(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 5 آذر 1388- شماره 19522
 

روزنامه اي به نام «آيندگان»

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




روزنامه اي به نام «آيندگان»

همايون، داريوش - 6
18 نوامبر 1965- 27/8/44
خيلي محرمانه اداري - غيررسمي
كنسولگري آمريكا - اصفهان، ايران آقاي مارتين اف. هرتز رايزن سياسي سفارت تهران، ايران
آقاي هرتز عزيز
متأسفم كه نتوانستم سريعتر از اين جواب درخواست شما مبني بر اعلام نظر خودم درباره حسين نصر را بدهم، و اميدوارم يادداشتهاي ضميمه آن قدر دير به دست شما نرسد كه هيچ فايده اي نداشته باشد. بايد خاطرنشان كنم كه آشنايي من با دكتر صدر محدود است به تابستان گذشته و 6 هفته اي كه وي براي تدريس فلسفه اسلامي به هاروارد آمده بود من در كلاسهاي او حضور يافتم. من فرصت آشنايي مفصل با او را نيافتم، ولي چند مكالمه طولاني با يكديگر داشتيم و اتفاقاً چند مورد از نكاتي را كه در نامه ات ذكر كرده بودي، مورد بحث قرار داديم. (برخلاف هميشه، اتفاقاً بعضي از نكات اين گفتگو را در جايي يادداشت كردم، و نظريات ضميمه تا حد زيادي بر اساس همين يادداشتها است. )
يكي از كساني را كه در آن سال در هاروارد به خوبي شناختم، داريوش همايون بود. فكر كردم بهتر است يادداشتهاي جداگانه اي دربارأ وي بنويسم، ولي بخاطر آوردم كه شما خودتان بخوبي او را مي شناسيد. ولي فقط اين نكته را ذكر مي كنم كه هر روز بيشتر مجاب مي شوم كه وي صادقانه و عميقاً دنبال راه حل مشكلات سياسي مي گردد كه ايران را در برگرفته اند. و يكي از باهوشترين(و دوست داشتني ترين) ايرانياني است كه من تا بحال شناخته ام، و عقيده دارم سالي را كه در هاروارد گذارند، به وي اين فرصت را داد تا بسياري از ملاكهاي رايج معاصران خود را به دقت بررسي كند و آنها را به كناري نهد. به علاوه، از نظر من وي يك رهبر به دنيا آمده است و تا مدتها نظيرش به وجود نخواهد آمد، و عقيده راسخ دارم كه او روزي يكي از نيروهاي محركه در سياستهاي ايران خواهد شد.
گري هم مثل خودم سلامهاي گرمش را براي تو و خانم هرتز مي رساند، و اميدواريم كه ترك وطن براي شما بسيار دلپذير باشد.
ارادتمند، جوزف لورنز - كنسول آمريكا
همايون، داريوش - 7
خيلي محرمانه
زمان: 1 اوت 1966 - 10/5/45
مكان: هتل خزر
صورت مذاكرات شركت كنندگان: احمد تارخ، نويسنده كريستين ساينس مونيتور چارلز راسياس ، دبير دوم سفارت
موضوع: معاملات تسليحاتي با شوروي، آزادي مطبوعات، داريوش همايون
1- معاملات تسليحاتي شاه با شورويها: تارخ عقيده دارد معامله با شورويها سرنخواهد گرفت، زيرا (1) شاه به سر عقل آمده، و (2) شورويها طبق شواهد موجود به ابتكارات شاه پاسخ مناسبي نداده اند و در نتيجه چنين به نظر مي رسد كه واقعاً علاقه اي ندارند. آنچه تارخ فعلاً تنها مشكل واقعي مي داند اين است كه شاه چطور مي خواهد پس از نمايشي كه اسم آن را فقط مي توان «باج خواهي» گذاشت، اطمينان آمريكا را مجدداً كسب نمايد؟ به تارخ گفتم عنوان «معاملات تاكتيكي» بيشتر توصيف كنندأ تلاشهاي شاه خواهد بود، و در فرهنگ ايراني پرمعناتر است. مسئلأ «باج خواهي» به هيچ وجه مطرح نمي باشد.
تارخ عقيده دارد لازم نيست شاه به اين دليل كه مجبور به معامله با روسها شده و يا اين كه آنها طرح او را رد كرده اند، خود را از انظار مخفي بدارد. تا آنجا كه به مردم ايران مربوط مي شود، عامأ مردم علاقأ چنداني به موضوع ندارند. شاه بايد بگذارد موضوع خودبخود از ميان برود. جاي ترديد است كه روسها در صورتي كه شاه بخواهد معامله را بهم بزند، آبروي او را بريزند. منافع دراز مدت آنها در ايران در زمينه هاي سياسي و اقتصادي است و هر چند روسها مايلند كه وضعيت آمريكايي ها در ايران به هم بخورد، ولي نمي خواهند حسن ظني كه اخيراً در مردم ايران نسبت به روسها در اثر قرارداد ذوب آهن به دست آمده است را به دليل پيوستن به آمريكايي ها در ساخت ارتش غير محبوب شاه از دست بدهند. (در اينجا تارخ چند دقيقه در مخالفت با «اشتباه» آمريكا در سال 1953، در رابطه با تحميل مجدد شاه بر مردم به سخن پرداخت. ) عامأ مردم ايران از ارتش بيزارند و به قدرت جنگجويي آن اعتماد ندارند. اصولاً ارتش از ديدگاه مردم، مهمترين پشتوانأ شاه است كه توسط آمريكائيها ساخته شده است. ارتش با توجه به نيازهاي واقعي دفاعي ايران، بيش از حد بزرگ است. از لحاظ عامأ مردم اهميتي ندارد كه آمريكا اين ارتش را تجهيز كند يا شوروي. پول تسليحات يك اسراف است، خواه آمريكا آن را به چنگ آورد خواه شوروي، اين ارتش به مردم تعلق ندارد. هيچ گونه احساس ميهن پرستانه يا «ملي گرايانه اي» نسبت به آن حس نمي شود. بنابراين، يك معامله تسليحاتي با روسها، برعكس پروژه ذوب آهن، مورد عدم استقبال مردم قرار گرفته است. از اين رو روشنفكران، بعضي از امراي ارتش و ديگران، بخصوص ملاها با چنين معامله اي با روسها شديداً مخالفند.
همين افراد از «حضور» نظامي آمريكا در ايران هم متنفرند، ولي اين بدان معني نيست كه اعتقاد داشته باشند خيري در حضور نظامي شوروي وجود دارد. البته مخالفين سياسي از لاس زدنهاي شاه با شورويها، اين احتمال را مي دهند كه آمريكا از نظام شاه بيزار شده و در نتيجه فرصتي براي آنها به وجود آمده است تا با رضايت آمريكا، اگر نگوئيم حمايت آن، به قدرت برسند.
2- آزادي مطبوعات: تارخ گفت ساواك بارها وي را احضار كرده است (معمولاً توسط سرلشگر پاكروان) تا دربارأ يك سر مقالأ ضد رژيم در كريستين ساينس مونيتور يا منچستر گاردين توضيحاتي دهد. او را آزار نداده اند، ولي اين نكته واضح شده كه شاه نسبت به چنين انتقاداتي بسيار حساس است. تارخ ادعا مي كند كه شاه نسبت به منتقدين خارجي اش توجه بسيار بيشتري مبذول مي دارد تا نسبت به آن سري از انتشارات «خريداري شده اي» كه دربارأ خط «اصلاحات آزاديخواهانأ» وي قلم فرسايي مي كنند. او در رابطه با آزادي مطبوعات به طور كلي و با اختصار گفت: «مطبوعات فعلاً فقط آزادند از آمريكايي ها انتقاد كنند. »
3- مقاله داريوش همايون در فردوسي : تارخ گفت آن مقاله را نخوانده و چند وقت است كه همايون را نديده است. به نظر مي رسيد مايل نيست دربارأ همايون صحبت كند.
اظهار نظر:
اين اولين گفتگوي طولاني من با تارخ بود، ملاقاتهاي قبلي ما در ميهمانيهاي شلوغ انجام گرفته بود. وي پنج سال است كه نمايندگي «مونيتور» در ايران را به عهده دارد. اگر چه گاهي لكنت زبان دارد و اين احساس را در شخص به وجود مي آورد كه او خيلي منظم و مرتب نيست، ولي خيلي خوب مقاصد خود را بيان مي كند. به نظر بسيار مطلع است، او از لحاظ ظاهر و رفتارهاي كلي، كاملاً طرفدار آمريكاست. موافقت كرديم كه بطور منظم يكديگر را ملاقات كنيم.
همايون، داريوش - 8
يادداشت تاريخ: 9 ژانويه 1967 - 20/11/45
خيلي محرمانه
از: بخش سياسي - چارلزان - راسياس
به: پرونده هاي بيوگرافي - داريوش همايون
موضوع: 600 ميليون تومان بابت هزينه هاي نظامي به برآوردهاي بودجه سال 1346 اضافه شد.
در ضيافت شام 4 ژانويه، داريوش همايون گفت از منبع خوبي شنيده است كه امسال 600 ميليون تومان (78 ميليون دلار) بيشتر از بودجأ پارسال به هزينه هاي نظامي اختصاص يافته است. وي اين مسئله را در رابطه با انتقادات خود از مشغلأ دائمي فكر شاه براي خريد تجهيزات بي فايده و گران قيمت نظامي ذكر كرد.
اظهارنظر: چند ماه بود همايون را نديده بودم. وي در رابطه با شغلش در انتشارات فرانكلين در سفر بود. وي اين سفر را به شوخي «تظاهر به آموزش ديگران (يعني افغانها) و يا دادن چگونگي گرداندن تجارت نشر كتاب» خواند. وقتي از او پرسيدم منظورش از تظاهر چيست، توضيحي نداد، احتمالاً مي خواسته زرنگي كند. وقتي از او پرسيدم قصد ندارد دوباره به دنياي روزنامه نگاري بازگردد، وي به علامت «معلوم نيست»، شانه هايش را بالا انداخت. به نظر مي رسد كه حسابي وضع خود را روبراه كرده است. وقتي او را ترك مي گفتم، ديدم بيرون در، يك خودروي شورولت با راننده منتظر اوست. وي مجلس را همراه بيوأ زيبا و جوان يك خلبان جت نيروي هوايي (مه لقا؟) كه دو سال پيش در يك سانحه سقوط هواپيما كشته شده بود، ترك كرد.
آخرين باري كه همايون را ديدم، وي گفت«او و چند نفر ديگر از مخالفين (اپوزيسيون) جوان و تجددگرا، تصميم گرفته اند چند درس از كمونيستها گرفته و نظام را از درون براندازند. » وقتي او را در اين ضيافت شام ديدم، بخوبي دريافتم كه اين نظام است كه او را برانداخته است. هر چند وي به اين آمريكايي به حد كافي مطالب «ضدشاه» گفته است تا موضع اپوزيسيوني خود را مورد تأكيد قرار دهد. من مجاب نشدم، ولي ممكن است بدبين باشم.
همايون، داريوش - 9
خيلي محرمانه
زمان: 26 ژانويه 1967-6/11/45
مكان: منزل هرتز
صورت مذاكرات شركت كنندگان: داريوش همايون، انتشارات فرانكلين مارتين اف. هرتز ، رايزن سفارت
موضوع: راه اندازي يك روزنامه جديد
(بخاطر داريد كه همايون سابقأ جبهه ملي دارد، و رساله اي براي سمينار سال 5691 هاروارد تهيه كرده بود كه بخاطر طرح يك آشتي ملي و تحركي وسيعتر براي تركيب روشنفكران طبقه متوسط با مخالفين (اپوزسيون) روحاني، توجهات فراواني به خود جلب كرد. او برخلاف انتظار، پس از بازگشت، نه تنها مورد آزار نظام قرار نگرفت، بلكه چند بار هم ملاقاتهايي با علم و هويدا داشت و آنها در اين ملاقاتها علاقأ زيادي براي استفاده از خدمات اين روزنامه نگار با استعداد از خود نشان دادند. همايون اين واقعيت را پنهان نمي كند كه وي از موقعيت خود در انتشارات فرانكلين به مثابأ تخته پرشي براي بازگشت به روزنامه نگاري استفاده مي كند. )
از همايون پرسيدم برنامه اش براي ايجاد روزنامه اي جديد چطور پيش مي رود. او گفت پيشرفتهايي حاصل شده، و او هنوز اميدوار است كه روزنامه اش بزودي متولد بشود. او گفت چند بار با نخست وزير صحبت كرده و او را خيلي روشن و متمايل به باز كردن فضاي سياسي و اجتماعي ديده است. با اين حال، «ديگران» تا اين حد روشن و آزادمنش نيستند و مشكلاتي به وجود مي آورند. وقتي با صداي بلند و حالتي حيرت زده از او پرسيدم آيا نخست وزير واقعاً مايل است اوضاع كمي بازتر شود، همايون با حالتي خاص اعتراض كرد و گفت كه او تا آن حد هويدا را مي شناسد كه بتواند در مورد صداقتش در اين مورد قضاوت كند.
همايون، داريوش - 10
خيلي محرمانه
زمان: 4 مارس 1967-13/12/45
مكان: محل اقامت هرتز
صورت مذاكرات شركت كنندگان: داريوش همايون، برنامه انتشارات (كتاب) فرانكلين مارتين هرتز ، رايزن سفارت
موضوع: طرحهاي يك روزنامأ جديد، وضعيت سياسي
1- روزنامه جديد. آقاي همايون گفت از چهارم مارس، يعني روز ملاقات ما، از انتشارات فرانكلين استعفا خواهد داد تا تمام وقت خود را وقف راه اندازي روزنامأ جديد خود نمايد. فرانكلين نسبت به وي خيلي سخاوتمندانه برخورد كرده و نام او را همچنان در ليست حقوق خود نگه مي دارد تا اين كه بالاخره سه چهار ماه ديگر به طور قطعي انتشارات مذكور را ترك كند. از سوي ديگر او حس كرده بود، در حالي كه بيشتر وقت خود را مصروف پروژأ روزنامه مي كند، اگر در استخدام رسمي آن سازمان بماند، عادلانه نيست.
نخست وزير هويدا با قدرت فراوان از اين پروژه حمايت مي كند، ارتشبد نصيري هم موافق است، هر چند همايون مي گويد، نصيري احساسات كمتري در اين مورد از خود نشان مي دهد. نصيري ابتدا با اين استدلال كه روزنامه هاي موجود هم زيادي اند، قضيه را رد كرده بود، ولي بگفتأ همايون، نخست وزير نظر او را برگردانده است. علم كه همايون او را دوستي نزديك توصيف مي كند، نيز از وي حمايت مي كند.
البته در طرف ديگر هم هوشنگ انصاري، وزير اطلاعات، و تمام رؤساي مطبوعات تهران قرار دارند. بخصصوص سناتور مسعودي كه از مخالفين خطرناك است و در واقع نيز اطلاعات بيشترين ضررها را متحمل خواهد شد. البته مسئله در نهايت توسط شاه تعيين خواهد شد، ولي همايون مطمئن است هويدا بزودي طوري مسئله را مطرح خواهد ساخت كه موافقت شاه را جلب كند.
قرار است نام روزنامه، آيندگان باشد كه تقريباً به معني «كساني است كه آينده به آنها تعلق دارد». همايون تاكنون مبلغ 01 ميليون ريال از «دوستان» خود، اعتبار جهت سرمايه گذاري و بعضي اعتبارات بانكي ديگر جمع كرده است. وي از بين اين دوستان فقط از ابتهاج نام برد و از ميان بانكها فقط IMDBI ( بانك توسعه صنايع و معادن ايران) را ذكر كرد، ولي چنان وانمود كرد كه افراد و بانكهاي بيشتري وجود دارند.
همايون بطور ضمني پذيرفت كه روزنامه اش از بيشتر روزنامه هاي فعلي صريح اللهجه تر است، ولي گفت كاملاً مي فهمد كه محدوديت هايي براي چاپ مطالب جهت عامه وجود دارد. در طول صحبت هايمان گفت «البته اگر موجوديت روزنامه در خطر باشد، مجبور خواهم شد سازش كنم. » با اين حال وي حس مي كند امكانات فراواني براي تفسيرهاي صحيح و سرمقاله نويسي وجود دارد، ولي علت عدم استفاده از اين امكانات اين است كه روزنامه نگاران ايراني معمولاً نا وارد و ضعيف تر از حد معمول هستند.
همايون گفت پرسنل مشكلي نخواهند بود. او گروهي از روزنامه نگاران با استعداد را در روزنامه هاي اطلاعات ، كيهان و كيهان اينترنشنال مي شناسد كه منتظرند به وي بپيوندند. از بين اسامي ذكر شده توسط او، نام شائول باخاش (BAKHASH) (فعلاً در هاروارد)، كريم اماني، و جهانگير بهروز (كه ضمن كار براي آيندگان به انتشار روزنامه خود يعني « اكو آو ايران» هم ادامه خواهد داد. ) مشخص تر بود. همايون اسامي ديگري هم ذكر كرد كه به خاطر نمي آورم.
حداكثر تيراژ روزنامه 52 هزار نسخه خواهد بود. همايون انتظار دارد بزودي اين مرز را بشكند، و لذا از هم اكنون نگران ظرفيت چاپخانه خود مي باشد. اگر روزنامه اش موفق باشد، مجبور است براي وارد كردن يك تأسيسات چاپخانه اي ديگر، پول بيشتري قرض كند. به نظر مي رسد فكر مي كند تأمين پول مشكلي دربرنداشته باشد.
2- فضاي سياسي. همايون چنين فكر مي كند كه شرايط براي اشخاصي چون او جهت همكاري با رژيم بسيار مساعد است. او حس مي كند بهتر است همكاريهاي بيشتر (مثلاً پذيرش يك شغل دولتي) را براي بعد بگذارد، ولي معتقد است در سالهاي اخير پيشرفتهاي بزرگي در ايران رخ داده است كه به ملي گراياني اصيل چون او اجازه مي دهد، در چهارچوبي معين و با وجداني آسوده، با نظام همكاري كنند.
همايون گفت دوقرن است ايرانيان مورد توهين قرار گرفته اند، ولي اين وضع در حال تغيير است. موفقيت اصلاحات ارضي، احياي روابط با روسيه، سياست خارجي مستقل تر، و صنعتي شدن كشور چيزهايي هستند كه ايرانيان ملي گرا فقط مي توانند تأييد كنند.
البته ايران راهي دراز در پيش دارد و به همين دليل است كه روزنامه اي چون روزنامأ او مي تواند نفوذ سازنده اي اعمال كند. مي توان انتظار داشت كه آراي عمومي و وضعيت سياسي بهتر شود، ولي اين در آينده است و نه حال. همايون مي پذيرد كه ثبات ايران فعلاً خيلي شكننده است، زيرا هنوز حياتش را مرهون يك نفر است، و لذا نمي توان به تجربيات سياسي افراطي راه داد.
3- مخالفين. همايون مدام غصأ جبهه ملي را مي خورد. وي گفت شخصي چون او كه داراي فكري مستقل است در معرض انتقاد هر دو طرف قرار دارد. وقتي پرسيدم آيا دوستانش چون غني ، فريدون مهدوي، و خداداد فرمانفرمائيان هم از او انتقاد مي كنند يا نه، ادعا كرد كه همأ آنها طرف او هستند، ولي افرادي مثل داريوش فروهر و هدايت الله متين دفتري هنوز در رؤياي فعاليت هاي مخالف مي باشند.
همايون گفت فروهر كه به تازگي از زندان آزاد شده است، هنوز در گذشته زندگي مي كند. وقتي پرسيدم آيا جبهه ملي هنوز هم وجود دارد، او گفت كه جبهه فقط بالقوه و نه بالفعل وجود دارد. وي گفت آخرين تلاش براي راه اندازي « جبهه ملي سوم» در دو سال پيش، فقط به دستگيري خليل ملكي كه قوأ محركه اصلي اين ابتكار بود، انجاميد.
همايون گفت تمامي، يا تقريباً تمامي مخالفيني كه از خارج بازگشته اند، درون نظام هضم شده و با واقع بيني وضعيت سياسي را پذيرفته اند. وقتي از همايون دربارأ نمونأ اين افراد سؤال كردم، وي فقط توانست از فردي به نام آقاي اشرف نام ببرد كه قبلاً در نيويورك، رساله اي بسيار خشن در مخالفت نوشته بود. در آخرين بازجويي ساواك از همايون بخاطر روزنامه اش توسط فردي بنام آقاي (سرهنگ؟) مقدم، نامبرده دربارأ فعاليتهاي اشرف در نيويورك صحبت كرده، ولي از وضعيت فعلي او بخوبي ياد كرده بود. (پروفسور احسان نراقي روز سوم مارس درباره يك آقاي اشرف به عنوان همكارش در انستيتوي تحقيقات اجتماعي صحبت كرده است. )
دربارأ حسين مهدوي پرسيدم كه شايد به عنوان نمونأ بارز يك عضو جبهه ملي هنوز سازش نكرده است. همايون گفت اخيراً از فريدون مهدوي شنيده است كه حسين مي خواهد در ماه اكتبر به تهران باز گردد.
4- اتحاديه روزنامه نگاران. داريوش همايون گفت اتحاديه اي كه او درست كرده است، همچنان با قدرت به پيش مي رود. او اين تشخيص را تصديق كرد كه بخاطر نقش او در سازماندهي همين اتحاديه در سه سال پيش، از كيهان اينترنشنال اخراج شده است. او از اتحاديه مذكور به عنوان يكي از نمونه كارهايي كه مي توان در درون نظام انجام داد، نام برد. البته اعتصابات ممنوع هستند. مديريت با تلخي و شدت بسيار مخالف تشكيل اين اتحاديه بود، ولي اينك كه اتحاديه وجود دارد، در موارد بسياري مديريت هم تسليم شده است، فقط به اين علت كه اتحاديه «جنجال به پا مي كند. » همايون گفت اتحاديه در حال حاضر سه كارمند تمام وقت در استخدام دارد.
همايون، داريوش - 11
اطلاعات اخذ شده از يادداشتي به قلم مارتين هرتز ، در 9 سپتامبر 1967 - 18/6/46
سرّي
موضوع: «آخرين آرزو و استغفار» راجع به رابطين من
داريوش همايون: در ماههاي اخير گفتگوهاي بسيار جالبي با همايون در رابطه با راه اندازي قريب الوقوع روزنامه اش، آيندگان، داشته ام. اگر چه وي داراي سابقأ جبهه ملي است، شخص بايد تمايلات راست گرايانه وي را بخاطر بسپارد. همايون از سياست خارجي «مستقل» بسيار خرسند است و در همان حال اعتقاد دارد كه از لحاظ اصولي شاه حق دارد از وحدت اعراب بترسد. وي در ساير ابعاد يك ليبرال است. او پر مطالعه، باوجدان، با هوش، و يك نويسنده عالي (با معيارهاي ايراني) است. در سمت رئيس سنديكاي روزنامه نگاران مي تواند داراي نفوذ فزاينده اي باشد، همايون كه در آمريكا تحصيلكرده (با بورسيه اي كه توسط بيل ميلر تهيه شد)، علاقمند است تماس خود را با آمريكا حفظ كند. عقيده دارم او خيلي ترقي خواهد كرد. در هر صورت وي طرف گفتگوي بسيار جالبي است.
جبهه ملي يا بهتر بگويم باقيماندأ آن، به همايون اعتماد ندارد، و او را يك فرصت طلب مي شمارد. ولي من فكر مي كنم او فقط يك واقع گرا است، كه سعي دارد پيام خود را در محدودأ چهارچوبهايي بيان كند، چهارچوبهايي كه بيان هر گونه پيامي را دشوار مي سازند.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14