(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 12 دي 1388- شماره 19548
 

مصرف گرايي و اسراف بيماري مزمن اجتماعي - قسمت اول
نامه اي به مادرم حوا



مصرف گرايي و اسراف بيماري مزمن اجتماعي - قسمت اول

اسراف چرا؟ درست مصرف كنيم

مصرف گرايي يكي از پديده هاي اقتصادي است كه پس از انقلاب صنعتي در غرب به منظور پيدا كردن بازار مصرف مطمئن براي كالاها و صنايع توليدي دول غربي و كسب سود بيشتر رونق چشمگيري پيدا كرد و كشورهاي مختلف جهان به ويژه ملل جهان سوم به عنوان منبع مهم تامين كننده موادخام اوليه كارخانجات صنعتي كشورهاي غربي و بازار مصرفي آنان مبدل گرديد و بي لياقتي و وابستگي حكام و كارگزاران اين كشورها طي قرون متمادي مصرف گرايي را روز به روز گسترش بيشتري داد.
امروزه متاسفانه اين بيماري مزمن اجتماعي داراي پيامدها و آثار سوء بسيار زيادي است كه از جمله آنان مي توان به اتلاف و تهديد منابع ملي، آلودگي هاي زيست محيطي، فاصله اجتماعي، تشديد رفتارهاي غلط فردي و اجتماعي و از همه مهمتر فشار و در تنگنا قرار گرفتن كشور توسط قدرت هاي بزرگ اشاره نمود.
در مورد مصرف گرايي تنها حرف مي زنيم (مي زنند) اين قدر مصرف مي كنيم، اين قدر هدر مي دهيم، اين قدر اسراف مي كنيم، چه انتقادها كه نمي كنند، چه پيشنهادها كه نمي دهند، علت يابي ها به مردم برمي گردد، مي گويند نفر اول هستيم در فلان مورد، ولي نمي گويند چرا؟ و راهكار چيست؟ و ريشه را بررسي كنند، مخاطب مان مردم هستند نه تصميم گيران.
مي گويند در مصرف سوخت، نان، قند، گاز، دارو، آب و برق و... نفر چندم هستيم، بايد درست مصرف كنيم، خوب هست اما دلايل مصرف بالاي ما چيست، چاره عملي چيست؟
اگر كمي به عقب برگرديم و زندگي گذشتگان خود را مطالعه كنيم، مي بينيم در آن زمان، حتي با نبودن امكانات و تجهيزات بهداشتي امروز، مردم از سلامت جسم و روح بهتري برخوردار بودند و كمتر دچار بيماري مي شدند و بدنشان نسبت به انسان هاي امروزي بيشتر مقاوم بود و اگر احيانا دچار بيماري مي شدند مي دانستند چه بخورند و چگونه بخورند!
كمي كه به عقب برمي گرديم مي بينيم مردم خودشان توليد كننده وسائل زندگي بودند، خودشان گندم مي كاشتند، نان درست مي كردند و قدر اين زحمات را مي دانستند، خودشان با پشم گوسفندان نمد، جاجيم، گليم، زيلو يا فرش هايي كه با پشم يا كرك حيوانات بافته مي شد و از رنگ هاي طبيعي استفاده مي شد و يك شادابي و نشاط خاصي را به محيط منزل مي داد، آب خود را از سرچشمه ها تامين مي كردند، برقشان گردسوز بود، گازشان بود هيزم و خاكسترهاي گلوله شده مثل خمير در كرسي زيرپايشان، روغن و لبنيات شان از دام هاي غيرهورموني، ميوه و سبزي هايشان از باغ ها و مزارع خودشان و...
و اما امروز متأسفانه بايد اين را بپذيريم كه مردم ما مصرفي تر از گذشته شده اند، همان چيزي كه غرب را خوشحال مي كند.
در ادامه قصد داريم به نمونه هايي كه امروزه به لحاظ آماري در زندگي روزانه ما از مصرف نسبتاً بالايي برخوردارند اشاره نموده و در حد امكان براي نزديكتر شدن به الگوي اصلاحي در مصرف و افزايش بهره وري در ارتباط با هر مورد به ايراد راهكار اختصاراً اشاره شود.
نان:نان به دليل اينكه قوت غالب مردم كشورمان به شمار مي رود و مردم 70درصد انرژي مورد نياز روزانه خود را از اين ناحيه تأمين مي سازند، از اهميت- حساسيت و جايگاه والايي برخوردار است. 65درصد نان هاي توليدي در كشور از نوع مسطح (40 درصد لواش و 25درصد تافتون) مي باشند كه به دليل نامرغوبي آرد، نواقص فرآيند پخت، نارضايتي نانوايان و تصميمات نادرست و سليقه اي برخي دست اندركاران عمدتاً با افت كيفيت مواجه است. 60درصد نان هاي توليدي در كشور را سنگك تشكيل مي دهد كه هر چند تخمير چند ساعته را طي مي كنند ولي به دليل استفاده از آردهاي سبوس گيري شده (حدود 12درصد) و عدم استفاده از مخمر در تركيب خمير فاقد پوكي، ماندگاري و ارزش غذايي لازم است. 29% باقيمانده نيز 25درصد مربوط به بربري و 4درصد متعلق به نان هاي فانتزي يا حجيم مي باشد كه آنها نيز علي رغم رعايت تخمير كامل به دليل استفاده از آرد سفيد (حدود 18درصد سبوس گيري شده اند) و حذف فيبر و بخش زيادي از املاح (آهن- كلسيم- روي- منيزيم- فسفر و...) حياتي گندم در جريان آسياباني ارزش چنداني ندارد. براساس تحقيقات به عمل آمده مصرف مداوم آن در ابتلا به بيماري هاي غيرواگير به ويژه ديابت- چاقي- چربي خون و بيماري هاي قلبي- عروقي سهم به سزايي دارند. ولي مي گوييم: هر اروپايي در سال حدود 70 كيلوگرم نان مصرف مي نمايد در حالي كه هر ايراني در سال 210 كيلوگرم نان مصرف مي كند يعني 3 برابر؟!
راهكار: پيشنهاد مي گردد ضمن توجه مسئولين و متوليان امر به سامان دهي و نظارت دقيق و بهداشتي بر مراكز و محل هاي عرضه نان در راستاي برخورداري از نان داراي كيفيت مناسب و برخوردار از ارزش غذايي مطلوب (نان غني شده) به جهت جلوگيري از اسراف و كفران نعمت تلاش و مساعدت لازم نموده و به نوآوري و خلاقيت توجه نمايند.
دارو: بيماري و استفاده از دارو معمولا در بين اكثر افراد به صورت كاملا عادي درآمده و با كمترين سرماخوردگي، شخص با داروهاي شيميايي اقدام به خوددرماني مي كند؛ اين در حالي است كه خوددرماني عواقب بسيار خطرناكي به دنبال خواهد داشت. اكثر سرماخوردگي هاي رايج در واقع سرماخوردگي نيست بلكه عكس العمل بدن در مقابل غذاهاي ناجور است؛ زيرا بدن انسان طوري ساخته شده كه مي تواند خود را ترميم كند. اگر بدن بيمار شود و ما به نداي دروني خود جواب مثبت دهيم، بدن حتماً خود را درمان مي كند. ولي متأسفانه ما در هنگام بيماري، انواع غذاهاي گوناگون، به خصوص غذاهاي گوشتي به بيمار مي خورانيم، و از اين طريق بيماري او را حادتر مي كنيم. همچنين متأسفانه شيوه درمان متداول در كشور مبتني بر دارو درماني است، به طوري كه بيمار تصور مي كند با مراجعه به پزشك، هرچه داروي بيشتري براي او تجويز شود، روند درمان هم بهتر پيش مي رود و اين امر باعث مي شود چنانچه بيماري به پزشك مراجعه كند و پزشك تشخيص دهد نيازي به دارو ندارد، بيمار اعتماد خود را به او از دست مي دهد و به پزشك ديگري مراجعه نمايد. ولي مي گوييم: مصرف دارو در ايران در مقايسه با بسياري از كشورهاي جهان بالاست و الگوي مصرف دارويي در كشور نيازمند تغيير و تحول است. همچنين فرهنگ غلط مصرف دارو در كشور در كنار ارزان بودن داروها باعث شده است، ايران در مقايسه با بسياري از كشورها، مصرف داروي بيشتري را داشته باشد.
راهكار:شايسته است در صورتي كه خداي ناكرده به كسالتي مبتلا شديم، سريعاً اقدام به دارو درماني نكنيم و اجازه بدهيم بدن خود اقدامات لازم را انجام دهد و اگر موفق نشديم به پزشك مراجعه كنيم.توليد و توسعه صنعتي داروهاي گياهي كه مورد علاقه و پسند مردم نيز مي باشد و عوارض بسيار كم و تأثير بسزايي دارد.
روغن:بيشترين مصرف روغن صرف سرخ كردن مي شود بايد گفت: با سرخ كردن، موادغذايي و ويتامين هاي موجود آن ها از بين مي رود؛ زيرا در اثر سرخ كردن غذا در درجه حرارت زياد ويتامين هاي آنها به مرور از بين رفته و در واقع، موادغذايي تبديل به كربن مي شود و اين امر به نوبه خود موجب انواع بيماري ها مي گردد. لذا تركيب شيميايي غذا تغيير كرده و پيچيده مي شود طوري كه هر قدر اين تركيب پيچيده تر شود به همان نسبت نيز سيستم گوارشي بدن را مختل و آن را خسته و فرسوده مي كند و نتيجه آن شده است كه امروز گسترش بيماري هاي كبدي از جمله هپاتيت بيداد مي كند.
بايد به اين نكته توجه داشت كه سرخ كردني ها موجب توليد «هيستامين» در سلول ها مي شود و اين امر خود موجب عوارضي همچون آلرژي هاي فصلي مي گردد. بنابراين بايد به اين نكته همواره توجه نماييم كه استفاده مستمر از غذاهاي سرخ كردني همواره موجب تضعيف سيستم ايمني بدن مي شود.
در اين بين براي افرادي كه در زندگي روزمره خود از فعاليت فيزيكي نسبتاً خوبي برخوردار نيستند يا اصطلاحاً تحرك آن چناني ندارند غذاهاي چرب بسيار مضر است. چنين غذاهايي را بيشتر مردم در قديم استفاده مي كردند كه فعاليت هاي فيزيكي زيادي داشتند، ولي امروزه كه اكثريت مردم يا پشت ميز مي نشينند و يا پشت فرمان اتومبيل، نتيجه استفاده از اينگونه تغذيه ها چيزي جز مبتلا شدن به انفاركتوس هاي قلبي و مغزي نخواهد بود.
اما متأسفانه آنچه آمار جهاني نشان مي دهد چيزي جز اين واقعيت تلخ نيست كه مصرف روغن 40درصد بيشتر از ميانگين جهاني است و تعداد مصرف كنندگان مداوم روغن مايع در دو سال گذشته سه برابر افزايش و به همان نسبت مصرف روغن جامد از 87درصد به 72درصد كاهش يافته است.
راهكار:نيازمند آموزش مداوم درباره مضرات روغن هاي نباتي هستيم كه در اين ميان توجه به نقش رسانه ها و به ويژه رسانه ملي بسيار ضروري به نظر مي رسد جالب است بدانيد منابع روغن هاي گياهي عبارتند از: زيتون، آفتاب گردان، كنجد، كاوشه، سويا، پنبه دانه، گردو، بادام، فندق، پسته، ذرت، بادام زميني، برزك، تخم كتان و... كه در اين ميان يكي از بهترين و با ارزش ترين روغن هاي گياهي، روغن زيتون است كه از رسوب آهن در جدار داخلي روده جلوگيري مي كند.
بهترين روش استفاده از روغن هاي گياهي آن است كه به هيچ وجه آنها را حرارت ندهيم و بدترين و مضرترين نحوه مصرف آن به صورت سرخ كردني است. با سرخ كردن غذا بسياري از بيماري ها را به جان مي خريم كه اگر بخواهيم اين موضوع را ريشه يابي كنيم پي خواهيم برد كه اكثر خانم هاي خانه دار چون طرز غذاي خوشمزه و متنوع را نمي دانند، مي خواهند با سرخ كردن غذا را خوشمزه تر كنند. استفاده از غذاهاي بخارپز و طبخ غذاهاي خوشمزه امكان پذير مي شود لذا توصيه مي شود كه جهت بهره مندي مناسب از ارزش هاي غذايي در راستاي تقويت جسم و روح پيشنهاد مي كنم به كتاب ارمغان تندرستي نگاهي بياندازيد.
نمك:از جمله چاشني هايي كه زياد مورد مصرف ما خانواده هاي ايراني است و در اين بين از طرفداران پر و پا قرصي هم برخوردار است مي توان به وجود نمك، خيارشور و كلم شور، ماهي شور و سبزيجات شور اشاره نمود. بدن انسان نياز به املاح و انواع ويتامين ها دارد، و نمك يكي از اين املاح است و بايد از آن استفاده كرد، ولي نبايد در مصرف آن افراط نمود. در بدن آدمي دو نوع پمپ وجود دارد: پمپ سديم و پمپ پتاسيم. وجود اين پمپ ها و اين املاح موجب تعادل مايعات در بدن آدمي مي شود. حال اگر اين تعادل به هم بخورد مشكلاتي براي انسان به وجود مي آيد اگر سديم يا همان نمك طعام زياد شود، مايعات در بدن تجمع پيدا مي كند و فشار خون بالا مي رود و خطرات زيادي متوجه انسان مي شود. و اگر پتاسيم در بدن انسان زياد شود، مايعات بيشتري از بدن دفع مي شود و مايعات بدن غليظ شده و خطرات خاص خود را به دنبال خواهد داشت. شايد يكي از دلايل مصرف بالاي نمك به شرايط محيطي زندگي ما برگردد كه غذاها را شورتر مي پسندند مانند هندي ها كه در مصرف فلفل و غذاهاي تند در دنيا حرف اول را ميزنند. اما بازهم متأسفانه مصرف نمك در ايران به طور متوسط 15گرم در روز به ازاي هر نفر است كه از اين مقدار 6-4گرم از طريق صنايع غذايي و نان و غيره و حدود 11-9گرم از طريق سفره و آشپزخانه است كه اين مقدار مطابق استانداردهاي جهاني رقم بالايي است.
راهكار:حال با روشن شدن اين مطلب پي مي بريم كه استفاده مدام از چاشني هاي شور مضر است و سلامتي انسان را به خطر مي اندازد لذا بهتر است بيش از مقدار لازم نمك مصرف نشود كه عملي نمودن اين توصيه در سفره هاي ايراني نياز به آموزش مداوم پرمغز و ظريف دارد.

 



نامه اي به مادرم حوا

به نام ريشه تمام پرسش ها

باران رحيمي

و خورشيد طلوع كرد؛ بي آن كه رسوايي زمين را تخمين زده باشد.و تو دوشادوش پدرم آدم، پا به خانه بي سقف خود نهادي. سرت گرم شد به پرورش برادرهايم - هابيل و قابيل - راستي چه كسي قابيل ما را برادركش كرد؟ هر چه بود، آن قدر سرگرم شدي كه من و خواهرهايم را از ياد بردي و ما را به مهد كودك تاريخ سپردي؛ بي آن كه سراغي از حال ما گرفته باشي. ورق بزن؛ پرونده تك تك ما را ورق بزن! جز روزهاي سياه، جز محروميت و ظلم، جز اندوه و آه، چه در صحيفه تقدير ما مي يابي؟ خواهر بزرگ هايم در اوايل تاريخ، پس از تو، چنان مقهور سرنوشت شوم خود بودند كه زنده به گوري بر تقدير آنان، مهر رهايي مي زد؛ بي آن كه تو بپرسي «باي ذنب قتلت؟» شأن خواهران مرا در هيچ نقطه تاريخ، رعايت شده نخواهي يافت. از قصه هاي تلخ گذشته، فاصله مي گيرم. مي خواهم برايت از همين امروز بنويسم؛ از همين آغاز هزاره سوم زمين، براي همين، تو را از جاهليت چهارده قرن پيش و عبوس شدن چهره مردان، هنگام شنيدن خبر تولد دختر، به جاهليت هزاره سوم و به روزگار تلفيق جهل و مدرنيته، فرا مي خوانم.
اي اولين مادر! هرگز فكري به حال دخترانت، در اين عصر كرده بودي؟ تو نيستي تا پاسخ گو باشي تمرد انسان را مقابل حقيقت روشن. همين انسان كه خدا بر ناتواني اش تاكيدها كرده است. شايد به ظاهر از يك انقلاب كارگري در غرب، سرچشمه گرفته باشد؛ اما ريشه هايش عميق تر از هشت مارس است؛ نهضتي را مي گويم كه به نام حمايت از حقوق زن برپا شد؛ اما ارمغاني جز پريشاني و ظلمت با خود نياورد. ديروز نگاه به خواهرانم، نگاهي ابزاري بود؛ در قالب سنت و جهالت ها و امروز نگاه به من و دختران امروزت، نگاهي ابزاري تر است؛ در قالب تمدن و فن آوري من از سرگرداني در طوفان هاي بي اصل و نسب اين تاريخ مكدر، به تو پناه مي آورم تا به اين سؤال من پاسخ دهي. به من بگو پدر در حق برادرانم چه كرد كه آنان غالب شده اند و كوتاهي تو درحق دخترانت چه بوده كه مغلوب شدن، هماره برپيشاني تقدير ما ثبت شده است؟
پاسخ حوا
به نام او كه تمام پاسخها از اوست
دختران سرزمين تكامل! منتظر بودم قبل از آن كه به شنيدن مرثيه هاي تلختان دعوتم كنيد، از مقامي كه خداوند در منتهاي رأفت و مهرباني اش، آن را مختص شما كرده، سخن بگوييد. اگر نژاد آفرينش را مرور كني، خوب مي بيني مبناي خلقت تمام كائنات، بر اصل زوجيت استوار شده است. اگر به اين حقيقت ملموس با نگاه تعقل بنگري، نه براي من و نه براي تو، جاي ابهامي باقي نمي ماند؛ زيرا هيچ برتري و حتي قياسي از جانب خدا، بر جنسيت انسان، انجام نگرفته است. پاسخ تمام پرسش هايت را خدا در اساس نامه اي به نام كوثر عطا كرد. او را فرستاد تا سند ملموس اهل زمين باشد. بشري از جنس خودتان ... آمد تا ابتريت آنان را كه بانيان زنده به گوري خواهرانت بودند، رقم بزند.
از من چه مي پرسي؛ وقتي خدايت، كامل ترين پاسخ ها را به تمام سؤالات تو و خواهرانت در هر برهه زمان، داده است. راز پريشاني خود را در اين طوفان هاي بي اصل و نسب پرسيده بودي. فكر مي كردم در اين عصر (به قول خودت) مدرنيته، تاكنون فهميده باشي كه همه اينها ريشه در افراط و تفريط هاي برخاسته ازجهل و يا غرور اومانيسمي انسان معاصر دارد. فكر مي كردم دانسته باشي كه الگوگيري خواهرانت از فرهنگ برهنگي، ريشه در خودباختگي مقابل جاذبه هاي فريبنده نظام ماده دارد و ريشه همه اينها، چيزي جز سستي اعتقادات نيست؛ اعتقاد به ارزش هايي كه خدا به تو هديه داده، اگر در كنه آن غوطه ور شوي، به يقين، نه تنها از برادرانت كمتر نيستي، بلكه تازه خواهي فهميد كه نظام الهي، چقدر تو را و مصالح منطبق بر فطرت تو را لحاظ كرده است. آن جاست كه ديگر جز شرمساري در برابر قانون عدل خداوند ياراي هيچ بياني نخواهي داشت. امروز كه خوب مي نگرم، مي بينم كه ابتداي همه قضاوت هاي ناصحيح و اعتراض هاي تند بشر به خداوند و خلقت او، ناآگاهي است؛ درست مثل خطاي اول من و پدرت. حال كه عرصه آگاهي براي تو و خواهرانت بيش ازهميشه تاريخ مهياست، بكوش تا از فريب ابليس جهالت، در امان باشي. مادرانه برايت دعا خواهم كرد.
مادرت حوا

 

(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14