(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 16 مهر 1388- شماره 19482
 

سياست استكبار براي انحصار جاده ابريشم دلايل گسترش مواد مخدر پس از اشغال افغانستان -بخش پاياني



سياست استكبار براي انحصار جاده ابريشم دلايل گسترش مواد مخدر پس از اشغال افغانستان -بخش پاياني

گاليا توانگر
در نگاهشان مظلوميت و رنج چند دهه آشوب، جنگ، اختلاف و آوارگي به وضوح ديده مي شود، با اين حال اين قوم ياد گرفته اند كه هميشه با حداقل ها بسازند و سخت كار كنند.
در افغانستان اميد به زندگي 42 سال است! به ازاي هر 5000 افغاني فقط دسترسي به يك پزشك وجود دارد. چنانچه فردي از ناحيه دست يا پا زخم جدي بردارد، در اكثر موارد قطع عضو مي شود. وضع در نواحي مرزي افغانستان به مراتب وخيم تر است. نزديك به 160 كودك در هر 1000 تولد جان مي بازند. در هر گوشه از دخمه هاي تاريك ساختمان تخريب شده مركز علم و فرهنگ شوروي سابق در كابل دسته دسته معتادان منتظرند تا يكي شان مرفين را به بدنش تزريق كند و نوبت سرنگ به نفر بعدي برسد! گاه يك عدد سرنگ بين 30 معتاد دست به دست مي شود! در اين بين نيروهاي برقراري امنيت براي اين ملت چه كرده اند؟ توليد موادمخدر در افغانستان در سال 2006 ميلادي 6 هزار و صد تن بوده كه بر طبق آمار در سال 2007 ميلادي به 8 هزار و دويست تن رسيده است. سربازان آمريكايي وقتي در كنار مزارع خشخاش قدم مي زنند آيا به چيزي جز بازگشت به خانه با دست هاي پر از دلار فكر مي كنند؟ داستان برده داري هنوز هم تمام نشده و به شكل جديد، اما با ابعاد وسيع تري در جريان است.
براساس آمار، افغانستان بزرگترين توليدكننده موادمخدر در جهان است كه با حضور نيروهاي اشغالگر اين توليدات افزايش داشته است. به طور تقريبي 500 هزار معتاد در افغانستان وجود دارد كه 7 درصد آنها از روش هاي تزريقي استفاده مي كنند. اين روش در بين معتادان افغانستان با بازگشت مهاجرين در حال افزايش است.
براساس اظهارات صندوق توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) عدم آگاهي كافي مردم افغانستان به خصوص زنان در مورد ويروس HIV و راه هاي سرايت و شيوه هاي پيشگيري و درمان آن بزرگترين عامل شيوع ايدز است. در افغانستان كمتر كسي را مي توان يافت كه در مورد بيماري ايدز و خطرات آن اطلاعات كافي داشته باشد. اين خطر وقتي بيشتر مي شود كه در مناطق غيرشهري اين كشور هيچگونه آشنايي با بيماري ايدز و راه هاي انتقال آن وجود ندارد. گفتني است كه گسترش فساد اخلاقي از طريق آزادي هاي اخير رسانه اي و نيز رفت وآمد شديد اتباع خارجي شيوع ايدز را تسريع كرده است.
جبهه مقاومت مردم افغانستان تقويت شود
افغانستان در منطقه حساس و استراتژيك خاورميانه قرار گرفته است. از يك سو به «شبه قاره هند» و از سوي ديگر به كشورهاي «آسياي مركزي» و نيز با توجه به هم مرزي با جمهوري خلق چين با كشورهاي شرق آسيا مرتبط است.
سلسله جبال هندوكش كه قسمت وسيعي از خاك كشور را پوشانده، همواره سد محكمي در مقابل مهاجمان از شمال به جنوب و مهاجمان از جنوب به شمال و يا از غرب به شرق و نيز بالعكس بوده است. افغانستان در دو قرن گذشته همچون حائلي ميان امپراطوري هاي شرق و غرب قرار گرفته و جدايي اين منطقه از ايران و پيدايش كشوري به نام افغانستان به همين منظور بود. مقصد آن بود كه ديوار مستحكمي بين مرزهاي استعماري شرق و غرب وجود داشته باشد. حتي در منطقه غربي آن تنگه واخان (خيبر) را ضميمه خاك افغانستان نگه داشتند تا بين هند كه تحت استعمار انگليس بود با آسياي مركزي كه در تصرف روسيه قرار گرفت فاصله و جدايي بيندازند.
در حال حاضر به دليل قرار گرفتن در مرز با آسياي ميانه و اهميت انتقال منابع زيرزميني اين كشورها به دنيا از طريق خاك افغانستان، همجواري با ايران و حالت تخاصم آمريكا با ايران، توليد بيش از يك دوم موادمخدر جهان در افغانستان و... مورد توجه محافل بين المللي قرار دارد. اما به مرور از حساسيت ها كاسته شده و حتي اهداف اوليه اشغال كه با نام بازسازي و بازگرداندن امنيت به اين كشور مطرح شده بود، دستخوش فراموشي و عدم توجه مي شود.
عليرضا صدرا استاد علوم سياسي دانشگاه تهران مي گويد: «آمريكا در اين آرزو بود كه با اشغال افغانستان، پاكستان و بلوچستان آزاد به مرزهاي چين دسترسي پيدا كند. اين گونه با ابرقدرت شرقي هم مرز مي شد و از لحاظ رقابتي مي توانست كارهايي انجام دهد، اما نهايتا ارتش آمريكا در موقعيت سوق الجيشي افغانستان و حتي دام هايي كه خود پهن كرده بود، نظير موادمخدر گرفتار آمد.»
وي در پاسخ به اين سؤال كه آينده افغانستان را چگونه تصور مي كنيد؟ آيا روزي خواهد رسيد كه اين ملت استقلال پيشين خود را به دست آورند؟ مي گويد: «در انتخابات قبلي افغانستان 65 درصد اقبال با افراد بومي بود. در برابر اين عده خيلي ها تصور مي كردند اقبال با آنهايي باشد كه در خارج تحصيل كرده اند و حتي از پشتوانه هاي بيشتري برخوردارند، اما اين گونه نشد. اين نتايج نشان داد كه مردم افغان خواستار استقلال و خروج نيروهاي بيگانه از خاك كشورشان هستند. از سوي ديگر در شرايط فعلي نيز مقاومت هاي مردمي وجود دارد كه در اخبار بيگانگان به شورش هاي طالبان تلقي مي شود. آنها سعي مي كنند هرگونه مقاومتي را به تروريست ها ربط دهند. خشم توده هاي مردمي وجود دارد و افغاني هاي باغيرت هرگز سلطه بيگانگان را نخواهند پذيرفت.»
وي ادامه مي دهد: «از چند حيث مي توان براي افغانستان آينده روشني را متصور شد. هرگز براي اين كشور بن بستي وجود ندارد. اين كشور نيروي انساني فوق العاده خوبي دارد. مردم آن با حداقل ها مي سازند و بهترين كار را ارائه مي دهند. موج افراد تحصيل كرده نيز مطمئنا به افزايش سطح سواد خواهد انجاميد. تنها افغانستان بايد هوشيار باشد كه حياط خلوت هيچ يك از كشورهاي همسايه نظير هند، پاكستان، كشورهاي آسياي مركزي نشود و در عين حال با همگي آنها روابط حسنه خوبي برقرار كند. چندي پيش هند متوجه شيطنت هاي آمريكا شد و خودش را كنار كشيد. پاكستان متأسفانه دير متوجه شد، اما در همين چند روز شاهد تظاهرات گسترده پاكستاني ها بر عليه آمريكا بوديم. چنانچه افغانستان با همياري كشورهاي منطقه به استقلال برسد مي تواند نقش به سزايي در توسعه منطقه اي داشته باشد.»
شكست استراتژي جديد آمريكا قبل از اجرا!
باراك اوباما به هنگام اعلام استراتژي جديد آمريكا در افغانستان و پاكستان تأكيد كرد كه تنها يك هدف دارد و آن غلبه بر شبكه القاعده است. وي اظهار داشت كه منابع اطلاعاتي تأييد كرده اند كه شبكه ترور القاعده در حال طراحي ضربات تازه اي عليه آمريكاست!
به نظر مي رسد سردمداران آمريكا همواره در پي حقيقي جلوه دادن يك سري توهمات ذهني خود هستند تا حضور نيروهاي بيشتر در خاورميانه را صددرصد توجيه شده بنمايانند.
در گمان اول كه اتفاقاً اكثريت مردم جهان نيز با آن موافقند اين طور به نظر مي رسد كه برخاستن القاعده و طالبان از دامن سازمان هاي امنيتي آمريكا بوده است. اين بازي كه از يازده سپتامبر شروع شد، هنوز هم با اعزام چند هزار سرباز تازه نفس آمريكايي به منطقه ادامه دارد.
ياسر سعيدي كارشناس مسائل خاورميانه مي گويد: «به نظر مي رسد در مورد اجرايي كردن استراتژي جديد آمريكا در افغانستان بين نيروهاي ارشد تصميم گيرنده آمريكايي اختلاف نظرهايي وجود دارد. يكي از روزنامه هاي معتبر آمريكايي گزارش مي دهد كه وزارت دفاع اين كشور به ژنرال «استنلي مك كريستال» فرمانده ارشد آمريكا در افغانستان گفته درخواست اعزام سربازان بيشتر به اين كشور را به تأخير اندازد. دولت اوباما نيز خواستار تأخير در ارائه درخواست اعزام سربازان بيشتر شده تا مطمئن شود ايالات متحده استراتژي درستي را در پيش گرفته است؟!»
وي ادامه مي دهد: «مك كريستال پيشتر هشدار داده بود كه اگر سربازان بيشتري تا سال آينده به افغانستان اعزام نشود، مأموريت نيروهاي غربي در اين كشور با شكست مواجه خواهد شد و حال اين سؤال مطرح است كه اساساً اعزام نيروي بيشتر نيز با آن همه هزينه هاي سنگين باز هم شكست محسوب نمي شود؟ حقيقت اين است كه در افغانستان نيروهاي مردمي هر روز آگاه تر و بيدارتر مي شوند. كدام ملتي حاضر است سلطه بيگانگان را بپذيرد؟ در برابر روند بيداري افغاني ها، آمريكا چاره اي جز مقابله زيركانه ندارد. در تلويزيون فساد اخلاقي را رواج مي دهد و اقتصاد كشور را بيش از پيش به مواد مخدر وابسته كرده تا افغاني ها را بازيچه سياست هاي منفعت طلبانه خود قرار دهد. افغانستان بايد هوشيارانه عمل كند و به پشتوانه ريشه هاي ملي و مذهبي رگه هاي پررنگتري از مقاومت بيافريند.»
گرگ ها امنيت نمي آورند!
اميرحسين حريرفروش يك پژوهشگر مسائل خاورميانه نيز معتقد است آمريكا براي استفاده از منابع طبيعي خاورميانه و نيز تقويت موقعيت ژئوپليتيكي خود جنگ در عراق و افغانستان را به راه انداخت. وي مي گويد: «آمريكا در هر گامي منفعت خود را مي بيند. اين گونه است كه رئيس امنيت ملي آمريكا اعتراف مي كند در ديداري كه از 28 كشور مختلف داشته، خشم نسبت به آمريكا كاملا مشهود بوده است. علت منفور بودن آمريكا در ذهنيت دنيا به چهار دليل عمده بستگي دارد: تبليغات جنگ سرد، سردمداران فاسد، حمايت از صندوق بين المللي پول براي رسيدن به سياست هاي ابزاري خود، سردمدار ليبراليسم و نئوليبراليسم.»
حريرفروش در ادامه به اسلام هراسي آمريكا اشاره كرده و مي گويد: «آمريكا براي رسيدن به منافع خود به شدت از قدرت كشورهاي مسلمان به ويژه ايران در هراس است، از اين رو چاره اي جز ضربه زدن به چهره صلح و سازندگي اسلام ندارد. آنها همواره كوشيده اند تعريف نادرستي از اسلام ارائه داده و براساس توهم و مصاديق ساختگي شان موج شيعه ستيزي را تقويت كنند. در اروپا و آمريكا با نشر اخبار و تحليل هاي دروغ اين طور جا انداخته اند كه اسلام به معناي خشونت و ترور است. اين گونه گروه هاي افراطي همچون القاعده و طالبان را كه برخاسته از آموزش هاي نظامي و فكري خودشان است در تحليل هاي دروغين خود وابسته به اسلام معرفي كرده و دليل لشكركشي شان را سركوبي القاعده عنوان مي كنند. دشمن ساختگي و تهديدهاي دروغيني كه متوجه خود عنوان مي كنند همگي به دليل اسلام ستيزي شان است.»
اين تحليل گر در پاسخ به اين سؤال كه آيا اساساً حضور نيروهاي آمريكايي براي آبادي افغانستان مؤثر بوده است يا خير؟ مي گويد: «از سال 81 تا 88 آمريكا در افغانستان براي لشكركشي هزينه هاي هنگفتي پرداخت كرده و حال اگر قرار باشد القاعده - دست پرورده خود را- به حال خودش رها كند كه در زماني نزديك باز روبرويش قرار بگيرد، شكست بزرگي خواهد بود، لذا چاره اي جز ادامه بازي ندارد.
آنها حوادثي چون 11 سپتامبر، ناوشكن كول، بمب گذاري در عدن و سومالي، سفارت خانه آمريكا در نايروبي و... را يكي پس از ديگري خلق كرده اند تا بگويند همه اين آشوب ها به گروه هاي افراطي اسلام گرا ربط دارد و بايد در خاك افغانستان سركوب شوند. در پاسخ به اين سؤال كه آيا آمريكايي ها براي افغانستان كاري كرده اند يا خير؟ بايد بگويم ميزان توليد مواد مخدر از 6 هزار و صد تن به 8 هزار و دويست تن رسيده است. فساد اخلاقي نيز از طريق حضور نيروهاي بيگانه و نيز به دست گرفتن رسانه هاي اين كشور رواج يافته و حتي ناامني و فساد چندين برابر شده است. آمريكا نه تنها نتوانست امنيتي برقرار كند بلكه ارتش خودش نيز به ورطه مواد مخدر، افسردگي و فساد افتاد.»
عزم ملي براي مقاومت
در برابر بيگانگان
از ميليون ها دلار كمك هايي كه روانه افغانستان شده تنها جيب حكومتيان، مافياي ائتلاف شمال، ان جي اوهاي داخلي و خارجي و دولتمردان خائن پر شده است. اين در حالي است كه خيلي از مردم افغان از سر ناچاري مجبور به فروش فرزندان خود هستند. نيروهاي آمريكايي در يك زد و بند مخفيانه با طالبان حتي در مواردي سران جنايتكاران را از زندان ها آزاد ساخته و از اين دست پرورده هاي خود بار ديگر استفاده مي كنند و از سوي ديگر مدعي هستند كه دليل حضورشان برقراري امنيت است. چطور است كه متجاوزان به زنان افغاني به راحتي از زندان آزاد مي شوند و آمريكايي ها دليل حضورشان را تأمين حقوق زن در افغانستان مي دانند؟! همه اين موارد نشان مي دهد كه راه نجات اين مردم به دست خودشان است. آنها با پررنگتر كردن جبهه مقاومت مردمي بايد در فكر چاره باشند و زمام امور را به دست بگيرند. انتظار ساختن از گرگ هايي كه لباس ميش پوشيده اند، انتظار عبثي است.
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14