(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 12 دي 1388- شماره 19548
 

ردپاي زمان در زندگي گم شده است



ردپاي زمان در زندگي گم شده است

... اين لحظه هاي بي قرار براده هاي طلاي «وقت» هستند كه به تاراج غفلت ها از دست مي روند و حسرت به جاي مانده از طومار بي حاصل زمان برباد رفته روح و آرامش خاطر انسان را در گذر عمر مي آزارد و درخشندگي تحول فكري و جلوه گري آينه زندگي را مه زده مي كند.
- باور نمي كني؟! من باب تجربه ميداني، تمام يك روز وقتت را به طور تمام عيار تلف كن! از ثانيه ها و دقايق اتلاف وقت چشم پوشي كن اما ساعت ها زمان از دست رفته در متن، كناره و لايه هاي جامعه را خوب تماشا كن و سياحت كن كه چطور اين اوقات گران بها همچون جريان ساكت آب در جوي، به سهل و بدون اندك توجه در بستر جامعه، هدر مي رود.
... محورهاي كلي اين گزارش شامل قدرشناسي و ارزش وقت است و اينكه رعايت اين موارد چه نقشي در جريان زندگي مي گذارند. همچنين فرايندهاي وقت ناشناسي چه تأثيري در زندگي خواهد داشت و براي ساماندهي هرچه مناسب تر زمان مداري در گستره جامعه چه نكاتي مي بايد رعايت شود و نيز مديريت و فرهنگ سازي وقت مداري چه تأثيري در توسعه زمان شناختي دارند.
اگر دقت كني همه جا مي بيني چوب بي سر و صداي نازل ترين حراج بر طلاي وقت زده مي شود: در برخي ادارات، بانك و خودپرداز، ايستگاه اتوبوس، نانوايي، درمانگاه، بيمارستان، نام نويسي، استخدام و سفر، ميادين ميوه و سبزي و هنگام توزيع شير يارانه اي قبل از ساعت رسمي كار، گيركردن ترافيك در ترافيك، شستشوي نهايي ورود به خانه آخرت و... و... صف نوبت انجام كارها را مي بيني. بعد احساس كن در اين آزمون لااقل يك روز در چنين چرخه همه روزه زمانه كنوني در هيچ يك از صف ها نيستي و خسته و رنجور هم نيستي... چقدر خشنود مي شوي. يك نفس عميق در آرامش خيال مي كشي كه وقتت سوخت نشده است.
اما اندر فرصت سوزي وقت گرانمايه به همين مكان ها خلاصه نمي شود. بارها نيز شنيده اي كه افرادي مي گويند چند ماه و يا يكسالي مي شود وقت نكرده اند به ديدار نزديكان و اقوام بروند و يا فلان شخص مي گويد فلان كس مريض شده فرصت نكردم يك نوك پا به عيادتش بروم از بس گرفتار كار و زندگيم، وقت كم مي آورم. اين نوع نگاه هارا مي شود ضعف رصد و نبود مديريت در بخش معنوي زمان در زندگي قلمداد كرد.
در گفت وگو با مردم هر يك با موقعيت هاي شغلي و علمي مختلف نظر و ديدگاه خود را پيرامون ارزش وقت، تأثيرات و علل وقت ناشناسي و چگونگي ايجاد انگيزه و فراگيري فرهنگ قدرشناسي زمان مطرح مي كنند.
وقت از نگاه مردم
«با توجه به تكنولوژي كه امروزه زياد و در دسترس عمومي است، در حال حاضر وقت بيشتري نسبت به گذشته داريم.»
«علي اعتمادي» تحصيلكرده فوق ليسانس اقتصاد نظري، كه شغل آزاد دارد، باچنين باور نسبت به زمان حال، اين راهم مي گويد: «اين كه بسياري از مردم از نداشتن يا كمبود وقت سخن مي گويند، به نظر من بهانه گيري است، يعني معتقدم علت ابراز نبود وقت، بيحوصلگي است. اگر حوصله باشد، زمان براي انجام كار، زياد داريم.»
اما يك جوان موتورسوار مسافربر، با لحن هيجاني جواب پرسشم در مورد ارزش وقت در چرخه زندگي را چنين مي دهد: «به نظر من ارزش و قدرشناسي وقت يعني هدف و سرعت. «محمدعلي» كه يك مسافر نزدش آمده است، اضافه مي كند: «وقت شناسي بايد مثل درمان پذيري حساب شود؛ بيماري كه مي خواهد درمان شود بايد وقتش را تلف نكند. هركار نياز به زمان سنج دارد تا آدم در بي برنامگي ها كلافه نشود.»
هميشه وقت هست اگر برنامه ريزي باشد
مسئول يك كتاب فروشي و نشر، قدرشناسي وقت را خوب و ارزشمند و باعث جلوگيري اتلاف اوقات عمر و زندگي قلمداد مي كند.
«كبوتري» در مورد فرايندهاي هدردادن وقت، مي گويد: «تلف كردن زمان در زندگي لذت ندارد چون كه هميشه سبب بي نظمي و اختلال در امور روزمره انسان مي شود. او نيز بر اين باور است كه چنانچه برنامه ريزي در زندگاني شخص باشد، وقت هميشه هست.» من اگر ارزش وقت خود را بدانم و به وعده و قولم نيز عمل كنم تأثيرش اين مي شود كه عمل متعهد به زمان معين، براي خود و ديگران لذتبخش مي شود. به عبارت ديگر، قدرشناسي زمان و عمل به آن براي هركس خوشايند است. وقتي شخصي سروقت معين به كار و منظورش مي رسد قاعدتاً وقت شناس است. كلاً بايد عموم مردم از اتلاف وقت پربها جلوگيري كنند و زنجيروار زمان شناس باشيم و عمل به آن را در ساختارهاي زندگي مان مهم بدانيم.
وقت زياد در كشور به بطالت مي گذرد
تنها روي نيمكت مقابل حوض و فراز و فرود فواره هاي پارك نشسته و روزنامه مي خواند. ديدگاه «خوانساري» كه بيست سال د رسيستم اداري كار كرده است و پس از آن به شغل آزاد مشغول است، همانند برخي از شهروندان اين است: «فكر مي كنم وقت در ايران خيلي به بطالت مي گذرد و متأسفانه از فرصت هاي زمان استفاده نمي شود. چنانچه كسي برنامه ريزي منظم و هدفمند داشته باشد بهتر از وقت استفاده مي كند.» وي دليل به بطالت رفتن وقت را نداشتن برنامه ريزي كلان و تسهيلاتي به عنوان يك پديده اجتماعي مي خواند و در اين ارتباط مي افزايد: «شخص با برنامه ريزي براي انجام كارهايش از خانه بيرون مي آيد. فرضاً نخست به محل خودپرداز بانك موردنظرش مي رود كه عده اي از مردم در صف نوبت هستند و يا گاه خودپرداز خراب است.به درون بانك مي رود. انبوه جمعيت جلوي باجه ايستاده اند. ناچار از بانك خارج مي شود و به سراغ خودپرداز در محل و منطقه اي ديگر مي رود... يا فرد قصد مراجعه به سازمان و اداره اي براي رسيدگي به كارش دارد آن هم با صرف وقت زياد د راثر وضعيت ترافيك شهر. به هرحال راه طولاني طي مي كند و وارد اداره موردنظرش مي شود...
خدا بده بركت! ديدن صف هاي متعدد، خستگي آدم را بيشتر مي كند. ناچار بايد در صف بايستد تا شايد كارش به نتيجه برسد. او با اين وصف و تصويرسازي ها، مي افزايد: «موضوع اصلي اين است كه بايد برنامه ريزي مؤثر و زمانبندي معين در جهت قدرشناسي وقت و جلوگيري از هدررفتن زمان داشته باشيم.»
سويه ديگر نظرات اين شهروند در همين ارتباط، درباره جوان ها است: «متأسفانه براي جوانان هم برنامه ريزي مبتني بر وقت شناسي وجود ندارد.»
مي گويم: سازمان هايي در نقاط مختلف برنامه هاي متنوع براي گذران اوقات مناسب جوان ها تدارك ديده اند، مي گويد: «برنامه در مورد ارزش وقت براي جوان هاي مملكت اغلب در قالب سمينار، سمپوزيوم و... است. به همين خاطر بازدهي عملي چنانچه هم باشد، فراگير و متنوع نيست. لذا فرصت بهره گيري جامع از وقت براي عامه جوان ها مهيا نمي شود و درنتيجه مي بينيم اوقات خيلي از اين قشر جامعه به بطالت ازدست مي رود.»
قدرداني از وقت و زمان
ماشينش را كه نشان آژانس دارد حاشيه خيابان پارك كرده و مشغول نوشيدن نوشابه است. «آيدين» راحت و صميمي صحبت مي كند. اولين جمله اش در پاسخ سؤالم، اين است: «تنها چيزي كه در كشور (جامعه) نيست قدرداني وقت است.» بعد تأكيد مي كند: «به جرئت مي توان گفت هشتاد درصد وقت ما در طول روز هدر مي رود و هيچ جا هم ديده و توجه نمي شود.» دليل اين بي اعتنا بودن به ارزش زمان به زعم او تنظيم نبودن برنامه هااست.
وي مي گويد: «اگر برنامه ريزي درست براي همه افراد وجود داشته باشد از اوقاتي كه داريم مي توانيم خوب استفاده كنيم.» مي پرسم: بي توجهي به ارزش وقت چه تأثيري در متن زندگي دارد؟ مي گويد: «گذران زمان بي قدر و ارزش باعث ويرانگي انسجام فرهنگي، اقتصادي، نظم در برنامه هاي زندگي و تزلزل روحي انسان مي شود.»
ارزشمندترين اما ارزانترين!
يك كارشناس ارشد معماري، مي گويد براي وقت ارزش قائل است چرا كه فكر مي كند براي نظم و انسجام امور زندگي بايد زمان را درنظر داشت و ارزش نهاد.
«پاريز» در همين ارتباط، زمان براي انسان را يكي از باارزش ترين هر آنچه در گستره زندگي موجود باشد قلمداد مي كند. او درباره تأثير قدرناشناسي وقت اظهار مي دارد: «اگر انسان وقت شناس نباشد و زمان را از دست بدهد اين بي توجهي سبب تشويش ذهن او خواهد شد.» وي در عين حال بهاي وقت را در جامعه فعلي به نسبت همه چيزهاي ديگر، ارزان تر مي داند.
«اربابي» كارمند، با بيان اين كه بايد درست از وقت استفاده شود، معتقد است: «با تعيين زمان بندي، بهتر مي توان وقت را در زندگي تنظيم كرد.» با اين كارمند موقعي گفت وگو مي كنم كه براي تهيه كسري كتب مورد نياز فرزندش به كتاب فروشي مراجعه مي كند درحالي كه از يك ماه پيش قصد خريد داشته ولي حالا با تعيين زمان مناسب پيگير تهيه كتاب شده است و از اين صرف وقت راضي مي باشد.
تحقق قدرشناختي، تنظيم برنامه و بهره مندي از وقت به نظر مي رسد در گرو دو موضوع كلي اساسي است، يكي ايجاد شرايط فراگير آسان اجرا و انجام امور اداري و خدماتي و ديگر فرهنگ سازي عمومي در جامعه است. خلأ جدي اين موارد را مي توان در نبود و يا كمبود مديريت وقت خواند. برنامه ريزي هاي كلان مثل ترافيك، بهداشت، تأمين موادغذايي، ايمني اجتماعي و بسياري موضوعات ديگر كه مخاطبان شان مجموعه جامعه است، توسط مسئولان و كارشناسان مربوطه طراحي و تدوين و سپس به مرحله اجرا گذاشته مي شوند و خوش بينانه بگوييم: معمولا چنانچه چالشي در هر بخش رخ دهد مديريت ذي ربط درنهايت راه كاري براي برون رفت از مشكل ارايه مي دهد و مورد اشكال كم و بيش و دير يا زود برطرف خواهد شد. با اين حال، درخصوص زمان، ظاهرا تاكنون جاي مديريت، فرهنگ سازي و تفهيم كننده ارزش و مروج وقت شناسي و دلايل تخريب قدرداني زمان در صحنه گرداني جامعه، خالي مانده است. يك مدير بانك درباره ارزش وقت، اين گونه مي گويد: «در جامعه ما چيزي كه ارزش ندارد، وقت است.» و بعد به صورت سؤالي مي افزايد: «شما قبول نداريد؟!»... و نه اين كه بيشتر مردم مي گويند زمان در جامعه ما از هر چيز ديگر ارزان تر است. اين به يك معنا: يعني وقت مشتري و طرفدار ندارد. ديگري مي گويد: وقت در جامعه بيهوده از دست مي رود و آن شهروند مي گويد: 80 و ديگري مي گويد: 90 درصد مردم وقت را رعايت نمي كنند.»
ابعاد فرهنگي و طبقه بندي زمان
سؤالات خود را با «دكتر مهران صمدي» عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي در ميان مي نهم. او پاسخ را از زاويه تعريف مديريت برمي تاباند و با شرحي در زمينه فرهنگ مداري و ديدگاه فلسفي درخصوص زمان، سپس با طرح چند پرسش و توضيحاتي به منظور حلاجي و شفاف سازي پيرامون فرايندهاي خلأ مديريت و چندگانگي عامليت هاي عملي- كرداري مردمي در بروز تاول هاي هدر دادن زمان متن زندگي و روزمره نكات شايان توجهي بيان مي كند: نخست تعريف مديريت زمان. وي با بيان اين كه مديريت زمان يعني كنترل زمان و كار خود را به دست بگيريم و اجازه ندهيم امور و حوادث ما را هدايت كنند، به توضيح ابعاد مديريت زمان مي پردازد و چنين اظهار مي دارد: «مديريت زمان داراي دو بعد است. اول بعد نگرشي يا فرهنگي است به اين معني كه برخي از فرهنگ ها وقت را طلا مي دانند و يك دقيقه تأخير را برنمي تابانند. بعد ديگر نيز چنين است كه برخي فرهنگ ها نيز براي وقت و قرارهاي ملاقات خود اهميتي قايل نيستند، به گونه اي كه حتي چند ساعت تأخير در يك قرار كاري، نزدشان طبيعي به نظر مي رسد. به عنوان مثال: در يك طبقه بندي از مفهوم زمان در فرهنگ هاي مختلف؛ در رابطه با تلقي و برخورد با زمان، سه نوع فرهنگ بازشناسي شده است: فرهنگ حال مدار: در اين نوع فرهنگ، زمان گذشته تقريبا وجود ندارد، آينده ناديده گرفته مي شود و هرچه هست، زماني است كه در آن قرار داريم. ديگر، فرهنگ گذشته مدار است. در اين نوع فرهنگ تلاش مي شود تا همه سنت هاي كهن احياء و در زمان حال حفظ شود. درواقع، زمان حال ادامه زمان گذشته است. مورد سوم، فرهنگ آينده مدار است. در اين نوع نگاه هميشه يك مطلوب مورد نظر وجود دارد كه سعي مي شود به آن دست پيدا شود و به دست آيد.»
«صمدي» ادامه صحبتش معطوف به بعد دوم مديريت زمان مي شود كه به گفته او بعد فني و كاربردي است به اين معنا كه زمان به عنوان يكي از اصلي ترين سرمايه هاي بشري نيازمند مديريت است. لذا مي بايست در جستجوي روش ها و فنوني باشيم كه با استفاده از آن ها امكان مديريت بهتر زمان فراهم شود.
ديدگاه فلسفي زمان
عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي، ادامه بيان ديدگاه هاي علمي خود را متوجه نگرش هاي فلسفي نسبت به زمان مي كند و در اين خصوص چنين مي گويد: «از نظر فلسفي نيز دو نگاه نسبت به زمان وجود دارد، يكي تلقي متوالي و پيوسته و ديگري تلقي همزماني است. در نگاه اول، زمان پشت سر هم مي آيد و مي رود. اما براي امور، تنها يك راه حل زماني وجود دارد و آن اين كه هر كار منوط به اتمام كار ديگري است. از آنجا كه امور به صورت متوالي و پشت سر هم قابل تنظيم هستند، لذا از اين زاويه، آنچه كه فردا به دست مي آيد نتيجه فعاليت هاي امروز است. اما در تحليل فلسفي دوم از زمان يعني تلقي همزماني، مي توان كارهاي متنوع را به طور موازي و همزمان با هم انجام داد. بديهي است كه اين نوع تلقي ها بر شيوه برخورد انسان ها با فعاليت و اجراي برنامه ها تأثير فراواني دارد و هر يك افق زمان را به شكلي خاص گسترش مي دهند.»

 

(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14