(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 12 بهمن 1388- شماره 19574
 

چند فيلم؛ چند نگاه
پرواز مرغابي ها ؛ سالم اما ساده
سي و يك سالگي.../7 انقلاب و كار سفارشي در سينما
ميزگرد اختصاصي كيهان با مهمانان خارجي جشنواره فجر
تكيه بر معنويت تنها راه مقابله سينماي ايران با هاليوود است
ويژه نامه سينما رسانه براي جشنواره فجر



چند فيلم؛ چند نگاه

پژمان كريمي
صدسال به اين سالها: اين فيلم كه توسط موسسه هدايت فيلم تهيه شده، داراي ساختاري ضعيف و مضموني جفاكارانه نسبت به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي است! در اين فيلم مقايسه اي مضحك و مغرضانه ميان «ايران» پيش و پس از انقلاب اسلامي صورت مي گيرد. مقايسه اي كه تنها از يك ذهن معلول و مغرض برمي آيد.
صدسال به اين سالها، مدتها در محاق توقيف قرار داشت. نمايش اين فيلم در جشني فرهنگي- هنري كه متعلق به «انقلاب» است، در نگاه خوشبينانه كج سليقگي و تساهلي ارزان به شمار مي آيد.
جاي تاسف دارد كه سازنده اين فيلم ضدانقلابي، مدتي است در سايه عنايت مسئولان صدا و سيما قرار دارد و سفارش ساخت چند مجموعه به او سپرده شده است. آخرين كار تلويزيوني اين فيلم ساز «متوسط به پايين»، كار نحيف «شمس العماره» نام دارد كه با واكنش منفي منتقدان روبرو شد.
عصر روز دهم: ايده و مضمون اين فيلم جذاب است: نزديكي نگاه و دلهاي دوملتي كه روزي در جبهه نبرد رودرروي يكديگر قرار داشتند و امروز با تكيه بر عواطف انساني و باورهاي ديني، در«كنار هم بودن» را تجربه مي كنند.
اين ايده جذاب اما در قالب فيلم نامه اي ضعيف هدر رفته است.
-يك سرباز بعثي متعصب و جنايتكار، چگونه دلبسته كودكي مي شود و همه زندگي اش را وقف او مي كند؟
- چگونه يك سرباز در هنگام تصرف شهري كه هدف تجاوز او و همقطارانش قرار گرفته است، اجازه مي يابد كودكي را همراه خود به پشت جبهه گسيل كند؟
-چگونه يك سرباز بعثي كه دخالتي مستقيم در ترور چهره هاي ضدبعثي دارد، خود را پيرو صديق امامان معصوم شيعه مي داند و در سايه مهر به اهل بيت(ع) خشنود به وصال دخترخوانده خود و خواهر و مادر وي مي شود؟
- شخصيت اصلي فيلم چرا نمي خواست با خواستگار و همكارش ازدواج كند، اما ناگهان موافق ازدواج با او مي شود؟
- و...
عصر روز دهم گام رو به جلويي براي سازنده آن به شمار نمي آيد. او هنوز با آگاهي نسبت به بايستگي هاي قصه و فيلم نامه فاصله دارد!
سفر مرگ: به جد احساس مي كنم كه بسياري از فيلم سازان سينماي داستاني، هنوز ماهيت و معناي «داستان» و «روايت تصويري» را درك نكرده اند- «اين درك نكردن» و «اراده براي روايت متفاوت»، فاجعه اي را رقم مي زند كه مصداق آن مي شود «سفر مرگ»!

 



پرواز مرغابي ها ؛ سالم اما ساده

تقي دژاكام
« پرواز مرغابي ها» فيلمي مربوط به گروه سني كودك و نوجوان ، جديدترين اثر «علي شاه حاتمي» است كه پيشتر بارها چه در مقام كارگردان سينمايي و چه كارگردان سريالهاي تلويزيوني قوت خود را نشان داده است .
« پرواز مرغابي ها» داستاني ساده و در كليت خود ، تا حدودي تكراري دارد. داستان مربوط به «علي» كودكي روستايي است كه دلبستگي خاصي به يك مرغابي پر شكسته پيدا كرده است و در حاشيه هاي پررنگ اين وابستگي ، ماجراهايي ديگر را هم تجربه مي كند : خرابي سقف خانه كه با هر باران ، بخشي از آن فرو مي ريزد ، مسابقه فوتبال با دانش آموزان روستاي همجوار در حالي كه علي ستاره اصلي تيم بچه هاي روستاي خودشان است ، رفتن مادر به منزل مادربزرگ بيمار علي. البته در ظاهر به بهانه تهديد همسرش تا سقف خراب و خطرناك خانه را هر چه زودتر تعمير كند ، آسيب ديدن پاي پدر علي كه محيط بان است در جريان تعقيب يك شكارچي غير قانوني آهو ، مشكلات نگهداري از مرغابي در حالي كه مادر در خانه نيست و پدر مخالف است و مدير مدرسه هم چند بار با او به همين خاطر برخورد كرده است و ... و شاه حاتمي كوشيده است تا تمامي اين حواشي پر رنگ اما مختلف را به نوعي در فيلمنامه آرايش دهد تا سطح آن به فيلمنامه اي با تعدد موضوعات پايين نيايد كه البته در اين تلاش تا حد زيادي موفق هم شده است . همچنين او كوشيده است بازي خوبي از بچه هاي روستا بخصوص علي بگيرد در اين تلاش ، خيلي موفق نبوده است .
با اين حال موفقترين بخش فيلم ، بازي «رضا ناجي» در نقش پدر علي است كه خوب از كار در آمده است هر چند به نسبت ديگر بازيهاي ناجي در نقشهاي قبلي اش ضعيف است .
تقريبا از نيمه فيلم ، پاي « آقا سيد» متولي امامزاده روستا به داستان باز مي شود تا تمامي مشكلات فوق را با تدبير و اخلاص خود حل كند . البته شاه حاتمي دقت كرده است كه «آقا سيد» فيلم ، آقا سيد كليشه اي و تكراري داستانها و فيلمهاي ايراني نشود و تا حدود زيادي در اين زمينه موفق شده است . بخصوص وقتي تماشاگر احتمال قوي مي دهد از آنجا كه آقا سيد قصد زيارت امام رضا «ع» را كرده است ، پس لابد گره هاي داستان با دعاي او در حرم امام هشتم باز مي شود ، اما مي بينيم كه او تصميم ديگري مي گيرد كه خدا راضي تر است .
به نظر مي رسد جذابيتهاي - چه بصري و چه دروني- فيلم ، براي گروه سني كودك و نوجوان ، خيلي زياد نباشد هر چند مرغابي داستان و صحنه هاي بازي فوتبال چنين وظيفه اي را به عهده گرفته باشند . اما يك نكته را به قطعيت مي توان گفت و آن اينكه اين فيلم ، برخلاف گونه هاي مشابه، از آن نمونه هايي نيست كه شعار «براي كودكان» مي دهند اما فقط و يا بيشتر «براي بزرگترها» هستند . شايد اگر تدوين فيلم با ريتم تندتري صورت مي گرفت ، اين مشكل هم اندكي برطرف
مي شد . اين فيلم البته از سكانسهاي زيبا و تأثيرگذار خالي نيست از جمله آنجا كه علي از دوستش مي خواهد كنار آقا سيد كه در جنگل ، مار او را گزيده است بماند تا او براي آوردن كمك برود و دوست علي مي گويد :من تنهايي مي ترسم و علي خيلي عادي مي گويد : تو كه تنها نيستي ؛ مرغابي هم پيش توست !
در كل ، «پرواز مرغابي ها» ي علي شاه حاتمي ، اثر ماندگار و قابل اعتنايي در كارنامه اين فيلمساز نسبتا پر كار محسوب نمي شود ، هر چند فيلمي سالم و صميمي ساخته و قصه خوب و رواني را براي ما و كودكان ما روايت كرده باشد .

 



سي و يك سالگي.../7 انقلاب و كار سفارشي در سينما

ابراهيم محسني
وقتي سينماگر از مبارزه و رقابت روي پرده به جنگ رسانه ها و احزاب روي مي آورد، نبايد هم توقع داشته باشيم كسي براي انقلاب و آرمان هايش دل بسوزاند و در بسته صدتايي توليد فيلم در سال؛ گوشه چشمي هم به سينماي اصلي و مورد نظر انقلاب داشته باشد؛ آن وقت است كه باز هم مديران احساس خطر كرده و باتوجه به فضاي برخي رسانه ها در خصوص كمرنگ شدن «انقلاب» در سينما، دست به كار مي شوند و «سفارش» مي دهند. و اصولا در كشور ما ثابت شده كه كار سفارشي نوعي كارت زدن اداري و يا همان بساز و بفروش است! با اين تفاوت كه در آن فيلم تجاري، هدف گيشه است و در اين فيلم سفارشي، هدف لبخند مدير است. نتيجه اين نگاه هم مي شود فيلم هايي كه سرشار است از اشكالات تاريخي و سياسي و حتي ساختاري كه تنها براي خالي نبودن جدول توليد سالانه توليد شده اند. در واقع مديران و مديريت سينمايي به جاي آنكه با سياست گذاري و تزريق فكر و ايده و ايجاد بسترهاي مناسب فيلم سازي، سينماگران را هدايت و حمايت كند با حضور مستقيم و دخالت بي واسطه قصد فيلم سازي مي كند.
حالا اينكه مديران ما چقدر فيلم سازند و سينما را مي شناسند بماند اما طرف دوم اين معادله گاه عجيب تر و مضرتر از طرف اول است .وقتي كه به جاي سفارش به فيلمسازان حرفه اي مسير اين توليد به سمت «دوستان و آشنايان» مي رود و توليد يك فيلم به دست حلقه اطرافيان مدير سپرده مي شود؛ اينگونه است كه به يكباره يك نويسنده و يا شاعر و يا حتي گرافيست و خبرنگار، فيلمسازي را به مدد اين لطف(!؟) مديريت آغاز مي كند آن هم با چه فيلمي با فيلمي از بدنه سينماي انقلاب... يا با سينماي دفاع مقدس شروع مي كند و يا يك پروژه تاريخي سياسي... خروجي چنين رويكردي مشخص است و نياز به توضيح ندارد اما ضربه اي كه اين نگاه آماتوري به ساختار سينمايي كشور مي زند، چنان كاري و عميق است كه شايد گذشت سال هاي سال بتواند مرهمي باشد بر اين زخم مديريتي. وقتي شما با حمايت هاي مستقيم و سفارش به يك آماتور و يا كسي كه در كارنامه فيلم سازي اش هرگز «شاخص» نبوده؛ فيلمي در حوزه هاي اصلي سينماي انقلاب توليد مي كنيد و با حمايت هاي پس از توليد آن را تأييد مي كنيد؛ فيلم ساز حرفه اي و كاربلد سينماي كشور اگر خواست و اراده اي قلبي براي توليد در حوزه هاي مذكور داشته؛ از اين كار منصرف مي شود چرا كه اولا نگاه مديران را به حوزه سينماي حرفه اي كشف مي كند و ثانيا حد و اندازه سينماي مورد علاقه ايشان را مي چشد و براي فرار از قرار گرفتن در چنين دايره اي قيد فيلمسازي با اين مضامين را مي زند و حتي خود را به نزديكي حوزه هاي مدنظر مديران نيز نزديك نمي كند. اين البته وجه مثبت داستان است چرا كه وجه منفي اين مسئله «لج بازي» فيلمساز است. وقتي مي بيند خودش براي ساخت يك فيلم چقدر اذيت شده اما يك تازه وارد و كارنابلد اما در حلقه ارتباطي مديران، آمده با انواع حمايت ها و امكانات فيلم خودش را ساخته كه نه اعتباري براي سينماي كشور است و نه امتيازي براي سينماي انقلاب؛ وارد رينگي مي شود كه به مشت زني فرهنگي مي انجامد: يك طرف رينگ مديران و مديريت فرهنگي و سينمايي و سمت ديگر فيلمسازي كه براي ساخت فيلمش با مشكل مواجه شده... حالا چنين سينماگري تمام تلاشش را مي كند كه حتي اگر فيلم كودك مي سازد باز هم متلك هايي را به مديران، مديريت كشور و حتي به ساختار نظام جمهوري اسلامي نثار كند. همين مي شود كه دور تازه اي از فيلم سازي در كشور آغاز مي شود كه نه تنها از مباني سينماي انقلاب فاصله گرفته بلكه با نيش و طنز و كنايه تلاشي براي تضعيف اركان هاي مديريتي نظام مي شود. به اين ترتيب آنكه فيلم اولش را هم مي سازد براي اينكه نشان دهد «مستقل»(!؟) است حتماً در گوشه و كنار فيلمش متلكي به نظام و يا اركان هاي اصلي آن از جمله «روحانيت، اسلام، عدالت، انتخابات، گزينش مديران، مديريت هاي كلان و...» مي اندازد و فيلمش را در همين نظامي كه به اصطلاح منتقدش هست اكران مي كند و حتي جايزه هم مي گيرد و برايش عادي مي شود كه فرمول پيشرفت در سينماي كشور يعني جبهه گيري در برابر نظام و حتي اگر خواستي فيلمي كمدي بسازي حتماً به آنچه كه مي تواني در خصوص فقر و فساد و تبعيض طعنه بزن و به نوعي بي عرضه گي مديران را به تماشاگرت نشان بده! اين همان مسيري است كه هم در داخل و هم در خارج مورد استقبال قرار مي گيرد و باعث پرآوازه شدن نام كارگردان مي شود!
اين جريان در مقابل همان جريان دولتي قدعلم مي كند و به نوعي عرضه اندام. باز هم در اين نزاع بچه گانه كه نه هنرمند، هنرمند مانده است و نه مدير، مديريت كرده، قرباني اصلي سينماي انقلاب و تماشاگراني هستند كه طعم سينماي فاخر را هرگز نمي چشند. تأكيد مي كنم؛ سينماي انقلاب به معناي سينماي معناگرا و محتوا محور و پيام رسان نيست؛ سينماي انقلاب يعني سينماي حقيقي با تمام مختصات حرفه اي در كنار بيان يك قصه كه مي تواند در هر حوزه اي باشد اما در دل خود وجه تمايز فيلم سازي قبل و بعد از انقلاب را داشته باشد. سينماي انقلاب هرگز به معناي ساخت فيلم مذهبي و انقلابي و دفاع مقدس نيست كه البته آنها هم با رعايت مؤلفه هاي يك سينماي حرفه اي در اين دسته بندي جاي مي گيرند اما سينماي انقلاب يعني سينماي فاخر انساني آن هم نه از وجه شبه روشنفكري اش.

 



ميزگرد اختصاصي كيهان با مهمانان خارجي جشنواره فجر
تكيه بر معنويت تنها راه مقابله سينماي ايران با هاليوود است

آرش فهيم
امسال، تعدادي از نويسندگان و هنرمندان عضو جنبش ضدصهيونيستي اروپا، به عنوان مهمان ويژه در جشنواره بين المللي فيلم فجر حضور يافتند. به همين مناسبت، با حضور 4نفر از اين افراد، در ميزگردي، سينماي صهيونيستي و راه حل تقابل جشنواره فيلم فجر ايران با اين جريان سينمايي را به بحث گذاشتيم. در اين ميزگرد- كه به دليل محدوديت وقت و برنامه هاي فشرده اين هنرمندان خارجي، فرصت طرح مبسوط مباحث فراهم نشد- ديودونه (كمدين و كارگردان سينما و تئاتر)، آنتوان ريباس (منتقد سينما، عضو سابق حزب كمونيست فرانسه كه تحت تاثير انقلاب اسلامي، مسلمان و شيعه شده است)، ماريا پونيه (نويسنده، فعال سياسي و از منكران هولوكاست)و... پيزانو (روزنامه نگار و رمان نويسي كه به عنوان بازيگر در چند فيلم فدريكو فليني هم نقش آفريني كرده است) حضور يافتند:
سوال: ابتدا بفرمائيد كه جايگاه هنر و به خصوص سينما در حزب ضدصهيونيست اروپا چيست؟
ديودونه: به طور مسلم، در اين حزب، توجه زيادي به هنر براي تاثيرگذاري بر افكار عمومي مي شود. ضمن اين كه اعضاي حزب ضدصهيونيسم اروپا، اكثرا دانشگاهيان، مترجمين يا هنرمندان هستند. مثل خود من كه يك هنرمند كمدين هستم و از اين طريق، موضوعات سياسي ممنوعه را بيان مي كنم.
ماريا پونيه: يكي از موضوعات مهم در اين حزب، توجه به كاربرد اينترنت است. چون در غرب، رسانه ها در كنترل صهيونيسم است. ما فيلم ها و كليپ هايي را مي سازيم، يا مقالات و مطالبي را مي نويسيم كه آن ها را از طريق اينترنت به نظر جهانيان مي رسانيم.
آنتوان ريباس: اول بايد يادآور شوم كه ما يك حزب نيستيم، بلكه يك جنبش ضدصهيونيستي هستيم. به طور طبيعي، يكي از نقاط اتكاي اين جنبش، مثل هر جنبش ديگري، فرهنگ وهنر است.
سئوال: چرا عليرغم اين كه تعداد بسيار زيادي از جشنواره هاي جهاني سينمايي، مدافع جنگ و صهيونيسم هستند، جشنواره هاي ضدصهيونيستي وجود ندارد؟
پيزانو: به خاطر اين كه مالك و رئيس جهان، صهيونيست ها و متحدان آن ها هستند. تمام سرمايه هاي جهان، در دست يك عده خاصي از صهيونيست هاست و اين جشنواره ها را نيز براي منافع خودشان برگزار مي كنند.
ماريا پونيه: مهم ترين مسئله، فشارهاي مالي بر دولت ها و جريانات ضدصهيونيستي است. در شرايطي كه صهيونيسم بر جهان حاكم است و يك كشور ضدصهيونيستي مثل ايران تحت محاصره اقتصادي است، آثار سينمايي اش به محض امكان انتشار و توزيع مي يابد. به همين دليل، وجود جشنواره هاي ضدصهيونيستي، بسيار دشوار است.
آنتوان ريباس: نخست بايد به اين مسئله اشاره كنم كه در 20، 30 سال گذشته، بين امپرياليسم و صهيونيسم، يك تلفيق ايجاد شده است و به همين دليل، جريانات رهايي بخش، نمي توانستند تشخيص دهند كه ابتدا بايد با كدام يك از آن ها مبارزه كنند. اما مبارزين غربي، امروز به اين نتيجه رسيده اند كه امپرياليسم، هيولايي است كه قلب آن صهيونيسم است. بنابراين براي نابودي اين هيولا، بايد قلب آن را هدف گرفت.
درباره صهيونيستي بودن جشنواره هاي جهاني و عدم وجود جشنواره هاي ضدصهيونيستي، يك نكته مهم اين است كه اختراع سينما و پيش رفت آن، توسط سرمايه داران يهودي انجام شد و آن ها توانستند با تزريق پول به اين هنر- صنعت، مسير آن را به سمت خاصي جهت ببخشند. در دهه هاي 20 و 30 ميلادي، سينما به صورت صهيونيزه شده در آمريكا شكل گرفت و در دهه هاي 40 و 50 با مسلط شدن سينماي آمريكا بر اروپا، سينماي صهيونيستي گسترش بيشتري يافت. بنابراين، خيلي ساده است كه چرا نمي توان يك جشنواره يا جريان سينماي ضدصهيونيستي در جهان داشت. چون توليد، توزيع و نمايش فيلم ها در غرب در دست صهيونيست هاست؛ سينما، يك صنعت بسيار پول ساز است كه آن ها ضمن تأمين منافع مادي خود، پروژه صهيونيستي را توسعه مي دهند. به خاطر همين مسئله، جريان ديگري در سينما نمي تواند در مقابل آن ها بايستد و ادامه حيات دهد. سينما، در جنگ ايدئولوژيك و تبليغاتي، نقش بسيار مهم و عمده اي دارد. به طور مثال، در دوران جنگ سرد، در بين سال هاي 1947 تا 1985، اتحاد جماهير شوروي (سابق) براي نفوذ دادن فيلم هايش در اروپا، يكي از سينماهاي فرانسه را خريد تا فيلم هايش را در آن نمايش دهد. اما به خاطر تسلط آمريكا، فيلم هاي سياسي شوروي نمي توانستند در آن سينما به نمايش دربيايند و فقط فيلم هاي كمدي و بي خاصيت روسي در آنجا نمايش داده مي شد. در بين سال هاي 1930 تا 1980 سينماي وسترن جريان يافت، كه وسترن در اصل، تاريخ صهيونيسم است.
ديودونه: اين مسئله، ناشي از استراتژي سلطه، براي تسلط بر فرهنگ و جنگ با فرهنگ هاست. اگر بخواهيم خوب تفسير كنيم، بايد بگوئيم، صهيونيسم يعني سينما. چون بر پايه دروغ بنا شده است. در جلسه اي، «شمقدري» معاون سينمايي ايران به نكته جالبي اشاره كرد؛ حادثه 11 سپتامبر خودش يك فيلم بود. بنابراين بايد گفت كه سينماي صهيونيستي دروغ است، همان طور كه خود صهيونيسم دروغ است. به همين دليل هم سينما اين همه براي صهيونيست ها جذابيت دارد. چون براساس واقعيت بنا نشده است.
سؤال: جشنواره فيلم فجر، چگونه مي تواند در عرصه سينما، در مقابل صهيونيسم بايستد و تبديل به همايشي بين المللي با حضور فيلمسازان صلح طلب و ضدصهيونيست شود؟
- پيزانو: از مشخصات سينماي ايران و جشنواره فيلم فجر، اين است كه برپايه اصول و ارزش هاي انساني و معنوي قرار دارد. برعكس سينماي صهيونيستي كه بر پايه دروغ بنا شده است. در جنگ بين معنويت و دروغ، در نهايت اين معنويت است كه پيروز خواهد شد. سينماي ايران و جشنواره فيلم فجر هم اگر مي خواهد در عرصه بين المللي پيروز باشد، بايد از ارزش ها و معنويات حمايت كند.
آنتوان ريباس: اين درست است كه ما نمي توانيم در مقابل سينماي هاليوودي و صهيونيستي، به طور پاياپاي رقابت كنيم. اما يك شرايط جديدي در غرب ايجاد شده است كه فضاي تازه اي را به وجود آورده است. گسترش اينترنت و دي وي دي، به نفع ماست. چون از اين طريق هم مي توانيم آثار خودمان را به مردم دنيا عرضه كنيم. نبايد فقط خودمان را به جشنواره ها محدود كنيم و بخواهيم، تنها با آن در مقابل سينماي صهيونيستي بايستيم. تا چند سال پيش، اگر كسي مي خواست تفكر سياسي خودش را بيان كند، بايد در روزنامه مي نوشت. اما الان با وجود اينترنت، مي توانيم ديدگاه هاي مورد نظر خودمان را پيش ببريم و بايد از اين فرصت استفاده كنيم.
ديودونه: صهيونيسم در حال جنگ با بشريت است و ما در حال دفاع هستيم. در اين جنگ، آن ها تكنيك دارند و ما معنويت و مشروعيت. آن ها ديگر به پايان خط رسيده اند. اينك نوبت ماست كه سينمايي براساس واقعيت را طراحي كنيم و جلو برويم و جلوي سينماي دروغ را بگيريم.

 



ويژه نامه سينما رسانه براي جشنواره فجر

شماره جديد ماهنامه سينما رسانه، ويژه بيست و هشتمين جشنواره بين المللي فيلم فجر، منتشر شد.
دراين نشريه، كه بخش اعظم آن به معرفي بخش ها، فيلم ها و هنرمندان جشنواره فجر اختصاص دارد، مطالبي با عناوين «جشنواره تئاتر، تغيير استراتژي پس از سي سال»، «تحليل فيلم هاي اكران دي ماه»، معرفي سريال هاي تلويزيون در دهه فجر و... نيز چاپ شده است.
ضمن اين كه گزارش ميزگردي درباره نقش رسانه ها در انقلاب هاي مخملين با حضور تعدادي از كارشناسان رسانه، دراين نشريه منتشر شده است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14