(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(6(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 31 شهريور 1388- شماره 19468
 

چاپخانه هاي مخفي زندگينامه جمعي از رجال پهلوي62
عافيت طلبي در اوج فتنه ؟! 16

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




چاپخانه هاي مخفي زندگينامه جمعي از رجال پهلوي62

8- آقاي گرجي يك متملق، فرصت طلب و نوكر مآبي است كه براي تسكين جاه طلبي و دستيابي به آرزوهايش حاضر است دست به هر جنايتي بزند.
9- حسن ارسنجاني به طور غير مترقبه در 13 اوت، حدود 5 دقيقه پس از اين كه شما رفتيد، با من تماس گرفت. از آنجا كه چند نفر از آموزگاران كه براي ديدن من با وقت قبلي آمده بودند، حضور داشتند، وقت زيادي براي صحبت باهم نداشتيم. او فقط به من گفت كه به تهران بازگشته است تا از شاه بخواهد كه نام وي را در ليست كانديداهاي تأييد شده، قرار دهد. او به من نگفت كه پاسخ شاه چه بوده است. به هر حال در هفتأ آينده كه او از سفر كوتاهي به ساحل درياي خزر باز مي گردد، باهم ناهار خواهيم خورد و من شما را از جريان مذاكراتمان، اگر مطلب مهمي وجود داشته باشد، مطلع خواهم نمود. (وقتي من به درخشش يادآوري كردم كه وي هميشه در مورد ارسنجاني بدگويي مي كرده و من تعجب كرده ام كه چگونه ارسنجاني به ديدن وي مي آيد، درخشش بلافاصله توضيح داد كه اگر چه بين او و ارسنجاني، اختلاف نظرهايي در بسياري از موارد وجود دارد، بخصوص در زمينأ سياست و همچنين نحوأ انجام اصلاحات ارضي، معهذا آنها دوستان خوبي هستند. بالاخره ما هر دو در يك كابينه خدمت كرده ايم).
10- من علاقه اي به بيرون رفتن و تماشاي نمايشنامه اي كه توسط دولت كارگرداني شده است، ندارم و اجباري هم به انجام آن ندارم. دوستان مرا به طور كامل در جريان وقايع در همأ نقاط قرار مي دهند. به هر حال هيچ استفاده اي ندارد كه به ديدن نمايشنامه اي برويد كه نويسندأ آن را مي شناسيد و هنرپيشه هاي بد آن را شما از قبل ديده ايد.
11- اگر انتخابات آزاد بودند، حدود 100 كرسي مجلس متعلق به آموزگاران عضو باشگاه مهرگان بودند.
اظهارنظر: به نظر من درخشش بيشتر در دنبال كردن فعاليت هاي دولت قبل از انتخابات فعال است. او اظهار مي دارد ك هيچ چيز در مورد آنچه ممكن است ساير گروههاي مخالف احتمالي انجام دهند، نمي داند.
درخشش، محمد - 8
خيلي محرمانه
زمان: 19 سپتامبر 1963 - 18/6/42
مكان: منزل آقاي درخشش
صورت مذاكرات شركت كنندگان: محمد درخشش، وزير سابق آموزش و پرورش سي. ان. راسياس. دبير دوم سفارت
آقاي درخشش به طور محرمانه گفته است كه او و علي اميني متن بيانيه اي را در اعتراض به انتخابات تهيه كرده اند كه فردا منتشر خواهد شد. او گفت مهندس غلامعلي فريور (وزير قبلي صنايع و معادن دولت اميني) و نورالدين الموتي (وزير سابق دادگستري) محتواي متن را تأييد نموده و او نيز يكي از امضأكنندگان بيانيه است.
به طور خلاصه، بيانيه كليأ مردم دوستدار آزادي را دعوت به تمركز نيروهاي خود از طريق تشكيل يك جبهه براي حفظ آزادي اجتماعي و فردي و به منظور ايجاد يك جو مناسب جهت انتخابات نموده است. امضأكنندگان اعلام نموده اند كه بدون لغو حكومت نظامي، آزادي زندانيان سياسي و برداشتن محدوديت هاي اجتماعات مذهبي و اجتماعي، نمي توان انتخابات را انجام داد. مردم تحريك شده اند كه فرياد اعتراض خود را برعليه دخالت دولت در انتخابات، براي حفظ آزادي بيان، حق انتخاب نمايندگان، بلند كنند و جهان را از كوشش هايشان مطلع سازند.
آن گاه درخشش دو نسخه از بيانيه را به من داد و خواهش كرد كه تا بعد از ساعت 8 صبح روز 10 سپتامبر هيچ اقدامي در مورد آن انجام ندهم. او گفت كه انتشار بيانيه صبح زود روز دهم انجام خواهد شد. حدود 20000 نسخه ابتدا منتشر مي شوند و 30000 نسخه ديگر چاپ شده تا اگر لازم بود و يا نياز به بيانيه هاي بيشتري بود، منتشر شوند. توزيع كنندگان اصلي معلمان خواهند بود كه عضو انجمن معلمان درخشش ( باشگاه مهرگان) هستند. بيانيه ها (به طور رايگان) در دو چاپخانه مختلف چاپ شده اند، او احساس مي كند كه مأمورين دولتي از محل چاپخانه ها بي اطلاع هستند. وقتي من اظهار داشتم كه من روزنامه اي را ديده ام كه اظهار داشته است اميني و درخشش در نظر داشته اند بيانيه اي را انتشار دهند، ولي دولت آن را توقيف نمود، درخشش گفت كه اين روزنامه فقط حدس زده است. او گفت نسخه هاي چاپ شده بيانيه را فقط 03 دقيقه قبل از ورود من دريافت داشته است. درخشش گفت از آنجا «ما داريم وارد حمله مي شويم» او نمي تواند مرا براي حداقل 4 تا 5 روز بعد براي جلسه درس ملاقات نمايد. او گفت اگر هر خبري لازم باشد من داده شود و يا براي اين كه چه روزي كلاس درسمان را از سر خواهيم گرفت، توسط همسرش با من تماس خواهد گرفت.
او لباس مناسبي را براي شركت در يك گردهمايي پوشيده بود كه حدود ساعت 30: 18 شركت كند و به نظر مي رسيد براي مواجهه با آنچه خودش «ورود به حمله» مي گفت، كاملاً هيجان زده و علاقمند است.
او حال و هواي مردي را داشت كه تصميم مهمي را اتخاذ نموده است و اكنون با اعصاب آرام و راحت مي رود تا آن را انجام دهد.
درخشش، محمد - 9
خيلي محرمانه
زمان: 16 سپتامبر 1963 - 25/6/42
مكان: منزل آقاي درخشش
صورت مذاكرات شركت كنندگان: محمد درخشش، وزير فرهنگ چارلز. ان. راسياس، دبير دوم سفارت
خانم درخشش در ساعت 9 از كيوسك تلفن عمومي به من تلفن كرد و سؤال كرد آيا مي توانم براي ساعت 10 شوهر وي را ملاقات نمايم، من موافقت كردم.
درخشش به وضوح كمي خسته و شايد ملول به نظر مي رسيد، ولي با من با آرامش مذاكره نمود. موضوعات اصلي مورد بحث در مذاكرأ ما بشرح زير بودند:
1- تجمع آيت اللهها در ساعت 16 امروز در مسجد شاه: ملاها دعوت به تعطيل بازار را نكرده اند؛ اين ممكن است نقشأ ساواك بوده باشد. از تجمع در مسجد شاه، احتمالاً توسط دولت جلوگيري به عمل خواهد آمد و اگر لازم باشد با شدت عمل برخورد خواهد شد. هر چند رهبران جبهأ ملي احساس كردند كه هرگونه تظاهرات بزرگ خطر از دست دادن زندگي جوانان را خواهد داشت و از چنين دعوتي برخورداري نمودند، او شخصاً مطمئن نبود كه تعدادي از اعضاي جوانتر جبهأ ملي، بخصوص آنها كه در دانشگاه هستند، به اين عدم دعوت جبهأ ملي وقعي بنهند.
2- ملاقات ها با علي اميني و حسن پاكروان: در بعدازظهر پنجشنبه (10 سپتامبر) بعد از اين كه «بيانيأ اميني» توزيع گرديد، حسن پاكروان، رئيس ساواك با درخشش در خانه اش ملاقات نمود و مطالب زير را مطرح كرد. 1) خود را از هرگونه فعاليت هاي مخالف جدا كند، و 2) اميني را قانع نمايد كه از هرگونه فعاليت مخالف خودداري نمايد، زيرا اين فعاليت ها براي امنيت و آرامش كشور خطرناك هستند. درخشش گفت كه وي جواب داد به مخالفت با «رژيم بي نهايت نامطلوب»، به هر وسيله كه شرافتمندانه بداند، ادامه خواهد داد و پاكروان مي تواند خودش نزد اميني برود و به وي بگويد. پاكروان آنگاه پرسيد كه آيا درخشش مي تواند از اميني درخواست نمايد كه با هر دوي آنها ملاقات كند، درخشش موافقت نمود. ملاقات روز سه شنبه (11 سپتامبر) موقع نهار صورت گرفت.

 



عافيت طلبي در اوج فتنه ؟! 16

از اين دست حملات و شبهه پراكني ها در سطح برخي مطبوعات كه به فرموده رهبر معظم انقلاب، پايگاه دشمن شده اند، فراوان است. آنچه موردنظر است، بيان اين مسأله است كه اين فتنه انگيزيها توسط فتنه گران داخلي - كه گاه در لباس اسلام و روحانيت نيز ظاهر مي شوند - دقيقاً مطابق با نقشه و طرحي است كه دشمنان انقلاب اسلامي و مصالح ملّت ايران، آن را ريخته اند. به چند نمونه از اظهارات بلندپايگان نظام سياسي استكباري آمريكا و صهيونيسم و اروپا توجه كنيد تا اين هم آوازي و هدف از فتنه انگيزي كاملاً روشن شود.
«تامسس پرل موتر» تحليل گر سياسي آمريكا:
«هدف واقعي دولت ايالات متحده مي بايست مهار سياسي - اقتصادي و از همه مهمتر مهار رواني ايران باشد، چرا كه تنها راه برانداختن رژيم ايدئولوژيكي ايران، مبارزه سياسي، رواني و روشنفكرانه است. »(116)
«ديويد كيو» مأمور سازمان سيا و رابط اين سازمان با برخي گروهها و عناصر ضدانقلاب:
«مهمترين حركت در جهت براندازي جمهوري اسلامي، تغيير فرهنگ جامعه فعلي ايران است و ما مصمم به آن هستيم. »
شجاع الدين شفا، نويسنده ضدانقلاب خارج از كشور:
«ما با جمهوري اسلامي مبارزه سياسي نخواهيم كرد. بلكه كار ما صرفاً فرهنگي است و اصولاً استراتژي جديد ما مبارزه فرهنگي است. ما بايد بينش و فرهنگ مردم را عوض كنيم تا جمهوري اسلامي ساقط شود. »(117)
راديو رژيم صهيونيستي در تاريخ 29/9/73:
«يك اصل در قانون اساسي ايران هست كه بسيار دردسرساز بود در اين سالها و آن اصل ولايت فقيه است. »
راديو بي. بي. سي در تاريخ 20/4/74:
«انتقاد عمده گروههاي مخالف جمهوري اسلامي ايران، نقش ولايت فقيه در اين نظام است. »
«ادوارد شرمي» مسؤول سابق شبكه جاسوسي سيا در ايران:
«اگر نظام ولايت فقيه در ايران از هم بپاشد، آن گاه مي توان گفت جمهوري اسلامي تغيير ماهيّت داده است. »
«هنري پركت» مسؤول سابق امور ايران در وزارت امور خارجه:
«اگر تجديدنظرطلبان بتوانند از حريم روحانيت عبور كنند و از آن طريق ولايت فقيه را بر كشتي ترديد سوار كنند، بار سنگيني از دوش آمريكا برداشته خواهد شد. »(118)
پس جنگ رواني و فرهنگ براي تغيير ماهيّت نظام اسلامي يعني تغيير باورهاي مردم نسبت به ولايت فقيه و روحانيت و دين، هدف فتنه گران در اين مرحله است.
راههاي مبارزه با فتنه ها و فتنه گران
بسياري از شخصيّتها هستند كه با استناد به برخي روايتها و برداشت مطابق با خصلتهاي خود، در هنگامأ فتنه ها، كناره گيري مي كنند و اين را حفظ ايمان و دين مي خوانند.
به عنوان مثال به اين جمله معروف علي(ع) استناد مي شود:
كن ف ي الف تنه كابن اللبون لاظهر فيركب ولاضرع فيحلب(119)
در فتنه ها هم چون بچه شتر دوساله باشيد كه نه پشت دارد كه سوارش شوند و نه پستان دارد كه بدوشندش.
در حالي كه، در كجاي اين جمله گوشه گيري و خود محفوظ داري برداشت مي شود؟! اين جمله صراحتاً اشاره به اين مطلب دارد كه در زمان بروز فتنه ها، كه فتنه گران درصدد هستند از اعتقادات مذهبي، قومي و سنّتها بهره گيري كنند و مردم را به سوي خود جلب كرده نردبان پيروزي خود قرار دهند، شما نه بايد استثمار شويد «دوشيدن شير» و نه استحمار «سواري دادن»، بلكه بايد هوشيار باشيد، فتنه گرها را بشناسيد، حق ّ را دريابيد و امكان بهره برداري مذهبي و مادّي را به دشمنان ندهيد.
وقتي به تاريخ مراجعه مي كنيم مي بينيم شخصيّتهاي ضعيف النفسي بوده اند كه به واسطأ برخي از خصلتها مثل «عافيت جويي!» و «آرامش طلبي» از اين سخنان و سخناني از اين قبيل به نفع عدم مبارزه با فتنه گران و ياري حق ّ استفاده كرده اند.
عبداله بن قيس، «ابوموسي اشعري»، مردي صلح دوست و راحت نگر بود، او با اين كه چندين سال مصاحبت پيامبر را دريافت، اما با روح و تحرك اسلام آشنا نشد و روح ساده لوح و انزواطلبي داشت، او مي گفت، علي پيشواي روشنگري است و بيعت مردم با او براساس آزادي و رضايت مردم صورت گرفته و صحيح است ولي به همراهي او با مسلمانان مبارزه كردن جايز نيست!!
هنگامي كه علي(ع) براي جنگ با طلحه و زبير «اصحاب جمل» از ابوموسي كه فرماندار كوفه بود ياري خواست، مردم را در مسجد بزرگ شهر جمع كرد و گفت: از حمايت علي در مبارزه با طلحه و زبير و عايشه دست برداريد، شمشيرها را غلاف كنيد!! اين فتنأ بزرگي است! اين شبهه ناك است! و سپس روايتي از پيامبر نقل كرد مبني بر نشستن و عدم جنگ در فتنه ها!! به گونه اي كه عمار كه به همراهي امام حسن مجتبي(ع) از سوي امام علي(ع) در پي خودداري او در ياري رساندن، به كوفه آمده بودند با طعنه به او گفت: لابد پيامبر اين حديث را فقط براي تو گفته است كه در خانه ماندن براي تو بهتر است!
همين، ابوموسي اشعري، توسط اشعث بن قيس(120) كه باطني پليد و فتنه گر داشت به حكميت در صفين بين معاويه و علي(ع) پيشنهاد مي شود!! تا از او در فتنه اي ديگر كه مي خواهد ايجاد كند بهره بگيرد، چرا كه به طبيعت او كاملاً آشناست. و مشاهده مي كنيم كه ابوموسي، علي(ع) را از خلافت خلع مي كند تا عمروعاص هم معاويه را خلع كند!! مي دانيد چرا؟ زيرا او اعتقاد دارد كه علي(ع) و معاويه جنگ افروزند و بايستي كسي را به جاي آنها گذاشت كه صلح حاكم باشد!!
علي(ع) در نامأ 36 او را به ياوري مي خواند و سخن زشت او را كه در منبر مسجد از روايت پيامبر برداشت بدي را عنوان كرده، يادآوري مي كند و مي خواهد كه اگر توان ياري ندارد از فرمانداري كنار برود و با ذلّت زندگي كند و در آخر نامه مي فرمايد:
سوگند به خدا كه اين جنگ حق ّ و درست است و به دست كسي است كه با حق ّ و درستي است و ابداً از كردار كساني كه از حق ّ و درستي كناره گزيده اند باكي ندارد.
يكي ديگر از اين شخصيّتها سعد بن ابي وقاص است، كسي كه در شوراي 6 نفر عمر هم حضور داشته است. او از بيعت با علي(ع) خودداري مي كند!! و در هيچ يك از فعاليتهاي اجتماعي ظاهر نمي شود و در پي آن است كه دين خود را سالم نگهدارد! هنگامي كه حكميت در جريان بود و حكم در «دومه الجندل» مشغول مذاكره بودند نام سعد هم سر زبانها بود كه علي(ع) و معاويه را خلع و او را جانشين سازند! پسر او عمر بن سعد بن ابي وقاص پيش پدر كه دور از معركه بود و در انجمن حكمين حاضر نمي شد آمد و او را به رفتن به محل حكمين تشويق كرد و به او گفت: «تو صحابي پيغمبري و عضو شورا بوده اي و در برپايي اين فتنه!! شركت نداشته اي، برو، آينده از آن توست و تو سزاوار خلافتي» و او در جواب پسر مي گويد: شنيدم رسول خدا مي فرمايد: پس از من فتنه اي پديد مي آيد كه از همأ مردم بهتر در آن فتنه، شخص پنهان و پرهيزكار است!! همان شب، عمر كه نزد پدرش مانده بود مي شنود كه پدرش زمزمه مي كند:
«دين خود را برداشته از دست همأ حوادث به سرزمين امن و وسيع و مورد اعتمادي فرار كردم، پس گفتم پناه مي برم به خدا از شر فتنه اي كه نه در پايان آن عذري مي توان آورد و نه در آغازش. . . ليكن جان بسيار حريص بر دين خود را با خودداري از نصرت دين علي و بخل ورزيدن ضايع ساختم، پس اي زندگي برگرد. . . »
عمر تكان مي خورد، راز درون پدرش فاش شده است.
اين هم يكي از شخصيّتهاي مهم كه اين چنين از ياري حق ّ، دست مي شويد و با استناد و برداشت غلط از احاديث، علي(ع) را تنها رها مي كند. اگر راستي پيامبر چنين قصدي داشت چطور علي(ع) حاضر شده بود كه گوشه گيري را رها و شمشير به دست گيرد و به جنگ دزدان ايمان و بيت المال مردم برود؟
روزي پس از جنگ صفين؛ سعد بن ابي وقاص، عبدالله بن عمر و مغيره بن شعبه خدمت علي(ع) رسيدند و سهم خود را خواستار شدند! علي(ع) پرسيد: چه باعث شد كه پشت به من كنيد و دست از ياريم برداريد؟
آنها بهانه آوردند كه؛ كشته شدن عثمان، و نمي دانم ريختن خونش حلال بود يا خير؟ او اعمالي مرتكب شد، سپس از او خواستيد توبه كند او هم پذيرفت، شما هم در قتل او شركت داشتيد كه نمي دانيم درست بود يا اشتباه، با وجود اينها به فضل و سابقه و هجرتت هم اعتراف مي كنيم!
علي(ع) فرمود: آيا نمي دانستيد كه خداي عزوجل به شما فرمان داده است كه امر به معروف و نهي از منكر كنيد، و فرمود: اگر دو دسته از مؤمنان با يكديگر جنگيدند، در ميان آنان به اصلاح برخيزيد و اگر يكي از آن دو دسته بر ديگري تجاوز كرد با آن دسته تجاوزكار بجنگيد تا به فرمان خدا برگردد، سعد گفت: علي، شمشيري به من بده كه بتواند كافر را از مؤمن تشخيص دهد! مي ترسم مؤمني را كشته و وارد آتش شوم.
امام پاسخ مي دهد: عثمان بدون شك پيشوايي بود كه با دل و جان بيعت او را پذيرا شديد، پس اگر نيكوكار بود چرا دست از ياري او كشيديد؟ اگر بدكار بود چرا با وي نجنگيديد؟ اگر عثمان در رفتار خود درستكار بود ستم كرده ايد كه امام خود را ياري نكرده ايد؟ اگر رفتارش نادرست بود، از اين كه به امر به معروف و نهي از منكر كمك نكرده ايد ستمگريد. . .
سپس به گفتار قبل برگشت و فرمود:
در حقيقت ستم كرده ايد كه ميان ما و دشمنان برطبق دستوري كه خدا به شما داده است اقدام نكرده ايد، زيرا خدا مي فرمايد با آن دسته اي كه تجاوز كرده است بجنگيد تا به فرمان خدا باز گردد.
و به اين شكل علي(ع) نشان مي دهد كه هم قضيأ عثمان روشن است و ابهامي ندارد و هم جنگ صفين، و پوچي استدلال آنها را روشن و افشا مي كند و نشان مي دهد كه اينان با استدلالهاي بي پايه، ؛ در حقيقت از ياري حق ّ دست برداشته اند كه در حقيقت ياري كردن باطل است. و با اين استدلال روشن، در حقيقت شمشيري كه مؤمن را از كافر باز شناسد به سعد بن ابي وقاص مي دهد و مي فهماند كه شمشير، بينش و استدلال درست و تبعيت از امام است نه آهن.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
116- روزنامه واشنگتن تايمز، 16 ژانويه 1996.
117- هويت ص .50
118- نشريه پرتو، شماره 8.2
119- نهج البلاغه، حكمت اوّل.
120- اشعث بن قيس، فريبكار و فتنه گري كه نقش اصلي را در تحريك لشكريان علي(ع) براي قبول آتش بس معاويه و نافرماني از دستور ادامأ جنگ علي(ع) داشت، در زمان پيامبر به اسلام گرويد و در زمان ابوبكر مرتد شد و با بستگان خود بر عليه حكومت طغيان كرد و جنگيد و چون شكست را نزديك ديد تسليم شد و پيش ابوبكر رفت و توبه! كرد و ابوبكر پذيرفت و حتي خواهر خود «ام فروه» را به او داد و او داماد خليفه شد! در زمان علي(ع) مدت كوتاهي فرماندار آذربايجان بود سپس بركنار شد، در صفين يكي از افسران علي(ع) بود، و او بود كه ابوموسي را به حكميت انتخاب كرد و سپاهيان را وادار ساخت تا به علي(ع) فشار بياورند كه اين پيشنهاد را بپذيرد!

 

(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(6(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14