گالیا توانگر بچهها روی قالیچه کف اتاق داشتند با اسباببازیهایشان که
انبوه مکعب و مربعهای رنگی بود، خانهسازی میکردند. خیلیهایشان لبخندی بر لب
نداشتند و رنگ صورتشان به رنگ برگهای زرد خزانزده میمانست. امروز روز بازدید
عمومی از شیرخوارگاه بود. زنی ثروتمند پس از سرک کشیدن به همه اتاقها گفت: «من
برایشان یک LED چهل و چند اینچ بزرگ میخرم که با آن کارتون و فیلم ببینند و شاد
باشند.» بعد درحالی که به ساعت مچیاش خیره شده بود، شال پشمیاش را مرتب کرد و
کیف چرمیاش را از روی این دست به آن دست انداخت. همین که آمد سالن شیرخوارگاه
را ترک کند، پایش به خانه ساخته شده یکی از بچهها گرفت، خانه کج شد و فرو ریخت.
کودک خردسال در همان حال که نشسته بود، گوشه مانتو زن ثروتمند را کشید و گفت:
«مامان... مامان... بیا خونه بسازیم!» هزاران هزار جلد کتاب در باب اهمیت
خانواده برای بشر نوشته شده و دهها داستان موفق را به یاد داریم که نویسنده زندگی
بچهای بیسرپرست و ورودش به عنوان فرزند خوانده به جمع خانواده دیگری را دستمایه و
سوژه داستانی قرار داده است. بنابراین این نیاز فطری در درون تکتک ما وجود دارد که
در روزگار کودکی فرزند دلبند خانوادهای باشیم و در روزگار بزرگسالی فرزند دلبندی
داشته باشیم و سرپرستیاش را به نام والدینش برعهده داشته باشیم. سرعت بخشی به
روند پذیرش فرزند خوانده درحال حاضر 23هزار کودک بدسرپرست (87درصد) و
بیسرپرست(13درصد) تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور قرار دارند که تاکنون 13هزار و
500نفر در بین خانوادهها جایگزین شدهاند. 9 هزار و پانصد کودک باقیمانده در 529
خانه کودک و نوجوان (مراکزشبانهروزی) نگهداری میشوند. تلاش همچنان برای
خانوادهدار شدن این بچهها ادامه دارد. یکی از جدیدترین تلاشها در وسعت بخشی
به دایره شمول افراد تحت پوشش و واگذاری حضانت این بود که قانون فرزند خواندگی مصوب
سال 1353 دچار تحولات گستردهای شد. قانونی که از سال 53 تا 92 کوچکترین تغییری
حاصل نکرده بود. افزایش سن کودکانی که میتوانند تحت پوشش قرار بگیرند از 12سال به
16سال، گسترش دامنه خانوادهها و افراد فرزندپذیر از جمله اضافه شدن حق سرپرستی
دختران و زنان مجرد به لیست پذیرندگان و نیز صدور مجوز دادن فرزند به خانوادههایی
که خود نیز صاحب فرزندانی هستند و دوست دارند فرزند خواندهای نیز در کنار اولاد
خونی خود داشته باشند. چرا که در قانون پیشین فرزند تنها به خانوادههایی داده
میشد که 5سال از ازدواجشان گذشته بود و ناباروریشان با مدارک پزشکی به اثبات
میرسید. جایگزین کردن ارث برای فرزند خواندهها، تملک بخشی از اموال به نفع
فرزند، برخورداری کودک از حق مستمری پدرخوانده، بیمه شدن سرپرست به نفع کودک،
برخورداری کودکان از بیمههای اجتماعی از دیگر ویژگیهای قانون جدید است. متأسفانه
از میان تعداد کثیری مواد قانون جدید فرزند خواندگی که همگی موارد مثبتی را جهت
رونق فرزند خواندگی شامل میشوند، تنها ماده27 این قانون منوط بر ازدواج سرپرست با
فرزند خوانده- به رأی و نظر دادگاه- محل بحثهای جنجالی ماههای اخیر شد. درحالی که
میشد با نقدهای سازنده اصلاحیههایی را متوجه این قانون کرد و موادی را که موجبات
تسهیل شدن روند پذیرش فرزند میشود پررنگتر ساخت. علیرضا محجوب، نماینده مردم
تهران و عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی ضمن اشاره به این که قانون جدید
فرزند خواندگی طی4 جلسه در کمیسیون اجتماعی و 3 جلسه با شورای نگهبان مورد بررسی
قرار گرفته، میگوید: «تمام دغدغهها این بود که روند فرزندخواندگی سریعتر و
آسانتر شود. از سوی دیگر این بچهها هرچه سریعتر از موهبت داشتن خانواده برخوردار
شوند و از حالت مهمان ناخوانده در مراکز بهزیستی بیرون بیایند. الان به جرأت
میتوانم بگویم که تقاضا برای پذیرش فرزند دو برابر تعداد بچههایی است که به عنوان
بچههای بیسرپرست در اختیار بهزیستی قرار دارند. بدیهی است که اولین وظیفه ما
هموار ساختن مسیر پذیرش فرزند خوانده برای خانوادههای خیر و انساندوست ایرانی بود.
اولین حرف ما این است کسی که میخواهد فرزند بگیرد نباید سالها در دادگاهها و
مراکز حقوقی رفتوآمد کند و آخر سر هم به دلیل سختی کار پشیمان شده و ناچار به
عقبنشینی شود.» وی در گفتوگو با گزارشگر کیهان ادامه میدهد: «در فرهنگ اسلامی
خانواده باید در رأس امور قرار بگیرد. اگر موانعی در مسیر شکلگیری و انسجام یک
خانواده اخلاقمدار اسلامی وجود دارد، باید هرچه سریعتر مسئولان، قانونگذاران و
فرهنگسازان آن مانع را رفع کنند.» عضو کمیسیون اجتماعی مجلس درمورد انتقادات
شدید وارد بر ماده27 قانون جدید فرزند خواندگی میگوید: «ما که ازدواج با فرزند
خوانده را اصل قرار نداده و اجبار نکردهایم. حالا مگر همه میخواهند و میتوانند
با فرزند خواندهشان ازدواج کنند که این همه موج نگرانی به راه افتاده است؟ به هر
جهت باید شبهات را رفع کنیم.» شرایط روحی و خانوادگی در پذیرش حق سرپرستی
اما چه زمانی زن و شوهر باید اقدام به پذیرش فرزند خوانده کنند؟ باید دارای چه
شرایط روحی باشند؟ محسن اسکندری، روانشناس در گفت و گو با گزارشگر کیهان توضیح
میدهد: «هرگز نباید برای فیصله دادن جنگ و دعواهای زن و شوهری ناشی از ناباروری
زوج یا زوجه اقدام به پذیرش فرزند کرد. بچه ابزاری برای خاموش کردن خشم دوطرف نیست.
چه بسا مراجعینی دارم که اقدام به فرزندخواندگی برای بهبود روابطشان کردهاند، اما
نتیجه عکس گرفتهاند. بنابراین این فرضیه که بچه روابط را بهبود میبخشد درست نیست.
بچه تنها رابطه خوب را تبدیل به رابطه احسن میکند.» وی بر ارزیابی اخلاقی و
روحی خانوادههای پذیرنده توسط کارشناسان مسئول تاکید فراوان داشته و میگوید:
«کسانی باید فرزند خوانده داشته باشند که فوقالعاده مسئولیتپذیرند. مجردینی که
صرفا به خاطر شانه خالی کردن از ازدواج میخواهند بچهای را به فرزندی قبول کنند تا
پاسخی بر حسهای عاطفی درونشان باشد و یا زوجهایی که عمدا از زیربار فرزندآوری تا
دقیقه 90 شانه خالی کردهاند و حالا میخواهند وقت از دست رفته را این گونه جبران
کنند، سرپرستهای مناسبی نمیشوند.» این روانشناس به اشتباه بزرگ و اپیدمی اکثر
خانوادهها در پذیرش فرزند اشاره کرده و میگوید: «خیلیها به محض پذیرش فرزند
تمامی روابط دوستانه قبلیشان را قطع میکنند. از شهری به شهر دیگر میروند. حتی
روابط فامیلی خود را محدود میکنند. اضطراب و آشفتگی شدیدی را متحمل میشوند تا این
مسئله از دید همگان و حتی فرزند خواندهشان مخفی بماند. متاسفانه اکثر اوقات هم ماه
پشت ابر نمیماند و بالاخره مسئله در زمان بزرگسالی فرزند مطرح میشود. زمانی که
بزرگترین لطمات روحی به او وارد خواهد شد، زمانی که خود میخواهد تشکیل خانواده
دهد و نیاز به اعتماد به نفس فراوان دارد. این قبیل رفتارها در زمان پذیرش فرزند به
هیچ وجه درست نیست.» وی در پاسخ به این سوال که چه زمانی حقیقت را به فرزند
خواندهمان بگوییم، میگوید: «قبل از رفتن به دبستان باید با روایت داستانی از
کودکانی که فرزند خوانده میشوند ذهن کودک را نسبت به گفتن حقیقت آماده کرد. مثلا
میتوان در داستان گفت: «بچههایی که مثل فرشتهها خوبند، هیچ وقت تنها نمیمانند و
خدا همیشه برایشان در نبود پدر و مادر، والدین جدید میفرستد. و یا گفته شود او آن
قدر خوب و فرشته بوده که خدا برای حفاظتش پدر و مادر جدید فرستاده است. خلاصه به او
امتیاز دهند و اندک اندک گفتن حقیقت را زمینهسازی کنند.» مجری جامانده در
ایستگاه کاغذبازی! اکثر صاحبنظران تاکید دارند که قانون تغییر کرد تا روند
پذیرش فرزند سریعتر و سهلتر شود. برای گفتوگو با کارشناسان بهزیستی و نیز
بازدید از شیرخوارگاه پس از نامهنگاریهای مرسوم با روابط عمومی سازمان مذکور
روزها به انتظار نشستیم تا بالاخره تقاضانامه ما توسط مسئولان رویت شود و اذن
گفتوگو صادر گردد. متاسفانه هر بار این جمله تکراری را از پشت تلفن شنوا بودیم:
«امروز هم سیستم کامپیوتریمان قطع است و نمیتوانیم نامه شما را از طبقهای که در
آن روابط عمومی واقع است به طبقه مدیر ارسال کنیم!» - دستی نمیتوانید بِبَرید؟
- (باخنده) خیر خانم! حتما باید با سیستم فرستاده شود! ضمنا میتوانید برای دریافت
پاسخ سوالاتتان به سایت ما مراجعه کنید! با خود میاندیشم وقتی برای یک گفت و
گوی رسانهای به منظور اطلاعرسانی که حق مسلم مردم است، خبرنگار این همه باید
علافی بکشد، پس هنگام طی کردن پروسه پذیرش فرزند چند سال باید در انتظار و تشویش
بگذرد؟ یعنی قانون جدید فرزند خواندگی به تندتر شدن پروسه پذیرش فرزند کمکی خواهد
کرد وقتی مجری از فرزی لازم برخوردار نیست؟ تسهیل شرایط مادری برای زنان مجرد
مسعود اخوان فرد، استاد حقوق به جز ماده 27 گلایهاش از ماده دیگر این قانون مبنی
بر سپردن حق سرپرستی به دختران و زنان مجرد است. وی میگوید: «ما در فرهنگ ایرانی
مدل خانواده یک نفره و دو نفره نداریم. در کشور ما خانواده تعریفش حداقل سه نفر
است، پدر و مادر و فرزند. تصویب تشکیل خانواده دونفره متشکل از زن یا دختر مجرد
و فرزند مدلی نیست که با فرهنگ ما جور باشد، پدیدهای است که عمدتا در غرب رواج
دارد. عموما خانمها تا سن 45سالگی قادر به ازدواج و فرزندآوری هستند. اگر فرضا
بچه بیسرپرست را به یک دختر مجرد 37، 38 ساله بسپاریم و فردا روزی این خانم تصمیمش
تغییر یافت و ازدواج کرد و همسرش فرزند خوانده را نپذیرفت، ضمنا خودشان هم قادر به
فرزندآوری بودند، چه باید کرد؟ شما میدانید بچهای که به مرکز بهزیستی پس فرستاده
شود چه لطمات روحی را متحمل خواهد شد؟!» وی ادامه میدهد: «سپردن بچه بیسرپرست
به مجردین قانونی است که صرفا در شرایط اضطرار نظیر جنگ، زلزله و... در برخی کشورها
به اجرا درآمده است و اجرای آن در شرایط عادی تبعاتی دارد که باید برای این قبیل
تبعات هم فکری شود.» اما عبدالرضا عزیزی، نماینده مردم خراسان شمالی و عضو
کمیسیون اجتماعی مجلس نظرش این است که این قانون شامل زنان و دختران مجرد سن بالایی
که توانایی فرزندآوری و شرایط ازدواج را ندارند، میشود. وی در گفتوگو با
گزارشگر کیهان میگوید: «خیلی از زنان هستند که در سن بالا نابارورند و شرایط تاهل
را ندارند، لذا قانونگذار این مورد را پیشبینی کرده تا دایره فرزندپذیرها گسترش
پیدا کند.» از عزیزی سوال میکنم: «بعضیها تصورشان این است که روی موارد نادر
زوم شده و صراحتا هم لفظ سن بالا بودن و نابارور بودن به کار برده نشده است. به نظر
شما نباید در این مورد بیشتر تشویق به ازدواج صورت پذیرد؟» وی پاسخ میدهد: «به
هر جهت کسانی به سراغ فرزندپذیری میروند که مانع بزرگی در مسیر ازدواجشان وجود
دارد و یا لااقل تخمین میزنند با شرایطی که دارند هیچ وقت قادر به ازدواج نیستند.
بنابراین چرا باید فرصت مادری را که حق هر خانمی است از این قشر بگیریم؟» عدهای
نیز معتقدند که دادن فرزند به زنان سن بالا تنها برای بچه کسالت و رنج مادری
بیحوصله و کم توان را به ارمغان میآورد. لذا باید بچه در سنی به سرپرست سپرده شود
که او از سلامت جسمی و روحی توامان برخوردار باشد.
گزارش روز
|