(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 2 اسفند 1388- شماره 19587
 

گفتمان عدالت درجمهوري اسلامي ايران سخت ترين گردنه
نقش ديپلماسي عمومي در جنگ نرم براندازي در سكوت
پرونده هسته اي رژيم صهيونيستي ماجراي سرقت 100 كيلو اورانيوم از «نومك» -قسمت سوم
تقدم مكتب و قانون بر نسبت



گفتمان عدالت درجمهوري اسلامي ايران سخت ترين گردنه

جمهوري اسلامي ايران نظامي است ديني كه هويت آن براساس فرامين اسلام شكل گرفته است، اين سيستم حكومتي كه با نفي نظام سلطنتي برسركار آمده است كاملاً صبغه اسلامي شيعي دارد. امام خميني (ره) بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي ايران معتقد بودند كه حكومت بايد براساس مباني و اصول اسلامي تشكيل شود. براساس بنيان فكري ايشان حكومت و تشريع صرفاً مخصوص خداوند است و همواست كه حق ولايت بر تمام انسانها را دارد و هيچ فرد ديگري از اين حق برخوردار نيست، مگر كساني كه به اذن و فرمان خداوند متعالي اين حق به آنها نقويض شده باشد.
دردين اسلام كه كاملاً الهي و «الله» بنياد است برعدالت تاكيد فراوان شده است. چنانكه حضرت رسول اكرم مي فرمايند:«اولين كسي كه خدا او را وارد جهنم مي كند، كسي است كه بر مردم مسلط شده باشد، ولي عدالت گذاشته باشد و...» در ديدگاه امام علي (ع) نيز مقوله عدالت خاستگاهي جز وحي و سيره انبياي الهي و پيامبر (ص) ندارد و همواست كه كوشش مي كند تا چون پيامبر، رسالت او را كه هدايت جامعه به سوي قسط و عدالت است جامه عمل بپوشاند.
همانطور كه ذكر شد نظام جمهوري اسلامي ايران خاستگاه الهي و ديني دارد و ولي فقيه به واسطه نصب عام از ناحيه مقدس معصوم (ع) منصوب از طرف خداوند سبحان است. درراستاي تاكيد اسلام برعدالت بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران مقوله عدالت تبديل به نقطه كانوني گفتمان اسلامي شد و حضرت امام خميني(ره) مكرراً در سخنراني ها و آثارشان برعدالت تاكيد كردند. چنانكه ايشان مي فرمايند:«عدالت ويژگي خاص حكومت اسلامي در مقايسه با ساير نظام هاست.» دركلام ايشان عدالت درسياست خارجي همان پيگيري سياست سلطه ستيزي است. آيت الله خامنه اي نيز از آغاز رهبري خود درسال 1368 تاكنون اصولي را پيگيري كرده اند كه كاملاً منطبق با آرا حضرت امام در باب حكومت و نقطه كانوني آن يعني عدالت بوده است. رهبر انقلاب اسلامي در ديدار مورخ 9شهريور 1385 اعضاي هيئت دولت، دو شاخص اصلي اصولگرايي را «عدالت خواهي» و «عدالت محوري» مي داند.
بنابراين يكي از مفاهيم سازنده و مقوم هويت جمهوري اسلامي ايران عدالتخواهي و عدالت گستري بوده است كه از بيانات و نظرات بنيانگذار انقلاب اسلامي و همچنين رهبري معظم انقلاب اسلامي قابل كشف است. اين نقطه كانوني در دوره رياست جمهوري شهيد رجايي سرلوحه كارها شد اما در دوره هاي بعد با توجه به استيلاي ساير گفتمان ها از تاكيد بر آن كاسته شد تا اينكه در دوره آقاي احمدي نژاد دوباره اين نقطه كانوني جايگاه خود را بازيافت.
بعد از انتخابات رياست جمهوري سال 1384 و انتخاب آقاي احمدي نژاد به رياست جمهوري، گفتمان عدالت هم دربعد داخلي و هم در بعد خارجي احيا شده و با نگاهي عملگرا پيگيري شد. البته عدالت محوري دراين دوره درحوزه هاي سياسي، فرهنگي، اقتصادي، اخلاقي و انساني مطرح شده است ودر صحنه بين المللي وحوزه سياست خارجي به صورت بي سابقه اي مورد پيگيري بوده است. دكتر احمدي نژاد و همكارانشان در دولت دهم نيز برنقطه كانوني عدالت تاكيد دارند وي در سخنراني هاي اخير خود عدالت را به ستون فقرات تعبير مي كند چنانچه در سفر اخير به اهواز گفته اند كه ايران را بايد بر چند پايه بسازيم كه پايه اول آن ايمان، فرهنگ و اعتقاد به اسلام ناب محمدي است. پايه دوم وحدت و همبستگي پايه سوم كار و تلاش و پايه چهارم عدالت است. وي عدالت را سخت ترين مرحله مي داند.
عدالت گستري محدود به داخل نيست بلكه در سياست خارجي نيز جاري و ساري است و مهمترين مولفه آن سلطه ستيزي است. طرح گفتمان عدالت در روابط بين الملل از سوي رئيس جمهور و ائتلاف سازي درمسير اين گفتمان و همچنين طرح و دفاع ازآن درسازمان ها و مجامع بين المللي، گفتمان ليبرالي (كه درحال حاضر گفتمان مسلط روابط بين المللي است) را به چالش كشيده است و موجب تقويت عناصر گفتمان عدالت در روابط بين الملل شده است. چنانكه بسياري از دولتها و ملتها از آن استقبال كرده اند و اميد است گفتمان عدالت به گفتمان مسلط در روابط بين المللي تبديل شود.
فريدون پيرلورن

 



نقش ديپلماسي عمومي در جنگ نرم براندازي در سكوت

محمدرضا طوسي
ديپلماسي عمومي يا مردمي، سازوكاري است كه در دوره هاي اخير از نظريه به تاريخ وارد و در بسياري از كشورهاي جهان عملياتي شده و بخشي از تاريخ سياسي و ديپلماسي كشورها را تشكيل داده است؛ زيرا ديپلماسي رسمي هرچند كه كارآيي بسياري در بيان قدرت و ايجاد تفاهم در ميان دولت ها ايفا مي كند ولي همراهي افكار عمومي و ملت ها را به دنبال ندارد. از اين روست كه ديپلماسي عمومي به عنوان مكمل به كار گرفته مي شود تا افكار عمومي ملت ها را نسبت به كشوري تغيير داده و مثبت سازند.
در حقيقت ديپلماسي عمومي يا مردمي، آن بخش از ديپلماسي است كه فراتر از سطح مناسبات دولت با دولت مي باشد و هدف آن تاثيرگذاري بر ذهن سازان و تصميم گيران اصلي ديگر جوامع و كشورها از طريق انتقال پيام هاي كليدي درخصوص وجه مثبت يك كشور است.
به سخن ديگر، ديپلماسي عمومي به معناي «تلاش هاي يك دولت براي درك، ارتباط و نفوذ در افكار عمومي كشورهاي هدف در جهت تحكيم منافع ملي آن كشور» به كار برده مي شود.
دراين روش، چهره كشور و ملتي به گونه اي تبليغ مي شود كه احتمال جذب، سرمايه، دانشجو و گردشگر را تقويت كمك كند و در نهايت به ارتقاي نفوذ و جايگاه خارجي و بين المللي و نيز سيطره دامنه نفوذ با ايجاد دوستاني موثر در بلند مدت بينجامد، زيرا بارها اين پيامد اثبات شده است كه «قدرت نرم مي تواند، تاثيرات سختي داشته باشد» و معادلات جهاني را تغيير دهد.
در اجراي اين راهبرد بازسازي وجه مثبت كشوري، مهم ترين ابزارها، فن آوري و دانشي است كه در نهايت به تغيير در نگرش مردم جهان نسبت به كشور و ملتي بينجامد و ناخودآگاه به يكي از سياستمداران و فعالان بي مزد و مواجب كشور تبديل گردد و دامنه نفوذ آن را تا كوچه و خيابان امتداد دهد.
ديپلماسي عمومي از طريق افكارسازي مي كوشد تا قدرت رقابت كشوري را در صحنه بين المللي افزايش دهد، زيرا اين افكار عمومي است كه جهان قدرت را مي سازد و آن را هدايت و رهبري مي كند. بنابراين تاثيرگذاري بر افكار عمومي ملت ها به معناي قدرت بيش تر و نفوذ بي هزينه تر و سود بيش تر مي باشد.
هر كشوري مي كوشد تا دامنه قدرت و نفوذ خويش را افزايش دهد و نقش خود را در مجامع بين المللي و جهاني استوار سازد. دراين ميان همدلي و همراهي ملت هاي ديگر با انديشه ها و سياست هاي دولتي مي تواند به معناي نفوذ و قدرت بيش تر باشد. بنابراين دولت با همراهاني در كشورهاي ديگر مي تواند مقاصد خود را پيش برد بي آن كه هزينه اي بپردازد.
يونس شكرخواه در تحليلي درباره عمليات رواني و ديپلماسي رسانه اي، به ديپلماسي عمومي نيز اشاره كرده و درباره آن از منابع خارجي مي نويسد: ديپلماسي عمومي (Diplomacy Public) در فرهنگ واژگان اصطلاحات روابط بين الملل كه درسال 1985 توسط وزارت خارجه آمريكا منتشر شده اين چنين تعريف شده است: «ديپلماسي عمومي به برنامه هاي تحت حمايت دولت اشاره دارد كه هدف از آنها اطلاع رساني و يا تحت تاثير قرار دادن افكار عمومي در كشورهاي ديگر است؛ ابزار اصلي آن نيز انتشار متن، تصاوير متحرك، مبادلات فرهنگي، راديو و تلويزيون
] و اينترنت[ است.» (ديپلماسي عمومي آمريكا 1381 ص 5).
هانس ان تاچ نويسنده كتاب ارتباط برقرار كردن با جهان درسال 1990 در تعريف ديپلماسي عمومي چنين نوشت: «تلاشهاي رسمي دولت براي شكل دادن به محيط ارتباطي در كشورهاي خارجي اي كه در آنها سياست هاي آمريكا اجرا مي شود، تا بدين وسيله از ميزان تاثيرات منفي، سو ء تعبيرها و سوء تفاهمها در زمينه روابط ميان آمريكا و كشورهاي ديگر كاسته شود.»
هيئت مأمور برنامه ريزي ادغام در وزارت خارجه آمريكا نيز درسال 1995، ديپلماسي عمومي را اين گونه تعريف مي كند: «ديپلماسي عمومي مي كوشد منافع ملي ايالات متحده را از طريق مفاهيم، اطلاع رساني و تأثيرگذاري بر مخاطبان خارجي ارتقا دهد.» سازمان اطلاعاتي ايالات متحده هم كه بيش از چهل سال به صورت تخصصي در زمينه ديپلماسي عمومي فعاليت كرده است، معتقد است: «ديپلماسي عمومي به دنبال آن است كه منافع ملي و امنيت ملي ايالات متحده را از طريق شناخت، اطلاع رساني و تأثيرگذاري بر مردم كشورهاي ديگر و گسترش گفت وگو ميان شهروندان و نهادهاي آمريكايي و همتايان خارجي آنها ارتقا دهد» (ديپلماسي عمومي آمريكا 1381 ص 6).
ميان ديپلماسي عمومي و ديپلماسي سنتي تفاوت هاي جدي وجود دارد؛ ديپلماسي عمومي صرفا با دولتها سروكار ندارد، بلكه مخاطب خود را در ميان افراد و سازمان هاي غيرحكومتي مي جويد. از سوي ديگر گفته مي شود فعاليت هاي ديپلماسي عمومي مي تواند معرف ديدگاههاي متفاوتي باشد كه از سوي افراد و سازمان هاي خصوصي يك كشور مثل آمريكا علاوه بر نظرات دولت آمريكا مطرح اند، درحالي كه ديپلماسي سنتي با روابط يك دولت با دولت ديگر مرتبط است و مقامات سفارت يك كشور ديگر، معرف آن كشور به شمار مي روند در صورتي كه ديپلماسي عمومي متضمن مشاركت بسياري از عناصر غيردولتي جامعه است (ديپلماسي عمومي آمريكا 1381 ص 7 و 8). به مفهوم ديگر تفاوت ديپلماسي عمومي و ديپلماسي رسمي در 1- غير رسمي بودن 2- مشخص نبودن هدف 3- فراگيرتر بودن مخاطبان 4- تنوع ابزار و امكانات ديپلماسي عمومي است.
فعاليت هاي اطلاع رساني و برنامه هاي ديپلماسي عمومي آمريكا به اشكال مختلف صورت مي گيرد كه اهم آنها به شرح ذيل است: الف- فعاليتهاي اطلاع رساني 2- فايلهاي بي سيم مانند ماهواره ها 2- سخنگويان و كارشناسان 3- متخصصان مقيم 4- برنامه كنفرانس از راه دور 5- چاپ و نشر 6- مراكز مطبوعاتي خارجي 7-مراكز كتاب و منابع اطلاعاتي 8-برنامه هاي راديو تلويزيوني بين المللي ب. مبادلات آموزش فرهنگي: 1-برنامه تبادل دانشجو، استاد و پژوهشگر 2-مبادلات آكادميك 3-مطالعات ايالات متحده، كمك به تاسيس و حفظ كيفيت برنامه هاي مطالعاتي پيرامون آمريكا در دانشگاه هاي خارجي 4-آموزش زبان انگليسي 5-ديدارهاي بين المللي 6-توريسم ج.خبرپراكني بين المللي: 1-صداي آمريكا 2-خبرپراكني هاي وابسته به صداي آمريكا 3-خدمات فيلم و تلويزيونهاي بين المللي 4-راديو مارتي و تلويزيون مارتي
5-راديو آزادي (سبيلان 1382 A ش و 10227 ع).
نقش ديپلماسي عمومي در جنگ نرم
ديپلماسي عمومي كاركردهاي مهمي در جهان سياست امروز بازي مي كند. به اين معنا كه تنها هدف بازسازي وجه مثبت كشوري در ميان مخاطبان نيست بلكه در برخي از موارد مي توان حتي با ديپلماسي عمومي و مردمي، ملتي را ضدنظام حاكم و دولت خود شورانيد و آنان را همراه سياست هاي كلان و حتي خرد خود كرد. اين گونه است كه ملتي تحت تاثير ديپلماسي عمومي، خواهان هماهنگي دولت با دولت ديگري مي شود كه اين گونه در ميان مردم و ملت محبوبيت يافته است.
براي دست يابي به اين مهم، دادن بورسيه هاي دانشجويي به نخبگان كشورها، ايجاد انجمن هاي فعال دانشجويي براي مديريت دانشگاه ها، راه اندازي رسانه هايي براي كشورهاي هدف و مخاطب با نشان دادن جنبه هاي مثبت كشور و مانند آن مي توان يك ديپلماسي عمومي فعالي را پديد آورد.
در ديپلماسي عمومي ومردمي، انتقال پيام هاي صحيح به مردم مرتبط آن هم به طريق مناسب، مي بايست به گونه اي انجام شود تا مثبت انديشي در خصوص ارزش ها و كيفيات ملت و دولت در هسته پيام ها تعبيه گردد. به نظر مي رسد كه ديپلماسي عمومي بريتانيا درباره ايران از طريق رسانه هاي چون بي بي سي فارسي و بورسيه دادن به نخبگان و ايجاد انجمن هاي دوستي مرتبط، تا اندازه موثر بوده است
به گونه اي كه بسياري از مردم مرفه و غرب زده شمال شهر تهران، همانند انگليسي ها مي انديشند، غذا مي خورند، جشن مي گيرند، سياست مي ورزند و به سياست هاي انگليسي عمل مي كنند.
ديپلماسي مردمي انگليس موفق شد تا بريتانيا را سرزمين آزادي هاي و مردم سالاري معرفي كند و پيشينه آن را تصحيح كند و نشان دهد كه حقوق اقليت ها در آن مراعات مي شود و اقليت هاي مذهبي و نژادي از همه حقوق خود برخوردار مي باشند. بريتانيا كشوري آزاد، منعطف و مطلوب براي زندگي است و ايران مي بايست در سياست و زندگي به اين سمت گرايش يابد. اين گونه است كه انجمن هاي ايراني در بريتانيا خواسته اين وجه مثبت زندگي بريتانيايي را تبليغ مي كنند وهمراهانشان در ايران آن را در خيابان ها و كوچه ها مي برند.
البته ديپلماسي عمومي افزون بر تصحيح و اصلاح وجه كشوري در ميان مخاطبان، مي تواند با افكارسازي ملتي را نيز عليه نظام خود بشوراند و جايگزين كودتا و يا اشغال نظامي شود.
از اين روست كه از سوي ايالات متحده و ديگر كشورهاي متخاصم غربي از جمله انگليس و فرانسه و دولت صهيونيستي، بهره برداري از ابزارهاي «ديپلماسي عمومي» در جهت تحقق «براندازي در سكوت» يا «براندازي نرم» به عنوان يكي از اولويت هاي راهبرد دفاعي امنيتي خود، در ارتباط با ايران، تعريف كرده و گسترش محيط هاي مجازي تهديدزا يا سايبر را در دستور كار خود قرار داده است.
در اين روش، بدبين ساختن جامعه به كارگزاران نظام، بحران سازي از طريق ايجاد تنش هاي داخلي، بالا بردن سطح انتظارات جامعه و تخصيص بودجه لازم براي گسترش راديوهاي موج كوتاه، شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان و خبرگزاري هاي اينترنتي مخالف نظام از راهبردهاي آمريكا در ديپلماسي تهاجمي عليه ايران نام برده مي شود. هدف آمريكا از بهره گيري ديپلماسي عمومي در جنگ نرم، وادار كردن كارگزاران نظام به امتيازدهي در عرصه هاي سياسي- امنيتي، تضعيف انسجام فكري- رويه اي كارگزاران نظام و ايجاد شكاف ميان سطوح جامعه و حاكميت مي باشد. در اين روش، ديپلماسي نرم، عمومي و يا همان سايبر ديپلماسي در واقع بخشي از بدنه دولت الكترونيك و ساختار دولت مجازي است كه اين بخش خود مستلزم تقويت بخش «فناوري ارتباطات و اطلاعات» است كه آمريكايي ها و انگليسي ها و اسرائيلي ها به خوبي از آن در جنگ نرمي كه در زمان انتخابات دهم رياست جمهوري اتفاق افتاده بهره بردند.
در گزارش مركز پژوهش هاي مجلس از توسعه اطلاع رساني ديجيتال، اقدامات مثبت مجلس شوراي اسلامي و دولت از طريق وب، ارتقاي ضريب نفوذ ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران در رسانه هاي خارجي و توسعه بدنه دولت الكترونيك در حوزه هاي بين المللي به عنوان بعضي از مزاياي گسترش «سايبر ديپلماسي» در حوزه سياست خارجي نام برده شده و آمده است: امروزه بهينه سازي و مديريت افكار عمومي به يكي از ابزارهاي حاكميت براي تسهيل و تسريع در دستيابي به اهداف سياسي- امنيتي تبديل شده است چرا كه در ديپلماسي نوين «مديريت افكار عمومي» جايگاه مهمي دارد و كشمكش ها از طريق جريان ديجيتالي اطلاعات رصد مي شود و در اين راستا توجه به افزايش عمق نفوذ راهبردي جمهوري اسلامي ايران از طريق محيط هاي مجازي مانند سايبر ديپلماسي بسيار مهم است.
در پايان مي توان گفت باتوجه به اينكه گفتمان سازي، تصويرسازي و اقناع ديگران در سياست خارجي جايگاه تاثيرگذاري يافته است، به همين دليل نقش رسانه ها در پردازش و اقناع ديگران بسيار مهم تر از گذشته شده است.
به هر حال، به نظر مي رسد كه در جنگ نرم، انگليسي ها حتي قوي تر و عملياتي تر از آمريكايي ها وارد شده اند و زيركي خود را در اين حوزه نيز به نمايش گذاشتند؛ زيرا همواره خانه روباه مكاني براي فريب بوده است و روباه جز از مكر و فريب نمي تواند بر شيران روزگار چيره شده و بر آنان حكومت كند. انگليس بي گمان بر پايه ديپلماسي مردمي، روباهي زيرك و مكاري است كه دست شيطان بزرگ را نيز از پشت بسته است.

 



پرونده هسته اي رژيم صهيونيستي ماجراي سرقت 100 كيلو اورانيوم از «نومك» -قسمت سوم

مصطفي نظري
رژيم صهيونيستي به منظور توسعه تأسيسات هسته اي و تهيه تسليحات نامتعارف (اتمي)، تلاش سيستماتيكي را براي كسب و جمع آوري اطلاعات فني، نظامي و علمي در طول دهه 60 انجام داد، به طوري كه وزارت جنگ رژيم صهيونيستي دراوايل دهه 60 و پس از راه اندازي راكتورهاي هسته اي خود، اداره اطلاعات ويژه لحم (Lekem) را با هدف كسب فناوري هسته اي (به هر وسيله اي) و تعمق اطلاعات فني و تكنيكي تشكيل داد.
از آنجايي كه در طول دهه 60 واوايل دهه 70 ميلادي خصوصاً در طي فواصل زماني 73-1967 رژيم صهيونيستي در راستاي توسعه كيفي و كمي زرادخانه هسته اي خود و درجهت توليد تسليحات مدرن اتمي گام برمي داشت، همزمان سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي صهيونيستي با كمك سازمان هاي يهودي درسراسر جهان مخصوصاً درآمريكا به صورت پنهاني و زيرزميني با هدف كسب اطلاعات فني، دزدي اطلاعات، خريد دانشمندان و تكنسين ها، سرقت مواد هسته اي و تجهيزات اتمي و... فعاليت مي كرد.
فعاليت جاسوسي رژيم صهيونيستي درجهت توسعه برنامه تسلحات هسته اي در طول دهه 60 ميلادي تا بدانجا پيش رفت كه سرويس اطلاعات اسرائيل حدود 100 كيلوگرم اورانيوم با درصد غناي بالا (كه كاربرد در سلاح هاي اتمي را داشت) را از مجتمع تجهيزات هسته اي «نومك» NUMEC) واقع درمنطقه آپولو در ايالات پنسيلوانياي ايالات متحده آمريكا به سرقت برد.
براساس اسناد و مدارك سازمان CIA وFBI آمريكا، فردي يهودي به نام «زلمان مردخاي» كه مدير مالي مجتمع اتمي «نومك» بود در سرقت بيش از دويست پوند اورانيوم از اين مجتمع و انتقال آن به سرزمين هاي اشغالي فلسطين دست داشته است.»
گفته مي شود «زلمان مردخاي شاپيرو» كه در رأس مجتمع اتمي «نومك» قرار داشت. از طريق سازمان هاي صهيونيستي آمريكا خصوصا سازمان ZOA (سازمان صهيونيست هاي آمريكا -Zionist OrganizationofAmerica)، سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي صهيونيستي مستقر در آمريكا و سفارت رژيم صهيونيستي دراين كشور روابط نزديكي را با كميسيون انرژي اتمي صهيونيستي برقرار نموده بود، به طوري كه احتمال مي رود مجتمع تجهيزات هسته اي «نومك» دراين دوران به عنوان يك عامل مشورتي مهم درامور فني و مهندسي هسته اي براي كميسيون انرژي اتمي رژيم صهيونيستي قرارداشته است.
از آنجايي كه مجتمع تجهيزات هسته «نومك» به عنوان طرف همكاري در فعاليت هاي اتمي با چند كشور از جمله ژاپن، بلژيك، فرانسه، اسپانيا، آلمان، انگليس، و رژيم صهيونيستي بود. زلمان مردخاي شاپيرو با سوء استفاده از مسئوليت خود در «نومك» و همچنين نفوذ در بخش هاي امنيتي اين مركز و كميسيون انرژي اتمي آمريكا ( از طريق ايجاد ارتباط با بروس رايس و هاري والش) علاوه بر ارسال اطلاعات فني به تل آويو زمينه بازديد مأموران امنيتي و دانشمندان و كارشناسان اتمي رژيم صهيونيستي از اين مجتمع هسته اي را فراهم مي كرد، به طوري كه «افرايم لاحاف» (كه بعدها به عنوان مشاور درامور علمي در سفارت رژيم صهيونيستي درآمريكا مشغول به كار شد) در اوايل دهه 60 ميلادي از تاسيسات هسته اي «نومك» بازديد داشته است.
علاوه بر اين چهار صهيونيست ديگر با نام هاي افراهام هرموني، افرايم بيگون، آبراهام بندور و رافائل ايتان در تاريخ 10 سپتامبر 1968 از مجتمع هسته اي مذكور ديدار كرده و با شاپيرو مردخاي ملاقات كردند.
براساس اسناد منتشر شده سازمان CIA، پس از بازديد اين صهيونيست از «نومك» كه با هدف به ظاهر بحث برسر تجهيزات ترموالكترونيكي (توربين هاي حرارتي) انجام مي شد، بيش از 200پوند، حدود 100كيلوگرم اورانيوم با درصد غناي بالاي از توليدات مجتمع «نومك» مفقود شد.
براساس اسناد FBI، هرموني به عنوان مشاور علمي در سفارت رژيم صهيونيستي درآمريكا، بيگون به عنوان رئيس بخش الكترونيك وزارت جنگ رژيم صهيونيستي، بندور به عنوان مأمور وزارت جنگ و ايتام به عنوان شيميدان در وزارت جنگ رژيم صهيونيستي (كه گفته مي شود در هنگام بازديد مأمور موساد در اداره اطلاعات ويژه LAKAM بوده است) از اين مجتمع اتمي ديدار كرده اند.
دراين بازديد كه به گفته كارشناسان امنيتي و نظامي يك عمليات ويژه جاسوسي نام برده مي شود، شاپيرو مردخاي به همراه اين چهار صهيونيستي با هماهنگي عوامل اطلاعاتي موساد طي يك عمليات سري اقدام به سرقت حدود 100 كيلوگرم اورانيوم كردند.
به هرحال رژيم صهيونيستي در فضاي جنگ 1967 با كمك سرويس هاي امنيتي خود طي يك عمليات حساب شده اين حجم اورانيوم را به سرزمين اشغالي انتقال داد.
با تحليل سياست هاي جاسوسي رژيم صهيونيستي در طي سال هاي 67-1960 ميلادي مي توان چنين نتيجه گرفت كه اهداف اساسي سرويس هاي اطلاعاتي و امنيتي صهيونيستي درسراسر جهان خصوصاً متحده آمريكا، كسب و جمع آوري اطلاعات فني و تكنيكي هسته اي با تقويت و توسعه برنامه تسلحات اتمي اين رژيم بوده است.

 



تقدم مكتب و قانون بر نسبت

عافيه السادات موسوي
تنها مكتبي كه با هرگونه نژادپرستي و قوم گرائي و خويشاوندمداري مسئولين و به قول عوام با هرگونه پارتي بازي، شديدا مخالف است و آن را ناقض عدالت اجتماعي و نافي حق مداري و مغاير با عدالت محوري مي داند، مكتب پرفروغ و انسان ساز اسلام ناب محمدي(ص) است.
به طور متيقن، انقلاب اسلامي و حكومت جمهوري اسلامي ايران، كه متباينا براساس مكتب نبوي و فرهنگ علوي و با محوريت احكام نوراني اسلام ناب، پايه گذاري شده، و تنها وجه امتياز و عامل برتري انقلاب اسلامي ايران، با ساير انقلاب هايي كه در طول تاريخ در دنيا رخ داده است؛ همين مكتبي بودن انقلاب اسلامي ايران است، شديدا در شعار و عمل، با پديده شوم و نامشروع عدالت ستيز نسبت گرايي و خويشاوندمحوري و خانواده مداري مديران و مسئولين؛ به هر مقدار و به هر علت و حتي بنابر هر مصلحت انديشي كه باشد؛ بلاقيد و شرط مخالف بوده و مخالف مي باشد و مخالف خواهد بود.
يكي از ويژگي ها و خصوصيات بارز انقلاب اسلامي؛ كه در اصل اين ويژگي، از جمله مصاديق اتم و اكمل اسلاميت انقلاب و بهترين نشانه اسلاميت نظام و حكايت از، مستضعف گرائي و پابرهنه گرائي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و نفي هرگونه تبعيض است، عبارت است از: مبارزه با هرگونه پارتي بازي و سفارش پذيري در ادارات و متعاقب آن، الزام تك تك مسئولين و مديران مبني بر اينكه، هميشه مكتب و قانون و مصالح نظام را بر خود و خانواده خود ترجيح دهند؛ و اين ويژگي به عنوان لوحي زرين و افتخارآميز و غرورآفرين، در رأس شرح وظايف مديران و سرسلسله تمامي مفاسد و تخلفات اداري و اجتماعي تعريف شده است.
بزرگترين عيب و نقصي كه بر سلطنت منحوس پهلوي وارد بود، همين خويشاوندگرائي و اشراف مداري و ترجيح اقوام و خويشان درباري و اشراف زادگان بر جميع مقررات قانوني و موازين شرعي دين اسلام بود.
بديهي است، انقلاب اسلامي كه با شعار حق محوري و عدالت مداري و مبارزه با هرگونه تبعيض، به جهانيان معرفي شده و مردم، به خاطر همين شعارها، دلداده و عاشق آن شدند، نمي پذيرد و نمي تواند بپذيرد كه، مسئولي يا مديري در هر رده اي كه باشد، به خاطر خويشاوندان خود، از مواضع بر حق نظام و حقانيت نظام عدول نمايد و از حق روي گردان شود و يا از اظهار و ابراز حقيقت، امتناع نمايد و يا به مصلحت احدي از خويشاوندانش سكوت نمايد و يا برخلاف حق و عدالت اظهارنظري بنمايد.
(و اذا قلتم فاعدلو ولوكان ذا قربي و بعهدالله افوا ذالكم و وصيكم به لعلكم تذكرون)
خداوند عز و جل، در آيه شريفه 152 از سوره مباركه انعام مي فرمايد:
«و هرگاه سخني گوئيد به عدالت و حق گرائيد، هر چند درباره خويشاوندانتان باشد، و به عهد خدا وفا كنيد (اوامر و نواحي خدا را اطاعت كنيد) اين است سفارش خدا به شما، باشد كه متذكر و هوشمند شويد.»
عليهذا با عرض مراتب فوق، و با التفات به مستندات ارائه شده انتظار است، آن دسته از خواص كه به علت بي بصيرتي و ضعف ايمان، و تعلق خاطر به دنيا و امور دنيوي. از جمله حب مقام و رياست طلبي، عليرغم اينكه بعضي از آنها، سال هاي زيادي از عمر خود را، صرف مبارزه با ظلم و بي عدالتي نموده و سال ها در كنار حضرت امام و مقام معظم رهبري و ديگر مبارزان و مجاهدان في سبيل الله، به جهاد با ستمكاران و طاغوت صفتان و تبليغ دين مبين اسلام پرداخته اند؛ به خود آيند و به خاطر حمايت از فرزندان و خويشاوندان خطاكار و گناهكار خود، آن همه سوابق درخشان را تباه نكنند و جمهوري اسلامي را دشمن شاد نكنند.
در شأن اينگونه خواص، با آن سابقه مبارزاتي نيست كاري كنند كه خداي ناكرده، به خاطر رعايت حال خويشاوندانش، چشمان خود را بر روي ديدن حقيقت و گوش هاي خود را براي شنيدن حقايق و زبان خود را براي بيان حق و قدوم خود را براي پيمودن راه حق، ببندند و آن كوله بار قابل توجهي كه براي آخرت خود جمع آوري نموده اند، را فداي خويشاوندگرائي نمايند و آخرت خود را به بهاي ناچيزآباد كردن دنياي فرزند يا ديگر خويشاوندان ناخلفي بفروشند.
ملت انديشمند و هوشيار ايران اسلامي كه در قدرشناسي و حق شناسي سرآمد دوران مي باشند، تا آنجايي كه به اساس انقلاب اسلامي و اصول و اركان نظام مقدس جمهوري اسلامي خللي وارد نشود و به حريم خط قرمزهاي نظام الهي، تعدي و تجاوزي صورت نگيرد و از حقي عدول نشود، در تبعيت و در مقام امتثال از منشورات عاليه مقام عظماي ولايت، تلاش مي كنند كه، خواص و پيشكسوتان و سنگرنشينان خطه توحيد و شبستان نشينان كوي انقلاب و ولايت را حفظ كنند، اما همين كه پاي آبروي مكتب اسلام و انقلاب اسلامي و ولايت فقيه و قانون به ميان آمد، باهيچ كس تعارف و ملاحظه كاري نداشته و مكتب و قانون را، بر همه چيز و همه كس مقدم دانسته و هيچ چيزي را، بر مكتب و قانون ترجيح نخواهند داد.
چراكه مردم مومن و هوشمند ايران اسلامي، در روايتي از هشتمين كوكب درخشان آسمان امامت و ولايت، حضرت علي ابن موسي الرضا(ع) خوانده اند و شنيده اند كه:
«كسي كه راضي باشد به عملي، مثل اين است كه، اين عمل از او صادر شده باشد، و اگر مردي در مشرق كشته شود و مردي در مغرب راضي به قتل او باشد، در نزد خدا، راضي شريك قاتل است.»(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- عيون اخبارالرضا جلد اول ص 249

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14