛ چرا که مسیح انسان منجی بشریت است تا آدمی را به سوی حق و عدالت رهنمون کند و جهان را از ظلم و جور و بی‌عدالتی رهایی بخشد، درحالی که این موجود خود سلطه‌گری جهانی است و به عنوان یک پدیده همه زمین را می‌پوشاند؛ زیرا دجال، به فردی گفته می‌شود که همه سطح چیزی را بپوشاند.
از این‌رو، دجله را دجله نامیده‌اند که سطح وسیعی از زمین را با آب خود می‌پوشاند و همه زمین را دربر می‌گیرد. دجل به معنای فراگیری آب در همه زمین است. براین اساس، دجال، نظام سلطه استکباری است که همه سطح زمین را می‌پوشاند و دربرمی‌گیرد.
با نگاهی به نظام کنونی رسانه و جهانی شدن به سادگی می‌توان مفهوم دجال را دریافت که چگونه همه سطح زمین را پوشانیده است و با اخبار و اطلاعات دروغین، مردم را در مسیر استضعاف خود پیش می‌برد تا به نظام سلطه استکباری خویش شکل تثبیت شده بخشد.
تضاد اجتماعی نظام‌های سلطه و ضدسلطه
براین اساس نظام سلطه همواره درگیر با نظام ضدسلطه است. نظام ضدسلطه با اندک توانایی خویش می‌بایست در برابر نظام سلطه‌ای قرار گیرد که از همه امکانات و منابع مادی و انسانی برخوردار است، زیرا چنان که قرآن تبیین کرده بیشتر مردم به سوی نظام باطل گرایش می‌یابند و کمتر کسی است که در مسیر سخت و سنگلاخی اسلام و عدالت و حقیقت گام بردارد و شکرگزار نعمت‌های الهی باشد.
خداوند در آیات قرآنی همواره استکبار را در برابر استضعاف نهاده است. این بدان معناست که حیات استکبار به وجود استضعاف است و هرجایی که استکباری هست استضعافی نیز وجود دارد. انسان‌های متکبر و مغرور، به سبب تکبری که خلق و خوی ایشان است در عمل اجتماعی به آنچه دارند بسنده نمی‌کنند و با تضییع حقوق دیگران می‌کوشند تا منابع بیشتری در اختیار گیرند و شهوات و خواسته نفسانی خویش را برآورده سازند.
نظام سلطه استکباری برای دست‌یابی به هدف خویش نیازمند آن است که حقوق مردمان را در همه حوزه‌ها تضییع و تباه سازد و در اختیار گیرد. این نظام سلطه خود را در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و حتی دینی گسترش می‌دهد و افرادی را از هر حوزه در اختیار اهداف خود می‌گیرد. بر این اساس همواره نظام سلطه همراهانی از اشراف و قدرتمندان ظالم، ثروتمندان و مرفهان بی‌درد، نظامیان و سربازان مطیع، جادوگران و ساحران فسونگر، روحانیون و احبار و عالمان دینی تحریف‌گر را در اختیار دارد. (قصص، آیات 6 و 8 و 38 و 39 و نیز غافر، آیات 24 و 36 و نیز اعراف، آیات 109 و 127 و 176 و نیز نساء، آیه 46 و مائده، آیات 13 و 41)
خداوند با گزارشی از نظام سلطه استکباری که با مدیریت فرعون شکل گرفته است به این سلطه همه‌جانبه و همراهی افراد شاخص از هر جریان و طبقه اجتماعی اشاره می‌کند. لذا هامان سیاستمدار از طبقه اشراف، در کنار قارون از طبقه ثروتمندان و مرفهان بی‌درد، همراه با ساحران فسونگر، با بهره‌گیری از بلعم باعورا از طبقه روحانیون دین فروش و جنود قبطیان و خودفروشان یهود، در خدمت فرعون می‌باشند و موسی(ع) در برابر این نظام سلطه در تنهایی و غربت قرار می‌گیرد و سالیان سال نمی‌تواند با همه معجزات کاری از پیش برد و توده‌های مردم خودش را نیز همراه کند.
ویژگی‌های نظام سلطه
نظام سلطه استکباری دارای ویژگی‌های چندی است که از همه مهم تر بهره‌گیری از فرصت‌های درست و نادرست برای رسیدن به اهداف است. از این رو هدف، وسیله را برای او توجیه می‌کند و از هیچ ظلم و ستمی باز نمی‌ایستد. بر این اساس می‌کوشد تا با تحریف‌گری و شبهه‌سازی باطل، نظام سلطه خویش را زیبا جلوه دهد و در قالب دینداری و حفاظت از آیین ها و سنت‌های مردمی، توده‌های مردم را مسحور و همراه خویش گرداند؛ چنان که فرعون به صراحت در مقابله با حضرت موسی(ع) آن حضرت را متهم به سلب آرامش و آسایش و دینداری مردم می‌کند و می‌گوید که تمامی تلاش نظام فرعونی برای حفاظت از آیین‌های نیاکان و دینداری مردمان صورت می‌گیرد. (غافر، آیه 26)
نظام سلطه در تحریف‌گری از بهترین استادان در این حوزه بهره می‌گیرد. بطوری که از یهودیان، این استادان تحریف در دین سود می‌برد تا باطل را حقیقت بنمایاند و حقایق را زشت جلوه دهد. این‌گونه است که ارزش به ضدارزش و امر نابهنجار به هنجار تبدیل می‌شود. (نساء، آیه 46 و مائده، آیات 13 و 41)
از دیگر ویژگی‌های نظام سلطه آن است که از رسانه‌های دجالی که فراگیر و مردم‌پسند است بهره می‌گیرند تا چشمان را مسحور و دل‌ها را با خود همراه سازند. لذا ساحران در هر عصر و زمانه را به کار می‌گیرند تا مردم را به اموری دروغین و باطل مشغول دارند. (اعراف، آیات 116 و 117)
ایجاد جنگ و کشتن کودکان و مردان از دیگر ویژگی‌های نظام سلطه استکباری است. در این راه با جدا نمودن طبقات اجتماعی از یکدیگر، یا ایجاد تفرقه در ملت‌ها و قبایل با عناوین دروغین، آنان را به جان هم می‌اندازند و با شکار مستضعفان به بهره‌کشی می‌پردازند. (قصص، آیه4) ایجاد مذاهب دروغین زیبا و فریبنده چون بهائیت و وهابیت، احمدیه و قادیانه و پروتستانیزم و کاتولیک و ارتدوکس و جنگ هفتاد و دو ملت، کاری می‌کنند تا زنان زنده بمانند و از آنان برای مقاصد جنسی و شهوانی خویش و تحکیم سلطه جهانی استکباری سود برند. اینکه خداوند رفتار فرعون را نسبت به زنان استحیاء می‌داند از آن‌روست که زنان را زنده نگه می‌داشت و حیاء و عفت را از ایشان سلب می‌کرد و به کارهای جنسی می‌گماشت تا توده‌های مستضعف سرگرم مسایل شهوانی شوند و از تفکر و تفقه در مسایل هستی بازمانند. (بقره، آیه 49، اعراف، آیه 141 و ابراهیم، آیه 6)
نظام سلطه برای دست یابی به این مقاصد، از رسانه‌ها و شهوت‌جنسی در سطح جهانی سود می‌برد تا مردم به لهو و لعب مشغول شوند. این‌گونه است که دجال رسانه همه زمین را پوشش می‌دهد و به نام مسیح، نجات را در شهوت و سرگرمی تعریف و تبیین می‌کند.
جهانی شدن سلطه استکباری
از روایات به دست می‌آید که سلطه استکباری، جهانی شدن را در برنامه خود دارد. از این رو جهانی‌سازی به عنوان یک برنامه و پروژه برای نظام سلطه تعریف شده است؛ چنان که نظام رقیب برای خود جهانی‌سازی را در نظر دارد و می‌کوشد تا عدالت را جهانی کند و نظام سلطه را از میان بردارد.
این که دجال را دجال گفته‌اند برای این است که برنامه جهانی‌سازی نظام سلطه را در برنامه خویش داردتا همه زمین را پوشش دهد. در این راه کلیسا به عنوان ابزاری در دست نظام سلطه استکباری قرار گرفته است که به نام یهود فعالیت می‌کند. بر این اساس پیوندی میان کلیسا و کنیسه ایجاد می شود و کلیسای انجیلی توراتی شکل می‌گیرد. این کلیسا نه وفادار به آیین مسیح است و نه معتقد به باورهای یهودی تورات، بلکه تنها هم و غم خود را سلطه بر جهان قرار داده است تا انسانها را مسحور خود سازد.
از آنجایی که طبیعت آدمی به سوی عدالت، معنویت، آزادگی و مانند آن گرایش دارد، ساحران دجال رسانه در جهان، منادی این امور می‌شوند و مردمان را با این اشکال زیبا مسحور می‌کنند و به استضغاف می‌کشند. حضرت علی(ع) در پاسخ به سؤال یکی از یارانش درباره دجال، می‌فرمایند:
«... تحته حمار اقمر، خطوه حماره میل...؛ در زیر پای او (دجال)، الاغی است خاکستری یا نقره‌ای رنگ (سفید مایل به تیره)، هر گام الاغ او یک میل راه باشد...»
همچنین در روایات دیگر، الاغ دجال چنین توصیف شده است: از هر موی الاغ دجال نغمه‌ای به گوش می رسید و آن باعث جذب افراد منافق و کفار می‌شود...شاید بتوان گفت که منظور از «الاغ دجال» در روایات فوق، وسایل ارتباط جمعی است که در سراسر جهان به فعالیت در جهان اهداف آمریکا و اسرائیل می‌پردازند و با پخش انواع موسیقی‌ها و شوهای مبتذل، افراد منافق و کفار را به دور خود جمع می‌کنند. این رسانه‌ها همانند الاغی که در خدمت ارباب خود است، همواره در جهت خدمت به اربابان خود (آمریکا، اسرائیل و بقیه کشورهای ماسونی) گام برمی‌دارند.
نکته مهمی که می‌توان به آن اشاره کرد، این است که امواج الکترومغناطیسی که به رادیوها و تلویزیون‌ها می رسند و باعث پخش موسیقی می‌شوند. این امواج بسیار ریزی هستند که همانند مو از فرستنده خود به جهات مختلف پخش می‌شوند، امواج علاوه بر حرکت در راستای یک خط به عنوان ذره، در اطراف آن خط نوسان نیز می‌کنند و به صورت یک موج طی مسیر می‌نمایند (تئوری موج- ذره‌ای لویی دوبروی) امواج مذکور دارای طول موج چندین کیلومتری هستند و در حین انتشار در فضا، با پیمودن هر طول موج (گام)، چند کیلومتر را در فضا طی می‌کنند. در واقع این امواج با گام‌های (طول موج‌های( چند کیلومتری در فضا طی مسیر می‌کنند و دقیقا مترادف عبارت (هر گام الاغ او یک میل راه باشد)، رفتار می‌نمایند.
بدین ترتیب ملاحظه می‌شود که انطباق بسیار زیادی بین خصوصیات «الاغ دجال» در روایات اسلامی و «رسانه‌های صوتی و تصویری» غربی وجود دارد؛ تا جایی که حتی نحوه انتشار امواج «رادیویی- تلویزیونی»، مشابه گام‌های بلند (الاغ دجال) در روایات اسلامی است.
این فتنه آخرالزمانی آنچنان بر حضرت محمد(ص) دشوار آمده است که به خداوند پناه می‌برد و می‌فرماید: اللهم انی أعوذ بک من فتنه النار و عذاب النار، و فتنه القبر، و عذاب القبر، و شر فتنه الغنی، و شر فتنه الفقر، اللهم انی أعوذ بک من شر فتنه المسیح الدجال. (بحار‌الأنوار علامه مجلسی (1111هـ) ج21، ص294 و نیز بحارالأنوار، ج51، ص70)
راهکارهای مبارزه با نظام سلطه استکباری
در آیات قرآنی یکی از برنامه‌های مهم مؤمنان، مبارزه با نظام سلطه استکباری است و خداوند وعده داده است که در نهایت این نظام ضدسلطه و عدالت محور است که بر جهان حاکمیت می‌یابد و جامعه جهانی را مدیریت می‌کند و به عنوان وارثان صالح زمین حکومت جهانی را ایجاد می‌کند. (قصص، آیه5)
ولی دست‌یابی به این مهم زمانی شدنی است که بندگانی مؤمن که جز خداوند برای هیچ کس و هیچ چیزی بنده نیستند، به میان آیند. اینان به سبب خودسازی به مقام بندگی الهی رسیده‌اند و متصف به عبادنا شده‌اند. در مقام عمل چنان به هدف خویش باور دارند که از هیچ سختی و تلاشی کوتاه نمی‌آیند و بسیار استوار و ثابت قدم در حوزه‌های گوناگون علمی و فرهنگی و نظامی گام برمی‌دارند و برای دست‌یابی به هدف خویش به یکایک خانه‌ها و آبادی‌ها وارد می‌شوند و کار فرهنگی و نظامی می‌کنند و نیروهای نظام سلطه را کنار می‌زنند و از آنجا بیرون می‌رانند. (اسراء، آیه5)
البته از آنجایی که نظام سلطه همواره در قالب دین توراتی و در شکل یهودی خود را نشان می‌دهد مؤمنان باید به این مهم توجه یابند و در هر اجتماع عبادی به آنان یادآور شوند که یهودی‌نمایی و یهودی‌سازی جهان در برنامه‌ نظام سلطه است تا این‌گونه به نام یهودیت بر جهان سلطه یابند و از نام دین برای باطل خویش سود برند.
گروه دومی که نظام سلطه در میان مؤمنان می‌فرستد و آنان را به کار می‌گیرد منافقین هستند. از این رو در نماز جمعه که همایش هفتگی عبادی سیاسی است مستحب موکد است تا سوره‌های جمعه و منافقون خوانده شود تا مؤمنان با دو دشمن اصلی خود یعنی یهودنمایان و منافقان آشنا شوند.
نظام ضدسلطه استکباری برای مبارزه با نظام سلطه استکباری افزون بر مبارزه فرهنگی، باید مبارزه نظامی را در دستور کار خویش قرار دهد؛ زیرا نظام سلطه اجازه نمی‌دهد تا نظام فرهنگی عدالت محور بر جامعه مسلط شود و به عنوان گفتمان غالب و چیره رفتار هنجاری مردم را تبیین نماید. از این‌رو خداوند در آیه75 سوره نساء از مؤمنان خواسته است تا شهادت‌طلبی را به عنوان یک راهکار مبارزه مورد توجه قرار دهند و مقاتله و کشتن و کشته شدن را در این راه بپذیرند تا این‌گونه مستضعفان از زیر سلطه نظام استکباری بیرون آیند.

 


رُوِیَ عَن رَسُولِ اللهِ (ص) قال: اَلدُّنیا دارُ مَن لا دارَ لَهُ وَ مالُ مَن لا مالَ لَهُ، لَها یَجمَعُ مَن لاعَقلَ لَهُ وَ عَلَیها یُعادِی مَن لاعِلمَ لَهُ وَ عَلَیها یَحسُدُ مَن لاثِقَه لَهُ وَ لَها یَسعَی مَن لا یَقیِن لَهُ[1]
 رسول اکرم صلّی الله علَیه و آله و سلَّم فرمودند: دنیا خانه کسی است که خانه ندارد و ثروت و مال کسی است که ثروت و مال ندارد. کسی که عقل و خرد ندارد، دنیا را برای خودِ دنیا جمع می­کند و کسانی که علم و آگاهی ندارند، برای دنیا، نزاع و دشمنی می­ کنند. کسانی که به خداوند اعتماد ندارند، بر سر دنیا حسد می­ورزند و کسانی برای خودِ دنیا و به دست آوردن آن سعی و تلاش می کنند که معاد و آخرت را باور ندارند.
 شرح حدیث: انسانی که خانۀ آخرت را از دست داده است، دنیا را به عنوان خانۀ خود قرار داده و از آن بیرون نمی ­رود. کسی که خانۀ آخرت را دارد، در خانۀ اجاره ­ای دنیا نمی نشیند و انسانی که دستش از سرمایه و ثروت اخروی خالی است، امور مادی دنیایی را سرمایه خود می­ داند که می ­گذارد و می­ رود و کسی که از عقل و خرد بی ­بهره است، به دنبال جمع کردن همین امور دنیایی برای خود دنیا است، نه برای بهره بردن از امور دنیایی برای روزی که باید حساب آن را پس بدهد که از کجا آورده و در چه راهی خرج کرده است.
انسان­هایی که نادان هستند، بر سر همین امور دنیایی با یکدیگر به نزاع و دشمنی می ­پردازند اما هر دو آنها دنیا را می­ گذارند و می­ روند. آن هم برای کسانی که برایشان فاتحه هم نخواهند خواند. اینها بر سر همین دنیا حسد، یعنی آرزوی زوال نعمت برای دیگران را دارند. این انسان­ها اعتماد و اتکای به خداوند نداشته و باور و یقین به معاد و آخرت هم ندارند.

[1]مجموعه ورام، جلد1، صفحه 130 
* پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی تهرانی(ره)

 


* سعيد عدالت نژاد
4- توسعه معنايي و مصداقي شرك و كفر: مهم ترين و مؤثرترين مبناي كلامي سلفيان جديد، توسعه معنايي و مصداقي كفر است. آنها به قدري دايره كفر را گسترده‌اند كه هركسي غير از خودشان را دربرمي‌گيرد. اينان انجام هر امري را كه مانع عبادت الهي باشد، كفر قلمداد مي‌كنند حتي اگر اين امر، پيشرفت در زمينه‌هاي مختلف علمي، نظامي، فرهنگي، اقتصادي يا برخورداري از نعمت‌هاي مادي باشد. تفكر سلفي با الهام از شرايط و امكانات زندگي زمان پيامبر، معتقد است مسلمانان امروز نيز بايد به همان شيوه و در سطح امكانات عهد رسول‌الله (ص) زندگي كنند، چه، بيشتر از آن اندازه كفر است.
شرك و كفر نزد سلفيان قديم، بيشتر گونه‌اي از عبادات و عقايد فردي بود، مثل توسل به اوليا، نذر، شفاعت، زيارت قبور، ولي شرك و كفري كه سلفيان جديد به آن معتقدند و از آن به «كفر جديد» تعبير مي‌كنند، تقريباً همه شئون زندگي اجتماعي و مدني شخص را دربرمي‌گيرد. در نظر سلفيان جديد پيروي از انديشه‌هاي نو يا گرويدن به مكاتب فكري و فلسفي [۸۳]، عضويت در احزاب سياسي، [۸۴] اشتغال در ادارات و سازمان‌هاي دولتي چنانچه در جهت اهداف و منافع گروه‌هاي سلفي نباشد [۸۵] و انجام برخي از مراسم و آيين‌هاي مذهبي و ديپلماتيك، [۸۶] از اعمال مشركان و كافران به حساب مي‌آيد. سلفيه، همه دولت‌هاي اسلامي از جمله دولت مصر را كافر مي‌داند [۸۷] و هرگونه حمايت از دولت يا همكاري با آن [۸۸] و حتي اجراي قوانين دولتي [۸۹] را ممنوع كرده است. در واقع انديشه‌ها و آراي سلفيان، اين نكته را تصديق مي‌كند كه حربه تكفير، جوازي است براي انجام هرگونه عمليات جهادي.
گفتني است كفري كه سلفيه ديگران را به آن متهم مي‌كند، كفر اكبر است. شرك يا كفر اكبر، حكمي است كه به موجب آن، فرد متهم، از دين اسلام خارج مي‌شود و اصطلاحاً «مرتد» نام مي‌گيرد. اين حكم تبعات سنگين‌تري غير از خروج از اسلام دارد كه آنها را از رساله الايمان صالح سريه نقل مي‌كنيم: «ريختن خون فرد كافر حلال است؛ همسرش به وي حرام مي‌شود؛ پس از مرگ نبايد بر او نماز خواند و در گورستان مسلمانان دفن كرد. چنين شخصي نه‌تنها از اموال برجاي‌مانده از ديگران ارث نمي‌برد بلكه حق دخالت در اموال خويش را هم ندارد. [۹۰] وي در مقدمه رساله‌الايمان از اجماع صحابه بر كفر و ارتداد تاركان زكات خبر مي‌دهد. [۹۱] شبيه همين احكام را محمد عبدالسلام فرج در رساله الفريضه الغائبه، درباره حاكمان اسلامي زمانش بيان مي‌كند. آراي سريه در بحث از «كفر» بسيار قابل تأمل و در خور توجه است. وي رساله‌‌اش را نخستين رساله علمي در تشخيص كفر جديد معرفي مي‌كند و قائل است كه پژوهش در كفر جديد مهم تر از پژوهش در اعتقادات گذشته است؛ زيرا اين كفر گروهي، خطر بزرگي براي مسلمانان محسوب مي‌شود. [۹۲] وي همه سازمان‌ها و كشورهاي اسلامي را به سبب اتخاذ روش‌ها و قوانيني غير از قوانين كتاب و سنت، كافر تلقي مي‌كند و اين كفر جديد را شديدتر از كفر مشركان عصر جاهليت مي‌پندارد؛ زيرا مشركان عصر جاهليت براي نزديك شدن به خدا بت‌پرستي مي‌كردند [۹۳] ولي كافران دوره اخير، خدايان ديگري را به جاي «الله» برگزيده‌اند. [۹۴] صالح سريه سعي مي‌كند با ارائه دلايلي از كتاب و سنت، ثابت كند كه حكومت‌هاي همه كشورهاي اسلامي، حكومت‌هايي كافر و جوامع اسلامي نيز جوامعي جاهلي‌اند. برخي از آيات، كه وي آنها را شاهد بر اثبات كفر حكومت‌هاي اسلامي مي‌گيرد از اين قرار است: [۹۵] «فلا و ربك لايؤمنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لايجدوا في انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما» [۹۶] «و ما كان لمومن و لا مومنه اذا قضي الله و رسوله امرا ان يكون لهم الخيره من امرهم و من يعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبينا» [۹۷]، «ومن لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون» [۹۸]، «و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون» [۹۹]، «و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون» [۱۰۰]. سريه سپس با توجه به سياق و مفهوم ظاهري آيات، مطلوب خويش را از مرتبط كردن آنها به يكديگر چنين استنباط مي‌كند: «ظلم و فسق در زبان قرآن، بر كفر و شرك و نفاق دلالت مي‌كند.» به نوشته سريه، برخي آيه ۶۵ سوره نسا را به اين دليل كه در حق يهوديان نازل شده، بر مسلمين منطبق نمي‌دانند و معتقدند از استدلال بر اين آيه نمي‌توان كفر حكومت‌هاي اسلامي را ثابت كرد. اما از نظر سريه چنين عقيده‌اي برابر است با متهم كردن رسول‌الله به اينكه سخناني مي‌گويد كه خود بدان عمل نمي‌كند. ظاهر مراد سريه اين است كه اگر اين آيه در خطاب به نامسلمانان نازل شده، چرا پيامبر بايد با همين آيه مسلمين را مخاطب قرار دهد و آنها را به عمل به آيات كتاب الهي فرابخواند. آيا پيامبر به يهود مي‌گويد كه اگر به آيات الهي حكم نكنيد كافريد؟ [۱۰۱] وي حضور مشترك مردان و زنان در اماكن عمومي، آشكارا دشنام دادن به خدا و دين، ترك علني فرائض اسلام، وجود شراب و قمار و زنا، گسترش دروغ و فساد و حيله‌گري را نشانه جاهليت اين جوامع برمي‌شمارد. از نظر صالح سريه، اشخاص با انجام فعاليت‌هاي زير مستحق صفت كافرند:
۱- عضويت در احزاب، انجمن‌ها و گروه‌هاي ايدئولوژيك مثل احزاب كمونيستي، حزب سوسياليستي، بعث عرب، حزب ناسيوناليست سوريه و اتحاديه سوسياليستي اعراب؛ عضويت در انجمن‌هاي فراماسونري، برگزيدن انديشه‌ها و عقايد مخالف اسلام مثل مكتب ماترياليسم، اگزيستانسیاليسم يا پراگماتيسم؛ تبعيت از مكاتب سياسي نظير دموكراسي، كاپيتاليسم، سوسياليسم، مليت‌گرايي و قوميت‌گرايي. [۱۰۲]
۲- هرگونه تأييد و حمايت از دولت و احزاب كافر. [۱۰۳]
۳- هرگونه مشاركت در آماده كردن و اجراي قوانين دولتي. اين بند همه اعضاي كميته مشاوران، نمايندگان مجلس، هيأت دولت، رئيس‌جمهور، قاضيان، نيروهاي تحقيقاتي، نيروهاي امنيتي و خود مردم را كه به اجراي قوانين كمك مي‌كنند، شامل مي‌شود. [۱۰۴]
۴- مخالفت كردن با احكام اسلام به بهانه عقب‌ماندگي و تحجر. هرگونه انتقاد از احكام اسلام و حدود شرعي به اسم تحجر و عقب‌ماندگي، اعتراض به خداي سبحان و كفر صريح است. مراد از اين كفر، كفري است كه احكام و تبعات ويژه‌اي در پي دارد؛ از آن جمله كساني كه ريش گذاشتن را مايه عقب‌ماندگي و كوتاه كردن آن را موجب پيشرفت مي‌دانند، كافرند. [۱۰۵]
۵- افتخار و مباهات به پيشينه فرهنگي كفر و جاهليت، مثل اعتقاد به اصول مليت‌گرايي يا قوميت‌گرايي. مصريان ملي‌گرا كه ميراث فراعنه را زنده مي‌كنند و آن را بر ارزش‌هاي اسلامي ترجيح مي‌دهند و قوم‌گراياني كه از فرهنگ جاهلي اعراب پيروي مي‌كنند، كافر به حساب مي‌آيند. [۱۰۶]
۶- محدود كردن دين در امور عبادي مثل نماز، روزه، زكات و حج و غفلت از جوانب اقتصادي، سياسي و اجتماعي دين. [۱۰۷]
۷- دشنام دادن به خدا، دين و پيامبران [۱۰۸]
۸- ترك هر يك از اركان اسلام به شكل فردي يا جمعي. وي در اين مورد، از اصطلاح «كفر گروهي» براي ترك گروهي اركان اسلام استفاده مي‌كند و اجماع صحابه بر تكفير مانعين زكات را دليلي بر صحت سخن خود مي‌گيرد. با توجه به اين بند، ترك‌كنندگان زكات با اينكه فقط يك ركن از اسلام را ترك كرده بودند به صورت گروهي كافر شدند. [۱۰۹]
۹- انكار عقايد دين، نظير نبوت پيامبر، تقدير، وجود ملائكه، جن و… [۱۱۰]
صالح سريه در ادامه اقسام كفر، از برخي آيين‌هاي رسمي جامعه و آداب ديپلماتيك كشورها سخن مي‌گويد. وي بر آيين «سلام نظامي به پرچم» كه برخي از اوقات توسط نظاميان، دانش‌آموزان و گروه‌هاي ورزشي انجام مي‌شود، خرده مي‌گيرد و آن را يكي از آيين‌هاي جديد شرك مي‌داند. او همچنين «سلام فرماندهان» يا اصطلاحاً «سان ديدن از لشكر» يا ديدار سران كشورها از آرامگاه رهبران ديگر كشورها را از انواع مختلف شرك قلمداد مي‌كند. [۱۱۱]
قواعد تکفیر مردم
سريه در اين رساله، قواعدي را براي «تكفير» مردم به كار مي‌بندد. قاعده اول: ايمان به خدا مقتضي پذيرش نظام و شرايع الهي است. حالا اگر بشر از اجراي برنامه الهي كه خداوند براي او مقرر كرده سر باز زند و در صدد قانون‌گذاري (تشريع) و ترسيم برنامه جديدي براي زندگي باشد، كافر مي‌شود. [۱۱۲] قاعده دوم: اسلام دين كاملي است و كسي كه بخشي از آن را بپذيرد و بخش ديگري را رها كند، كافر است. قاعده سوم: ايمان شامل سه ركن است: اقرار قلبي، اقرار زباني، التزام عملي؛ با از بين رفتن هر يك از اين اركان، مي‌توان اشخاص را به كفر محكوم كرد. [۱۱۳]
شكري مصطفي وضعيت جهان را نابسامان، فاسد، كفرآلود [۱۱۴] و رو به زوال وصف مي‌كند: «واقعيت مسلم آن است كه امروز «اهل زمين» به سبب فساد، نافرماني و «كفر به خدا» به پايانش نزديك مي‌شوند… اكنون «بشريت» به اوج قله‌هاي فساد رسيده و از شيوه‌ها و مسلك‌هاي آن آگاه است. امروز كفر، گسترده و ماندگار شده و مطمئناً افكار و روش‌هاي انحرافي، در «محيط كفر» بارور شده است. روزگاري كه حركت كفر آهسته و برنامه‌هايش پريشان بود گذشت؛ كفرِ اين دوره به رهبري يهود، پرشتاب، پيوسته و منظم‌تر در حال گسترش است. » [۱۱۵]
شكري به مخالفانش اعتراض مي‌كند كه چرا شما كفر را فرهنگ مي‌شمريد و عبادت را جهل. عبادت از نظر ما يعني نماز و زكات و قرباني و فرهنگ در نزد ما پرستش خداوند است و بس. [۱۱۶] وي معتقد است كه پيشرفتي بزرگ‌تر از ايمان به وحدانيت خدا و عبادت او وجود ندارد، [۱۱۷] نفاق و منافق در نظر او برابر است با كفر. شكري معتقد است كه پس از انقطاع وحي، ديگر نمي‌توان كسي را به نفاق محكوم كرد بلكه افراد در نزد ما يا كافرند يا مسلمان. [۱۱۸] سلفيان از جمله شكري معتقدند كه كافران افرادي متنعم و برخوردار از نعمت‌هاي مادي هستند. به همين دليل است كه سلفيان معمولاً مظاهر مادي دنيا را نفي كرده و بيشتر به نوعي اخلاق زاهدانه متمايل شده‌اند و هرگونه بهره‌مندي از دنيا را كفر تلقي مي‌كنند. شكري بر پايه همين مبنا مسلمان را چنين وصف مي‌كند: «اين امت، امت مردان است نه امت زينت و پوشاك و كشاورزي و دامداري». [۱۱۹] وي در لابه‌لاي سخنش از اين دست آيات استفاده مي‌كند كه خداوند فرمود: «زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَوهُ الدُّنْيَا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ الَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ القِيَامَه». [۱۲۰]
عبدالسلام فرج نيز آراي تكفيري مهمي درباره حاكمان امروز دنيا دارد. وي احكام و قوانين جوامع مسلمين را احكام كفار مي‌داند؛ به اين دليل كه پس از انحلال خلافت در ۱۹۲۴ و منسوخ شدن احكام اسلام، قوانيني كه به دست كافران وضع شده بود، جاي قوانين اسلام را گرفت. از آن پس اوضاع و احوال مسلمانان شبيه مغولان شد، همان‌طور كه ابن‌كثير در تفسير آيه «أ فَحُكْمَ الجاهِلِيَّهِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ يَوقِنُونَ» [۱۲۱] بيان كرده است. [۱۲۲] فرج همچنين بر اين نظر است كه حاكمان عصر، باعث گسترش كفر و توسعه مصاديق آن هستند. كفري كه فرج از آن مي‌گويد كفري است كه شخص را از دين اسلام خارج و احكام خاصي را متوجه او مي‌كند. وي در ادامه، نظر مسلمانان را از زبان ابن تيميه نقل مي‌كند كه «مسلمانان متفق‌اند بر كفر كسي كه ديني غير از اسلام و شريعتي غير از شريعت محمدي را پيروي كند.» [۱۲۳] وي حكام را «مرتد» و پرورش‌يافتگان استعمار معرفي مي‌كند و به ذكر تفاوت‌هاي شخص كافر و مرتد مي‌پردازد. تفاوت‌هاي مهم كافر و مرتد اين است كه اولاً مجازات مرتد از جهاتي سنگين‌تر از مجازات كافر است؛ دوم اينكه مرتد برخلاف كافر ارث نمي‌برد و با او نمي‌توان ازدواج كرد و ذبيحه‌اش را نمي‌توان خورد؛ سوم، همان‌طور كه ارتداد از اصل دين، بزرگ تر از كفر به اصل دين است، «ارتداد از شرايع الهي» نيز بزرگ‌تر از «كفر به شرايع الهي» است. فرج پس از اعلام ارتداد حكام و تبيين مجازات ايشان، به ذكر فتواي ابن تيميه در باب جهاد با مغولان مي‌پردازد: «هر گروهي كه از شريعت اسلام خارج شود، به اجماع مسلمين جهاد با او واجب است». [۱۲۴] بدين‌ترتيب فرج ابتدا حكام را به كفر و خروج از دين اسلام متهم مي‌كند، آنگاه با فتواي ابن تيميه، بر ضرورت و وجوب جهاد با ايشان تأكيد مي‌كند.
جهاد از دیدگاه تکفیری ها
۵. تأكيد بر اصل جهاد. جهاد از ديگر مباني بنيادين انديشه سلفيان جديد است. جهاد مي‌تواند آشكار يا پنهان، مسلحانه يا غيرمسلحانه به برپايي حكومت اسلامي كمك كند. جهاد از واژه‌هايي است كه با «قيام»، «اقامه دولت اسلامي»، «دارالاسلام» و «دارالحرب» ارتباط تنگاتنگي دارد. سلفيان جديد جهاد را به هر شكل و با هر وسيله‌اي، جايز مي‌دانند؛ به عبارت ديگر انجام هر كاري از طريق مجاري قانوني و رسمي، يا غيررسمي و مخفيانه كه با هدف مقابله با كفر و ايجاد دولت اسلامي باشد، جهاد تلقي مي‌شود.
صالح سريه در پي اعتقاد به كفر حكومت‌هاي فعلي جهان اسلام و جاهليت جوامع اسلامي، به اين سؤال پاسخ مي‌دهد كه در صورت اثبات كفر حكومت‌هاي اسلامي و جاهليت اين جوامع، آيا همه افرادي كه در اين جوامع به زندگي و فعاليت مشغولند، كافرند يا نه؟ «قطعاً نه. كافران كساني‌اند كه اين دولت‌ها را حق بدانند، و مؤمنان كساني‌اند كه براي تغيير و سرنگوني دولت‌هاي كافر و ايجاد حكومت اسلامي، پنهاني و آشكارا فعاليت كنند. مسلمانان در هر اداره دولتي كه فعاليت مي‌كنند، از طريق شركت در انتخابات، ورود به مجلس يا وزارتخانه‌ها، مي‌توانند به طور علني براي ايجاد نظام اسلامي تلاش كنند». [۱۲۵] وي «جهاد» را براي تغيير حكومت‌ها و اقامه دولت اسلامي، بر هر مرد و زن مسلمان، يك «واجب عيني» فرض مي‌كند. «جهاد بر ضد كفر، از واجب‌ترين فرايض و بالاترين قله‌هاي عبادي اسلام است. در صورت اشغال سرزمين‌هاي اسلامي توسط استعمارگران، نبرد با حكام زور، واجب مي‌شود، هرچند لشكر استعمارگران را مسلمانان تشكيل داده باشند.» نكته مهم در اين سخن صالح سريه اين است كه در جهاد براي آزادسازي بلاد اسلامي از سلطه كفر، تفاوتي نمي‌كند كه افراد تحت سلطه كفر، از مسلمانان باشند يا از حاميان دولت كفر. به ديگر سخن، با مسلماناني هم كه در بلاد كفر زندگي مي‌كنند، همان‌گونه رفتار مي‌شود كه با كافران حامي كفر. [۱۲۶]
از جمله ويژگي‌هايي كه شكري مصطفي براي حركت اسلامي برمي‌شمارد، قطع تعاملات و روابط با دشمنان است. البته قبل از اين بيان مي‌كند كه در فقه اسلامي، بابي درباره معاملات با كفار هست كه برقراري روابط با كفار را در صورتي كه منافعي داشته باشد، لازم مي‌داند. [۱۲۷] وي نظرش را درباره قطع روابط با كفار اين‌گونه بيان مي‌كند كه «اصحاب حركت اسلامي، اگر حقيقتاً حركتي اسلامي است، بايد از داد و ستد با دشمنان بپرهيزند. همه روابط مجاز از جمله خريد و فروش، قرض و رهن، هديه دادن و هديه گرفتن، استخدام و سرمايه‌گذاري، كمك طلبيدن، برقراري پيمان و يا ديگر روابط معين سزاوار است كه بين مؤمنان و مجاهدان برقرار شود». [۱۲۸] از ديدگاه شكري، دشمنان حركت اسلامي از حيث فريبكاري و توانايي سه دسته‌اند: اولين و مهمترين دشمن جنبش اسلامي، دسته نفاق و منافقين‌اند، دوم دولت‌هاي صف‌كشيده و مسلح، و گروه سوم قوم يهود است. آنگاه در بيان شيوه‌هاي مقابله با منافقان مي‌گويد: بايد در بحران‌ها، بر آنها سخت‌گيري كرد، رازها را از ايشان پوشاند و آنها را از اماكن و فعاليت‌هاي حساس بركنار كرد. بايد ارتباطات و آمد و شدشان زيرنظر گرفته شود و با درشت‌گويي و آزمون‌هاي سخت آنها را امتحان كنيم. حتي در صورت لزوم، از نبرد و كشتار ايشان گريزي نيست. همه اينها از امور مهم و واجبات جماعت‌المسلمين است. [۱۲۹]
رساله الفريضه الغائبه، پرشورترين آراي جهادي ابن تيميه و عبدالسلام فرج را در خود دارد. اين رساله كه با تأكيد بر اهميت جهاد و نقل احاديثي با مضمون فتح و پيروزي اسلام آغاز مي‌شود، سعي دارد مؤمنان را به بازگشتن اسلام در عصر كنوني، بشارت دهد و آنان را از نااميدي برهاند. فرج معترف است كه با وجود تأكيدات فراوان قرآن بر «اقامه دولت اسلامي»، اجراي اين تكاليف الهي به فراموشي سپرده شده است و از آنجا كه اجراي احكام الهي بر مسلمانان واجب است، اقامه دولت اسلامي نيز امري واجب خواهد بود. پس اگر اقامه دولت اسلامي راهي جز جهاد و قتال نداشته باشد، جهاد بر مسلمين واجب مي‌شود. [۱۳۰] وي مردن در عصر انحلال خلافت را مرگي جاهلي تعبير مي‌كند: «مسلمين بر اقامه خلافت اسلامي اجماع كرده‌اند و اعلام خلافت متكي بر وجود دولت اسلامي است؛ هر كس بميرد و بر گردنش بيعت خلافت نباشد، به مرگ جاهليت مرده است». [۱۳۱] فرج، با وجود اينكه بحث هجرت از «دارالكفر به دارالايمان» را طرح مي‌كند ولي همچنان از نظريه خودش، يعني جهاد، به عنوان يك راه سريع و صحيح و شرعي دفاع مي‌كند. وي انديشه هجرت از دياري به ديار ديگر را براي برپايي دولت اسلامي، برگرفته از هجرت پيامبر مي‌داند و مي‌گويد تنها راه صحيح و شرعي اقامه دولت اسلامي، همان است كه خداوند مي‌فرمايد: [۱۳۲] «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَ عَسيَ أن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَّكُمْ وَ عَسيَ أن تُحِبُّوا شَيئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»، [۱۳۳] «وَقَاتْلو هُمْ حَتيَ لَاتَكُونَ فِتْنَهٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإنِ انتَهَوْا فَإنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ». [۱۳۴] فرج با اين نظر كه «جهاد در اسلام فقط براي دفاع است»، سخت مخالفت مي‌كند. [۱۳۵] او با اعتقاد به انديشه پيروي از الگوي «جامعه مكي» نيز مخالف است. زيرا برخي با پيروي از اين انديشه، درصدد فراهم شدن فرصتي هستند تا از جهاد فرار كنند. وي در پاسخ به اين افراد مي‌گويد: «اگر معتقديد كه ما اكنون در جامعه مكي زندگي مي‌كنيم و تكليف جهاد بر ما واجب نيست، پس نماز و روزه را هم ترك كنيد و از ربا خوردن امتناع نكنيد، چه ربا خوردن، در مدينه و پس از هجرت پيامبر حرام شد» [۱۳۶] عبدالسلام هيچ حجتي را براي ترك جهاد، موجه نمي‌شمارد. با ترك جهاد و يا به تأخير انداختن آن به دليل نبود رهبر و خليفه اسلامي، مخالفت مي‌كند و قائلان اين نظريه را از ضايع‌كنندگان و ترك‌كنندگان امر جهاد معرفي مي‌كند.
سلفیان در معرض نقد وانتقاد
سلفيان جديد از سوي مسلمانان و غيرمسلمانان مورد انتقاد قرار گرفته‌اند. انتقادهاي غيرمسلمانان نيز بيشتر ناظر به جنبه‌هاي سياسي و عملي است و پرداختن به آنها از دايره بحث اين مقاله خارج است اما انتقادهاي مسلمانان، هم به سلفيان تكفيري است و هم به برداشت‌هاي آنان از احكام شريعت و تاريخ مسلمانان. زندگينامه‌هاي آنان نشان مي‌دهد كه هيچ‌كدام از رهبران اين گروه‌ها اسلام‌شناس نبودند و تاريخ را آن‌گونه كه در رؤياي خويش ديده‌اند، تصوير كرده‌اند و نه آن‌گونه كه واقعيت دارد. از جمله آثار مهم انتقادي درباره سلفيه بايد به السلفيه مرحله زمنيه مباركه لا مذهب اسلامي، اثر رمضان البوطي، و الحقيقه الغائبه فرج فوده اشاره كرد. آراي البوطي را در جاي ديگر كاويده‌ايم. [۱۳۷] فرج فوده، الحقيقه الغائبه را در رد آراي جهادي عبدالسلام فرج در الفريضه الغائبه نوشت و جان خود را هم بر سر اين نقد گذاشت. فرج فوده در مقدمه رساله مي‌گويد، مرادش از «حقيقت پنهان مانده» نبود عقل، منطق و اجتهاد، در انديشه سلفيه جديد است. [۱۳۸] از اعتقاد به ضرورت جهاد با نيزه و شمشير و اسب و دوري از علوم جديد مي‌توان به خامي و بي‌عقلي آنان پي برد. فرج فوده براي نقد افكار سلفي، ديدگاهي تاريخي - اجتماعي و در عين حال ديني دارد و مي‌كوشد اين انديشه سلفيان را كه مدعي‌اند «اجراي فوري شريعت، مصلحت امروز جامعه و راه‌حل فوري مشكلات آن است»، رد كند. [۱۳۹]
نتيجه
اكنون كه با برخي از مهم ترين عقايد و مباني نظري سلفيان جديد، از درون ميثاق‌نامه‌هاي تشكيلاتي آنان آشنا شديم، مي‌توان قاطعانه گفت انتساب سلفيان جديد به لقب «تكفيري» امري موهوم نيست. نظرات مشابه صالح سريه و عبدالسلام فرج در باب ارتداد همه حاكمان مسلمان و تكفير سازمان‌هاي كشورهاي اسلامي، يا جاهل انگاشتن همه جوامع اسلامي، مي‌تواند مهر تأييدي بر اين نامگذاري باشد. احكامي نظير تكفير همه مجريان و تهيه‌كنندگان قوانين دولتي، تكفير احزاب نو و مكاتب فلسفي، اعتقاد به وجوب جهاد بر مسلمين براي اقامه دولت اسلامي مورد نظر این گروه ، همه از مواردي است كه تمايز سلفيان جديد را از قاطبه مسلمانان به وضوح نشان مي‌دهد.
سلفيان، به غايت ظاهرگرا و مخالف با تأويل‌اند و در عين حال در مواجهه با منابع اسلامي رفتاري گزينشي دارند. آنان در پي «كشف حقيقت» نبودند بلكه درصدد ايجاد «حركت» و «هويتي» جديد بودند و اسلام، ابزاري براي رسيدن به اين هدف بود، زيرا ايجاد حركت و هويت‌هاي جديد به سخنان احساسي، خام و جذاب به ويژه براي جوانان نياز دارد و اين ويژگي‌ها در ميثاق‌نامه‌ها و دفاعيات آنان فراوان به چشم مي‌خورد. اما لازمه حقيقت‌جويي احتياط، تعقل، احترام به تجارب ديگران و مطالعه همه جوانب پديده‌هاي اجتماعي است. آنان با اهتمام ويژه به توسعه معنايي و مصداقي شرك و كفر، جهاد و با احياي اصطلاحاتي نظير «دارالحرب» و «دارالاسلام» كه مربوط به دوره‌هاي تاريخي مشخصي‌اند، در پي ايجاد تشكيلات سياسي و بناي يك ايدئولوژي، به معناي ماركسيستي، كلمه بودند. همه ايدئولوژي‌ها به اين معنا مجموعه‌هاي اعتقادي بسته‌بندي شده‌اند كه راه نقد و بررسي را بر خود بسته‌اند و صرفاً تفسير تشكيلاتي و گروهي خود را از تاريخ، حقيقت و دين، واقعي و درست مي‌پندارند.
پانوشتها در دفتر روزنامه موجود است.

 

(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10