داغی که تازه شد |
|
راهی که میلسپو هموارکرد مستشاران آمریکايی در ایران روایتی
مستند از دخالتها و جنایات آمریکا در ایران 1392-1332 |
|
نگاهی به تبلیغات تلویزیونی و تاثیر گذاری رسانه ملی- بخش دوم |
|
|
|
|
Research@kayhan.ir نورى با توهين آشكار به حضرت امام خمينى(ره) و سخنان و
مواضع ايشان عليه رژيم صهيونيستى و جريان سازش در دادگاه گفت : «سخنان امام
خمينى درباره اسرائيل را بايد در ظرف زمانى خاص خود مورد بررسى و امعان نظر قرار
داد، سخنان مذكور به دورانى كه ملت فلسطين و رهبران آن و اغلب كشورهاى عربى و
اسلامى در حالت دشمنى و جنگ مسلحانه با اسرائيل به سر مىبردند تعلق داشت».302
سرانجام دادگاه ويژه روحانيت پس از شش جلسه و استماع آخرين دفاعيات متهم و در
شرايطى كه سيد محمود دعايى، طه هاشمى و نظامزاده از اعضاى هيأت منصفه دادگاه ويژه
و از نزديكان به مجمع روحانيون مبارز حاضر به شركت در جلسات دادگاه نبودند، با ذكر
مستندات قانونى عبدالله نورى را به 5 سال حبس و پنج سال محروميت از فعاليتهاى
مطبوعاتى محكوم كرد. محاكمه عبدالله نورى با واكنشهاى وسيعى در محافل سياسى داخل
و خارج از كشور روبهرو شد. عبدالله نورى كه زمانى به دليل پيروى از امام
خمينى(ره) و رهبرى انقلاب از نگاه رسانههاى بيگانه مستحق هرگونه توهين و دشنام
بود، به يكباره به قهرمان نستوه غرب تبديل شد. اين در حالى بود كه او خود زمانى در
جمع همكاران وزارت كشور نسبت به اين كه افراد به عامل رسانههاى بيگانه بدل شوند،
هشدار داده بود : «. . . يك وقت جورى نشود، ببينيم كه حرفهاى راديوهاى بيگانه با
حرفهاى ما جور دربيايد. من بالاتر از اين بيان مىكنم كه نكند راديوهاى بيگانه را
ما تغذيه كنيم و آنها نطق ما را بگذارند، نوشتهها و مصاحبههاى ما را بگذارند و
بخوانند...»303 ولى متأسفانه خود او به عنوان منبع خوراك رسانههاى غربى تبديل
شده بود. روزنامه نيويورك تايمز از وى به عنوان «مارتين لوتر انقلاب ايران» و
اصلاحگر دينى ياد كرد.304 روزنامه الشرق الاوسط از نورى به عنوان شخصيتى كه راه را
براى پايان دادن «خمينيسم» هموار كرده است، با احترام نام برد.305 همين روزنامه چاپ
بيروت، چند روز بعد، عبدالله نورى را «بوريس يلتسين ايران» خواند كه مىتواند سوت
پايان حاكميت جمهورى اسلامى ايران را به صدا درآورد.306 روزنامه نيويورك تايمز
با فراخوان تلويحى مردم براى شورش به خاطر زندانى شدن عبدالله نورى نوشت: «زندانى
شدن عبدالله نورى مىتواند به شورشهايى نظير شورشهاى دوران انقلاب منجر شود.
شورشهايى كه سقوط حكومت سلطنتى را به دنبال داشت».307 در كنار حمايت كمسابقه
رسانههاى غربى از عبدالله نورى، احزاب و گروههاى اصلاحطلب نيز به حمايت وى
پرداختند. آنان با تشكيل كميتهاى به نام «همبستگى ملى براى آزادى نورى» تلاش كردند
تا در كنار اعتراضات، فشارهايى را براى فرار وى از مجازات ترتيب دهند. در اين ميان
مجمع روحانيون مبارز نيز برخلاف بسيارى از دوستداران امام و انقلاب كه به محكوم
كردن اظهارات نورى اقدام كردند، با صدور بيانيهاى ضمن دفاع از عبدالله نورى، مجددآ
عملكرد دادگاه ويژه روحانيت را كه از نهادهاى به يادگار مانده حضرت امام(ره)
مىباشد، جناحى قلمداد كرد : «دستگيرى عبدالله نورى نشان از عملكرد نادرست و
تمايلات جناحى دادگاه ويژه روحانيت دارد».308 محاكمه نورى كه ظاهرآ داغ مجمع
روحانيون مبارز را تازه كرده بود، به عقدهگشايى در اين رابطه كشاند : «برخورد
ايذايى با آيتالله موسوى خوئينىها و تعطيلى روزنامه سلام و محكوميت ايشان، برخورد
با آيتالله خلخالى و ممنوعالخروج كردن حجةالاسلام محتشمى و سيد هادى خامنهاى،
احضار و محكوميت حجةالاسلام بيات، احضار و محكوميت حجةالاسلام منتجبنيا با
دستاويز واهى، محكوميت عيسى ولايى، تبعيد حجةالاسلام موسويان از مشهد به قم،
محكوميت و زندانى نمودن آقاى كديور و زندانى نمودن حجةالاسلام عبدالله نورى دليلى
بر عملكرد جناحى دادگاه ويژه روحانيت است».309 اين بيانيه مجمع روحانيون مبارز
در حالى صادر مىشد كه حضرت امام(ره) بارها در خصوص دادگاه ويژه روحانيت بياناتى را
فرموده بودند. ايشان چند ماه پس از صدور فرمان تشكيل دادگاه ويژه روحانيت در جمع
دادستانها و حكام شرع در اين باره فرمودند : «خداى متعال مىداند اين را كه قضيه
دادگاه ويژه اگر باشد، براى اين نيست كه دفاع باشد؛ براى اين است كه يك دسته اشخاص
فاسد مىخواهند اشخاص آبرومند را از بين ببرند؛ و اين كه آقايان طرح كردند كه در
محيط خود اينها باشد، براى اين كه خودشان هم مىشناسند اينها را. والّا ما ابدآ نظر
نداريم به اين كه اينها [روحانيون] فرق داشته باشند با سايرين. نخير. فرق دارند.
فرق اين است كه شيطنت [و] ملعنتشان بيشتر از ديگران است. آنقدر صدمهاى كه اسلام
از يك آخوند فاسد مىخورد از محمدرضا نمىخورد! در روايات هست كه آخوند فاسد و
ملّاى فاسد در جهنم از بوى تعفنش اهل جهنم در عذاب هستند. در اين دنيا هم از بوى
تعفن بعضى از آخوندهاى فاسد دنيا در عذاب است. ما طرفدارى از عمامه نمىكنيم، ما
طرفدارى از اسلام مىكنيم. اين اسلام پيش شما باشد معظّم هستيد. پيش هر كسى باشد
معظّم است. عمل نكردن به اسلام و خيانت كردن به اسلام [ از] معمم باشد بدتر است از
آن كسى كه غير معمم باشد. براى اين كه ضررش به اسلام بيشتر از ديگران است. امّا
قضيه اين كه يك مطلبى باشد نيست. مىخواهند همه همان دادگاههاى عمومى باشد. هيچ
فرقى به حال ما ندارد».310 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
302- همان، ص 149. 303- سخنان عبدالله نورى در جمع شوراى ادارى استان گيلان، به
تاريخ 9/3/1372. 304- روزنامه آريا، به تاريخ 11/9/1378. 305- روزنامه صبح
امروز، به تاريخ 11/9/1378. 306- واحد مركزى خبر، به تاريخ 7/9/1378. 307-
واحد مركز خبر، به تاريخ 15/9/1378. 308- روزنامه اطلاعات، به تاريخ 9/9/1378.
309- همان. 310- صحيفه امام(ره)، ج 9، ص 290. پاورقی
|
|
|
Research@kayhan.ir تالیف: کامران غضنفری تا سال 1919، آمريکا نفوذ و
منافع کمي در ايران داشت. قدرت آمريکا قبل از پايان جنگ جهاني اول، در مقايسه با
کشورهاي نيرومند قابل توجه نبود. اما به تدريج طي دوره 1919 الي 1921، وزارت خارجه
آمريکا گامهاي مرددي در جهت به کاربردن سياستي جديتر در ايران برداشت.10
شرکتهاي نفتي آمريکايي از دهه 1920 براي دستيابي به امتيازاتي در ايران، تلاش کرده
بودند. کمپاني نفتي "استاندارد اويل" که از شرکتهاي بسيار بزرگ آمريکايي بود، در
سال 1920 (1299)براي کسب امتياز نفت شمال ايران مذاکراتي را آغاز کرد. کمپاني نفتي
"سينکلر" نيز دو سال بعد گفت وگوهاي مشابهي انجام داد.11 "کمپاني نفت آمريکا"
نيز که شعبهاي از کمپاني نفتي "سي بورد" بود، در سال 1316 و کمپاني نفتي
"استاندارد وکيوم" در سال 1319 در همين راستا تلاش کردند. اما لرد کرزن (وزير
امور خارجه انگليس) در گفتوگو با وزير خارجه ايران درباره ورود کمپاني "استاندارد
اويل" به خاک ايران، به شدت هشدار داد و تأکيد کرد که اين اقدام به معناي رقابتي
است که در آينده منبع دردسر خواهد شد و نميتوان انتظار داشت که دولت انگليس نظر
مساعدي نسبت به آن داشته باشد. حضور فزاينده آمريکا در ايران در اوايل دهه
1940، تنش موجود ميان آمريکا و انگليس را به شدت افزايش داد. هرچند تلاش کمپانيهاي
نفتي آمريکا به شکست انجاميد، اما نمايانگر علاقهمندي آمريکا به حوزههاي نفتي
ايران بود. شکست تلاشهاي کمپانيهاي آمريکايي براي کسب امتياز در طول اين دوره
بيست ساله، تا اندازه زيادي به دليل مخالفت انگليسيها بود.12 با حمله آلمان به
لهستان در ماه سپتامبر 1939 (شهريور 1318) و شروع جنگ جهاني دوم، فصل نويني در تلاش
قدرتهاي بزرگ براي ادامه و يا گسترش سلطه خود بر جهان آغاز گرديد. عليرغم اعلان
جنگ انگليس و فرانسه و بسياري از کشورهاي همپيمان آنان به آلمان، ايران از همان
ابتدا در بيانيههاي رسمي ، بيطرفي خود را در جنگ اعلام کرد.13 با وجود اين در طي
جنگ، متفقين بيطرفي ايران را نقض کردند. صبح روز سوم شهريور 1320، نيروهاي مسلح
اتحاد جماهير شوروي و انگلستان با عبور از مرزهاي شمال، غرب و جنوب کشور، بيآنکه
با مقاومت قابل توجهي از سوي ارتش ايران مواجهه شوند، بخشهاي وسيعي از خاک ايران
را اشغال کردند.14 وقايع شهريور 1320 و اشغال ايران، منجر به خروج اجباري رضا
شاه از کشور گرديد. به درخواست انگليسيها که از توانايي کافي براي کمکرساني به
دولت شوروي در مقابل آلمان هيتلري برخوردار نبودند، پاي آمريکاييها در تکميل اشغال
ايران باز شد. هرچند اگر انگليسيها نيز چنين تقاضايي نميکردند، آمريکاييها
بهعنوان قدرت برتر و درگير جنگ، وارد صحنه ميشدند. همانگونه که روزولت
رئيسجمهور وقت آمريکا ، پيشنهاد کرد تا مسئوليت حمل مواد و مهمات در ايران، بهطور
کلي به آمريکا واگذار شود و چرچيل نخستوزير انگلستان ، از اين پيشنهاد استقبال کرد
و آن را پذيرفت. به اين ترتيب راه ورود و نفوذ هرچه بيشتر آمريکا به صحنه سياست،
ارتش و اقتصاد ايران باز شد.15 تعداد سربازان آمريکايي که براي ارسال مهمات و مواد
ديگر به شوروي به ايران آمده بودند، بسيار زياد بود و روز به روز هم بر تعداد آنها
افزوده ميشد بهطوريکه در ماه ژانويه 1943 (دي ماه 1321) تعداد آنها به سي هزار
نفر بالغ گرديد. حضور سربازان آمريکايي در ايران، تنها به خواست و دعوت دولت
انگلستان از آنها صورت گرفته بود و در اين زمينه هيچ موافقتنامه يا قراردادي بين
دولتهاي ايران و آمريکا به امضاء نرسيده و اصولاً مذاکرهاي هم به ميان نيامده
بود.16 چند يگان از نيروهاي ارتش ايالات متحده در جنوب ایران پیاده شدند و
"فرماندهی خلیج فارس" را ایجاد کردند تا در حمل و انتقال تدارکات نظامي، که از سوي
آمريکا از راه ايران به شوروي تحويل ميشد، کمک کنند .در سال 1322 نیز ژنرال دونالد
کانالي، بهعنوان فرماندهي نيروهاي آمريکايي، در تهران مستقر گرديد. در آن موقع،
دولت ايران از وزارت امور خارجه آمريکا درخواست کرد براي توجيه حضور نيروهاي خود در
خاک ايران و آبهاي ساحلي خليجفارس، به پيمان سه جانبه انگليس - شوروي - ايران
ملحق شود؛ ولي دولت ايالات متحده که پيوستن به چنان قراردادي را به سود خود
نميدانست، با پيشنهاد ايران موافقت نکرد.17 در ماه سپتامبر 1942(شهریور 1321)
، ايالات متحده آمريکا اقدام به ايجاد "هيئت نظامي ايران" نمود تا بتواند
بهوسيله آن از عهده فراهم کردن تسهيلات لازم براي تأمين نيازهاي انگلستان در منطقه
خليجفارس و همچنين حمايت و کمک به شوروي برآيد. وظيفه رسمي اين هيئت نظامي
آمريکايي اجرا و انجام تعهدات قانون وام و اجاره براي انگلستان در ايران بود.
مقامات رسمي و دولتي ، هدف تشکيل اين هيئت نظامي را در جهت " پيشبرد مقاصد آمريکا
در هدفهاي جنگي خود" عنوان کردند.18 اعزام "هيئت نظامي ايران" هرچند در بدو
امر براي کمک به انگلستان در منطقه خليجفارس و حمايت از کمکرساني به دولت شوروي
بود، اما تشکیلات این عده که متعاقباً عنوان فرماندهي خليجفارس را به خود گرفت،
راه را براي نفوذ و حضور مستشاري آمريکا در ايران باز نمود. در حوزه نظامي، ابتدا
هيئتي به رياست "گريلي" که بعدا جاي خود را به ژنرال "ريدلي" داد، مأمور
بازسازي ارتش ايران گرديد. "زيمرمن" نوسازي شهرباني و اداره پليس را عهدهدار شد
و ژنرال "شوارتسکف" نيز در رأس هيئتي مسئول بازسازي ژاندارمري گرديد.19 دکتر
ميلسپو نيز که در اوايل سلطنت رضا شاه، رئيس کل ماليه ايران بود، يک بار ديگر به
توصيه واشنگتن براي تصدي خزانهداري کل ايران انتخاب شده، در سال 1321 با اختيارات
وسيعي به ايران ميآيد. گروه کثيري از مستشاران آمريکايي همراه وي نيز تمام مقامات
مهم مالي و اقتصادي ايران را اشغال ميکنند تا بدین وسیله زمینه حضور گسترده آمریکا
در این کشور را فراهم سازند.20 اما اين وضع ديري نميپايد و در سال 1323 دکتر مصدق
(که در آن هنگام نماينده مجلس بود) از فرصت نخستوزير شدن سهام السلطان بيات ـ عامل
انگليسيها که در ضمن خواهرزاده دکتر مصدق نيز بود ـ استفاده کرد و طرح الغاي
اختيارات دکتر ميليسپو را که خواهان گشودن پاي هيئتهاي نفتي آمريکايي به ايران و
محدود شدن بهرهبرداري انگليسيها از نفت جنوب بود را ارائه کرد. مجلس نيز در
تاريخ هجدهم دي ماه 1323 به الغاي اختيارات ميلسپو رأي داد. ميلسپو تهديد به
کنارهگيري کرد و چون دولت تسليم درخواستهاي او نشد، از کار کناره گرفت و از ايران
خارج شد.21 بدين ترتيب، رسيدگي به وضعيت اقتصادي ايران و قحطي بزرگي که به دنبال
اشغال ايران از سوي متفقين به وجود آمده بود، از جانب ميلسپو نيمه کاره رها شد.22
در طي سالهاي جنگ جهاني دوم، ايرانيان يک بار ديگر تلاش کردند تا آنچه را که
آمريکاييها علاقهمندي روزافزون به ايران ميخواندند جلب کرده، از آمريکا بهعنوان
يک نيروي سوم قدرتمند براي ايجاد توازن و تعادل بين دو قدرت شوروي و انگلستان در
ايران استفاده نمايند. در تعقيب همين سياست بود که برخي از دولتمردان ايران بسيار
مشتاق بودند تا پاي کمپانيهاي نفتي آمريکايي را به ايران باز کرده و با اعطاي
امتيازات نفتي به شرکتهاي آمريکايي، دولت ايالات متحده را بيش از پيش به ايران
علاقهمند نمايند.23 چند سال پس از پايان جنگ جهاني دوم، هنگامي که صنعت نفت در
ايران ملي اعلام شد و دولت مصدق بر سر کار آمد، هنوز هم برخی ايرانيان نظر مساعدي
نسبت به ايالات متحده آمريکا داشتند. هنوز خاطره حمايت در برابر شوروي در سازمان
ملل متحد، تشويقهاي جورج آلن سفیر آمریکا در ایران ، در بازپسگيري آذربايجان و
در موافقتنامه نفت با شوروي، در اذهان زنده بود. هنوز اين گروه ، آمريکا را نيروي
سومي ميپنداشتند که حاضر است آنها را در برابر فشارهاي همسايگان شمالي و جنوبي
حمايت کند و انتظار داشتند همانطور که در قضيه آذربايجان و فشارهاي شوروي، از
ايران پشتيباني کرده بود، اکنون نيز در قضيه نفت جنوب و کشمکش با دولت انگليس، از
کمک دريغ ننمايد.24 اما اين حسن نظر نسبت به دولت آمريکا، دوام چنداني نيافت.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
|
|
|
حسام آبنوس کپی برداری از تبلیغات غربی اصل خلاقیت و نوآوری همیشه در
تمام زمینه ها مورد توجه بوده و هست. در این بین یکی از قسمت هایی که این نوآوری و
خلاقیت را می طلبد، رسانه ملی است، برای رساندن بهتر پیامهای خود. نه تنها در
تولیدات تلویزیونی اعم از سریال و تله فیلم و برنامه های گوناگون کمتر شاهد این
گونه خلاقیت و نوآوری ها هستیم، در زمینه تولید پیام های بازرگانی نیزاین قضیه دیده
میشود. به نحوی که کپی برداری از تبلیغات تلویزیون های بیگانه و بعضا برنامههای
نامربوط با روح اسلامی و انقلابی در رسانه ملی هویداست. جدای تقلید از كاراكترها و
فیلمهایی چون»جانی دپ«در »دزدان دریایی كارائیب»، «سوپر من»، «جومانجی»، هریسون
فورد در سری فیلمهای «ایندیانا جونز» و... در تازهترین نمونه، برای تبلیغ یك
برنج، از حال و هوا و فضای مسابقه »امریكن گات تلنت« Americans Got Talent استفاده
شده است. این مسابقه كه به نام اختصاری AGT نیز شناخته میشود، در واقع یك شوی
واقعگرایانه است كه شبكه »ان بی سی«آن را تهیه میكند. در هر قسمت این مسابقه
هنرمندانی اعم از خواننده، شعبدهباز، بازیگر و... برای كسب جایزهای یك میلیونی با
یكدیگر رقابت میكنند و جالب آنكه اغلب اتفاقاتی كه در این برنامه میافتد و جملاتی
كه میان داوران و شركتكنندگان رد و بدل میشود، هیچ سنخیتی با فرهنگ ما و ضوابط
صدا و سیما ندارد. با وجود این خیلی راحت در تبلیغ محصولی ایرانی از آن اقتباس
میشود و احتمالاً خیلیها هم كه اهل تماشای ماهواره نیستند، هیچ اطلاعی از جزئیات
این مسابقه ندارند تا به نكته آگهی مذكور پی ببرند. از دیگر تبلیغاتی که گرته
برداری از یک ویدئو کلیپ یکی از خواننده ها و مدلهای زن معروف هالیوودی در تولید
آگهی بازرگانی یکی از بانک های خصوصی است. موسیقی و تصاویر این تیزر تبلیغاتی
همانند ویدئو کلیپ این خواننده است با این تفاوت که یک مرد در صحنه حاضر می شود.
ترویج فرهنگ مصرف این روزها خبرها حاکی از کمبود بودجه صدا وسیما است. از همین
رو رسانه ملی در یک حجم وسیعی اقدام به پخش آگهیهای تجاری می نماید. این روند به
قدری بدقواره و نامناسب است که مدیران و برنامه سازان تلویزیون از هر فرصتی برای
معرفی کالاهای مورد نظر استفاده می کنند. این موضوع به خوبی در یکی از سریالهای
طنز سیما مورد توجه واقع شد. بازیگر نقش اول سریال با یک پیشنهاد خوب برای معرفی
کالاهای گوناگون در برنامه رادیویی که به عنوان کارشناس روانشناسی حضور دارد روبه
رو می شود و او از هرگونه ترفندی برای معرفی کالای مد نظر استفاده می کند تا اسمی
از آن کالا برده باشد. این موضوع تبعاتی بدنبال دارد که یکی از آنها مصرف گرایی
خواهد بود. موضوعی که با روح اسلام اصیل مخالفت دارد. تبلیغات رنگارنگ و گوناگون و
تهییج مخاطب برای تهیه حتی یک نمونه از کالای مورد تبلیغ در دامن زدن به موج مصرف
گرایی بی تاثیر نیست. تبلیغات تلویزیونی با مدیریت ذهن مخاطب و جهت دهی به سلیقه
آنها و ایجاد یک حس آشنا برای مصرف کنندگان به هنگام تهیه یک محصول آنها را بر این
وا می دارد که این محصول هم از نظر کیفیت و هم از نظر قیمت در رتبه ای بالاتر از
سایر محصولاتی که تبلیغات کمتری از آنها دیده شده است قرار دارد از همین رو
خریداران این محصولات به طور ناخودآگاه به سمت تهیه و خریداری این محصولات کشیده
میشوند. از دیگر مصادیق ترویج مصرف گرایی، تعیین جوایزی بالا به نسبت ابعاد یک
محصول است. هر هفته یک دستگاه خودرو برای یک بسته چای، شمش طلا در پودر لباسشویی،
هزاران سکه طلا در خرید چیپس و پفک و ... همه از راه های مدیریت روانی صاحبان محصول
بر مشتریان خود است. بزرگنمایی یا دروغ پراکنی ! دروغ گفتن و تدلیس)تدلیس
یعنی مخفی کردن معایب و از ریشه تاریکی میآید؛ مثل این که کالایی را در تاریکی
گذاشته باشند تا مشتری معایبش را نبیند و این نیز از نمونههای کلاهبرداری تلقی
میشود و موجب فسخ معامله است.( از ذمائم اخلاقی هستند. نکته حائز اهمیت در این بین
بی توجهی رسانه ملی که با شعارهای پر طمطراق، خود را رسانه امید و آگاهی معرفی می
نماید به رفتارهای خلاف سنت اسلام در برخی تبلیغات است. بزرگنمایی، یکی از رفتارهای
عادی در پیام های بازرگانی تلویزیون است. به عنوان مثال، تبلیغات دروغینی که از
تمیزکنندهها به نمایش گذاشته میشود و با یک مرتبه اسپری کردن از پاک کننده و یک
پارچه میتوان کثیفترین شیشه، وان یا گازخوراک پزی را پاک کرد از نمونههای این
نمایشهای دروغین هستند که البته دامنه بسیار گستردهای در تمام کالاها و خدمات
دارد؛ نمایش خلاف واقع از مواردی است که در احکام معامله نیز به عنوان یکی از موارد
غش در معامله و حرام تلقی میشود.
|
|