(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 16 دي 1388- شماره 19552
 

20 نكته درباره بيانيه شماره 17 اردوگاه فتنه
فرافكني هاي يك ورشكسته سياسي



20 نكته درباره بيانيه شماره 17 اردوگاه فتنه
فرافكني هاي يك ورشكسته سياسي

مهدي سعيدي
حماسه ميليوني حضور ملت در «راهپيمايي برائت از منافقين»، دستاوردهاي بسياري داشت و موجب شد تا منافقين و اغتشاشگران به لانه هاي خود پناه بردند. در اين بين رهبر فتنه سبز كه بعد از حوادث و جنايات عاشورا سكوت اختيار كرده بود، مجبور به اعلام نظر شد و بيانيه اي جديد صادر نمود تا مواضع خود را در قبال اين حوادث اعلام نمايد.
مروري بر فرازهاي مختلف اين بيانيه نشان مي دهد كه نويسنده باز هم همچون بيانيه هاي پيشين خود آسمان و زمين را به هم بافته تا در ذيل كلمات و عبارات «حقيقت» را كتمان نمايد. اين نوشته كه در اوج بي انصافي و بي اخلاقي، و قدرت طلبي و نفاق نوشته شده است، به كلاف سردرگمي شباهت دارد كه براي فهم آن بايد رمز گشايي شود تا اغراض نويسنده براي مخاطب مشخص گردد.
1- موسوي در تلاش است تا خود را از حوادث تلخ روز عاشورا مبري سازد، لذا ادعا مي كند كه چون در اين زمينه بيانيه اي صادر نكرده لذا ريشه اين اقدام را بايد در جاي ديگري جستجو نمود. ما نيز بر اين باوريم كه مدتهاست كار از دست موسوي و كروبي خارج شده و صحنه گردان اين عرصه كسان ديگري هستند كه موسوي و كروبي را نيز به بازي گرفته اند. اما مسئله آن است كه اين سران فتنه بودند كه زمينه ساز اين شرايط شده و تا عدم برائت كامل از اين حوادث نام ايشان در صدر فهرست مجرمان اين حوادث باقي خواهد ماند.
2- وي بلافاصله مدعي با ناديده گرفتن دستهاي پشت پرده سناريوي «محرم سبز» از جمله گروهك منافقين و سران خارج نشين كودتاي مخملين همچون سازگارا و مخملباف و... تلاش دارد تا اين اقدام جنايت آميز را حركت «ملت خداجوي»!؟ معرفي كند كه با استفاده از «شبكه هاي وسيع اجتماعي و مدني كه در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خودجوش شكل گرفته است»!؟ طراحي شده است! چنين گزارش تحريف آميزي از جنايات روز عاشورا نه تنها واقعيات را تغيير نمي دهد، بلكه افكار عمومي را بيش از پيش نسبت به سران فتنه سبز بي اعتماد مي سازد. مدعياني كه در روز روشن دروغ مي گويند و رقيب را متهم به دروغگويي مي كنند.
3- موسوي اوباش فتنه گر را «عزاداران حسيني» مي خواند كه در اين روز مقدس حسين حسين گويان! (بخوانيد ميرحسين! ميرحسين! گويان) به صورت مسالمت آميز و بدون شعارهاي تند روانه ميدانها و مسيرهايي شدند كه خود انتخاب كرده بودند!
در اين ميان معلوم نيست موسوي در مورد چه حوادثي صحبت مي كند و كدام صحنه را شرح مي دهد! آنچه به گزارش قريب به اتفاق تمامي حاضرين در صحنه بدست مي آيد، در روز عاشورا عده اي اوباش كه با قيافه هاي آراسته كه شباهتي نيز به عزاداران حسيني نداشت، كف و سوت زنان و هلهله كشان- كه بيش از هر چيز صحنه حمله سپاهيان عمرسعد به خيمه هاي اباعبدالله را در عصر عاشورا تداعي مي كرد- به خيابانها ريخته بودند كه با شعارهاي اهانت آميز به آموزه هاي ناب اسلام و تفكر حضرت امام خميني(ره)، خيابانهاي پايتخت را تخريب و به آشوب بكشانند!
اين گروه در اين روز به دعوت و تحريك عناصر معلوم الحالي چون «نوري زاد» لندن نشين، شعارهاي خود را تندتر كرده و اين بار اصل نظام جمهوري اسلامي را نشانه رفته بودند.
4- وي در اقدامي فرافكنانه از «خشونت هاي غيرقابل باوري» سخن مي گويد كه توسط «نيروهاي لباس شخصي كه امروز هويت آنها بر كسي پوشيده نيست»! صورت گرفته است. اقداماتي چون «زير كردن راهپيمايان»، «به زير انداختن افراد بي گناه از روي پل ها و بلندي ها، «تيراندازي و ترورها». موسوي در اين عبارات تلاش دارد تا با دروغگويي و تحريف حقايق، از بار گناه هواداران اوباشش بكاهد و با برائت آنها از جنايات صورت گرفته، نيروهاي انتظامي و بسيج را مسئول قتلهاي صورت گرفته در اين روز معرفي نمايد. اين در حالي است كه تمامي مدارك موثق از كشته شدن اغلب اين افراد توسط آشوبگران خبر مي دهد. در اين روز نيروي انتظامي از هيچ سلاح گرمي بهره نجسته و از سويي ديگر بسيج در اين روز در صحنه درگيري ها حضور نداشته است، چرا كه ملت حزب الله و بسيجي در اين ساعات در هيئات عزاداري سالار شهيدان مشغول عزاداري بودند.
5- در ادامه موسوي در حالي سخن از تخريب مشروعيت نظام مي زند كه چشم خود را بر حضور ميليوني ملت در روز چهارشنبه و در راهپيمايي «برائت از منافقين» بسته است و در بيانيه اش اشاره به آن ندارد. معلوم نيست وي تا به كي چشم بر حقايق خواهد بست و در حمايت از جمعي اوباش هوادار خود، آنها را مردم خطاب خواهد نمود!
6- بخش تعجب برانگيز و فرافكنانه ديگر اين بيانيه گريزي است كه موسوي به يكباره به نقد عملكرد دولت دهم مي زند و مي نويسد: «با مشكلات بر زمين مانده اقتصادي و معيشتي كشور كه به دليل ضعف مفرط دولت روزبروز وخيم تر مي شود چه مي كنيد؟ با چه پشتوانه اي از كارآمدي و انسجام ملي و سياست خارجي مؤثر، سايه قطعنامه ها و امتيازخواهي هاي بيشتر را در سطح بين الملل از سر كشور و ملتمان دور مي كنيد؟»
گويا موسوي فراموش كرده است كه بخش عمده اي از مشكلات فوق ماحصل و نتيجه رفتار غيرقانوني وي و هوادارانش در بعد از انتخابات بوده است. براستي چه كساني قريب هفت ماه است كه نظام را درگير مسائل حاشيه و قدرت طلبانه خود كرده و توان و انرژي كشور را به هدر داده اند؟ چه كساني ايجاد اختلاف كرده و تسليم قانون و راي ملت نشده اند و بر طبل تقلب و تفرقه و رويارويي كوفتند! چه كساني زمينه هاي سوءاستفاده و تشديد فشارهاي بيگانگان و دشمنان خارجي نظام اسلامي را فراهم آورده اند؟ بيگانگاني كه به صراحت تشديد فشارهاي خود عليه نظام اسلامي را در راستاي حمايت از موسوي اعلام كرده اند!
7- راهپيمايي باشكوه و تاريخي ملت در برابر آشوبگران هوادار موسوي در روز عاشورا، و اعلام انزجار از سران فتنه كه با فرياد بلند و خشم انقلاب ملت همراه بود و در شعارهاي ايشان تعين يافته بود، موسوي را چنان به خشم آورده كه اعلام مي دارد: «بنده به صراحت و روشني مي گويم فرمان اعدام و قتل و زنداني كروبي و موسوي و امثال ما مشكل را حل نخواهد كرد!» وي البته تلاش دارد تا بار ديگر با تحريف حقايق اين شعارها را به تريبونهاي رسمي نظام منسوب نمايد كه قصد هدايت مردم را داشتند، غافل از اينكه تمامي حاضرين در صحنه راهپيمايي ديدند و شنيدند كه اين توده هاي به خشم آمده ملت بودند كه با تمام وجود شعار «مرگ بر منافق» سر داده بودند!
البته موسوي كه به نظر مي رسد حسابي از جان خود ترسيده است! بلافاصله مي نويسد: «سخنان روز چهارشنبه ميدان انقلاب و قبل از آن نمازجمعه هفته پيش دانشگاه كه توسط چهره هاي منتسب به نظام ايراد گرديد، نتايج هر نوع اقدام تروريستي را مستقيما به سمت كانون نشانه خواهد رفت و گره مشكل بحران كنوني را ناگشودني خواهد ساخت.»
موسوي فريب كارانه در برابر شعار «مرگ بر موسوي» ملت در راهپيمايي ميليوني روز چهارشنبه، طلب شهادت كرده و آرزومند است كه با شهداي بعد از انتخابات محشور شود! البته مشخص نمي كند كه منظور از شهداي بعد از انتخابات چه كساني هستند! آيا منظور بسيجياني هستند كه توسط اوباش حامي موسوي به شهادت رسيده اند يا «شهداي ساختگي» ستاد جنگ رواني كودتاگران كه آمار آنها هر روز در حال افزايش است و يا معدود افرادي كه در فتنه و آشوب ساخته شده توسط هواداران موسوي، خونشان بي دليل ريخته شده ا ست! وي فراموش كرده است طبق تمامي آموزه هاي قرآني و رهنمودهاي اهل بيت(ع)، خون كسي كه در برابر حكومت اسلامي ايستاده باشد و قصد براندازي آن را دارد، به هدر است و در مورد او به جاي اصطلاح «شهادت» بايد از واژه «هلاكت» استفاده شود!
وي در حالي كه نشانه هاي پيري و فرسودگي در كلامش آشكار است، جملات مشهور حضرت امام(ره) را به اشتباه و تحريف شده بر زبان مي آورد كه «بكشيد ما را، ما نيرومندتر مي شويم.» اصل عبارت امام راحل كه در پيام تسليت شهادت استاد شهيد مرتضي مطهري صادر شده چنين است: «بكشيد ما را؛ ملت ما بيدارتر مي شود.»
8- موسوي تاكيد مي كند كه «بنده به صراحت مي گويم تا وجود يك بحران جدي در كشور به رسميت شناخته نشود، راهي براي خروج از مشكلات و مسائل پيدا نخواهد شد.» معلوم نيست تاكيد بر پذيرش وجود بحران در كشور چه تاثيري بر صورت مسئله دارد. به فرض پذيرش ادعاي موسوي در وجود بحران در كشور، راه حل مواجه با بحران و خروج از مشكلات بوجود آمده، برخورد با بحران آفرينان است! كساني كه هر روز بر طبل اختلاف زده و تلاش دارند تا آشوبگران را به صحنه آورده تا با بحران آفريني مطالبات قدرت طلبانه خود را دنبال نمايند.
9- موسوي همچنين مدعي مي شود كه نظام براي «كسب امتيازهاي جناحي و كينه ورزي» گروهك منافقين را بار ديگر زنده كرده است! موسوي كه گويا قصد دارد تا به هيچ وجه حقايق را نبيند، چشم خود را بر اظهارات اين ايام سران گروهك منافقين بسته است و حتي حقايقي چون دستگيري برخي اعضاي منافقين در فتنه كه خود ايجاد كرده است را نيز نمي بيند! البته اين يكي از ويژگيهاي منحصر به فرد سران جبهه دوم خرداد است كه همواره جريان اصولگرا را به «توهم توطئه» متهم مي سازند.
10- موسوي در ادامه تلاش دارد تا جريان خود را جرياني اصولگرا و معتقد به آرمانهاي اهل بيت(ع) و آموزه هاي حضرت امام(ره) نشان دهد. اين در حالي است كه مهمترين ركن انديشه سياسي حضرت امام كه ولايت مطلقه فقيه باشد، با صراحت از سوي هواداران موسوي در اين روزها نفي شده است. بازي با كلمات و ادعاهاي روشنفكرانه اي چون «اعتقاد تفسير رحماني از اسلام» پاسخ مناسب براي ابهامات ايجاد شده در افكار عمومي نسبت به ادعاي خط امامي بودن اين جريان نيست. اسلام ناب محمدي(ص) و خط امام(ره) شاخصه هايي دارد كه بهتر است موسوي به وفاداري خود و هوادارانش به آنها به زبان اعتراف نمايد و در رفتار سياسي نيز به آن ملزم باشد و از كساني كه مخالف اين آرمانها و شاخصه ها هستند برائت بجويد. تنها در اين صورت است كه خواهد توانست از زير اتهامات و بدبيني هاي ايجاد شده در افكار عمومي خارج شود.
11-موسوي مدعي است كه وي و دوستانش «پاي بندان سرسخت استقلال كشور» مي باشند اما معلوم نيست كه نشانه هاي اين پايبندي چيست؟ حمايت هاي همه جانبه رسانه هاي بيگانه از فتنه سبز، پناه بردن بخش قابل توجه از سران و هواداران فتنه سبز به دامان بيگانه (افرادي چون: مهاجراني، گنجي، سازگارا، مخملباف، بشريه، كديور، سروش، گوگوش و...) حمايت مالي بيگانگان از كودتاي مخملين موسوي، حمايت سفارتخانه هاي خارجي از آشوبگران در تهران، افزايش تحريم ها و فشارهاي بين المللي عليه دولت دهم و نظام اسلامي در حمايت از فتنه گران، حكايت از آن دارد كه اين جريان براي كسب قدرت حاضرند از تمامي منافع ملي كشور از جمله ركن اساسي «استقلال» بگذرند و پاي بيگانگان را به اختلافات دروني و رقابت هاي سياسي داخلي كشور بكشانند.
12-دروغ ترين و طنزترين فراز اين بيانيه آنجايي است كه موسوي مدعي مي شود: «جنبش سبز مخالف دروغ است و آنرا آفتي خانمان برانداز براي كشور مي داند و از اين رو دروغ هاي سياسي و امنيتي و اقتصادي و فرهنگي و امثال آنرا خطري بزرگ براي كشور مي دانيم.»
مروري بر دروغ هايي كه موسوي و هواداران وي تنها در جريان انتخابات تا به امروز هر روز از طريق رسانه هاي دروغ پرداز خود داده اند، مثنوي هفتاد من كاغذ است كه فهرست كردن كامل آن خارج از حوصله اين نوشتار است و البته فرازهاي مختلف اين بيانيه نمونه جالبي از اين دروغ پردازي هاست!
13-اعلام اينكه «ما نه آمريكايي هستيم و نه انگليسي» و اينكه «مضحك است كه بما تهمت اهانت به قرآن، عاشوراي امام حسين يا پاره كردن عكس حضرت امام قدس سره زده شود. مسلماً حرمت شكني اگر در روز عاشورا صورت گرفته باشد مورد تأييد ما نيست»، تنها عبارات قابل توجه و اميدبخشي است كه خوانندگان اين بيانيه را به توبه و بازگشت اين جريان به مسير صحيح اميدوار مي سازد. البته اين اعلام برائت زباني نيازمند الزامات عملي نيز مي باشد كه موسوي و هوادارانش بايد خود را ملزم به آن نمايند وگرنه افكار عمومي اين ادعا را نيز تنها فريبي تزويرآميز براي فرار از معركه ايجاد شده تحليل خواهد نمود.
14-موسوي قبل از ارائه شروط خود براي پايان دادن به فتنه، يادآور مي شود كه تغيير وضعيت كنوني و بازگشت كامل آرامش به كشور يك «فرآيند تدريجي» است (بخوانيد فرسايشي!) كه به اين زودي ها محقق نخواهد شد. بدين معنا كه فتنه گران همچنان بر فتنه گري ادامه خواهند داد و به تدريج و با امتياز گرفتن از نظام ممكن است كه گام هايي را به عقب گذاشته و اجازه دهند كه جامعه روي آسايش را بعد از مدتها ببيند! ادبيات سهم خواهانه و تهديدآميز موسوي نشان مي دهد كه وي همچنان به حمايت اغتشاشگران حامي خود چشم دوخته است و مي خواهد به پشتوانه رفتار آشوبگرانه آنها از نظام اسلامي امتياز بگيرد، غافل از آنكه دوران «شعبان بي مخ ها» به سر آمده و آشوبگران كوچك تر از آنند كه بخواهند در معادلات سياسي كشور نقشي ايفا نمايند.
15-بخش پاياني موسوي معرفي خود به عنوان يك حكيم جامعه شناس و منجي است كه در ظاهر راهكارهايي حكيمانه و مشفقانه در پنج بند براي عبور از بحران ارائه داده است! اما در واقع بايد آن را شروطي براي پايان دادن به فتنه دانست! نكته قابل توجه عدم الزام موسوي به پايان دادن به فتنه گري است. موسوي مشخص نكرده كه آيا با تحقق همه اين خواستها آيا تضميني وجود دارد كه وي و هوادارانش به فتنه ها پايان دهند، يا اينكه در گام بعدي خواسته هاي جديدتري را براي پايان دادن به فتنه طرح خواهند نمود!؟
16- بند اول اين راهكارها تاكيد بر مساله اي است كه همواره در سه دهه اخير در كشور اجرا شده و آوردن آن در اينجا تنها از كينه موسوي نسبت به دولت دهم حكايت دارد. «اعلام مسئوليت پذيري مستقيم دولت درمقابل ملت و مجلس و قوه قضائيه «پيام بند اول است كه در دولتها و مجالس مختلف از جمله دولت نهم و دهم اين امر جاري و ساري بوده است. به جرات مي توان گفت كه بيشترين نظارتها توسط مجلس در زمان استقرار دولت نهم و دهم بوده كه قابل مقايسه با هيچ يك از دولت هاي پيشين نيست. مروري بر لوايح رد و اصلاحي دولت نهم و دهم در مجلس، ميزان طرح سوال و استيضاح هيئت وزيران، تصويب طرح تحقيق و تفحص از بخشهاي مختلف زير مجموعه قوه مجريه، به خوبي نشان مي دهد كه اين ادعاي مطرح شده توسط موسوي همچون ديگر ادعاهاي وي دروغي بيش نبوده و در زمان حاكميت دولت نهم و دهم، مجلس و دولت به وظايف قانوني خود در قبال يكديگر پايبند بوده اند.
17- بند دوم اين راهكارها، تلاش براي گرفتن امتياز مبني بر امكان ادامه حيات سياسي فتنه گران در انتخابات بعدي است. فتنه گران و جريان هاي سياسي حامي آن به خوبي مي دانند با توجه به رفتار سياسي بروز داده شده در انتخابات دهم، بي شك طبق اصول صريح قانون اساسي و قانون انتخابات صلاحيت لازم براي نامزد شدن در انتخابات بعدي را نخواهند داشت، لذا تلاش دارند تا به نحوي پايان دادن به فتنه را مشروط به الزاماتي قانوني براي تداوم حيات سياسي خود كنند. «تدوين قانون شفاف و اعتماد برانگيز براي انتخاباتها به نوعي كه اعتماد ملت را به يك رقابت آزاد و منصفانه و بدون خدعه و دخالت قانع سازد.» و اينكه «قانون فوق بايد شركت همه ملت را عليرغم تفاوت در آراء و انديشه ها تضمين كند و جلوي دخالت هاي سليقه اي و جناحي دست اندركاران نظام را در همه سطوح منتفي سازد» دقيقا با همين هدف پيشنهاد شده و خلاصه كلام آن كنار گذاشتن وظايف قانوني شوراي نگهبان در نظارت استصوابي بر انتخابات است، تا راه براي حضور مجدد فتنه گران در انتخابات بعدي از جمله انتخابات شوراها و مجلس فراهم آيد.
18- بند سوم بيانيه موسوي درخواست «آزادي زندانيان سياسي و احياء حيثيت و آبروي آنهاست»! اين درخواست غيرقانوني موسوي درحال مطرح مي شود كه وي در بند اول خواستار حركت قواي سه گانه در چارچوب وظايف قانوني شده بود. اينكه چطور موسوي حتي حاضر نيست به راي دستگاه قضايي تمكين كند و آنگاه دم از قانونگرايي مي زند و تلاش دارد تا با اين درخواست دادگاه و قاضي مستقل را تحت فشار قرار دهد نشانه ديگر دروغگويي و رفتار نفاق گونه وي مي باشد.
همچنين تاكيد بر «احياء حيثيت و آبروي» مجرميني كه در اقدامات غيرقانوني بعداز انتخابات نقش داشته اند نيز با هدف ايجاد فضا براي تداوم حيات سياسي اين افراد صورت گرفته است. مجرميني كه طبق قانون موجود انتخابات صلاحيت تصدي پست هاي كليدي را نخواهند داشت.
در پس موضوع «احياء حيثيت و آبروي» اين مجرمين معناي ديگري نيز نهفته است و آن پذيرش اشتباه نظام در مواجهه با خط نفاق و كودتاگران سبزپوش است. اين عمل به معناي بيگناه دانستن سران فتنه بوده و پذيرش اين مساله است كه مسئولين نظام در برخورد با فتنه گران اشتباه كرده اند! در اصل آنها جريان پاكي بودند كه به حق! نسبت به نتايج انتخابات اعتراض داشته و جريان رقيب كه در انتخابات تقلب كرده بود! با استفاده از قدرت نظامي خود به سركوب اين بيگناهان پرداخت و برخي از سران آنها را دستگير نمود. اين درحالي است كه مبتني بر اسناد دقيق و محكمه پسند دستگير شدگان، مجرميني بودند كه در قالب سناريويي از پيش تعيين شده بر عليه نظام اسلامي اقدام كرده اند.
19- بند چهارم به آزادي مطبوعات و رسانه ها و اجازه نشر مجدد روزنامه هاي توقيف شده اشاره دارد، بدون آنكه تلاش نمايد تعريف صريح و دقيقي از آزادي رسانه ارائه دهد. مطبوعات و رسانه هاي توقيف شده همگي در چارچوب قانون بسته شده اند و مبتني بر قانون مي توان از فعاليت مجدد آنها سخن گفت.
البته با دقت در پيشينه نظرات موسوي و همفكران او مي توان گفت منظور وي از آزادي رسانه به نحوي كه «نگاهها را از آنسوي مرزها به شكوفايي خلاقيت سياسي و فرهنگي و اجتماعي داخلي بگردد»! آن است كه به همان كساني كه امروز رسانه هاي فارسي زبان بيگانگان را اداره مي كنند (امثال مهاجراني، گنجي، سازگارا، مخملباف و...) و اتفاقاً اغلب آنها از همراهان و هواداران جبهه دوم خرداد بودند (و البته امروز به دامان بيگانگان پناه برده اند)، اجازه داده شود تا به داخل آمده و بطور رسمي و قانوني! به ترويج عقايد خود بپردازند! آنگاه است كه ديگر نگاهها از بيرون متوجه خلاقيت! داخلي مي شود!
20- در بند آخر «به رسميت شناختن حقوق مردم براي اجتماعات قانوني و تشكيل احزاب و تشكل ها و پايبندي به اصل 27قانون اساسي» تأكيد شده است و از نظام خواسته تا اجازه برگزاري تجمعات به گروههاي سياسي داده شود.
در اين باره بايد گفت اين اصل قانوني بيش از 30سال است كه در نظام جمهوري اسلامي درحال اجراست و گروهها و تشكلهاي سياسي مختلف در مناسبات گوناگون بارها تجمعات قانوني خود را با دريافت مجوز از نهادهاي ذي ربط برگزار كرده اند كه آخرين نمونه تجمعات انتخاباتي پيش از برگزاري انتخابات 22خرداد است. اگر مشي نظام بر جلوگيري از برگزاري اين تجمعات بود، دهها تجمع و گردهمايي مختلف هواداران موسوي و كروبي در خيابانها و ميادين مختلف شهرها، قبل از انتخابات دهم رياست جمهوري چگونه برگزار شد؟ اما اگر منظور موسوي از اصل 27 قانون اساسي، اجازه نظام به احزاب براي «اردوكشي هاي خياباني» و كشاندن هواداران به خيابان براي ايجاد آشوب و بلوا و تبديل كردن تظاهرات خياباني به اهرام فشاري براي اثرگذاري بر نهادهاي قانوني، و پيگيري مطالبات حزبي از طريق فشارهاي خياباني به جاي راهكارهاي قانوني است، بايد گفت اين تفسير ناصوابي از اصل 27قانون اساسي بوده و نه تنها نظام اسلامي بلكه هيچ نظام سياسي ديگر نيز چنين اجازه اي را صادر نخواهد نمود.
البته كسي كه اقدامات آشوبگران هتاك در تجاوز به حقوق ملت و حمله به عزاداران حسيني در روز عاشورا را «مردمي خداجوي» و «عزاداران حسيني» معرفي مي كند كه در اين روز مقدس حسين حسين گويان به صورت مسالمت آميز! و بدون شعارهاي تند روانه! به صحنه آمدند، كاملاً معلوم است كه منظورش از «برسميت شناختن حقوق مردم براي اجتماعات قانوني» چيست!
به هرحال راهكارهاي موسوي را بايد سهم خواهي و شروطي دانست كه وي براي پايان دادن به فتنه پيش روي نظام قرار داده است. شروطي كه پذيرش آن به معناي مهر تائيدي بر اقدامات غيرقانوني فتنه گران بعد از انتخابات 22خرداد است و اين درحالي است كه اجراي آن شروط نيز نمي تواند ضمانتي براي پايان فتنه ها باشد.
در نهايت اينكه اين اقدام انحرافي را مي توان از منظري ديگر در راستاي ايجاد جريان خبري جديدي براي تحت الشعاع قرار دادن راهپيمايي تاريخي «برائت از منافقين» ملت و عدم پيگيري مطالبات تظاهرات كنندگان دانست كه خواستار برخورد قاطع با فتنه گران شده بودند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14