(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 11 مهر 1388- شماره 19477
 

تبليغات جهاني سازي و آثار اجتماعي آن
آموزش كودكان اوتيسم در چنبره مقررات اداري



تبليغات جهاني سازي و آثار اجتماعي آن

دكتر فريبرز درجزي
روزنامه نگار- استاد دانشگاه

جهان امروز بسيار متفاوت تراز جهان نسل هاي گذشته و حتي نسل قبل از ماست. امروزه همه چيز به مراتب سريع تر از گذشته در حال تغيير و دگرگوني است، تكامل مداوم و لحظه اي تكنولوژي اطلاعات و لذا انتشار و پخش سريع اطلاعات در سرتاسر دنيا تجربه آداب اجتماعي متفاوت از تجربيات گذشته و كسب مراتب ناشي از رؤيت به روز ساير فرهنگ هاي موجود در جهان و ادراكات متعالي ماحصل از آن را منجر شده كه به تكوين روند اين جريان در سيطره زندگي انسان ها در جوامع كنوني پارادايم جهاني شدن گويند. در اين عرصه اما از آنجا كه تكنولوژي غرب سرآمد بوده لذا انتشار نامتعادل اطلاعات، جهاني شدن را مترادف غربي شدن كرده و از آنجا كه تجارت آمريكايي، رهبري و هدايت توسعه جهاني را به عهده دارد پديده جهاني شدن با بار منفي ليبراليسم و كاپيتاليسم همراه شده و اين در حالي است كه در فرآيند جهاني شدن چيزي فراتر از سرمايه داري صرف، رخ مي دهد. چيزي مؤثر در ارتباطات دروني كه تعريف واقعي و جنرال جهاني شدن را چه بسا دشوارتر از آنچه كه هست، مي نمايد. اين تناقض تا به حدي است كه حتي تعريف ساده و بدون بار جهاني شدن كه عبارتست از تسري آداب اقتصادي- اجتماعي- فرهنگي به فرهنگ متفاوت ديگري چنان كه در نهايت منجر به تقابل يا پذيرش دو فرهنگ نسبت به هم مي شود را نيز به چالش كشيده و متأثر مي سازد. با توجه به اهميت فرهنگ در شاكله آرمان ها و عرف جوامع، تلاش جهت ايجاد فرهنگ هاي بومي و تبليغ براي استقرار آنها در اجتماع با واكنش هاي مختلف اعم از داخلي و بين المللي مواجه شده و لذا شكل گيري خرده فرهنگ هاي منطقه اي و مقاومت در مقابل آنها نيز مزيد بر علت است. اساسا برخي از خرده فرهنگ هاي بومي و يا منطقه اي به شدت در تضاد با پديده جهاني سازي است.تحقيقات نشان مي دهد كه در جوامع در حال توسعه نسبت اهميت ارزش هاي اقتصادي به ساير ارزش ها در دوره هاي اخير افزايش يافته و براي كاهش نابرابري هاي اقتصادي در اين جوامع بايد درصد افزايش آزادي هاي اجتماعي و مشاركت سياسي خصوصا در اقشار پائين دست جامعه را بالاتر برد. اصولا قوي ترين و مهم ترين تقويت كننده پديده جهاني شدن همانا بعد تجاري آن است. از ديدگاه ليبراليسم و سرمايه داري همه چيز بايد فروخته شود و جهان بازاري سترگ است كه جهانيان مصرف كنندگان بالقوه آنند. شركت هاي چندمليتي غربي كه درصدد تثبيت خود و تكثير حضورشان در اقصي نقاط گيتي اند، دكترين وجودي شان بر اين اصل استوار است كه ما مصرف كنندگان را به منظور پذيرفتن و خريد محصولات توليدي خود تربيت كنند. در اينجاست كه بايد به نقش پراهميت رسانه ها در پخش و تبليغات فوايد محصولات توليدي و خدمات آنها پي برد. ميلياردها دلار صرف صنايع تبليغاتي و مهندسي جار زدن جهت برتر بودن برخي محصولات و خدمات كمپاني هاي چندمليتي غربي شده كه در واقع به معناي همان آمريكايي شدن است!
قدرت ذاتي رسانه هاي جمعي را نبايد دست كم گرفت، چه آنكه از طريق صحنه ها و اصوات وسوسه انگيز بر شيوه تفكر و گرايش افراد در خريدن يك شئي اثر گذاشته و به تدريج سليقه خيل عظيمي از مخاطبان را در جهان هستي به سمتي خاص و دلخواه سوق مي دهند. دست آخر غذايي كه مي خوريم و لباسي كه مي پوشيم به طرق گوناگون و به واسطه تبليغات تعيين شده و لذا شيوه زندگي مان در ابعاد ديگر نيز به همين ترتيب و آرام آرام به طرز شگفت انگيزي تغيير نموده و متحول مي شود و اساساً به همين منوال است كه جهاني شدن اثراتي بس عميق بر تمامي جوامع و جهان دارد و خواهد داشت.
آنچه به واقع مايه نگراني است نه آمريكايي شدن كه فرهنگ سرمايه داري است به قسمي كه هژمون ليبراليسم از فرهنگ مصرف گرايي، ارزشي مطلق ساخته كه در نهايت منجر به حسرت، طمع و بازماندن از ارزش هاي بي بديل انساني شده و كسب منفعت مادي به تدريج آدمي را از رسالت حقيقي خود منحرف و دور مي سازد. از اين منظر هويت افراد و تاريخ جوامع نيز رو به انحطاط گذاشته و به همراه ارزش هاي فرهنگي شان رفته رفته ناپديد خواهند شد. بزرگترين خطر جهاني شدن اما ناديده انگاشتن آن است. بسياري از مردم حتي از اثرات وقوع چنين رويدادي برخود آگاهي هم نداشته و متوجه نيستند كه هر فرد انساني به گونه اي خاص ومنحصر به فرد تحت تاثير اين پديده قرار مي گيرد. براي بسياري فقط به مثابه دلبستگي به نوعي اعتبار خاص است و نمي دانند كه همه جنبه هاي زندگي شان به فرمي پيچيده و ناآگاهانه دفرمه مي شود. از جهت خانوادگي نيز پيوندهاي اخلاقي سست تر شده و هم زمان با قطع ريشه هاي قديمي، مجبور به پرورش تمنيات جديد شده كه عمدتاً براساس ارزش هاي متفاوتي بنا شده اند. از طرفي ريشه هاي جديد ممكن است با انواع قديمي خود در تعارض افتند و به جاي تكيه بر رشد دروني و توسعه روحي و شخصيتي فرد بر گسترش ارزش هاي بيروني وي متمركز شوند. اين پديده تا حدود زيادي ثروت مادي را دركانون زندگي فرد و به تبع آن كل خانواده قرار مي دهد.
امروزه خانواده هاي بيشماري را مي شناسيم كه پدر و مادر به طور تمام وقت و حتي چند شيفته كار مي كنند وكودكان شان را به پرستاران و خدمتكاران غريبه سپرده و تنها انگيزه شان هم پيشرفت شغلي و كسب درآمد بيشتر است. تعدادي از آنها بچه هايشان را بيش از 2 ساعت در شبانه روز نديده و تازه آنهم در خواب هستند. اين والدين بر توسعه ارزش هاي بيروني و كاذب خود متمركز ونادانسته عامل بسياري از معضلات اجتماعي شده و خواهند شد. ما نياز به دقت و هدفمندي بيشتري در شيوه هاي فرزند پروري بوده تا به فرد ياري رسانده كه خويش را از درون وجودش بيان و كشف كند نه از طريق آنچه كه رسانه ها به او تلقين مي نمايند.
رشد و توسعه اقتصادي جامعه مي بايست سبب افزايش عدالت اجتماعي شده و طبقه محروم را از حالت راديكالي و كماي فرهنگي بيرون آورد و ايضاً رضايت بيشتري را نسبت به نظام سياسي در ميان آنها ايجاد كند. اين در حالي است كه وضعيت نخبگان سياسي - علمي، روشنفكران و حتي طبقات متوسط جامعه اما درست عكس اين حالت بوده و لذا رشد و توسعه اقتصادي اينچنيني سبب سرخوردگي و راديكال تر شدن خواسته ها وآرمان هايشان شده است. اين در واقع نتيجه رشد اقتصادي در اثر تبليغات بدون ارتقاي سطح فرهنگ و توسعه سياسي است كه نشان مي دهد دموكراتيزه شدن جوامع، راه حل رشد اقتصادي توأم با برابري است.

 



آموزش كودكان اوتيسم در چنبره مقررات اداري

وقتي مشيت الهي آنچنان مقدر مي نمايد كه برخي از فرزندان اين آب و خاك، حتي با تمام مراقبتها و محافظت ها، جامه «كودك استثنايي» را بر تن هاي نحيف و ناتوان خود بپوشند، اين نكته اجتناب ناپذير بر ذهن، تحميل مي شود كه هيچ جامعه اي را از داشتن فرزند استثنايي گريزي نيست. چه در جوامع پيشرفته دنيا با تعليم و تربيت پيشرو و چه در جوامع غيرپيشرفته همواره بخشي از نظام تعليم و تربيت دربرگيرنده آموزش فرزنداني مي باشد كه ناشنوا، نابينا، عقب مانده ذهني، اختلال رفتاري و معلول حسي حركتي هستند و در يك دهه اخير نيز دسته تازه با فراواني قابل توجهي با نام كودكان «اوتيسم» (در خودماندگي) به آنها افزوده شده اند.
با اينحال افراد خردمند و آگاهي كه از راز و رمز آفرينش و حكمت حق تعالي، بهره عقلاني و معرفتي داشته و از باور ديني شايسته اي نيز برخوردارند، همواره اين دسته از فرزندان را هداياي الهي و نعمات ارزشمندي به شمار مي آورند تا آنجا كه شخصيت بزرگواري چون علامه طباطبايي در تفسير ماندگار خود از قرآن كودكان استثنايي را «مستضعفين ذاتي» و «بهشتيان روي زمين» مي شمارد. كودكان معصوم، پاكيزه سيرت و پاك طينتي كه خود نيز درنمي يابند كه چرايي و چگونگي فلسفه حيات و علت وجوديشان در چيست؟ از كجا آمده اند و آمدنشان از چه سبب است؟ كودكان اوتيسم اين دسته نوظهور كه در طيفي از ضعف تا شدت با خود
فرو رفتگي و در خود ماندگي مبارزه مي كنند، گروهي هستند كه در جدال و مبارزه اي تمام نشدني براي پيوستن به تبار انساني با نگاه هاي رازآلود، دستهاي ناتوان و با دنيايي فضاگونه و ناآشنا با همه چيز منتهاي تلاش خود را براي طبقه بندي و شناخت دنياي اطراف، از خود بروز مي دهند. بي دليل نيست كه تعليم و تربيت اين فرزندان از راه هاي صعب العبور «تلاش مداوم» و «اميدواري هميشگي» مي گذرد، راهي كه رهروان صديق آن مربيان و كارگزاران دلسوزي هستند كه با همت والاي خود عرق ريزان روح را در هر فراز تربيتي با اين كودكان تجربه مي كنند. اگر معلمي شأني هم رتبه انبيا دارد، براستي اهل انصاف و خرد گواهي دهند آيا منزلت والاي معلمان و دست اندركاران استثنايي اين سرزمين قابل محاسبه است؟
با تمام اين صداقت ها و تلاشها بايد قائل بود كه نظم و برنامه ريزي در مواجهه با اين كودكان نخستين دستورنامه عملياتي است. واقعيت اين است كه در كشورهاي پيشرو جهان مهمترين شاخص براي كارآمدي نظام تعليم و تربيت، ارزيابي خردمندانه از وضعيت و جايگاه كودكان استثنايي است. شان و مرتبه يك وزير آموزش و پرورش با ميزان توفيق در ساماندهي تعليم و تربيت استثنايي مرتبط است. و به همين سان پالايش، رشد و ارتقا تربيتي اين فرزندان معني واقعي خدمت رساني به فرزنداني است كه در فرهنگ غني اسلامي آنان را «بهشتيان روي زمين» مي ناميم. اما بايد به كشور خود بازگرديم كه تعليم و تربيت اين فرزندان كوچك كه اميد و روشني را حتي از روزنه هاي كوچك ذهن كم توان خود حس مي كنند با چه مشكلاتي روبروست؟
- استانداردهاي آموزشي نسبت 3 دانش آموز به يك مربي را بيان مي كنند كه امروزه روز در مركز كشور يعني تهران اين نسبت 5 به يك است!
- از كودكان اوتيسم به خاطر كمبود فضاهاي آموزشي تخصصي در مدارس كودكان كم توان ثبت نام بعمل ميايد!
- در مواردي به علت كمبود فضاي آموزشي و نبود مربي، دانش آموزان مقطع راهنمايي در كنار كودكان مقطع ابتدايي قرار مي گيرند كه تبعات ناراحت كننده اي را در جريان آموزش و در روحيه مربي به وجود مي آورد.
- دادن سرويس در سال گذشته با مساعدت سازمان آموزش و پرورش استثنايي ميسر بود اما تاكنون بخشنامه اي براي اين مهم صادر نشده است.
- اين موارد در حالي است كه مراقبت از كودكان اوتيسم علاوه بر تحميل مسائل رواني ناخواسته به اوليا و ساير اعضاي خانواده به طور معمول 4برابر فرزندان سالم هزينه در بردارد.
تمام اين موارد براي اين است كه خانواده هاي فرزندان اوتيسم و كودكان استثنايي دست نياز و ياري خود را به سوي مقامات تصميم گير، وزير آموزش و پرورش و متوليان آموزش و پرورش استثنايي دراز نمايند و از آنان بخواهند كه كودكان استثنايي را به عنوان بهترين فرصت خدمت دريابند. همين فرزندان كساني هستند كه در كشورهاي خارجي چندين سال پدر و مادري در انتظار تحويل و نگهداري آنان مي مانند تا با عشق و علاقه از آنها مراقبت و سرپرستي كنند. بديهي است كه با الهام از آموزه هاي اسلامي و اصل شريف انسان دوستي در ايران زمين، انتظار اين است كه شعله اين عمل خردمندانه از نورانيت بيشتري برخوردار باشد. حال كه رياست محترم سازمان آموزش و پرورش استثنايي در مقام «مشاور تعليم و تربيت رياست محترم جمهور»، ظرفيت خدمتگزاري مضاعفي را پيدا كرده اند، چقدر منطقي و بجا خواهد بود كه با بسيج امكانات، جذب متخصصان و مربيان دلسوز كاربلد و اختصاص فضاهاي آموزشي مفيد، اين تلاش انساني را شان و اعتبار شايسته اي بخشيده، تا از اين طريق لطف الهي همراه شده و اقبال و استقبال آحاد جامعه به اين حركت انساني تبلور بيشتري يابد.
تعليم و تربيت استثنايي و فرزندان اوتيسم امري است كه در چنبره مقررات اداري و دست و پاگير به يك فرايند ظاهري و كم حاصل تبديل مي شود. اينكار خيرخواهانه يك سرمايه اخروي و نياز به سرمايه گذاري معنوي و مادي و بهادادن به رشد اين كودكان بي گناه است كه ممكن است انسانهايي كه بخواهند روزي و روزگاري صاحب يكي از اين فرزندان شوند. بنابراين نبايد اين نوباوه گان دوست داشتني را بخش عاريه اي و مصرفي جامعه پنداشت. زيرا حكمت الهي در خلق و نگاهداشت اين كودكان بر انسان ها پوشيده است و بدون شك وجود اين كودكان آزموني براي نوع دوستي و انسانيت و به كار بستن مؤلفه هاي انساني در جامعه اي اسلامي است كه در آن ياري كردن و ياري رساني به نيازمندان ركن اصلي آن است.
ضمن احترام به همه پيشكسوتان تعليم و تربيت استثنايي و كارگزاران و مربيان خدوم و انسان آفرين، مجددا به جزءجزء كوشش هاي انجام شده ارج نهاده و اين تقاضا را از زبان اولياء دل خسته اما اميدوار فرزندان اوتيسم و استثنايي يادآور مي شويم كه اين كودكان براي رسيدن به استقلال و جاي گرفتن در چرخه حيات، فرصت آموزش پذيري محدودي دارند. بياييد با دستان مهرآفرين خود زمينه هاي رشد و بالندگي آنان را فراهم كنيم. و با دعاي خيري كه از اين طريق اندوخته مي كنيم، عنايت الهي را نسبت به خود بيمه نموده و در اين پويش انساني شريك كنيم. با آرزوي توفيق براي همه، دست اندركاران و درود فراوان بر مربيان زحمتكش و بي ادعا و سلام بر پدران و مادراني كه در آزمون همراهي با غم ها و كمبودهاي اين كودكان سنگ هاي صبوري به بلنداي يك عمر بوده و هستند و از مشكلات راه و رنج و تنهايي، گرد ملال و نااميدي را به خود راه نداده اند.
و سلام فراوان بر كودكان اوتيسم و استثنايي كه فرصت انديشيدن و معرفت به حيات و قدر زيستن و سلامت را براي ديگران فراهم مي كنند تا دريابند زندگي براي افراد سالم چه خوشايند و زيباست.! و اين پيام را براي آنان يادآوري مي كنند كه:
شكرانه بازوي توانا
بگرفتن دست ناتوان است.
جمعي از والدين فرزندان اوتيسم و استثنايي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14