(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 13 دي 1388- شماره 19549
 

نگاهي به سريال «بانو»
تلاشي نحيف در اين رواق مقرنس
ارتباط سريال بانو با وقايع روز
خبر هايي از سينماي ايران
حضور پررنگ سينماي دفاع مقدس در جشنواره فيلم فجر
ماه در محاق!



نگاهي به سريال «بانو»
تلاشي نحيف در اين رواق مقرنس

محمدرضا محقق
از چند سال پيش كه با پخش سريال مناسبتي محرم، «شب دهم» جلوه اي بكر و ايده اي بديع، توانست فضاي بسيار جذاب، اثربخش و قابل دفاعي را در ميان مردم پديد آورد و تحسين همگان را برانگيزد، اين روند سريال سازي با افت و خير اما با تداومي باقي، امسال هم در سيماي جمهوري اسلامي نمايان شد و سريال «بانو» تقريبا با نوعي جلوه پردازي از همان دست كه در «شب دهم» و يا در سريال دو سال پيش «ايراندخت» شاهدش بوديم، نمايان شد.
سريال «بانو» با انتخاب فضاي تصويري هميشه دوست داشتني ايران قديم و همان مولفه ها و نشانه هاي متناسب با اين فضا، از نقش و نگارها گرفته تا آدم ها و مكان ها و لباس ها و حتي حرف ها و ديالوگ ها، و البته زمان بندي تاريخي كه، بستر داستاني و موقعيت روايي اثر را مشخص مي كرد، يعني زمان رضاخان و حوادث سياسي و اجتماعي آن دوران، تصويري در اين مختصات را فراهم آورد.
در سريال «بانو» كه با حضور تني چند از بازيگران حرفه اي و قدر سينماي ايران، جلوه خاصي يافت و البته فراز و فرودي خاص تر هم نصيب خود كرد(!) به جهت نوساني كه در امر بازيگري و ميزانسن تصويرش پديد آمد، نتوانست به تناسب اين حضور و متريال آن موقعيت تاريخي و بستر روايي اش، به موفقيت در خوري دست يابد.
آنچه به لحاظ مضموني و محتوايي در اين سريال و اقرانش در سال هاي پيش پي گرفته شده نوعي تزريق نمايه و نشانه با استفاده از موقعيتي تاريخي از بحث عزاداري و عاشورا، در داستان خاص آن است كه البته هميشه محصول موفقي ارائه نداده است.
اگر به تجربه ساخت و پرداخت اين آثار توجه كنيم مي توانيم از «شب دهم» به عنوان نمونه قابل اهميت و بسيار خوب و موفق اين گونه آثار مناسبتي نام ببريم و شايد پر بيراه نباشد اگر شب دهم را بهترين سريال مناسبتي سيما در طول سالهاي اخير بدانيم و بناميم.
آنچه در «شب دهم» به خوبي و درستي رخ داد، پيوند درست و دقيق داستان، مضمون عاشورايي، ميزانسن به جا و متناسب و بازي هاي گاه حيرت آور و شاخصي بود كه همگي در خدمت ارائه تصوير ملهم از مضموني ناب و ايده اي بكر و جذاب بود.
«شب دهم» آنقدر خوب و گيرا و دوست داشتني ارائه شد كه همان وقت خبر رسيد كه مردماني براي ديدن سريال، از روستايي به روستاي ديگر مي روند و پاي تلويزيون مي نشينند! اين تجربه اما ديگر در امثال و اقرانش تكرار نشد.
آنچه «بانو» را از جهات مناسبتي قابل توجه مي كند همان ايده تا حدودي تكراري است كه بستري تاريخي را به همراه وقايع و مراتبش، زمينه داستان گويي نويسنده و كارگردانش مي كرد، اما اين كه اين داستان گويي تا چه حد بتواند در بردارنده مولفه هاي جذاب و نوآمد باشد و تا چه حد در داستانگويي و درگير كردن فعال مخاطب موفق، جاي سوال و ترديد جدي است.
شايد يكي از ايرادهاي «بانو» در اين باشد كه نتوانسته است آن پيوند مضموني را ميان داستان اصلي اش و نشانه گذاري هاي تاريخي و محرم به وجود آورد. درست همان اتفاقي كه در سريال «شب دهم» به زيبايي و جذابيت هرچه تمام تر به وقوع پيوست و پديدار شدن عشق آسماني و الهي و اهورايي را در امتداد و به پيوست عشق حقيقي آدميزادي، در يك تصويرگري حرفه اي و لطيف و پرخون، به منصه ظهور و بروزي تصويري و معرفتي رساند.
سريال «بانو» البته در ديالوگ نويسي، اتفاق خجسته اي بود و توانست در عين خلل و فرجي كه داشت، نوعي از ديالوگ نويسي روان، فاخر و استوار را كه تطبيقي نسبي با آن زمان و زمانه روايي هم داشت، به وجود آورد.اما به جز اين وجه قابل ستايش و بسيار ارزشمند، عدم همنواختي و هماهنگي در تناسب و گيرايي و همگرايي بازيگران، تداخل بي ظرافت داستان اصلي و بطني، با مضامين تزريقي و نيز نوعي لغزندگي و فرسايش در ساير مولفه ها مثل شخصيت پردازي و اتصال روايت ها و كشش يكنواخت داستاني در بستر قصه سريال، از جمله ايرادهاي كار بود.
گذشته از اين كه در برخي موارد و شاخصه هاي ساخت، نوعي اخذ، و اقتباس نه چندان سودمند، از آثار ديگر، در اين كار ديده مي شود كه نتوانست مفيد فايده باشد و صرفا تلقي نوعي درماندگي را در ايده و ابداع، به ذهن مخاطب تداعي كرد.
با اين همه ، سريال «بانو» در ميانه همه اين معايب و آن چند حسن دلپذير، نتوانست آنچنان كه بايد و شايد از پس اين مناسبت عظيم و آن داستان، خود پندارانه متين و موقر و پر و پيمان برآيد و بردل نشيند. دريغ!

 



ارتباط سريال بانو با وقايع روز

آرش فهيم
«بانو» مجموعه شبكه سوم سيما به مناسبت محرم، بدون شك يكي از مهم ترين سريال هاي مناسبتي تلويزيون در سال هاي اخير است. اهميت اين سريال در ارتباط معنادار آن با وقايع روز جامعه ماست.
البته طبيعي است كه اثر هنري تاريخي و به طور كلي «تاريخ»، به خصوص آنجا كه به بطن و متن جامعه مي پردازد، ديگر موضوعي درباره گذشته نيست، بلكه اتفاقاً در چنين مواردي، آنچه تجلي مي يابد، حال و آينده است. هم از اين رو، فرد يا اجتماعي كه گذشته را بهتر مي شناسد، كمتر مرتكب اشتباه و خطا مي شود. بنابراين پرداختن به تاريخ در رسانه ها، از جمله سينما و تلويزيون اهميت دارد و بخشي از سياستگذاري فرهنگي جامعه ما نيز بايد به اين موضوع اختصاص يابد. همان طور كه بخشي از سياستگذاري سينماي آمريكا عليه ايران نيز در فيلم هاي تاريخي مثل «اسكندر» و «300» نمايان شد. نكته حائز اهميت اين است كه در اين دو فيلم ضدايراني هاليوود، تاريخ، بهانه اي براي تحليل و بازگويي مسائل استراتژيك و ايدئولوژيك است.
مجموعه تلويزيوني «بانو» به كارگرداني فريد سجادي حسيني نيز از همين نوع فيلم هاي تاريخي تأويل گرا و استراتژيك است كه به افزايش خودآگاهي و بينشمندي تاريخي مخاطب خود كمك مي كند. اين فيلم، گرچه با محوريت زماني دوره حكومت رضاخان و در شهري به نام يزد به تصوير كشيده شده است. اما ضمن اشاراتي به يك تاريخ زنده و پويا، به نام عاشورا، به خوبي با مسائل امروزين قابل تطبيق است.
روايت «بانو» تنها حكايت استبداد رضاشاهي نيست، بلكه ترسيم «ديكتاتوري لائيك غربگراي مذهب ستيز» است. انتخاب شهر يزد به عنوان مكان وقوع رويدادن رويدادهاي اين اثر نيز، به خاطر بافت سنتي و مذهبي اين شهر است. در اين سريال از يك طرف، عقبه پروژه دين زدايي از ايران و از طرف ديگر، ستيز و رويارويي با خواسته و تمايل اكثريت مردم به تصوير درآمده است. «بانو» تاريخ استبداد و ديكتاتوري مدرن جامعه ايران است. جرياني كه هويت و ماهيت آن مردم ستيزي و اسلام زدايي است. نسل جوان ما در اين مجموعه به خوبي مي بيند كه سابقه مقابله با هيئت هاي عزاداري حسيني(ع) به چه زماني برمي گردد. از قضا، نمايش ماجراي ممنوعيت برگزاري عزاداري براي سيدالشهدا(ع) توسط رضاشاه در سريال «بانو»، همزمان شد با آشوب هاي روزعاشورا و حمله و سنگ پراني به هيئت هاي حسيني از سوي فرقه هاي غربگراي جديد .
نسل جوان ما، با سريال هايي چون «بانو»
مي بيند كه ديكتاتورها به خاطر منافعشان، روزگاري با شعار تمدن و پيشرفت به مبارزه با خواسته ها و آرمان هاي اكثريت مردم كشورمان، كه مسلمان و متدين بوده اند برخاستند و امروز با شعار دموكراسي به نفي رأي اكثريت! در هر حال، استبداد داخلي- كه همواره همدست استعمار خارجي بوده است- با شعارهاي فريبنده جلو مي آيد؛ يك روز تجدد و تمدن و يك روز دموكراسي.
در سريال «بانو» ديديم كه سكولارها و غرب زده ها، چرا در پي جدايي دين از سياست(!) هستند و از نقش پيشوايي و رهبري روحانيت انقلابي مي ترسند. در يكي از قسمت هاي اين سريال ديديم كه ديكتاتورها، يكي از روحانيون شهر را تنها به خاطر سخنراني درباره عاشورا و بيان ظلم ستيزي امام حسين(ع) بازداشت كردند. امروز نيز استمرار «روحيه رضاشاهي» و «ارباب رعيتي » بيان حقايق ديني، از جمله منش عدالت خواهانه، رهايي طلبانه و ضد استعماري مكتب ما را «دخالت دين در سياست» مي دانند. آري! «بانو» زبان حال تقابل ديكتاتورها، از گذشته تا امروز با «دين» و «مردم» است.

 



خبر هايي از سينماي ايران
حضور پررنگ سينماي دفاع مقدس در جشنواره فيلم فجر

حضور احتمالي 8 فيلم سينمايي در جشنواره بيست و هشتم فيلم فجر باعث شده است تا پس از مدت ها سينماي دفاع مقدس حضور پررنگي را در مهمترين رويداد سينمايي كشور داشته باشد.
جشنواره بيست و هشتم در حالي امسال ميزبان احتمالي 8 فيلم عصر روز دهم، گزارش مريم، بيداري روياها، شب واقعه، زمهرير، دوباره پرواز كن، نفوذي و در چشم باد خواهد بود كه در كنار آنها نمايش سه فيلم سينمايي با محوريت انقلاب اسلامي كه سال گذشته نتوانستند خود را به جشنواره برسانند، جشنواره امسال را به لحاظ تعدد سوژه هاي دفاع مقدسي و انقلابي در كنار يك فيلم ديني وضعيت مطلوبي قرار داده است.
خبرگزاري فارس گزارش داد كه فيلم هاي «بيداري»، «يك گزارش واقعي»، «كيميا و خاك» به همراه نسخه سينمايي «در چشم باد» كه سه مقطع مختلف از تاريخ معاصر ايران را به تصوير مي كشند، فيلمهاي انقلابي جشنواره بيست و هشتم هستند كه در كنار دو پروژه ديني «ناسپاس» و «ملك سليمان» با دستمايه قرار دادن مسائل ديني، مذهبي، تاريخ اسلام و دفاع مقدس در پي حفظ و انتقال معنوي ارزش ها هستند كه اين آمار نسبت به جشنواره فيلم فجر در سال گذشته، جالب توجه است.
در اين گزارش، خلاصه اي از وضعيت توليد، موضوع و مختصري از داستان تعدادي از اين آثار سينمايي كه به اشكال گوناگون به دفاع مقدس پرداخته اند، آورده شده است.
شب واقعه
فيلم سينمايي «شب واقعه» كاري از شهرام اسدي است كه براساس زندگي شهيد درياقلي سوراني ساخته مي شود و اسدي 7 سال بعد از «به من نگاه كن» بار ديگر در جشنواره حاضر مي شود.
اين فيلم كه روايتي آزاد از واقعه اي حقيقي است، علاوه بر حضور حميد فرخ نژاد در نقش درياقلي با برخي از بازيگران بومي و محلي آبادان فيلمبرداري شده است.
فيلمنامه «شب واقعه» را همايون شهنواز نوشته است كه درباره مردي است كه در حاشيه شهر آبادان زندگي مي كند و قبل از همه متوجه پيشروي نيروهاي عراقي مي شود و در نهايت خالق حماسه اي عظيم در ابتداي جنگ مي شود.
سيداحمد ميرعلائي تهيه كنندگي اين فيلم را بر عهده دارد.
عصر روز دهم
داستان «عصر روز دهم» فيلم از خرمشهر و در دوران جنگ ايران و عراق آغاز مي شود و زندگي يك خانواده را به تصوير مي كشد، جنگ باعث جدايي آن ها مي شود و بعد از وقايع ديگري از جمله سقوط صدام و جنگ آمريكا و عراق آن ها همديگر را پيدا مي كنند.
در خلاصه داستان اين فيلم آمده است: دكتر مريم شيرازي با گروهي از پزشكان هلال احمر براي كمك به مردم عراق عازم اين كشور مي شود و تصميم به جستجو براي يافتن خواهر گمشده اش مي گيرد.
پروژه «عصر روز دهم» براي اولين بار توسط مرحوم رسول ملاقلي پور مطرح شد و اين كارگردان حتي براي ديدن لوكيشن هاي فيلم سفرهايي به كربلا داشت اما با درگذشت وي، پروژه به شكل ديگري و اين بار توسط «مجتبي راعي» از ديگر فيلمسازان سينماي كشور ساخته مي شود.
مجتبي راعي از سينماگران پيشگام سينماي دفاع مقدس (با فيلم هاي انسان و اسلحه و تونل) است و فيلم هايي چون «جاي امن»، «غزال»، «تولد يك پروانه»، «جنگجوي پيروز» و «سال سخت در خمين» را ساخته است.
گزارش مريم
فيلم «گزارش مريم» در مدت زمان 100 دقيقه با مضمون نوجوان، عشق و دفاع مقدس ساخته شده است.
در اين فيلم فرامرز قريبيان، نيلوفر محبي، عليرضا اوسيوند، ليلا بوشهري، رضا فياضي، عطيه غبيشاوي، صدرا حجازي، فريد لطف آور، يوسف زغورزاده، مريم برنجاني، فرخنده زاهدي، علي غبيشاوي و حوريه كعبي به ايفاي نقش مي پردازند.
در خلاصه داستان اين فيلم چنين آمده است: دكتر پارسا براي راه اندازي يك بيمارستان تخصصي به همراه دخترش بهار عازم منطقه خرمشهر است. بين پدر و دختر سكوت قهرآلودي برقرار است كه به ظاهر به اين سفر مربوط مي شود. در آنجا بهار دفترچه خاطرات دختركي همسن و سال خود به نام مريم را مي يابد كه چند سال پيش در چنين روزي آن را افتتاح كرده است. يعني چند روز مانده به بازگشايي مدارس و آغاز جنگ ايران و عراق! سرخوشي دخترانه مريم در خاطرات صفحات اول دفترچه و ناگهان شروع تهاجم بي امان دشمن به شهر كوچك آنان و اشاره دخترك به عشقي كه در سينه دارد، بهار را به خواندن دفترچه ترغيب مي سازد. مريم عاشق جوان انترني است كه در تنها درمانگاه آن شهر فعاليت مي كند و بهار مي پندارد كه مي تواند آن مرد پدر او باشد!...
بيداري روياها
«بيداري روياها» فيلمي اجتماعي است كه نگاهي هم به دفاع مقدس دارد. فيلمنامه اين فيلم را محمدرضا گوهري و باشه آهنگر به طور مشترك نوشته اند.
«امين حيايي» در اين فيلم، نقشي كاملاً جدي دارد و در شخصيت برادر يك شهيد ظاهر مي شود.
علاوه بر امين حيايي، هنگامه قاضياني، سارا خوييني ها، حميد فرخ نژاد، حبيب دهقان نسب، آرزو قنبريان و فريبا جديكار نيز در اين فيلم حضور دارند.
براساس اين گزارش، فيلم «بيداري روياها» كه احتمال تغيير عنوان آن وجود دارد، همچون فيلم موفق قبلي اين كارگردان تحت عنوان «فرزند خاك»، نگاه جديدي به موضوع دفاع مقدس و گوشه اي از اتفاقات و حوادث بعد از آن دوران، در خانواده ايثارگران را به تصوير مي كشد. گفته مي شود «امين حيايي» براي تمرين نقش ويژه اي كه در فيلم بر عهده دارد، نزديك 2 ماه در محل هاي فيلمبرداري- كه حاشيه تهران است- تمرين كرده است و «هنگامه قاضياني» نيز پس از حضور درخشانش در فيلم «به همين سادگي»، نقش ويژه اي را با نام «رخشانه»
بر عهده دارد و سفرش به آلمان را به خاطر حضور در فضاي تكان دهنده شروع فيلم نيمه كاره رها كرده است.
در چشم باد
«مسعود جعفري جوزاني» بار ديگر و پس از مدت ها باز هم با فيلمي فاخر در جشنواره ملي ايران حاضر خواهد شد و گفته مي شود جوزاني نسخه سينمايي «در چشم باد» را به جشنواره فجر مي آرود.
«مسعود جعفري جوزاني» كه اين روزها آخرين مراحل توليد نسخه تلويزيوني «در چشم باد» را همزمان با نمايش هفتگي آن در آمريكا پشت سرمي گذارد، در صورت موافقت، نسخه سينمايي مجموعه تلويزيوني «در چشم باد» را نيز براي حضور در جشنواره فجر امسال آماده خواهد كرد.
كارگردان آثاري چون «بلوغ»، «دل و دشنه»، «يك مرد يك خرس»، «در مسير تبدباد»، «شير سنگي» و «جاده هاي سرد» با آماده شدن اين سريال و در صورت موافقت تلويزيون، قصد دارم نسخه سينمايي اين مجموعه تلويزيوني را جهت حضور در بيست و هشتمين جشنواره فيلم فجر آماده كند.
«در چشم باد» نيمه دوم سال 1381 به كارگرداني «مسعود جعفري جوزاني» جلوي دوربين رفت. اين سريال به بررسي اوضاع اجتماعي ايران در اواخر عصر قاجار، مبارزات مردمي، ضعف حكومت حاكمان در اين دوران و در واقع حاشيه هاي پيروزي انقلاب اسلامي و روزهاي فتح خرمشهر مي پردازد. براي توليد اين مجموعه تلويزيوني به منابعي چون خاطرات سياستمداران - فرماندهان دوران دفاع مقدس - افسران و درجه داران در دوران مختلف تاريخي رجوع شده است.
دوباره پرواز كن
فيلمنامه «دوباره پرواز كن» به كارگرداني «محمدعلي طالبي» در ژانر دفاع مقدس و در قالب فيلم هاي گروه سني كودك و نوجوان، براساس كتاب «تابستان و غاز سفيد»، نوشته «مژگان شيخي» كه چندي پيش طي قراردادي، امتياز آن به مؤسسه فرهنگي هنري شاهد واگذار شده، به نگارش درآمده است.
فيلم سينمايي «دوباره پرواز كن» به دوران جنگ و زندگي خانواده اي در شهر اهواز مي پردازد كه بر اثر بمباران خانه شان را از دست مي دهند و زندگي آنها دستخوش حوادثي مي شود...
معصومه شكوري ايفاگر نقش نخست اين فيلم است و «پيام اريس» نقش پسر داستان را بازي مي كند. سعيد يكه نام، يونس ظفري، رويا استقلال طلب، ديگر بازيگران كودك فيلم هستند.
زمهرير
داستان «زمهرير» كه اثري عاشقانه است از امروز شروع مي شود، به ديروز و جنگ برمي گردد و دوباره به امروز و فردا خواهد رسيد.
اين فيلم دومين كار سينمايي «علي روئين تن» پس از فيلم «دلشكسته» است كه فيلمنامه آن بارها بازنويسي شده و با پروداكشني گسترده كار خواهد شد.
نيوشا ضيغمي، شيلا خداداد، افسانه بايگان، امين تارخ، محسن تنابنده، ابوالفضل پورعرب، وحيد جليلوند، رحمان حقيقي، هادي ديباجي، فرود روئين تن، جمشيد شاه محمدي، مهوش صبركن، ميثم كاوياني وجمشيد مشايخي بازيگران اين فيلم هستند.
از نكات قابل توجه در اين فيلم مي توان به آهنگسازي مجدد «مجيد انتظامي» پس از دوري چهارساله از ساخت موسيقي فيلم اشاره كرد.
نفوذي
داستان «نفوذي» درباره اسيري كه بعد از 20 سال دوري از خانواده، به وطن برمي گردد اما وقتي به ايران مي رسد دستگير و زنداني مي شود و...
در اين فيلم امير جعفري (در نقش اسير)، جمشيد هاشم پور، نسرين مقانلو، محمد كاسبي، قاسم زارع، هوشنگ توكلي، مهران رجبي، رامين راستاد، علي رام نورايي، امير دلاوري، سياوش خيرابي، امير غفارمنش و نزار سامرايي نقش كرده اند.
از ديگر عوامل آن مي توان از داوود اميريان به عنوان نويسنده، سعيد سهيلي مشاور كارگردان، كامبيز دارابي دستيار يك كارگردان و برنامه ريز، حسن پويا مدير فيلمبرداري، اردشير ايران نژاد مدير توليد، فرامرز بادرام پور طراح صحنه و بابك شعاعي طراح گريم نام برد.
اين فيلم را «احمد كاوري» و «احمد فيوضي» كارگرداني كرده اند كه «حسن ايوبي» آن را تدوين كرده است و «آريا عظيمي نژاد» براي «نفوذي» موسيقي ساخته است.
سرمايه گذاري «نفوذي» را سيما فيلم، بنياد سينمايي فارابي و محراب فيلم به طور مشترك برعهده دارند و حسن عليمرداني به همراه جمال شورجه
تهيه كنندگان آن هستند.

 



ماه در محاق!

علي اكبر باقري ارومي
نويسنده: حميد آذرنگ
كارگردان: حسين مسافر آستانه
اجرا در تالار وحدت
حسين مسافر آستانه بعد از پانزده سال كار مستمر با گروه نمايشي خورشيد كاروان، تجربه نويني از تئاتر مذهبي را در پيش گرفت و از دو سال پيش اجراي آن را شروع كرد كه امسال براي سومين بار اين نمايش مذهبي ملهم از فرهنگ عاشورا روي صحنه رفته است. اين كار مذهبي پيرامون شخصيت حضرت عباس است و نام نمايش نيز اين را مي گويد؛ « در قاب ماه»!
نكته اول اين است كه هنرمندي كه مورد لطف خدا قرار گرفته و محبت به امام حسين(ع) در قلبش لانه كرده اگر بخواهد مي تواند قرن ها قلم بدست گيرد و راجع به عاشورا بنگارد؛ آن قدر امام حسين و يارانش عظمت دارند كه نه قلم را بر انتهاي آن وقوفي خواهد بود و نه اين كه جوهر قلم كفاف اين كار را خواهد داشت. ولي بايد يك نكته را هم دانست و بر آن تأكيد كرد. ظرافت اين قلم در طول تاريخ اين است كه درست بنگارد، شفاف معرفي كند، و اگر خيال پردازي هم مي خواهد بكند در راستاي شعاع حقيقت امام حسين(ع) و ياران با وفايش باشد.
اين كه آذرنگ به عنوان نويسندأ اين كار خواسته، طراحي راجع به قامت پرفروغ حضرت ابوفاضل را در صحنه نمايش درام، عملي نمايد بسيار جاي خوشبختي است، ولي سختي اين كار در عين آساني آن است. يعني ابتدا نويسنده با غوري در تاريخ در خواهد يافت كه حضرت عباس فرزند ارشد همسر دوم اميرالمؤمنين فاطمه بني كلاب است! خصوصيات فراوان و شاخصه هاي عملي زيادي در وي است كه مي توان از آنها به عنوان شاخصه هاي ممتازي نام برد كه وي را برجسته كرده و در روز عاشورا تجلي يافته است و به راستي عباس بن علي بن ابيطالب، شخصيتي سهل الوصول و در عين حال ممتنع الوصول است. از آن دست شخصيت هايي كه جز در وجود خود حسين بن علي نمي توان سراغ كرد. بنابراين وقتي ما مي گوئيم « در قاب ماه» يعني استعاره اي از قمر منير بني هاشم، يعني خود را روي لبأ تيز تيغ قرار داده ايم و بايد با هوشياري وارد اين عرصه يعني قلم زدني دراماتيك در مورد شخصيتي چون حضرت ابوفاضل عباس بن علي شويم. خوب اينها فرض آن انتظاري است كه تماشاگر اين نمايش با خود دارد. وقتي نمايش آغاز مي شود و گام به گام كه جلو مي رود مي بينيم كه به وضعيت كوفه آن زمان پرداخته مي شود و آمدن شمر و ابن سعد و پيمان شكني كوفيان و آمادگي آنان براي مقابله با امام حسين، از اينجا شخصيت هاي استعاري و اسطوره اي پيدايشان مي شود و موازي با داستان نمايش آنان نيز حركت مي كنند. اين را به حساب مقدمه داستان مي گذاريم و فرض مان بر اين است كه گل داستان يعني سرگذشت حضرت عباس از دل اين مقدمه بيرون خواهد آمد، اما متأسفانه تا انتهاي نمايش هم صبر مي كنيم و موضوع اصلي داستان كه نمايش به نام آن مهر خورده است هيچ گاه محوريت نمي يابد. در واقع، در اين نمايش، رابطه درست و منطقي بين حضرت عباس و وقايع كربلا و وقايع كوفه ديده نمي شود و شخصيت شاخص ايشان به طور شفاف معرفي نمي شود. آذرنگ نمايش نامه نويس خوبي است ولي هر نمايش نامه نويس خوبي لزوماً نمي تواند يك اتوبيوگراف نويس دراماتيك خوب از آب درآيد. متأسفانه در نمايش نامه
« در قاب ماه» اصل موضوع در حاشيه قرار گرفته است. به اين ترتيب محوريت داستان در رابطه با تم آن زاويه پيدا كرده است. اين زاويه موجب فراموشي تم اصلي و اصلي شدن تم فرعي شده است. اين است كه « در قاب ماه» در محاق واقع شده و شرح وقايع كوفه، خيانت و تطميع كوفيان و داستان هاي فرعي زيادي كه در رابطه با حضرت ابوالفضل العباس سلام الله عليه هم قرار ندارد، جاي داستان اصلي مي نشيند. در اينجا واقعاً نويسنده تكليف مخاطب را هم روشن نمي كند، چون هر چقدر منتظر مي مانيم كه ببينيم اين ماه (قمر منير بني هاشم) چطور طليعه خود را آشكار مي كند نمي توانيم به اين منظور نائل شويم، خوب بروشور را مي نگريم قاب ماه منظور از اين ماه نمي تواند جز قمربني هاشم باشد و وقايع فرعي هم هيچ كمكي به آويزان كردن اين قاب در منظر دلمان نمي انجامد. آيا بهتر نبود كه نام نمايش را چيز ديگري مي گذاشتيد؟ مثلا تاريخ كوفيان!؟
ولي خوب نام نمايش شما ماه در قاب است و اين يعني يك خطاي بزرگ! اشتباه ديگر در اين نمايش تكرار صحنه هايي است كه ما اتفاقاً در اغلب نمايش هاي تعزيه يا در «خورشيد كاروان» ديده بوديم. فقط صحنه هايي از لحظه هاي وداع حضرت ابوالفضل با اهل خيام بدان اضافه شده است كه صحنه هاي واقعاً دردناكي است و حزن افزا! ولي متاسفانه اين صحنه ها به يك ساختار دراماتيك وصل نيست! زنجيره ساختار نمايشي در آن بر محوريت خاصي بنا نهاده نشده است.
ما وقتي به غور در مورد شخصيت حضرت ابوالفضل العباس بپردازيم مسلماً مشخص خواهد شد كه چه از زمان نوجواني در مدينه و چه از زمان جواني در كوفه ،شجاعت و دلاوري ها در جنگ جمل، شجاعت و دلاوري در جنگ صفين و بعد وقايع سياسي دوران حسن بن علي(ع) و بعد ادامه زندگي در كنار امام حسين (ع) توامان با موضع گيري هاي سياسي و اجتماعي است.
ضعف ديگر نمايشنامه اين كار از اينجا مشخص مي شود؛ اين نمايشنامه اگر به جاي اتكا و محوريت خويش بر آن واقعه تاريخي و به كار بردن استعارات و تمثيلات بسياري كه در اين نمايش نويسنده ناچار از استفاده آنها گرديده است، شخصيت محوري را برمي گزيد متن كار بسيار جذاب تر مي شد. پرداختن به شخصيت ها. بجاي وقايع نگاري مي توانست اين حسن را داشته باشد كه ما را به زواياي پنهان شخصيتي مانند حضرت عباس قبل از عاشورا نيز آشناتر گرداند و قدرت مانور ما را روي شاخصه هاي شخصيتي ايشان بيشتر تشديد نمايد. در واقع نويسنده مي توانست براي ما شخصيت شاخص ايشان را بهتر معرفي نمايد و به طور دراماتيك به زندگي آن حضرت بپردازد. ولي متاسفانه چنين نشد و ما به عوض اينكه از زاويه ديد شخصيت به نقل ماجراي كربلا برسيم حتي نتوانسته ايم از زاويه خود ماجراي كربلا به تبيين اين شخصيت والامقام دست يابيم.
عيب كار در كجاست؟!
پرداختن به واقعه كربلا از منظر كليات، يكي از اساسي ترين مشكلات تئاتر صحنه اي در اين گونه موارد است. حتي در مورد تعزيه نيز اين عيب عمده يعني عدم توجه به شخصيت ها را نمي بينيم. هم حوادث و هم شخصيت ها در تعزيه ما به اندازه كافي تجزيه و تحليل كرده و بدان مي پردازيم، حتي عملكردهاي جزيي و حتي رفتارشناسي متناسب و ساختاري درتعزيه به وفور به چشم مي خورد - ولي در نمايشي مانند «ماه در قاب» با اينكه در دوره اي به سر مي بريم كه از لحاظ تجربه هنرهاي نمايشي و حتي ديدن تجربيات شبيه خوانان دويست يا سيصد سال از آغازين روزهاي ابداع هنر نمايشي تعزيه از آنان جلوتر هستيم ولي متاسفانه گويا اين تجربه را نداريم. چرا كه حتي با كمي تيزبيني به اين هنر ننگريسته و آن را بيشتر يك هنر تزييني ديده ايم تا يك هنر مؤثر در ادوار بعدي!
وگرنه در مورد شخصيت ممتاز عاشوراي حسيني - حضرت ابوالفضل - در تعزيه به اندازه كافي دقايق و لطائفي داريم كه بتوان بر آنها تكيه كرد و آنها را پايه و اساس شناخت ايشان قرار داد.
اي كاش مي شد در اين نمايش ما به اين زواياي پنهان شخصيت بي بديل حضرت عباس پي مي برديم! اي كاش مي شد اگر براي فرض مثال كوفيان جاهل را سكوي پرتاب شناخت سطحي از دين اسلام قرار داديم در كنار آن به شخصيت بي بديل حضرت ابوفاضل مي پرداختيم، روي آن تامل مي كرديم، اي كاش مي شد در اين نمايش به مساله محوري آب و حمله حيدري حضرت عباس در جنگ صفين براي رهايي شريعه در آن زمان بيشتر پرداخته مي شد اينها زواياي پنهان يكي از شخصيت هاي كربلاست. كربلا هر چند در يك نيم روز به اتمام رسيد ولي نبايد غافل بود كه آن ميزان خلوص افراد حاضر در سپاه امام حسين(ع) بود كه داغ كربلا را جانسوزتر كرد. آن داغي كه كربلا به دل تاريخ گذارد از اين روست كه انسان هايي به معناي واقعي از عباد و زهاد و به معناي واقعي مجاهد كه در آن روزگاران كمتر مي شد سراغ داشت توسط مردمي كه از دين فقط پوسته اي نازك را براي خود در عنوان انتخاب كرده بودند كشته شدند و به شهادت رسيدند.كربلا مملو از اين شخصيت هايي است كه همه به سطح بالايي از تقوي و مجاهدت و ولايت پذيري رسيده بودند. اين امر يعني به خصوص ولايت پذيري حضرت عباس بسيار مهم است كه متاسفانه در اين نمايش مورد تاكيد قرار نگرفته است.چه خوب بود كه نويسنده حداقل در اجراي مجدد اين نمايش در سال جديد و با توجه به مسائل اخير و خصوصاً هجمه بر ولايت پذيري واصل بديع و ساختاري ولايت فقيه كه دوباره ما را وصل به ولايت ائمه نمود، اين نكته را پررنگ تر در نمايش موكد مي كرد . آنچه باعث شخيص شدن حضرت عباس گرديده همين ولايت پذيري ايشان از ساير قهرمانان تاريخي است.خصوصا اين كه اين امر را ما ناشي از معرفت و شناخت اين شخصيت بدانيم.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14