(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 10 دي 1388- شماره 19547
 

...سينماي فاخرم آرزوست!



...سينماي فاخرم آرزوست!

پريسا جلالي
همواره تأكيد مي شود عوامل خارجي بوجود آورنده موج ابتذال فرهنگي در قالب و نمادهاي مختلف به ويژه غيرقابل تصور، ريشه هاي ارزشي نظام هاي هدف را سست كرده و در فرصت مناسب كه با تلاش فراوان و به دنبال محقق شدن مقدمات ابتذال بوجود آمده است نظام ارزشي و فرهنگ اصيل و قابل اعتماد يك ملت را زير سؤال مي برند.
اما بدترين حالت زماني است كه خود نمادها و ارزش هاي رايج در يك جامعه تبديل به ابزاري براي ترويج خلأ در ميان مردم باشد. يعني سينما آتش بيار معركه اي شود كه قرار بود روزگاري در نبرد مستقيم با ناهنجاري ها و ضدارزش ها قد علم كند. اندكي دقت در فيلم هاي سينمايي اكران شده اين موضوع را به تحقيق اثبات مي كند.
كارشناسان معتقدند جامعه متوهم از خلأ و تحت تأثير ارزش هاي بيگانه تصور مي كند ارزشهاي درون گروهي اش ديگر پاسخگوي نيازهايش نيست و در ميان خلأهايي كه خود متصور است غلتان مي شود.
در همين حين است كه خودباختگان فرهنگي بدون آنكه بدانند طعمه خواسته هاي مهاجمان مي شوند و اينجاست كه مأمن آنان براي پر كردن خلأهاي موهوم نمادها، ارزش ها و فرهنگ بيگانه اي است كه آن را مرجعي براي رفع كمبودها فرض مي كنند.
شايد بتوان گفت سينما در برخي مواقع با سياه نمايي از واقعيت هاي اجتماعي و سياسي يا اقتصادي، استفاده سوء از تصاوير زنان براي جلب گيشه، توليد فيلم هايي با محوريت دختر و پسري و منطقي نشان دادن ارتباط هاي خياباني اين دو، ديالوگ هاي ضعيف و توليد فيلم هايي كه بيشتر كپي برداري از فيلم هاي منسوخ شده يا شخصيت هاي غيرموجه، در اين راستا خواسته يا ناخواسته چندان هم از مهاجمان فرهنگي عقب نمانده است!
اهداف مهاجمان فرهنگي
برخورد با مسايل فرهنگي احتياج به برنامه ريزي فرهنگي و بينش فرهنگي دارد. درواقع محصول فرهنگي نيازمند بذر و كودي است كه به عنوان بستر بتوان در آينده شاهد پربار بودن آن بود.
سيدجلال احمدي عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي هدف مهاجمان فرهنگي را بيشتر قشر تحصيل كرده و فرهيختگان علمي مي داند كه تفاوت هاي اساسي و بارزي با عامه مردم دارند.
وي در گفت وگو با خبرنگار سرويس گزارش روز كيهان تهاجم فرهنگي كه در قالب لباس هاي مبتذل يا سي دي هاي حاوي عكس و فيلم هاي غيراخلاقي كه در ميان عامه مردم منتشر مي شود رانسبت به رسوخ در ميان قشر تحصيلكرده ساده تر اما زودگذر عنوان و تأكيد مي كند: «چاپ كتب و الگوگيري صرف از علم ترجمه اي غرب كه در دانشگاه ها به خورد دانشجويان داده مي شود به مراتب آثار عميق تر و البته مخرب تري بر جامعه خواهد گذاشت. چراكه مي توان با چند برنامه فرهنگي ضدارزش ها را به عوام بازگرداند اما مطمئناً نمي توان آنچه به نام علم به دانشجو مي دهيم را به سرعت تغيير داد. همانطور كه چندين نسل در حال حاضر از علوم انساني ما برخوردار شده اند.»
وي از همين تعبير استفاده مي كند تا تأكيد كند كه سينما و توليدات هنري آن مي تواند آثار مخربي داشته باشد و اگر مدتي از آن غافل بوده ايم مي توانيم به سرعت نسبت به تصحيح آن گام هاي اساسي برداريم. البته تنها كساني مي توانند در اين خصوص موفق عمل كنند كه با برنامه ريزي منطقي وبا علم و تجربه وارد اين حيطه شده باشند تا اصلاح به خوبي صورت گيرد.
اما جهانگير الماسي از بازيگران با سابقه سينما هرچند استفاده از واژه اصلاح را در اين خصوص درست نمي داند اما اشكالات موجود در سينماي كشور را ناشي از مديريت هاي خطا و اشتباهات برخي مديران د رعرصه هاي فرهنگي مي داند.
وي در گفت وگو با گزارشگر كيهان اينطور گله هايش ار مطرح مي كند: «اشكال كار در سينماي ايران فقدان مرجعي براي آموزش و تربيت مديران فرهنگي است به طوري كه در برهه هايي از زمان شاهد حضور مديران فرهنگي بوده ايم كه هيچگونه تعريف شايسته اي از حوزه فرهنگ، برنامه ريزي يا جهت دهي فرهنگي نداشتند. البته تلاش خود را كرده اند اما تا زماني كه براي فرهنگ ارزش قايل نباشيم در سطوح بعدي كار دچار مشكل خواهيم شد.»
عشق و عاشقي را هم
درست نشان نمي دهيم
حاكم بودن سليقه شخصي دست اندركاران توليد فيلم و تئاتر همچنين پيشنهاد موضوع از سوي آنها و پذيرش آن از سوي نهادهاي فرهنگي بدون تأمل و پژوهش، ديگر موضوعي است كه برخي از هنرمندان را به انتقاد از مسئولان فرهنگي وادار مي كند.
با اين حالت توليداتي در سينماها اكران مي شود كه اغلب مي توان آنها را در رده هاي كيفي نازل و بدون توجه به نياز مخاطب ساخته شده قلمداد كرد كه هيچگونه ثمره آموزشي، فرهنگي و غيره نخواهد داشت و درنهايت مخاطب را از سينما مي راند.
درحالي كه اگر بينش و جامع نگري دقيقي نسبت به عرصه فرهنگي لحاظ شوددرخواهيم يافت كه عرصه فرهنگي بسيار جدي تر از عرصه نظامي، اقتصادي و غيره است.
جهانگير الماسي شناخت مخاطب وشيوه تعامل با او را در درجه نخست اهميت مديريت فرهنگي مي داند و تصريح مي كند: «اغلب فيلم هايي كه ساخته مي شوند سطحي هستند اما بيشتر مخاطبان از افراد تحصيل كرده هستند كه با توليدات سطحي ارتباط برقرار نمي كنند. به طور مثال توليدات سينمايي كه در مضامين عشق و عاشقي ساخته مي شوند هيچكدام عشق واقعي را نشان نمي دهند.
دقت كنيد ببينيد چقدر زيبايي شناسي دچار لطمه شده، چقدر سليقه مخاطبان جوان لحاظ شده و چه ميزان از نيروهاي توانمند شهرستاني اطلاع داريم؟»
اين بازيگر باتجربه ادامه مي دهد: «حتي در واژه عشق هم دچار اشكال شده ايم در حالي كه هرگونه ارتباط و كششي در توليدات سينمايي عشق عنوان مي شود اما در ميراث فرهنگي مشرق زمين و آثار حافظ، سعدي و ناصرخسرو ارتباط عاشق و معشوق بدين شكل سطحي نبوده و عشق در كنار ايثار و گذشت و تجليات انساني قرار مي گيرد در حالي كه اكنون به راحتي آن را تخريب مي كنيم. ابتدا عشق را بررسي كنيم بعد آن را تبديل به برنامه اي كنيم كه نياز به ازدواج را در ميان جوانان ترويج كند اما اگر شرايط اقتصادي و اجتماعي ازدواج برايش فراهم نباشد در همين حين است كه فساد در جامعه بوجود مي آيد.»
مديريت جديد، راهكار جديد
عدم تعادل در ساختارها و برنامه ريزي هاي سال هاي دور از ديگر انتقادات وارد بر سينما و مديريت آن است.
سيدعليرضا سجادپور رئيس مركز نظارت و ارزشيابي معاونت سينمايي وزارت ارشاد در همين زمينه اشارات خوبي دارد.
وي در گفت وگو با خبرنگار سرويس گزارش روز كيهان مي گويد: «قصد انتقاد از مديران سابق را ندارم بلكه بايد از آنها كه رفتند تشكر كرد و نبايد كاستي ها به نام اشخاص نوشته شود يا به نوعي تسويه حساب تلقي شود. بخشي از آسيب ها مربوط به مجموعه سينمايي كشور است بدين مفهوم كه سال هاي زيادي است به عدم تعادل گرفتار شده ايم و اين ناشي از آثاري است كه ساخته مي شود اما به علت جهت گيري اشتباه با مشكل توقيف مواجه مي شوند. البته علت ديگر در آثاري است كه به خاطر بي محتوايي به ابتذال و سطحي نگري كشيده شده اند، گاهي هم بي اخلاقي ديده مي شود. بنابراين به همين دلايل مردم را جلب نمي كند و فقط عده قليلي مخاطب برايشان مانده است.»
وي با اعتقاد به اينكه سينماي ايران از آثار جذاب و ساختار خوب كم بهره مانده است، افراط و تفريط را عمده ترين مشكل سينماي حال حاضر مي داند و اظهار مي كند: با همين افراط و تفريط ها طيف وسيعي از مخاطبان را از دست داده ايم. اين امر كاستي و آسيب جدي براي ايران است البته تيمي كه تشكيل شده طبيعتا متوجه آسيب شده و راهكارهاي خوبي در كوتاه مدت و ميان مدت طراحي شده است. در وهله اول تنظيم اكران براي آثار مخاطب خاص داشته ايم يعني آثاري كه به هر دليل شايد مخاطب عام نداشته باشد ولي به خاطر محتواي غني بايد تهيه شود. سپس در صدور پروانه ساخت ها تنوع را در همه سبك ها حفظ كرديم و تاكنون صدور پروانه به عدد 40رسيده است البته نظم در آثار كودك، جنگي، انقلابي، تاريخ معاصر، خانوادگي و ملودرام و حتي كمدي به نحو مناسبي رعايت شده است.»
گفت وگو با صنوف مختلف از جمله نويسندگان، كارگردانان و به ويژه تهيه كنندگان انجام شده كه سجادپور وظيفه آنها را مهمترين نقش مي داند و در توضيح بيشتر مي گويد: «گفت وگوهاي زيادي داشتيم و سعي كرديم فضا را به سمتي ببريم كه در ايجاد تعادل نقش مثبتي داشته باشيم علاوه بر اينها برنامه هاي جدي و فراگيري داريم، چون سينماي ايران فقط با برنامه تحول زاي گسترده و جامع و كامل مي تواند مناسب و در خور مردم شريف ايران باشد.»
اميدواري به مديريت فرهنگي
بنابر نظر بسياري از كارشناسان تنها در شرايطي مي توان فرهنگ سازي كرد كه از ابزار فرهنگي به منظور نيل به هدف بهره برد، در غير اينصورت هدف محقق نخواهد شد.
به طور مثال مي توان به امر مهم اصلاح الگوي مصرف اشاره كرد كه تنها از اين طريق و با تمسك به آثار هنري تبديل به فرهنگ اصلاح الگوي مصرف خواهد شد اما اين هدف محتاج حمايت هاي دولت از توليدكنندگان و دست اندركاران هنر است.
جهانگير الماسي در همين زمينه به گزارشگر كيهان مي گويد: «اگر از توانايي و پتانسيل سينما و تلويزيون براي تربيت غيرمستقيم فرهنگي نسل ها استفاده كنيم به بسياري از اهداف توسعه دست خواهيم يافت. به مديريت فرهنگي امروز اميدوارم البته تخصص امر مهمي است كه از طريق مؤسسه هاي فرهنگي، حتي آموزش درمدارس نيز با كمك بينش و نگاه تخصص محور مديران فرهنگي محقق مي شود. سالها جوانان در حوزه فيلم كوتاه فعاليت كردند ولي متأسفانه هنوز نيامديم از آثار آنها آرشيو تصويري از منابع طبيعي، فرهنگ عاميانه و ارتباطات اجتماعي تهيه كنيم. اين موضوع نشان مي دهد كه هرگز نگاه معتدل نداشته ايم.»
در صورتي كه اگر نيروهاي متخصص تربيت يافت شاهد خواهيم بود كه متخصص هيچگاه نمي تواند كار نازل بسازد به همان نسبت از نيروهاي متخصص و كارآمد استفاده مي كند و هرگز شاهد اين نخواهيم بود كه همانند توليدات امروزي زندگي جوان تهراني براي جوانان شهرستاني الگو شود و خرده فرهنگ هاي او كه نوعي ارزش است، محو شود.
ناگفته نماند يكي از مسايلي كه مي بايست مورد اهتمام قرار گيرد اصلاح روند موجود نسبت به زنان در جامعه است. زناني كه موضوعات پيرامون آنها دچار كجروي از مسير حقيقت شده و اغلب مخاطبان سينما را نگران كرده است.
در واقع تصويري كه از زنان در سينما نشان داده مي شود با واقعيت هاي جامعه و حضور زنان تفاوت آشكاري دارد.
موضوعي كه در گلايه هاي محمد خزاعي دبير چهارمين جشنواره فيلم كوثر هم اشاره مي شود كه تاكيد مي كند:«انتظار مي رود مسئولان جديد سينمايي در معاونت سينمايي به صورت جدي به اين معضل بپردازند. چرا كه سينماي ما سينماي شريف و پاكي است و به دليل حساسيت هايي كه در مقوله زنان وجود دارد داراي محدوديت هايي نيز هست. به عنوان مثال بعد از شروع جنگ، سينماي جنگ شكل گرفت. ما نمي توانيم نقش موثر زنان را در جنگ ناديده بگيريم. در اين ميان يكسري بازيگران زن نيز وجود دارند كه در هر فيلم سطحي و نازلي بازي نمي كنند چرا كه صاحب سبكند و دسته دوم كساني هستند كه با اهداف اقتصادي و سود كلان در سطح نازلي فيلم مي سازند و تصوير سطحي و پيش پا افتاده اي از زنان ارايه مي دهند.»
در ادامه خزاعي تصريح مي كند: «اگر به اكثر فيلم هاي پرفروش سال هاي اخير نگاه كنيم مي بينيم كه فيلم هاي ارزشي و خوبي هستند و دليلي ندارد كه يك عده بگويند چون مشكل اقتصادي در سينما وجود دارد بايد فيلم سطحي و كمدي و نازلي ساخته شود. برخي مواقع ناصحيح نشان دادن يك فرهنگ باعث از بين رفتن يك نسل مي شود در اين دوره سلاح، سلاح نرم و بحث سينماست كه در اين ميان تهاجم فرهنگي يعني از بين بردن فرهنگ شرقي و ملي ماست. امروز بحث جنگ نرم وجود دارد، اينكه به هر قيمتي فيلم توليد كنيم مهم نيست اينكه فيلم خوب تاثيرگذار و حسابي درست كنيم مهم است. جوامع امروز جوامع پرسشگري است، امروز نمي توان ذهن جوان را با يكسري دستورالعمل ها قانع كرد، بايد به دنبال ادبيات درست بگرديم تا جوان بتواند به جواب بسياري از سؤالات خود برسد.»

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14