(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 7 بهمن 1388- شماره 19570
 

ماهيت شناسي وهابيت نوين



ماهيت شناسي وهابيت نوين

يكي از مهم ترين انگيزه هاي تحرك و تهاجم وهابيت در سطح منطقه و كشورهاي اسلامي، ترس ووحشت آنان از گسترش فرهنگ برخاسته از انقلاب اسلامي، بيداري و خودآگاهي قرآن محور در ميان جوانان و دانشمندان تحصيل كرده و استقبال آنان از اين حركت اصيل و مذهب نوراني مطابق با سنت راستين و ناب محمدي(صلي الله عليه و آله وسلم) است، كه با پي جوئي رفتار آنان مي توان عمق وحشت آنان را از نفوذ بيداري و آگاهي مسلمانان امروز از اسلام واقعي و مكتب انقلاب اسلامي درك نمود. بدين ترتيب شاهد آن هستيم كه چگونه با جنايات شرربار خود كه با حمايت حاكمان غربي و حاميان پر عناد مذهبي آن، نام جهاد في سبيل الله و اصلاح ديني به خود گرفته است تصرفات سياسي خود را صبغه مذهبي داده و آن را مقدس جلوه مي دهند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي اهداف نويافته و وجديدي توسط جريانات افراطي-انحرافي مخالف بيداري نوين اسلامي بويژه در سران وهابيت، مورد تعقيب رهبران و هدايت گران پشت پرده مخالف با ج.ا.ا. در سطح خاورميانه و غرب قرار گرفته اند. در اين مجموعه جغرافيايي تفكر انقلاب اسلامي بنا به دلايل متعددي از سوي گروههاي وهابي مورد تخطئه و كوچك نمائي قرار گرفت. در كشوري كه اكثريت مردم آن داراي دين و مذهب ريشه دار پويا و انسان سازي بوده اند هجوم تفكرات سست و بي پايه فرقه گرايي و تحجر مي تواند موجب تفرقه و اختلاف شده تا نتايج حاصله آن بتواند زندگي توام با ثبات و آرامش مخالفان اشغالگري و حضور غرب در كشورهاي اسلامي را بعد از انقلاب اسلامي زائل و تضعيف نمايد.
و اگر اين هدف را معادل تفكر صهيونيسم به عنوان يك منشأ فكري و سياسي تاثيرگذار در عرصه تضعيف تفكر انقلاب اسلامي به عنوان يكي از «راس يك مثلث» فرض كنيم، به يقين بعد از جويش نقش غرب و استكبار جهاني در ضلع دوم مثلث آنچه باعث تكميل «ضلع سوم» اين مثلث شده است، نقش و عمل سران و حاكمان وهابي برخي كشورهاي عربي، بويژه عربستان سعودي از سياستهاي صهيونيستي و غربي براي تحقق اين اهداف بارز است. دريادار سرتيب «ايوب صبري» سرپرست مدرسه عالي نيروي دريايي در دولت عثماني در خاطرات و دست نوشته هاي خود مي نويسد «عبدالعزيز بن سعود» كه تحت تأثير «محمدبن عبدالوهاب» قرار داشت كه در پي عداوت خود با دولت عثماني زمينه تسلط صهيونيستها را در فلسطين فراهم آورد در اولين سخنراني خود به شيوخ قبايل گفت: ما بايد همه شهرها و آباديها را به تصرف خود درآوريم و احكام و عقايد خود را به آنان بياموزيم... براي تحقق بخشيدن به اين آرزو ناگزير هستيم كه عالمان اهل سنت را كه مدعي پيروي از سنت نبويه و شريعت شريفه محمديه هستند از روي زمين برداريم و به عبارت ديگر مشركاني كه خود را به عنوان علماي اهل سنت قلمداد مي كنند از دم شمشير بگذرانيم به ويژه علماي سرشناس و مورد توجه را زيرا تا اينها زنده هستند هم كيشان ما روي خوشي نخواهند ديد از اين رهگذر بايد نخست كساني را كه به عنوان عالم خودنمايي مي كنند ريشه كن نمود سپس به سمت بغداد حركت كرد و آن را از دست عثمانيان خارج كرد.
اساسي ترين علتي كه موجب بروز اين گونه رفتارهاي مطلق انگار در وهابيت گرديد بي ترديد بي اعتبار سازي عنصر عقل، انديشه و منطق و جايگزين كردن سليقه افراد و رهبران جاه طلب عرب در رسيدن به ايده آل هاي قومي و فرقه اي مي باشد و اين برخلاف تعاليم دين مبين اسلام و موجب بروز انحرافات كليدي و مبنائي و تمسك به كفار گرديده است كه تأكيد زيادي بر تفكر، حكمت، منطق، رحمت و احسان به همنوعان و مسلمانان نموده است. شايد حدود دو قرن بود كه دنياي شرق به طور كلي و دنياي اسلام به طور اخص با تحولات جهاني روبرو و موفق گردانيد. بازتاب انديشه ها، چالشها و تحولات بعد از رنسانس، انقلاب كبير فرانسه و پس از آن انقلابات علمي و صنعتي در اروپا در شرق اسلام موجب بيداري رهبران شده و ملتهاي مسلمان و متفكرين اسلامي در برابر دستاوردهاي جديد تمدن و فرهنگ غرب قرار گرفتند ولي اين تفوق با تفرقه افكني موفق استعمار تا يك قرن به خمودي گرائيد و سردمداري اين حركت به وهابيون سپرده شد.
حضرت آيت الله العظمي صافي از مراجع بزرگوار تقليد در بيان تبعات اين رخداد مي نويسد: هنگامي كه كتاب «العواصم من القواصم» را خواندم، از جديت و تلاش اين گروه براي تفرقه ميان مسلمانان شگفت زده شدم، و به حق سوگند، به ذهنم خطور نمي كند كه در عصر حاضر يك مسلماني براي دور كردن مسلمانان از همديگر و ايجاد اختلاف ميان آنان اين چنين كوشش كند و همه مصلحان و مناديان وحدت را به ناداني و دروغ گويي و نفاق و حيله، متهم سازد. و بالاترين مصيبت اينجاست كه اين كتاب توسط دانشگاه بزرگ مدينه منوره چاپ و منتشر مي شود. دانشگاهي كه در آن شيخ محمد مغراوي از نويسندگان مشهور وهابي در آن بر اين باور است كه: با گسترش مذهب تشيع در ميان جوان هاي مشرق زمين، بيم آن را دارم كه اين فرهنگ در ميان جوان هاي مغرب زمين نيز گسترده شود: «بعد انتشرا المذهب الاثني عشري في مشرق العالم الاسلامي، فخفت علي الشباب في بلاد المغرب...»
باور و اعتقادي كه اين رهبر وهابي در آن تنها نيست و ديگران نيز منافع خود را درپي توسعه انقلاب اسلامي درخطر ميدانند. بگونه اي كه مارك پالمر، رئيس كميته خطر كنوني (Commitee on the Present Danger) در گفت وگويي با روزنامه نيويورك تايمز اين حقيقت را براي كاخ سفيد آشكار ساخت كه ايران به لحاظ مكتب تشيع و تركيب آن با وسعت سرزميني، جمعيت، كيفيت نيروي انساني، امكانات نظامي، منابع طبيعي سرشار و موقعيت جغرافيايي ممتاز در منطقه و قلب نظام بين المللي به قدرتي كم بديل تبديل گرديده و ديگر نمي توان آن را با يورش نظامي سرنگون نمود. به عبارت ديگر اجماع رهبران كاخ سفيد بر اين است كه ايران با يورش نظامي قابل سرنگوني نيست. با چنين مفروضي مي توان اتصال سه رأس اين مثلث توطئه را مشاهده كرد كه چگونه با تكميل راهكارهاي مختلفي از سوي مراكز راهبردي آمريكا تجميع مي شوند. جمع بندي همه اينها، اين بود كه تنها راه باقي مانده بي ثبات سازي كشور در عرصه قومي مذهبي متبلور است، كه نتيجه آن بايد در قالب براندازي نرم صورت گيرد. در اين راهبرد، گام وحشت و نارضايتي قومي مذهبي بايد بتواند جوانان، زنان، دانشجويان، كارگران، جامعه هنري، فرهيختگان و... را در قالب جبهه نخست سربازان جنگ جديد قرار داده و موجبات عقب نشيني حكومت اسلامي در ايران و تضعيف جايگاه ولايت فقيه را فراهم آورد.
با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و ايجاد توسعه تفكر ضد تحجر و خيزش بيدارگونه مسلمانان در منطقه خاورميانه، جنبش وهابيت با ايجاد شبكه هاي فرهنگي و سايت هاي ضدشيعي سعي در جلوگيري از همه گيري اين تفكر نمود هرچند اين شبكه هدف ظاهري خود را توسعه اخلاص در توحيد و جنگ با شرك و بت پرستي قلمداد كرد اما واقعيت اين جنبش چه از جهت فكري و چه از منظر عملي اين هدف را تأييد نكرده و عملاً عرصه تاريخي و آينده پيش روي آن جز تاريكي، ظلم و وحشت را نويد نمي دهد و اين عملكرد در قبال رويكرد جهانيان به شناخت مكتب انقلاب اسلامي و يادگار امام خميني(ره)، كه مايه ترس و هراس صهيونيست ها و قدرتمندان جهان در رأس آنان آمريكا و هم پيمانان آنان شد، وهابيت را به وحشت انداخته كه اگر اين فكر و انديشه در منطقه گسترش يابد، و در نتيجه حكومت هاي دست نشانده آنان را متزلزل سازد؛ در همين راستا بار ديگر اشتباه تاريخي خود را در دست نشاندگي استكبار تكرار نموده و خود را به منافع حياتي غرب پيوند دادند و آنان نيز كه با تجربه تاريخي خود فرقه هاي ساختگي و مذاهب گمنام و اقليت هاي فكري و مذهبي را عامل توسعه اختلاف و برتري مي دانستند براين شدند تا از اين طريق چهره انقلاب اسلامي را مخدوش سازند و مانع از نشر افكار آزاديخواهانه آن گردند و در اين ميان وهابيت نقش عمده اي به عهده گرفت زيرا نام اسلام و خادم الحرمين را بر خود داشت و ازنظر قدرت مالي و ديگر امكانات نيز، مي توانست در اين مورد، كارساز باشد؛ لذا پس از نااميدي در كسب موفقيت در دفاع مقدس، كارگزاران اين آيين ساختگي، درمورد تشيع به نشر كتاب ها و مقاله هاي فراوان و مصاحبه ها و برنامه هاي تلويزيوني پرداختند كه هدف از آن ارائه تصوير غيرمنطقي و غيرقابل قبول از تشيع بود. شيخ عبدالله الغنيمان استاد «الجامعه الاسلاميه» در مدينه منوره در توجيه عملكرد تفرقه افكنانه وهابيت و توصيه به حملات جنايت بار مي گويد: «ان الوهابين علي يقين بأن المذهب (الاثني عشر) هو الذي سوف يجذب اليه كل اهل السنه و كل الوهابيين في المستقبل القريب» (وهابيون به يقين دريافته اند، تنها مذهبي كه در آينده، اهل سنت و وهابيت را به طرف خود جذب خواهد كرد، همان مذهب شيعه امامي است.) لذا تلاش مي شود تا در وهابيت علاوه بر باز توليد چهره خشن حاكميتي اوليه در دهه هاي نخستين قرن بيستم (1913م) كه در راه استقرار خود، با كمك اربابان قدرتمند مانند انگلستان، هرگونه صداي مخالف مانند آل رشيد در كويت و شرفاي مكه را سركوب نمودند، با مصادره شعارهاي اصولگرا، عدالت طلب، ضدتبعيض و جهان محور كه از آن انقلاب اسلامي بوده است چهره پنهان و منفور خود را در نزد ملتهاي عرب پنهان كنند و با اتكاء بر قدرت نفت و ثروت فراوان كشورهاي عربي مهم ترين شكل بي ثبات سازي ايران را در حوزه دامن زدن به منازعات و مطالبات قومي، فرقه اي، صنفي و... دنبال كنند در بازبيني گزارش جيمز بيكر و لي هميلتون در ششم دسامبر 2006 پيرامون سياست آمريكا در عراق آمده است: در صورتي كه ايران حمايت خود را از شيعيان عراق متوقف نكنند(!) بايد ناامني داخلي در اين كشور با اطلاعي كه از تكثر قومي- مذهبي ايران دارد افزايش داد تا ادامه ناامني در عراق به صورت بازي با حاصل جمع منفي تغيير شكل دهد. لذا بديهي است كه شكل گيري لشكر جهنگوي شاخه بلوچستان ايران، مجاهدين اهل سنت ايران را به همراه دفاع از تشكيل جمعيت الوفاق و حمايت از دبير اول آن و همچنين دفاع از برخي از احزاب دست ساز و پشتيباني وسيع از گروه تروريستي موسوم به جندالله به رهبري عبدالمالك ريگي و ساير مخالفان نظام و راه اندازي رسانه هاي قومي تحت عناوين شبكه الاهواز و شبكه المستقبلات تحت حمايت غرب به راحتي و سريع در سطح منطقه شكل گرفته و فعال شده تا موجبات بي ثباتي ايران گردند. لوتواك از مشاوران سابق وزير دفاع و از عناصر سابق ارتش در خصوص تضعيف جمهوري اسلامي ايران مي گويد: تضعيف ايران مي تواند از طريق كمك به گروه هاي اقليت مذهبي جهت تجزيه كشور انجام شود. آنان مي توانند با توسعه فعاليت هاي تبليغاتي و مذهبي خود به دنبال اختيارات تام هويتي و مذهبي خود باشند و اين هدايت بعد از چندي سبب شد كه تخريب گرايان سعي كنند با بمب گذاري ها در مراكز مذهبي و متعاقبا انتساب آن به اهل تسنن به تعارضات مذهبي دامن بزنند. در واقع اين حركت آمريكا و صهيونيسم عربي در تداوم حمايت هاي اين كشور از عبدالمالك ريگي بود كه در اطراف مرزهاي ايران شيعه كشي را تابوي كسب قدرت و سرمايه گذاري نمايند.
دكتر عصام العماد، فارغ التحصيل دانشگاه «الامام محمد بن سعود» در رياض و شاگرد بن باز (مفتي اعظم سعودي) و امام جماعت يكي از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلغين وهابيت در يمن كه كتابي نيز در اثبات كفر و شرك شيعه تحت عنوان: «اصله بين الاثني عشريه و فرق الغلاه» نوشته است در كتابي كه به تازگي به مناسبت گرويدن خود به مذهب جعفري تاليف نموده، مي نويسد: با مطالعه كتاب هايي كه وهابيت در سال هاي اخير نوشته اند. به يقين درمي يابيم كه آنان احساس كرده اند كه تنها مذهب آينده، همان مذهب شيعه اماميه است.
به طور قطع، در دنياي كنوني، غير از كشور ايران، هيچ دولت اسلامي كه قانون و مقررات حاكم بر آن كشور، برخاسته از قرآن و سنت صحيح (متجلي در تشيع اثنا عشري) باشد، وجود ندارد. در اين ميان، كشور عربستان به جهت قداستي كه حرمين شريفين به آن بخشيده و در نگاه مسلمانان جهان به عنوان مهبط وحي و كانون نزول قرآن و سرزمين پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) جايگاه برتري جويانه اي را در نفي تشيع و مخالفت با دولت اسلامي ايران به عهده گرفته است، دارد. در ايران اسلامي و بين مردم سني مذهب ساكن در مناطق مرزي كمتر حوزه و منطقه جمعيتي سني نشين از تبليغات سعوديان وهابي در امان مانده و اين مسئله پس از پيروزي انقلاب اسلامي تشديد شده است. در مدارس علميه اهل سنت، ديده شده است كه كتاب هاي ابن تيميه و محمدبن عبدالوهاب به صورت آشكار براي طلاب تدريس و ديگر كتاب هاي وهابيان به صورت اهدايي بين طلاب و روحانيان منطقه توزيع مي شود. جزاير قشم و كيش به دليل نزديك بودن به كشورهاي خليج و شنيدن و ديدن صدا و تصوير راديوها و تلويزيون هاي منطقه، كه آيين وهابيت را تبليغ و از نظام شيعي حاكم بر ايران اسلامي انتقاد و بدگويي مي كنند، نيز در معرض آسيب و حتي خطر گرايش قرار دارند.
در چنين دوران سختي كه مسلمانان به همدلي و همكاري بر ضد دشمن مشترك نياز حياتي داشته و دارند، وهابيت تاكنون موجب شده است تا، مسلمانان و پيروان مذاهب مختلف آن به جرم شفاعت خواهي از پاكان و زيارت قبور اولياي خدا، مشرك، بت پرست و واجب القتل خوانده شده و عرب هاي باديه نشين را با افكار متحجر و غيرالهي برانگيخته و كليه مناطق شيعه نشين و سني نشين حجاز، عراق، شام و يمن را در بيش از يك قرن از آرامش و امنيت دور نگه داشته و آنها را به خاك و خون بكشند و اموالشان را به عنوان غنيمت جهاد با كفار به غارت برند و با تمسك به فتاواي هدفمند، تفرقه انگيز، خونبار و جنايت آفرين به تبعيت از محمدبن عبدالوهاب به تكفير مسلمانان جهان و تشويق پيروان خويش، قتل و غارت آنان، پرداخته كه جداي از تخطئه جايگاه اسلام در نزد جهانيان، صحنه هاي جانگدازي را در ادامه و طول دو قرن فتاواي جنايات بار اخير خود پيش آورند فتاواي بي سابقه و خونباري كه تنها در ذات تحجر و يك سويگي فرقه وهابيت نهفته و مظاهر آن در حمله و كشتار بي سابقه مردم مظلوم كربلاي معلا، در سال 1343 هـ ق كه حدود 7000 نفر از علما، سادات و مردم را قلع و قمع كردند، نمودار گشته و مي تواند در صورت عدم مقابله و بي توجهي جهان اسلام تكرار و توسعه آن ضربات جبران ناپذيري را به پيكره مسلمين وارد سازد.
محققين و دلسوزان كه اين مسائل را پيگيري مي كنند، اذعان دارند كه هم اكنون 40000 سايت اينترنتي به تبليغ وهابيت مشغول بوده و تاكنون 10000 عنوان كتاب و جزوه بر ضد تشيع در جهان منتشر شده است كه تيراژ برخي از آنان ميليوني مي باشد. لذا آنها با تشكيل يك مثلث شوم كه داراي ابزار مشترك «قدرت، مذهب و ثروت» هستند، درصدد هستند تا با مقابله با اصل آرمانخواهي بيدارگرايانه انقلاب اسلامي كه ريشه در «جامعه مهدوي» و «اعتقاد به ظهور منجي عالم، مهدي موعود-عج» دارد، و با شناخت از علائمي كه براي اين روز موعود در روايات براي شيعيان اميرالمؤمنين علي(ع) آمده است، از گسترش اين فرهنگ در افكار عمومي ساير مردم جهان كه زمينه اضمحلال قدرت و هيمنه آنها را پديد خواهد آورد، جلوگيري كنند؛ به خاطر داشته باشيم كه خمودي و مخالفت با علم و عقل در نزد اين گروه، هيچ گاه رشد علمي و استقلال واقعي و عملي ملتهاي مسلمان را برنتابيده و تلفيق علم و دين را امري شيطاني تلقي و بروز آن را جز فساد كشورهاي اسلامي توجيه نمي كنند. دردناكترين چيزي كه وهابيت در تأييد اين ضرورت مرتكب شد و ننگ او براي ابد بر پيشاني آنان باقي است، آتش زدن كتابخانه بزرگ «المكتبه العربيه» بود كه بيش از 06هزار عنوان كتاب گرانقدر و كم نظير و بيش از 04هزار نسخه خطي منحصر به فرد داشت كه در ميان آنها برخي از آثار خطي دوران جاهليت، يهوديان، كفار قريش و همچنين آثار خطي علي(ع)، ابوبكر، عمر، خالدبن وليد، طارق بن زياد و برخي از صحابه پيامبر گرامي(ص) و قرآن مجيد به خط «عبدالله بن مسعود» وجود داشت. و نيز در همين كتابخانه انواع سلاحهاي رسول اكرم(ص) و بتهايي كه هنگام ظهور اسلام مورد پرستش بود مانند «لات»، «عزي»، «مناه»، «هبل» موجود بود و اين در حالي است كه «ناصرالسعيد» از قول يكي از مورخان نقل مي كند كه هنگام تسلط وهابيان اين كتابخانه را به بهانه وجود كفريات در آن به آتش كشيده و به خاكستر تبديل كردند. خود اين برخوردها نشانگر آن است كه وهابيون عمدتاً يك گروه و فرقه ايدئولوژيك جزم گرا هستند كه عملكردشان به شدت رنگ و بوي مذهبي دارد تا سياسي.
امروز وهابيت بر سه پايه: «ثروت»، «مذهب» و «قدرت» قرار دارد و با اين ابزارها سعي در پيشبرد اهداف كلان خود در جهان دارد. دارا بودن كارتلهاي بزرگ نفتي و اقتصادي، در اختيار داشتن نبض فكري و سياسي رسانه هاي عربي منطقه چون العربيه، الجزيره، الشرق الاوسط و...، اداره بنيادهاي علمي و فرهنگي در كشورهاي مسلمان منطقه، و بسياري از موارد ديگر، همه نشان از «امپراتوري پنهان وهابيت در منطقه دارد. آنها با در اختيار داشتن ثروت، قادر به نفوذ هر حاكميت غيرمردمي در كشورهاي اسلامي و رسيدن به قدرت پنهان و آشكار مورد نظر خود در بين آنها دارند. اما آنچه در اين بحث حائز اهميت است ارتباطات پيدا و پنهاني است كه بين منابع ثروت و قدرت غربي يعني آمريكا و كشورهاي غربي و صهيونيسم بصورت تاريخي از هفت دهه پيش، با شيوخ وهابي وجود دارد. اگر همانطور كه اشاره شد، صهيونيسم را منشا فكري و سياسي تأثيرگذار در معادلات بين المللي به عنوان «رأس يك مثلث» فرض كنيم، و از طرفي آمريكا و سرسپردگي لابي يهودي در سنا و پارلمان آمريكا به منافع و سياستهاي صهيونيزم را در كنار تعلقات خاص سران كشورهاي غربي به اسرائيل ضلع ديگر آن در نظر بگيريم. آنچه باعث تكميل «ضلع سوم» اين مثلث شده است، نقش و عمل سران و حاكمان وهابي برخي كشورهاي عربي، بويژه عربستان سعودي از سياستهاي آنها براي تحقق اهداف شان است كه تاييد اشغال فلسطين توسط صهيونيست ها آغازگر اين حركت و حمايت از دولت هاي دست نشانده عربي و طرفدار صهيونيسم در منطقه ادامه و تداوم اين سياست است. حضور و فعاليت وهابي ها در خاورميانه طي ده دوازده سال گذشته يك پيامد منفي ديگر نيز داشته و آن اينكه گاهي ارگانها و دستگاه هاي ذيربط اين كشور در حوزه مسائل و مسئوليت هاي ديني را رودرروي هم قرار داده و آنها را با هم درگير كرده است. گسيل سياسي مذهبي عربستان به سمت كشورهاي شيعه نشين و مسلمانان شوروي سابق (قريب 07 ميليون نفر) و در اقليت شيعي در كشورهاي تازه استقلال يافته آسياي ميانه مانند تركمنستان، تاجيكستان، قزاقستان، قرقيزستان، ازبكستان، آذربايجان، ارمنستان و چچن همچون زمان هاي گذشته، مورد طمع سياست هاي قدرت و تبليغات وهابيان بوده و هستند. تأسيس مسجد، مراكز مذهبي، كمك هاي مالي براي تغيير مذهب و ارسال و اهداي كتاب ها و نشريات و مبلغان مذهبي وهابي و سلفي و قاريان قرآن برجسته و اعزام رايگان ائمه جمعه و جماعت براي اقامه نماز و سخن راني از ديگر برنامه هاي وهابيان سعودي براي اين مذاهب و كشورها بوده و با زمينه چيني و توسعه تبليغات اسلامي در كشورها، امكان سفر گسترده برگزيدگان اين طيف را به عربستان براي مراسم حج و همايشهاي مذهبي مربوطه تسهيل مي نمايد.
فاش شدن نقش راهبردي آمريكا در استفاده از افكار افراطي وهابيون براي ايجاد گروه در افغانستان القاعده در سال 1988، نشان داد كه پايه هاي اعتقادي تندروهاي به ظاهر اسلامي كه منشا سياسي- فكري شان در چارچوب حكومت هاي عربي چون عربستان تعريف مي شود، در مبارزه با اشغالگري و الحاد كمونيستي تا چه اندازه غيرديني و بي ارزش بوده است و حتي گزينش القاعده در حملات تروريستي 11 سپتامبر كه در فضاي ناامن از دست دادن چرخه هدايت اين گروه از سوي آمريكا بعد از پايان جنگ سرد بوده است كه در عمل در راستاي منافع غرب موجب بهره وري از فرصت جديد و زمينه سازي لشكركشي آن كشور به خاورميانه و اشغال دو كشور افغانستان و عراق شد، كه اگر اينها را در كنار ارتباط تنگاتنگ سران وهابي حكومت سعودي و برخي ديگر كشورهاي عربي با سردمداران كاخ سفيد قرار دهيم، با يك تجديد بيعت و همگرائي عميق فكري- سياسي بين «وهابيون» و «نومحافظه كاران» آمريكائي مواجه مي شويم كه نگاهي به آحاد جنايت سلفيون در اين دهه مي تواند اين روند را توضيح دهد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14