(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه اول اسفند 1388- شماره 19586
 

تهمت زني به نظام ، مزدوري براي آمريكاست
داستان يك سانسورچي كه مديركل مطبوعات شد خاطره سيزدهم؛ همكاري با روزنامه «پيغام امروز» - 21
روزهاي گمشده- خاطرات احمد اللهياري

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




تهمت زني به نظام ، مزدوري براي آمريكاست

روشهاي ايجاد اختلاف در كشور 23/8/1382
در جريان سياسي، عمده نقشه اينها ايجاد اختلاف است؛ كوبيده شدن جناح هاي گوناگون به دست يكديگر است؛ جناح هايي كه همه برخاسته ي از انقلاب و وابسته به آن هستند؛ اينها آنها را بكوبند، آنها اينها را بكوبند؛ اصول و خطوط اصلي نقشه امريكا در منطقه اين است. بر سر قضاياي غيرواقعي در كشور ايجاد چالش كنند و فضاي تشنج به وجود بياورند؛ روي مسلّمات نظام جمهوري اسلامي - مثل قانون اساسي و دين و پايه اسلامي نظام - گفتگو و بگو مگو به وجود بياورند و چالش و اختلاف ايجاد كنند؛ اين جريان هاي سياسي - فكري را دارند دنبال مي كنند.
دشمن به دنبال تزريق لااباليگري و اباحيگري
در ميان جوانان است 23/8/1382
جوان هاي عزيز ما متوجه جريان فرهنگي اي كه مي خواهند راه بيندازند، باشند؛ يعني تزريق لااباليگري و اباحيگري و كشاندن به هرزگي و بي اعتنايي به اخلاق منضبط ديني و اسلامي.
يكي از كارهاي آنها جنگ رواني است 23/8/1382
يكي از كارهاي آنها شايعه پراكني و تهمت زني است؛ عيناً همان كاري كه در زمان اميرالمؤمنين مي كردند؛ هر روز يك شايعه، يك تهمت و يك جنگ رواني. هر كس فضاي تهمت زني در داخل كشور و جنگ رواني عليه نظام را تقويت و تشديد كند، مزدور امريكاست و براي امريكا كار كرده است؛ چه از امريكا پول بگيرد، چه نوكر بي مزد و مواجب امريكا باشد.
غربيها براي حاكم كردن فرهنگشان شروع كردند به هوچيگري 26/9/1382
در همه زمينه هاي زندگي، غربي ها و اروپايي ها فكري را پرتاب كردند كه هركس با آن مخالفت كرد، شروع كردند به هوچيگري و مسخره و اهانت كردن؛ فشار آوردند تا فرهنگ خودشان را حاكم كنند. اين فرهنگ تنها امتيازي كه داشت اين بود كه فرهنگ اروپايي بود؛ هيچ امتياز ديگري نداشت.
امروز مهم ترين ابزار جنگ بين قدرت ها در دنيا رسانه است
28/02/1383
امروز مهم ترين ابزار جنگ بين قدرتها در دنيا رسانه است و امروز حتي قدرتهاي بزرگ هم با رسانه ها دارند كار مي كنند. امروز تأثير رسانه ها و تلويزيونها و هنرها و اين شبكه هاي عظيم اطلاع رساني اينترنتي و... از سلاح و از موشك و از بمب اتم بيشتر است. امروز دنيا، يك چنين دنيايي است. روزبه روز هم دارند اين ميدان را گسترش مي دهند.
سرمايه گذاري دشمن بر جنگ رسانه اي 28/02/1383
شما ببينيد براي اين راديوها و تلويزيون ها و اين شبكه هاي اطلاع رساني كه هدفشان كشور ماست، چقدر سرمايه گذاري شده است. آنها چند برابر سرمايه گذاري اي كه ما براي صدا و سيماي خودمان مي كنيم، سرمايه گذاري كرده اند.
جهت گيري هاي دشمن در مقابله با نظام اسلامي
28/02/1383
آنها مي خواهند فرهنگ ملت را از گرايش به ايمان، ارزش ها و گرايش به اصول اسلامي و استقلال هويت ملي برگردانند... آنها مي خواهند وحدت ملي را از بين ببرند؛ آنها مي خواهند اتكا به نفس جوانان را از بين ببرند؛ آنها مي خواهند افق مقابل چشم نسل جوان ما را تيره و مبهم و وهم آلود جلوه بدهند؛ آنها مي خواهند حتي مديران ارشد سياسي كشور را از اقدام شجاعانه در مسائل گوناگون منصرف كنند و آنها را بترسانند - از مهم ترين ابزارهاي استكبار؛ همين قدرت ها و سلطه هاي جهاني، ترساندن است. از قديم هم همين طور بوده است. اين نامه هايي كه «فان الحرب اولها كلام» در آغاز جنگ ها شنيده ايد و ديده ايد كه پادشاهان براي رقباي سياسي خودشان به كشورهاي مختلف مي فرستادند، پر از تهديد و پر از به رخ كشيدن قدرت خود بود. اينها براي اين بود كه تهديد؛ تهديدي كه منجر بشود به ترسيدن طرف مقابل، نقش مهمي را در پيروزي ايفا مي كند، كه امروز هم سرمايه گذاري مهمي براي اين كار مي شود - تا جرأت اقدام را از اينها بگيرند و اين مديران را نگران وضعيت آينده كنند؛ آنها همچنين جوانان را يك طور، آحاد مردم را يك طور، مديران را يك طور، سياستمداران را يك طور و مبتكران و فعالان علمي را يك طور در تيررس رسانه هاي معارض خود با جمهوري اسلامي قرار مي دهند.
هنر مهمترين وسيله براي گسترش يك فكر
درست يا نادرست است 28/02/1383
من راجع به هنر واقعاً هرچه بگويم، كم گفته ام. من بارها هم گفته ام كه به هنر بايد اهميت داد و بايستي آن را روزبه روز اعتلا بخشيد و بايد شكل فاخر هنر را انتخاب كرد. بدون هنر، حرف عادي جاي خودش را حتي در ذهن كسي پيدا نمي كند، چه برسد به اين كه جذابيت داشته باشد و جايگير و ماندگار شود. هنر مهمترين وسيله است براي گسترش يك فكر درست يا نادرست. هنر، وسيله، ابزار و رسانه است؛ رسانه يي بسيار مهم. از هنر و از اعتلاي آن نبايد غفلت كرد و آن را مساوي با گناه و غلط و اين مقولات نبايد دانست. هنر جزو برجسته ترين مخلوقات الهي است و جزو ارزشمندترين صنع پروردگار است، كه بايد آن را ارج گذاشت. در همه كارها، حتي در يك تبليغات معمولي، بايد هنر را به كار برد. اگر از ابزار هنر در كارهاي علمي و القائات فكري و علمي كه از صدا و سيما پخش مي شود، استفاده شود، ماندگاري و جاذبه آن كارها مضاعف خواهد شد. در همه بخشها بر روي تحقيقات و بر روي هنر خيلي بايستي تكيه كرد.
امروز يكي از شگردهاي مهم دشمن، تزريق و القاي
احساس عقب ماندگي و ناتواني است 11/ 09/ 1383
امروز يكي از شگردهاي مهم دشمن، تزريق و القاي احساس عقب ماندگي و ناتواني است... ما به هيچ وجه نبايد اين احساس را داشته باشيم، و جوان ما نبايد احساس كند كه عقب مانده است؛ بايد احساس كند دارد حركت ميكند، مي تازد و جلو ميرود؛ عملاً به اين كار، به اين پيشرفت، به اين تازش و به اين رو به جلو حركت كردن تشويق شود.
نسبت دادن مشكلات كشور به نظام اسلامي از سياست هاي اساسي جنگ رواني دشمن 15 /04 /1383
شما به خوبي ميدانيد كه يكي از سياست هاي اساسي جنگ رواني دشمنان انقلاب اسلامي اين است كه مشكلات كشور را به نحوي به نظام اسلامي نسبت دهند. اين، دشمني آشكار آنها با ملت ايران و اسلام و نظام اسلامي است. در دوران حاكميت بيست و پنج ساله ي نظام اسلامي، چندين برابر صد سال گذشته در اين كشور كار شده است؛ صد سالي كه خاندان هاي ننگين قاجار و پهلوي بر اين مملكت حكمروايي مستبدانه داشتند و براي اين ملت كاري نكردند و ظرفيت ها را يا بر باد دادند و يا استفاده نشده باقي گذاشتند. آنچه ملت و كشور را به سمت يك آينده ي مناسب با شأن اين كشور حركت داده، انقلاب اسلامي و نظام اسلامي است. اما در عين حال در كشور مشكلات وجود دارد و كم هم نيست.
بلندگوهاي بيگانه روي حاكميت دوگانه تبليغ مي كنند
15 /04 /1383
همه همت و تلاش مسؤولان بايد صرف سازندگي كشور شود. در درجه اول، آنچه براي اين كار لازم است، هماهنگي و همدلي ميان قواي سه گانه است؛ بايد با هم همدل و همراه و همكار و مكمل يكديگر باشند. اين درست نقطه مقابل تلاش دشمنان كشور عزيز ما و نظام جمهوري اسلامي است كه براي حاكميت دوگانه تلاش كرده اند. الان چند سال است كه در بلندگوهاي بيگانه و راديوها و تلويزيون هايي كه با تدبير و سياست صهيونيستها و امريكاييها و دشمنان ملت ايران اداره مي شود، روي حاكميت دوگانه در اين كشور تبليغ ميكنند؛ ميگويند حاكميت دوگانه هست و سعي ميكنند حاكميت دوگانه را به وجود بياورند.
مراكز استكباري مي خواهند در كشور تلاطم ايجاد كنند
02 / 01 / 1383
مراكز استكباري عالم دوست ندارند كشور ما با ثبات باشد؛ مي خواهند تلاطم در كشور ايجاد كنند. بدانيد، و مي دانيد، كه همه تلاش خود را مي كنند براي بحران آفريني؛ ايجاد تلاطم و ايجاد آشوب؛ همچنان كه كردند. در تابستان سال 82 همه دستگاه هاي جاسوسي وابسته به صهيونيسم و امريكا بسيج شدند براي اين كه كشور را به آشوب بكشند؛ اما آگاهي و هوشياري مردم و تلاش مجاهدت آميز خدمتگزاران آنها، دست رد به سينه همه اين توطئه ها زد و نگذاشت.
در زمينه هاي كار تبليغاتي و ارتباطاتي، امكانات دشمن خيلي زياد است 13/10/1386
بدانيم: «دشمن نتوان حقير و بيچاره شمرد» امكانات او، امكانات كمي نيست. من بارها گفته ام امكانات تبيلغاتي اش با امكانات تبليغاتي جمهوري اسلامي قابل مقايسه نيست. اين را هم من به شما عرض بكنم؛ در زمينه هاي كار فرهنگي، در زمينه هاي كار تبليغاتي و ارتباطاتي ، امكانات دشمن خيلي زياد است؛ دائم مشغولند، پول هم فراوان خرج مي كنند. ايني كه گفتند آقا ما هشتاد ميليون دلار، صد ميليون دلار به مخالفين نظام در ايران - به تعبير خودشان اوپوزيسيون - مي دهيم، اينها ظاهر قضيه است؛ هزينه هاي آنها براي اين كار خيلي بيشتر از اين چيزهاست. دارند هزينه مي كنند.
بيم آن هست كه در عرصه جنگ نرم، اعتماد به نفس ملي
تضعيف بشود 13/10/1386
چرا من مسئله اعتماد به نفس را اصلاً مطرح مي كنم؟ مگر در كشور چه اتفاقي افتاده كه بنده اصرار دارم روي اعتماد به نفس ملت مان يا جوانان مان تكيه كنم؟ توضيحي وجود دارد. ملت ما بر اثر انقلاب، بر اثر دفاع مقدس، بر اثر تأثير شخصيت ويژه امام ... و بر اثر پيشرفت هاي گوناگون، امروز به يك نصاب قابل قبولي از اعتماد به نفس دست يافته است. بيم آن هست كه در عرصه جنگ هاي رواني و تبليغاتي و به اصطلاح جنگ نرم بين ما و دشمناني كه بسيار اصرار بر ادامه اين نبرد دارند، اين اعتماد به نفس يا خدشه پيدا كند، تضعيف بشود، متزلزل بشود يا لااقل در حدي كه ملت ما به آن احتياج دارد، پيش نرود. ما در نيمه راهيم. من به عيان مي بينم كه در ذهن و زبان و عمل بسياري از برجستگان كشورمان اين اعتماد به نفس هنوز به حد نصاب لازم نرسيده.

 



داستان يك سانسورچي كه مديركل مطبوعات شد خاطره سيزدهم؛ همكاري با روزنامه «پيغام امروز» - 21
روزهاي گمشده- خاطرات احمد اللهياري

در اواسط سال 1340 كه من تصميم به انتخاب حرفه روزنامه نگاري گرفته بودم براي اينكه رمز و رموز اين حرفه و چگونگي نگارش و تدوين مقالات و مطالب و نحوأ تهيه گزارش هاي مطبوعاتي را ياد بگيرم، رفت وآمد به چند مجله را آغاز كردم و همكاري با اين جرايد را به صورت داوطلبانه و بدون دريافت هيچ گونه دستمزدي انجام مي دادم و حتي در بسياري از موارد و براي تهيه گزارش از بعضي نمايشگاههاي نقاشي در گالري هاي گوناگون و نيز نگارش نقد تئاتر و فيلم ها شخصاً هزينه مي كردم و پول تهيه بليط - حتي پاره اي اوقات از بازار سياه - و چند برابر قيمت اصلي را از جيب مي دادم.
در ميان روزنامه نگاران آن دوران رضا مرزبان(1) واقعاً به گردن من حق استادي دارد. در آن زمان مرزبان سردبير روزنامه پيغام امروز بود. اين نشريه هر روز بعدازظهر همانند كيهان و اطلاعات منتشر مي شد. اما اين روزنامه هيأت تحريريه نداشت و دكتر عبدالرسول عظيمي و رضا مرزبان شخصاً كليه مطالب آن را مي نوشتند. اين روزنامه هر روز يك سرمقاله و يك يا دو مطلب مهم و اساسي داشت كه تمام آنها را رضا مرزبان خودش مي نوشت و براي تهيه ساير مطالب روز از بولتن ها و تلكس هاي خبرگزاري پارس و اطلاعيه هاي روابط عمومي هاي ادارات و سازمان ها استفاده مي كردند.
وسيله آشنايي من و مرزبان را ابوالقاسم ايراني فراهم كرد و در يكي از روزها كه از خيابان قوام السلطنه مي گذشتيم مرا با خود به داخل روزنامه پيغام امروز برد و سپس با مرد كوتاه قدي كه يك دمپايي پلاستيكي به پا داشت و با يك مداد فوق العاده كوچك در حال نگارش مطلب بود، معرفي كرد و گفت: «استاد رضا مرزبان!» طبق معمول و تشريفات متداوله با اين مرد دست دادم و از آشنايي اش ابراز خوشوقتي كردم. حدود يك ساعتي در دفتر مرزبان بوديم. من نام رضا مرزبان را شنيده بودم و مي دانستم كه از اساتيد روزنامه نگاري است. در همين يك ساعت از وسعت معلومات او شگفت زده شدم. او با تسلط كامل سياست ايران و جهان را مي شناخت و در كنارش از شعر و هنر امروز نيز به خوبي اطلاع داشت. در همين روز و در خلال گفت وگوهايمان به او گفتم كه علاقه مند حرفه خبرنگاري هستم و خواستار فرصتي هستم تا كار ياد بگيرم. او پس از شنيدن اين درخواست از من خواست تا براي او و پيغام امروز كار كنم فرصت مغتنمي بود. فوراً پذيرفتم و قرار گذاشتم كه هر روز به عنوان خبرنگار اين روزنامه فعاليت كنم و از محافل و مجامعي كه مي روم خبر و گزارشي تهيه نموده و براي چاپ در اختيار پيغام امروز بگذارم.
طبيعي است كه تا مدتي كارهايم مورد قبول او نبود، اما وي هرگز مرا از خود نراند و با صبوري شيوه تنظيم خبر و گزارش نويسي را به من ياد داد. حدود يك ماه از اين همكاري پراكنده گذشته بود كه او از من خواست تا هر روز به دفتر او بيايم و از روي اخباري كه به وسيله تلكس هاي خبرگزاري ها مي رسيد، خبرهاي دلخواه او را دوباره نويسي كنم. البته نه او و نه دكتر عبدالرسول عظيمي هيچ گاه براي اين كار هيچ گونه پولي به من نمي دادند.
من كم كم عضو خانواده پيغام امروز شده بودم و افراد و عناصري را كه به اين نشريه رفت وآمد مي كردند، مي شناختم. مثلاً مي دانستم كه فلان كس نماينده شركت فاكوپا است و آگهي هاي «سازمان اعانأ ملي» يا «روغن نباتي شاه پسند» را آورده است و يا فلاني نامه رسان فلان اداره است.
در ميان افرادي كه به پيغام امروز مي آمدند، مردي سيه چرده بود كه هر روز حوالي ساعت 5/11 تا 21 در پيغام امروز پيدايش مي شد و بدون اينكه توجهي به من و دوستان من داشته باشد، سريعاً سرگرم كار خودش مي شد. او وقتي به پيغام امروز مي آمد، ابتدا سري به اتاق دكتر عظيمي مدير پيغام امروز مي زد، پس از آن به اتاق رضا مرزبان مي آمد. هميشه دقايقي بعد از ملاقات با مرزبان به بخش حروفچيني و چاپ مي رفت. آنگاه سركارگر بخش حروفچيني در حالي كه از هر صفحه روزنامه يك نمونه با غلتك تهيه كرده بود، به او مي داد و او به اتاق مجاور اتاق رضا مرزبان كه محل كار من بود، مي آمد و از تلفن اين اتاق با اداره كل انتشارات و راديو تماس مي گرفت و كليه تيترها و تمام متن سرمقاله و مطالب اساسي و بخشنامه اي را از پشت تلفن براي آقايي به نام مقيمي كه من هرگز او را نديدم مي خواند. او هميشه يك خودكار قرمزرنگ در دست داشت و پس از خواندن تيترها و مطالب براي آقاي مقيمي، دور بعضي از كلمات با همان خودكار قرمز خط مي كشيد و يا يك مطلب يا شعر را به طور كامل با علامت (¤) بزرگ مشخص مي كرد و آنگاه صفحات را به رضا مرزبان مي داد و مي رفت.
طرز كار او براي من سؤال هايي ايجاد كرده بود و حدس زده بودم كه او بايد كاري در ارتباط با سانسور مطالب داشته باشد. ما شنيده بوديم كه سانسور مطالب جرايد برعهده فردي به نام محرمعلي خان است. سرانجام روز سوم و يا چهارم دل به دريا زدم و از رضا مرزبان پرسيدم كه اين آقا كيست و چه كاري دارد كه هر روز مي آيد؟
مرزبان در پاسخ من گفت تاكنون نام سانسورچي به گوشت خورده است؟ گفتم آري. او گفت اين آقاي ]محمد[ زرنگار از همان قماش است و سانسورچي است. او هر روز به اينجا مي آيد و تيترها و خبرها را براي رؤسايش مي خواند و آنها را كه بايد حذف شوند و يا تغيير كنند، مشخص مي كند و مي رود.
از مرزبان پرسيدم، پس محرمعلي خان كيست؟ او گفت محرمعلي خان براي توقيف نشريات چاپ شده و بردن آنها مي آيد. او بيشتر با مجلات سروكار دارد ولي كار ما چون روزنامه است و با سرعت همراه است، اين عاليجناب هر روز خودش زحمت مي كشد و به اينجا مي آيد و خبرها را كنترل مي كند.
از اين ماجرا دو سه سالي گذشت. من ديگر خبرنگاري حرفه اي شده بودم و به عنوان معاون سردبير با مجله صبح امروز همكاري داشتم كه اداره كل مطبوعات داخلي در وزارت اطلاعات و جهانگردي كه جاي اداره كل انتشارات و تبليغات را گرفته بود، ايجاد گرديده بود. ناگهان چشمم به خبري افتاد كه براي چاپ در ستون انتصابات مجله ارسال شده بود، در اين خبر آمده بود كه به موجب حكم «وزير اطلاعات و جهانگردي» آقاي دكتر محمد]علي[ زرنگار(2) به عنوان مديركل مطبوعات داخلي منصوب شدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- براي آشنايي با شرح حال و عملكرد «رضا مرزبان» رك: نيمه پنهان، جلد دهم، تأليف دفتر پژوهش هاي مؤسسه كيهان، صص 99-8.9
2- محمدعلي زرنگار در برخي مقالات با نام «محمد زرنگار» معرفي شده است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14