(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 19 شهريور 1388- شماره 19459
 

علي(ع)، فراتر از كمال
نگاهي به آداب شب قدر
حقيقت اين شب ها



علي(ع)، فراتر از كمال

خليل منصوري
انساني كه از همه توانمندي ها و استعدادهاي سرشته در ذات خويش بهره گرفته و كمبودهايش را برطرف و جبران نموده باشد، انسان كامل ناميده مي شود. چنين انساني به سبب تجليات الهي در خود، در مقام ربوبيت و پروردگاري مي نشيند و از سوي خداوند به عنوان جانشين بر ديگر موجودات هستي خلافت مي كند.
در اين ميان كساني هستند كه نه تنها از تمام توانمندي هاي خويش بهره مي گيرند، بلكه تمام ظرفيت موجود را پر مي كنند و چيزي را فروگذار نمي كنند؛ به گونه اي كه ديگر، هيچ ظرفيتي خالي و بيهوده باقي نمي ماند. اين همان تماميتي است كه براي هرچيزي مطرح مي باشد. هنگامي كه انساني تمام ظرفيت ها را پر كند، ديگر دنيا و ماده نمي تواند اورا كفايت كند. از اين رو همه هستي در برابرش زانو مي زند و تسخير وي را مي پذيرد.
امير مؤمنان علي(ع) از جمله انسان هاي كاملي است كه توانسته است فراتر از كمال به تماميت مطلق دست يابد و در مدت كوتاه حضور در زندگي دنيوي همه مقامات و كمالات را بگذراند و پرده ها و ديوارهاي بلند نقص را به كناري نهد وهرچيزي را در كمالش به تماميت اطلاقي اش رساند و لذا آن حضرت را برتر از بشر دانسته اند، درحالي كه چيزي از بشريت كم نداشته است و در سير تعالي تا مقام قاب قوسين او ادني همانند پيامبر(ص) عروج كرده است؛ زيرا وي به تعبير آيه مباهله و صراحت قرآني و سخن خداوندي، نفس و جان پيامبر(ص) است و در همان جايگاهي است كه حبيب وي قرار داشته است.
نويسنده در نوشتار حاضر مي كوشد براساس آيات و روايات، نگاهي به اين مظهر تام و تمام الهي بيفكند. با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.
انسان كامل
اصطلاح انسان كامل، از سوي ابن عربي از بزرگ ترين عارفان در بعد نظري، وضع شده است. اين اصطلاح را شايد بتوان معادل معنا و مفهوم خليفه الله و ولي الله در كاربردهاي قرآني دانست. هرچند كه برخي بر آن هستند كه تفاوت هاي معناداري ميان اصطلاحات وجود دارد ولي حداقل مي توان گفت كه مصداق خارجي همه اين اصطلاحات يكي است. به اين معنا كه انسان كامل همان خليفه الله و ولي الله مي باشد.
از نظر ابن عربي، انسان كامل به انساني اطلاق مي شود كه مظهر جميع صفات و اسماء الهي باشد. به اين معنا كه همه اسماي تعليمي الهي را در خود تحقق بخشيده و خود را به شكل خداي مجسم و انساني درآورده باشد.چنين انساني به سبب آن كه هدف و مقصد اصلي آفرينش هستي و انسان است، مصداقي از «لولاك لما خلقت الافلاك» مي باشد. هرچند كه اين عبارت براي تبيين مقام و منزلت رسول الله(ص) آمده است ولي ديگراني كه در همين مقام و منزلت نشسته و يا در نزديكي آن منزل نموده اند، مي توانند از مصاديق ديگر آن باشند. البته رسول الله(ع) مصداق اصلي و اكمل است و لذا مخاطب اين معنا قرار گرفته است.
براين اساس مي توان گفت كه زمين و آسمان به بركت انسان كامل خلق شده است و رزق و عنايات الهي به مدد فيض او به خلائق وديگر موجودات مي رسد؛ زيرا انسان كامل، خليفه الهي است كه فيض ربوبي از مسير آن به همه هستي مي رسد. ازنظر ابن عربي انسان كامل گرچه به صورت انساني عادي است اما اين اصطلاح تنها بر بالاترين مرتبه از مراتب انسانيت كه مقام انبيا و اولياي الهي است صادق است. از نظر ابن عربي، انبياي الهي هريك مظهري از مظاهر صفات و اسماءالله هستند. هر يك صفتي را از اله و رب خويش در اختيار دارند؛ انسان كامل خود مي بايست به تنهايي مظهر جميع اسماء و صفات الهي باشد؛ زيرا مقام انسان كامل، كف دست يابي به مقام پيامبري و ولايت الهي و خلافت اوست.
ابن عربي بر اين اعتقاد است كه همه پيامبران به مقام انسان كامل دست نيافته اند، چنان كه هر انسان كاملي به مقام پيامبري نمي رسد. او براي هر يك از پيامبران، نوع علمي را قايل مي شود و اسمي از اسماي حق را كه در آن، پيامبر غالب است، بيان و تفسير مي كند؛ زيرا به نظر وي، هر پيامبري زير تأثير اسمي از اسماي الهي است به جز محمد(ص) كه او تحت تأثير اسم الله است كه شامل همه اسماء الهي است.
اما به نظر مي رسد كه هر پيامبري مي بايست در مقام انسان كامل باشد و صفات الهي را در خود كمال بخشيده باشد، زيرا بي كماليت در اين صفات و اسماي الهي، نمي تواند نماينده و خليفه الهي باشد و ديگران را به سوي حق و حقيقت رهنمون شود. بر اين اساس مي توان گفت كه كف پيامبري، دست يابي شخص به مقام انسان كامل و تحقق صفات و اسماي الهي در خود است.
البته هر انساني مي تواند به مقام انسان كامل دست يابد ولي اختيار انتخاب پيامبري از ميان دست يافتگان، بدست خداوند است و او هر كسي را خواهد به مقام پيامبري منصوب مي كند. از اين رو همواره سخن از (اصطفي) و برگزيدن، در ميان است؛ زيرا گزينش، زماني است كه بتوان از ميان چند انسان كامل يكي را برگزيد و به مقامي رساند.
ناگفته نماند كه در ميان انسان هاي كاملي كه مظهريت همه اسماي الهي را يافته اند، تفاوت هاي معناداري وجود دارد؛ زيرا برخي از آنان در صفتي يا صفاتي كمالي، به تماميت رسيده اند و برخي ديگر در همه صفات الهي به تماميت آن دست يافته و تماميت كمالي را دارا شده اند. اين دسته از انسان هاي كامل، شمار معدودي را تشكيل مي دهند كه به تعبير قرآني فضل پيامبري بر پيامبري به سبب همين تماميت يابي آنان مي باشد.
حقيقت محمدي
در ميان انسان هاي كاملي كه به تمام و كمال، تماميت مطلب اسمايي را دارا شده و به مقام عبدالله مطلق رسيده اند، مي توان از پيامبر اكرم(ص) ياد كرد كه در مقام قاب قوسين او ادني به تماميت كمالي رسيده است. بنابراين مي توان گفت كه حقيقت محمدي يكي از مصاديق كامل و تمام انسان كاملي است كه در مظهريت اسماي الهي به تماميت دست يافته است. لذا اگر بخواهيم از اين مقام كمالي و تمامي تعبيري داشته باشيم مي توانيم از آن به حقيقت محمدي ياد كنيم. به اين معنا كه هر انساني كه به اين مقام دست يافته، درحقيقت در مقام حقيقت محمدي(ص) قرار گرفته است.
پس مصداق انسان كامل در مقام تماميت، در عالم خارج، حقيقت محمدي(ص) است. بر اين اساس مي توان هر كسي را كه به اين مقام دست يافته، به عنوان دارنده مقام حقيقت محمدي شناسايي و معرفي كرد. به اين معنا كه منظور از كلمه يا حقيقت محمديه(ص) شخص نبي خاتم نيست بلكه مقام و جايگاهي ظهور يافته در انسان است كه جامع همه اسماء و صفات الهي است، اما در اين ميان تنها اين رسول اعظم(ص) است كه از اين جايگاه برخوردار مي باشد.
رسول الله(ص) داراي همه مراتب انساني از نبوت و رسالت و ولايت كليه و خلافت مطلق الهي مي باشد و همه انبيا و اوليا، ورثه اويند، در اين ميان، نزديكترين فرد از اولياي الهي به حضرت رسول الله(ص) و اين مقام، شخص اميرالمؤمنين علي(ع) است؛ زيرا آن حضرت به تعبير قرآن، جان و نفس محمدي است.
از آن جايي كه همه امامان معصوم(ع) از نور واحد محمدي و علوي هستند، آنان نيز بالتبع، از چنين مقام و منزلت والايي برخوردار مي باشند. بر اين اساس ائمه معصومين(عليهم السلام) نيز به عنوان انسان هاي كاملي هستند كه در كمال خويش به تماميت رسيده و تمام ظرفيت را تكميل نموده اند و نور وجودي ايشان بر همه هستي در مقام عبوديت ربوبي گسترده است؛ زيرا به تعبير امام صادق(ع)، باطن عبوديت انسان هاي كامل، چيزي جز ربوبيت نيست و هرچه عبوديت كامل و يا تمام شود، ربوبيت طولي ايشان نيز تماميت مي يابد و از اطلاقي خاص برخوردار مي گردد. («العبوديه جوهره كنهها الربوبيه ...»؛ مصباح الشريعه ، ترجمه مصطفوي ص454)
كساني كه بر حقيقت محمدي و قلب اويند، متصل به مقام احديت هستند؛ زيرا مقام (او ادني) پيامبر(ص) و امام معصوم(ع) همان مقام اتصال به احديت است. بنابراين چون وجود به معناي وجود منبسط است پس قلب حضرت ختمي مرتبت اوسع از وجود است؛ زيرا داراي مقام اتصال به احديت است و اين مقام، اوسع از وجود منبسط است.
مقام اهل بيت(ع) در اين ميان به سبب اتصال مستقيم به مقام حقيت محمدي و نور وجودي آن حضرت(ص) برتر از همه پيامبران و اولياي الهي است. در حقيقت همه پيامبران و رسولان، از حقيقت رسالت محمدي بهره مي برند و خلافت ايشان نيز به تبع خلافت رسول الله(ص) است. از آن جايي كه نور محمدي(ص) با نور اهل بيت(ع) يكتا و يگانه است، مي توان گفت كه همه پيامبران در رسالت و خلافت، تابع معصومان(ع) مي باشند.
اگر خليفه خدا كه همان انسان كامل است، حجت الهي مي باشد و حجت هاي الهي در هر عصر و زماني از طرف خدا به محوريت قطب انسانيت يعني حقيقت محمدي منصوب مي شوند؛ بنابراين همه پيامبران از سوي امامان معصوم(ع) اين نقش را در ميان بشر به عهده مي گيرند. از اين رو در زيارت جامعه كبيره اشاره هاي مشخصي به خصوصيات امامان معصوم مي شود كه: «من اردالله، بدأ بكم» هر كس بخواهد به خدا برسد بايد از شما شروع كند.
علي(ع)، تماميت كمالي
چنان كه گفته شد، هر انسان كاملي مي بايست در كف مظهر كمالي تمام اسما و صفات الهي باشد. اما تنها كساني به سطح نهايي و تمامي شماري از صفات و اسما و يا همه اسما و صفات الهي دست يافته اند. اميرمؤمنان علي(ع) از كساني است كه توانسته است همه اسما و صفات الهي را به شكل تمام احصا نمايد و در خود تحقق بخشد. لذا او را محقق مطلق و مظهر تام و تمام همه اسما و صفات كمالي الهي ناميده اند.
او كسي است كه همه اسماي صد يا هزارگانه الهي را در خود به شكل تمام و نهايي تحقق بخشيده و ظرفيت آن را تكميل نموده و هيچ جاي فراقي باقي نگذاشته است. از اين رو وي را ولي الله اعظم مي نامند، چنان كه وي را مظهر تام الله بلكه مظهر مقام هو مي شمارند و از وي نه تنها به عبدالله بلكه (عبده) همانند رسول الله(ص) به حكم نفس نبي(ص) ياد مي كنند. بر اين اساس مي توان گفت كه وي نيز همانند رسول الله در ليله القدر با كتاب الله نازل شده است.نزول حضرت اميرمؤمنان علي(ع) در ليله القدر به هستي، همانند بشريت اين فرصت را بخشيد تا از ربوبيت طولي آن حضرت و مقام نوري وي بهره گيرند. اين گونه است كه همه فرشتگان آسمان هر ساله در شب قدر به مقام نورانيت ولي الله (ع) نزول مي يابند تا بهره هاي ساليانه خويش را از آنان برگيرند.همه هستي از جمله فرشتگان نيازمند هميشگي افاضات وجودي آن حضرت هستند.
قرآن كريم كه در شب قدر به همراه پيامبر(ص) نازل شده، تنها يك كتاب ساده نيست بلكه حقيقت هستي است كه به شكل مكتوب بر بشريت، اين برترين آفريده هاي خداوند، نازل شده است. از آن جايي كه رسول گرامي(ص) در مقام نورانيت با ساير اهل بيت(ع) يك نورند، مي توان گفت كه قرآن با اميرمومنان علي(ع) و اهل بيت(ع) نازل شده است.
تماميت امير مومنان علي(ع) كه فراتر از كمال است به آن حضرت اين امكان را بخشيده تا قرآن همراه با وي نازل شود نه آن كه وي همراه با قرآن نزول يابد. اين بدان معناست كه قرآن مي بايست همواره با اميرمومنان و اهل بيت وي(ع) همراه باشد و هرگونه جدايي از آن به معناي ناديده گرفتن حقيقت قرآن است. از اين رو خداوند در قرآن مي فرمايد: از پيامبري كه فرستادم اطاعت كنيد و از نوري كه به همراه او نازل كردم كمك بگيريد. (سوره اعراف، آيه 751)
قرآن و اهل بيت، دو روي يك سكه
اين تعبير قرآني به صراحت نشان مي دهد كه قرآن به همراه پيامبر(ص) است و از آن جايي كه اميرمومنان(ع) و خاندان وي همه يك نور واحدي هستند. بنابراين مي توان گفت كه قرآن كريم با اهل بيت(ع) نزول يافته است. از اين رو فرشتگان پس از رسول الله به ملاقات اميرمومنان در شب هاي قدر مي آمدند و از وي بهره مي گرفتند و اين مسئله در زمان ما نيز با ملاقات و تنزل نزد بقيه الله الاعظم(عج) ادامه مي يابد؛زيرا آنان تالي تلو يك ديگر هستند. همه معصومان(ع) طبق زيارت جامعه، يك نورند چنان كه آنان اولين آفريده، نخستين صادر، اولين فيض و اولين هاي بسيار ديگري هستند و قرآن نيز به تعبير خداوند در همين قرآن، پرتوي از وجودشان مي باشد؛ لذا همراه آنان تنزل يافته و همراه آنان خواهد بود و در روز قيامت همراه آنان آشكار مي شود.
بنابراين اگر چيزي در قرآن باشد كه اهل بيت(ع) آن را، همراه نداشته باشد و ياچيزي در انسان كامل باشد كه در قرآن نباشد، اين همراهي و مصاحبت تحقق نخواهد يافت؛ زيرا منظور از همراهي، اين نيست كه هر دو، يك راه را طي كنند، نظير دو اتومبيل كه در يك اتوبان حركت مي كنند، بلكه اگر صراط مستقيم و راه معنوي است هر دو در اين رهند. ازاين رو، اگر در قرآن كريم مطلبي باشد كه انسان كامل آن را نداند يا به آن عمل نكرده و به آن متخلق نباشد و همچنين در انسان كامل يك حقيقتي باشد كه قرآن را در بر نداشته باشد، اين اولين درجه اختلاف است. در حالي كه رسول گرامي(ص) در حديث ثقلين، به نفي تأكيدي(لن)، اينها را از هم جدا نمي داند.
بر پايه اين نظريه، انسان كامل اگر بخواهد به صورت كتاب دربيايد به شكل و شمايل قرآن در مي آيد و مظهريت آن، قرآن مي شود، و اگر قرآن بخواهد به صورت انسان متجلي گردد، پيامبر(ص)، امام صادق و ساير ائمه(ع) مي شود. اين يك حقيقت است كه گاهي به صورت «ثقل اكبر» و گاهي به صورت «ثقل اصغر» درآمده است. همان طور كه چهارده معصوم (ع) يك نورند. هر كسي به اين مقام درآيد مي تواند ببيند كه قرآن و اهل بيت(ع) اين دو ثقل اكبر و اصغر در حقيقت يك نورند. از اين رو گاه خداوند در بخشي از آيات قرآن كريم، از وجود مبارك رسول گرامي (ص) به عنوان «ذكر» ياد كرده است: قد انزل الله اليكم ذكراً رسولا يتلوا عليكم آيات الله؛ خدا بر شما ذكري نازل كرده است. پيامبري كه آيات خدا را برايتان مي خواند. (سوره طلاق، آيات 01 و 11) به اين معنا كه وجود مبارك حضرت رسول(ص) همان ذكر الهي است كه نازل شده است؛ به طور قهري رسول خدا(ص)، ذكر الله است همان طوري كه قرآن ذكر الله است.
همين معنا را مي بايد درباره اميرمومنان (ع) و ديگر امامان معصوم(ع) بيان داشت؛ چنان كه حضرت اميرمومنان(ع) خود در اين باره فرمود: از من بپرسيد قبل از آن كه مرا از دست دهيد، همانا من به راه هاي آسمان از راه هاي زمين آگاه تر هستم. (نهج البلاغه، ترجمه و شرح فيض الاسلام، خطبه 132؛ سلوني قبل آن تفقدوني فلانا بطرق السماء اعلم مني بطرق الارض).
اين آگاهي اختصاص به آن حضرت(ع) ندارد بلكه بيان همه ائمه معصوم(ع) همين است؛ زيرا آنان ذكر الله هستند چنان كه قرآن ذكر الله است. اگر قرآن تبيان لكل شي است؛ امير مومنان(ع) و ديگر اهل بيت وي(ع) نيز اين گونه ذكرالله اند و تبيان هر چيزي مي باشند و چيزي در هستي نيست كه آنان ندانند و يا نشناسند.
اين همه از آن روست كه آنان كمال هرچيزي را به تمام ظرفيت آن دارا مي باشند. و لذا اگر كشف الغطايي صورت گيرد چيزي بر علم و دانش آنان افزوده نمي شود.

 



نگاهي به آداب شب قدر

احمد عابدين زاده
در مقاله حاضر نويسنده براي استفاده بهينه و حداكثري از فرصت بي نظير شب قدر، اجراي برخي برنامه ها و كارها را مورد تأكيد قرار داده است، كه اينك با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
استفاده از شب قدر
شب قدر فرصتي بزرگ براي انسان در مسير تكامل و حركت به سوي لقاي حق تعالي است. اما اين فرصت بزرگ، كوتاه و گذرا بوده، استفاده از آن نيازمند دقت است و علاوه بر اين كه بايد از لحظه لحظه آن استفاده نمود، بايد در نحوه استفاده نيز دقت كافي مبذول داشت. خصوصيات اين شب گرانقدر، ما را به نحوه استفاده از آن راهنمايي مي كند. ما با استفاده از اين خصوصيات و رواياتي كه از اهل بيت (عليهم السلام) ذكر شده است و با توجه به توصيه هاي علماي بزرگ، برنامه هاي زير را براي شب قدر پيشنهاد مي كنيم:
1-تفكر
يكي از مهمترين كارهايي كه با انجام آن مي توان از شب قدر استفاده كرد، تفكر است و بجاست كه در آن مدت زماني شب، به اين مهم اختصاص داده شود. عارف كامل ميرزا جواد ملكي تبريزي(ره) مي فرمايد:
«بعد از تعيين وقت ذكر، وقت مناسبي را كه در آن خواب آلود يا سير يا گرسنه نبوده و موانع ديگري نيز نداشته باشد، بايد براي تفكر معين كند.»(المراقبات/ ص 97)
دين مبين اسلام به تفكر اهميت زيادي داده است تا آنجا كه در روايتي، لحظه اي تفكر، بهتر از عبادت و شب زنده داري يك شب و در روايت ديگر بهتر از عبادت يك سال خوانده شده است.
راوي گويد: «از امام صادق(ع) در مورد روايتي كه مردم از پيامبر اكرم(ص) نقل مي كنند كه لحظه اي تفكر بهتر از عبادت يك شب است، پرسيدم. عرض كردم: انسان چگونه تفكر كند؟ فرمود: از كنار يك خرابه يا خانه اي عبور كند و بگويد: ساكنينت كجايند؟ سازندگانت كجايند؟ چرا حرف نمي زني؟»(كافي/2/54)
در روايت ديگري امام صادق(ع) مي فرمايد: «لحظه اي تفكر بهتر از عبادت يك سال است. ]خداي متعال فرمود:[ فقط انسان هاي صاحب مغز متذكر مي شوند.» (مستدرك الوسايل/ 11/183)
موضوعات تفكر
موضوعات زيادي براي تفكر مفيد وجود دارند؛ تفكري كه به حركتي رو به جلو بينجامد و انسان را گامي به پيش برد. تفكر در صفات و كمالات الهي و ضعف ها و نقص هاي خود، هدف از خلقت هستي و انسان، معاد و مسير نهايي انسان و... مي تواند انسان را متوجه وظيفه خود كند و او را به هدف خلقت و عبوديت خداي متعال نزديك كند. در قرآن كريم در آيات متعددي به موضوعات تفكر اشاره شده است كه برخي از آنها به قرار زيرند:
الف - تفكر در خلقت آسمانها و زمين
خداي متعال در آيات متعددي انسان ها را به تفكر در خلقت آسمانها و زمين فرا مي خواند كه از جمله آنها آيه شريفه زير است: «ان في خلق السماوات و الأرض و اختلاف اليل و النهار لايات لاولي الالباب الذين يذكرون الله قياماً و قعوداً و علي جنوبهم و يتفكرون في خلق السماوات و الارض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار» ]در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز، خردمندان را عبرتهاست، آنان كه خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو خفته، ياد مي كنند و در آفرينش آسمانها و زمين مي انديشند. اي پروردگار ما، اين جهان را بيهوده نيافريده اي، تو منزهي، ما را از عذاب آتش بازدار[ (آل عمران191-190)
بنابراين آيه شريفه، انسانها صاحب مغز (اولوالالباب) كساني هستند كه همواره به ياد خدا بوده، در خلقت آسمانها و زمين تفكر مي كنند و از آن به هدفداري خلقت پي برده و به فكر آخرت خويش افتاده، به رحمت الهي متوسل مي شوند و از عذاب اخروي به خدا پناه مي برند.
ب- تفكر در خلقت زنبور عسل و ثمره آن
در يكي از آيات شريفه زنبور را ذكر مي كند. مي فرمايد:
«ثم كلي من كل الثمرات فاسلكي سبل ربك ذللا يخرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفاء للناس ان في ذلك لآيه لقوم يتفكرون» ]آنگاه از هر ثمره اي بخور و فرمانبردار به راه پروردگارت برو. از شكم او شرابي رنگارنگ بيرون مي آيد كه شفاي مردم در آن است و صاحبان انديشه را در اين عبرتي است[ (نحل/96)
زنبور عسل كه يكي از مخلوقات عجيب خداي متعال و داراي يك زندگي اجتماعي هماهنگ سازمان يافته است و به طور غريزي اداره مي شود. او با دقت زياد، گلهايي را كه مناسب است براي تغذيه انتخاب مي كند و بنابراين آيه شريفه، محصولي را توليد مي كند كه شفاي بسياري از دردها و بيماريهاي انسان در آن است. تفكر در اين حيوان كوچك و نحوه خلقت و كارهايي كه به طور منظم انجام مي دهد، انسان را به عظمت خالق يكتا و هدف از آفرينش اين حشره عجيب مي رساند.
ت- تفكر در مرگ
«الله يتوفي الانفس حين موتها و التي لم تمت في منامها فيمسك التي قضي عليها الموت و يرسل الاخري الي أجل مسمي ان في ذلك لآيات لقوم يتفكرون» ]خدا جانها را به هنگام مردنشان مي گيرد، و نيز جان كساني را كه در خواب خود نمرده اند، جانهايي را كه حكم مرگ بر آنها رانده شده نگه مي دارد و ديگران را تا زماني معين باز مي فرستد. در اين عبرتهاست براي كساني كه مي انديشند[ (زمر/24)
در اين آيه شريفه خداوند متعال كيفيت مرگ و جدا شدن روح از بدن را يادآوري مي كند و مرگ را مانند خواب معرفي مي كند كه در هر دو، روح از بدن جدا مي شود، با اين تفاوت كه در خواب، روح هنگام بيداري به بدن برمي گردد، ولي در مرگ، روح به بدن برنمي گردد. جدايي روح از بدن و بقاي آن بعد از فناي جسم، نشانگر غير مادي و مجرد بودن آن است. تفكر در مرگ، انسان را به قدرت و حكمت خداي متعال و همچنين معاد خويش راهنمايي مي كند، لذا خداي متعال در اين آيه ما را به تفكر درباره آن فرا مي خواند.
2- فعاليت علمي
يكي ديگر از برنامه هايي كه براي استفاده از شب قدر مهم بوده و علماي بزرگ بر آن تأكيد كرده اند، فعاليت علمي اعم از تعليم، تعلم، نوشتن، مطالعه و مباحثه در آن است و چه نيكوست كه در آن شب، ساعتي به اين امر اختصاص داده شود. شيخ صدوق(ره) مي فرمايد:
«هر كس اين دو شب (شب هاي بيست ويكم و بيست وسوم ماه مبارك رمضان) را با مذاكره علمي شب زنده داري كند، بهتر است.» (مالي/ص649) دانشمندان اسلامي خود نيز به اين امر ملتزم بوده اند. به عنوان مثال علامه طباطبايي(ره) در پايان تفسير شريف الميزان مي نويسد:
«كتاب تمام شد و حمد مخصوص خداست و فراغ از تأليف آن در شب مبارك قدر بيست وسوم ماه رمضان سال هزار و سيصدونود و دو هجري اتفاق افتاد.» (الميزان/02/398)
و صاحب جواهر(ره) نيز در آخر كتاب ديات جواهر الكلام مي نويسد:
«كتاب جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام في مسائل الحلال و الحرام در شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان سال هزار و دويست و پنجاه و چهار هجري تمام شد؛ شب قدري كه تقدير خداي متعال بر آن بود كه بر ما تفضل كند كه آن كتاب را تمام كنيم...» (جواهرالكلام نجفي/ ج34/ ص454)
اهميت علم آموزي
اسلام به تعليم و تعلم اهميت زيادي داده است تا آنجايي كه آن را بالاترين عبادت مي خواند. روايتهاي زير گوياي اين مطلب هستند:
از جناب ابوذر (ره) روايت شده است كه گفت: «پيامبر اكرم(ص) فرمود: ساعتي اندك در جلسه گفتگوي علمي نشستن نزد خداي متعال از شب زنده داري هزار شب كه در هر يك از آنها هزار ركعت نماز خوانده شود، دوست داشتني تر است و ساعتي اندك در جلسه گفتگوي علمي نشستن نزد خداي متعال از هزار غزوه(1) و قرائت همه قرآن، دوست داشتني تر است. ابوذر گفت: اي پيامبر خدا ساعتي گفتگوي علمي بهتر از قرائت كل قرآن است؟ پيامبر اكرم فرمود: اي ابوذر، ساعتي در مجلس علمي نشستن نزد خداي متعال از دوازده هزار مرتبه قرائت همه قرآن دوست داشتني تر است. بر شما باد گفتگوي علمي؛ چون با علم است كه حلال را از حرام تشخيص مي دهيد. اي ابوذر، ساعتي در جلسه علمي نشستن براي تو بهتر از عبادت يك سالي است كه روزهايش را روزه و شبهايش را در حال نماز باشي.» مستدرك الوسايل/5/396)
و در روايتي پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «هر كه عالمي را زيارت كند، گو اين كه مرا زيارت نموده است و هر كه با عالمي دست دهد، گو اين كه با من دست داده است و هر كه با عالمي همنشين شود، گو اين كه با من همنشين شده است و هر كه با من همنشين شود، روز قيامت او را به همراه خود مي نشانم. وقتي مرگ سراغ صاحب علمي بيايد در حالي كه به دنبال علم است، به عنوان شهيد مي ميرد و هر كه خشنودي مرا بخواهد بايد دوست مرا عزيز بدارد. گفتند: اي پيامبر خدا، دوست شما كيست؟ فرمود: دوست من طالب علم است و او براي من از فرشتگان، دوست داشتني تر است و هر كه به او احترام گذارد، به من احترام نهاده است و هر كه به من احترام گذارد، به خدا احترام كرده است و هر كه به خدا احترام گذارد، بهشت از آن اوست؛ چون چيزي براي خدا دوست داشتني تر از اين علم نيست و ساعتي گفتگوي علمي نزد خداي عز و جل از عبادت ده هزار سال، دوست داشتني تر است و خوشا به حال طالب علم در روز قيامت.» (همان/71/300)
3-برنامه ريزي
سومين برنامه در شب قدر كه توجه به آن بسيار ضروري است، برنامه ريزي براي سال آينده و ريختن طرحي است براي استفاده از سرمايه هاي موجود در وجود خويش و سرمايه هايي كه در چنين شبي نازل مي شوند.
خداي متعال براي انسان از بدو خلقتش سرمايه هايي قرار داده است كه نياز به رشد وباروري دارند و بدون باروري، اين سرمايه ها به جاي سودآوري تبديل به زيان مي شوند. براي باروري اين سرمايه ها طرح و برنامه لازم است؛ طرحي كه انسان را به سرمنزل مقصود برساند و برنامه اي كه اين طرح را عملي كند.
به عبارت ديگر، خداي متعال انسان را به همراه فطرياتي خلق كرده است كه بالقوه اند و براي استفاده بايد به فعليت برسند و اين كار به طرح و برنامه نياز دارد. ازطرف ديگر هر سال در شب قدر براساس كارهاي گذشته، سرمايه يك ساله اي به انسان مي دهند (تقدير) كه براي استفاده از آن به برنامه اي يكساله نياز دارد. استاد علي صفايي(ره) در اين رابطه مي فرمايد:
«و در اين شب تو بايد براي اين سرمايه و امكانات، طرح بريزي و برنامه بگذاري، چون هر نوع حركتي كه همراه طرح نباشد، گرفتار خرابكاري و كندكاري و دوباره كاري خواهد شد و از دست خواهد رفت.» (تفسير سوره قدر، (ع.ص)ص8)
ناگفته نماند كه طرح و برنامه ريزي، نياز به تفكر و گاهي آموزش و يادگيري برخي مسائل در اين زمينه دارد و به همين جهت ما مي توانيم در اين شب با اجراي اين برنامه، دو برنامه ديگر تفكر و علم آموزي را نيز اجرا كنيم.
انس با قرآن
يكي ديگر از كارهايي كه لازم است در شب قدر از آن بهره مند شويم، انس با قرآن كريم و قرائت آيات آن و تأمل در آنهاست؛ چراكه ماه رمضان بهار قرآن است و ثواب تلاوت آيه اي ازآن در اين ماه برابر با ثواب ختم قرآن در اوقات ديگر مي باشد. چنان كه پيامبر اكرم(ص) درضمن خطبه شعبانيه مي فرمايد:
«و هركه در آن آيه اي از قرآن را بخواند، مثل پاداش كسي را خواهد داشت كه در غيراين ماه قرآن را ختم كند.» (بحار/39/356)
ازطرفي شب قدر قلب ماه رمضان است كه قرآن در آن نازل شده است. چنان كه امام صادق(ع) مي فرمايد:
«اول ماه ها ماه خداست كه ماه رمضان مي باشد و قلب ماه رمضان شب قدر است.» (كافي/4/56)
پس چه خوب است در چنين شبي به شكرانه نزول اين مائده بزرگ، زماني را براي قرائت آن انتخاب كنيم و با تأمل در آيات الهي، از نعمت هاي اين مائده آسماني استفاده نماييم.
نكته اي كه در قرائت قرآن توجه به آن لازم است، تدبر در آيات الهي به هنگام قرائت آن مي باشد. چنان كه ائمه (عليهم السلام) بر آن تأكيد كرده اند. امير مؤمنان علي(ع) در ضمن روايتي مي فرمايد:
«آگاه باشيد كه در قرائتي كه درآن تدبير نباشد، فايده اي وجود ندارد.» كافي (1/63)
امام صادق (ع) در ضمن دعايي كه هنگام آغاز قرائت قرآن كريم مي خواند، مي فرمود:
«خدايا، قرائت قرآن مرا قرائتي كه درآن تدبير نباشد قرارنده، بلكه مرا درحالي قرارده كه درآيات و احكام قرآن تدبر كنم و به دستورات دين تو عمل نمايم و نگاه مرا در آن قرآن غفلت و قرائت مرا تندخواني قرارنده» (اقبال الاعمال/110)
با توجه به اين نكته مهم، در ضمن قرائت قرآن ما مي توانيم دو برنامه ديگر يعني تفكر و علم آموزي را نيز اجرا كنيم؛ يعني هم در آيات قرآن تفكركنيم و هم جاهايي را كه نياز به يادگيري است، از علما استفاده نماييم.
5-راز و نياز
شب قدر، شب وصال يار است، شبي كه دلدار در به روي دلدادگان باز كرده و اغيار را از اطراف آن رانده است. آري، امشب شبي است كه رهرو، ره صدساله مي رود. «ليله القدر خير من الف شهر»
امشب شب سلامت است «سلام هي حتي مطلع الفجر» و شيطان از جلو راه ره پويان برداشته مي شود. پيامبر اكرم (ص) فرمود:
«همانا شيطان دراين شب تا هنگام طلوع سپيده خارج نمي شود و در اين شب نمي تواند با ديوانگي و مرض و ديگر اقسام فساد مانع انسان ها بشود و جادوي جادوگري درآن اثر نمي كند.» (مجمع البيان/ 10/987)
وچه خوش است صحبت بي پرده با يار درلحظات شيرين ديدار. گفتن زيبايي هاي يار، به اين ديدار، صفا، و شكر تفقدهايش، به آن طراوت مي دهد و يادآوري زشتي هاي خود و در خواست بخشش و توبه به دل جلا مي بخشد.
شب قدر، شب بخشش گناهان است، و مولاي كريم به هر بهانه اي، بنده ضعيفش را مي بخشد تا سبكبال شود و تا بلنداي منزلگاهش پرواز نمايد. پيامبراكرم (ص) فرمود:
«هركس درشب قدر از روي ايمان و با اخلاص، شب زنده داري كند، خداي متعال گناهان گذشته اش را مي بخشايد.» (همان)
و چه نيكوست اعتراف به گناهان و اعتذار به خاطر جهل و نقصان و طلب بخشش در محضر مولاي مهربان.
امشب شب عطاياست و پروردگار رحمان به هر بنده اي به اندازه ظرفش تحفه مي دهد. امام باقر(ع) فرمود:
«در شب قدر، هرچه درسال آينده تا شب قدر ديگر از خوبي و بدي و اطاعت و عصيان و زايش و مرگ و رزق اتفاق مي افتد، مقدر مي شود.» (كافي/4/651)
و چه زيباست راز ونياز با پروردگار بي نياز و عرضه ظرف بزرگتر براي دريافت عطاياي بيشتر. ناگفته نماند كه دعاهاي مخصوص اين شب در كتب ادعيه آورده شده است كه از جمله آنها كتاب شريف مفاتيح الجنان محدث بزرگ شيخ عباس قمي(ره) است.
6-توسل به اهل بيت(ع)
همانگونه كه روايات زيادي بيانگر آن هستند، شب قدر شب ولايت است و اهل بيت (عليهم السلام) صاحبان حقيقي اين شب هستند. در اين شب، اوامر الهي درمورد انسان ها برايشان نازل مي شود تا آنها را در طول سال اجرا كنند. چنان كه امام صادق(ع) مي فرمايد:
«فرشتگان به همراه روح القدس بر امام زمان نازل مي شوند و سخن خداوند تبارك و تعالي «تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم» همين معنا را بيان مي كند و آنچه را كه نوشته اند، به امام تحويل مي دهند و خداوند تعالي آن را به پيامبر(ص) سپس به اميرالمؤمنين(ع) سپس به ائمه(ع) يكي بعد از ديگري القا مي كند تا آنها به امام زمان تحويل دهند.» (بحار/82/25)
پس همانگونه كه عارف كامل ميرزا جواد ملكي تبريزي(ره) مي فرمايد (المراقبات/892) لازم است در اين شب، به ايشان توسل كنيم و آنها را شفيع خود قرار دهيم.
7-اعمال صالح ديگر
يكي ديگر از برنامه هايي كه نبايد در شب قدر از آن غفلت نمود، انجام كارهاي خير و احسان به ديگران است. برنامه هاي فوق، يا فكري و يا زباني هستند؛ ولي كارهاي خيري هستند كه عملي و به اصطلاح، جوارحي هستند. اين گونه اعمال، نوعاً در شب قدر مورد غفلت هستند و توجه غالب به سوي برنامه هاي احيا وبرگزاري ادعيه و توسلات است، درحالي كه چنين شبي بهترين موقعيت براي انجام اين اعمال است. صله ارحام، عيادت از بيماران، صدقه دادن و... ازجمله اعمالي هستند كه در اين شب سفارش شده اند. درضمن روايتي كه سيد ابن طاوس(ره) در كتاب اقبال از كتاب كنز اليواقيت تأليف ابوالفضل بن محمد هروي،نقل كرده، آمده است:
«پيامبر اكرم(ص) فرمود: حضرت موسي(ع) گفت: خدايا، مي خواهم به تو نزديك شوم. خداي تعالي فرمود: كسي به من نزديك مي شود كه شب قدر را بيدار بماند. موسي گفت: خدايا، رحمتت رامي خواهم. خداي تعالي فرمود: رحمت من شامل كسي مي شود كه در شب قدر به مساكين رحم كند. گفت: خدايا، مي خواهم از صراط عبور كنم. فرمود: عبور از صراط مال كسي است كه در شب قدر صدقه اي بدهد. گفت: خدايا، از درختان و ميوه هاي بهشت مي خواهم. فرمود: آن هم به كسي مي رسد كه در شب قدر تسبيح گويد. گفت: خدايا، نجات يافتن از آتش جهنم را مي خواهم. فرمود: آن براي كسي است كه در شب قدر استغفار نمايد.گفت: خدايا، خشنودي تو را مي خواهم. فرمود: خشنودي من از كسي است كه در شب قدر دو ركعت نماز بگزارد.» (اقبال الاعمال، 681)

 



حقيقت اين شب ها

سيدسعيد لواساني
معنا و مفهوم «قدر»
«قدر» در لغت به معناي اندازه و اندازه گيري است.(1) «تقدير» نيز به معناي اندازه گيري و تعيين است.(2) اما معناي اصطلاحي «قدر»، عبارت است از ويژگي هستي و وجود هر چيز و چگونگي آفرينش آن(3) به عبارت ديگر، اندازه و محدوده وجودي هر چيز، «قدر» نام دارد.(4)
بنابر ديدگاه حكمت الهي، در نظام آفرينش، هر چيزي اندازه اي خاص دارد و هيچ چيزي بي حساب و كتاب نيست. جهان حساب و كتاب دارد و براساس نظم رياضي تنظيم شده، گذشته، حال و آينده آن با هم ارتباط دارند.
استاد مطهري در تعريف قدر مي فرمايد: «... قدر به معناي اندازه و تعيين است... حوادث جهان... از آن جهت كه حدود و اندازه و موقعيت مكاني و زماني آنها تعيين شده است، مقدور به تقدير الهي است»(5). پس در يك كلام، «قدر» به معناي ويژگي هاي طبيعي و جسماني چيزهاست كه شامل حدود، طول، عرض و موقعيت هاي مكاني و زماني آنها مي گردد و تمام موجودات مادي و طبيعي را دربرمي گيرد.
اين معنا از روايات استفاده مي شود؛ چنان كه در روايتي از امام رضا(ع) پرسيده شد: معناي قدر چيست؟ امام(ع) فرمود: «تقدير الشيء، طوله و عرضه «اندازه گيري هر چيز اعم از طول و عرض آن است»(6) و در روايت ديگر، اين امام بزرگوار در معناي قدر فرمود: «اندازه هر چيز اعم از طول و عرض و بقاي آن است.»(7)
بنابراين، معناي تقدير الهي اين است كه در جهان مادي، آفريده ها از حيث هستي و آثار و ويژگي هايشان محدوده اي خاص دارند. اين محدوده با اموري خاص مرتبط است؛ اموري كه علت ها و شرايط آنها هستند و به دليل اختلاف علل و شرايط، هستي، آثار و ويژگي هاي موجودات مادي نيز متفاوت است.
هر موجود مادي به وسيله قالب هايي از داخل و خارج، اندازه گيري و قالب گيري مي شود. اين قالب، حدود، يعني طول، عرض، شكل، رنگ، موقعيت مكاني و زماني و ساير عوارض و ويژگي هاي مادي آن به شمار مي آيد. پس معناي تقدير الهي در موجودات مادي، يعني هدايت آنها به سوي مسير هستي شان است كه براي آنها مقدر گرديده است و در آن قالب گيري شده اند.(8)
اما تعبير فلسفي قدر، اصل عليت است. «اصل عليت همان پيوند ضروري و قطعي حوادث با يكديگر و اين كه هر حادثه اي تحتم و قطعيت ضروري و قطعي خود و نيز تقدر و خصوصيات وجودي خود را از امري يا اموري مقدم بر خود گرفته است.(9) اصل عليت عمومي و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جميع وقايع و حوادث جهان حكم فرماست و هر حادثي، ضرورت و قطعيت وجود خود و نيز شكل و خصوصيت زماني و مكاني و ساير خصوصيات وجودي اش را از علل متقدمه خود كسب كرده است و يك پيوند ناگسستني ميان گذشته و حال و استقبال ميان هر موجودي و علل متقدمه او هست.»(10)
اما علل موجودات مادي تركيبي، فاعل و ماده و شرايط و عدم مانع است كه هر يك تأثير خاص بر آن دارند و مجموع اين تأثيرها، قالب وجودي خاصي شكل مي دهند. اگر تمام اين علل و شرايط و عدم مانع، كنار هم گرد آيند، علت تامه ساخته مي شود و معلول خود را ضرورت و وجود مي دهد كه از آن در متون ديني به «قضاي الهي» تعبير مي شود. اما هر موجودي با توجه به علل و شرايط خود قالبي خاص دارد كه عوارض و ويژگي هاي وجودي اش را مي سازد و در متون ديني از آن به «قدر الهي» تعبير مي شود.
شب اندازه گيري
با روشن شدن معناي قدر، امكان فهم حقيقت شب قدر نيز ميسر مي شود. شب قدر شبي است كه همه مقدرات تقدير مي گردد و قالب معين و اندازه خاص هر پديده، روشن و اندازه گيري مي شود.
به عبارت روشن تر، شب قدر يكي از شب هاي دهه آخر ماه رمضان است. طبق روايات ما، يكي از شب هاي نوزدهم يا بيست و يكم و به احتمال زياد شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان، است.(11) در اين شب- كه شب نزول قرآن به شمار مي آيد- امور خير و شر مردم و ولادت، مرگ، روزي، حج، طاعت، گناه و خلاصه هر حادثه اي كه در طول سال واقع مي شود، تقدير مي گردد.(12) شب قدر هميشه و هر سال تكرار مي شود. عبادت در آن شب، فضيلت فراوان دارد و در نيكويي سرنوشت يك ساله بسيار موثر است(13) در اين شب تمام حوادث سال آينده به امام هر زمان ارائه مي شود و وي از سرنوشت خود و ديگران باخبر مي گردد. امام باقر(ع) مي فرمايد: «انه ينزل في ليله القدر الي ولي الامر تفسير الامور سنه سنه ، يؤمر في امر نفسه بكذا و كذا في امر الناس بكذا و كذا؛ در شب قدر به ولي امر (امام هر زمان) تفسير كارها و حوادث نازل مي شود و وي درباره خويش و ديگر مردمان مأمور به دستورهايي مي شود.»(41)
پس شب قدر شبي است كه:
1- قرآن در آن نازل شده است.
2- حوادث سال آينده در آن تقدير مي شود.
3- اين حوادث بر امام زمان- روحي فداه- عرضه و آن حضرت مأمور به كارهايي مي گردد.
بنابراين، مي توان گفت شب قدر، شب تقدير و شب اندازه گيري و شب تعيين حوادث جهان ماده است.
اين مطلب مطابق آيات قرآني نيز مي باشد؛ زيرا در آيه581 سوره مباركه «بقره» مي فرمايد: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن»؛ ماه رمضان كه در آن قرآن نازل شده است». طبق اين آيه، نزول قرآن (نزول دفعي) در ماه رمضان بوده است. و در آيات 3-5 سوره مباركه دخان مي فرمايد: «انا انزلناه في ليله مباركه انا كنا منذرين فيها يفرق كل أمر حكيم أمراً من عندنا انا كنا مرسلين» اين آيه نيز تصريح دارد كه نزول ]دفعي[ قرآن در يك شب بوده است كه از آن به شب مبارك تعبير شده است. همچنين در سوره مباركه قدر تصريح شده است كه قرآن در شب قدر نازل شده است.
پس با جمع آيات سه گانه بالا روشن مي شود:
1- قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
2- قرآن در شبي مبارك از شب هاي ماه مبارك رمضان نازل شده است.
3- اين شب، در قرآن شب قدر نام دارد.
4- ويژگي خاص اين شب برحسب آيات سوره مباركه «دخان» دو امر است:
الف. نزول قرآن.
ب. هر امر حكيمي در آن شب مبارك جدا مي گردد.
اما سوره مباركه قدر كه به منزله شرح و تفسير آيات سوره مباركه «دخان» است، شش ويژگي براي شب قدر مي شمارد:
الف. شب نزول قرآن است (انا انزلناه في ليله القدر).
ب. اين شب، شبي ناشناخته است و اين ناشناختگي به دليل عظمت آن شب است (و ما أدراك ما ليله القدر).
ج. شب قدر از هزار ماه بهتر است. (ليله القدر خير من ألف شهر).
د. در اين شب مبارك، ملائكه و روح با اجازه پروردگار عالميان نازل مي شوند (تنزل الملائكه و الروح فيها باذن ربهم) و روايات تصريح دارند كه آنها بر قلب امام هر زمان نازل مي شوند.
ه. اين نزول براي تحقق هر امري است كه در سوره «دخان» بدان اشاره رفت (من كل أمر) و اين نزول- كه مساوي با رحمت خاصه الهي بر مؤمنان شب زنده دار است- تا طلوع فجر ادامه دارد (سلام هي حتي مطلع الفجر).
و. شب قدر، شب تقدير و اندازه گيري است؛ زيرا در اين سوره- كه تنها پنج آيه دارد- سه بار «ليله القدر» تكرار شده است و اين نشانه اهتمام ويژه قرآن به مسئله اندازه گيري در آن شب خاص است.
مرحوم كليني در كافي از امام باقر(ع) نقل مي كند كه آن حضرت در جواب معناي آيه «انا أنزلناه في ليله مباركه » فرمودند: «آري شب قدر، شبي است كه همه ساله در ماه رمضان و در دهه آخر آن، تجديد مي شود. شبي كه قرآن جز در آن شب نازل نشده و آن شبي است كه خداي تعالي درباره اش فرموده است: «فيها يفرق كل امر حكيم؛ در آن شب هر، امري يا حكمت، متعين و ممتاز مي گردد.» آن گاه فرمود: «در شب قدر، هر حادثه اي كه بايد در طول سال واقع گردد، تقدير مي شود؛ خير و شر، طاعت و معصيت و فرزندي كه قرار است متولد شود يا اجلي كه قرار است فرارسد يا رزقي كه قرار است برسد و...»(51)
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت:
1- قاموس قرآن، سيدعلي اكبر قرشي، ج5، ص642و 742.
2- همان، ص842.
3- الميزان، سيدمحمدحسين طباطبايي، ج21 ص051و 151.
4- همان، ج91، ص101.
5- انسان و سرنوشت، شهيد مطهري، ص25.
6- المحاسن البرقي، ج1، ص442.
7- بحارالانوار، ج5، ص221.
8- الميزان، ج91، ص101-301
9- انسان و سرنوشت، ص35
01- همان، ص55و65
11- اقبال الاعمال، سيدبن طاووس، تحقيق و تصحيح جواد قيومي اصفهاني، ج1، ص213و 313و 473و 573
21- الكافي، كليني، ج4، ص751.
31- المراقبات، ملكي تبريزي، ص732-252
14- الكافي، ج1، ص842
51- الميزان في تفسيرالقرآن ج02 ص283؛ بحث روايي ذيل سوره مباركه قدر.
از سايت: تبيان

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14