(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 13 دي 1388- شماره 19549
 

آخر اين در گرانمايه بهايي دارد



آخر اين در گرانمايه بهايي دارد

حسن آقايي
... هيچ ندايي در كوچه پس كوچه هاي شهر از زمان و گذر ايام به ميان نمي آيد.
هيچ طنين صدايي در زير طاق چارسوق هاي مديريتي در منزلت ارزش وقت به گوش نمي رسد... پنداري طلاي وقت در موزه زيورآلات بي بديل تاريخ در غبار فراموشي محو شده است، چرا كه هيچ درخشش و تلألويي از آن در آمد و شد و شتابها و قيل و قال هاي مراودات روزمره زندگي به چشم نمي آيد.
... و همين است كه سرگشتگي و تنگ حوصلگي ها آرامش روان و انديشه را مي خراشند چون در هاله اي از غفلت هاي وقت ناشناسي، غوطه وريم.
زمان بوده و خواهد بود كه انسان هاي بيدار و روشن بين در گوشه و كنار اين كره خاكي را به تفكر و تحرك سازندگي، پيشرفت ها و... و جاه و مقام معنوي و رفاه مادي رسانده است، همچنين در پاره اي از نقاط چه بسيارند كه ادامه زندگي درخور بشري را در آوردگاه استفاده بهينه از زمان مي دانند و جستجو مي كنند در عصر تكنولوژي و دنياي رقابت ها، لحظه ها حكم فينال مسابقات ورزشي علمي را دارد و در اين شرايط جاي شگفتي است كه چرا در جامعه ما تا اين حد با گذر ايام بيگانه ايم و غريبي مي كنيم و رغبت چنداني به نظم، برنامه و برنامه ريزي و فرهنگ سازي براي استفاده بهتر و مطلوب تر از وقت نداريم.
يك ساعت معطلي
به خاطر چند دقيقه...
ابروانش را درهم مي كشد. زل مي زند به چشمانم و مي گويد بهتر است بپرسي چطور مي شود وقت را هر چه بيشتر هدر داد! از «خباز» بازنشسته يك شركت خصوصي، سؤال كرده بودم براي استفاده بهينه از وقت چه راه كاري به نظرش مي رسد؟ او اين جواب را داده، سپس نفس عميقي مي كشد و ادامه مي دهد: «چند هفته پيش براي پرداخت قسط وام به بانك رفته بودم. ده پانزده مراجعه كننده روي صندلي نشسته و چند نفري هم سر پا ايستاده بودند. دكمه دستگاه اتومات دريافت نوبت را فشار دادم؛ شماره نوبتم را مي خوانم؛سيصد و چهل و خرده...، ساعت را نگاه كردم 11 و 25دقيقه بود. پرس وجو كردم نوبت هاي ديگران در آن موقع اندكي بالاي دويست و هشتاد بود. جلوي باجه ها چند نفر منتظر اتمام كارشان بودند. سرانگشتي حساب كردم چيزي حدود شصت نفر در نوبت جلوتر از من بودند. فكر كردم غير از اين عده حاضر، بقيه رفته اند دنبال انجام كارهاي ضروري ديگرشان و اينجا وقت شان را تلف نكرده اند. القصه، سرانجام نوبت انجام كار من رسيد. ظرف دو سه دقيقه كار پرداخت و ثبت وامم تمام شد. ساعتم را حالا نگاه كردم. 12 و 30 دقيقه بود؛ يعني يك ساعت وقتم مفت تلف شده بود.» او اكنون لبخندي كنايه آميز مي زند و مي گويد: «حالا شما مي پرسيد چه جور مي شود از وقت خوب استفاده كرد؟!...»
كاسبي كه زمان سنج محل بود
«آقا صفا» در محله مان يك كاسب قديمي خواربار فروش بود. برنامه و نظم كار و كسب او در همه محل پيچيده و زبانزد اهالي شده بود. خانواده ها مي دانستند كه هر صبح او چه ساعتي كركره دكانش را بالا مي برد و ظهر چه موقع در دكان را مي بندد. بعد از ناهار چه زمان دوباره قفل در دكانش را باز مي كند و چه هنگام شب كركره كسبش را پايين مي كشد و راهي خانه اش مي شود. سال هاي سال برنامه چنين منظم اين كاسب محله برقرار بود و هيچ گاه هيچ تغييري در زمانبندي كسب و كارش نداده بود. بر مبناي اين نظم دقيق، مشتريان و اهالي محل هم زمان خريدشان را دقيقاً بر زمانبندي كار اين كاسب وقت شناس تنظيم مي كردند. مشتريان از اين همه نظم پايدار هم راضي و لذت مي بردند.
آنان نيز مي دانستند اگر اتفاقاً همزمان با لحظه در حال تعطيل كردن به دكان اين مغازه دار مراجعه مي كردند و جنسي مي خواستند او به هيچ عنوان از زمانبندي تعطيل كردن كارش عدول نمي كرد و مشتري دست خالي به خانه اش برمي گشت اين بود كه عموم مشتريان، زمان خريد مايحتاج شان را خوب رعايت مي كردند و موقع شناس شده بودند. خاطرشان هم جمع بود كه دكان كاسب محل شان در فلان ساعت روز و شب حتماً باز است و در فلان اوقات بسته است. حالا آن كاسب سالخورده، كليد دكانش را به دست فرزندش داده است.
«كبوتري» مسئول يك بنگاه كتاب فروشي و نشر، مي گويد: «همه مردم بايد فرهنگ قدرشناسي زمان را از خود شروع كنند. من نوعي بايد براي وقت خود ارزش قايل شوم تا در انجام امور موفق و در آرامش خاطر باشم.»
اما يك كارشناس ارشد معماري معتقد است اگر در جامعه، ارگان ها، موسسات اداري، دانشگاه ها و مراكز آموزشي ديگر ارزش زمان را در روابط و موجوديت انسان رعايت كنند، طبعاً روي شخصيت عمومي در تجلي فرهنگ گرايي قدرشناسي زمان تاثير خواهند گذاشت.
«پاريز» بر اين نظرش تاكيد دارد چرا كه مي افزايد: «اين اتفاق، خودآگاه و يا ناخودآگاه به طور سلسله مراتب در ذهن فرد و سطح جامعه عملياتي خواهد شد چنانچه فرهنگ زمان شناسي جدي گرفته شود.»
«آيدين» راننده آژانس، نيز بر لزوم زيرساخت فرهنگ وقت شناسي از خردسالي؛ مهدكودك و دبستان، تأكيد مي كند و مي افزايد: «مربيان و آموزگاران نقش موثر در تفهيم ارزش و آموزش شناخت زمان به بچه ها، دارند، اگر چه همه مردم لازم است هميشه ارزش زمان را براي ايجاد نظم، آرامش فكري و موفقيت در امور زندگي مدنظر داشته باشند.»
ضرورت مديريت
و فرهنگ سازي زمان
خوانساري كه شغل آزاد دارد، در اين ارتباط مي گويد: «امروزه اگر همانند كارتون- انيميشن-هاي تلويزيوني كه براي فرهنگ سازي مصرف بهينه گاز، برق و... ساخته شده و نمايش داده مي شود و مأثر هم مي باشند، براي فرهنگ سازي وقت شناسي هم تصويرسازي شود و به نمايش گذاشته شود قطعاً در جذب و آموزش عمومي اثربخش و مفيد خواهد شد.»
سويه ديگر نگاه وي، برنامه ريزي مسئولان ذيربط فرهنگي و اجتماعي است. و مي گويد: «چنانچه مسئولان براي وقت، ارزش عملي بيشتري قايل باشند مي توانند از طرق و امكانات مختلف برنامه هايي جهت شناساندن و استفاده بهينه ارزش زمان در سطح عمومي از جمله براي نسل آينده، تدارك ببينند.» او همچنين بر اين باور است كه اعمال مديريت در فرهنگ سازي و نيز كاهش اتلاف زمان در جامعه مأثر است و در محيط خانوادگي هم موجب مي شود زندگي به نحو احسن و با نظم خاصي اداره گردد.»
اما ديدگاه «اعتمادي» فوق ليسانس اقتصادنظري، بيانگر اين است كه تنها با سخن گفتن، مقوله فرهنگ ارزش مداري زمان حاصل نمي شود. او در اين خصوص چنين اظهار مي دارد: «با دو سه كلام خوب» فرهنگ سازي وقت محقق نمي شود. آنچه كه تأثيرگذار در اين زمينه است، انجام عمل خوب و مناسب در جهت فرهنگ مداري ارزش زمان است. وي در عين حال اين را هم مي گويد: «اما عمل نيك به طور نسبي كمتر صورت مي گيرد چون انسان ها بيشتر از طريق رفتار متأثر مي شوند تا حرف شان. به طوري كه شايد رفتار و عمل نود و نه و گفتار يك درصد تأثيرگذار باشد چرا كه رفتار با حواس پنجگانه هر آدم توأمان مي باشد و درك مي شود ليكن حرف در روز ممكن است يكبار گفته شود ولي رفتار در هر روز به دفعات ديده شود.»
سويه هاي اصولي مديريت زمان
بخشي از نظرات علمي «دكتر مهران صمدي» عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي را در شماره نخست گزارش خوانديم. ادامه صحبت وي پيرامون مديريت زمان است كه مي خوانيم. او مي گويد: «هر گاه با كاري روبرو مي شويم كه انجام آن، زمان مشخصي طول مي كشد، قبل از هر اقدامي، بهتر است سأالاتي در حيطه اصول مديريت زمان را از خود بپرسيم: آيا لازم است حتماً اين كار انجام شود؟ طرح اين سأال در واقع عواقبي را كه به انجام نشدن كار ممكن است روي دهد نشان مي دهد. اگر انجام ندادن كاري هيچ تأثيري در زندگي شخص و شغل ما نداشته باشد، با پرداختن به آن صرفاً خود را گرفتار خواهيم كرد. مورد ديگر سأال اين است كه آيا من ملزم به انجام دادن آن كار هستم؟»
وي توضيح مي دهد: «بعضي از كارها را مي توان بدون نگراني و دلشوره به ديگران واگذار كرد. ولي اگر كاري حتماً مي بايست توسط خود ما انجام شود، در اين صورت اين پرسش مطرح مي شود كه آيا مي توانيم انجام اين كار را به تعويق بياندازيم؟ در اين خصوص به تعويق انداختن برخي كارها نه تنها اتلاف وقت نيست بلكه مي تواند موجب صرفه جويي در وقت و هزينه بشود. به عنوان مثال وقتي كه لازم است براي آزمون سراسري خود را آماده كنيم و يا براي رئيس اداره گزارش مهمي را تدوين كنيم، پرداختن به تميز كردن قفسه ها يا مرتب كردن ميزكار، وقت تلف كردن است.»
«صمدي» رئوس عوامل اتلاف وقت را تلاش بيش از حد گمان نادرست از برنامه ريزي، در همريختگي مرز ميان مسئوليت و اختيار و... بر مي شمارد. توضيحات او را در اين موارد مي خوانيم: «برخي از افراد زياده از حد تنوع طلب و خوش گذرانند، عده اي هم تمايل زيادي دارند كه در نگاه ديگران، فردي اهل همكاري و مساعدت به سايرين جلوه كنند. لذا بيش از حد تقلا مي كنند. از سوي ديگر بعضي افراد هم در تعيين مسئوليت هاي خود ناتوان هستند و يا مسئوليت آن ها بيش از اختيارات شان است. در اين ميان كساني هم هستند- به زعم ايشان- همواره در دسترس همه مراجعان مي باشند. اين در حالي است كه دسترس بودن و باز بودن در اتاق كارشان به معني گشوده بودن آن به روي كساني است كه نيازمند ياري ما- مديران و كاركنان و...- هستند. گروه ديگر مردماني هستند كه تصور نادرست از برنامه ريزي دارند و برنامه ريزي كاري را نمايشي و بي فايده مي پندارند كه توسط افرادي تبليغ مي شود كه مي خواهند اداي آدم هاي مهم و موفق را درآورند.»
وقت يابي؛ نيازمند برنامه ريزي كلان
يك تحصيلكرده علوم اجتماعي، تبيين وقت شناسي را منوط به ادراك تاثير عملي و فرايند كاربردي زمان در هر نوع شغل و قشر مي خواند.
«علي قنواني» در اين باره توضيح مي دهد: «اصولا» بايد دانست هر پديده اي در جامعه و كلا جوامع انساني از منظر طيف هاي گوناگون اجتماعي تاثير متفاوت مي گذارد؟ به بيان ديگر هركس با توجه به ملاحظات و خصوصيات فكري خود ممكن است از هر پديده يك نوع نقش پذيري داشته باشد.
موضوع ارزش و اهميت وقت را اگر به عنوان يك پديده فرهنگي تلقي كنيم، بنابر آنچه گفته شده، به دو قسم كلي در بين جامعه تعريف مي شود. يك طيف كه مفهوم و كاربرد زمان را شناخته و آن را در نظام برنامه ريزي زندگي خود هرقدر جزئي باشد و شخصي، اجرا و عملياتي مي كند. طيف ديگر، ارزش وقت، جايي در متن كار و زندگي شان نيست. ظاهرا پرسش شما مرتبط به همين گروه است كه متاسفانه بيشترين جمعيت جامعه را تشكيل مي دهند. به طور كلي اين طيف، در مقابل قشر ديگر كه به دليل وقت شناسي، بيشترين سود و موفقيت را در كسب و تحصيل و زندگي مي برد، كمترين بهره از وقت زودگذر نصيب شان مي شود مگر گاه در شرايط اضطراري زمان را در مي يابند. از منظر كلي در جامعه ما همواره آنچه كه در بين پديده هاي ديگر اجتماعي و ميان افراد، كم قدرترين بوده است، قدرداني و مديريت آموزندگي وقت بوده است، در حالي كه هرچيز در جامعه، قدر و بهايي دارد غير از زمان، اين وضعيت در حالي است كه از قديم گفته اند وقت طلا است. در هر حال به باور من براي فرهنگ سازي، در وهله اول بايد زمينه شناخت كيفي زمان، سپس نظم و برنامه ريزي بهره وري از وقت را آموخت و توسعه داد. اين امور نياز به برنامه ريزي كلان مديريت هاي فرهنگي، اجتماعي دارد تا به شيوه هاي متنوع، جايگاه و ارزش وقت را به لايه هاي اجتماع بشناسانند. خانواده ها نيز لازم است نحوه تنظيم و تقسيم بندي زمان و تاثيرش را در تحصيل دانش، زندگي و علايق انساني به بچه ها بياموزند البته اين مستلزم آن است كه خود والدين، دخل و خرج و رفتارشان نظم و برنامه داشته باشد و نيز بر مبناي ارزش وقت، امور زندگيشان طبقه بندي شده باشد.»
آسيب شناسي مديريت
از عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي، نظرشان را درباره آسيب شناسي خلأ عملي مديريت زمان، جويا مي شوم. پاسخ وي بيانگر كلي محورهاي آفات مديريتي است، از جمله نبود اصل عمل مفيد مديريت، مغشوش بودن و بي سرانجامي امور، تصور ناصحيح از مفهوم برنامه ريزي و ... است.
وي مي گويد: «انجام كارهاي فوري، مانع امور مهم و تلفن هاي مداوم و غيرضروري اغلب باعث هدر رفتن زمان مفيد مي شوند. از ديگر عوامل آفات، برگزاري جلسات طولاني است كه دليل خستگي و فشردگي اعصاب مي شوند.
وي با طرح چنين شرايط، نداشتن اولويت بندي انجام كارها و واماندگي صورت پذيري امور اصلي، پذيرفتن كارهايي كه در تخصص و يا توانايي نيست مضاف به اين كه مديريت اگر اهداف روشني براي زندگي كاري و شغلي خود نداشته باشد، سبب ايجاد تنش هاي عصبي، كسالت و پشت گوش انداختن و تاخير پاره اي از امور با اهميت مي شوند.» وي در ادامه مي افزايد: «مديريت آسيب پذير هنگامي كه نمي تواند برخي از كارها را تا حصول نتيجه گيري سروسامان دهد، همواره با انبوهي از كارهاي نيمه تمام مواجه خواهد شد و در نگاه ديگران نيز فردي بي مسئوليت و بداخلاق محسوب مي شود. چنين مديريت، پيوسته افسوس زمان از دست رفته را مي خورد و زماني هم براي استراحت، تفريح و گذراندن در كنار اعضاي خانواده خود نخواهد داشت.»
«دكتر صمدي» در پايان سخنان خود مي گويد: «همانگونه كه بدوا اظهار شد» اگر زمان را مديريت كنيم، قطعا براي انجام كارهاي فردا نيز آمادگي بيشتري خواهيم داشت. در جريان كارهاي روزمره روي مسايل مهم و ضروري تمركز خواهيم داشت و انرژي كمتري از دست خواهيم داد. در چنين شرايط، به اهداف خود اعم از كوتاه و يا بلندمدت دست خواهيم يافت، فشار و نگراني كمتري متوجه مان خواهد شد و سرانجام روز كاري را با احساس موفقيت به شب استراحت مي رسانيم و در نهايت، رضايت و انگيزه بالاتر و عملكرد بهتري نصيب انسان مي شود.»

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14