(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 28 آبان 1388- شماره 19516
 

نقش شهيد سمير درعمليات 2 اسير
مانورهاي سياسي محمود عباس در تحولات فلسطين



نقش شهيد سمير درعمليات 2 اسير

در 17فوريه 1986ناگهان تمام نيروهاي اسرائيلي به وضعيت آماده باش كامل جنگي درآمدند. نيروها، تانك ها و هواپيماها به حركت در آمدند و دوباره مناطقي را كه سال قبل از آن عقب نشيني كرده بودند را اشغال كردند. اين وضعيت براي هفت شبانه روز به همين منوال باقي ماند. اشغالگران شبيخوني را در چندين مكان به اجرا در آوردند و ده ها جوان را از روستاهاي مختلف جنوب لبنان، بازداشت كرده و براي بازجويي به مكان ديگري منتقل كردند، آنها به دنبال دو سرباز اسرائيلي بودند كه مقاومت اسلامي در سال هاي اول تاسيس، آنها را درجنوب لبنان به اسارت برده بود.
اين عمليات درتاريخ به نام عمليات «دو عالم»ثبت ولي به نام «عمليات دواسير» مشهور شد و در واقع اولين عمليات موفق گرفتن اسير بود؛ زيرا قبلا مقاومت اسلامي بارها سعي كرد سربازان اسرائيلي را به اسارت بگيرد، ولي دراثر موانعي كار ناكام مي ماند. فرمانده اين عمليات موفق شخصي به نام جواد بود كه نامي بسيار آشنا و دلنشين براي رزمندگان بود و بعد از شهادتش همه فهميدند كه اين فرمانده متواضع «شهيد سمير مطوط» نام دارد.
درآن روز، شهيد سمير مطوط به خانه خود در منطقه اوزاعي رفته و ماشين خود را دركنار تعداد زيادي از مردم كه درآنجا تجمع كردند، پارك مي كند تا به خانه رفته ولباس خود را عوض كند، از افرادي كه دركنار خيابان تجمع كرده بودند، مي پـرسد چه خبر است؟ آنها مي گويند مگر اخبار را نشنيدي؟ مقاومت توانست دو سرباز اسرائيلي را به اسارت ببرد. وي بدون اينكه هيچ حرفي بزند، مدتي به سخنان پرشور و حماسي اين افراد گوش مي دهد و سپس به خانه رفته، لباس هايش را عوض مي كند و با ماشيني كه دو اسير اسرائيلي در داخل آن بودند، از كنار جمعيت دور شده و به مكان نامعلومي مي رود.
عمليات مذكور، در واقع ابعادي بيش از يك عمليات داشته و نشان مي دهد كه عزم و اراده مجاهدان به قدري مستحكم شده كه مي توانند دست به عمليات پرجرئت بزنند.
فرمانده اين عمليات بعد از يك سال درعمليات پاكسازي پايگاه اسرائيلي قله مرتفع «علي الطاهر» به همراه سي تن از همرزمانش به نام حسين شكر، جعفر المولي و حسن كسرواني به شهادت مي رسد. اسرائيل براي سال ها از تحويل جسد اين شهيد به خانواده اش خودداري مي كرد، تا اينكه درسال 1996اسرائيل مجبور شد در مقابل تحويل گرفتن همان دو سرباز اسرائيلي كه قبلا سمير مطوط اسير كرده بود، جسد وي را به همراه 45 اسير لبناني در بازداشتگاه خيام و به همراه جسد 123مبارز مقاومت تحويل خانواده اش بدهد.
در واقع اين عمليات يكي از سلسله عمليات موفق است كه سمير مطوط و سايرهمر زمانش انجام دادند.
وي در واقع از افرادي است كه گوي سبقت را از سايرين ربوده و درآن شرايط سخت وطاقت فرسا، جزو مؤسسات مقاومت اسلامي به حساب مي آمدند.
خيلي از همرزمان وي نيز به شهادت رسيدند و آنهايي كه هنوز زنده اند، از فرماندهان عالي رتبه مقاومت به حساب مي آيند.
همه متفق القول هستند كه وي چنان عزم و اراده آهنيني داشت كه منبع اميدواري همه همرزمانش بود. وي چنان ايمان و باوري به انديشه هاي خود داشت كه در عمليات ها حتي در صورت بروز مشكلات و موانع، آنها را كنار مي زد. شور و نشاط و انگيزه وي درجهاد مقدس به قدري بالا بود كه الگويي براي همه مبارزان بود. دركنار اين شور و حماسه از دقت بالايي در برنامه ريزي عمليات ها برخوردار بود ومي توانست پيش بيني دقيقي از مشكلات و موانع را ارائه دهد و تصميمات وي درعمليات ها تصميماتي به موقع و به جا بود.
شهيد سمير در زماني به مقاومت پيوست كه مقاومت هيچ پـشتوانه مادي نداشته و جوانان بدون هيچ توقع مزد و پاداشي به مقاومت پيوسته بودند. شرايط بسيار سخت بود و از همه جهت و از همه طرف محاصره شده بودند. درميان مردم ناشناس بودند و بسيار مورد بي مهري قرارمي گرفتند. شرايطي كه كم تر كسي جرأت ابراز حمايت از آنها را داشت در واقع مردان آن دوره به اندازه مرد بودند. آنها سلاح و مهمات كافي نداشتند، چه برسد به اينكه سلاح هاي پيشرفته و آموزش هاي عالي امروزه را داشته باشند. آنها تمام تجارب خود را با مجروح و شهيد شدن يكي از هم رزمانشان به دست آورده بودند، ولي درمقابل چنان عزم و اراده اي داشتند كه كوهي از موانع و مشكلات را از جا كنده و روز به روز بر تاكتيك هاي نظامي خود مي افزودند.
با وجود اينكه تاكتيك هاي مقاومت در آن زمان برجنگ و گريز استوارشده بود، ولي از ويژگي هاي شهيد سمير مي توان به اين مسئله اشاره كرد كه هيچ وقت اجازه نمي داد جسد شهيدي درصحنه كارزار باقي بماند و خود اصرار مي كرد كه جسد شهيد را بردوش گرفته و به عقب بكشاند. حمايت وي از هم رزمانش در تمام مراحل عمليات درجنگ و گريزهاي برق آساي مبارزان نيز زبانزد تمام رزمندگان مقاومت بود.
خواهرش تاكيد كرد كه سمير درهيچ كدام ازعمليات هايي كه خود درآن حضور داشته، مجروح يا شهيدي را در صحنه نبرد رها نكرده است. با وجود اينكه نام آنها آوازه خاص وعام شده بود و نامشان ورد زبان ها شده بود، ولي بسيار متواضع بودند وهيچ كسي درمورد فعاليت هايشان اطلاعاتي نداشت. تنها يك عكس از وي وجود دارد كه مربوط به يكي از عمليات هاست كه مقاومت توانست زرهپوشي از اسرائيلي ها را به غنيمت بگيرد و آنها براي انتقال اين زرهپوش مجبور شدند از اين روستا عبور كنند. درحالي كه مردم و خبرنگاران درمسير منتظرشان بودند.
خواهرش زينب دريكي از نوارهاي عمليات مقاومت صداي برادرش را تشخيص مي دهد و دستي را مي بيند كه شبيه دست برادرش است و از او مي پرسد كه شما در اين عمليات بوده ايد و وي به شدت اين موضوع را انكار مي كند.
روزي يكي از دوستانش به خواهر سمير مي گويد كه برادرت فرمانده ماست و او دستور مي دهد وما اجرا مي كنيم. سمير به خواهرش جواب مي دهد كه به حرفش گوش نكن. شوخي مي كند. يكي از دوستانش مي گويد سمير دريكي از عمليات ها زخمي شد و به بيمارستان منتقل شد. وي درميان كسي كه براي بازديد از وي آمده بودند، شايع كرده بود كه به خاطر انفجار كپسول گاز زخمي شده است.
¤ سمير مطوط درسال 1987 شهيد شد و با انتشار خبر شهادتش و برملا شدن هويتش همه شوكه شدند.
پرس تي وي

 



مانورهاي سياسي محمود عباس در تحولات فلسطين

زهرا عباسي
اعلام انصراف محمود عباس رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين براي نامزدي در انتخابات رياست تشكيلات خودگردان فلسطين كه قرار است 24 ژانويه (4 بهمن ماه) انجام شود اوضاع نوار غزه در كرانه باختري را پيچيده تر كرده است چرا كه از يك طرف رژيم صهيونيستي هنوز دست از محاصره غزه برنداشته و همچنان از ورود اساسي ترين مايحتاج مردم مظلوم اين منطقه جلوگيري مي كند و تلاش هاي مجامع بين المللي و سازمان هاي حقوق بشري براي رفع محاصره به جايي نرسيده است. از سوي ديگر، كشورهاي عرب با سكوت خود به اين رژيم براي تحقق اهدافش و نابودي حماس كمك مي كنند و بدتر از همه تشديد اختلاف و درگيري ميان نيروهاي جنبش فتح و حماس است.
تحليلگران سياسي، استعفاي عباس را دقيقاً در راستاي همين كارشنكي و تعميق اختلافات با حماس براي جلوگيري از تحقق آشتي ملي و نابودي حماس ارزيابي مي كنند.
هرچند رئيس غيرقانوني تشكيلات خودگردان فلسطين اعلام كرده كه موضع گيري هاي جانبدارانه آمريكا از اسرائيل باعث استعفاي وي شده اما بر همگان روشن است كه واقعيت چيز ديگري است.
عباس براي فرافكني اشتباهاتش و ادعاي دروغينش اظهار داشته كه نه تنها به روند سازش نمي تواند كمكي كند بلكه براي نزديكي فتح و حماس هم كاري از او ساخته نيست چرا كه جنبش حماس تمامي تلاش ها براي دستيابي به توافقنامه آشتي ملي فلسطينيان را با مشكل روبرو كرده است.
اما ترديدي نيست كه محمود عباس موضعي غير از حمايت از آمريكا و رژيم صهيونيستي ندارد و اين استعفا سرپوشي براي افتضاحي بود كه در ماجراي گلدستون به بار آورد و از سازمان ملل خواست تا گزارش كميته حقيقت ياب سازمان ملل در مورد جنايت رژيم صهيونيستي در جنگ 22 روزه غزه را به تأخير بيندازد تا زمان مناسب براي مذاكره و سازش با رژيم صهيونيستي در پرتو حمايت آمريكا فراهم آيد. به همين دليل با رسوا شدن اين ماجرا و برانگيخته شدن افكار عمومي جهان و بيداري به موقع حماس و ساير گروه هاي فلسطيني معاملات پشت پرده عباس رو شد و معلوم شد كه رئيس تشكيلات رام الله كمترين اختياري از خود ندارد و صرفاً از اشغالگران دستور مي گيرد.
همين مسئله باعث شد كه عباس به ترفند استعفا از نامزدي انتخابات رو آورد و مخالفت افكار عمومي با خود را ظاهراً كاهش دهد.
در گزارش گلدستون به تمامي جنايات رژيم صهيونيستي در جنگ 22 روزه از جمله كشتار غيرنظاميان،بمباران غزه با بمب هاي خوشه اي، فسفري و انواع سلاح هاي هولناك ديگر در مناطق مسكوني، حمله به زيرساخت هاي صنعتي، شبكه توليد مواد غذايي، تأسيسات آبرساني، شبكه هاي فاضلاب و تصفيه خانه هاي آب و منازل، حمله به مساجد، مدارس، گلوله باران بيمارستان ها، پناهگاه ها و حتي دفاتر سازمان ملل در غزه كه مردم بي گناه در آن پناه گرفته بودند اشاره و رژيم صهيونيستي به عنوان جنايتكار جنگي معرفي شده است.
تلاش براي تأخير در ارجاع اين گزارش به مجمع عمومي كه از سوي محمود عباس صورت گرفت در واقع همكاري و هماهنگي وي با سران تل آويو را ثابت كرد و تير خلاص بر تمامي اميدهايي شليك گرديد كه هنوز در مورد عباس وجود داشت.
يادآوري اين واقعيت ضروري است كه محمود عباس در دوران جنگ غزه از ايهود باراك وزير جنگ رژيم صهيونيستي خواسته بود با حمله به غزه كار حماس را يكسره كند و حتي از نظر جمع آوري اطلاعات و اخبار نظامي به صهيونيست ها خدمت مي كرد.
به همين دليل است كه رهبران حماس به تشكيلات خودگردان و تصميم هايي كه مي گيرند اطمينان نمي كنند و اين امر خود به خود بر پيچيده تر شدن اوضاع و توقف كامل روند سازش داخلي ميان گروه هاي فلسطيني خواهد افزود؛ روندي كه برخي از مقامات فلسطيني با اعلام نزديك بودن زمان برگزاري نشست هاي قاهره ميان گروه هاي فلسطيني، ابراز اميدواري كرده بودند كه مي تواند بهبودي در روابط ميان گروه هاي فلسطيني ايجاد كند.
اما از سوي ديگر آمريكا و رژيم صهيونيستي از اوضاع پيچيده كنوني بسيار راضي هستند واختلافات و درگيري هاي موجود ميان گروه هاي فلسطيني را به نفع خويش ارزيابي مي كنند، به همين دليل از استعفاي عباس كه سال ها عامل اصلي درگيري و تشتت ميان فلسطيني ها بود ناخرسندند. در همين رابطه هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا براي اينكه همچنان حمايت واشنگتن از تشكيلات را نشان دهد گفته كه ما احترام زيادي براي عباس قائليم و با هر عنوان جديدي نيز به همكاري با وي چشم دوخته ايم. رابرت گيبس سخنگوي كاخ سفيد نيز اظهار داشته كه عباس شريك واقعي آمريكاست. دولت آمريكا اخيراً براي اثبات حمايت خود از تشكيلات خودگردان يك كمك 555 ميليون دلاري را با هدف تقويت تشكيلات و فشار بيشتر بر حماس تصويب كرد كه بخشي از اين مبلغ به تشكيلات اهدا شد.
حمايت هاي آمريكا از نيروهاي امنيتي تشكيلات خودگردان كه وظيفه اعمال فشار و سركوب نيروهاي مقاومت حماس را برعهده دارند نه فقط به صورت كمك هاي مالي بلكه به صورت اعزام افسران نظامي براي آموزش نيروهاي فتح، ارسال تجهيزات نظامي و... است.
ازسوي ديگر رژيم صهيونيستي نيز براي ابقاي محمودعباس در سمت خود به تكاپو افتاده و مي كوشد وي را از كناره گيري منصرف كند.
سران رژيم صهيونيستي صراحتا اعلام كرده اند كه عباس شريك صلح بنيامين نتانياهو نخست وزير اين رژيم است و اسراييل و آمريكا دوست دارند كه افراد مسئول و عمل گرا در رأس قدرت باقي بمانند.
ليكن جنبش حماس باتوجه به شناخت كاملي كه از جنبش فتح و رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين دارد استعفاي عباس را چيزي بيشتر از يك مانور سياسي نمي داند و اعلام كناره گيري وي به منزله پيام سرزنش آميز عباس خطاب به دوستان آمريكايي و صهيونيستي اش است، آن هم پس از اينكه او را انكاركرده و به آلت دست خود تبديل كرده اند.
حماس از عباس خواسته كه با اعتراف به اشتباهات خود از ملت فلسطين عذرخواهي كند و به سمت ملت بازگردد و دوباره حمايت خود را از گزينه مقاومت فلسطين اعلام دارد.
جنبش جهاد اسلامي و ساير گروههاي فلسطيني نيز از محمودعباس خواسته اند كه گام هايي صحيح تر بردارد و در راستاي تحقق وحدت حقيقي ملت فلسطين تلاش كند.
اين احزاب و گروههاي فلسطيني همچنين تاكيد كرده اند كه گزينه پناه بردن به ديگران هرگز موجب احقاق حقوق ملت فلسطين نخواهدشد. اين گروهها معتقدند انصراف رئيس تشكيلات خودگردان كاملا قابل پيش بيني بود زيرا تمامي برنامه هاي او با شكست روبرو شده است.
جانشين هاي احتمالي عباس «سلام فياض» نخست وزير تشكيلات خودگردان، «مروان برغوثي» عضو كميته مركزي جنبش فتح كه در حال حاضر در بند رژيم صهيونيستي است و «ناصر قدوه» عضو كميته اجرايي جنبش فتح است.
با اين حال بعيد به نظر مي رسد كه آمريكا و اسراييل به شخص ديگري غير از عباس راضي شوند و احتمالا وي درپست خود ابقا خواهدشد. اين در حالي است كه تحليلگران پيش بيني مي كنند اگر هم انتخابات رياست تشكيلات خودگردان در ژانويه برگزار شود جنبش حماس در آن شركت نخواهدكرد و همين مسئله باعث فروپاشي تدريجي تشكيلات خواهدشد و پس از فروپاشي، حماس جاي آن را پر خواهدكرد.
اين تحليلگران همچنين معتقدند كه با توجه به محبوبيت روزافزون حماس در غزه و كرانه باختري و قدرتمندترشدن اين جنبش، تشكيلات رام الله روز به روز ضعيف تر و غيرمنسجم تر خواهدشد و كنترل اوضاع را از دست خواهد داد و اين واقعيتي است كه از هم اكنون در كرانه باختري به چشم مي توان ديد.
ازسوي ديگر، منابع آگاه در رژيم صهيونيستي نيز با تاييد اين مسئله معتقدند كه اين رژيم نمي تواند اقدامي براي ممانعت از قدرت گرفتن حماس انجام دهد و نهايتا چاره اي جز قبول واقعيت و پذيرش حماس ندارد.
اين منابع تاكيد مي كنند كه حماس بالاخره اوضاع را بدست خواهدگرفت و به كل منطقه غزه دركرانه باختري مسلط خواهدشد و رژيم صهيونيستي را به تسليم و پذيرش شروط فلسطيني ها وادار خواهدكرد.
اختلاف هاي فتح و حماس
فتح وحماس به عنوان دوجنبش بزرگ فلسطيني ظرفيت هاي بسياري براي همكاري و حل مسائل موجود درعرصه سياسي كشور خود دارند، اما دراين ميان برخي از مسائل وجود دارد كه باعث نزديك نشدن اين دو جنبش به هم و پايان دادن به اختلافات مي شود، اختلافاتي كه بايد آنها را اختلافات ريشه اي برشمرد. در زير نگاهي گذرا داريم به اين اختلافات تا موضوع نداشتن تفاهم اين دو جنبش بهتر مشخص شود:
1-نخستين اختلاف فتح و حماس، اختلاف ماهيتي است. درحالي كه فتح برآمده از نگاه هاي چپگرايانه قوي در دهه 60قرن گذشته بود و در آن انديشه هاي ماركسيستي نفوذ داشت، حماس جنبشي مذهبي و اجتماعي بود كه از بطن فلسطين روييد و وابستگي اش نه به انديشه هاي غربي و يا شرقي، بلكه به تفكري موسوم به اخوان المسلمين بود كه حضوري موثر درجهان عرب دارد. با اين نگاه است كه حماس و فتح نمي توانند زبان يكديگر را بفهمند. سكولاريسم حاكم بر فتح- به رغم مشاركت رهبران آن در نمازهاي جمعه و جماعت - با اسلام جوشيده در شريان هاي حماس هيچ هماهنگي ندارد.
2- فتح جنبشي است كه درخارج از سرزمين هاي فلسطيني و در ميان آوارگان رانده شده از وطن شكل گرفته است. بسياري از اعضاي اين جنبش كه به همراه تشكيلات خودگردان دردهه گذشته وارد فلسطين شدند، عملا در فلسطين به دنيا نيامده و آن روح وطن پرستي را كه بايد ندارند؛ اما حماس از ميان مردم فلسطين شكل گرفت. اين جنبش درسايه انتفاضه اول مسجدالاقصي بيرون آمد و توانست خود را در سطح جامعه فلسطين معرفي كند. وطن پرستي حماس فتح 40 ساله را با رهبران پرمدعاي خود در انتخابات سال 2006 كنار زد و نشان داد كه مردم فلسطين به چه اصولي پايبند هستند. درهمين رابطه فتح سلاح را بر زمين مي گذارد و دنبال مذاكره است و حماس كه دشمن را از نزديك حس كرده و با آن دست و پنجه و نرم مي كند، سلاح را بر زمين نمي گذارد. و خواستار تداوم مبارزه است. از اين رو ديدگاه هاي دو طرف به هيچ عنوان دراين مورد به هم نزديك نيست.
3- رهبران حماس از نظر خاستگاه، عملكرد، انديشه و رفتار نيز با رهبران فتح تفاوت بسياري دارند. رهبران حماس -ساكن درداخل فلسطين و چه آنهايي كه درخارج به سرمي برند- دوره هايي طولاني از زندان، شكنجه و تعقيب را پشت سرگذاشته و خود از نزديك تن به مبارزه داده اند. آنها از نظر مالي و اقتصادي انسان هايي به مراتب پاك ترو منزه تر از رهبران فتح هستند، درحالي كه رهبران فتح پرونده هاي قطوري از فساد مالي و اخلاقي داشته و همه از هم نقاط ضعف بي شماري دارند. درمثالي ساده، هيچ كدام از فرزندان رهبران فتح روي مبارزه و سلاح و مرگ را نديده اند و در بهترين دانشگاه هاي اروپا و آمريكا مشغول تحصيل بوده درحالي كه بيشتر رهبران حماس يكي از افراد خانواده خود را درجنگ با طرف اسرائيلي از دست داده اند. دو فرزند محمود عباس دنبال مناقصه هاي تجاري دركرانه باختري هستند، درحالي كه دو فرزند محمود الزهار از رهبران حماس در درگيري مستقيم با نظاميان اسرائيلي شهيد شده اند.
4-اختلاف ديدگاه درمورد تعامل با اسرائيل؛ درحالي كه فتح -به عبارت بهتر تشكيلات خودگردان فلسطين- اساس سياست خارجي خود را براعتماد به طرف اسرائيلي - درمورد مذاكره و تشكيل كشور فلسطيني بنا كرده است، حماس اين موضوع را نمي پذيرد و براين باور است كه اين اقدام فتح خيانت به آرمان هاي فلسطين است.
آنها اقدام اخير محمود عباس درمورد گزارش گلدستون درمورد ارتكاب جنايات جنگي توسط اسرائيل را درهمين رابطه تفسير مي كنند. حماس مي گويد تنها راه به دست آوردن استقلال تداوم مبارزه است درحالي كه رهبران فتح خسته تر از آن هستند كه توان ادامه اين سياست را داشته باشند.
به موارد بالا مي توان دلايل ديگري را هم اضافه كرد، دلايلي كه مي تواند سندي باشد بر تداوم اختلاف هاي فتح و حماس، اين اختلاف ها تا جايي است كه عباس و برخي از همدستانش در تشكيلات خودگردان فلسطين از حاميان اصلي حمله 22 روزه اسرائيل به غزه مي شوند و شريك اصلي اين رژيم در تداوم محاصره غير انساني اين باريكه هستند. از اين رو است كه وعده هاي امروز و فردايي كه درمورد آشتي ملي شنيده مي شود در صورت پذيرفته شدن توسط دو طرف نيز تنها شكل ظاهري به خود داشته و هيچ گاه اين دو جنبش با خاستگاه اجتماعي متفاوت و منش سياسي مختلف نخواهند توانست يكديگر را تحمل كنند.
طرحي خطرناك
جنبش مقاومت اسلامي فلسطين درياد داشتي با انتقاد از رئيس تشكيلات خودگردان، اجراي انتخابات فلسطين پيش از رسيدن به آشتي ملي را طرحي خطرناك خواند و تاكيد كرد اين امر سبب تعميق اختلاف فلسطيني ها مي شود.
حماس در اين يادداشت كه مركز اطلاع رساني فلسطين آن را منتشر كرد، آورده است «با وجود آنكه اختلاف و شكاف موجود در فلسطين نتيجه مستقيم اقدامات تشكيلات خودگردان و رهبران جنبش فتح براي زيرپا گذاشتن نتايج انتخابات مجلس قانونگذاري در آغاز سال 2006 است و دراين مسير تكيه تشكيلات خودگردان و جنبش فتح به طرف هاي بين المللي و منطقه اي است، ولي جنبش حماس همواره موضوع آشتي ملي و پايان دادن به اختلافات داخلي را در راس اولويت هاي خود قرار داده است.
حماس افزود: تا پيش از تجاوز گسترده اشغالگران به نوار غزه در اواخر سال 2008 وضعيت به گونه اي بود كه حماس از تمامي تلاش هايي كه در راستاي تحقق آشتي ملي صورت مي گرفت، استقبال مي كرد و حال آنكه رئيس تشكيلات خودگردان با آن مخالف بود يا آنكه اين تلاش ها را به شكست مي كشاند.
در اين يادداشت آمده است: به هر حال، حماس - با وجود حمله وحشيانه و ددمنشانه اشغالگران به نوار غزه، تداوم روند محاصره و موانع فراوان در راه بازسازي اين منطقه، باز هم از تلاش هايي استقبال مي كرد كه مصر از فوريه 2009 براي تحقق آشتي ملي به دنبال آن بود.
براي ما در جنبش مقاومت اسلامي فلسطين «حماس» به ويژه در هنگام برگزاري دور اخير گفت وگوها - اين نكته كاملا مشخص و روشن بود كه برادرانمان در جنبش فتح و رياست تشكيلات خودگردان در مسير تلاش هاي صورت گرفته براي تحقق آشتي ملي سنگ اندازي مي كنند و راه را براي پايان دادن به شكاف موجود مي بندند.
حماس افزود: اين در حالي بود كه ما - درجنبش حماس - تمام توان و ظرفيت خود را به كار گرفته بوديم و براي پيشرفت تلاش هاي صورت گرفته در اين مسير عالي ترين درجه انعطاف را به نمايش گذارديم و گام هاي گسترده اي نيز به سوي تحقق اين هدف و پايان دادن به شكاف موجود برداشتيم، شكافي كه آرمان فلسطين را به خطر مي اندازد و چهره ملت و آرمان فلسطين را مخدوش مي سازد و تنها طرفي كه از آن سود مي برد، اشغالگران قدس و دشمنان ملت ما هستند.
در ابتدا تلاش مي كرديم تا موضع برادران مان در جنبش فتح را به عنوان يك رفتار طبيعي در مذاكره تفسير كنيم و بپذيريم كه بروز چنين رفتارهايي در واقع با هدف تلاش براي تحقق دستاوردها و منافع بيشتر گروهي است تا اينكه جنبش مذكور گفت وگوهاي ملي را در دور ششم نيز به بن بست كشاند. البته تلقي بن بست، مسئله اي نيست كه حماس مدعي بروز آن باشد بلكه برادران مصري نيز در جريان جلسات مشترك كه با هدف بررسي سرنوشت موضوع آشتي ملي برگزار شد، به اين نكته اعتراف مي كردند.
حماس تأكيد كرد: متأسفانه بايد عرض كنيم ما به اين قطعيت رسيديم كه به بن بست كشاندن موضوع آشتي ملي در چارچوب يك دسيسه گسترده صورت مي گيرد كه اجراي آن با همكاري و هماهنگي طرف هاي مختلف انجام مي شود و هدف از آن اجراي مانورهاي نمايشي و دروغين و همچنين نوعي وقت كشي است كه البته اين وقت كشي تا هنگام فرا رسيدن زمان انتخابات نيز ادامه مي يابد. سپس در چارچوب اين پروژه، وضعيتي حاكم مي شود كه در آن انتخابات بدون تحقق هيچ گونه آشتي برگزار مي شود و در واقع، براي آنكه انتخابات نتيجه مطلوب را براي جنبش فتح داشته باشد، خود اختيار اجراي آن را برعهده مي گيرند و در نهايت بستري فراهم مي شود تا عملياتي سياسي (انتخابات)- در يك چارچوب مشخص- در كرانه باختري انجام گيرد. البته در اين ميان و در صورت لزوم نوار غزه مستثني مي شود.
حماس با بيان اينكه براي گفته هاي خود شواهدي دارد افزود: از جمله شواهدي كه نظر ما را تاييد مي كند، مي توان به انتخابات داخلي جنبش فتح و نيز جلسه شوراي ملي فلسطين در رام الله اشاره كرد كه براي تعيين اعضاي كميته اجرايي ساف برگزار شد. به هر حال، تمامي اين وقت كشي ها و حركت هاي نمايشي و دروغين در چارچوب طرحي خاص و البته مشخص صورت مي گيرد و گمان نمي رود كه سياستگذاران و سياست بازان منطقه اي از آن بي خبر باشند؛ البته شماري از مسئولان جهان عرب و برخي محافل بيگانه در اظهارات خود اشاره اي به اين طرح داشته اند و اين اشارات با اطلاعات دقيقي كه از داخل جلسات جنبش فتح و رياست تشكيل خودگردان داريم، كاملا همخواني دارند.
جنبش مقاومت اسلامي «حماس» طرح مذكور را به عنوان طرحي خطرناك تلقي مي كند. چرا كه اين طرح باعث تعميق شكاف موجود مي شود و به جدايي هميشگي نوار غزه از كرانه باختري مي انجامد و بافت ملي را دو پاره مي كند كه اين موضوع مي تواند زيان فراواني را براي آرمان ملي فلسطين داشته باشد. خطرات ناشي از اجراي اين طرح باعث شد تا حماس سريعاً وارد عمل شده و خواستار ديدار با برادران مصري و مذاكره در اين رابطه شوند. سپس هيئتي از رهبران حماس به رياست خالد مشعل، رئيس دفتر سياسي جنبش اخيراً با عمر سليمان، وزير اطلاعات مصر و معاونان وي ديدار كردند و به شكلي عميق، شفاف و صريح به بحث درباره اوضاع فلسطين پرداختند.
در ديدار رهبران حماس با مسئولان مصري مشخص شد كه مقامات اين كشور نيز نگراني ها و نيز اطلاعاتي در اختيار دارند كه ديدگاه هاي ما- كه در بالا به آن اشاره شد- را تاييد مي كند.
جنبش حماس در اين يادداشت تصريح كرد: با برادران مصري در مورد چارچوب هاي اصلي برنامه لازم براي پايان بخشيدن به شكاف موجود و رهاندن فلسطين از بحران داخلي و زيان هاي بيشتر به توافق رسيديم و قرار بر آن شد تا درگام اول بر تحقق آشتي ملي تاكيد شود و در وهله بعد موضوع اجراي انتخابات در سايه تحقق اين آشتي مطرح گردد نه اينكه عكس آن باشد. به هر حال، برادران مصري همچون هر تحليلگر منصفي مي دانستند كه فعاليت هاي حماس و نيز استقبالي كه از نظارت مصر بر گفت وگوها مي كند، مسير را در برابر آشتي ملي وپايان دادن به شكاف داخلي باز مي كند و از اين رو، مسئولان مصري ديدگاه هاي خود در مورد موضوع آشتي را در قالب طرحي با نام «ديدگاه هاي مصر براي پايان دادن به شكاف داخلي در فلسطين» ارائه كردند كه در ميان تمامي گروه هاي شركت كنندگان در گفت وگوهاي ملي توزيع شد.
بعد از ارائه طرح مصر و در حالي كه رهبران جنبش فتح در مورد موافقت با اين طرح ترديد داشتند و حتي در آغاز اعلام مخالفت كردند بار ديگر هيئتي از رهبران جنبش حماس به قاهره رفت و رئيس دفتر سياسي جنبش كه رياست اين هيئت را بر عهده داشت، در كنفرانسي مطبوعاتي اعلام كرد كه راه آشتي باز است و در ماه اكتبر شاهد امضاي توافقنامه آشتي ملي در مصر خواهيم بود؛ البته پيش از اين توافق شده بود كه امضاي اين توافقنامه تا پيش از پايان ماه سپتامبر 2009 انجام گيرد.
در حالي كه بحث ها در مورد آشتي ملي جريان داشت، ملت فلسطين و نيز امت هاي عربي و اسلامي و همچنين تمامي آزاديخواهان جهان در كمال تعجب با درخواست تشكيلات خودگردان براي تعويق زمان بررسي گزارش گلدستون در شوراي حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو رو به رو شدند، گزارشي كه به جنايت هاي جنگي دشمن صهيونيستي در جريان جنگ غزه اشاره داشت. اين اقدام تشكيلات خودگردان احساسات ملت فلسطين و جهان عرب و اسلام و نيز آزاديخواهان جهان را جريحه دار كرد و خشم آنان را برانگيخت؛ ضمن آنكه باعث شد تا فلسطينيان، عرب ها و مسلمانان با ديده ترديد و نيز نگراني به تصميمات عاملان تعويق زمان بررسي گزارش گلدستون و رفتار سياسي شان بنگرند. موضوع گزارش گلدستون اين باور را در ذهن حماس تقويت كرد كه بنيان توافقنامه آشتي ملي بايد براساس تضمين اصل مشاركت در تصميم گيري هاي ملي و جلوگيري از هر گونه تك روي در مورد تصميم سازي براي حقوق ملي فلسطينيان باشد كه ما نمونه اين تك روي را در جريان طرح گزارش گلدستون در شوراي حقوق بشر داشتيم.
رهبران جنبش مقاومت اسلامي فلسطين «حماس» بلافاصله بعد از بروز ماجراي گلدستون با برادران مصري تماس گرفتند تا پايبندي خود را به روند آشتي ملي اعلام بدارند. به هر حال، جنبش حماس آشتي را يك موضوع راهبردي و از منافع عالي ملي مي داند و در عين حال، انتظاري كه از اين جنبش مي رفت آن بود كه موضعي مسئولانه و ملي در قبال بحران ناشي از درخواست تشكيلات خودگردان براي تعويق زمان بررسي گزارش گلدستون در شوراي حقوق بشر سازمان ملل اتخاذ كند حماس پس از آن هيئتي را به قاهره فرستاد تا با مسئولان مصري ديدار كرده و بر پايبندي خود به موضوع آشتي ملي و پايان دادن به شكاف داخلي تاكيد كند و با آنان به بحث درباره راهكارهاي برخورد با بحران گزارش گلدستون بپردازد. از جمله مسائلي كه در ديدار مذكور به بحث گذارده شد، تعويق موعد برگزاري جلسات آشتي ملي با هدف ايجاد فضاي مناسب براي تحقق اين هدف بود؛ البته بدون آنكه هيچ موضع مخالفي را درباره اصل موضوع آشتي داخلي داشته باشد. ضمنا تصميمي كه در مورد تعويق زمان برگزاري جلسات گفت وگوي داخلي اتخاذ شد، به خاطر آن بود كه انجام چنين كاري در اين فضاي آكنده از خشم و نفرت نسبت به اقدام فتح و مقامات تشكيلات خودگردان هيچ نتيجه اي را به دنبال نداشت و باعث وخيم شدن وضعيت مي شد.
حماس در بيانيه خود افزوده است، در همين جا تاكيد مي كنيم كه پايبندي و پافشاري جنبش حماس بر تحقق آشتي ملي و پايان يافتن شكاف داخلي يك ضرورت و يك مصلحت عالي ملي به شمارر مي رود كه هيچ كس حق ندارد آن را ناديده بگيرد؛ البته اين امر بدان معنا نيست كه هيچ طرفي حق آن را نداشته باشد تا ملاحظات خود را درباره تحقق اين ضرورت بيان كند و اگر ممانعتي در بيان نظرات طرف هاي مختلف درگير صورت گيرد، هرگز قابل توجيه نيست؛ به ويژه آنكه اين ملاحظات در چارچوب بررسي موشكافانه طرح پيشنهادي جديد و مقايسه آن با توافقات صورت گرفته در جلسات پيشين گفت وگو باشد و با هدف بالا بردن شانس موفقيت اين گفت وگوها صورت گيرد.
آنچه ما در چارچوب آشتي ملي به دنبال آن هستيم، صدور يك بيانيه يا اعلاميه نيست، بلكه تنظيم يك پروژه توافق سياسي است كه چارچوب هاي آن مشخص و مبين باشد و با هدف اجرا تنظيم گردد. به ديگر سخن، پيكربندي اين پروژه بايد مستحكم و مشخص باشد. در توافقنامه مذكور بايد مكانيسم ها و ابزارهاي اجرا نيز ذكر شود علاوه بر آنكه يكي از مهم ترين مستلزمات يك توافقنامه سياسي آن است كه به صورت همزمان بايد به امضاي تمامي طرف ها و نيز طرف ناظر برسد تا اينكه الزام آور باشد و مستقيماً اجرا شود يعني بايد توافق نامه آشتي ميان گروه هاي درگير باشد نه اينكه به توافقنامه اي مبدل گردد كه طرف ها به صورت جداگانه با طرف ناظر امضا مي كنند.
در يك جمع بندي بايد گفت چيزي وجود ندارد كه بخواهد باعث خشم برادران مصري شود. ما تلاش هاي قاهره در نظارت بر گفت وگوها را ارج مي نهيم. مصر نبايد ملاحظات ما درباره طرح پيشنهادي اش را حكم جبهه گيري تلقي كند. نقش ناظر هميشه آن است كه توجهش به نظرات طرفين درگيري باشد و توافقاتي كه ميان دو طرف حاصل مي شود، را مد نظر قرار بدهد و ضمن درك خواسته هاي آنان ملاحظات طرفين را جبهه گيري عليه خود تلقي نكند.
ضمناً در حالي كه ما مشغول مذاكره با مسئولان مصري براي تكميل برخي جوانب موضوع آشتي ملي بوديم به گونه اي كه تضمين بخش موفقيت و اجراي آن باشد، در كمال تعجب ديديم كه رئيس تشكيلات خودگردان در قاهره اعلام كرد دستور اجراي انتخابات در ژانويه 2010 را صادر خواهد كرد.
اين در حالي بود كه مسئولان مصري هيچ اعتراضي به وي نكردند و بعد از گذشت دو روز، محمود عباس دستور رياستي خود را براي برگزاري انتخابات صادر كرد و با اين كار خود، زشت ترين دهن كجي را به آشتي ملي و توافق ميهني صادر كرد. عباس اين كار را به اين دليل انجام داد كه نگرش خود در مورد آشتي ملي و انتخابات را مطرح سازد.
تصميم عباس براي دستور رياستي انتخابات در گرو مشي سياسي وي و تمسكي است كه به موضوع مذاكرات دارد؛ اين چهره با وجود وضعيت بحران زده اي كه دارد باز هم از گزينه مذاكره دفاع مي كند. وي در سخنراني خود در جمع اعضاي شوراي مركزي ساف اين پايبندي را اعلام كرده بود.
با وجود تمامي آنچه گذشت، حماس تمام تلاش خود را براي پايان بخشيدن به شكاف داخلي و نيز تحقق آشتي و توافق ملي صرف خواهد كرد. البته اين آشتي بايد براساس تمسك به حقوق ثابت ملي، ساماندهي به اوضاع داخلي و اصلاح نهادهاي مختلف به ويژه «سازمان آزاديبخش فلسطين» باشد تا وحدت و همبستگي ملي را تثبيت بخشد و پايداري ملت فلسطين در مقابله با دشمن صهيونيستي، آزادسازي ميهن، بازگشت آوارگان، بازپس گيري حقوق غصب شده و ايجاد كشور مستقل فلسطيني به مركزيت قدس شريف را تقويت كند.
در راه تحقق اهداف مذكور، اميد حماس بعد از خداوند متعال به جهان اسلام و عرب است كه خود را جزئي از آن مي داند و بر امنيت، ثبات و نيز آينده اش تاكيد مي كند. ضمناً در اين مسير دست ياري به سمت تمامي آزاديخواهان جهان كه به حقانيت آرمان فلسطين ايمان دارند و از جنايت هاي اشغالگران خشمگين هستند، دراز مي كند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14