چراغ راه |
|
خصوصیات روحی عباد الرحمن |
|
دو داروى آرامبخش در قرآن |
|
حکایت خوبان |
|
پرسش وپاسخ |
|
نفی شخصیتپرستی در الگوسازی |
|
سلوک عارفانه |
|
کیمیای اخلاق |
|
|
|
|
آثار علم و دنیاطلبی قال النبی (ص): منهومان لایشبعان: طالب علم و طالب
دنیا.فاما طالب العلم فیزداد رضیالرحمان، واما طالب الدنیا فیتمادی فیالطغیان.
پیامبر اعظم (ص) فرمود: دو گرسنه سیری ندارند: جوینده علم و جوینده دنیا. جوینده
علم به خشنودی روزافزون خداوند دست مییابد، و طالب دنیا. در سرکشی فرو میرود. (1)
1- بحارالانوار، ج1، ص 182
|
|
|
* روحالله موحدنژاد یکی از اصطلاحات قرآنی، عبادالرحمن است. در آیات قرآنی
گاه سخن از عبادالله و عبدالله است و گاهی سخن از عبادالرحمن است. در بیان این که
چه تفاوتی میان الله و الرحمن است سخن بسیار گفتهاند. برخی بر این باورند که این
دو، همتراز یکدیگر هستند و همان گونه که الله اسم اعظم و جامع الهی است، همچنین
الرحمن اسم اعظم و جامع الهی است. پس هر دو، اسم خاص خواهند بود. از این رو
نمیتوان نام کسی را الرحمن گذاشت چنان که جایز نیست کسی را الله نامید بلکه باید
عبدالله و عبدالرحمن نامید. تفاوت رحمن و الله البته برخی دیگر بر این باورند
که الله از جامعیت بیشتر برخوردار است که الرحمن آن جامعیت را ندارد، چرا که الله
اسمی است که اسمای جلالی را نیز با خود همراه دارد در حالی که الرحمن تنها ناظر به
اسمای جمالی است. در حقیقت الرحمن ناظر به حوزه رحمانیت و ربوبیت است. لذا وقتی
خداوند از الرحمن در قرآن سخن گفت، مشرکانی که قایل به ربوبیت غیرخدا بودند، با
تمسخر و تحقیر و آوردن واژه ما موصوله که برای غیر ذویالعقول به کار میرود،
میپرسند: ما الرحمن؟ این رحمن چه چیزی است؟ چرا که ایشان قائل بودند که خداوند
خالق هستی است ولی غیر از ربوبیت مطلق و ربالعالمین بودن، ربوبیت در جزئیات را
برای او قایل نبوده و ربوبیت دریا و آسمان و زمین و مانند آنها در اختیار دیگران
است. پس نمیپذیرفتند که همان خالق که ربالارباب است در همه چیز حتی جزئیات ربوبیت
نیز داشته و در وجه رحمانی و پروردگاری ظهور کرده باشد. بر همین اساس مشرکان به
سراغ ارباب انواع میرفتند و آنها را پرستش میکردند تا به نفع آنان پروردگاری کنند
و موجبات تقرب و شفاعت آنان را به سوی خداوند فراهم آورند (زمر، آیه3، یونس، آیه18)
از نظر مشرکان رحمن چیزی نیست که بدان ایمان آورند پس نسبت به او کافر شدند. (رعد،
آیه 30) در حالی که عقیده قرآنی بر آن است که الرحمن از طریق عرش بر همه کائنات
مسلط و مستولی است و به ربوبیت کلیات و جزئیات میپردازد. (طه، آیه 5) پس دیگر
نیازی به بت و واسطهها و ارباب انواع نیست که آنان پرستش شوند تا تقرب و شفاعتی
پدید آید. جامعیت دو اسم الله و رحمن خداوند در آیه 110 سوره اسراء بیان
میکند که الرحمن یا همان الله، اسم اعظم و جامع خداوند است که میتوان هر دو را به
یک معنا گرفت. پس همان الله که خالق است، پروردگار هم هست. بنابراین، تفاوتی در
عبادت و پرستش این دو وجود ندارد و اگر کسی خواست خالق و رب را پرستش کند میبایست
به همان الله و یا الرحمن توسل جوید و پرستش و عبادت کند. البته از این آیه میتوان
این را نیز فهمید که ذات الهی دو گونه تجلی دارد که یکی الله و دیگری الرحمن است،
با این همه تفاوتی در آن نیست، چرا که همه اسمای الهی عین ذات اویند و هر اسمی در
حقیقت بیانگر همه اسماء الهی هستند، زیرا ذات خداوندی مرکب نیست بلکه بسیط است که
بسیط الحقیقه کل الاشیاء است. به هر حال، تفاوتی در اصل اسمای حسنای الهی نیست. با
این همه دو اسم الله و الرحمن در میان دیگر اسمای الهی از ظهور و جامعیتی برخوردار
است که در دیگر اسمای الهی، این ظهور در جامعیت دیده نمیشود، البته این بدان معنا
نیست که در آنها این جامعیت نیست بلکه به ظهور نرسیده است، چرا که هر اسمی شامل و
حاوی همه اسماء الهی است. قرآن همانگونه که در آیاتی، الله را معرفی میکند در
آیاتی از جمله در سوره مبارکه الرحمن خداوند را به عنوان خالق، معلم قرآن و بیان،
معرفی میکند. همچنین در آیه 26 سوره هود و 56 سوره حج، الرحمن را به عنوان مالک
قیامت معرفی کرده است. با این همه وجه پروردگاری و جمالی خداوند در اسم الرحمن
بیشتر به چشم میخورد. هر چند که همین رحمن نیز به سبب شدت کفر انسانی ممکن است وجه
جلالیاش را بروز دهد. (مریم، آیه 45) وجه اخلاقی عبادالرحمن انسان بایستی
عبدالله شود یعنی بگونهای رفتار کند که تمامی اسمای الهی که در او به ودیعت نهاده
شده (بقره، آیه 31) در او فعلیت یابد و انسان رنگ خدایی گرفته و متاله شود. در این
صورت انسان کامل، مظهر اسمای جلال و جمال الهی خواهد بود و به همان میزان که مظهر
رحمت و مهر الهی است مظهر خشم الهی در برابر کافران و دشمنان خواهد بود. (فتح، آیه
29) خداوند در قرآن با توجه به وجه رحمانیت خود از بندگان متاله میخواهد تا بیش
از آنکه مظهر جلال الهی باشند مظهر رحمت و جمال الهی باشند. لذا از آنها میخواهد
که عبدالرحمن باشند و این وجه را بیش از پیش در حوزه اخلاقی و رفتاری به ویژه با
دیگران بروز دهند. به سخن دیگر در مقام پروردگاری و ربوبیت درآیند و چهرهای از
پرورش خداوندی را به نمایش گذارند. انسانی که خلیفه الهی است باید در مقام مظهر
ربوبیت الهی چهره عبادالرحمن را به نمایش گذارد و از مقام رحمت وارد شده و از مقام
جلال و خشم و غضب پرهیز کند. بیش از آنکه غضب کند بشارت دهد و مهربانی کند و با
احسان وگذشت بیتمنا و منت، دیگران را به هدایت سوق دهد. از این رو در حوزه
رفتارهای اجتماعی و اخلاقی از مومنان میخواهد که تجلی و مظهر الرحمن بوده و
عبادالرحمن باشند. در این مقام است که از نظر روحی سبکبال زندگی و حرکت میکنند
و با توجه به توکلی که دارند همه حول و قوت را از آن خدا میدانند، همانخدایی که
آنها را به انجام عملی توانا میسازد و خود را تنها ابزاری میدانند که مجرای فیض
الهی قرار گرفته است. این گونه است که در میان مردم با سبکبالی تمام حرکت میکنند.
خداوند در آیات 63 تا 70 سوره زخرف به بیان روحیات عبادالرحمن اشاره میکند.
البته یادآوری این نکته لازم است که عبادالرحمن در کاربردهای قرآنی بر انسان و
فرشتگان اطلاق میشود. به عنوان نمونه خداوند در آیه 19 سوره زخرف فرشتگان را
عبادالرحمن معرفی کرده است. در آیه 63 سوره زخرف نیز انسانها را مورد اشاره قرار
داده و با عنوان عبادالرحمن توصیف کرده و در حقیقت به خطمشی فکری و رفتاری
انسانها اشاره میکند. از جمله مهم ترین ویژگیهایی که قرآن برای عبادالرحمن
ذکر میکند این است که سبکبال هستند. واژه «هون» با فتحه هاء به معنای سبکبالی و با
ضمه به معنای خواری و ذلت و رسوایی است. (نحل، آیه 59؛ انعام، آیه 93؛ احقاف، آیه
20) پس عبدالرحمن کسی است که با سکینه، تواضع و وقار حرکت میکند و سبکبال نه
سبکسر است. اینان وقتی با برخورد جاهلانه و جاهلیتآمیز و ضداخلاقی مواجه
میشوند، عاقلانه و کریمانه میگذرند: اذا مروا باللغو مروا کراما و با سلامت و
گفتن سلام خداحافظی، از جاهلان دور میشوند. پس با آنان هم سخن و دهن به دهن
نمیشوند، بلکه با گذشت و احسان از آنان میگذرند به آنان میگویند: لنا اعمالنا
ولکم اعمالکم؛ شما کارتان را انجام بدهید ما کارمان را انجام میدهیم. این خطمشی
عمومی عبادالرحمن است. این همان رفتار بهشتیهاست. (واقعه، آیه 26) عبادالرحمن
اهل بیتوته و تهجد و شب زندهداری هستند و عبادتهای مستحب خود را درخلوت انجام
میدهند و اهل ریا نیستند و به دعا و نیایش میپردازند و از خداوند در زندگی توفیق
میطلبند. همچنین اهل انفاق اعتدالی هستند و بخل نمیورزند و اسراف نمیکنند. جان
ومال و عرض مردم را محترم میشمارند و از قتل و زنا پرهیز میکنند.
|
|
|
* بهروز یداللهپور قرآن مجید نسخه شفابخش جانهاى دردمند، از جانب خداوند
سبحان است: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَه
لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا(1) كه توسط پیامبرى
مهربان و فداكار، بر جانهاى حقیقتطلب و عاشق، رسانده شد. در كتاب مقدس مسلمانان -
قرآن مجید - دو داروى آرامبخش تجویز شده است كه در نوع خود، بىنظیرند؛ هم آرام
بخشند و هم درمانگر. هر یك از این دو دارو، ویژگى خاص خود را دارند كه به توصیف
آنها مىپردازیم. 1. یاد خدا «أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ
الْقُلُوبُ با یاد خدا، قلبها آرام مىگیرند».(2) در نگاه یك مسلمان، خداوند
سبحان، قدرت مطلق و صاحب همه ملك و ملكوت است و تمامى نظام هستى، سربازان اویند؛
هیچ قدرتى، جز قدرت او نیست؛ هیچ كس، نمىتواند بدون اذن الهى، نفع و ضررى برساند و
همه هستى، فرمانبردار اویند. صاحب و مؤثر در هستى، فقط خداست: «لا اله الا هو»(3)،
«لا مؤثر فى الوجود الا الله»، «لله جنود السموات و الارض»(4) و «و ان من شىء الا
یسبح بحمده».(5) پس، تنها اوست كه قدرت و مالكیت دارد و به هر كس كه بخواهد،
مىبخشد و از هر كس كه بخواهد، مىستاند: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ
تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن
تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ
قَدِیرٌ».(6) نكته دیگر اینكه تمامى گرفتارىها، دلتنگىها، تردیدها، بیمها و
امیدهاى بشر، در دو چیز نهفته است: الف) از دست دادن چیزى یا كسى. ب) به
دست نیاوردن چیزى یا كسى. اگر به طور دقیق به تمامى دغدغهها و نگرانىهایمان -
از كودك، نوجوان، جوان و... - بنگریم، از این دو حال بیرون نیست؛ یا نگران آنیم كه
آنچه داریم، از مال و جان و فرزند و موقعیت اجتماعى و...، از دستمان برود و یا
اندوهناك آنیم كه آنچه در آرزوى آن بودیم و برایش روز و شب تلاش كردیم، به دست
نیاوریم و یا مانعى پدید آید و ما از رسیدن به مطلوب و مقصود، باز مانیم. چه
بسیارند افرادى كه با این دو نگرش، شب و روز در ترس، دلهره، خستگى و افسردگى به سر
مىبرند و ساعتها، عمر شریف را به بیهودگى و بطالت مىگذرانند كه شاید... .
پسر جوانى كه در آرزوى دختر دلخواه خویش است و دخترى كه منتظر خواستگار عاشق خویش
است، هر دو نگران حوادث آینده هستند. اسلام با كلام وحى، بشارت مىدهد كه نگران
نباشید و ترسى نداشته باشید. اگر رابطه درست با صاحب نظام هستى برقرار كردهاید، بر
او توكل كنید و نگران نباشید؛ چون همه هستى در ید قدرت اوست و «حتى برگ درختى،
بىاذن او نمىافتد»(7)و او «هر آن چه را در آسمانها و زمین است، مىداند» و حتى
«آن چه را در دلها پنهان و نهان است، مىداند»(8) و «نگاه خیانتكار را مىشناسد و
به خیانت نگاه هم داناست».(9) قطرهاى کز جویبارى مىرود از پىانجام كارىمىرود
پس انسان با یاد این همه عظمت، قدرت و رحمت بیكران، بخشندگى بىانتها، غفران،
آمرزندگى و پوشاندن عیبها و خطاها، توبهپذیرى و فرصتسازى، پاككنندگى و تبدیل
سیئات به حسنات، امیددهى و جبرانسازى، آرام مىگیرد و امید را از دست نمىدهد؛
توان دوباره مىیابد؛ دل به او مىسپارد و آرام آرام به ساحل نجات دست پیدا مىكند.
2. همسر دومین آرامبخش كه در قرآن مجید به آن اشاره شده و از نشانههاى
خداوند به شمار مىآید، چیزى جز همسر آدمى نیست.در قرآن چنین آمده است:«وَمِنْ
آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا
وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدّه وَرَحْمَةً ».وازنشانه های اواینکه ازجنس خودتان
همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنهاآرامش یابید ودر میانتان مودت ورحمت قرار
داد. (10) دوره جوانى، دورهاى است كه انسان، حس استقلالطلبى و شخصیت پیدا
مىكند و مىخواهد دوستداشتنى باشد و دیگران را دوست بدارد؛ حس عجیبى در خود احساس
مىكند و نمىداند چه خواهد شد. از یك طرف، میل او به غیرهمجنس، فزونى مىیابد
و از جانبى دیگر، احساس شخصیت و استقلال، باعث اندكى جدایى از بافت دوره كودكى و
نوجوانى، در خانه و خانواده مىشود؛ هم گرایش او به سمت و سویى دیگر است و هم
علاقهاش به كسب اعتبار و جایگاه تازه. از دیگر سو، غریزه سركش جنسى، قوى
مىشود و ارضاى صحیح آن، باعث بهبودى روحى و روانى مىشود. اگر قربانیان بیمارىها
در جهان، بررسى شوند، شاید بیشترین قربانى، مخصوص بیمارىهاى جنسى باشد. آثار
زیانبار و وحشتناك این بیمارىها، در تمامى عرصههاى زندگى، قابل مشاهده است.
اسلام عزیز، در جهت آرامش بخشى، ازدواج را راهكار مناسبى در نظام آفرینش مىداند.
انسان در دوران جوانى، نیازمند رسیدن به همدم و مونسى است تا با عشقورزى و
مهربانى، ادامه مسیر را با او رهسپار گردد. دوستىها، هیچ گاه و براى هیچ كس،
آرامبخش نیستند؛ بلكه خود عرصهاى تازه در ایجاد دغدغهها، نگرانىها، خستگىها
و... مىباشند؛ اگر چه به ظاهر، هیچ كدام از دو طرف، بدان اعتراف نكنند.
بنابراین، آرامبخش دوم در قرآن، همسر نام دارد كه در كنار وى، انسان از خستگىها
رهایى مىیابد و احساس مىكند كه جهانى جدید شكل گرفته است. دو شخصى كه با هم هیچ
حس خاصى نداشتهاند، چنان شیفته و دوستدار هم مىشوند كه حتى ساعتى بدون هم را
نمىتوانند تحمل كنند؛ بدون هم، احساس خستگى مىكنند؛ براى هم بىتابى مىكنند؛ به
هم هدیه مىدهند و خالصانهترین محبتها را نثار هم مىكنند. پس باید با یاد
خدا، براى جهانى پر از امید و آرزوهایى زیبا و زندگى و سرزندگى و بندگى، اندیشید و
همسرى برگزید كه تا بهشت برین، همدم و مونس و همراه انسان باشد. از: تبیان
1. اسراء، 82. 2. رعد، 28. 3. بقره، 255. 4. فتح، 7. 5. اسراء، 44.
6. آلعمران، 26. 7. انعام، 59. 8و9. غافر، 19. 10. روم، 21
|
|
|
این گونه مباشید! علی (ع) درباره کسانی که از پشتوانه اخلاق عملی برخوردار
نبوده و در زندگی مذبذب و از ثبات رفتاری متعالی برخوردار نیستند چنین میفرماید:
«چون کسی مباش که بدون کار خیری امید به آخرت میبندد، و با آرزوی دراز خود توبه را
به تاخیر میاندازد... اگر بیمار شود، پشیمان میگردد، و اگر تندرستی یابد، آسوده
به لهو و شادی میپردازد. اگر بهبود یابد از خود راضی میشود، و چون بیمار شود
اندوه میخورد. هر گاه بلایی به او رسد خدا را به زاری میخواند، و اگر به رفاهی
دست یابد با خودخواهی رخ از خدا بر میتابد... (1) ...آنچه از دنیا به او رسد
سیر نگردد، و اگر از او گرفته شود قناعت نورزد، از سپاسگزاری در برابر آنچه دریافته
ناتوان است، به در برابر آنچه باقی مانده (و به او نرسیده) افزون خواه است... (2)
همچنین امام صادق (ع) در این زمینه میفرماید: خشن و درشتخوی مباش که مردمان خوش
نداشته باشند به تو نزدیک شوند، و سست (و ناتوان نیز) مباش که هر کسی تو را
میشناسد تحقیرت کند، و با بالاتر از خود بد رفتاری مکن، و پایینتر از خود را به
ریشخند مگیر. (3) 1- الحیاه، ج 7، ص 478 به نقل از نهجالبلاغه 2- همان، ص
479 به نقل از نهجالبلاغه 3- بحارالانوار، ج 78، ص 283
|
|
|
آتشخواران و عذاب همیشگی پرسش: از منظر قرآن چه کسانی آتشخوار هستند و
عذاب جاودان و همیشگی از آن چه کسانی خواهد بود؟ پاسخ: آتشخواران براساس
آیات نورانی قرآن کریم دو گروه در دنیا آتش میخورند: 1-کسانی که با کتمان
آیاتالهی و حقایق هستی به نام و نان و مقام میرسند و به این وسیله ارتزاق
میکنند. (بقره- 174) 2-کسانی که با ظلم و ستم اموال یتیمان را میخورند و با
حقه و حیله حق آنان را ضایع میسازند. (نساء- 10) عذاب همیشگی از آیه 81 سوره
بقره میتوان این گونه استنباط کرد که اگر هر انسانی: -مرتکب گناه شود - و
گناه کردن کار دائمی او شود - و آنقدر گناه کند که گناه سراسر وجودش را احاطه
نماید (یعنی اندیشه، گفتار و کردارش گناهآلود شود) - و در چنین شرایطی به طور
طبیعی، در فکر اصلاح خویش هم نخواهد بود و تا آخر عمر به همین روش ادامه خواهد داد.
دراین صورت چنین فردی اهل آتش است و درآن جاودانه خواهد بود.
|
|
|
* سیدعباس هدایتی یکی از روشهای قرآنی در تربیت و هدایت، الگوسازی و ارائه
الگو به دور از شخصیتپردازی و شخصیتپرستی است. مشکلی که در همه جوامع بشری در طول
تاریخ وجود داشته و دارد. بسیاری از مردم به جای آنکه از حقیقت پیروی کنند، در
اندیشه پیروی از شخص و شخصیت هستند. ولذا به بیراهه میروند. خداوند در قرآن،
شخصیتها را ارج مینهد و از آنان به بزرگی یاد میکند. اما هرگز این تعظیم اشخاص
به معنای تجویز شخصیتپرستی نبوده و نیست؛ زیرا معیارهای حق مشخص است که می بایست
براساس آن حتی شخصیتها ارزیابی شوند. شخصیت محوری بر پایه حق محوری و عصمت
ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا خداوند درباره پیامبر(ص) به عنوان یک شخص و
شخصیت، حکم مطلق به اقتدا میکند و میفرماید: لقد کان لکم فی رسولالله اسوه حسنه
لمن کان یرجو الله و الیوم الآخر و ذکر الله کثیرا؛ برای شما در رسول خدا اسوه نیکی
است برای کسانی که امید به خدا و روز آخرت دارند و خداوند را بسیار ذکرکنند.
(احزاب، آیه 21) درپاسخ باید گفت که دراینجا شخصیت با عنوان رسول الله مطرح شده
است که این عنوان خود بیانگر اموری است که هرگونه شبههای را میزداید؛ زیرا عنوان
رسولالله گویای آن است که ایشان دارای عصمت درتلقی، بیان و عمل است. پس در همه
مراحل، ایشان از عصمت برخوردار بوده و همین عصمت است که مطلب باطلی را دریافت
نمیکند حتی اگر شیاطین بخواهند در باطن رسولالله(ص) دخالت کنند و آن را به سمت
باطل سوق دهند (حج، آیه 52) و سخنی جز حق نمیگوید (نجم، آیه 4) و جز به حق عمل
نمیکند. (زمر، آیه 65؛ انعام، آیه 153؛ اعراف، آیه 3) پس آن چیزی که موجب شده
تا شخصیت رسولالله به عنوان الگوی مطلق معرفی شود، همان حق است که در همه وجودش
رسوخ کرده است. عصمت مطلق و عظمت وجودی ایشان است که چنین مجوزی را داده است.
خداوند به پیامبر(ص) دستور میدهد که باید به پیامبران پیشین اقتدا کرده و آنان را
الگوی خود قرار دهد، ولی این بدان معنا نیست که شخص آنان و یا حتی شخصیت آنان مراد
باشد، بلکه عنوانی است که بارها بر آن تاکید میکند که همان هدایت آنان است. از این
رو میفرماید: اولئک الذین هدیالله فبهدا هم اقتده؛ آنان کسانی هستند که بر هدایت
خداوندی هستند، پس بر هدایت آنان اقتدا کن. (انعام؛ آیه 8) دراینجا نفرموده است که
به آنان اقتدا کن بلکه فرموده است بر هدایت آنان اقتدا کن. اگر درباره
امیرمومنان علی(ع) نیز آمده است: ان علیا معالحق و الحق معه یدور کیفما دار؛ علی
باحق است و حق با علی. حق در جایی میگردد که علی میگردد. (بحارالانوار، ج 38، ص
30) این به آن سبب است که ایشان نیز مانند پیامبر(ص) تمام وجودش حق است و میتوان
از طریق ایشان حق را شناخت و دانست. ولایت فقاهت در همهجا همین مسئله مطرح
است. از جمله درمسئله ولایت فقیه که در آن مسئله ولایت فقاهت مطرح است نه ولایت
فقیه. یعنی شخصیت و شخص او ملاک برای پیروی نیست و ولایت برای فقاهت اوست پس اگر
تخلفی ولو باطنی و مخفیانه از حق و اسلام داشته باشد، از ولایت ساقط است. پس
آنچه باید الگو در زندگی قرار گیرد، حقیقتی است که در اشخاص است نه این که شخصیت را
بر حق چیره کنیم؛ زیرا چنین رویکردی به کفر و شرکی میانجامد که مسیحیان گرفتار آن
شدند.
|
|
|
رعایت سالک (ای سالک راه خدا!) رعایت به معنی چریدن و چرانیدن آمده است.
راعی را چوپان گویند چرا که گوسفندان را میچراند. چون حفظ کردن، مراقبت کردن و
توجه کردن لازمه چرانیدن است. «فمار عوها حق رعایتها» یعنی آنچه لازمه توجه، حفظ و
مراقبت بود به جای نیاوردند.(حدید-27) (بنابراین) در راه حق چنانچه ملاحظه آداب،
رسوم، احکام و اوامر الهی بشود رعایت حقوق حق شده است. و در آیه فوق نکوهش از آن
جهت است که رعایت حقوق الهی نشده است. رعایت حفظ نفس از مخالفت حق و نظر نداشتن به
غیر اوست به جهت عنایتی که حق متعال به حفظ نفس و کمال آن داشته است. حفظ نفس با
پیروی از احکام الهی و کمال آن با عمل کردن به نسخه کامل قرآن است. رعایت بر سه
درجه است اول رعایت در اعمال. دوم رعایت در احوال. سوم رعایت در اوقات مبادرت به
عمل روی بینظری، انجام عمل روی بصیرت و آگاهی، ناچیز شمردن عمل و چشمپوشی از آن
که موجب تکثیر عمل است درجه اول از رعایت است. متهم کردن جهد و کوشش، بیاعتنایی
به حال، وانمود کردن به اینکه نفس غنی و بینیاز است درجه دوم از رعایت است.
آگاهی از سیر، دل نبستن به مقامات، استخلاص از رؤیت صفا، درجه سوم از رعایت است. در
سیر و سلوک همیشه سالک با سه اصل روبه روست. رعایت آن سه اصل برای او کمال اهمیت را
دارد. آن سه یکی عمل است. یکی حال است. یکی وقت.1 1-مقامات معنوی، محسن بینا،
ج1، ص 143
|
|
|
نشانه مومن حقیقی رُوِيَ عَن الصّادِقِ عَلَيهِ السَّلامُ قالَ:لاتَکُونُ
مُؤمِناً حَتّي تَکُونَ خَائِفاً رَاجِياً وَ لاتَکُونُ خَائِفاً رَاجِياً حَتّي
تَکُونَ عامِلاً لِما تَخافُ وَ تَرجُو[1] حضرت امام جعفر صادق (ع)
فرمودند:مؤمن نيستيد، مگر اينکه خوف و رجاء داشته باشيد و شما خوف و رجاء نداريد،
مگر اينکه به آنچه به خاطر آن مي ترسيد يا به آن اميدوار هستيد، عمل کنيد. شرح
حدیث: در باب اينکه حقيقت ايمان چيست، روايات زيادي هست. امّا اين روايت مؤمن حقيقي
را مطرح مي نمايد که دو نشانه دارد. اگر اين دو نشانه در او نباشد، بداند مؤمن
نيست. اوّل خوف به معناي بيم، و دوّم رجا به معناي اميد. اگر فقط بيم باشد و اميد
نباشد و يا فقط اميد باشد ولي بيم نباشد، انسان بداند که حقيقت ايمان در او نيست.
خوف و رجاء دو صفت دروني و جوانحي ميباشد، يعني انسان در قلب خود خوف و رجاء
داشته باشد. حالا اين سؤال مطرح مي شود: بيم از چه کسی و اميد به چه چيزي؟ خوف،
بيم و ترس از کيفر و امید به پاداش و ثواب الهی. این دو امر درونی باید در اعمال
بیرونی انسان آشکار شود؛ به این معنا که انسانی که از کیفر و عذاب الهي یعنی جهنم
مي ترسد آنچه را خداوند حرام کرده است انجام نمي دهد که ترک واجبات و انجام گناه
و معصيت و محرّمات است. از طرف ديگر، اميد به پاداش، ثواب و بهشت خداوند دارد؛ به
اين معنا که اوامر الهي و واجبات را انجام مي دهد. البته انسان مؤمن بعد از ترک
حرام و انجام واجبات به مرتبه و درجه بالاتر، يعني ترک مکروهات و حتّي شبهات و
انجام مستحبّات ميرسد. انسان اگر به اعمال خود نگاه کند، بدون هيچ پيچيدگي و به
راحتي مي تواند بفهمد که حقيقتاً مؤمن است يا اينکه اسم مؤمن روي خود گذاشته است.
[1]بحار الانوار، جلد 75، صفحه 253 * پایگاه اطلاع رسانی آیت الله شیخ مجتبی
تهرانی(ره)
|
|