(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 14 آبان 1388- شماره 19504
 

ناتو چگونه در نظام بين الملل يارگيري مي كند؟ توسعه طلبي با چراغ هاي خاموش
ناتو در رؤياي سلطه بر جهان



ناتو چگونه در نظام بين الملل يارگيري مي كند؟ توسعه طلبي با چراغ هاي خاموش

سبحان محقق
كشورهاي عضو جامعه بين الملل، هر يك «تعريفي» دارند و براساس اين تعريف، «نقش» خود را ايفا مي كنند، البته اين تعريف، وجه حقوقي ندارد، بلكه ماحصل تحولات زيربنايي و ساختاري يكي دو قرن اخير و تحولات عمدتاً سياسي سده گذشته است؛ از تحولات زيربنايي مي توان به ناسيوناليسم و مدرنيسم (و براي غيرغربي ها، و سترنيسم، يعني غربگرايي و غربي شدن) اشاره كرد و البته، صنعتي شدن و توسعه گرايي را نيز مي توان در ذيل مقوله تحولات ساختاري و ديرپاي كشورها جاي داد.
حاكميت مفاهيم سياسي مذكور بر افكار عمومي مردم كشورها چنان است كه هيچ دولتي نمي تواند آنها را ناديده بگيرد و اگر هم بخواهد اين قواعد و اصول بازي را زيرپا بگذارد، قبل از آنكه با مخالفت قدرت هاي مسلط غربي مواجه شود، از داخل و از جانب مردم، مشروعيتش زير سؤال مي رود.
البته، درپي وقوع انقلاب اسلامي ايران در سال 1357، تنها در مورد اصل غربگرايي و غربي شدن ترديدهايي پيش آمد و گفتمان هاي بديلي نيز شكل گرفت.
به هر حال، تحول مذكور كه دنياي مدرن را شكل داد و از لحاظ عمق و گستردگي، در طول تاريخ سابقه نداشت، با يك سري تحولات سياسي و اقتصادي روبنايي تر و ناپايدارتر، جامعه جهاني كنوني را به وجود آورد و منظور ما از به كارگيري كلمه «تعريف» در ابتداي بحث و اينكه هر كشوري براساس تعريفي كه دارد، «بايد» درهمان چارچوب به ايفاي «نقش» بپـردازد، ناظر به توضيحاتي است كه بدانها اشاره شد.
از جمله نهادهاي روبنايي موردنظر ما كه كار ويژه قوام بخشي نظام بين الملل را دارند، مي توان به بانك جهاني، صندوق بين المللي پول، سازمان پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو)... اشاره كرد. همه مقدمات مذكور به خاطر اين ذكر شد كه اولاً، متوجه باشيم همه ساختارها و نهادهاي عمدتاً قديم نظام بين الملل به هم بسته هستند، با هم تعامل دارند، اهداف سياسي مشخصي را دنبال مي كنند، در پي حفظ وضع موجود و تقويت نظام بين المللي خاصي هستند كه در جاي خود بدان اشاره مي شود و از همه مهمتر اينكه، نقش ها را به دولت هاي ضعيف تر و پيراموني تحميل مي كنند. ثانياً، مي خواهيم براي اقدامات جاري رهبران ناتو، در جذب كشورها توضيح قانع كننده اي پيدا كنيم.
به عبارت ديگر، در اينجا مي خواهيم بدانيم و حدس بزنيم كه رهبران ناتو به دنبال چه هستند، و چرا اينطور گسترده از ميان كشورهاي پنج قاره جهان يارگيري مي كنند و خصوصاً در خاورميانه چه مي خواهند؟
شايد تا آغاز هزاره جديد و به ويژه تا واقعه 11 سپتامبر سال 2001 (20 شهريور 1379)، ناظران سياسي اين احساس را داشتند كه ناتو كم و بيش يك باشگاه مسيحي است و به همين صورت نيز باقي خواهد ماند، اما اكنون مسلماً اين نوع نگرش، ديگر نمي تواند با واقعيات منطبق باشد. مي توان گفت كه ناتو بازوي نظامي آمريكا و چند قدرت فروتر غربي است، اما در پذيرش اعضاي جديد و امضاي پيمان با ارتش هاي دنيا، از مغولستان گرفته تاگرجستان و كشورهاي آفريقايي، تازه به سر اشتها آمده است! و مي رود كه بسياري از كشورها را جذب كند.
ناتو يك ائتلاف نظامي بين دولت هاست و با امضاي پيمان آتلانتيك شمالي در چهار آوريل سال 1949 (14 اسفند 1328) شكل گرفت و مقر سرفرماندهي آن در بروكسل پايتخت بلژيك است. اين سازمان از طريق توافق دولت هاي عضو به دفاع از يكديگر در برابر حملات طرف سوم، يك سيستم دفاع جمعي را شكل مي دهد.
ناتو در سال هاي نخست چيزي جز يك انجمن سياسي متشكل از تعدادي از كشورها نبود ولي جنگ كره، كشورهاي عضو را به سمت پيوند جدي تركشاند و يك ساختار نظامي متحدي را ميان آنها به وجود آورد. پس از فروپاشي ديوار برلين در سال 1989، اين سازمان به سمت بالكان كشيده شد و بالاخره اينكه پس از 11 سپتامبر 2001، ناتو نيروهايش را در افغانستان مستقر كرد و شماري از نيروهاي آموزش دهنده را نيز به عراق فرستاد.
اعضاي ناتو در سال 1994، متشكل از 16 كشور بود. اين تعداد در سال 1995 به 26 كشور و در اول آوريل 2009
(11 اسفند 1387) باورود كشور مسلمان آلباني و كشور كرواسي، به 28 كشور رسيد.
ناتو اواخر مهرماه در عراق دفتر داير كرد و هفته گذشته نيز طي ديدار «آندرس فوگ راسموسن»، دبير كل ناتو از امارات متحده عربي، توافقنامه امنيتي ميان اين سازمان و امارات، كويت، بحرين و قطر امضا شد كه براساس آن، ناتو متعهد به دفاع از اين كشورها در مقابل هرگونه حمله خارجي شد.
سازمان ناتو ارتش هاي 50 كشور جهان را تحت شعار «مشاركت براي صلح» وارد افغانستان كرده است.
در اينجا اگر تحليل در مورد ارتباط متقابل ميان دو متغير «جامعه بين المللي» كه در ابتداي بحث مورد كنكاش قرارگرفت) و ساختار سلسله مراتب قدرت در ناتو ارائه دهيم، به پاسخ اين سؤال كه سران ناتو با اين همه يارگيري، به دنبال چه هدفي (به ويژه درخاورميانه) هستند، نزديك مي شويم.
ناتو هرچند براساس بندهاي پيمانش، همه اعضا را در قبال يكديگر متعهد مي كند ولي اين برابري، يك برابري حقوقي است و در عالم واقع سياسي، اين برابري به هيچ وجه واقعيت ندارد. ساختار ناتو كاملا سلسله مراتبي است؛ در رأس اين سازمان، ايالات متحده قرار داشته و اين كشور، فرماندهي آن را برعهده دارد. درميان 27عضو ديگر سازمان نيز كشورهاي قدرتمند اروپاي غربي (انگليس، فرانسه، آلمان، ايتاليا) جايگاه ويژه اي دارند و به عنوان مثال، قدرت و نفوذ كشورهاي كوچكي مثل لتوني، كرواسي و حتي يونان، با آن كشورهاي قدرتمند، اصلا قابل مقايسه نيست. اعضاي ناتو به طور كل (28 عضو) با كشورهايي كه تنها با ناتو توافقنامه متقابل امضا كرده اند (مثل بحرين و امارات) درسلسله مراتب قدرت بالا تري قرار دارند و بالاخره، طيف آخر، شامل كشورهايي مي شود كه در عمليات ناتو به صورت مقطعي شركت مي كنند (مثل كشورهاي غيرعضوي كه درعمليات «مشاركت براي صلح» افغانستان حضوردارند)، به ناتو پايگاه هوايي مي دهند، براي ناتو دالان هوايي فراهم مي كنند، اجازه عبور واحدهاي لجستيكي براي اين سازمان را درخاك خود مي دهند و يا واحدهايي از ارتش خود را در رزمايش ناتو شركت مي دهند. پس اگر نام همه اين جوامع اخير را «كشورهاي حامي» بگذاريم، ساختار سلسله مراتب قدرت ناتو از بالا به پايين را مي توان به ترتيب ذيل نام برد؛ آمريكا، كشورهاي اروپاي غربي، ساير اعضاي ناتو، كشورهاي همپيمان با ناتو و كشورهاي حامي.
حال، اگر اين ساختار در حال گسترش را با همه كشورهاي دنيا منطبق كنيم، مي بينيم كه تعداد زيادي از كشورها درخارج از اين دايره قرار مي گيرند؛ اين جوامع نيز يا در قبال آمريكا و ناتو در وضعيت بلاتكليفي و بي طرفي قراردارند و يا مخالف سلطه آمريكا برجهان هستند.
اينكه مي بينيم ناتو اين روزها حريص شده و براي جذب كشورها، اين همه اشتها پيدا كرده است در تلاشي كه براي انطباق دادن دو ساختار فوق صورت مي گيرد معني پيدا مي كند؛ ناتو مي خواهد از كشورهاي بلاتكليف هرچه بيشتر جذب كند و با توجه به توضيحاتي كه ابتدا در مورد جايگاه كشورها داده ايم، از ابزارهاي تنبيهي و تشويقي نيز براي جذب، بهره مي گيرد.
البته درميان اين طيف كشورهاي بلاتكليف و بي طرف، بسياري از آنها اصولا فاقد قدرت هستند و اهميت استراتژيك، معدني، اقتصادي و سياسي پاييني دارند و اگر به حال خود رها شوند، مشكلي را ايجاد نمي كنند.
آمريكا اگر بتواند كل ملل جهان را در قالب ناتو جاي دهد و يا در ارتباط با اين سازمان ودوري و نزديكي نسبت به آن، تعريف كند، خود به خود يك نظام سلسله مراتبي منعطف (و درصورت قوام آن، يك نظام سلسله مراتبي متصلب) را برجهان تحميل كرده است. كشورهاي مخالف نيز دراين ميان (مثل روسيه، ايران، چين، ونزوئلا،...) درحاشيه و تحت فشار قرار مي گيرند.
لذا، درپاسخ به سؤال مورد نظر مي توان گفت كه از منظر سياسي، تحميل يك نظام و سلسله مراتبي مورد نظر است كه در رأس آن آمريكا و سپس اتحاديه اروپا قرار دارد و اين سلسله مراتب تا به آخر ادامه پيدا مي كند و براي هر كشوري هرچند مخالف، جايگاهي را مشخص مي كند.
آمريكا براساس يك چنين نظام سلسله مراتبي، در ظاهر شعار «مشاركت همگان براي دفاع از ارزش هاي همگان» را سرمي دهد، ولي در اصل، درپي حفظ و تقويت وضع موجود جهاني است؛ ناتو در خاورميانه به دنبال ايجاد پيوند با كشورها و جريانات سياسي به اصطلاح ميانه رو (مصر، اردن، عربستان سعودي و دولت هاي حاشيه جنوبي خليج فارس) براي مقابله با ايران، جنبش هاي اصيل ضدصهيونيستي و جريانات راديكال اهل سنت است. علاوه بر آن كشورهاي اسلامي و عربي در درون ساختار ناتو مي توانند به اسراييل نيز نزديك شوند.
ناتو همچنين، هرچه بزرگتر شود، به همان ميزان نيز هزينه هاي جاني و مالي جنگ در ميان اعضا و مشاركت جويان بيشتر سرشكن مي شود و سهم ناچيزي به آمريكا تعلق مي گيرد و به علاوه، مخالفان آمريكا و ناتو نيز در انزواي بيشتري قرار مي گيرند و فشار مضاعفي را تحمل مي كنند.
اما، جان كلام اينكه، ناتو يك نهاد نظامي است و اين نهاد به تنهايي هرگز نمي تواند به اهدافي برسد كه سران ناتو و آمريكا در سر مي پرورانند (يعني همان تحميل يك نظام سلسله مراتبي)، مگر اينكه اين نهاد با نهادهاي ديگري چون بانك جهاني، صندوق بين المللي پول،... هماهنگ عمل كند. ابتكاري كه به همراه طرح مارشال در اروپا پس از جنگ جهاني دوم عليه اتحاد شوروي سابق به كارگرفته شده بود.
الان ناتو سرگرم ريشه كني طالبان در افغانستان و پاكستان است؛ هرچند روسيه، ايران و حتي چين نيز از اين ريشه كني نفع مي برند، اما اگر پيروزي ناتو در افغانستان قاطع باشد اين كشورها بايد بپذيرند كه بعداً بايد با يك ناتوي سركش دست و پنجه نرم كنند و خصوصا كشورهاي همسايه روسيه كه به طور سنتي، عمق استراتژيك اين كشور محسوب مي شوند، احتمالا وارد اردوگاه ناتو خواهندشد و عملا محاصره روسيه و سپس خلع سلاح اين كشور (خلع سلاح اتمي) احتمالا تحقق مي يابد.
به هرحال، ناتو از اين پس يك ارتش بزرگ و آموزش ديده را تحت فرمان خود دارد و بايد به آن انديشيد.

 



ناتو در رؤياي سلطه بر جهان

اشاره
پايگاه اينترنتي «گلوبال ريسرچ»، طي يك مقاله تحليلي به قلم «ريك رازوف»، مسئله توسعه ناتو به خصوص در خاورميانه را مورد بررسي قرار داده است. براساس مطالب اين مقاله، جنگ افغانستان فرصت بسيار خوبي را براي ناتو به وجود آورده است، تا هم نيروهايش را در يك جنگ واقعي آبديده كند و هم ارتش خود را گسترده تر و پرتعدادتر سازد و از اين طريق بتواند دامنه نفوذ خود را گسترش دهد .
سرويس خارجي
باخبرهاي اخيري كه در رابطه با پيوستن سربازاني از كشورهاي كلمبيا، مغولستان، ارمنستان، ژاپن، كره جنوبي، اوكراين و مونته نگرو به 45 كشور ديگر تحت رهبري «سازمان پيمان آتلانتيك شمالي» (ناتو) به گوش مي رسد، به زودي نيروهاي نظامي 50 كشور مختلف از پنج قاره، تحت يك ساختار فرماندهي متحد در خاورميانه حضور خواهند يافت.
اين در حالي است كه تاكنون سابقه نداشته است سربازان زيادي از كشورهاي مختلف در يك جنگ واحد حاضر شوند. حتي اگر جنگ افغانستان را با عراق مقايسه كنيم، خواهيم ديد كه نيروهاي ائتلافي حاضر در عراق در سال 2006، تعداد 26 كشور بوده اند.
ناتو تنها بلوك نظامي دوران پس از جنگ سرد است كه توسعه يافته و برخي كشورهاي عضو پيمان ورشو سابق، يعني جمهوري چك، مجارستان و لهستان را در جريان اولين جنگ ناتو كه عبارت بود از 78 روز بمباران بيرحمانه يوگسلاوي، به خود جلب كرد.
با گذشت زمان و دو سال بعد از حملات 11 سپتامبر، كشورهاي عضو ناتو براي اولين بار بند پنجم اين پيمان را فعال كردند: «كشورهاي عضو توافق مي كنند كه حمله مسلحانه به يكي يا بيشتر از يكي از كشورهاي عضو در اروپا و يا آمريكاي شمالي، به عنوان حمله عليه تمامي آنها تلقي مي شود»؛ از آن پس، اين كشورها، عمليات گوناگوني از استقرار سامانه رادار «آواكس» براي پاسداري از خليج آتلانتيك، تا «عمليات كوشش موثر» كه يك برنامه تجسس دريايي در درياي مديترانه است را آغاز كرده اند كه تا امروز نيز ادامه دارد.
اما هدف اصلي از فعال كردن بند پنجم پيمان ناتو، اين بود كه سازمان مذكور 19 عضو اين بلوك نظامي (در آن زمان) را جمع كرده و با يورش به افغانستان، آن كشور را اشغال و سربازان، هواپيماها و پايگاه هاي نظامي را در جنوب و مركز آسيا از جمله قرقيزستان، پاكستان، تاجيكستان و ازبكستان، مستقر كند. در همين راستا، اجازه پرواز هوايي بر فراز قزاقستان و تركمنستان به دست آمد و پايگاه هاي هوايي تازه، تاسيس شد و بلغارستان و روماني نيز براي انتقال سربازان و تسليحات نظامي به منطقه جنگي افغانستان، مورد استفاده قرار گرفتند.
اگر جنگ يوگسلاوي در سال 1999، اولين عمليات «خارج از منطقه» ناتو بوده است، جنگ افغانستان نشانگر تغيير شكل ناتو به يك ماشين جنگنده جهاني است، به طوري كه طي سال هاي 2001 تاكنون، مقامات ناتو و حاميانشان از عباراتي نظير ناتوي قرن 21 استفاده كرده اند، و افغانستان اين فرصت را به اتحاد ناتو داد تا دامنه حضور خود را بيافزايد، به طوريكه با انجام اين عمليات نظامي، ناتو كوشيد تا خود را به عنوان اولين ارتش بين المللي دنيا معرفي كند.
در همين رابطه، «كورت ولكر» دستيار معاون وزارت خارجه آمريكا در امور اروپا، سال 2006 گفت: ناتو در سال 1994اتحادي از 16 كشور بود و هيچ شريكي نداشت و هيچ عمليات نظامي را هدايت نكرده بود. در سال 2005، ناتو تبديل به اتحادي متشكل از 26 كشور شد و به طور همزمان، در هشت عمليات مختلف در چهار قاره و با كمك 20 شريك در اروپا و آسيا، هشت شريك مديترانه اي و چهار كشور شريك در خليج فارس، شركت داشت.
از سال 1999 تاكنون، ناتو 12 عضو جديد پيدا كرده است كه عبارتند از: آلباني، بلغارستان، كرواسي، جمهوري چك، استوني، مجارستان، لتوني، ليتواني، لهستان، روماني، اسلواكي و اسلووني كه همه آنها در اروپاي شرقي قرار دارند و 9 كشور نيز عضو سابق پيمان ورشو، سه كشور از كشورهاي درون اتحاد شوروي سابق و دو كشور نيز از جمهوري هاي سابق يوگسلاوي بوده اند.
تمامي اعضاي جديد آماده پيوستن كامل به ناتو تحت برنامه «مشاركت براي صلح» بودند كه اولين لازمه هاي آن همكاري هاي تسليحاتي، افزايش دو درصدي بودجه نظامي اعضاي جديد، پاكسازي كاركنان ارتش و ديگر پست هاي امنيتي و دفاعي كه از لحاظ سياسي قابل اعتماد نيستند، آموزش در دانشگاه هاي نظامي ناتو، ميزباني تمرينات نظامي مشترك با آمريكا و ساخت نيروي پليسي با زبان مشترك انگليسي براي پيوستن به عمليات خارجي بود.
اين چنين است كه در نتيجه برنامه مشاركت براي صلح، هم اكنون تمامي اعضاي ناتو نيروهاي خود را در افغانستان مستقر كرده اند و در همين حال، اين مشاركت شامل تمامي كشورهاي عضو شوروي سابق (به جز روسيه) كه عضو ناتو نيستند نيز مي شود. اين كشورها عبارتند از: ارمنستان، آذربايجان، بلاروس، گرجستان، قزاقستان، قرقيزستان، مولداوي، تاجيكستان، تركمنستان، اوكراين و ازبكستان و ده كشور اروپايي، اتريش، بوسني، فنلاند، جمهوري ايرلند، مقدونيه، مالت، مونتنگرو، صربستان، سوئد و سوئيس كه تا پيش از اين هيچ گاه عضو اين بلوك نظامي نبوده اند هم اكنون سربازان تمامي اين كشورهاي اروپايي به جز مالت و صربستان، به همراه تمامي 28 كشور عضو ناتو در افغانستان حضور دارند.
در رابطه با كشورهاي عضو شوروي سابق نيز، سربازاني از ارمنستان، آذربايجان، استوني، گرجستان، قزاقستان، لتوني، ليتواني، مولداوي و اوكراين تحت برنامه مشاركت براي صلح، در عراق حضور داشته اند، به طوريكه در زمان جنگ اوت گذشته در قفقاز جنوبي، گرجستان با استقرار 2000 تن از سربازانش در نزديكي مرزهاي ايران، سومين حضور بزرگ نظامي در عراق را داشت.
ناتو همچنين، گفت وگوهاي مديترانه اي خود را نيز ارتقا داده است، گفت وگوهايي كه كشورهاي الجزاير، مصر، اسرائيل، اردن، موريتاني، مراكش و تونس را شامل مي شود. اين اقدام در جريان ديدار سال 2004 اعضاي ناتو در اسلامبول صورت عملي به خود گرفت، كه تحت عنوان «ابتكار همكاري استانبول» شناخته مي شود. در همين اجلاس بود كه طرح تركيب نظامي شش كشور عضو شوراي همكاري هاي خليج فارس يعني بحرين، كويت، عمان، قطر، عربستان سعودي و امارات متحده عربي نيز آماده شد. اين در حالي است كه امارات متحده عربي، تاكنون تنها كشور عربي است كه سربازانش را در افغانستان مستقر كرده است.
ناتو همچنين با افغانستان و پاكستان، يك كميسيون سه جانبه تشكيل داده است كه به بررسي توسعه خطرناك جنگ در آسياي جنوبي مي پردازد. به طوري كه سران نظامي، دفاعي و سياسي پاكستان و افغانستان به طور منظم براي ديدار و كسب دستورات، به مقر ناتو در بلژيك احضار مي شوند. علاوه بر آن، سربازان افغانستان و پاكستان نيز در پايگاه هاي ناتو در اروپا آموزش داده مي شوند.
مؤلفه ديگر، تصميم سال 2001 ناتو براي فعال سازي بند پنجم اين پيمان، استقرار نيروهاي ناتو در شاخ آفريقا بود، كه اين امر به طور مقدماتي در «كمپ لمونير» واقع در جمهوري جيبوتي انجام شد و نيروهاي ناتو در آنجا اقدام به تجسس دريايي و عمليات انتقال نيرو كردند و در نهايت، پاييز سال گذشته، ناتو اولين نيروي عملياتي دريايي خود را در خليج سومالي مستقر كرد و نفوذ خود را در آفريقا افزايش داد.
علاوه بر پنج كشور آفريقايي كه در گفت وگوهاي مديترانه اي حضور داشتند، ناتو نفوذ خود در اين قاره را طي هشت سال گذشته توسعه بخشيده است، بطوري كه يك گروه دريايي از ناتو در كنيا نيز مستقر شده است. اعضاي ناتو همچنين، مانورهاي نظامي مختلفي را در آفريقايي جنوبي انجام داده اند و حتي ليبي همكاري هاي خود با ناتو را شروع كرده است.
در اينجا لازم است به تشكيل آفريكام توسط پنتاگون در سال گذشته اشاره شود؛ آفريكام در واقع پروژه شخصي ژنرال «جيمز جوتر» آمريكايي است كه از سال 2003 تا 2006 فرمانده ارشد نظامي ناتو بوده است. به هر حال، با تشكيل آفريكام، تمايز بين عمليات ناتو و پنتاگون در آفريقا بسيار ناچيز شده است و تمامي 53 كشور آفريقايي به جزاريتره، سودان و زيمباوه، شركاي بالقوه ناتو خواهند بود.
هم اكنون تمركز اصلي طرح هاي جهاني ناتو بر افغانستان و كشورهاي همسايه آن است؛ 9سال جنگ در افغانستان، اين كشور را به محلي براي آزمايش تسليحات و ايجاد پايگاه هاي هوايي كرد، منطقه اي كه منافع ايران، هند، چين و روسيه را تحت تأثير قرار مي دهد. افغانستان همچنين يك اردوگاه آموزشي براي آموزش اعضاي جديد ناتو است.
هم اكنون بيش از 100هزار سرباز تحت فرمان آمريكا و ناتو در افغانستان حضور دارند كه بيشتر آنها نيروهاي ويژه، سربازان هوابرد و كوهستاني و ديگر واحدهايي هستند كه از كشورهاي عضو تحت امر ناتو درآمده اند. هفتم اوت «آندرس راسموسن»، دبيركل ناتو، خواستار اعزام نيروهاي بيشتري شده بود.از سوي ديگر، راسموسن تنها دو روز پس از انتصابش به سمت دبيركلي ناتو اظهار داشت كه تنظيم يك ضرب الاجل براي خروج نيروهاي بين المللي از افغانستان ممكن نيست و كشورهاي غربي تا زماني كه نياز باشد، در افغانستان حضور خواهند داشت.
در همين حال، ژنرال انگليسي «ديويد ريچاردز»، رئيس ستاد كل ارتش نيز هفتم اوت (16مرداد) تأكيد كرد كه احتمال خروج نيروهاي ناتو افغانستان وجود ندارد و حضور انگليس در اين كشور ممكن است 30الي 40سال ادامه داشته باشد.
هشت روز قبل از آنكه ريچاردز چنين اظهاراتي بكند، «سرنيگل شينوالد» سفير انگليس در آمريكا، نيز طي اظهارات مشابهي گفته بود؛ انگليس و ناتو در آسياي جنوبي و مركزي ايفاي نقش مي كنند، و اين امر، دهه ها ادامه خواهد يافت.
سفير افغانستان در آمريكا نيز تابستان گذشته اعلام كرده بود، اميدي براي كاهش وسعت جنگ در كشورش وجود ندارد و كشورهاي ناتو قصد دارند تا هشت الي 10هزار سرباز اضافي به افغانستان اعزام كنند. علاوه بر آن، آمريكا هم بيش از 40 هزار نيروي جديد به اين كشور مي فرستد.توجيهات رسمي افزايش نيروهاي ناتو و آمريكايي در افغانستان اين است كه افزايش نيرو، تلاشي مقطعي براي اطمينان حاصل كردن از امنيت انتخابات افغانستان است.
يك روز قبل از آنكه سفير انگليس در ايالات متحده از طرح انگليس براي حضور چند دهه اي در افغانستان خبر دهد، «ديويد ميليبند»، وزيرخارجه انگليس كنفرانس خبري مشتركي با «هيلاري كلينتون» همتاي آمريكايي خود در واشنگتن برگزار كرد. او در اين كنفرانس با اشاره به نظرسنجي هايي كه هم در آمريكا و هم در انگليس صورت گرفته است، گفت اكثر مردم اين دو كشور با استمرار جنگ در افغانستان مخالف هستند. ميليبند اظهار داشت: من به وضوح مي گويم كه ما (انگليس و آمريكا)، با هم وارد جنگ افغانستان شديم، و با هم اين جنگ را ادامه خواهيم داد. زيرا ما با همديگر قدرتمندتر هستيم.
ناتو و پنتاگون در واكنش به وخيم تر شدن اوضاع امنيتي در افغانستان، اقدام به برگزاري يك جلسه محرمانه فوري در پايگاه هوايي آمريكا در نزديكي مقر ناتو در بلژيك كردند. شركت كنندگان در اين جلسه «رابرت گيتس»، وزير دفاع آمريكا، «مايك موليتز»، رئيس ستاد مشترك، ژنرال «استنلي مك كريستال»، فرمانده ناتو و نيروهاي آمريكايي حاضر در افغانستان، ژنرال «ديويد رودريگرز»، جانشين فرمانده نيروهاي آمريكايي حاضر در افغانستان، «جيمز استاوريديس»، فرماندهي عالي ناتو و «ديويد پترائوس»، فرمانده قرارگاه مركزي نيروهاي آمريكايي بودند.
دو روز پس از برگزاري اين جلسه «شوراي آتلانتيك شمالي» به عنوان هيئت حاكمه ناتو، اعلام كرد كه به دنبال تشكيل فرماندهي جديد ناتو در افغانستان است و اين فرماندهي نيز «فرماندهي مشترك مياني» ناميده خواهد شد و ژنرال رودريگرز آلماني نيز آن را فرماندهي مي كند. اين تصميم ناتو در واقع، مشابه مدلي است كه در عراق از آن استفاده شد و طبق آن، فرماندهي كلي نيروهاي چند مليتي در اختيار يك ژنرال چهار ستاره آمريكايي بوده است و همزمان يك ژنرال سه ستاره نيز عمليات هاي روزانه را فرماندهي مي كرد.
البته، افغانستان فقط براي ناتو ميدان جنگ در آسياي جنوبي نيست از 20 تا 24 جولاي (29تير تا 2مرداد) فرماندهان ارشد نيروهاي مسلح آمريكا و پاكستان، در گرجستان و در جريان سمينار مبارزه با شورش، با يكديگر ديدار كردند.
سرهنگ «ديويد راپر» رئيس مركز مبارزه با شورش ارتش و نيروي دريايي آمريكا در تشريح مذاكرات صورت گرفته در سمينار گرجستان گفت: اين هفته ما درس هائي از مبارزه با شورش را ارايه كرديم. ما از آن درس ها، براي شروع گفتگوها استفاده كرديم و با برگرفتن تجربه هاي قبلي در عراق، آنها را براي موقعيت كنوني خود به كار برديم. ما همچنين، نقطه نظرات خود در رابطه با چالش هاي افغانستان، پاكستان و به طور كلي آسياي جنوبي، رد و بدل كرديم.البته، آسياي جنوبي تنها شامل افغانستان و پاكستان نيست بلكه، شامل هند، نپال، بنگلادش، و سريلانكا نيز مي شود.
يك مقام نظامي ديگر آمريكايي نيزكه درسمينار چهار روزه گرجستان حضور داشت، گفت: پاكستان كشور محوري در عمليات كنوني ماست. فرمانده ارتش پاكستان درحقيقت، از ميانه مبارزه با شورش به اينجا آمده است تا اطلاعاتش را به ما بدهد و ما نيز آمده ايم تا درباره فعاليت هايي كه هم درگذشته و هم اخيراً درعراق و افغانستان انجام داده ايم، صحبت كنيم.
درهمين حال، اوايل ماه اوت (اواخر تير) مك كريستال (فرمانده سربازان آمريكايي و ناتو در افغانستان) و «ريچارد هالبروك. نماينده ويژه آمريكا در افغانستان و پاكستان، با «استنلي كارنو» محقق و پژوهشگر جنگ ويتنام، گفت وگو كردند تا ازدرس هاي اين جنگ براي مبارزه عليه طالبان استفاده كنند.
درهمين رابطه، هالبروك درگفت وگو با خبرگزاري «آسوشيتدپرس» با تاييد اين خبر، شرح داد كه با كارنو در رابطه با شباهت هاي بين دو جنگ ويتنام و افغانستان صحبت شده است.
«آسياي جنوبي بزرگ» تنها منطقه اي نيست كه جنگ بزرگتر غرب در افغانستان را شامل مي شود، بلكه آسياي مركزي و حوزه درياي خزر هم شامل اين جنگ مي شود. به طوري كه كشورهاي حاضر در اين مناطق پايگاه هاي نيروهاي ناتو و آمريكا را تأمين كرده اند (قرقيزستان، تاجيكستان، ازبكستان). كشورهايي هم كه اقدام به تامين سرباز و خدمات كمكي به ناتو كرده اند، به طور گسترده تري وارد شبكه ناتو مي شوند.
در ژانويه گذشته، ژنرال «ديويد پـترائوس» از قزاقستان ديدار كرده و از اين كشور خواسته بود پايگاه هاي هوائي اش را به منظور عبور هواپيماهاي آمريكايي به افغانستان، بازكند. بعدها نيز فاش شد كه مذاكرات پترائوس با مقامات قزاقستاني، شامل به كارگيري سربازان قزاق براي حضوردر جبهه افغانستان نيز مي شده است. اين درحالي است كه قزاقستان عضو «سازمان پيمان امنيت جمعي» به رهبري روسيه و همچنين عضو «سازمان همكاري هاي شانگهاي» است كه سه كشور همسايه اش يعني قرقيزستان، تاجيكستان و ازبكستان نيز به همراه روسيه وچين، دراين سازمان حضور دارند.
اين كشور همچنين از جمله كشورهاي حاشيه درياي خزر است كه داراي ذخاير عظيم نفتي وگازي بوده و به عنوان يك كشور كليدي درطرح هاي غرب براي دراختيار گرفتن حمل و نقل هيدروكربن ها به اروپا و آسيا، مطرح است.
نفوذ پنتاگون و ناتو به قزاقستان كه يكي از اعضاي برنامه مشاركت براي صلح ناتو است، به طور همزمان موجب حضور حمله خصمانه ارتش غرب درمرزهاي روسيه و چين خواهد شد و موجوديت سازمان همكاري هاي شانگهاي و سازمان پيمان امنيت جمعي را تضعيف مي كند. درواقع بخشي از اهداف جنگ افغانستان كه تنها چهار ماه پس از پيدايش سازمان همكاري هاي شانگهاي در ژوئن سال 2001، آغاز شد، به صراحت مستقر كردن نيروهاي نظامي آمريكا و ناتو در آسياي مركزي، با هدف بي اثر كردن تلاش هاي چين و روسيه براي توسعه امنيت، انرژي، حمل و نقل و ديگر پروژه هاي مشترك، اعلام شده است.
هفتم اوت سال جاري (16 مرداد) «ريچارد هواگلند» سفير آمريكا در قزاقستان با وزير دفاع اين كشور ديدار كرد تا همكاري هاي نظامي دو جانبه را گسترش دهد. وي طي ديدار با «ژاكسيبكوف» وزير دفاع قزاقستان به تجربيات ارتش آمريكا و تبادل اين تجربيات اشاره كرد كه اين به شركت بيش از 320 نظامي قزاق، در برنامه آموزش نظامي مراكز آموزشي ارتش آمريكا انجاميد.
همچنين، «رابرت گيتس» وزير دفاع آمريكا، هفتم اوت با اشاره به اينكه قرقيزستان اوايل سال جاري ميلادي اقدام به اخراج نيروهاي ناتو و آمريكا از پايگاه هوايي «ماناس» كرده بود، از اينكه قرقيزستان بار ديگر به نيروهاي آمريكايي اجازه داده است تا از همان پايگاه هوايي استفاده كنند، ابراز خوشنودي كرد و اظهارداشت كه توافقنامه جديد، آمريكا و قرقيزستان را قادر مي سازد تا به «روابط نظامي بسيار سازنده اي كه پيش از اين ايجاد شده بود، ادامه دهند.»
شايان ذكر است كه قرقيزستان نيز همچون قزاقستان، عضو سازمان پيمان امنيت جمعي و سازمان همكاري هاي شانگهاي است.دراين ميان، تلاش هاي آمريكا براي فعال شدن در تركمنستان نيز قابل ذكر است؛ در پايان ماه جولاي «ويليام برنز» معاون وزير خارجه آمريكا در امور سياسي، از طرح ايجاد يك كميسيون بين دولتي خبر داد كه براي همفكري هاي منظم با تركمنستان ايجاد شده است و به افزايش ثبات در افغانستان و منطقه كمك مي كند.
اين درحالي است كه يك گزارش فاش كرد: تركمنستان به آهستگي درحال تبديل شدن به قطب عظيم شبكه تامين محموله هاي غيركشنده نيروهاي ناتو و آمريكايي در افغانستان است. علاوه بر آن، پنتاگون نيز تاييد كرده است كه يك گروه كوچك از كاركنان نظامي آمريكايي هم اكنون در عشق آباد فعاليت مي كنند تا به سوخت گيري مجدد عمليات كمك كنند.علاوه بر آن، اقدامات مشابهي نيز در گوشه غربي درياي خزر و آذربايجان و همسايگانش در جنوب قفقاز در حال انجام است. به طوري كه اين كشورها نيز با افزايش وسيع سربازان و تجهيزات و گسترش عمليات رزمي در افغانستان، حريم هوايي و پايگاههاي هوايي خود را هم براي عبور سربازان، تسليحات و ملزومات آماده كنند.
همچنين طرح هايي در راه هستند كه در چارچوب آنها پايگاههاي هوايي بلغارستان و روماني توسط آمريكا و ناتو به كار گرفته مي شوند تا به پايگاههاي حاضر در گرجستان و آذربايجان و از آنجا به آسياي مركزي و افغانستان متصل شوند.در همين راستا، ماه گذشته اولين پايگاه ترابري هوايي استراتژيك جهاني، در پايگاه هوايي «پاپا» در مجارستان، كه از آن به عنوان بزرگترين پروژه ناتو طي 40 سال اخير ياد مي شود عملياتي شد تا در جنگ آسياي جنوبي و درگيري هاي شرق مورد استفاده قرار بگيرد. 12كشور مشاركت كننده دراين پايگاه بلغارستان، روماني، اسلوني، لهستان، مجارستان، لتوني، ليتواني، هلند، نروژ و آمريكا و همچنين دوعضو برنامه مشاركت براي صلح يعني فنلاند و سوئد هستند.
پس ازديدار ماه گذشته روساي جمهور روسيه و آمريكا در مسكو، روسيه توافق كرد سالانه به 4500 پرواز پنتاگون اجازه دهد به طور رايگان از حريم هوايي روسيه عبور كنند كه اين امر موجب مي شود تا آمريكا سالانه به ميزان 133 ميليون دلار در هزينه هاي كلي ترانزيت، صرفه جويي كند.
«آلفرد راس» نويسنده آمريكايي در رابطه با موافقت روسيه با طرح هاي جنگي آمريكا در آسياي جنوبي هشدار داد و نوشت: آمريكا، تحت حكومت «باراك اوباما» با آهنگ شديدي درحال پيش بردن حضور نظامي خود درهمسايگي روسيه در آسياي مركزي است؛ انتصاب هالبروك، نماينده سابق ناتو كه حمله ناتو به يوگسلاوي را هماهنگ كرده بود، به عنوان نماينده آمريكا در منطقه، در واقع پرده از اهداف و مقاصد اوباما برمي دارد. هيچ منطقه اي از لحاظ استراتژيكي مهمتر از «افغانستان- پاكستان» نيست، منطقه اي كه نيروهاي آمريكايي را در نزديكي ايران، چين و بخش آسياي مركزي روسيه مستقر مي كند.
در رويكرد نامنظم جنگي جديد آمريكا اين توانايي وجود دارد كه مناطق كوچك را نقشه برداري كند، الگوهاي عبور و مرور شهروندان را تحليل نمايد و سيستم هاي رادار محلي را بخواند؛ مواردي كه امري كليدي براي دور بعدي عمليات آمريكا در حيطه جنوبي روسيه، از «كريمه» تا قرقيزستان، خواهد بود.
كشور مغولستان نيز كه در همسايگي روسيه و چين قراردارد، مقدمتا اقدام به ارسال 130 سرباز براي حضور در افغانستان، تحت فرمان ناتو، كرده است. اين مشاركت مغولستان در افغانستان (و حتي عراق) به تحكيم اتحاد اين كشور با ايالات متحده كمك كرده است و همين امر موجب تسهيل اجراي سياست «همسايه ثالث» براي اين كشور به منظور «به دست آوردن متحدان ديگري به غير از روسيه و چين»، مي شود.
آمريكا و ناتو از قزاقستان، ازبكستان، قرقيزستان، تاجيكستان و تركمنستان جهت محاصره چين و روسيه استفاده مي كند كره جنوبي نيز، باز گرداندن سربازانش به افغانستان را تحت بررسي دارد و سنگاپور هم داراي يك واحد نظامي در ناتو است.
جنگ افغانستان همچنين به غرب اجازه داد تا يك ناتوي آسيايي را شكل بدهد، ناتويي كه نيروهاي مسلح كشورهاي ياد شده به همراه نيروهاي استراليا و نيوزيلند را شامل مي شود.
در قفقاز جنوبي، ارمنستان نيز اعلام كرده است كه در نظر دارد سربازان بيشتري را در پايان سال جاري ميلادي به افغانستان اعزام كند.
ارمنستان همانند تمام كشورهاي شوروي سابق (به جز تركمنستان) عضو «سازمان پيمان امنيت جمعي» است و همانندچهار كشور ديگر اين منطقه، توسط غرب فريفته شده است تا وفاداري خود را به سمت ناتو تغيير دهد. گرجستان نيز اعلام كرده است يك گردان از سربازاني كه توسط آمريكايي ها آموزش ديده اند را به افغانستان فرستاده است. گرجستان قبلاً هم به همراه آمريكا و ديگر اعضاي ناتو، 9 سال در عمليات ناتو در بالكان و پنج سال در عراق مشاركت داشته و وفاداري خود به غرب را با اقداماتش از سال 1999 تاكنون نشان داده است. اين كشور تجربه جنگي خود را سال گذشته و در جنگ پنج روزه با روسيه مورد استفاده قرار داد. به همين خاطر بود «جورجي كاندلاكي» معاون رئيس كميته امور خارجه پارلمان گرجستان، اخيراً به خبرنگاران گفت كه كشورش از اعزام سربازانش به افغانستان، دو منفعت بزرگ كسب كرده است؛ اول ارتش گرجستان با حضور در عمليات رزمي واقعي، تجربيات ارزشمندي را به دست آورده است و دوم اينكه اين اقدام عامل مهمي براي حمايت از خواست گرجستان جهت پيوستن به ناتو خواهد بود. كسب تجربيات جنگي در افغانستان و به كار بردن آن در مرزهاي روسيه، تنها مختص گرجستان نيست؛ يكي از فرماندهان سابق ارتش فنلاند در رابطه با پيوستن اين كشور به عمليات رزمي شمال افغانستان گفت: اين فرصت منحصر به فردي است و به واسطه آن، ما مي توانيم تمام واحدهاي جنگي خود را آموزش دهيم و اين واحدها در شرايط كاملاً جنگي، آموزش مي بينند.
فنلاند داراي 1300 كيلومتر مرز مشترك با روسيه است و علي رغم مخالفت اكثريت مردم اين كشور، دولت آن درحال پيوستن كامل به ناتو است.
درواقع ناتو از هر سو در حال دست اندازي به مرزهاي روسيه است و در اين ميان، جنگ افغانستان نيز موجب آموزش ديدن ارتش هاي عضو ناتو مي شود؛ ارتش هايي كه در همسايگي روسيه قرار دارند و ممكن است روزي وارد جنگ با اين كشور شوند.
جنگ در افغانستان و پاكستان به بالاترين شدت و سختي خود تا به امروز رسيده است، به طوري كه آمار كشته شدگان غيرنظامي افغان در سال جاري بيش از 1000 نفر بوده است و ناتو و آمريكا نيز بالاترين ميزان تلفات خود را طي هشت سال گذشته، تجربه مي كنند.
انگليس اعلام كرده است 2000 سرباز جديد را به همراه هواپيماهاي شكاري، هليكوپترهاي «شنوك» و «مرلين» و وسايل نقليه اضافي به افغانستان اعزام مي كند. هم اكنون ايتاليا، فرانسه، آلمان، روماني، تركيه، پرتغال،اسپانيا و اعضاي جديد ناتو مثل آلباني و كروواسي و كشورهاي مرتبط مثل استراليا و نيوزيلند نيروهاي خود را در افغانستان مستقر كرده اند و براي اعزام سربازان بيشتر و واحدهاي نيروهاي ويژه، هواپيماهاي جنگي، هليكوپترهاي هجومي و ديگر ادوات زرهي تحت فشار قرار دارند.
جنگ افغانستان تبديل به نبردي شده است كه نظاميان 50 كشور جهان در آن وارد شده اند، جنگي كه نيروهاي نظامي بين المللي در آن پخته شده و مي توانند در آينده هرجاي ديگري كه آمريكا و ناتو بخواهند، مورداستفاده قرار بگيرند.
در حقيقت جنگ افغانستان يك جنگ عادي نيست، بلكه اين جنگ، اولين جنگ آمريكا در آسيا و طولاني ترين جنگ اين كشور از زمان جنگ ويتنام است؛ جنگ افغانستان اولين جنگ زميني ناتو و اولين عمليات نظامي آن در آسيا است؛ به خاطر جنگ افغانستان، ارتش آلمان از زمان شكست رايش سوم در سال 1945، وارد اولين عمليات جنگي خود شد؛ سربازان فنلاندي اززمان جنگ جهاني دوم تاكنون، اولين جنگ خود را تجربه كردند و نيروهاي سوئدي نيز اولين جنگ خود را طي 200 سال گذشته تجربه كردند؛ كانادا از زمان جنگ كره، اولين بار است كه سربازان خود را در جنگ ازدست مي دهد؛ استراليا نيز اولين مرگ سربازانش را از زمان جنگ ويتنام ثبت مي كند و بالاخره اينكه، تعداد كشته شدگان سربازان انگليسي از زمان جنگ فالكلند (مالويناس) در سال 1982، به بيشترين ميزان خود رسيده است.
منبع: خبرگزاري فارس

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14