دوشنبه 11 آبان 1388- شماره
19501
چگونه زندگي را از يكنواختي خارج كنيم؟ ... طرحي نو دراندازيم... طرحي نو دراندازيم -بخش نخست
|
|
|
چگونه زندگي را از يكنواختي خارج كنيم؟ ... طرحي نو دراندازيم... طرحي نو دراندازيم -بخش نخست
حسن آقايي تيك تاك ساعت زندگي به روايت دفتر ايام روزگار، آهنگ آرامش و شادابي و گاه غم و افسردگي و در يك نگاه كلي تحرك انسان و سيالي روح زنده بودن را مي نوازد. اما يكنواختي در دايره زندگاني باعث بي سببي نسبت به تغييرات چگونگي محيط زيستي و رنجوري آدم مي شود. تنوع همانند بازي شطرنج است كه جابه جايي انديشمندانه و مناسب يك مهره انبساط خاطر مي آورد ضمن اين كه در مواردي هزينه مالي ندارد. مطالعه كتاب، جابه جايي محل وسايل و تزيينات خانه، پرورش گل و گياه خانگي، خودآموزي يك زبان غير از زبان مادري، هنرهاي دستي، موسيقي، تغيير راه و مركز خريد موجب ايجاد تحول روحي و فكري شخص مي شوند. در مقابل، يكجور بودن طولاني مدت فرضا وازدگي و ريخته شدن گچ سقف در اثر نشت آب، نديدن و جويا نشدن سال تا سال وضع و حال اقوام و دوستان، بي رنگ و رو شدن رويه پارچه اي مبلمان، غفلت همياري همسر خانه دار و يا كارمند و مواردي ديگر، نشان بيحوصلگي و بيحالي فرد مي شوند. به عبارت ديگر همه تأثيرات تنوع و يكنواختي، انعكاس عمل و طرز تفكر انسان است كه نمودار نگرش به مجموعه هستي را ترسيم مي كنند. آسودن، لطيف ترين و دل انگيزترين دستاورد بشري است كه حصول و پايداري اش توجه عقلاني به درك اولويت سلامت روان در چرخه زندگاني را طلب مي كند. بر اين مبنا است كه در علوم انساني و روان شناسي توصيه و تاكيدهاي فراواني در حفظ روان و رسيدن به آرامش و آسودن شده است. اشتغال، همدلي و آرامش در كانون خانواده، پيشروي در حوزه كاري، مراقبت كرداري، تحولات تحصيلي، پر كردن زمان فراغت از طريق مطالعات، توسعه اطلاعات و دانستني ها، ورزش، كارهاي مورد علاقه مثل نقاشي، خاطره نويسي و...، در قالب تنوع زندگي نقش هاي مفيد و روح افزا در آرام گرفتن فكر انسان دارند. اما داده هاي آسيب شناختي يكجور بودن زندگي، انسان را با پيامدهاي منفي و نامطبوع روبرو مي كنند. جوش خوردگي يكنواختي ها در بدنه هستي گاه جوري است كه پنداري بشر كاركرد ماشيني يافته است؛ ماشيني كه فقط بزرگراه تأمين معاش گذراندن زندگي خود و اهل و عيال را مي پيمايد. از طرفي هم احساس مي شود برخي افراد كلا انسان را براي اين دنيا مي دانند نه دنيا را براي انسان! به عبارت ديگر، چنين كسان زندگي را تنها در پيشرفت هاي اقتصادي و ثروت مداري مي پندارند و گويي چنين مردمان عمدتا توجه به ظرافت و ظرفيت نياز انسان به سلامت روان و تنوع محيطي خود ندارند. پرهيز از يكنواختي يك مددكار اجتماعي، وسعت نگاهش به موضوع يكنواختي و تأثرات آن را در علت ها مي جويد و انسان را متأثر از محيط كاري و زندگي مي داند و مي گويد: «چنانچه انسان در گذران زندگي نشانه معين و بارز نداشته باشد مبتلا به دلتنگي و كسالت خواهد شد، به مرور زمان احساس مي كند همه چيز رنگ يكنواختي گرفته است.» به گفته وي شدت يافتن اين حس، سمت گيري مراحلي است كه مي تواند نيست شدن فرد قلمداد شود. قدم زدن روي پل فرسوده «خانم زرگران» تأثير شدت يكنواختي تركيب بندي زندگي روي روان و درك كردن انسان را بلادرنگ چنين خلاصه مي كند: «به نظر من يكنواخت بودن امور زندگي نوعي مرگ تدريجي محسوب مي شود.» او مي افزايد: «آدمي كه دچار يكنواختي هر آنچه نياز و امكان گردش زندگي است، باشد، انگيزه خود را نسبت به كارهاي متعارف از دست مي دهد چون هدف مشخصي ندارد.» به گفته وي، نبود تنوع در بافت هاي خرد و كلان زندگاني چنانچه طي مرور زمان به افسردگي شديد بدل شود مي تواند وضعيتي پيش آورد كه عاقبت آن، مفهوم واقعي مرگ تدريجي را عينيت مي بخشد. ادامه بيان مددكار اجتماعي، اشاراتي به چالش هايي محور نداشتن هدف، شغل مورد نظر، بي رغبتي به امور زندگي مشترك و... است كه ممكن است به كسالت و بي علاقگي منجر شود. به گفته وي جواناني بدون هدف، يا جواني متأهل كه احساس مي كند شريك زندگيش آن طور كه انتظار دارد، نيست و يا همسرش اين استنباط را داشته باشد كه شوهرش همصحبت و همدل او نيست و همچنين كساني كه شغل مغاير ميل خود دارند، هر يك به نوعي درگير كسالت هستند. در چنين شرايط، انگيزه هاي مثبت در محيط خانوادگي نيز كمرنگ مي شوند و دلتنگي و يكنواختي جايگزين اشتراك مساعي سازنده مي شوند. وي دنباله اين بخش از ديدگاه هاي خود را به عملكرد خانواده معطوف مي كند: «زن و شوهري به ميل خود زندگي را ادامه مي دهند. آنان تلاش مي كنند فرزندشان در بهترين مدرسه و دانشگاه تحصيل كند. در عين حال هر يك بهترين هاي امكانات زندگي را براي خود فراهم مي كنند، اما از آنجا كه علاقه عاطفي و نظر مشترك در تنوع يا چينش لوازم در محيط مسكوني شان و... ندارند، در نتيجه پيوند معنوي همزيستي آنان پايان خوشي نخواهد داشت.» انگيزه آزادي عمل عامل تنوع در گفت وگو با برخي شهروندان، آنان يكنواختي در امور زندگي را ناشي از وضع مالي مي دانند و بيشتر از زاويه علت و معلول اقتصادي به آن نگاه مي كنند. «باقري» هنرجوي انجمن سينماي جوان، با بيان اين كه مسئله اقتصادي را در چند و چون يكنواختي مهم مي داند، باور دارد كه اگر انگيزه آزادي عمل در همه كارها وجود داشته باشد، شخص مي تواند تغييراتي نو در جهت خواست هايش انجام دهد. او همچنين بر اين نظر است: «چنانچه مشكل اقتصادي به طور متعادل در جامعه حل شود، بحث يكنواختي و تكرار روزمرگي در فضاي زندگي كه به گفته او نزد برخي به موضوع باورها و افكار شخصي برمي گردد، برطرف مي شود.» اين هنرجو در ادامه نظر خود، مي گويد: «بي انگيزگي برخي از جوانان در كلان شهرها نسبت به گذشته افزون شده است كه مي تواند كسالت آور باشد.» برخي افراد به تأثير اقتصادي بر روي يكنواخت بودن زندگي تأكيد دارند، اما بايد در نظر داشت كه بسياري از افراد هستند كه وضع اقتصادي عالي و به اصطلاح موقعيت مالي شان توپ است اما در گفت وگوهاي دوستانه به صراحت از بيحوصلگي و يكنواختي حس و حال خود سخن مي گويند. نقش اقتصاد در تنوع «نبود تنوع و طبعاً وجود يكنواختي در هر پديده اي اميد به زندگي را كاهش مي دهد.» «سليمي» دانشجوي فوق ليسانس مديريت، اضافه مي كند: «معتقدم مسايل مالي و اقتصادي به عنوان اهرم با اهميت در ايجاد تنوع و آرامش فكري و روحي انسان شايان توجه است كه مي تواند در زندگي افراد تأثيرگذار باشد.» حضور هر انسان فكور در صحنه غالباً سبز هستي، خود سرمايه، نماد خلاقيت و مبتكر تنوعات در عرصه هاي گوناگون و عامل محو يكنواختي هاي حياتي است. موقعيت زندگاني، كار و فعاليت و نياز آدم همواره يكجور و ثابت نبوده است، حتي حوادث طبيعي و تاريخي و ديگر اتفاقات تأثيري در پروسه استمرار تنوع، نگذاشته است. حال در روزگار كنوني فرضاً ناخوش حالي، بازماندن از ادامه تحصيل دانش، مطلوب نبودن نوع و يا محيط كار، اختلاف در روند زندگي متعارف خانواده، تضاد سلايق و حتي ورشكستگي در كسب معاش نبايد نيازهاي روحي را در مضيقه كم و كاستي ها قرار دهند چرا كه روان سالم عامل مهمي در ادامه جريان سيال زندگي است. پويايي حضورمان در هر شرايطي مي تواند واكسن رفع يكنواختي و خروج از حالات فرسودگي ناشي از افسردگي و رنجوري باشد. يكنواختي عامل افسردگي است دو خانم جوان هر كدام يك چارچوب مستطيل شكل به مساحت حدود يك متر و نيم را بر سر دست گرفته اند. چالاك و شتابان سعي در عبور راحت از بين عابران دارند. به طرف شان مي روم و در حال حركت از يكي از آنان به نام خانم سيار، نظرش را درباره تاثير تنوع و يكنواختي در زندگي مي پرسم، او در عين خستگي، با نشاط و لحني آرام مي گويد: «تنوع در همه ابعاد زندگي خوب و لازم است و باعث آرامش روحيه آدم مي شود» خستگي مفرط سبب مي شود هر دوشان در حاشيه پياده رو لحظاتي بايستند. چارچوب هاي قاب مانند كه سطح شان يكدست تخته خراطي و صيقل يافته است را همچنان در دستان خود گرفته اند. سپس خانم «جهاني» در پاسخ به سؤالم مي گويد: «يكنواختي در زندگي آدم را كسل و روح را پژمرده مي كند، اما تنوع طراوت بخش است و در عين حال باعث خلاقيت آدم مي شود. كار و آرايگي در هر چيز بايد تازگي داشته و متنوع باشد تا آدم بي حوصله نشود. كلا تنوع سبب شادماني و يكنواختي علت كسالت و افسردگي در زندگي است.» دانايي، خواستن و تنوع در هر زمينه كاري تمام شدني و دست نيافتني نيست. براين مباني، سخت ترين كارهاي پيچيده فني- مهندسي، حيرت آورترين پديده ها در اكتشافات و اختراعات، هيجان آورترين عمليات نمايشي- تخصصي، دل انگيز و مفرح ترين هنرها و بسيار خلاقيت هاي ديگر هر يك به نوعي موجب ايجاد جذابيت، تازگي و انگيختن روان و ذهن مردمان و نسل هاي آينده در پديدآوري هاي نوين و تنوع در گستره زندگي شده و مي شود. تنوع، تجمل گرايي نيست ادامه گفت وگوها با يك كارمند به نام «كرمي» است. او مي گويد: «آدم از يكنواختي ديدني ها در هر جا از جمله محيط خانه و محل كار، خسته مي شود، در حالي كه انسان از دوران دور زندگي طالب تنوع و جابه جايي محل، امكانات و نيازهايش بوده است. تنوع از اين جهت لازم و خوب است كه سبب آرامش روح و فكر و نشاط مي شود. اين برخورداري ها كمك مي كنند كارهاي مختلف را نيز با نظم و خاطري آسوده انجام دهيم. تنوع، تجمل گرايي نيست همان طور كه آراستگي ظاهري، كمك در خانه و تغيير مبلمان، رنگ آميزي در و ديوار، زيور و آذين غيرمعمول نيست.» وي مي گويد: «تنوع و دوري جستن از تكرار هر چيز به نظر من بستگي به ظرافت شخصيت و درايت افراد دارد.» تنوع با تطبيق وضعيت مالي و وسيع اقتصادي سبب آرامش انسان مي شود. اما در عين حال نبايد فراموش كنيم كه زندگي در حصار تكرارهاي فرساينده در گستره جهاني، نهادن شاخه گل غيرطبيعي در گلداني است كه از آن انتظار طراوت و شادابي را داريم! كارشناسان معتقدند كه يكنواختي مانع پيشرفت مي شود و انگيزه افراد را از زندگي كردن مي گيرد و انسان ها را تبديل به ماشين هايي مي كند كه سرساعت هاي معين بايد كارهاي از پيش تعيين شده اي را انجام دهند؛ غافل از اين كه انسان ها داراي روح و فكر هستند كه در زندگي يكنواخت روح و فكرشان نقش كمرنگي به خود مي گيرد و رو به فرسودگي مي روند. اگر روح و فكرشان فرسوده شود، دچار اختلال مي شوند و زندگي شان هم مشكل پيدا مي كند. همه مي خواهند از يكنواختي فرار كنند. وقتي به يك مهماني مي رويد كه فضايي يكنواخت و كسالت آور دارد، مي خواهيد هرچه زودتر آن مهماني تمام شود. اما بايد دانست با كمي درايت و خلاقيت مي توان زندگي را از يكنواختي درآورد و آن را براي خود و ديگران لذت بخش كرد. اما تنوع در نقطه مقابل يكنواختي قرار دارد. تنوع به معني رفع هرگونه يكنواختي است. وقتي هر چيزي از نوعي به نوعي ديگر تغيير كند، تنوع ايجاد شده است، اما آنچه انسان به آن احتياج دارد تا از زندگي لذت ببرد نوسان در يكنواختي است و اين نوسان هم بايد مثبت باشد هم منفي و اين نوسان تنوع نام دارد. تا وقتي غم و شادي در كنار هم نباشند، معنايي ندارند. در واقع هر چيزي با ضد خود معني پيدا مي كند، هيجان با سكون، سلامت با بيماري، زيبايي با زشتي و... بشر هميشه مي خواسته به سمت تغييرات مثبت پيش رود ولي در روند زندگي هر انساني ناخودآگاه تغييرات منفي اعم از تصميمات اشتباه يا اتفاقات ناگوار رخ مي دهد كه اجتناب ناپذير و شايد ضروري اند. اجتناب ناپذير از اين رو كه انسان كامل نيست و هميشه درست انتخاب نمي كند و بدرستي پيش نمي رود و هنوز در برابر اتفاقات طبيعي ناگوار مثل مرگ، بيماري، گرسنگي، فقر و... مصونيت پيدا نكرده و ضروري از اين رو كه زندگي از مجموع خوب و بدها تشكيل شده است؛ روزهاي خوب و بد، اتفاق هاي خوب و بد، انسان هاي خوب و بد و... كه اگر اينها در كنار هم قرار نگيرند معني و مفهوم خود را از دست مي دهند. زندگي آنقدر پيچ و خم دارد كه ما اگر همواره به دنبال ايجاد تنوع مثبت در زندگي خود باشيم، در كنار اتفاق هاي ناگوار و سختي هاي اجتناب ناپذير زندگي شايد بتوانيم يك تعادل رو به پيشرفت ايجاد كنيم. براي همين است كه انسان هميشه به دنبال نقاط مثبت زندگي مي گردد تا از پس نقاط منفي اجتناب ناپذير زندگي برآيد و بتواند با آنها مقابله كند. گزارش
|
|
|