(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 27 بهمن 1388- شماره 19583
 

تهاجم فرهنگي را جدي بگيريد
نويسنده قلم ب ه مزد خاطره يازدهم؛ شيخ احمد احسايي و باقي قضايا، ...- 18

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




تهاجم فرهنگي را جدي بگيريد

امروز دشمن مي خواهد از لحاظ فرهنگي و سياسي جوامع را منفعل كند 17/2/1376
اين خيلي مهم است كه انسان در مقابل دشمن، دچار انفعال نشود. تمام سعي امروز دنياي مادي مستكبر - يعني همين دولتهاي استكباري كه زمام مسايل اقتصاد و تسليحات عالم و حتي در موارد بسياري، فرهنگ خيلي از كشورها را هم در دست دارند - اين است كه هر جا مقاومتي هست، آن را از طريق منفعل كردن خرد كنند. انفعال در مقابل دشمن، غلط ترين كار و بزرگترين اشتباه است. دشمن را از لحاظ دشمني، بايد به حساب آورد؛ يعني در مقابل او، او را حقير نشمرد و در برابرش آماده بود و دفاع كرد؛ اما از دشمن نبايد حساب برد، نبايد تحت تأثير قرار گرفت و نبايد در مقابلش منفعل شد. دشمن مي خواهد جوامع را منفعل كند... امروز از لحاظ فرهنگي و سياسي، بيشترين تكيه آنها اين است.
نقش تبليغات در تحقق اهداف استكبار 12/10/1376
استكبار بر روي تبليغات، خيلي حساب مي كند؛ و البته اين غلط هم نيست، به يك معنا دستگاه استكبار، اشتباه هم نمي كند كه بر روي تبليغات حساب مي كند... در واقع استكبار، تبليغات را ميداندار مبارزه عليه خط و ربط و جهت گيري ملت مسلمان كرده است؛ نه اين كه بخواهيم بگوييم از حالا، بلكه از همان ماههاي اول پيروزي انقلاب، اين كار شد. منتها در واقع، اقبال با استكبار نبود؛ كما اين كه امروز هم در اين جهت، اقبال با استكبار نيست! آنها كه روي تبليغات حساب مي كنند، از اين باب است كه اثر تبليغات را در دنيا ديده اند. فرض بفرماييد كه تبليغات در اين قضاياي تبديل و امحاي نظامهاي ماركسيستي در اروپاي شرقي، نقش خيلي عجيبي داشت. ما بخصوص بعضي از اين قضايا را با دقت دنبال مي كرديم؛ و اثر تبليغات را لحظه به لحظه مي ديديم.
فرض كنيد در روماني، تبليغات امريكايي و غربي، قدم به قدم آن مردم را راهنمايي مي كرد؛ يا قبل از آن در تبليغات لهستان، در آن نهضت همبستگي كه زمان حكومت ماركسيستي داشتند، تبليغات راديوي امريكا و تبليغات جهاني، مردم را تقريباً قدم به قدم هدايت مي كرد كه چه كار بكنيد، به كدام سمت حركت كنيد، چه كسي را بلند كنيد، و چه كسي را به زمين بزنيد! اينها را ديده اند؛ حتي در شوروي سابق و در جاهاي ديگر هم همين طور... ملت ايران بايد بداند كه آنها روي تبليغات اهميت مي دهند. ببينيد، يك بدي ها و نابساماني هايي در بين ما، براي دشمن ما مطلوب است؛ مي خواهند اينها تحقق پيدا كند؛ اگر توانستند كه اين نابساماني ها و بدي ها و زشتي ها و خرابي ها را به وجود بياورند، كه خوب، به وجود مي آورند، منتها نمي توانند؛ وقتي نمي توانند، حداقل اين است كه در تبليغاتشان اين طور وانمود كنند كه اين بدي ها هست! اين براي آنها، مقداري از موفقيت است؛ ممكن است ذهنهاي بعضي ها را آشفته كند، دلهاي بعضي ها را بلرزاند، يا دوستان جمهوري اسلامي را در خارج از اين كشور، مردّد كند.
از اولين كارهاي تهاجم فرهنگي دشمن ازخودبيگانگي فرهنگي است 12/6/1377
امروز آن دوراني است كه بايد با ابزار دانش و معرفت و تلاش علمي، كاري كنيم كه عقب افتادگي هاي تحميلي دوران طولاني سلطه استبداد در اين كشور جبران بشود؛ آن دوراني كه نگذاشتند استعدادها شكوفا بشود؛ نگذاشتند هويت اصلي و حقيقي اين ملت خود را نشان بدهد؛ به تبع ورود كالاهاي صنعتي - كه نتيجه پيشرفت علم و صنعت غرب بود - در همه چيز او را به غرب وابسته كردند؛ كالاهاي فكري و فرهنگي را وارد اين كشور كردند؛ و اولين كاري كه كردند، بي اعتقاد كردن قشر تحصيلكرده اين كشور به موجودي خود او بود؛ به فرهنگ خودي، به رسوم و آداب خودي، به دانش خودي، به استعداد شكوفا و درخشاني كه در نسل ايراني وجود داشت. اين بي اعتقادي، در طول سالهاي متمادي، اثر خودش را بخشيد. از روزي كه اين فكر - فكر تحقير ايراني - وارد اين كشور گرديد و موجب شد كه اين احساس حقارت تا اعماق جان قشرهاي برگزيده اين كشور نفوذ بكند، تا وقتي كه غرب محصول اين حالت را چيد، البته سالها طول كشيد؛ ولي بالاخره آنها موفق شدند و نتيجه آن، همين عقب افتادگي هايي است كه شما در كشورمان مشاهده مي كنيد. با اين همه منابع انساني، با اين همه منابع مادّي، با اين موقعيت جغرافيايي ممتازي كه ما داريم، با آن سابقه درخشان علمي و فرهنگي و ميراث عظيم گنجينه ي علمي كه ما داريم، وضع ما امروز از آنچه كه بايد در ميدان علم و صنعت و پيشرفتهاي گوناگون علمي باشد، بسي عقبتر است.
درباره مسايل تاريخي و جغرافيايي و ادبيات ما هم، ديگران بيش از نيروهاي خودي تحقيق كردند، كار كردند، و آن استعداد درخشاني كه در ايراني هست، نتوانسته است هنوز اين عقب ماندگيها را جبران كند. البته از مقطع انقلاب به اين طرف، معجزه يي به وقوع پيوسته است، و آن «خودباوري» است. آن احساس حقارت ديگر امروز نيست؛ ليكن بايستي كار كرد.
مي خواهند ابتكار عمل را از ايران بگيرند 28/12/1377
آنان ]دشمنان[ در اين صددند كه جمهوري اسلامي را كه امروزه در جهان، مظهر جامعيت اسلام شمرده ميشود، در موضع دفاعي قرار داده، ابتكار عمل را در ميدان معارضه با دشمنانش از دست او خارج كنند و براي اين مقصود در چهره اي منافقانه و رياكار، شعارهاي مردمپسند مانند: حقوق بشر، آزادي، مبارزه با تروريسم، دفاع از حقوق زن و امثال آن سر مي دهند و جمهوري اسلامي را به بي اعتنايي به اين شعارها، متهم مي سازند.
روشهاي تهاجم فرهنگي غرب به جهان اسلام 23/12/1378
امروز ثروتهاي طبيعي جهان اسلام به تاراج ميرود، ذخيره فرهنگي و فكري گرانبهاي آن در زير حجابي از پوشالهاي تبليغاتي مهاجمان فرهنگي عمداً پنهان مي ماند، استعدادها و مغزهاي جوان آن ربوده مي شود، قواي آنان در منازعات نظامي و سياسي نابود مي گردد، بي مبالاتي و ولنگاري اخلاقي و اعتقادي، از راه مدرن ترين ابزارهاي ارتباطي، همچون گندابي به درون محيط زندگي و درس و ورزش جوانان آن نشت مي كند، نفت آنان، روز به روز بر ثروت كمپاني ها و خزانه ماليات گيرندگان بيگانه مي افزايد و به جاي صاحبان اصلي، دشمنان آنان را فربه مي سازد، در قلب جهان اسلام و در گوشه و كنارهاي آن - در آسيا و آفريقا و اروپا - تازيانه ظلم و خشم كافران بر پيكر ميليون ها مسلمان فرود مي آيد و فلسطين و لبنان در آتش قساوت صهيونيستها مي سوزد، و اين همه درد و رنج، سياستمداران و رجال ديني و روشنفكران امّت اسلامي را به چاره سازي برنمي انگيزد.
طرح امريكا براي فروپاشي ايران؛ طرح بازسازي شده فروپاشي شوروي 19/4/1379
بنده به عنوان كسي كه از اول اين انقلاب تا امروز در مسائل گوناگون و در عرصه هاي مختلف اين نظام، با جوانب و جريانهاي گوناگون مواجه بوده ام؛ هم آدمها را مي شناسم، هم حرفها را مي شناسم و هم با تبليغات رسانه يي دنيا آشنا هستم؛ به يك جمع بندي رسيده ام كه به طور خلاصه اين است: يك طرح همه جانبه امريكايي براي فروپاشي نظام جمهوري اسلامي طراحي شد و جوانب آن از همه جهت سنجيده شد؛ اين طرح، طرح بازسازي شده اي است از آنچه كه در فروپاشي اتحاد جماهير شوروي اتفاق افتاد؛ به نظر خودشان مي خواهند همان طرح را در ايران اجرا كنند؛ دشمن اين را مي خواهد. من اگر بخواهم قرائن و شواهد اين معنا را بگويم، الان در ذهن من هست؛ نه اين كه بخواهم دنبال نشانه هايش بگردم؛ شواهد آشكاري در اظهارات خودشان وجود دارد. در طول اين چند سال، از اظهارات مغرورانه و قدرتمندانه و احياناً حساب نشده آنها - كه خودشان هم مي گويند فلان مصاحبه اي كه ما كرديم، عجولانه بود - صحت اين ادعا كاملاً آشكار مي شود كه آنها به خيال خودشان طرح فروپاشي شوروي سابق را منطبق با شرايط ايران بازسازي كردند و مي خواهند در ايران پياده كنند. البته در چند مورد هم دچار اشتباه شدند كه اين هم از الطاف الهي است.
طرح فروپاشي شوروي در درجه اول رسانه اي و فرهنگي
و بعد سياسي و اقتصادي بود 19/4/1379
اين طرح امريكايي يا غربي - به هر تعبيري كه مي گوييم - يك طرح نظامي نبود؛ در درجه اول يك طرح رسانه اي بود كه عمدتاً به وسيله ي تابلو، پلاكارد، روزنامه، فيلم و غيره اجرا شد. اگر كسي محاسبه بكند، مي بيند كه حدود پنجاه، شصت درصد آن مربوط به تأثير رسانه ها و ابزارهاي فرهنگي بود. عزيزان من! مسأله ي تهاجم فرهنگي را - كه من هفت، هشت سال پيش مطرح كردم - جدي بگيريد. شبيخون فرهنگي شوخي نيست. بعد از عامل رسانه اي و تبليغي، در درجه دوم، عامل سياسي و اقتصادي بود؛ عامل نظامي هيچ نبود.
تهاجم فرهنگي چيز جديدي نيست؛ روشها جديد است
27/11/1379
اين تبليغات فرنگي و اين تهاجم فرهنگي چيز جديدي نيست؛ آنچه كه جديد بود - كه ما در اين چند سال بر روي آن تكيه كرديم - روش هاي نويي بود كه در داخل كشور شروع شد و هنوز هم ادامه دارد. در دنيا تهاجم فرهنگي عليه انقلاب، از تهاجم سياسي و اقتصادي سريعتر و همه گيرتر و همه جايي تر بود. انواع و اقسام كارها را كردند؛ چه قدر عليه اسلام و انقلاب و مباني اسلامي و مباني شيعي، كه فكر مي كردند در پديد آمدن اين انقلاب نقش داشته، فيلم ساختند - كه الان آن را به رايانه و اينترنت هم كشانده اند - و همه كارهايي را كه مي توانستند، انجام دادند؛ براي اين كه جلوي اين سخن نو را - يعني اين كه بايد قدرت سياسي در كشور در دست انسانهاي پرهيزگار و عادل باشد و شرط اين اقتدار سياسي، پرهيزگاري و عدالت باشد - بگيرند. اين سخن نو چيزي است كه هر صاحب قدرتي را در دنيا تكان مي دهد و هر دستگاهي را كه از قدرت، انتفاع مادي مي برد، دچار وحشت مي كند؛ لذا همه جاي دنيا با اين فكر مخالفند.
نظام اسلامي را متهم مي كنند كه آزادي نمي دهد
21/5/1371
نظام اسلامي را متهم مي كنند كه «اين مرام، نظامي است؛ آزادي نمي دهد.« چطور ما آزادي نمي دهيم؟! شما در كدام كشور، اين همه مجله و روزنامه و مطبوعات سراغ داريد؟ اينها همه اش مال دولت است؟ روزنامه هاي رسمي كشور، علناً و صريحاً، سياستهاي دولت را زير سؤال مي برند و از آن انتقاد مي كنند. دولت هم باكمال بزرگواري گوش مي كند و جواب مي دهد.

 



نويسنده قلم ب ه مزد خاطره يازدهم؛ شيخ احمد احسايي و باقي قضايا، ...- 18

به شهادت تاريخ و براساس مدارك موجود، بسياري از كارشناسان و خبرنگاران و اهالي انديشه و تفكر، شيخ احمد احسايي را يكي از مهمترين بانيان و موجدان تضعيف و يكي از عوامل اصلي ايجاد تفرقه و جدايي در مذهب حقه شيعه اثني عشري مي دانند. او با آرأ و نظريات خود، بويژه طرح مبحث جهان هور و قليايي و انكار معاد - به صورتي آشكار و صريح - موجبات تشكيك در اصول دين را فراهم ساخت و اساس پايه هاي چند انشعاب مهم و اساسي در تشيع اثني عشري را فراهم ساخت و راه را براي فرقه هاي بابي گري و بهائي گري و شيخ گري هموار نمود.
من اين قصد را ندارم كه به شناسايي شيخ احمد احسايي و بررسي زندگي او بنشينم و اين توان و بضاعت را هم ندارم كه به نقد انديشه هاي وي بپردازم، اما آنچه موجب نگاشتن اين چند سطر شد، پاسخ به يكي از خوانندگان محترم روزنامه كيهان و پرده برداشتن از يك واقعيت است.
چندي پيش يكي از پيروان فرقه شيخيه به نام آقاي مهندس هجراني با اشاره به يادداشت ها و خاطراتي كه تحت عنوان سايه روشن هاي بهائيت در آبانماه 1384 در صفحه 8 و در شمار پاورقي نيمه پنهان چاپ شده بود، از اينكه نويسنده آن مطالب، شيخ احمد احسايي را يكي از عوامل اصلي پيدايي فرقه هاي بابي گري و بهائي گري و شيخي گري دانسته است، بر اين نوشته ها خرده گرفته و ضمن اينكه پيروان شيخيه را از بابيان و بهائيان جدا كرده، به تمجيد و تجليل از احسايي پرداخته و نوشته اي كوتاه از حميد حميد را كه در تاريخ 17 مهرماه 1354، يعني در اوج ديكتاتوري محمدرضا پهلوي در روزنامه كيهان چاپ شده است را به عنوان سند حقانيت شيخ احمد احسايي ضميمه نامه خود ساخته است. ايشان در اين نامه حميد حميد را استاد فلسفه ناميده و به استناد نوشته فرمايشي او بر مطالب سايه روشن هاي بهائيت خط بطلان كشيده است.
نامه اين خواننده گرامي نشان دهنده بي اطلاعي ايشان از چگونگي و كاركرد تبليغات غيرمستقيم و به طور كلي از ساز و كار تبليغات رسانه اي در روزگار محمدرضا پهلوي است كه بي مناسبت نيست كه در همين سطور اشاره اي گذرا به آن شود و نيز ذكر اين نكته ضروري است كه پژوهشگران دفتر پژوهش هاي كيهان به تفاوت هاي شيخي گري و بابي گري و بهائي گري واقف هستند، ولي هيچ كس نمي تواند منكر اين واقعيت شود كه سيدعلي محمد شيرازي (باب) - سركرده بابيان و بهائيان - و حاج كريمخان كرماني - سرحلقه شيخي گري - از آبشخور انديشه هاي شيخ احسايي سيراب مي شدند و هر دو از شاگردان سيدكاظم رشتي - جانشين شيخ احمد احسايي - بوده اند و هر دو پس از مرگ سيدكاظم رشتي، داعيه جانشيني او را داشته اند و آنچه در مورد ارتباطات اين دو با انديشه هاي شيخ احسايي عنوان شده، همگي براساس اسناد و مدارك تاريخي است.
اما در مورد حميد حميد - كه اين خواننده عزيز او را استاد فلسفه ناميده است، نيز ذكر اين نكته ضروري است كه اينجانب ايشان را از نزديك مي شناختم و افزون بر همكاري در جرايد، با او نشست و برخاست داشتم و از رهگذر همين رفت وآمدها بر اكثر نقاط ضعف و قوت وي آشنا بوده ام و بنابراين آنچه را كه در مورد حميد حميد مي نويسم، حاصل مشاهدات و تجارب سال ها رفت وآمد است.
حميد حميد رسماً با هيچ نشريه اي همكاري نداشت و عضو تحريريه هيچ روزنامه يا مجله اي نبود. او نويسنده اي قلم بمزد بود كه نوشته هاي خود را به سفارش اداره خدمات مطبوعاتي «وزارت اطلاعات و جهانگردي» مي نوشت و دستمزد و حقوق ماهيانه خود را هم از همين اداره دريافت مي كرد. اداره خدمات مطبوعاتي زيرمجموعه اداره كل مطبوعات و معاونت مطبوعاتي وزارت اطلاعات بود.
معاونت مطبوعاتي وزارت اطلاعات از طريق فردي به نام تيمسار احسني با «ساواك» مرتبط مي شد. تيمسار احسني هر روز يكي دو ساعت به وزارت اطلاعات مي آمد و همراه خود يك سلسله دستورالعمل براي معاون مطبوعاتي وزير اطلاعات مي آورد. اين دستورالعمل ها شامل اخبار و مطالبي كه بايد سانسور مي شدند و نيز مطالبي كه بايد از طريق جرايد پيرامون آنها تبليغ به عمل آيد، بود. معاون مطبوعاتي وزير اين دستورات را به مديركل مطبوعاتي مي داد. موارد سانسوري در اختيار سانسورچيان قرار داده مي شد و آنها بلافاصله اين موارد را هر روز از طريق تلفن به اطلاع سردبيران جرايد يا برخي از دبير سرويس ها مي رساندند كه بدون چون و چرا اجرا مي شد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14