(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


يکشنبه 17 آبان 1388- شماره 19506
 

لاپوشاني خلأهاي تئوريك با نهادسازي هاي مجازي! نگاهي به رهيافت هاي تعامل حوزه و سينما 3-
نقش صهيونيسم در هاليوود سينماي سرمايه داري و شبيخون عليه انسانيت



لاپوشاني خلأهاي تئوريك با نهادسازي هاي مجازي! نگاهي به رهيافت هاي تعامل حوزه و سينما 3-

محمدرضا محقق
رهيافت هاي معتبر و جدي تعامل ميان حوزه و سينما را در تدارك «اصالت» هر دو نهاد و صنف دانستيم. و اين كه حلقه اتصال معارف ديني و آيين و مضامين بصري هنر هفتم، جز در «اصالت»گرايي نهاد سينما و بستگي تام و تمام آن به هويت صنفي روحانيت، حاصل نمي آيد.
آنچه البته اكنون در مجامعي كه تحت اين لوا و بدين نام مشغول و درگير و دارند، تحت اين رهيافت و بر مبناي اين اصل نيست.
به بيان ديگر، اصل حوزه و بدنه واقعي روحانيت بايد به سينما رو آورد و از سوي ديگر استانداردهاي كارگرداني و اصالت هاي صنفي سينما نيز بايد به داد و ستد با روحانيت بپردازد. آنچه امروز با تابلوي حوزه و طلبگي به عبارت صحيح تر به تقابل سينما برآمده است نه متعلق به هويت صنفي روحاني است و نه منبعث از ذات و هويت روحانيت و حوزه. اين افراد و نهادها صرفاً علامات و رشحه ها و نشانه هايي «بيلان»ي از حوزه را با خود به يدك مي كشند والا هرگز نتوانسته و نبوده اند كه نمايندگان واقعي و حقيقي حوزويان با عقبه ها و كاركردهاي مورد انتظار از آن را داشته باشند.
مثلاً مي توان بررسي كرد كه نهادهايي همچون «مركز پژوهش هاي اسلامي صداوسيما» تا چه حد برآمده از بدنه اصيل و حقيقي حوزه علميه است و علاوه بر اين تا چه ميزان توانسته است در تعامل و ارتباط عميق و سرشار و بهره مندي از وجود ذيجود بزرگان حوزه و مراجع فقهي و اصولي آن، توفيق داشته باشد؟
آيا مي توان وجود مراكزي در چنين موقعيت هايي با چنين برآيند ها و توقعاتي را با رفع و رجوع كردن تداركات مقطعي و سنبل كاري ها در قامت هويت صنفي روحانيت، پذيرفت و با آن كنار آمد؟!
نشانه گذاري هاي حوزوي و بهره گيري هاي ضمني و بطني از اصالت هاي حوزوي در اين نهادها چيست و تا چه حد است؟ كجاست؟
اين مراكز و نهادها، عموماً به محل جمع آوري افراد و تفكراتي منتج شده اند كه به عبارتي از حوزه رانده و از سينما جامانده گشته و نه تنها نتوانسته اند نشانه گذاري هاي واقعي و حقيقي را از هويت و ماهيت و ذاتيات حوزوي به صحنه ظهور و بروز رسانند و نه البته توانسته اند در سينما و جوامع هنري، جايگاه و پايگاه شايسته و بايسته اي به دست آورند.انديشه حوزوي را در همه مجامع و البته مواقف هنري و خاصه سينمايي، گروه، تفكر و انسان هايي بايد نمايندگي كنند كه وابسته و شايسته همين تفكر اصيل و با همان ماهيت و ذاتيات باشند. كه بتوانند بالتبع از عملكرد خود دفاع كنند و اين دفاع وقتي به درستي و راستي اتفاق مي افتد كه پايه ها و زمينه هاي تئوريك يك نهاد، فراهم باشد و از پيش انديشيده و بر مباني درست فكري و حكمي استوار گرديده باشد.و اينها دقيقاً همان الزامات و تداركاتي است كه در مراكزي كه شرح وظيفه و غرض پديد آمدنشان رفت، نه تنها تعبيه نشده، بلكه مي توان گفت حتي به درستي و راستي به آن انديشيده هم نشده است.
چرا بايد خلأهاي تئوريك و ضعف هاي تدبيري را با چيدمان نهادها و مراكز باسمه اي، همپوشاني و يا به عبارت بهتر لاپوشاني كرد و بر وسعت مدرج غبار اندودي آسمان تعاملات ساختي و ساختاري در عرصه معرفت ديني و هنر بصري جامعه امروز افزود؟
تعامل ميان حوزه و سينما، جاي تدبير و تدقيق و فكر و تئوري است و نه معركه معلق سازي ها و معلق بازي هاي نوآمدن عرصه جا ماندگي و «رانند»گي!
سي سال از پيروزي فرهنگي ترين و شكوهمند ترين انقلاب قرن مي گذرد و هنوز كه هنوز است حتي «يك» فيلمساز طلبه كه هم «روحانيت» فكري و عملي خود را حفظ كرده باشد و هم در تداركي استاندارد و حرفه اي، سينما را به درستي شناخته باشد به جامعه هنري عرضه نشده است.
مگر نه اينكه به فرموده رهبر فرزانه انقلاب، سينما يك هنر «متعالي» است كه لازم است همگان به اهميت و والايي و شأن آن واقف شوند، پس چرا اين راهبردهاي خردورزانه و ارائه طريق هاي داهيانه صرفاً درحد شعار و تزئين پلاكاردها و پوسترها باقي مي ماند و گام هاي دورانديشانه و مدبرانه و برنامه سازي هاي افق مند، در راستاي آن منويات روشن و كارآ، برداشته نمي شود؟
يكي از دلايل اصلي اين فقدان و كمبود، خلأ همين مراكز پيوندي و مجامع تعاملي و نهادهاي تعاطي افكار است كه به جاي اين كه برآمده از متن حوزه و بطن فضاهاي ديني و آموزشي باشند، اساساً زاييده سوء تفاهم هاي عده اي هستند كه صرفاً «از بد حادثه اينجا به پناه آمده اند»! و نه از حشمت فكري در آنها اثري هست و نه از احتشام انديشگي و پشتوانه فكري و ممارست عمل در آنها نشانه اي.
آيا با اين مختصات و در چنين فضاي پر وهم و بلبشويي، به راستي مي توان متوقع بود كه با درنظر داشت آنچه به عنوان سوابق سوءتفاهم برانگيز و تجربه هاي فرساينده حاصل از سينماي پيش از انقلاب در متن متشرعين و نهادهاي علوم حوزي وجود داشته و دارد، بتوانيم شاهد تعاملي بايسته و شايسته، آنچنان كه انقلاب و نظام اسلامي و فرهنگ جامعه امروز ما بدان نيازمند است، ميان حوزه و سينما باشيم؟

 



نقش صهيونيسم در هاليوود سينماي سرمايه داري و شبيخون عليه انسانيت

رضا فرخي
نقش صهيونيسم در سينماي آمريكا به ويژه هاليوود امروزه بر هيچ كس پوشيده نيست. به طوري كه سازمان هايي مانند ipakكه كاملا دردستان صهيونيست ها است با هزينه كردن در اين راه و نفوذ در رسانه هاي مختلف به خصوص سينما هزينه هاي بسياري نموده اند، به ويژه در ابتداي ورود در صنعت هرزه نگاري و پورنوگرافي مانور زيادي نموده اند و در گسترش فحشا در جهان تلاش بسياري كردند و به واقع به دنبال كسب درآمد و به نوعي تهاجم فرهنگي به خصوص به كشورهاي داراي ايدئولوژي مشخص مانند ايران هستند كه در اين موضوع برنامه هاي ويژه اي براي آن دارند. صهيونيست ها در صنعت پرنوگرافي به همان دلايلي وارد شدند كه همكيشان آنان در هاليوود وارد شده بودند. آنان بيشتر به اين دليل جذب اين صنعت شدند كه هنوز موانع محدودكننده، آن چنان كه آنان با اين موانع در بسياري از حوزه هاي ديگر زندگي آمريكايي مواجه بودند، ايجاد نشده بود. در صنعت هرزه نگاري، براي صهيونيست ها هيچ گونه تبعيضي وجود نداشت. در اوايل سده بيستم، يك سرمايه گذار براي شروع كسب و كار فيلم، نيازمند مبلغ زيادي پول نبوده؛ سينما يك هوس و مد روز گذرا و ناپايدار درنظر گرفته مي شد. در كسب و كار پورنوگرافي نيز شروع به كار آسان بود.
كرترمن اين موضوع را چنين توضيح مي دهد: «يهوديان، هنگامي كه خود را محروم از يك عرصه و حوزه كار و تلاش يافتند، به حرفه اي روي آوردند كه احساس كردند، سرانجام مي توانند با همكاري همقطاران خود و با كوشش جمعي، رشد و ترقي كنند... يهوديان مدت هاي مديدي ذائقه، خلق و خو، قريحه و استعداد دلالان و واسطه ها را پرورش و گسترش داده اند. آنان به اين توانايي ها افتخار و مباهات مي كنند.» و در ادامه راه آنها به ژانرهاي ديگر سينمايي هم دست بردند، به خصوص در سينماي تاريخي و ژانر وحشت و موضوعاتي مانند منجي و آخر زمان كه در آن سعي زيادي مبني بر نشان دادن يهود به عنوان منجي جهان و مسلمانان به عنوان عامل شر و بدبختي در جهان مي كنند.
موضوع به اينجا ختم نمي شود، بلكه در تاريخ هم دستبردهاي فراواني مي زنند و تحريفات زيادي انجام مي دهند.
به ويژه درمورد موضوعاتي كه به تاريخ قوم يهود مربوط است و اسناد بسياري هم از اين گفته در دست است كه به قول مجله صهيونيستي مومنت(Moment) «يهوديان هاليوود را خوب اداره مي كنند» كه اين نشان از اعتراف خود آنها به اين موضوع است كه البته در چندسال اخير به شدت افزايش يافته است. البته ناگفته نماند كه در دنياي امروز يهوديان هاليوود در دو بخش هرزه نگاري و پورنوگرافي و فيلم هاي مستهجن و همچنين ترويج خرافات سرمايه گذاري بسيار زيادي انجام داده و مي دهند. به طوري كه از آغاز كار تاكنون آنها دراين زمينه نبوغ خوبي از خود نشان داده اند و توانسته اند با بازاريابي مناسب براي آن از اين راه پول خوبي به دست بياورند. سرگرمي و نمايش فيلم هاي مستهجن نيازمند چيزي است كه يهوديان به وفور از آن برخوردار بودند. Chutzpah (بي شرمي، پررويي، بي حيايي و وقاحت) كه آنها به كمك اين فاكتورها در اين راه پيشرفت كردند و با زيرپاگذاشتن بسياري از معيارهاي اخلاقي در اين راه تا هر جايي كه خواستند پيشروي نمودند!
پشتوانه نظري سينماي صهيونيستي
نكته جالب توجه اين است كه آنها با پشتوانه بسياري از نظريه پردازان آمريكايي مانند ويلهلم رايش، هربرت ماركوزه و پاول كودمن، جانشين نظريه پردازاني چون ماركس، تروتسكي و لنين شدند. آن گونه كه استنباط انقلابي ايجاب مي كند، مشغله ذهني و دغدغه اصلي رايش، كار، عشق و سكس بود، در حالي كه ماركوزه پيشگويي كرد كه يك آرمان شهر سوسياليستي، اين امكان را براي افراد فراهم خواهدآورد كه به ارضا و اقناع سكسي دست يابند. كودمن درباره «پيامدهاي دلنشين و عالي فرهنگي» كه از قانوني كردن پورنوگرافي پيروي مي كند، مطالبي با اين مضمون نوشت: «اين امر به كل عمر ما شرافت خواهد داد و جنسيت را انساني خواهد ساخت. معروفترين و بدنام ترين توليدكننده و فروشنده محصولات هرزه نگاري در دوران پس از جنگ، روبي استورمن (والت ديسني صنعت پورنوگرافي) بود.
براساس گزارش وزارت دادگستري آمريكا، استورمن (يهودي) در سراسر دهه 1970 كنترل بيشتر محصولات هرزه نگاري رايج در آمريكا را در دست داشته است. استورمن كه درسال 1924 متولد شد در كلولند (شرق نيويورك) بزرگ شد. وي در آغاز، مجلات داستان هاي فكاهي مصور مي فروخت؛ وي هنگامي كه پي برد كه توليد و فروش مجلات غيراخلاقي، بيست برابر كتابهاي فكاهي درآمد دارد، منحصرا به هرزه نگاري پرداخت و با عناوين خاص، فروشگاههاي خرده فروشي خود را راه اندازي كرد و اين يكي از كارهاي ضدانساني و ضداخلاقي صهيونيست ها بود كه سعي مي كردند براي به دست آوردن پول و نفوذ فرهنگي دست به هر كاري بزنند. حتي اگر مغاير با ارزش هاي اخلاقي و فرهنگي بشري باشد و امروزه اين بر هيچ كسي پوشيده نيست و شمار زيادي از يهوديان شاغل در هرزه نگاري، بيشتر با انگيزه و اشتياق كسب سود به اين صنعت روي آورده بودند.
درست همان گونه كه همتايان آنان در هاليوود، يك كارخانه روياسازي براي آمريكاييان و پرده سفيدي كه روي آن تصاوير و پندارهاي يهوديان ثروتمند و متنفذ آمريكا نمايش داده مي شد، تهيه كرده بودند، غول ها و سلاطين پورنوگرافي هم در زمينه درك ميل و سليقه همگاني، استعداد و قريحه خود را نشان دادند. چه راهي بهتر از فراهم ساختن جوهره و خميرمايه روياها و توهمات، از طريق صنعت سرگرمي و نمايش فيلم هاي مستهجن وجود داشت؟
بازيگران در اين عرصه به خاطر پول به اعمال منافي عفت عمومي مي پرداختند. به نظر فاكسمن كه كارگردان يكي از مؤسسات توليد فيلم هاي مستهجن است: « صهيونيست هايي كه وارد صنعت هرزه نگاري شدند، همان كاري را كردند كه افرادي كه به دنبال روياي آمريكايي بودند، و از اين راه به فرهنگ هاي اصيل ملت ها هجوم آوردند و با سوء استفاده از غرايز به دنبال كسب منافع خود بودند. به واقع هاليوود از لحاظ اقتصادي ساحل نجاتي بود براي صهيونيسم... برخي از ستاره هاي فيلم هاي مستهجن، خود را به صورت جنگجويان خط مقدم در پيكار مقدس و معنوي ميان آمريكاي مسيحي و انسان مداري سكولار تلقي مي كنند. به گفته فورد، هنرپيشه هاي يهودي فيلم هاي مستهجن، اغلب شادماني خود را از اينكه به معتقدان مسيحي نسبت حيوانات چهارپاي خشكه مقدس، آنارشيست، عيبجو و خرمگس بدهند، نشان داده و نسبت به آنان مباهات و فخرفروشي مي كنند. با اين استدلال، دخالت يهوديان در صنعت پورنوگرافي، نتيجه نفرت و بيزاري آنان از مرجعيت و اقتدار مسيحيت است: آنان در تلاش براي تضعيف فرهنگ مسلط و غالب در آمريكا، بااستفاده از انهدام و تخريب اخلاق هستند. پورنوگرافي از نظر برخي از فعالان يهودي در اين صنعت، راهي براي آلوده كردن و به فساد كشاندن فرهنگ مسيحي است.در اينجا سخن بر سر اين است كه تلاش همه جانبه و مبارزه سنتي انقلابي نو راديكال يهوديان مهاجر در آمريكا، به جاي سياست چپ گرايانه به سمت سياست جنسي سوق داده شده است. يهوديان درست همان گونه كه در جنبش هاي راديكال و بنيادي، در طول ساليان طولاني شركت داشته اند، در صنعت هرزه نگاري هم به گونه اي نامتوازن شركت دارند. يهوديان آمريكا، انقلابيون جنسي بوده اند. مقدار زيادي از مطالب مربوط به آزادي جنسي، از سوي يهوديان نگاشته شده است. آن هايي كه در صف مقدم جنبشي بودند كه آمريكا را وادار به اتخاذ يك ديدگاه ليبرال تر درباره مسائل جنسي كرد، يهودي بودند. همچنين يهوديان پرچمدار انقلاب جنسي دهه بودند كه البته اين موضع تحميلي به دولت آمريكا به مرور باعث بحران هاي بزرگ اخلاقي در آمريكا شد و خود نه تنها به فرهنگ هاي ديگر بلكه به جامعه آمريكا ضربات فرهنگي بزرگي را وارد كرد و باعث بلوغ زودرس جنسي در بين خانواده ها، از بين رفتن بنيان خانواده و فروپاشي اخلاق در خانواده هاي آمريكايي شد. اين خود ضربه بزرگي براي جامعه آمريكا بود و تنها حاصل آن پولدار شدن هرچه بيشتر غول ها و لابي هاي صهيونيستي بود كه در اين راه سرمايه گذاري كرده بودند و به تبع آن نفوذ هرچه بيشتر صهيونيست ها در آمريكا كه اين باعث متضرر شدن مردم آمريكا علاوه بر مردم جهان شد.
موضوع جالب توجه اين است كه اين موضوع با اعتراض شديد خانواده هاي جامعه آمريكا همراه بود. چرا كه آنها هم نمي خواستند كه فرزندانشان به دليل تماشاي فيلم هاي مستهجن به بحران هاي جنسي و فروپاشي اخلاقي و بيماري ها رواني مبتلا شوند و در نتيجه از تحصيل و بسياري موضوعات كه بايد جزو كارهاي اصلي جوانان آنان باشد بازبمانند و اسير چنگال ثروت اندوزي صهيونيست ها شوند. اما واقعيت اينجا بود كه بعضي از سياستمداران آمريكا از اين موضوع سود مي بردند و جالب اينجاست كه بازيگراني كه آنها را در ساختن اين فيلم ها ياري كردند بعدها توانستند به شهرت قابل توجهي در سينماي هاليوود دست يابند! به واقع برگزاري مسابقات غيراخلاقي مانند زيباترين زنان دنيا و... هم بعد از رواج اين گونه فيلم ها به صورت جدي پي گيري شد كه خود تنها اوج جاه طلبي و ثروت اندوزي صهيونيست ها را نشان مي داد كه حاضر بودند براي به دست آوردن ثروت، بسياري از اصول اخلاقي را زير پا بگذارند و بنيان هاي خانوادگي را نابود كند.
صهيونيسم و تحريف دين در هاليوود
نفوذ آنها در سينماي هاليوود به اينجا ختم نشد، بلكه به موضوعاتي مانند مسائل مذهبي وتحريف آنها و ترويج خرافات و نگاه خاص آخر زمان گرايانه در سينما هم سرايت كرد. صهيونيست ها در اين زمينه هم سعي نمودند با ترويج سكولاريسم تصويري و نگاه مادي گرايانه، حضور خدا را بي تأثير جلوه دهند؛ سحري مهيب تر از خرافات ديني نمي تواند مفيد باشد.
خرافات ديني يهود متكي بر چند ركن است. ركن اول: نگاه خرافي يهود نسبت به مفهوم شيطان؛ براساس اين نگرش، شيطان مفهومي اهريمني است كه با قدرتي مخوف و ويرانگر در برابر اراده پروردگار قد علم مي كند و با كمك پيروانش نسل آدمي را در معرض نابودي قرار مي دهد. در آن گروه از آثار سينمايي كه شيطان را اين گونه ترسيم كرده اند، انسان موجود بي پناهي است كه به چنگال شيطان اسير شده و هيچ امدادي از جانب پروردگار به او نمي رسد. در اين مهلكه، اراده خود او يا انسان هاي ديگر تنها سرمايه اي است كه مي تواند به آن اميدوار باشد. «اين باور خرافي و كودكانه تاكنون دستمايه آثار سينمايي متعددي قرار گرفته كه فيلم هايي نظير: «جن گير»، «طالع نحس»، «پايان روزگار» و «وكيل مدافع شيطان» از آن جمله اند. منتقدان بارها گفته اند كه به واقع هيچ هدف درست و اخلاقي را نمي توان در اين گونه فيلم ها پيدا كرد؛ چرا كه از ريشه مشكل دارند؛ در دنياي متافيزيك قدم گذاشتن، بدون اينكه نامي از خداوند برده شود نشان از بي مايگي محتواي فيلم است.
سينماي صهيونيستي و مسلمانان
صهيونيست هاي هاليوود بيشتر قصد دارند كه با نشان دادن اين فيلم ها ديگران را متقاعد به سلطه خود كنند. چرا كه آنها به شدت به دنبال اين هستند كه مخالفان خود به ويژه مسلمانان را وحشي و عقب مانده و به دور از هرگونه اخلاق نشان دهند كه اين موضوع كاملا در فيلم هاي آنها مشهود است. علاوه بر اين، سينماي صهيونيستي به واقع از زمان شكل گيري دولت صهيونيستي تا ظهور انقلاب اسلامي، مسلمانان را اغلب به صورت انسان هاي غارتگر و وحشي نشان مي دهد كه يا پولداراني احمقند و يا قدرتمنداني بي رحم كه به كسي رحم نمي كنند. در يك موضع بي طرف مي توان اين موضوع را كاملا فهميد كه ارتباط يهوديان با سرمايه گذاري در پورنوگرافي نشان از برنامه ريزي بزرگي است كه دنياي غرب به ويژه صهيونيست ها براي ما تدارك ديده اند كه نمي توان از آن چشم پوشي كرد. چرا كه هدف اصلي آن ها جوانان هستند. يكي از بهترين راه هاي چاره براي مقابله با اين جريان آگاهي دهي و روشن كردن مسائل براي جوانان و مردم است؛ بايد بدانند كه هدف از ساخت چنين فيلم هايي تنها تسخير فكر و ذهن آنها و باز ماندن آنها از كارهاي اصلي است كه مي توان آن را نوعي استعمار فكري دانست كه دنياي غرب به دنبال انجام آن است. زيرا اولين گام براي درهم شكستن ملت ها، تسخير فرهنگي و از بين بردن ريشه هاي فكري اصيل آنها است كه به اين ترتيب راه را براي اهداف بعدي فراهم مي كند. ملتي هم كه فرهنگ و اصالتش تخريب شود و دست از آن بردارد آماده پذيرش تغييرات منفي مي شود. و به واقع دواي اين درد هوشياري است كه علاوه بر خود مردم وظيفه رسانه ها هم است كه مردم را آگاه كنند لابي هاي صهيونيستي چه فتنه و توطئه هايي براي آنها تدارك ديده است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14