(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10


یکشنبه 17 آذر 1392 - شماره 20659

موضوع دروغین خودکشی شهید تندگویان از زبان یک دندانپزشک
هنرمند آمریکایی در گفت و گو با کیهان
اسرائیل‌ با دست خودش نابود می‌شود
عطیه‌ای برای همه فصول
یادی از جانبازان شهید
مرغ از قفس پرید
   


دکتر محمدمهدی اعتمادی دوست و دندان‌پزشک شهید محمدجواد تندگویان وزیر نفت کابینه شهید رجایی است. وی از روزی می‌گوید که تصور می‌شد شهید را باید از روی دندان‌هایش شناسایی کنند: «چون من از لحاظ فیزیکی ایشان را خوب می‌شناختم و کارهای دندان پزشکی‌اش را هم انجام داده بودم می‌توانستم شناسایی‌اش کنم، و این زمانی بود که عراق بعد از جنگ به سمت ایران می‌آمد تا ایران را علیه آمریکا با خود متحد کند چون در آن موقع طارق عزیز مرتب به ایران رفت و آمد می‌کرد و آمریکا هم یک چراغ سبز به عراق نشان داده بود که حالا می‌روند و کویت را می‌گیرند و در این زمان طارق عزیز به ایران آمد که ما با شما متحد شویم و به جنگ آمریکا برویم. در همان زمان بود که عراقی‌ها می‌گفتند در سال 1360 شهید تندگویان در زندان خودکشی کرده است.
قاعدتاً پس از 10 سال، تمام یا بخش عظیم جسد از بین می‌رود و به این ترتیب من را معرفی کردند چون که می‌گفتند می‌توانم از روی دندان، شهید تندگویان را تشخیص بدهم. در ابتدا به ما قبرستان (آل رشید) در عراق را معرفی کردند و جایی را که مدنظرشان بود باز کردند که ما دیدیم این خاک تازه است و زمانی که تابوت را از قبرستان آوردند فقط استخوان‌هایش باقی مانده بود و ما آن جسد را بردیم و در بیمارستان مورد بررسی قرار دادیم و دیدیم که مطابق با یک فرد بسیار قد بلند است و استخوان‌ها و موهای بور باقی مانده نشان دهنده این بود که جسد متعلق به فرد دیگری است. چون شهید قد متوسطی داشت و موهایش هم مشکی بود. ما این را به آن‌ها گفتیم و دکتر توفیقی که رئیس انجمن پزشکی قانونی بود و در کارش بسیار تجربه داشت گزارش نوشت و تمام ایرادهای موجود را بیان کرد.
زمانی که این مشکلات ایجاد شد عراقی‌ها برای اینکه روال عادی کارشان طی شود گفتند: اشتباه شده و ما شما را به قبر واقعی ایشان می‌بریم؛ و در این زمان دکتر صلیب سرخ رفته بود، ما خواستیم که او برگردد که این کار موجب یک وقفه 2-3 روزه شد و ما در این مدت هم از فرصت استفاده کردیم و به زیارت هم رفتیم. این گونه بود که ما را در 5 ماشین به صورت 2 به 2 قرار می‌دادند به همراه یک مأمور ساکت و راننده. ما را ابتدا به سامرا بردند و بعد نجف، کربلا و همه جا را در یک روز زیارت کردیم و زمانی که دکتر صلیب سرخ بازگشت ما را به محل قبر جدید بردند و باز هم خاک تازه بود و حتی برگ‌های سبز درخت هم در آن قبر دیده می‌شد. جسد برای بررسی به بیمارستان موجود در پایگاه برده شد. انتظار دیدن محمدجواد را در چنین وضعیتی نداشتم که فهمیدیم چند تا از استخوان‌هایش هم شکسته است؛ و زمانی که دکتر توفیقی جسد مومیایی شده را دید گفت: این مومیایی ناقص انجام شده است و فقط برای اینکه زمان دقیق مرگ معلوم نشود این کار را کرده‌اند. از طرفی بعضی از اسرا می‌آمدند و می‌گفتند تا سال‌های 68- 1369 ایشان را دیده‌اند و برای جلوگیری از این که اطلاعات ندهد او را به شهادت رسانده بودند اما ما خبر‌هایی که از منابع مختلف از جمله مرحوم ابوترابی دریافت کردیم حاکی از این بود که او تا چند سال اخیر هم زنده بوده و برخلاف حرفی است که بعثی‌ها می‌گفتند که در زندان خود‌کشی کرده؛ شواهد ثابت می‌کردند که ایشان تا زمان آزادی اسرا هم زنده بوده اند. اما عراقی‌ها با عکس‌هایی ساختگی نشان می‌دادند که ایشان خود را دار زده اما هیچ وقت ما در این عکس‌ها پاهای شهید را ندیدیم و فقط مختصری از سر و سینه معلوم بود. به قول دکتر توفیقی: «اصلاً از کجا معلوم که ایشان آویزان هستند و پاهایشان روی زمین نیست؟
حتی دکتر توفیقی چند قسمت از بافت ران شهید را نشان داد و گفت که تازه است در صورتی که اگر جسد مدت زیادی از مومیایی شدنش گذشته بود تمام عضلات خشک و مایل به قهوه‌ای تیره می‌شدند.
بنابراین جسد شناسایی شد و ما تصمیم گرفتیم که جسد را در شهرهای زیارتی مختلف طواف بدهیم. ما به همراه پدر تندگویان و برخی خانواده‌ها و محافظان که حدود یک کاروان 80 نفری بودیم راهی شدیم...»

 


علیرضا آل یمین
شما در آمریکا زندگی می کنید چطور شد که به موضوع فلسطین علاقه مند شدید؟
سال 1992 برای شرکت در یک نمایشگاه جهانی از آمریکا به کشور چک رفتم. دو هنرمند طراح و گرافیست اسرائیلی در آن نمایشگاه با چند اثر ضد صهیونیستی حضور داشتند در آثارشان که یک سری اتفاقات که در فلسطین رخ داده با یک حس هم دردی نسبت به فلسطینی‌ها ..
متوجه نشدم! دو تا اسرائیلی طرح ضد صهیونیستی کار کردند ؟!
بله دقیقا اسرائیلی بودند.
یعنی ساکن سرزمین های اشغالی بودند ؟
بله. یهودی‌های اسرائیلی بودند که علیه خشونت‌های اسرائیل در برابر فلسطینی‌ها در آن نمایشگاه کار آورده بودند. از همان جا بود که فکر کردم این مسئله ممکن است آن قدر جالب باشد که بروم فلسطین و یک سری تحقیقات انجام دهم. همین باعث شد به فلسطین بروم و در آنجا با چشم خودم حقیقت را دیدم . آنچه رسانه‌ها در غرب به ما می‌گفتند این بود که فلسطینی ها تروریست هستند و این صهیونیست‌های بیچاره و بی‌نوا فقط به دنبال برقراری صلح هستند. در حالی‌که وقتی در فلسطین حقیقت را دیدم، فهمیدم چقدر متفاوت است. وحشی‌گری‌هایی که صهیونیست‌ها در مقابل فلسطینی‌ها انجام می‌دهند با عث می‌شود انسان منقلب شود . بعد 1993 که با فلسطین آشنا شدم کارم را در زمینه پوستر با موضوع فلسطین شروع کردم.
قبل از 1992 ذهنیتی نسبت به فلسطین داشتید ؟
خیلی برایم دغدغه نبود اما اهمیت می‌دادم. آنچه می دانستم از جریان فلسطین همان چیزی بود که در رسانه‌های آمریکا به ما نشان می‌دادند و می‌گفتند مشکل و خرابکاری‌ها در خاورمیانه از جانب مسلمانان است نه اسرائیلی‌ها. در آمریکا کسانی بودند که از حقیقت ماجرا با خبر باشند، اما اذهان عمومی و افراد معمولی و افراد متوسط جامعه مثل خود من که در جامعه زندگی می‌کنیم چیزی را از خاورمیانه و فلسطین می ‌دانستیم که در اخبار گفته می‌شد. اخبار هم دروغ‌هایی بود که دولت آمریکا می‌گفت و آن هم توسط اسرائیلی ها دیکته می‌شد. یعنی چیزی به خورد جامعه می‌دهند که دروغ است و مردم هم نمی‌دانند که دارند دروغ می‌شنوند و از حقیقت آگاه نیستند.
خُب ! سال 1993 رفتید به سرزمین های اشغالی و بعد در مقابل این مشاهده چه واکنشی نشان دادید؟
بعد از اینکه رفتم به اسرائیل با این روبه رو شدم که آن چیزهایی که دولت امریکا می‌گوید دروغ است و این برای خودم غیر قابل باور بود که دولت به ما دروغ گفته است. مدتی طول کشید که واقعا حقیقت را درک کنم و قبولش کنم. اوایل باورم نمی‌شد، اما وقتی وحشی‌گری های بیشتری از رژیم صهیونیستی دیدم کاملا باور کردم. وقتی برگشتم به آمریکا طی چند برنامه در شبکه‌های دانشگاهی راجع به این مسائل صحبت کردم و تلاش کردم حقیقت را به مردم بگویم. یکی از دوستانم گزارشگر معروف شبکه‌های تلویزیونی آمریکاست او هم از واقعیتی که در سرزمین‌های اشغالی رخ می‌داد بی اطلاع بود و نمی دانست حقیقت چیست. وقتی از چیزهایی که دیده بودم با او حرف زدم؛ گفت این چیز‌هایی که می‌گویی وحشتناک است و همه باید از این حقیقت با خبر شوند و برای اطلاع رسانی بهتر است که با چند کانال تلویزیونی ارتباط برقرار کنی و این‌ واقعیت ها را بگویی، ما به سراغ شبکه‌های مختلف رفتیم اما جواب همه آن‌ها این بود؛ "هیچ راهی نیست"، هیچ کدام از شبکه های تلویزیونی آمریکا نمی‌توانند منتقد اسرائیل باشند. یعنی اسرائیل را نقد کنند و یا علیه آن صحبت کنند. اما من نمی‌توانستم نسبت به آنچه دیده بودم بی تفاوت باشم. کاری که بعد از آن انجام دادم این بود که یک سری جشنواره فیلم برگزار کردم و در دانشگاه یک سری جلسات بحث و گفت وگو راه انداختم. این جلسات بین یهودیان صهیونیست که تبعه و شهروند آمریکا بودند و فلسطینی‌ها برگزار می‌شد تا با هم گفت وگو کنند.
در این جلسات فلسطینی‌ها برنده می شدند یا صهیونیست‌ها ؟
هر کسی که در آمریکا طرفدار صهیونیست و اسرائیل است چشمانش کور است. این‌ها کور هستند و حتی ناشنوا. دوست ندارند نه ببینند و نه بشنوند به همین خاطر این‌که بتوانی پرده‌ای که جلوی چشم‌ها و گوش‌هایشان کشیده‌اند سوراخ کنی تا حقیقت را ببینند. کمی سخت است. اما با این وجود همین جلسه های بحث و گفت و گو توانسته است روی دانشجویان و حتی اساتید تاثیر بگذارد تا با حقیقت آشنا شوند و بخواهند درکش کنند. خیلی از ارگان‌های یهودی ولابی‌های صهیونیستی در آمریکا سعی داشتند تا من را متوقف کنند. پول‌های زیادی خرج می‌کردند، به روسای دانشگا‌ه‌ها می‌دادند. حتی رئیس یک دانشگاه کاتولیک را که ظاهرا هیچ ربطی به یهودی‌ها نداشت خریده بودند تا ما نتوانیم هیچ فعالیتی درآنجا داشته باشیم. من از هرگونه فعالیت در این حوزه منع شده بودم. هیچ کسی هم حق نداشت به من جایی اجاره دهد تا بتوانم جلسات بحث و مناظره برگزار کنم.
این از طرف دولت آمریکا مستقیما صورت گرفت ؟
دانشگاهی که برایش کار می‌کردم هیچ جا را اجاره نمی‌داد.
در دانشگاه تدریس می کردید؟
بله. تدریس می کردم اما حق نداشتم بحث و گفت وگو راه بیندازم یا کسی را به عنوان سخنران دعوت کنم تا در دانشگاه صحبت کند.
خب !منظورتان از آدم‌های کور و کر چه کسانی هستند؟
همه کسانی‌که این تبلیغات سوء علیه فلسطین ملکه ذهنشان شده و دیگر تنها چیزی که می‌پذیرند و باور دارند اخباری ست که در رسانه‌های آمریکایی می‌بینند. آن ها افراد کوری هستند که نمی‌شود به ذهنشان ورود کرد. در این بین یک سری گروهک‌های مسیحی افراطی هم هستند که باور دارند مسیح می‌آید و زمین را از حیث مسلمان‌ها و یهودی‌ها پاک می‌کند. این‌ها طرفداران صهیونیست‌ها هستند.
اگر فکر می‌کنند که مسیح بازمی‌گردد و یهودی‌ها را هم از بین می‌برد، چرا طرفدار صهیونیست‌ها هستند؟
نمی‌دانم. برای من هم یک مسئله است. اگر فکر می‌کنند مسیح بر می‌گردد و نجات می‌دهد و فقط مسیحیت می‌ماند، چرا از صهیونیست‌ها دفاع می‌کنند.
بعد از 11 سپتامبر چه اتفاقی در افکار عمومی آمریکا نسبت به خاورمیانه و مسلمانان افتاد؟
بعد از واقعه 11 سپتامبر مردم از خودشان پرسیدند که چرا مردم دنیا از ما بدشان می‌آید؟ چرا از ما متنفرند؟ دولت آمریکا می‌گوید این اتفاق توسط بن‌لادن یا القاعده مدیریت شده که البته به نظر من جریان 11 سپتامبر کار اسرائیلی‌ها بوده ولی به هر حال مردم می پرسند چرا از ما بدشان می‌آید‌ و وقتی فعالان ضد صهیونیستی مثل من را می‌دیدند سؤال می‌کردند که حقیقت چیست و چه اتفاقی می‌افتد. آن چیزی که بعد از این ماجرا رخ داد این بود که کلیساها هم این سؤال دغدغه ذهنشان شد و در نتیجه سفیرانی را می‌فرستاند به این کشورها تا بروند بررسی کنند که چه اتفاقاتی افتاده و برگردند. حالا این ها برگشته‌اند به آمریکا و فعالیت می ‌کنند.
این اتفاق فقط درباره فلسطین می‌افتاد یا در کشورهای دیگر هم بودند ؟
فقط فلسطین. البته خیلی ها ضد جنگ هستند در جنگ عراق هم کسانی به آنجا رفتند. یک کشیش را می شناسم در دانشگاه کاتولیک آمریکا که به عراق رفت و بعد از اینکه از عراق برگشت راجع به اقدامات وحشتناک آمریکا در عراق صحبت کرد. اما 80 درصد درباره فلسطین اتفاق می افتاد. الان لابی صهیونیست یک سازمانی را ترتیب داده به عنوان نظارت بر دانشگاه‌ها که این ها بر دانشگاه‌ها نظارت می‌کنند که ببینند چه فعالیت‌‌هایی له یا علیه صهیونیست‌ها اتفاق می‌افتد.آن‌ها مرتب نظر افکار عمومی را نسبت به خودشان بررسی می‌کنند. البته در عین حال یک سری گروه‌های یهودی محلی هم در آمریکا ضد صهیونیست و ضد وحشیگری صهیونیست‌ها علیه فلسطینی‌ها فعالیت می‌کنند.
بعد از اینکه دانشگاه از فعالیت شما ممانعت کرد چه کردید؟
این اتفاقات 10 سال پیش برای من افتاد و من بعد از آن رفتم به نیواورلئان و در آنجا با یک سری از دانشگاه‌ها گفت‌وگو کردم تا بودجه تامین کنند که به فعالیت‌هایم ادامه دهم. البته پس از آن کم‌کم چند " NGO" دانشجویی ضد صهیونیستی به‌جود آمد.
دولت آمریکا مانع فعالیت‌های شما نشده‌است ؟
در مورد من این ممانعت اتفاق نیفتاده‌است اما در آمریکا کسانی هستند که از طرف دولت آمریکا جلوی فعالیت ضد صهیونیستی آن‌ها گرفته می‌شود. بیشتر کسانی که تلاش می‌کنند تا ما را متوقف کنند لابی‌های صهیونیستی هستند که قدرت و پول زیادی دارند و خیلی راحت میلیون‌ها دلار برای ستادهای انتخاباتی، احزاب، کنگره‌ها و کابینه‌ها خرج می‌کنند و نتیجه هم می گیرند. مثلا راجع به اوباما وقتی می خواست رئیس جمهور شود، یکی از شعارهای انتخاباتی‌اش این بود که آزادی برای فلسطینی‌ها. شاید زمانی که سناتور بود واقعا چیزی هم که می‌خواست آزادی برای فلسطینی‌ها بود اما چه اتفاقی افتاده که بعد از اینکه رئیس جمهور شد شعارش را فراموش کرد. لابی صهیونیستی چه تأثیری روی او گذاشت که 180 درجه تغییر کرد و حالا مدام می‌گوید "اسرائیلی‌های بیچاره و اسرائیلی‌های بی‌نوا". مسئله مهم این است که واقعا صهیونیست‌ها چطور پول‌هایشان را خرج می‌کنند و سیاستمداران آمریکا را می خرند و لابی می‌کنند و چیزی که هست اینکه دولت آمریکا دست صهیونیست‌هاست. جورج بوش و پسرش هم قبل از اینکه رئیس جمهور شوند شعار انتخاباتی‌شان این بود که آزادی برای فلسطینی‌ها می‌خواهند ولی بعد از اینکه رئیس جمهور شدند حرف‌هایشان کاملا عوض شد.
جمهوری‌خواه‌ها و دموکرات‌ها در این قضیه فرقی نمی‌کنند؟
نه. هیچ فرقی نمی کنند. البته جمهوری‌خواه‌ها بدترند. با وجود ایراداتی که اوباما داشت خیلی از آمریکایی‌ها به او رأی دادند. اما کاندیدای رغیب او خیلی بدتر بود، یعنی انتخاب اوباما بین بد و بدتر صورت گرفت.
موضع دولت آمریکا را در مواجهه با اتفاقاتی که طی چند سال اخیر در خاورمیانه رخ داده به عنوان بهار عربی یا بیداری اسلامی چطور می‌بینید؟
الان دقیقا نمی‌دانم موضعشان چیست. البته آن اتفاقاتی که در سوریه می‌افتد باعث می شود ما بفهمیم آن منبعی که دولت ایالت متحده را تغذیه می کند و به او می‌گوید چکار کند اسرائیل است. اما دست‌های دیگری هم در کار است. مثلا الان اسرائیل تنها چیزی که می‌خواهد جنگ با ایران است. اما دولت آمریکا قبول نمی‌کند. چرا؟ نمی‌دانم. اما می‌دانم هزاران هزار نفر از مردم ایالات متحده می‌گویند ما جنگ با ایران را نمی‌خواهیم. حالا اینکه چه کسانی و چطوری دارند این بازی‌ها را اداره می‌کنند، نمی‌دانم. درکش برای من سخت است.
شما در جریان کشته شدن راشل کوری توسط صهیونیست‌ها بودید؟
آه ... راشل کوری، راشل کوری، راشل کوری، بله. خیلی برای من ناراحت کننده بود. چون هم‌سن دخترم بود. البته خیلی از فلسطینی‌ها مثل همین دختر دارند کشته می‌شوند و مرگ او چیزی عظیم‌تر از مرگ فلسطینی‌ها نیست. اما قسمت ناراحت کننده این است که دولت آمریکا کاری در این باره نکرد.
واکنش مردم آمریکا در مورد کشته شدن راشل کوری چه بود؟
واکنش‌ها دو دسته بود. دسته اول یک سری گروهک‌ها، احزاب و سازمان‌های مسیحی و حتی یهودی که ضد صهیونیست کار می‌کنند، این‌ها خواستار این بودند که آن اسرائیلی‌هایی که با بلدوزر او را کشتند، دستگیر و مجازات شوند.
یعنی فقط آن چند نفر محاکمه شوند، دیگر با دولت اسرائیل کاری نداشتند؟
بله فقط آنها که مستقیما باعث مرگ راشل شدند. یک افراطی‌های دیگری هم هستند که می‌گفتند اصلا چرا این دختر آنجا بوده؟ او چه حقی داشته که آنجا باشد؟ به او چه مربوط بود که می‌خواست از تروریست ها دفاع کند؟
کسی به دولت اسرائیل اعتراض نمی کرد ؟
قطعا علیه دولت اسرائیل هم حرف می زدند. اما در اخبار و رسانه‌ها گفته نمی‌شد که کسانی در آمریکا ضد دولت اسرائیل هم هستند. ولی آن یکی‌ها می گفتند دختر حقش بود و به او چه ربطی داشت.
تحلیل شما از اوضاع سوریه چیست ؟
من در مورد سوریه حقیقت را نمی‌دانم، چون احساس می‌کنم یک کسی هست که آنجا دارد خیمه شب بازی می کند و مهره‌ها را تغییر می‌دهد. من سوریه نرفتم که از نزدیک ببینم دارد چه اتفاقی می‌افتد. از یک طرف می‌شنویم که از سلاح های شیمیایی استفاده شده‌است. اخبار ضد و نقیض است اول دولت امریکا می‌گوید دولت سوریه علیه شورشی‌ها از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرده. خوب این سلاح کشتار جمعی است. بعد دولت اسرائیل جار و جنجال می‌کند که باید برویم دولت سوریه را تنبیه کنیم، باید بمباران کنیم. ولی از این طرف هم می شنویم که مردم می‌گویند ما هیچ جنگی را علیه سوریه نمی‌خواهیم. بعد، از یک جای دیگر اخباری می‌آید که این سلاح‌های شیمیایی توسط مخالفین بشاراسد استفاده شده. ما اصلا نمی‌دانیم که استفاده شده است یا نه. ما حقیقت را در مورد سوریه نمی‌دانیم اما هدف اسرائیلی‌ها حمله کردن به سوریه است. اما نمی‌دانم در آینده در سوریه چه پیش خواهد آمد. من 9 سال پیش یک پوستری طراحی کردم که الان هم در مجموعه‌های ایران موجود است. اسمش را هم گذاشتم "اسرائیل بزرگ" و نشان دادم که چطور اسرائیل آمده فلسطین را گرفته و در مرحلهء بعد می‌خواهد برود سمت سوریه، عراق و ایران و این بشود یک نقشه برای اسرائیل که در واقع هدفش اشغال و تسلط بر این‌هاست.
رهبران ایران پس از انقلاب اسلامی تاکید کرده‌اند که اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود. به نظر شما این شعار، محقق خواهد شد؟
فکر کنم اسرائیل خودش خودش را نابود کند. یک چنین تنفر و شیطان صفتی‌هایی نمی‌تواند خودش را نگه دارد و همیشه ماندگار نخواهد بود.[باخنده] تا الان در آمریکا خیلی اذیتم نکردند ولی فکر کنم به خاطر این سؤالاتی که شما می‌پرسید دچار مشکل شوم. فکر کنم مجبور شوم اسمم را عوض کنم کم کم دارم می ترسم. چون یک قانونی در آمریکا هست که اگر دولت آمریکا احساس کند که یک نفر دارد از کسانی که به زعم آنها تروریست خوانده می‌شوند حمایت می کند دستگیرش می‌کنند. بدون اینکه حتی به او اجازه دفاع بدهند.
تروریست در فرهنگ آمریکا یعنی چه کسی؟
یعنی خاورمیانه و هرکس که اهالی خاورمیانه را پشتیبانی کند.
اگر واقعا نگران هستید این ها را منتشر نکنیم.
تا حالا نمی‌ترسیدم اما پاسخ به یک سری از سؤال‌ها ترس دارد. قبلا که با ویزای ایران برگشتم آمریکا سه ساعت از من بازجویی کردند. به هر حال هر چیزی که الان گفتم حقیقت بوده و امیدوارم مشکلی پیش نیاید، مصاحبه را چاپ کنید.
به هر حال ما دوست نداریم برای شما مشکلی پیش بیاید و می خواهیم باز هم بتوانید به ایران بیایید.
من هم دوست دارم به ایران برگردم. امیدوارم مشکلی پیش نیاید.

 


انقلاب اسلامی ایران، به عنوان بزرگ‌ترین پدیده سیاسی اجتماعی تاریخ معاصر جهان که توانست نظامی را به‌وجود آورد که پرحجم‌ترین تهاجم دشمنان و ائتلاف همه قدرتهای شیطانی علیه خود را طی 35 سال اخیر تحمل کند، حیات خود را مرهون یکی از راهبردی‌ترین تصمیمات قائد عظیم‌الشأن خود حضرت امام خمینی(ره) در صدور فرمان تأسیس بسیج مستضعفین در پنج آذر 1358 می‌داند. اهمیت این تصمیم الهی، که از عمق ایمان و باور حضرت امام(ره) به مردم مؤمن و بی‌نظیر ایران اسلامی نشأت می‌گرفت و یک‌سال قبل از آغاز جنگ تحمیلی فرمان تشکیل بسیج را صادر فرمود، زمانی روشن‌تر می‌شود که فراموش نکنیم انقلابهای شناخته شده جهان و تاریخ، با فرو نشستن شور و احساسات انقلابیون و مدتی پس از استقرار و تثبیت نظام برآمده از آن انقلاب و خلوت شدن تدریجی صحنه، در مقابل تلاش‌های خفته و ناپیدای دشمنان، یا از بین رفته و یا با حفظ شکل و نام انقلاب، به مرور زمان فاصله 180 درجه‌ای از اهداف و آرمان‌های اولیه پیدا کرده‌اند. انقلاب‌هایی که با مردم به‌وجود آمدند و توانستند با مکانیزم هایی مردم را در ساختار قدرت آنچنان دخالت دهند که نظام و حکومت را از خود بدانند و در قبال آن احساس مسئولیت و وظیفه کنند موفق بوده‌اند. به اعتراف دوست و دشمن، جمهوری اسلامی ایران و رهبر فقید و فرزانه آن توانست به بهترین شکل ممکن این پیوند را به‌وجود آورد که تشکیل بسیج مستضعفین از مهم‌ترین این تدابیر است. اعتقاد و اعتماد حضرت امام(ره) به مردم و رجوع به آنان در گام‌به‌گام شکل‌گیری اجزای حکومت و قدرت به گونه‌ای انجام شد که در هیچ انقلاب و کشوری نمونه نداشته و ندارد. علت اصلی و سرالاسرار قدرت و توانمندی جمهوری اسلامی ایران در به‌هم تنیدگی‌اش با خواست و اراده مردم نهفته است.
امام راحل و عظیم‌الشأن به‌خوبی می‌دانستند که عظیم‌ترین و ارجمندترین سرمایه، نیروی انسانی است که اقتدار ملی و پیشرفت جهانی را به‌وجود می‌آورد. نوجوانان و جوانان مورد توجه جدی حضرت امام(ره) قرار داشتند؛ چرا که آنها می‌توانند اهرمی نیرومند و محرکی قوی برای حرکت شتابنده به سوی فرهنگ و تمدن اسلامی باشند؛ و پدید‌آورنده ابتکارات و اختراعات. جوانان قادرند تکامل اجتماعی، امنیت و آسایش، رفاه و نیکبختی و رشد و پیشرفت تضمینی را برای جامعه خویش پی‌ریزی کنند. به همین دلائل نیز هست که دشمنان و سلطه‌گران بخش اعظم سرمایه‌گذاریها و برنامه‌ریزی‌های خود را مصروف تغییر نگرش و رفتار جوانان کشورها می‌کنند. پیداست که هدف آنها، مهار فکر و ذهن جوانان و هدایت آنها به جهت‌های مورد نظر خود است تا قدرت تفکر و تعقل و پویایی این قشر تعیین‌کننده به حدی تضعیف شود که خطری برای قدرت‌پرستان محسوب نشوند و هرگاه معدودی هم سالم باقی بمانند، قابل کنترل و سرکوب باشند.
انقلاب اسلامی ایران، که دست غارتگران را از کشورمان قطع کرد و منافع نامشروع آنان را مورد تهدید قرار داد، و ابهت پوشالی آنان را فرو افکند، برای آغاز سازندگی کشور ویرانه‌ای که میراث نظام سراپا وابسته شاهنشاهی پهلوی بود، نیاز به عزم و اراده ملی و تشکیلاتی مناسب برای نقدسازی ظرفیت بی‌پایان مردمی داشت، تشکیلاتی که علاوه بر کار ویژه‌های داخلی، به عنوان پشتوانه قابل اتکای نظام اسلامی در مجامع و صحنه‌های جهانی هم قابل محاسبه و ملاحظه باشد. یکی از خطراتی که انقلاب نوپای اسلامی را تهدید می‌کرد، حمله نظامی بود. امام در فرمان تشکیل بسیج فرمودند: «باید همه قوایمان را مجتمع کنیم برای نجات دادن یک کشور. باید اگر مسائلی برای ما پیش بیاید، هرچه هم سخت باشد، تحمل کنیم... قوای خودتان را مجهز بکنید و تعلیمات نظامی پیدا کنید و به دوستان‌تان هم تعلیم دهید... مملکت اسلامی همه‌اش باید نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشد... همه جا باید این‌طور بشود که یک مملکتی بعد از چند سالی که بیست میلیون جوان دارد، بیست میلیون تفنگدار داشته باشد و بیست میلیون ارتش داشته باشد...».
هنوز یک سالی از صدور فرمان امام(ره) نگذشته بود که جنگی تمام‌عیار به نمایندگی از سوی آمریکا و متحدان او توسط چکمه‌پوش محلی‌شان، یعنی رژیم بعث عراق به ایران اسلامی تحمیل شد. در آن شرائط بحرانی، که ارتش در حال خودسازی و تثبیت نظم و انضباط داخلی بود و سپاه پاسداران هم نهادی نوپا و فاقد تجهیزات و تجربه‌های لازم برای مقابله با متجاوز خارجی بود، نعمت آن تصمیم خدایی در تشکیل بسیج بر همگان روشن شد. دشمن در همان روزهای نخستین با مردمی مواجه گشت که با دستان خالی به دفاع از کیان مقدس نظام اسلامی برخاسته و از ایثار جان خویش دریغ نمی‌کردند. جوانان سلحشوری که به فرمان امام(ره) در پایگاههای مقاومت تحت عنوان بسیجی گرد آمده و با اشاره ایشان به جبهه‌های نبرد هجوم می‌بردند و تا آخرین قطره خون خویش، ایستادگی و مقاومت می‌کردند. در هشت سال دفاع‌مقدس، بسیج آنچنان درخشید که دشمنان لب به اعتراف گشودند که: «قدرتی که در بسیج نهفته است، توان مقابله با یکایک ارتش‌های کلاسیک جهانی را دارد.» بسیج با جذب، سازماندهی و آموزش نیروهای مردمی توانست سرانجام جنگ را عزتمندانه و سرفرازانه به نفع نظام اسلامی‌مان به پایان ببرد بدون آنکه وجبی از خاک کشور را در اشغال بیگانگان باقی گذارده باشد. فداکاریهای بی‌نظیر بسیج در جای جای ایران اسلامی چنان بود که امام بزرگوارمان خطاب به بسیجیان فرمود: «شما آئینه مجسم مظلومیتها و رشادتهای این ملت بزرگ در صحنه نبرد و تاریخ مصور انقلابید. شما فرزندان دفاع‌مقدس و پرچمداران عزت مسلمین و سپر حوادث این کشورید».
بسیج، وظیفه خود را نه تنها در جنگ که در همه صحنه‌های انقلاب برای دفاع از دستاوردهای انقلاب می‌بیند و حتی در حوادث طبیعی و بلایا نیز حضور بسیجیان موجب حیرت و شگفتی خارجیان حاضر در صحنه می‌شود به‌گونه‌ای که در زلزله رودبار (سال 1369)، آنها با مشاهده حضور گره‌گشای بسیجیان اقرار کردند که به حضور نیروهای امدادی خارجی احتیاج نیست.در عرصه فرهنگ و مقابله با تهاجم و شبیخون گسترده و بی‌سابقه فرهنگی، نقش بسیج در جلوگیری از استحاله فرهنگی بسیار آگاهی‌بخش و افشاءکننده بوده و هست. حضور فضیلت آفرین بسیجیان و فرهنگ‌سازی ایثار و شهادت‌طلبی از سوی آنان، موقعیتی را برای «جان‌نثاران حضرت اباعبدالله الحسین(ع)» به‌وجود آورد که امام راحل(ره) در مورد آنان فرمود: «اگر بر کشوری ندای دلنشین بسیجی طنین اندازد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید...، امروز یکی از ضروری‌ترین تشکل‌ها، بسیج دانشجو و طلبه است...، فرزندان انقلاب به هیچ‌وجه نگذارند ایادی آمریکا و شوروی در دانشگاه‌ها و حوزه‌ها نفوذ کنند...، باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است؛ چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامی نیست. باید هسته‌های مقاومت را در تمامی جهان به‌وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد».آخرین عبارات آن پیر و مراد مستضعفان جهان به بسیجیان این بود: «من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می‌بوسم و می‌دانم که اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت. بار دیگر تأکید می‌کنم که غفلت از ایجاد ارتش بیست میلیونی، سقوط در دام دو ابرقدرت جهانی را به دنبال دارد...، من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می‌خورم و از خدا می‌خواهم تا با بسیجیانم محشورم گرداند. چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی‌ام».
بسیجی که امام و مقتدای خود را بزرگ بسیجی تاریخ، مولا امیرالمؤمنین حضرت علی علیه‌السلام می‌داند، مورد مدح امناء و زعمای دین قرار می‌گیرد، آنچنان‌که زیباترین توصیفات را از ولی امر و نائب امام زمان خویش رهبر معظم انقلاب دریافت کرده است.
محمداسماعیل امام‌زاده

 


بهروزساقی
دیشب خبر رسید که حالش خراب شد
گویی دعای اهل سما مستجاب شد

مرغ از قفس رها شد و پرواز کرد و رفت
او سال ها در آتش عشقش کباب شد

آمد ندای ارجعی ای جان بیقرار
دیگر درنگ چیست که گاه شتاب شد

"عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد"
این بار او برای وصال انتخاب شد

ققنوس وار تا که رها گردد از خودش
چندی به درد و محنت دنیا عذاب شد

از جمع عاشقانه یاران چه مانده است
جز شعله ای که سوخت و شمعی که آب شد

 


(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(4(صفحه (2.3.10