(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


يکشنبه 17 آبان 1388- شماره 19506
 

بررسي مفهوم و ابعاد يك پروژه «ايران هراسي» عمليات آمريكايي - صهيونيستي است
جابجايي اصل و فرع در غبار فتنه



بررسي مفهوم و ابعاد يك پروژه «ايران هراسي» عمليات آمريكايي - صهيونيستي است

علي قاسمي - حسين بابايي
پروژه ايران هراسي يكي ديگر از راهبردهاي ايالات متحده آمريكا و صهيونيزم بين الملل است كه با سياست ايجاد هراس و تغيير رفتار بازيگران نظام بين الملل در قبال ايران به دنبال تضعيف و تخريب توسعه و اقتدار نظام و در پي به حاشيه راندن جمهوري اسلامي است. اين پروژه كه انشعابي از جنگ نرم عليه ايران است با هدف تضعيف و در انزوا قرار دادن ايران صورت گرفته است. البته لازم به ذكر است كه موضوع ايران هراسي سوژه اي جديدي نيست و اين اقدام از سوي كشورهاي غربي بارها عليه ايران صورت گرفته است. در واقع تكرار سوژه مذكور از سوي بلوك غرب استراتژي تهديد نرم است كه به فراخور زمان، ابعاد گسترده رسانه اي و ديپلماسي به خود گرفته است و در سطح وسيعي با ايجاد عمليات رواني بر عليه جمهوري اسلامي ايران در حال شكل گيري است. بر همين اساس مقاله حاضر با مطالعه و بررسي در اين مورد به مفهوم، اهداف و ابعاد «پروژه ايران هراسي» مي پردازد.
با شكل گيري جمهوري اسلامي ايران، اين نظام پرچمدار تحقق آرمان هاي داخلي و بين المللي انقلاب اسلامي گرديد. طبيعي بود كه مخالفين اين آرمان ها، چه در داخل و چه در سطح بين المللي براي جلوگيري از تحقق آن، سعي در فشار بر اين نظام سياسي نوخاسته نمايند. از اين رو تلاش هاي زيادي در داخل و خارج براي متزلزل كردن و بي ثابت نمودن جمهوري اسلامي ايران شكل گرفت. در واقع دشمنان جمهوري اسلامي ايران كه در رأس آنها آمريكا و صهيونيزم بين الملل و برخي از كشورهاي اروپايي مانند انگليس قرار دارند از همان ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران وارد جنگ مسلحانه عليه نظام شدند و بعضي هم به طرق ديگر با نظام مبارزه كردند و طي سه دهه اخير، در يك همسويي كامل، با استفاده از شيوه هاي غيردمكراتيك، مانند تجزيه ايران با ايجاد غائله هاي جدايي طلبي در مناطق قوميتي، مثل كردستان، سيستان و بلوچستان و خوزستان، طراحي كودتاهايي مانند كودتاي نقاب، مداخله نظامي مستقيم مانند حادثه طبس و راه اندازي جريان تروريسم داخلي مانند گروهك منافقين با هدف حذف فيزيكي رهبران انقلاب از صحنه و همچنين تحميل جنگ 8 ساله بر ايران به دنبال براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران بوده اند. عدم شكست ايران در جنگ، امري كه پيش بيني نشده بود، معادله را به نفع ايران تغيير داد و به رغم خسارت هاي تحميل شده بر ايران، باعث سربلندي نظام نوپاي جمهوري اسلامي ايران و ايجاد فضايي جديد در مناسبات داخلي و خارجي و باعث اقتدار جمهوري اسلامي ايران در سطح منطقه و نظام بين الملل گرديد. از اين رو با توجه به شكست در برخورد سخت با جمهوري اسلامي و ناكامي در جنگ و اقدامات براندازانه و همچنين رشد و اقتدار نظام جمهوري اسلامي ايران عمده بازيگران نظام بين الملل به ويژه آمريكا و صهيونيزم بين الملل به نتيجه رسيدند كه استراتژي انكار و احياناً نابودسازي جمهوري اسلامي ايران نتيجه بخش نبوده است و بايد ايران را از طريقي ديگر پذيراي شكست و نابودي گردانند. برهمين اساس الگوي تعارض جويانه غرب طي سال هاي اخير، دچار تغيير و تحول شده است و «پروژه جنگ نرم» در دستور كار قرار گرفته است.
چرا كه امروزه شيوه هاي براندازي سخت به دلايلي مانند عدم كارائي در بلندمدت، ايجاد هزينه هاي بالاي مستقيم سياسي، اقتصادي و امنيتي، ايجاد و تشديد مقاومت فزاينده اجتماعي كشورهاي هدف، تكيه بر اطاعت پذيري اجباري مردم و عدم رسوخ در لايه هاي فرهنگ و رفتار اجتماعي، مطلوب و ممكن نيستند. (وفايي، 1387: 170)
از اين رو در شرايط فعلي آمريكا و بعضي از كشورهاي غربي تهديد سخت را در اولويت دوم خود قرار داده و با رويكرد تهديدات نرم به عنوان بهترين مدل و شيوه موثر در رسيدن به اهداف خود، با ايجاد عمليات رواني، جنگ رسانه اي، ناتوي فرهنگي، انقلاب مخملي و در جديدترين رويكرد خود يعني «پروژه ايران هراسي» كه از سالها پيش آغاز شده است و رهبر معظم انقلاب با روشن بيني خويش بدان نيز اشاره نمودند پرداختند در واقع«پروژه ايران هراسي» بخشي از پازل راهبردي آمريكا براي مقابله و برخورد با اقتدار جمهوري اسلامي ايران است كه تاكنون به دفعات طراحي شده اما در هر نوبت با شكست مواجه گرديده است. از اين رو لازم است كه با دقت نظر بيشتري به بررسي مفهوم و ابعاد اين مسئله پرداخت.
مفهوم ايران هراسي
هراس در لغت به معناي بيم، ترس و خوف اطلاق مي گردد. (فرهنگ فارسي عميد، 1361: 1246) و اين معنا، دقيقا همان سناريويي است كه آمريكا و صهيونيزم بين الملل با ايجاد «پروژه ايران هراسي» با ايجاد خوف و هراس نظام بين الملل از ايران و همچنين حساس شدن نسبت به اقتدار و توانمندي هاي جمهوري اسلامي ايران دنبال مي نمايد.
در واقع سياست آمريكا بويژه بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 و اعلام ايران به عنوان يكي از محورهاي شرارت، مشخص ساخت كه آمريكا در صدد امنيتي كردن فضاي ايران و تلاش براي معرفي ايران به عنوان تهديدي عليه صلح و امنيت بين المللي بوده و اين رويكرد محصول يك سياست مشترك ميان آمريكا و رژيم صهيونيستي است. (آصفي، 1385:30)
از اين رو «ايران هراسي» پروژه راهبردي است كه در پي آن است كه ايران به عنوان تهديدي بزرگ در منطقه و همچنين تهديدي براي صلح و امنيت جهاني مطرح سازد و باعث تضعيف و تخريب چهره نظام گردد. اين رويكرد ازسوي ايالات متحده و صهيونيزم بين الملل با هدف به حاشيه راندن جمهوري اسلامي ايران دنبال مي گردد. بر همين اساس رهبر معظم انقلاب با بصيرت و روشن بيني خويش، با آگاهسازي از اين پروژه خطرناك دشمنان انقلاب اسلامي در مراسم مشترك دانش آموختگي دانشجويان دانشگاه هاي افسري ارتش جمهوري اسلامي، افسران جوان و جوانان پر شور و مومن بخش هاي مختلف كشور را پيشگامان حركت به سمت دنيايي سرشار صلح و عدالت و دوستي خواندند و تاكيد كردند: «زورگويان جهاني در اجراي «پروژه ايران هراسي» ناكام خواهند ماند چرا كه اقتدار ملي جمهوري اسلامي، نه تنها تهديدي براي ملتها نيست بلكه الگويي براي پيشرفت و عزت و افتخار ملت ها به شمار مي آيد.»
(در مراسم دانش آموختگي دانشجويان دانشگاه هاي آجا 14/7/1388)
در اين طرح نظام سلطه، انزواي ج.ا.ا را در دستور كار قرار داده است تا از اين منظر جمهوري اسلامي را از متن مناسبات با همسايگان به حاشيه ببرد و قدرت تاثير گذاري ايران را به حداقل برساند.
چرا كه، جبهه استكبار نمي تواند ايران مقتدر و توسعه يافته را تحمل كند، زيرا پذيرفتن جايگاه برتر ايران به منزله اعتراف به شكست و ناكامي از سوي آنهاست. بر همين اساس اگر برخي مواقع حقايقي را در ارتباط با رشد ايران رسانه اي مي كنند، نه به معناي اذعان به ارتقاي جايگاه جمهوري اسلامي براساس شاخص هاي توسعه است، بلكه با هدف ترساندن ديگران از ايران است تا ضمن تشكيل اجماع ضد ايراني، كاستي هاي اقدام هاي ناموفق خويش را جبران نمايند. رهبر معظم انقلاب در اين باره مي فرمايند: «هدف اصلي بيگانگان از اعتراف به اقتدار ملت ايران، پيشبرد پروژه ايران هراسي است.» (در مراسم دانش آموختگي دانشجويان دانشگاه هاي آجا 14/7/1388)
در واقع فعاليت هاي ديپلماتيك اخير و بيانيه هاي عمومي و تفرقه افكنانه (در وهله اول ازسوي ايالات متحده و انگليس) براي ترساندن كشورهاي منطقه و ايجاد ائتلاف ضد ايران، شالوده راهبردي براي نجات سياست هاي شكست خورده ايالات متحده در منطقه بوده است. چرا كه ج.ا.ا در سالهاي پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، با پيشرفت در عرصه هاي گوناگون توانسته است با وجود تحديدها و تهديدها، مسير توسعه را بدون همكاري و پشتيباني دولتهاي غربي طي نمايد و اين موضوع جمهوري اسلامي را به عنوان يك الگوي موفق در جهان اسلام و صحنه روابط بين المللي معرفي كرده و همين مسئله باعث شكست اهداف ضد ايراني ايالات متحده و صهيونيزم بين الملل شده است. از اين رو با حجم گسترده رسانه اي و تبليغاتي در صدد پيگيري پروژه ايران هراسي در سطح وسيعي هستند.
ابعاد پروژه ايران هراسي
يكي ديگر از مسائل قابل تأمل، بررسي ابعاد پروژه ايران هراسي است. آمريكا و بعضي از كشورهاي غربي پس از ناكامي در راستاي پروژه ايران هراسي و توفيق نيافتن در هدف هاي تعيين شده، با هدف گسترش دامنه حملات خود بر ج.ا.ا در اقدامي ديپلماتيك تلاش نموده است با به صحنه آوردن ظرفيت هاي منطقه اي، هزينه فعاليتهاي ضدايراني را با كشورهاي منطقه تقسيم نمايد و ابعاد تبليغات پروژه
ايران هراسي را گسترش دهد. برهمين اساس عمده فعاليت هاي آمريكا و صهيونيزم بين الملل در پيشبرد اين پروژه در دو بعد ايران هراسي غربي و ايران هراسي عربي در حال شكل گيري است.
در واقع اين بدان معناست كه پروژه ايران هراسي بوسيله تبليغات سنگين رسانه اي و ايجاد عمليات رواني از سوي آمريكا و بعضي از كشورهاي غربي علاوه بر حوزه كشورهاي غربي در حوزه كشورهاي عربي و كشورهاي منطقه نيز گسترش يافته و با مانور سياسي بسيار بالايي در رسانه ها و شبكه هاي عربي نيز در حال شكل گيري و راهبري است. البته با توجه به اينكه، موضوع ايران هراسي در كشورهاي غربي سوژه اي جديد نيست، ولي نكته حائز اهميت، كشورهاي عربي است كه در اقدامي همسو با دولت هاي غربي، مواضع آنها را تقليد و تكرار مي كنند. به طوري كه برخي رسانه هاي عربي همسو با رسانه هاي غربي به جاي متمركز شدن بر تجاوزگري ها و جنايت هاي پي درپي رژيم صهيونيستي عليه فلسطيني ها، سعي دارند با انتشار خبرهاي نادرست، ايران را براي كشورهاي عربي خطرناك جلوه نمايند. برهمين اساس اكنون بايد موضوع ايران هراسي عربي را يكي ديگر از ابعاد اين پروژه و بومي سازي پروژه ايران هراسي ناميد و پيگيري سوژه مذكور قبل از آنكه اقدامي مستقل باشد، متغير تابعي از اقدامهاي واشنگتن در حوزه خليج فارس است كه دولتمردان آمريكايي با همراهي متحدان منطقه اي، هدف هاي خويش را از اين مسئله پيگيري مي نمايند. سران رژيم صهيونيستي نيز در راستاي تشريك مساعي با حاميان خويش تلاش هاي فراواني را در اين زمينه انجام دادند، به نحوي كه «شيمون پرز» رئيس جمهور اين رژيم در رابطه با مسأله ايجاد شده بين مصر و حزب الله اظهار داشته: «دير يا زود جهان مي بيند كه ايران سعي دارد همه خاور نزديك را به چنگ بياورد!»
و اين دقيقاً همان سناريويي است كه ايالات متحده آمريكا و رژيم صهيونيستي با اجراي پروژه ايران هراسي و ايجاد ترس در بين كشورهاي منطقه و با هدف ايجاد شكاف و اختلاف در جهان اسلام مطرح و مورد تأكيد و برجسته سازي قرار مي دهد.
در نگاهي ديگر پروژه ايران هراسي عربي با توجه به موضوع اختلاف بين شيعه و سني با هدف ايجاد رعب و ترس در ميان كشورهاي عربي سني مذهب منطقه تحت عنوان خطر گسترش قدرت تشيع با محوريت ايران و همچنين اثرپذيري از تبليغات سنگين و احساس خطر در برابر گسترش و نفوذ شيعه، از سوي دولتمردان كاخ سفيد و سران رژيم صهيونيستي دنبال مي گردد و همين مسئله زمينه مسابقه تسليحاتي را براي كشورهاي عربي فراهم مي كند تا از اين رهگذر مجتمع هاي تسليحاتي و نظامي آمريكا از رونق كاري برخوردار گردند. مقام معظم رهبري با اشاره به ادعاي آمريكايي ها مبني بر خطر موشك هاي ايراني، خاطرنشان كردند: «اين ادعا، تهمتي است كه در چارچوب سياست ايران هراسي مطرح مي شود، در حالي كه جمهوري اسلامي ايران در سي سال گذشته، به هيچ كشوري حمله نكرده است و سياست ايران نيز در تعامل با كشورهاي اسلامي و همسايگان خود، برادرانه و دوستانه و در تعامل با كشورهايي كه تعرضي به جمهوري اسلامي ندارند، تعامل صحيح، معقول و منطقي است.»
(در ديدار مسئولان نظام و سفيران كشورهاي اسلامي، 29/6/1388)
جمهوري اسلامي همواره پيشگام صلح در منطقه بوده است، به طوري كه ايران تاكنون در مناسبات سياسي، اقتصادي و فرهنگي خود با كشورهاي منطقه بيشترين تعامل را داشته است و تلاش هاي ايران براي اعاده صلح و ثبات به منطقه، بر كسي پوشيده نيست.
عمليات رواني و پروژه ايران هراسي
يكي از شيوه هاي ايالات متحده در تحقق پروژه ايران هراسي ايجاد عمليات رواني از طريق تبليغات منفي، هياهو و جنجال هاي رسانه اي بر موضوعات بي پايه و اساس عليه جمهوري اسلامي ايران است. تبليغ يعني هر نوع ارتباط به منظور نشان دادن داده ها، ايده ها يا انگارها در اذهان بشري براي تاثيرگذاري بر افكار، عواطف و يا كشش هاي فردي يا گروهي كه اهداف آن عبارتند از:
1- كسب حمايت دوستانه و تقويت آن.
2- شكل دهي يا تغيير نگرش ها و طرز تلقي ها نسبت به ايده ها.
3- به تحليل بردن دولتهاي خارجي غيردولتي يا برنامه ها و سياست هاي آنها.
در واقع پروژه ايران هراسي كه در استمرار جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي ايران است با تبليغات و عمليات رواني بسيار گسترده اي در حال انجام است. آمريكا و هم پيمانان او به خوبي از اين غالب ها براي رسيدن به اهداف امپرياليستي نوين خود و براي جلوگيري از رشد توان و اقتدار كشورها و سركوبي مخالفين در سراسر جهان و توسعه طلبي در منطقه خاورميانه و... استفاده مي نمايند. برهمين اساس از مهمترين اقدامات تبليغي و رواني ايالات متحده در انجام پروژه ايران هراسي به موارد زير مي توان اشاره نمود:
تروريسم و محور شرارت
آمريكا و صهيونيزم بين الملل در سال هاي اخير از ترور و تروريسم به شيوه اي مديريت شده و برنامه ريزي شده با ايجاد جو هراس افكني گسترده و اختناق و آشوب استفاده و نگاه مردم جهان را تحت تاثير عمليات رواني خود قرار داده اند و در راستاي تكميل پروژه ايران هراسي با ايجاد فضاي غيرواقعي به دنبال ايجاد ترس و هراس در كشورهاي منطقه و جهان از توان و اقتدار كشوري جمهوري اسلامي ايران بوده است. بر همين اساس كشوري را كه خود سال ها قرباني تروريسم بوده است و بيشترين خسارات را در مبارزه با تروريسم پرداخته است به حمايت از تروريسم متهم و به عنوان محور شرارت و تهديدي براي صلح و امنيت بين الملل مطرح مي سازد. در حقيقت آمريكا و صهيونيزم بين الملل براي رسيدن به اهداف شرم آور خود، ايران را حامي تروريست معرفي مي نمايد و به اين دستاويز تمسك مي جويد و كلمه تروريست را بعنوان سلاح جديدي براي خود محسوب مي نمايند و براي تحقق پروژه ايران هراسي در منطقه بارها و بارها با تمسك به همين سلاح به اهداف و نيات پليد خود پرداخته است. در واقع اين عمل را مي توان منطق زورگويي امپرياليسم غرب ناميد و اين همان قوانين كاپيتاليسم قرن 21 مي باشد. در اين قانون هيچ فرد و يا گروهي نمي توانند از حق طبيعي خود يعني دفاع كردن استفاده نمايند، اما در قانون امپرياليسم آنها مي توانند در هر جاي جهان مردم بي دفاع را به خاك و خون كشيده و نابود كنند. همانطور كه رژيم صهيونيستي اسرائيل پس از چراغ سبز آمريكا اقدام به بمباران شهرها و اردوگاههاي فلسطينيان مي نمايد و مردم فلسطين با دفاع در مقابل تهاجم اشغالگران تروريست و تهديد عليه صلح و امنيت خوانده مي شوند.
ايران هسته اي؛ تهديد بين الملل
در راستاي تحقق «پروژه ايران هراسي» سياستمداران آمريكايي با ايجاد عمليات رواني تلاش فراواني در اين زمينه به عمل آورده اند تا مانع از پيشرفت برنامه صلح آميز هسته اي ايران شوند. از اين رو با تبليغات و هياهوي رسانه اي دست به ساخته و پرداخته كردن اتهامات بي پايه و اساس در مورد امكان استفاده نظامي ايران از اين برنامه صلح آميز زده اند و به رغم سابقه ايران،كارزاري گسترده براي تكميل پروژه ايران هراسي و نشان دادن اين كشور به عنوان تكثيركننده سلاح هاي هسته اي و تهديدي براي ثبات منطقه و صلح و امنيت بين الملل در جريان بوده است.
جمهوري اسلامي ايران تنها كشوري نيست كه برنامه هسته اي دارد و فهرست بلند بالايي از كشورهاي داراي برنامه هسته اي را مي توان اشاره نمود. آرژانتين، آلمان، آمريكا،اسپانيا، انگليس، اسلووني، آفريقاي جنوبي، اوكراين، بلژيك، بلغارستان، برزيل، پاكستان، چين، چك، ژاپن، روسيه، روماني، سوئد، سريلانكا، كره جنوبي، كره شمالي،ليتواني، هلند و هند از جمله كشورهايي هستند كه رسماً در زمينه نظامي و غيرنظامي هسته اي فعاليت مي كنند و اين در حالي است كه رژيم صهيونيستي و برخي ديگر از كشورها بي آنكه مطرح شوند، برنامه هاي پنهان هسته اي دارند. ايران از قديمي ترين كشورهاي عضو پيمان عدم اشاعه هسته اي (NPT) است و تعهدات پيمان را در عدم انحراف هسته اي رعايت كرده و صرفا به فعاليت هاي صلح آميز هسته اي مشغول است و با اين وجود متاسفانه دچار اين چنان فضاي سنگين تبليغاتي ساخته شده توسط رسانه هاي صهيونيستي شده است. در جهاني كه 31000 كلاهك هسته اي جنگي وجود دارد و 14000 عدد از آنان آماده شليك هستند و 441 نيروگاه هسته اي كه مي تواند اورانيوم مناسب ساخت سلاح هسته اي توليد كند، پرونده فعاليتهاي صلح آميز هسته اي ج.ا.ا موضوع امنيتي شده و به شوراي امنيت سازمان ملل گزارش مي گردد. (همشهري/ ديپلماتيك، فروردين 1385) اين در حالي است كه دستگاههاي اطلاعاتي غرب و تحليل گران واقع بين نيز به اين جمع بندي در خصوص صلح آميز بودن فعاليتهاي هسته اي ج.ا.ا رسيده اند و آژانس بين المللي اتمي نيز، نظامي بودن برنامه هسته اي ايران را تاييد نكرده است. برهمين اساس، اين موضوع چيزي به جز راه اندازي پروژه ايران هراسي معناي ديگري ندارد و اينكه ايران هسته اي سياست خارجي تهاجمي خواهدداشت و احتمال دارد سلاح هاي هسته اي ايران در اختيار گروههاي تروريستي قرار گيرد هدفي به جز اين مطلب را دنبال نمي كند.
در واقع آنچه منافع نامشروع غرب را تهديد مي كند سلاح نيست زيرا آنها سلاح هايي به مراتب قوي تر دارند و در يك مسابقه سيتماتيك آنان موفق تر خواهندبود. اما آنچه آمريكا و غرب از آن واهمه دارند توانمندي و ظرفيت است كه يك ملت را از وابستگي به آنها مي رهاند. چرا كه ايران غير نيازمند به آمريكا و غرب منافع نامشروع سلطه گران را به جهت ذات استقلال خود به چالش مي كشاند نه به جهت داشتن سلاح. (همشهري/ ديپلماتيك، فروردين 1385)
مقام معظم رهبري نيز ادعاي تلاش ايران براي توليد سلاح هسته اي را يكي ديگر از تهمت هاي دروغ و ناروا عليه نظام اسلامي برشمرده و دراين باره مي فرمايند: «جمهوري اسلامي ايران براساس عقيده اسلامي و بصورت مبنايي توليد سلاح هسته اي و استفاده از آن را ممنوع مي داند و براين عقيده خود ايستاده است و اين مطلب را مسئولان آمريكايي نيز مي دانند ولي درعين حال اين تهمت را در چارچوب سياست ايران هراسي تكرار مي كنند.« (در ديدار مسئولان نظام و سفيران كشورهاي اسلامي،
29/6/1388).
در همين راستا يكي از لابي هاي معروف صهيونيستي در آمريكا با ارسال نامه اي به وزراي خارجه 32 كشور جهان خواستار اقدام شديدتر عليه برنامه هسته اي صلح آميز ايران شدند. «كميته يهوديان آمريكا» كه از مراكز مهم صهيونيست ها دراين كشور است با ارسال نامه به وزراي امور خارجه 27 كشور عضو اتحاديه اروپا و كشورهاي استراليا، كانادا، ژاپن، نروژ، سوئيس از دولت اين كشورها خواسته تا اقدامات بيشتري را عليه برنامه هاي هسته اي انجام دهند. در اين نامه كه در 8 ژانويه 2007 ارسال شد كميته يهوديان مدعي شده است كه همچنان نگران تهديد حكومت ايران براي امنيت و صلح بين المللي و تلاش ايران براي دستيابي به تسليحات هسته اي است. اين مركز صهيونيستي علاوه بر تهديد خواندن ايران براي صلح و امنيت بين المللي از كشورهاي دريافت كننده نامه خواسته است اقدامات بيشتري از جمله متوقف كردن تمامي روابط تجاري با ايران و عدم سرمايه گذاري در بخش نفت اين كشور را براي متوقف كردن برنامه هسته اي ج.ا.ا انجام دهند. (همشهري/ ديپلماتيك، دي ماه 1385)
به نوشته روزنامه وال استريت ژورنال: «تهديدخيزي ايران براي آمريكا به نوعي برچسب ديپلماتيك بدل شده است كه با آن ائتلافي با هدف كمك به التيام نه فقط عراق بلكه لبنان و مناقشه فلسطين دركنار هم قرارگيرد. (همشهري/ ديپلماتيك، نيمه خرداد 86)
بر همين اساس دولت آمريكا در جهت تكميل «پروژه ايران هراسي» درتلاش براي جعل و دستكاري شواهد براي ايجاد ترس درسطح ملي و جهاني است. براساس مقاله سيمور هرش در نوامبر 2006 «سيا تا به حال شواهد مقتضي دال بر وجود برنامه هسته اي ايران نيافته است كه به موازات عمليات غيرنظامي باشد كه ايران جزئيات آن را اعلام كرده است.» وي افزوده است كه «كاخ سفيد با اين يافته سيا، سرناسازگاري گذاشته» و ممكن است بكوشد «مانع از گنجاندن ارزيابي سيا در گزارش برآورد اطلاعاتي ملي در مورد توانايي هاي هسته اي ايران شود.» زيرا اين يافته برنامه ريزي بدولت آمريكا را براي تحقق پروژه ايران هراسي ناكام خواهد گذاشت. تلاش براي دستكاري برآوردهاي اطلاعاتي به منظور كمك به برخي از سياست هاي ضد ايراني چيز جديدي نيست. در سال هاي قبل نيز در همين راستا سيا، در نوامبر 1992 پيش نويس برآورد اطلاعات ملي را تدوين كرد كه در آن نتيجه گيري شده بود ايران مي تواند تا سال 2000 به سلاح هسته اي برسد و به همين شكل سالهاست اسرائيلي ها پيش بيني مي كنند كه «ايران ظرف 3 تا 6 ماه از نقطه بدون بازگشت خواهد گذشت». (همشهري، ديپلماتيك، نيمه خرداد 86)
نتيجه گيري
استكبار جهاني از ابتداي انقلاب اسلامي تاكنون با استفاده از روش ها و شيوه هاي مختلف، درصدد براندازي و تغيير حاكميت نظام اسلامي بوده است. «پروژه ايران هراسي» از جمله اقداماتي است كه در چند سال گذشته در دستور كار دولت هاي خارجي بويژه آمريكا قرارگرفته است و توسط رسانه هاي صهيونيستي با استفاده عمليات رواني و نبرد رسانه اي در حال شكل گيري است. در واقع طرح «پروژه ايران هراسي» كه محصول يك سياست مشترك ميان آمريكا و رژيم صهيونيستي است، بخشي از پازل راهبردي آمريكا در جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي ايران است كه با امنيتي كردن فضاي ايران و تلاش براي معرفي ايران به عنوان تهديدي عليه كشورهاي منطقه و صلح و امنيت بين الملل است در حال انجام است.
مقام معظم رهبري نيز با اشاره به ترويج اسلام هراسي و ايران هراسي به عنوان دو راه كار استكبار عليه نظام اسلامي ايران و جلوگيري از اتحاد و انسجام دنياي اسلامي مي فرمايند:«دولت آمريكا در دوره رئيس جمهور قبلي، تلاشهاي زيادي عليه دنياي اسلام و همچنين عليه ايران انجام داد و دولت فعلي آمريكا هم با وجود سخنان و پيام هاي به ظاهر دوستانه، همان سياست اسلام هراسي و ايران هراسي را دنبال مي كند». (در ديدار مسئولان نظام و سفيران كشورهاي اسلامي، 29/6/ 1388)
اين در حالي است كه جمهوري اسلامي ايران از بدو پيروزي با نگاهي مثبت، خواهان همكاري هاي گسترده، به ويژه با همسايگان و كشورهاي اسلامي بوده است، ولي آنچه تاكنون توانسته است اين خواسته ايران را با كندي رو به رو سازد، فضاسازي منفي برخي كشورهاي فرا منطقه اي است كه منافع آنها در گسست كشورهاي اسلامي قابل تعريف است. بنابراين، لازم است كه كشورهاي اسلامي و دولت هاي عرب با واقع بيني و ترجيح منافع امت اسلامي بر همكاري با قدرتهاي بيگانه، بستر همگرايي اسلامي را با تمسك به آموزه هاي اسلامي مهيا نمايند تا دشمنان با طرح ادعاهاي كذب، زمينه واگرايي را در بين كشورهاي اسلامي فراهم نكنند. از اين رو در شرايط كنوني انتظار مي رود كه تمام توان جهان اسلام و عرب براي حمايت ملت مظلوم و ستمديده فلسطين بسيج گردد و اقدام هاي ضد انساني اشغالگران قدس و همچنين تلاش هاي آنها براي تخريب بيت المقدس رسانه اي و از ظرفيت هاي جهاني براي ممانعت از اقدامهاي صهيونيست ها اقدام گردد.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع
1 - عرف، جمال (1387)، «انقلاب رنگي و جمهوري اسلامي ايران؛ برآورد تطبيقي»، پژوهشكده مطالعات راهبردي
2 - فرهنگ فارسي عميد (1246) صفحه 1361
3 - دكتر آصفي، همشهري /ديپلماتيك، بهمن ماه 1385
4 - دكتر سيد رسول موسوي، « اتكا به قدرت نرم»، همشهري /ديپلماتيك، فروردين ماه 1385، شماره 1
5 - همشهري/ ديپلماتيك، دي ماه 1385 ، شماره 10
6 - دكتر محمود جواد ظريف،«پاراديم دشمني»، همشهري/ديپلماتيك، نيمه خرداد 1386، شماره 14
سخنراني ها:
- فرمايشات مقام معظم رهبري (مدظله العالي)، 29/6/1388 در ديدار مسئولان نظام و سفيران كشورهاي اسلامي
- فرمايشات مقام معظم رهبري (مدظله العالي)، 14/7/1388 در مراسم دانش آموختگي دانشجويان دانشگاه هاي ارتش جمهوري اسلامي ايران









 



جابجايي اصل و فرع در غبار فتنه

محمدمهدي تهراني
ديدار نخبگان با رهبر انقلاب فرصتي بود تا ايشان پاي ناگفته ها را به ميان بكشند و از حرف هايي بگويند كه باقي است و حقايقي كه دير يا زود بر همگان آشكار خواهد شد. بيانات ايشان در عين حال دست ردي بود بر سلسله تحليل هايي كه با اصلي كردن مسائل فرعي بعد از انتخابات مي كوشيد تا جاي متهم و شاكي را عوض كند و به نوعي تبرئه مجرمان اصلي يا همان كساني را كه اصل انتخابات را زير سؤال برده بودند، نتيجه بگيرد. اين تحليل ها البته در دو سوي ميدان سياسي كشور و با شاكله هاي متفاوت حضور و بروز داشت. اگر قرار است مسائل اصلي و فرعي جايگاه خود بازيابند، بايد نخست منشأ خلط مبحث ها و واژگوني در برآورد حقايق را يافت. بايد پرسيد چه جنس تحليل هايي جاي مسئله اصلي و فرعي را عوض كرد؟
آنچه در جبهه اصلاحات و بازندگان رقابت انتخاباتي از يك سو و در تحليل هاي برون مرزي از سوي ديگر رقم خورد، برجسته كردن مسائلي بود كه از بازي آغاز شده بعد از انتخابات منتج مي شد؛ مسائلي كه اصالت ذاتي نداشت و معلول اتفاقاتي ديگر بود، اما كم كم نقش محوري را در تحليل ها بازي كرد. اين جنس تحليل ها هيچ گاه ماجرا را از آغاز و كامل و تمام نمي ديد. نمي پرسيد بازي چرا و چگونه و با كدام سند و مدرك آغاز شد؛ بلكه از حواشي و تبعات شروع بازي سؤال مي كرد و كهريزك و درگيري هاي خياباني را مورد بحث قرار مي داد.
انتخابات دهم با بالاترين حجم ناظر انتخاباتي از سوي كانديداي شكست خورده انتخابات برگزار شده بود و براي اولين بار در طول تاريخ انتخابات ايران، آمار انتخاباتي هم به صورت صندوق به صندوق در اختيار عموم قرار گرفته بود. در اين ميان اما داعيه داران بحث «تقلب گسترده» از ارائه فهرستي حداقلي از صندوق هاي مورد نظر خود ناتوان ماندند. اين ناكامي در توجيه علت جنجال سازي هاي بعد از انتخابات اما با طرح عناويني جديد و برجسته كردن حاشيه هاي ماجرا جبران شد و به اين ترتيب در اين قضاوت اصلاح طلبانه و برون مرزانه از انتخابات و وقايع بعد از آن، كهريزك و برخوردهاي خياباني كه نتيجه بي قانوني خود اصلاح طلبان بود، جاي موضوع اصلي را گرفت.
اين همه در حالي بود كه در همان روزهاي اول رهبر انقلاب تاكيد كرده بودند: «اگر نخبگان سياسي بخواهند قانون را زير پا بگذارند، يا براي اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرج ها، آنهايند.»
با اين همه تداوم روند قانون گريزي ها حاشيه هايي را براي انتخابات آفريد. حاشيه هايي كه از يك سو موجبات نگراني ساير كشورهاي مسلمان را فراهم مي كرد و از سوي ديگر فرصت مناسبي بود براي خارج نشيناني كه منتظر بهره برداري از مسائل داخلي ايران هستند. و اصلاحات هم ناگزير براي فرار از پاسخگويي نسبت به مدعاي خود، به برجسته كردن همين حاشيه ها پناه برد. در واقع منشأ ارائه اين برآورد از مسائل انتخابات و بعد از آن، فرار اصلاحات از پاسخگويي بود و بروز آن هم تحليل هايي كه علت هاي اصلي را از ماجرا فاكتور مي گرفت. طبيعتا در مواجهه استدلالي با اين جنس تحليل ها بايد به مبدا وقايع رجعت كرد.
اما اصلاح طلبان و خارج نشينان تنها كساني نبودند كه جاي مسائل فرعي و اصلي را در تحليل ها عوض كردند. برخي در جريان اصولگرايي هم از سر دلسوزي بابي را گشودند كه همان نتيجه را به دنبال داشت.
رهبر انقلاب از برنامه ريزي هاي قبلي براي اغتشاش خبر مي دادند. ايشان حتي در ديدار با اعضاي مجلس خبرگان با اشاره به رئيس مجلس خبرگان تصريح كردند: «من به ايشان همين را عرض كردم؛ گفتم اينها برنامه ريزي شده بود. ايشان گفتند: قطعا. يعني همه اين را مي فهمند كه اين كار برنامه ريزي شده بود و اين يك كار دفعي نبود كه بخواهيم بگوئيم يك چيزي پيش آمده. مثلا دفعتا كسي بلند شد حرفي زد؛ نه، اين كار برنامه ريزي شده بود؛ از يك مركزي هدايت مي شد. خوب، شكست خوردند ديگر...»
اما در عين حال برخي اصولگرايان توطئه اي كه از آن سخن به ميان آمد را به دلخوري هاي انتخاباتي تقليل دادند و كوشيدند تا احمدي نژاد و موسوي را در رديف هم و جزو متهمان وقايع بعد از انتخابات بنشانند! اين تحليل غلط از يك سو توسط افرادي نظير علي مطهري دنبال مي شد و از سوي ديگر برخي منابع خبري وابسته به احمد توكلي هم همين خط سير را دنبال مي كردند. علي مطهري تا آنجا پيش رفت كه رسما احمدي نژاد را هم عامل فتنه ناميد و خواستار عذرخواهي همزمان او و موسوي شد!
غفلت از واقعيت هاي انتخابات بود كه اين جنس تحليل را موجب مي شد. بانيان اين تحليل مواضع هتاكانه نسبت به رئيس جمهور قانوني كشور را نمي ديدند. از اينكه چه گروهي با اتهام زني و افترا و فحاشي وارد فضاي انتخاباتي شد، سخني نمي گفتند و تنها يك يا دو مقطع كوتاه از بازه زماني انتخابات را مورد استناد خود قرار مي دادند. اينان هم در جستجوي علت هاي اصلي نبودند.
در همان بازه زماني قبل از انتخابات و در حالي كه احمدي نژاد طبق اصول قانون اساسي و دموكراسي رئيس جمهور قانوني كشور به شمار مي آمد، بدترين توهين ها از سوي اصلاح طلبان و رسانه هاي خبري كانديداهاي رقيب نثار او شد. بي شرمي تا آنجا ادامه يافت كه در فقدان حضور مؤثر مدعي العموم، دولت و رئيس جمهور را ديكتاتور، فرعوني، طاغوت، تروريست، متحجر، نكبت، قرون وسطايي، عصر قجري، دروغگو، رمال، عبوس، هتاك و... لقب دادند. اينها همه و همه مواردي است كه در تاريخ انتخابات دهم ثبت شده است و تمامي مستندات آن در آرشيو سايت قلم وابسته به ميرحسين موسوي موجود است. در واقع حتي اگر كسي مي خواست انتخابات را به شيوه اين طيف از اصولگرايان و بدون در نظر گرفتن ساير واقعيت ها تحليل كند، باز هم به خاطر وجود همين دست از شواهد نمي توانست احمدي نژاد را در كنار كسي چون موسوي و هواداران او بنشاند و عامل فتنه لقب دهد! امامتأسفانه بخشي از به اصطلاح اصولگرايان با قرائت كاريكاتوري از وقايع انتخابات چنين نتيجه گرفتند و همه آنچه گذشته است را نديدند.
در اين تحليل هم جاي مسائل اصلي با مسائل فرعي عوض شد. مجرمان انتخابات دلسوزاني لقب گرفتند كه سرمايه كشورند و بايد با رأفت با آنها سخن گفت و دست دوستي به سويشان دراز كرد تا وحدت ملي محقق شود. اين تحليل كودكانه اي بود كه به هيچ وجه با مواضع صريح رهبر انقلاب در برخورد با قانون شكنان نسبتي نداشت. چگونه مي شد با مجرماني وحدت كرد كه نه به ولايت فقيه التزامي دارند و نه قانون اساسي را در عمل ارج مي نهند؟ منشا اين نوع قضاوت چنان كه گفته شد، نگاه كاريكاتوري به تاريخ و آنچه گذشته است، بود و نتيجه آن تحليل هاي كودكانه اي كه احمدي نژاد را عامل فتنه مي ناميد.
شايد اگر بصيرت رفيق راه جريانات سياسي مي بود و حب و بغض ها بر تحليل ها سايه نمي افكند، شرايط بهتري ايجاد مي شد. اين دست تحليل ها و يا سكوت كساني كه مي بايست فرياد مي زدند و از حق انتخاب مردم و جايگاه انقلاب دفاع مي كردند، نوعي كمك به فتنه بود. چه آنكه رهبر انقلاب هم با اشاره به ماجراي جنگ صفين فرمودند: «گاهي سكوت كردن، كنار كشيدن، حرف نزدن، خودش كمك به فتنه است. در فتنه همه بايستي روشنگري كنند؛ همه بايستي بصيرت داشته باشند.» اكنون بايد پذيرفت برخي اصولگرايان و برخي رسانه ها در شناخت مسائل اصلي اشتباه كردند و راه را به بيراهه سپردند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14