(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 11 مهر 1388- شماره 19477
 

بعد از ظهر دهم سپتامبر

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




بعد از ظهر دهم سپتامبر

زندگينامه جمعي از رجال پهلوي71

4- ديدگاهها در مورد نفوذ خارجي
او معتقد است كه ايالات متحده بايد به طور مؤثرتري در امور داخلي ايران مداخله نمايد و هرگونه توجيهي مبني بر اينكه ايالات متحده در سياست هاي داخلي ايران مداخله ندارد را به طور كلي رد مي كند. او حضور آمريكائيان با ابعاد گسترده تر در ايران را بصورت «مداخلأ» علني مي بيند. از سوي ديگر، برخلاف بعضي ديگر از عوامل مخالفين كه سعي مي كنند پشتيباني ايالات متحده را براي گروه خودشان داشته باشند، درخشش هرگز انتقاداتش از سياست آمريكا را به درخواست كمك براي خودش يا گروهش گروه نزده است. آن گونه كه درخشش مطرح مي كند، ايالات متحده يا بايد در حد لزوم مداخله نمايد تا براي شاه روشن شود كه به نفع خود وي است كه وضعيت سياسي ايران را آزادتر نمايد، يا اينكه رژيم آن قدر در راه اشتباه خود پيش خواهد رفت كه پاره اي تغييرات كاخ سلطنت را بر سرش خراب كنند.
درخشش اظهار داشته است كه نه او و نه هيچ عضو ديگري از گروه وي خواهان هيچ كمك يا پشتيباني از ايالات متحده يا هر قدرت خارجي ديگري نيستند. به هر حال، او بشدت معتقد است كه بدون پافشاري ايالات متحده، آزادي بيان و فعاليت سياسي از طرق صلح آميز حاصل نخواهد شد.
درخشش توسعأ سياسي آينده در ايران را به دو صورت ممكن مي بيند: اگر فشار زياده از حد ادامه يابد، احتمال وقوع يك شورش خشونت بار افزايش مي يابد و نتيجأ احتمالي كودتايي برعليه رژيم خواهد بود؛ يا كنترل ها به تدريج كمتر مي شوند تا جايي كه ميدان آزادي براي همه نيروهاي سياسي (به استثناي كمونيست ها) ايجاد شود و بتوانند رهبران و برنامه هاي خود را به مردم معرفي نمايند. درخشش اظهار مي دارد كه او به تدريج و به آرامي به اين نتيجه رسيده است، و با بسياري از دوستانش در ميان گذاشته است، كه ايالات متحده و اتحاد جماهير شوروي يك نوع سياست را دنبال مي كنند كه آشكارا به نظر مي رسد مايل هستند با دولت هاي غير مردمي ديكتاتوري كار كنند تا احتمالاً با رژيم هاي «ملي گرا» و «دمكراتيك» با مشكلات كمتر. او اظهار مي دارد همان گونه كه ايالات متحده شايد به طور واضح تر در ويتنام آموخته است، هر چند بيشتر يك رژيم ديكتاتوري را حمايت نمايد بيشتر به آن وابسته مي شود و آن رژيم كمتر قابل اتكأ خواهد بود.
درخشش اظهار مي دارد كه بسياري از جوانان ايراني كه اصولاً ضد آمريكايي هستند، كساني هستند كه به ايالات متحده رفته اند، نه آنهايي كه نرفته اند. دليلش اين است كه دسته اول مي دانند كه آزادي مشابه آن چيزي است كه در ايالات متحده است، و زماني كه باز مي گردند، حتي آنهايي كه ارتباطات خوبي دارند و مي توانند مشاغل خوبي در دولت دست و پا كنند، به مرحله اي مي رسند كه متوجه فرق بين آنچه آمريكائيان مي گويند كه باور دارند و «آنچه كه دولت آنها در ايران انجام مي دهد»، مي شوند. آنها به اين نتيجه مي رسند كه در واقع زماني كه به ايران باز مي گردند بايد زندگي خود را در جهتي سوق دهند كه زماني از آن فرار كرده اند و اميدوار بوده اند كه در مدت غيبت آنها تغيير در آن داده شده باشد. او مي گويد جاي شك نيست كه بسياري از جوانان تحصيلكرده ايراني طرفدار آمريكا، با احساسي زير بنايي و عميق، بخصوص آنهايي كه در ايران مانده اند، كساني هستند كه بدون ترديد مي خواهند از مزاياي يك زندگي آزاد استفاده كنند.
باوجود همه اين سرخوردگي ها از سياست ايالات متحده در ايران، درخشش هيچ قدرت خارجي ديگري را نمي بيند كه اميدوار باشد هر گروه سياسي با «طرز تفكر دمكراتيك» به آن با علاقمندي نگاه كند. او شخصاً به انگلستان، به علت سياست هاي قبلي آنها در ايران، علاقه و اعتقاد ندارد و همچنين به روسها بيشتر به همان دلايل و به علت تجربياتش از حزب توده كه براي قابليت ها و از خودگذشتگي شان احترام قائل است، علاقه و اعتماد ندارد. از نظر وي فرانسويان ضعيف تر از آنند كه در وضعيت سياسي ايران به آنها توجه شود، هر چند او براي ژنرال دوگل و همينطور براي «دمكراسي ملي گرايانأ» او احترام و ستايش زيادي قائل است. او گهگاه به همين نحو ستايش خود را از «ديكتاتورهاي ايثارگر» (منظور وي كساني است كه با تندروي و قدرت كشور خود را در جهت بهبود سوق داده اند)، نظير « لنين و ناصر » اظهار داشته است.
5- فلسفه سياسي و اقتصادي
عقايد درخشش در زمينه هاي سياسي، اقتصادي و حوزه كلي دولت در هيچ چهارچوبأ ايدئولوژيك ثابت نمي شود و افكار او در اين زمينه ها انعطاف پذير هستند، هر چند ايده هاي كلي جالبي در مورد نيازهاي ايران دارد.
در سياست به نظر مي رسد او برداشت هاي خوبي از تجارب دمكراتيك، آن گونه كه در غرب شناخته شده است، دارد و تصور مي كند كه مي شود آن را در ايران نيز، اگر فرصتي داده شود، پياده كرد. در اوايل 2691 كه وزير فرهنگ بود توجه زيادي به نياز شديد براي نوعي سازماندهي سياسي كه بتواند به عنوان اساسي جهت كسب آزادي و انتخابات رقابت آميز به كار گرفته شود، مبذول داشت. باوجود اين كه او اغلب آمريكائيان را سرزنش مي كند كه سعي نمي كند شكل حكومتي خود را صادر نمايند، احساس نمي كند كه بشود سيستم هاي نوع آمريكايي و اروپايي را، بدون تغييرات حقيقي جهت انطباق با فرهنگ و واقعيات اجتماعي ايران، در اينجا پياده نمود. او مطمئن است كه گروههاي برجستأ اجتماعي (بخصوص طبقه بالا و متوسط و تحصيلكرده هاي طبقه پايين تر) آمادگي دارند كه پي ريزي يك سيستم دولتي دمكراتيك را آغاز نمايند. او معتقد است كه تمايل شديد فردگرايي در شخصيت ايرانيان را مي توان با آموزش و تجربه تقليل داد، ولي اين نياز به زمان و رهبري دارد.
او مي گويد در ايران بسياري افراد هوشمند، روشنفكر، تحصيلكرده، ايثارگر و منضبط و منظم وجود دارند كه مي توانند با هم براي تشكيل دولتي كار كنند كه «اعتماد مردم را جلب نمايد. » وقتي از وي سؤال شد در مورد سيستم تك حزبي در ايران چه نظري دارد، او گفت در صورتي كه اين حزب توسط مردم انتخاب شده باشد، با آن موافق است. وقتي كه حزب حاكم انتخاب شد، بايد اطمينان داشته باشد كه براي مدت زمان قابل قبولي (مثل دورأ چهارسالأ مجلس) بر سر كار خواهد بود تا بتواند برنامه هاي خود را مشخص كند و به حركت بيندازد. هر چند بايد آزادي نشريات و گروههاي مخالف وجود داشته باشد (به استثنأ كمونيست ها) تا بتوانند از دولت انتقاد كنند، نبايد به آنها اجازه داده شود كه «غير مسئولانه» عمل كنند. وقتي از او سؤال شد هدايت سياسي غير مسئولانه را چگونه تعريف مي كند، او توضيح داد آنچه او فكر مي كند را مي توان كشتن شخصيت ها (يا ترور شخصيت ها) ناميد.
با اين وجود كه روشهاي دمكراسي نياز به زمان دارند، ايرانيان بايد حركت را آغاز كنند. در واقع آنها امتياز تجربه كشورهاي پيشرفته تر را دارند تا آنها را راهنمايي كند و گرچه اختلافات فرهنگي بايستي مد نظر قرار گيرند، ولي نبايد آنها را بيش از حد بزرگ كرد يا غيرقابل انجام در نظر گرفت. او احساس مي كند كه عدم اطمينان همواره در هر كجا آزادي هست وجود داشته است، و او آگاه است كه پس از دورأ طولاني ديكتاتوري، تغيير جهت به سمت دمكراسي ممكن است براي ايرانيان خيلي سخت تر از جاهاي ديگر باشد.
درخشش آرزوهايش را يك بار بدين شرح بيان نمود: «ما در ايران نياز عميقي به آزادي واقعي و پيشرفت داريم. در واقع، پيشرفت بدون آزادي ارزش واقعي ندارد. چه فرقي براي مردم دارد كه جاده هاي خوب و مدرن داشته باشند، در صورتي كه نتوانند زندگيشان را آن گونه كه مايلند اداره كنند؟ اگر آزادي در ايران وجود داشت پيشرفت مادي بيشتري از آنچه طي سالهاي ديكتاتوري انجام شد، صورت مي گرفت. كشورهاي كمونيستي از نظر مادي پيشرفت كرده اند، ولي آيا آزاد هستند؟ نه من نمي توانم باور كنم كه پيشرفت مادي بتواند انسان ها را خشنود سازد، انسانهايي كه آرزو دارند زندگي خود را آزادانه و به بهترين وجهي كه مي توانند بگذرانند. براي پيشرفت واقعي بايد آزادي وجود داشته باشد». به هر حال درخواست آزادي، هر بار كه درخشش از رژيم فعلي ايران انتقاد مي كند مطلقاً مطرح است، ولي زماني كه به مشكلات موجود دولت مي انديشد، بيشتر در حاشيه قرار مي گيرد. به اصطلاح «اعلاميأ اميني» در 10 سپتامبر 1963 ، كه به طور مشترك با درخشش تهيه و امضا شده بود، حاوي جملات زنگ دار آزادي بود كه وجهأ عمومي وي را مشخص مي سازد. در اعلاميه آمده است كه: «بدون اصلاحات عميق اجتماعي و اداري، بدون تقويت دستگاههاي قضايي، و بدون نظارت دقيق بر منابع درآمد ملي و بازنگري پرسنل رده بالاي دولت و بدون ايجاد روحيه اميد و انسجام، نه ايجاد دولتي دمكراتيك كه به نظرات اجتماعي معتقد است و نه داشتن مجلسي كه منعكس كننده نيازها و مواضع ملي باشد. كليه شواهد موجود به طور قطعي نشان مي دهند كه انتخابات جاري در شرايطي انجام مي شود كه نه فقط زمينه مناسب اجتماعي براي قضاوت وجود ندارد، بلكه علاوه برآن كليه وسائل و منابع در اختيار دواير اداري قرار گرفته اند كه بيشتر مانع از اين مي شوند كه مردم ايران تأثيري در سرنوشت خود داشته باشند. . . .
«ما اعتقاد كامل به فلسفأ تغييرات اجتماعي داريم و معتقديم كه رشد و توسعه اقتصادي، گسترش تسهيلات آموزشي، بالا رفتن استانداردهاي زندگي و حفظ بهسازي اجتماعي به تكامل كلي صنايع و كشاورزي ما بستگي دارند؛ و ما مي دانيم كه با رهبري مناسب بايد بي عدالتي هاي اجتماعي را از ميان برداريم و امكانات برابر و شرايط پيشرفت و ترقي براي جوانان فعال، ايجاد نماييم و اينكه توزيع برابر بهداشت و درآمدهاي ملي بايستي براساس اصول دنياي مترقي امروز باشند. . . »
انعكاس افكار درخشش در مورد ايران و دموكراسي را مي توان در اين اعلاميه، بر اشاره هاي گاه و بيگاه وي، نه متوالي، به عقيده اش در مورد «ديكتاتوري حقيقي» مطالعه نمود. از ديدگاه وي ايران در حال حاضر فاقد يك «ديكتاتوري حقيقي» است كه به عنوان دولتي تعريف مي شود كه توسط فردي منضبط و منظم، از خود گذشته و از نظر ايدئولوژيكي پايبند به يك سيستم ارزش ها اداره مي شود كه صادقانه و به طور مؤثر براي بهبود وضع ملت خود به عنوان يك مجموعه كلي نه يك گروه يا طبقه بخصوص كار مي كند. از نظر درخشش ايران و عربستان سعودي كشورهايي هستند كه در واقع ديكتاتوري هاي «بدي» دارند، مانند كشورهاي كمونيستي كه فقط براي منافع گروه حاكم كار مي كنند. تا حدودي مي توانيم حكومت هاي مصر ، پاكستان و فرانسه را «ديكتاتوري حقيقي» بناميم. (يادداشت ها در مورد تشريح ناصر به عنوان يك ديكتاتور «ايثارگر» در بخش بعدي ذكر شده است. ) از اين گونه اظهارات و پاسخ ها مي توان تصور كرد كه درخشش در واقع در مغز خود، مجموعه اي از دموكراسي كلاسيك و ايده ها و عواملي از ديكتاتوري مردمي براساس يك حزب توده اي با مدت زمان زياد حكومت در چهارچوب انتخابات آزاد را، مي پروراند. اين البته نياز به ميزان بيشتري از وحدت در بين عناصر «دموكراتيك» در ايران، در مقايسه با آنچه اكنون قابل دسترس به نظر مي رسد، دارد. هيچ شواهدي در دست نيست كه او واقعاً اين موارد را با همه پيچيدگي هايش بررسي كرده باشد. ولي اين مانع طرح ها و فعاليت هاي وي نمي شود.
6- فعاليت ها و طرح ها
از زمان سقوط كابينأ اميني در ژوئيه 1962، درخشش ظاهراً ماههاي زيادي را در حال برانداز كردن خود به عنوان يك فرد و به عنوان يك سياستمدار جاه طلب، گذرانده است. تا آوريل و مي 1963 او درگير اين ارزيابي خود و اظهاراتي بود كه توسط بعضي از دوستان و دشمنان وي در باشگاه مهرگان بيان شده بود و در وزارت فرهنگ او ظاهراً در حالت ترديد و دو دلي بود. به هرحال، در
مي 1963 در سالگرد مرگ خانلري (معلمي كه در اعتصابات معلمان در 196 مورد اصابت گلوله پليس قرار گرفت و كشته شد و موجب سقوط كابينه شريف امامي گرديد)، درخشش وارد عمل شد. او اعضاي باشگاه مهرگان را دعوت به گردهمايي به احترام و افتخار «شهيد» خانلري نمود، با وجود اينكه ساواك به او هشدار داده بود كه چنين تجمعي در هم شكسته خواهد شد، و شد. وقتي پليس براي درهم ريختن آن وارد عمل شد، حدود 20 تا 30 معلم مجروح شدند، و براساس گفتأ درخشش، كليه كساني كه دستگير شدند، با اين هدف كه درسي براي ساير معلمين باشد، قبل از آزادي كتك خوردند.
براساس يك گزارش، اين تجربه با پليس، از ضربه زدن به جاه طلبي هاي درخشش فاصله زيادي داشت و در واقع آنها را بيشتر كرد و او شروع به نمايش چهرأ خود به عنوان نخست وزير نمود. او عقيده دارد كه شاه به مرحله اي رسيده است كه براي مقابله با هر كوششي كه به قدرت وي لطمه بزند، در استفاده از كليأ روش هاي خشونت آميز كوتاهي نخواهد كرد. به هر حال، همزمان با آن او ظاهراً به اين نتيجه رسيده است كه بيش از اين امكان كار كردن با شاه وجود ندارد. او بكرات به بعضي از افراد مورد اعتماد خود گفته است كه معلمان، با احترام مردمي كه دارند، براي غلبه بر شاه ابزاري حياتي هستند، و اينكه مأموريت خود وي فعلاً اين است كه معلمان و ساير ايرانيان طبقه متوسط را متقاعد سازد كه بدون ترس از دخالت خارجيان مي توانند راهشان را ادامه دهند. به هر حال بعد از غلبه خشونت آميز ارتش بر تظاهرات مذهبيون در ژوئن 1963 ، درخشش ظاهراً نتيجه گيري خود را از آن زمان اين گونه تغيير داده است، كه نيازي نيست روي دخالت خارجي زياد حساب كرد. اين واقعيت كه غلبه خشونت آميز شاه بر تظاهرات ژوئن در جرائد غرب، بخصوص در ايالات متحده، خوب منعكس شد، موجب گرديد كه اكنون وي اعتقاد داشته باشد كه شاه در برخورد با گروههاي مخالف با هيچ محدوديتي مواجه نخواهد بود.
ظاهراً در اين نقطه بود كه درخشش نتيجه گرفت كه بدون دخالت خارجي در مبارزه با شاه، نه وي و نه ساير گروههاي مخالف به نظر نمي رسد كه شانسي داشته باشند. شايد چند ماهي طول كشيد تا او تشخيص دهد و اين واقعيت را قبول نمايد كه نمي تواند روي هيچ دولت غربي براي ميانجيگري با شاه جهت باز كردن فضاي سياسي حساب نمود. در واقع، تنها دولتي كه او اميدوار بود سعي كند از نفوذش استفاده نمايد، ايالات متحده بود. عليرغم اشتباهش در اين مورد، ما گزارشات متعددي داريم كه او به طور ثابت در بحث هاي خود با پيروانش، كه بسياري از آنها از سياست هاي ايالات متحده در ايران ناخشنود هستند، طرفدار آمريكا است.
نشانه هايي از ادامه فعاليت هاي درخشش، مدتهاي زيادي بود كه به ما نرسيده بودند، بخصوص كه انتخابات مجلس بيستم و يكم بيش از پيش محتمل مي شد. چند هفته قبل از اين كه انتخابات در 17 سپتامبر 1963 انجام شود، درخشش يك مجموعأ اطلاعاتي قابل توجه و مكانيزم گزارشگري را جمع آوري نموده بود كه تاكتيك هاي دولت قبل از ثبت آرأ و در خلال «رأي گيري» واقعي را در بر مي گرفت. براي مثال او به طور دقيق گزارش داد كه چگونه ليست «كانديداهاي» تصويب شده براي مجلس تهيه گرديده اند. در اوايل اوت به كليأ اعضاي مهرگان (او ادعا مي كند 50000 نفر)، به استثناي آنهايي كه موقعيتشان آنها را در معرض فشار غيرقابل تحمل دولت قرار مي داد، دستور داده بود كه انتخابات را تحريم كنند. طرفداران او در 60 تا 100 حوزأ انتخاباتي تهران شركت داشته اند. او قادر به انجام اين كار شد، زيرا بيشترين محل هاي حوزه هاي انتخاباتي در مدارس هستند و از معلمان به عنوان ناظر صندوق استفاده مي كردند. در نتيجه او گزارشات روزانه از تعداد آراي ثبت شده و افرادي كه به آنها رأي داده شده بود، داشت. وي سيستم مشابهي در استانها ايجاد كرده بود.
در بعدازظهر روز 10 سپتامبر، زماني كه «اعلاميه اميني» توزيع گرديد، تيمسار پاكروان با درخشش در خانه اش تماس گرفت و به او توصيه نمود خود را از هرگونه فعاليت مخالفين كنار بكشد و اميني را متقاعد كند كه وي نيز از فعاليت هاي مخالف بيشتر صرفنظر نمايد. درخشش اظهار داشت كه او به پاكروان پاسخ داده بود او به مخالفت با «رژيم غير ممكن» به هر وسيله اي كه وي شرافتمندانه بداند، ادامه خواهد داد؛ اگر پاكروان مي خواهد هشداري به اميني بدهد، خودش بايد برود و با وي صحبت كند. پاكروان سپس درخشش و اميني را براي ناهار دعوت نمود و بنا به گفتأ درخشش، اميني نيز از موافقت با درخواست پاكروان مبني بر متوقف ساختن فعاليت خودداري نمود و مجدداً بر مخالفت خود با برگزاري انتخابات بدين نحو تأكيد نمود.
در زمان انتخابات، درخشش اين نكته را به نگارنده گفت كه اگر انتخابات آزاد بود «حدود صد نفر» از طرفداران وي در مجلس انتخاب مي شدند، اين بدون شك اغراق آميز بود، ولي احتمالاً بعضي از آنها انتخاب مي شدند. (در اين ارتباط جالب است كه ذكر شود در يك گزارش خيلي محرمانأ ساواك كه در ژوئيه 1963 تهيه شده و در آن قدرت و محبوبيت عمومي بالقوأ گروههاي مختلف ارزيابي شده بود، درخشش در ردأ «غير وابسته و آموزگار» دسته بندي شده بود. در اين رده بندي ساواك همچنين احمد آرامش ( گروه مترقي) و دكتر اميني قرار داشتند. در بين «آموزگاران» محمدعبدالله گرجي، رضا معرفت و رضا جعفري با درخشش به عنوان كساني كه در بين آموزگاران طرفدار دارند، ذكر شده بودند. برآورد ساواك اين بود كه در يك انتخابات باز، درخشش تنها كسي است كه موفق خواهد بود. ) بعد از انتخابات درخشش شروع به كار سازماني نمود كه صرفاً معطوف به «مطالعات سازماندهي شده در مورد منافع ملي ايران» بود. او گفت سازمان را به «هسته هاي» كوچك تقسيم كرده و به هركدام از آنها موضوع خاصي جهت مطالعه و تحقيق واگذار شده است. در آن زمان او احساس مي كرد كه ساواك هنوز از اين گروه اطلاع ندارد، ولي در مورد حدود اختيارات و مجوز نيز نگران نبود، زيرا او آن را اين گونه معرفي مي كرد: «تمام آنچه ما انجام مي دهيم تحقيق و مطالعه است و آنها نمي توانند ما را براي اين كار زنداني نمايند. » او گفت هدف و منظور از اين انجمن اين بود كه خودشان را در زمينه هاي تجربي اعضاي مختلف آن، به گونه اي آماده نمايند كه بتواند پيشنهادات منطقي و مدلل را در زماني كه زمينأ انجام انتخابات آزاد فراهم آيد، ارائه نمايند.
او هرگز اسامي اعضاي گروه را به ما نداد، ولي اظهار داشت كه شامل بسياري استادان جوان مورد احترام، اگر نه چندان مشهور و همچنين استادان مشهور مي گردد، دكتر اميني، هيچ ملا و يا پرسنل نظامي در حال خدمت در اين گروه عضو نمي باشند. او گفت بسياري از اعضاي آن در سنين بين 30 تا 40 سالگي هستند. در آن زمان او اظهار داشت كه گروه توسط يك «كميتأ اجرايي» اداره مي شود و او تنها كسي است كه در بين همطرازان نفر اول است، زيرا او آغازكننده حركت و نفر اول سازمانش بوده است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14