(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 4 اسفند 1388- شماره 19589
 

سخن از« تقلب» هركجا باشد،خوش است
از كشته سازي تا زنداني سازي
همكار سازمان جاسوسي آمريكا با اعتراف به شكست سبزها در 22 بهمن؛
جنبش سبز به مرض مهلك نااميدي دچار شده است
پاسخ هاي آيت الله مصباح يزدي به پرسش هاي صريح دانشجويان
چه بخوانيم؟
نام كتاب: هم حسيني بود، هم بهشتي



سخن از« تقلب» هركجا باشد،خوش است

اعلام خبر ابطال آزمون پذيرش دستيار تخصصي توسط وزارت بهداشت به علت«تقلب»صورت گرفته درآن،با استقبال رسانه هاي حامي جريان موسوم به سبز مواجه شد به گونه اي كه بيشتر رسانه هاي داخلي و خارجي حامي اين جريان خبر مذكو را با توضيحات و حاشيه هايي انعكاس دادند. اين استقبال از يك اتفاق كه در مورد بسياري از آزمون ها، حتي آزمون هاي مهمتر و به كرات اتفاق افتاده است، به منظور سياه نمايي وناكارآمد جلوه دادن دولت و وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشكي ارزيابي مي گردد.نمونه اين اتفاق در دوران دولت اصلاحات افتاده بود كه با اقدام منفعلانه مديران دولت وقت مواجه شده بود.اين در حالي است كه وزير محترم بهداشت دولت دهم به محض اطلاع از اين خبر بلافاصله با حضور در محل آزمون در اقدامي شجاعانه و انقلابي ،دستور اخراج تمامي مديران و كارمندان متخلف را صادر نمود. ناگفته پيداست كه دليل بزرگنمايي چنين اتفاقي از سوي اصلاح طلبان روحيه مگس صفتي آنان بوده و برجسته نمودن واژه تقلب نيز به آن دليل است كه جريان مذكور همه هويت خويش را از توهم »تقلب« در انتخابات دهم دارد و هر كجا سخن از تقلب باشد براي آنها خوش است.

 



از كشته سازي تا زنداني سازي

شبكه سابقا 5 نفره جنبش راه سبز(جرس) كه توسط بهائ الله مهاجراني و ديگر اعضاي خارج نشين اتاق فكر موسوي مديريت مي گردد،در گاف جديد خود در راستاي عمليات رواني واستراتژي «كشته و تجاوزسازي» كروبي و بيت مكرمش!، خبري برگرفته از وبلاگ «گذري و نظري» شامل ليست بلند و بالايي از فعالان دانشجويي و ديگر زندانيان سياسي را روي خروجي خودش گذاشته است.جالب است اين ليست بدون هيچ سند ومدركي تنظيم شده حتي نويسنده وبلاگ با اعتراف به اين كه بسياري از افراد ممكن است آزاد شده باشند، از مخاطبان خواسته ليست را تكميل كنند(به ليست اضافه كنند) !! .ازجمله اين به اصطلاح زندانيان مازيار سميعي، بهار تراكمه و نازنين حسن نيا است كه آزاد شده اند.يكي ديگر از اين زندانيان سياسي هم علي كروبي است كه سايت جرس و ديگر رسانه هاي همسو مدعي شده اند ،چند ساعت بيشتر بازداشت نبوده است.

 



همكار سازمان جاسوسي آمريكا با اعتراف به شكست سبزها در 22 بهمن؛
جنبش سبز به مرض مهلك نااميدي دچار شده است

عضو سابق شاخه غير قانوني دفتر تحكيم وحدت با بيان اينكه جنبش سبز در 22 بهمن كاميابي سياسي نداشت، گفت: نااميدي، سم مهلكي است كه بقاي جنبش سبز را به شكل جدي تهديد مي كند.
به گزارش «شبكه خبر دانشجو»، علي افشاري در اظهار نظري جديد در خصوص حماسه ده ها مليوني ملت ايران در راهپيمايي 22 بهمن و «شكست اقليت سبز» مدعي شده است: قريب به يك هفته از 22 بهمن مي گذرد و هنوز بازار اظهار نظر پيرامون شكست و يا پيروزي جنبش سبز داغ است، اين در حالي است كه تريبون هاي حكومتي نيز مغرور از شعف پيروزي بر اين فضا دامن مي زنند تا گرد و غبار ياس، بيشتر بر جامه سبزها بنشيند.
سبزها در 22 بهمن به اهداف خود نرسيدند
افشاري در اين يادداشت، با اعتراف به ناكامي جريان موسوم به سبز در جريان راهپيمايي
22 بهمن، تصريح كرد: اگر چه جنبش سبز در
22 بهمن به اهداف مورد نظر نرسيد؛ اما هيچ گمانه اي وجود ندارد كه نشان دهد اين جنبش پايان يافته است.
اين عضو سابق شاخه غير قانوني دفتر تحكيم وحدت در ادامه تحليل خود عليرغم تحليل هاي اخير برخي رهبران و سران اقليت سبز مبني بر اينكه «سبزها در 22 بهمن پيروز شدند»، مدعي شد: در واقع رويارويي جنبش سبز و حكومت در فضاي پس از انتخابات، حكم بازي پينگ پنگي را داشته است كه تا كنون در عمده مقاطع مهم، ضربات جنبش سبز بر زمين حريف نشسته است و تنها در 22 بهمن نتوانست نيروهاي حكومتي را تحت الشعاع قرار دهد.
شكست اقتدار حكومت، خيالبافي است
عضو سابق شاخه علامه با اعتراف به اين كه نوار پيروزي هاي جنبش سبز در 22 بهمن قطع شد، مي گويد: كساني كه فكر مي كردند در 22 بهمن مي توان اقتدار حكومت را از بين برد، در اصل شكست تصور سطحي و خيال بافانه خود را به نظاره نشستند.
افشاري با بيان اينكه البته «اين ناكامي فرصت گرانقدري است تا ايرادات و آسيب هاي جنبش مورد بررسي قرار گيرد»، مي افزايد: نااميدي سهم مهلكي است كه بقاي جنبش را به شكل جدي تهديد مي كند، گستراندن سفره ياس و دلسردي بزرگترين اميد و هدف خشونت طلبان و حاكميت پادگاني- امنيتي در مقطع فعلي است؛ اما نديده گرفتن مشكل و اتخاذ رويكرد رو به جلو نيز پاسخ كار نيست.
اكثريت راهپيمايان سبز نبودند
وي با اشاره به اينكه جنبش سبز در 22 بهمن كاميابي سياسي نداشت، آورده است: برشمردن اكثريت شركت كنندگان در راهپيمايي سالگرد انقلاب به عنوان حاميان جنبش سبز برخوردي اغراق آميز است و هيچ تناسبي با واقعيت ندارد، چنين رويكردي نه تنها تاثير مثبت ندارد، بلكه مي تواند باعث غفلت نيروهاي تحول خواه از مشكلات گشته و در صحنه هاي بعدي، گرفتاري هاي بيشتري را به بار آورد، پسامد اين گرفتاري ياس و نااميدي گسترده اي خواهد بود كه غلبه بر آن با دشواري هاي بسيار زيادي مواجه خواهد بود.
عضو سابق شاخه غير قانوني دفتر تحكيم وحدت ادامه داد: ضعف اصلي جنبش سبز، نبود سازمان يافتگي و نقشه راه كارآمد است و اين نقيصه نيز با كوشش جمعي و نقش آفريني غالب نيروهاي داخل كشور حل مي شود.
وي با بيان اينكه«22 بهمن حاكميت را در مقايسه با مقاطع قبلي در موقعيت بهتري قرار داده است»، ابراز اميدواري كرد: البته اين شرايط ممكن است ناپايدار باشد و در مقطهي ديگر اوضاع متحول شود.
برخوردهاي لاف زنانه سبزها را به بيراهه مي برد
عضو سابق شاخه علامه تحكيم وپادوي كنوني صداي آمريكا در ادامه سخنان خود، بزرگ نمايي ناكامي و اسير شدن در جو ياس و نااميدي را مسيري براي شكست قطعي جنبش سبز دانست و خاطرنشان كرد: البته برخورد هاي لاف زنانه كه با چشم بستن بر واقعيت ها، آرزو هاي شان را بيان مي كنند و تحت هر شرايطي بر طبل پيروزي مي كوبند نيز جنبش را به بيراهه مي برند.

 



پاسخ هاي آيت الله مصباح يزدي به پرسش هاي صريح دانشجويان

آيت الله مصباح يزدي در جلسه پرسش و پاسخ دانشجويي به سؤالات صريح آنها درخصوص مواضع رهبري، جايگاه مراجع، فتنه اخير و... پاسخ داد.
به گزارش پايگاه اطلاع رساني آيت الله مصباح يزدي متن پرسش و پاسخ جمعي از دانشجويان بسيجي در تاريخ دهم دي ماه سال جاري را به شرح ذيل منتشر كرد.
¤ سؤال يكي از دانشجويان:
خيلي ممنون هستيم كه اين وقت را به ما داديد كه از محضرتان استفاده كنيم، ما خودمان را در حد شاگرد شما نمي دانيم، ولي اين افتخار را براي خودمان قائل هستيم كه خود را پيرو تفكرات اسلامي اي كه شما ارائه كرديد، مي دانيم.
ما مي خواهيم خيلي صريح صحبت كنيم؛ اين جمع صميمي با تعداد محدود هم دليلش همين است. سؤال خيلي اساسي كه در ذهن ما از قبل از انتخابات به وجود آمده، و از اين جريانات فتنه اخير خيلي قوي تر شده، اين است كه مي بينيم از يك طرف شواهد عيني خيلي زيادي وجود دارد كه شخص خاصي پشت خيلي از قضايا بوده است؛ ولي از طرف ديگر مي بينيم كه رهبري در جمع بسيجي ها يا در نماز جمعه حمايتي از او مي كنند. وظيفه ما در اين موضوع چيست؟
¤ آيت الله مصباح يزدي:
تشريف فرمايي شما عزيزان را خوش آمد عرض مي كنم و اميدوارم كه شما و امثال شما ذخايري باشيد براي آينده اسلام و انقلاب؛ و خودتان را آماده كنيد كه بارهاي سنگين انقلاب را در آينده بر دوش بكشيد و با توان كافي و با بصيرت كافي دين خودتان را به اسلام و انقلاب و سيدالشهدا- عليه السلام- ادا كنيد.
«تفاوت وظيفه حاكم اسلامي با ديگران»
در اين كه رفتار و خط مشي و موضع گيري هاي بعضي اشخاص با مقام معظم رهبري متفاوت است، جاي شكي نيست، در رفتار شخصي، خانوادگي، در تفكرات فقهي، سياسي و در خط مشي هاي سياسي كه ناشي از همين تفكرات و منش هاست. در اين باره سؤالاتي مطرح مي شود كه چرا اين اختلاف اصلا وجود دارد؟ چرا اشخاص نظرياتشان با هم متفاوت است؟ دوم اين كه اگر اين رفتارشان خطاست، آيا عذري دارند يا نه، قابل مؤاخذه هستند؟ سوم اين كه اگر اين رفتارها درست نيست، رهبري بايد چگونه با اينها برخورد كند؟ و سؤال آخر اين است كه ما چگونه بايد رفتار كنيم؟
البته من الآن روي شخص خاص تكيه نمي كنم، به طور كلي عرض مي كنم؛ ولي تفاوت هايي هم بين اين گونه اشخاص وجود دارد.
بعضي ها در هيچ يك از اين عرصه هاي فقهي يا سياسي يا مديريتي، توان كافي براي تشخيص و درك ندارند. شايد در بين اشخاصي كه اين روزها مطرح هستند، كساني باشند كه مصداق اين فرض باشند. آن چنان معلومات كافي در معارف اسلامي و فقه اسلامي ندارند؛ ممكن است لباس روحانيت هم داشته باشند؛ اما آن چنان معلوماتي كه واقعا بينش صحيح ديني به ايشان بدهد، ندارند. از نظر درك سياسي هم تاريخچه زندگي اين افراد نشان مي دهد كه درك عميقي ندارند. بيشتر تحت تأثير دوستان و نزديكان واقع مي شوند. بنابراين، اين كه ما تفكر آنها را نپذيريم، رفتار آنها را تأييد نكنيم و از آنها حمايت نكنيم، كاملاً موجه است.
اما در مورد اين سؤال كه آيا مي توانيم بگوييم اينها نيت شان هم فاسد است؟ مثلاً ضد انقلابند يا عناد دارند؟ شايد براي كساني كه نشانه هاي زيادي داشته باشند، اين اطمينان هم حاصل شود كه نيت پاكي هم ندارند ولي لزومي ندارد كه ما راجع به نيت ايشان بحث كنيم. ما به رفتار كار داريم، مي خواهيم ببينيم در عمل چگونه با اينها برخورد كنيم. روشن شدن نيت شان با خداست، هر كسي بايد در قيامت جواب خدا را بدهد. به هر حال ما حق نداريم از اينها حمايت كنيم. چرا كه نه اسلام را درست شناخته اند، نه سياست اسلامي را و نه مصلحت جامعه را درست درك مي كنند. حمايت از اينها هيچ توجيهي ندارد. اگر صحنه اي پيش آمد كه بين خط رهبري با خط آنها تضاد وجود داشت، بدون شك بايد خط رهبري را تأييد كنيم و در مقابل اينها بايستيم و بايد تا حدي كه مي توانيم عملاً از پيشرفت كارشان جلوگيري كنيم.
اما اين كه چرا رهبري با اينها برخورد تند نمي كنند؟ مسئله اي است كه پاسخش پختگي بيشتري در مديريت كلان جامعه مي خواهد. شايد شما دوره اول رياست جمهوري بعد از انقلاب را به ياد نداشته باشيد و شايد بعضي از شما اصلاً آن وقت به دنيا نيامده بوديد. مي دانيد آن رئيس جمهور با رأي نسبتاً بالايي انتخاب شد. در بيت خود امام هم كساني از حاميان ايشان بودند. بعضي از فرزندان امام- ذكوراً و اناثاً- از او حمايت مي كردند. در جامعه هم از قشرهاي مختلف، حتي روحانيان از ايشان حمايت مي كردند و بالاخره او رئيس جمهور شد. رفتار امام طوري بود كه مردم خيال مي كردند كه خود ايشان هم با او موافق است و آن قدر اين رفتار با سعه صدر توأم بود كه امثال مرحوم دكتر بهشتي معترض شدند. دكتر بهشتي بسيار مردپخته، عميق و مدير با حوصله و با سعه صدري بود؛ اما كار به جايي رسيد كه ايشان هم معترض شد. ولي امام هم چنان متانت خودش را حفظ مي كرد. تا روزي كه همه مردم فهميدند كه اين ديگر به درد رياست جمهوري نمي خورد و مجبور شد با لباس زنانه از كشورفرار كند. بعدها ايشان فرموده بود: من از اول با اين شخص مخالف بودم. در حكمي هم كه براي تنفيذ رياست جمهوري ايشان دادند، اشاره اي داشتند؛ ولي چون اول كار بود، خيلي توجه نشد. منظورم اين است كه آنهايي كه به ظاهر قضاوت مي كردند، فكر مي كردند كه وقتي مثلاً بعضي از فرزندان و نزديكان امام از ايشان حمايت مي كنند، امام هم مخالفتي با ايشان نمي كرد، مثل ديگران خدمت امام رفت و آمد مي كرد. در آن اوجي كه امام قرار داشت، مصلحتي مي ديد كه امثال ما نمي توانند درست آنرا درك كنند. امام ثابت كرد كه خيلي بهتر از ديگران مي فهمد چه كار بايد كرد. البته ديگران را از انجام وظايفشان نهي نمي كرد. از دار و دسته آنها و از كارهايي كه مي كردند و حرف هايي كه مي زدند هم انتقاد مي كرد؛ اما اين طور نبود كه به شخص رئيس جمهور بگويد: تو به عنوان رئيس جمهور لياقت نداري، يا بگويد: بايد كنار بروي.
با توجه به اين نكته شما مي توانيد پاسخ بعضي سؤالاتتان را بگيريد. اين كه چرامقام معظم رهبري آنجاهايي كه ما حتي يقين داريم كه فردي صالح نيست، ايشان بازهم در شرايطي به صورتي حمايت مي كنند، در يك كلمه بايد گفت: ايشان افقي را مي بيند كه حفظ يك مصلحت اقوا و اهم ديني است. اين مسئله بايد به جايي برسد كه همه مردم حقيقت را بفهمند. يك جمله از اميرالمؤمنين - صلوات الله عليه- در جريان قيام مردم عليه عثمان يادم آمد. در نهج البلاغه تعبيري دارد كه مضمونش اين است: من به كشتن عثمان امر نكردم، نهي هم نكردم. اگر امر كرده بودم، قاتل او بودم.
حاصل اين است كه گاهي رفتاري از يك شخصي يك معنايي دارد و از ديگران معناي ديگري. اين رفتار از آن شخص كاملاً صحيح و بجاست، اما ديگران نبايد از آن تقليد كنند. اينجا جاي تقليد نيست. اين گونه رفتار مقتضاي آن مقام است، نه مقتضاي حق آن شخص، او در مقام و در قله اي قرار دارد كه بسياري از افق هاي اطراف را بايد ببيند، جرح و تعديل كند، مصلحت و مفسده ها را با هم بسنجد و در مقطع نسبتاً طولاني مصلحت ها را با هم مقايسه كند. اما ديگران اين گونه مسئوليتي ندارند. آنها بايد زمينه را فراهم كنند، براي اين كه او بتواند آنچه را مصلحت اصلي مي داند، اعمال كند. اين كه مقام معظم رهبري مي فرمايد: هر كس هر چه مي داند بايد بگويد، روشن گري كنيد؛ البته سعي كنيد آنچه مي دانيد، درست باشد. اگر از ايشان سؤال كنيم: آقا، آيا شما هر چه را مي دانيد مي گوييد؟ قطعاً خواهند گفت: نه، من خيلي چيزها را مي دانم ولي نمي گويم و نبايد بگويم؛ اما وظيفه من غير از شماست. به هر حال، مقتضاي ايماني كه ما، هم به اصل ولايت فقيه و هم به شخص ولي فقيه داريم و تجربه بيست ساله (بيش از بيست سال است كه ايشان پست جانشيني ولي عصر - صلوات الله عليه - را عهده دار هستند) نشان داده است كه رأي ايشان و رفتار ايشان صائب است. خيلي جاها ما فكر مي كرديم بايد به گونه ديگر رفتار كرد؛ بعد معلوم شد ايشان درست مي گفتند. معناي پذيرفتن ولايت مطلقه فقيه همين است؛ ولي ممكن است براي آدم سؤال مطرح شود. اين عيب ندارد كه سؤال كنند و جواب را بهتر و شفاف تر بدانند. در يك كلمه ايشان وظيفه دارند كه حتي المقدور به آتش فتنه دامن نزنند و بهانه به دست فتنه جويان ندهند؛ اما ديگران هم وظايفي دارند كه بايد در موقع خودش انجام دهند و يكي از وظايف مهم كه در همين بيانات اخير ايشان بود، مسئله روشن گري است كه همه بايد اين وظيفه را در حد توان خودمان، در آنجائي كه مفاسد بيشتري بر آن مترتب نمي شود، انجام دهيم. اين راجع به اين سؤالتان بود. نمي دانم به قدر كافي روشن شد يا نه؟
¤ سؤال يكي از دانشجويان:
البته بحث ما بر سر وظيفه خودمان است. ما اگر اين كار را بكنيم، به اين فتنه آتش زده مي شود يا نه؟
¤ آيت الله مصباح يزدي:
ظاهرا ً اين جريانات اخير جز سياهي رنگي باقي نگذاشته است و بالاتر از سياهي هم رنگي نيست.
¤ سؤال يكي از دانشجويان:
در رابطه با تفكيك بين اين جريانات وجريان شخص آقاي هاشمي وظيفه ما چيست؟
¤ آيت الله مصباح يزدي:
همان طور كه عرض كردم بعد از جريان عاشورا و عكس العمل هايي كه انجام گرفت، ابهامي باقي نماند.
¤ سؤال يكي از دانشجويان:
دومين سؤالي كه براي ما پيش آمده در واقع بيشتر مربوط به مراجعي است كه در شهر قم فعاليت مي كنند. بعضي وقت ها مشاهده مي شود در بعضي جريانات و اتفاقاتي كه مي افتد، مراجع سكوت مي كنند؛ در حالي كه آن چيزي كه به نظر ما مي رسد اين است كه مراجع بايد روشن گري كنند، صحبت كنند و نگذارند كار به جائي برسد كه رهبري بيايد خودش را هزينه كند، از خودش حرف بزند و باعث شود كه همه تهمت ها و تيرهاي دشمن به سمت ايشان نشانه برود. غير از مثلاً آقاي نوري همداني كه - خدا را شكر - خوب موضع گيري مي كنند، به موقع موضع گيري مي كنند، ساير مراجع اينجور نيستند يا كامل سكوت مي كنند يا بعد از اين كه مدتي مي گذرد بيانيه اي مي دهند كه گاهي دو پهلو است. اين رفتار متأثر از چيست؟ آيا متاثر از بيت و اطرافيان ايشان است؟ اگر مي شود بيشتر براي ما باز كنيد و بگوييد رفتار ما نسبت به اين مراجع بايد چگونه باشد؟
¤ آيت الله مصباح يزدي:
«علت تفاوت عكس العمل مراجع محترم»
از كساني كه ما به عنوان مرجع مي شناسيم و مورد قبول صاحب نظران بي طرف هستند، سه گونه موضع گيري درمسائل مختلف سياسي و اجتماعي مي بينيم. البته كساني كه صلاحيت مرجعيت ندارند و بعضي گروه هاي خاص براي اغراض خودشان آنها را مطرح كرده اند، اصلاً موردنظر نيستند. صحبت درموردكساني است كه في الجمله صلاحيت مرجعيت دارند و مورد قبول و مورد احترام هستند، اما در موضع گيري هاي سياسي با هم متفاوت اند.
بعضي از ايشان هستند كه هم از لحاظ فقاهت، هم از لحاظ تقوا و عدالت درحد بالايي هستند، اما به دلايلي دخالت درامور سياسي را وظيفه خودشان نمي دانند. مهم ترين دليل ايشان اين است كه مسايل سياسي پيچ و خم هايي دارد كه خود، نياز به تخصص دارد. بايد وقت كافي بگذارند و مطالب را مطالعه كنند. اطلاعات كسب كنند و همچنين قدرت تجزيه و تحليل مسائل را داشته باشند، نفع و ضررها را كاملاً بتوانند بسنجند؛ خلاصه اينكه شم سياسي و توانائي قضاوت صحيح درمسائل سياسي هزينه دارد.كساني هستند كه مي گويند: ما آن فرصت و آن امكانات را براي اين كار نداريم. اشتغالات علمي و مراجعات مردم درمسائل فقهي بگونه اي است كه ما نمي توانيم درمورد مسائل سياسي تحقيق كنيم تا بتوانيم خبره شويم و نظر دهيم؛ چون نظر دادن تخصص مي خواهد و اگر بخواهيم بدون اين تخصص نظر بدهيم، ناچار مقلد ديگران خواهيم بود؛ يعني از ديگران بايد بگيريم. وقتي خودمان درمسئله اي صاحب نظر نيستيم، بايد ببينيم ديگران چه مي گويند، حرف آنها را بپذيريم و دراينجا لغزش هاي زيادي ممكن است اتفاق نيفتد. كما اين كه در طول تاريخ از اين چيزها اتفاق افتاد. براي اينكه ما از اين لغزش ها سالم باشيم، اصلا وارد نمي شويم. ما مراجعي داريم كه اصلاً خودشان نه تلويزيون مي بينند و نه روزنامه مي خوانند. خيالشان را از اين چيزها راحت كرده اند و فقط سروكارشان با كارهاي فقهي است.
خودشان هستند و درسشان و مراجعاتي كه دارند.
بعضي از ايشان ديدار با گروه هاي مختلف رامي پذيرند. خانه بازي دارند؛ هركسي آمد، آمد. پذيرفتن كسي معنايش تأييد آن شخص نيست. بعضي ديگر به هيچ وجه ارتباطي با شخصيت هاي سياسي نمي گيرند؛ آنهايي هم كه اصلاً ارتباط ندارند. محدود هستند. آنها هم سليقه خودشان را دارند. به هرحال اين گروه كساني هستند كه تعمداً از مسائل سياسي كناركشيده اند، بخاطر اين كه درخطرهايش نيفتند. مي گويند:پرداختن به اين مسائل نياز به وقت دارد و امكاناتي مي خواهد كه ما در اختيارمان نيست و ممكن است اشتباه كنيم و اشتباه ما موجب خطر براي جامعه شود. ما بايد از اين بزرگان تشكر كنيم؛ چرا كه شما وقتي تشخيص مي دهيد كه صلاحيت اظهارنظر دراين كار را نداريد و اظهارنظر نمي كنيد، اين خطري ايجاد نمي كند. خطر از ناحيه كساني ايجاد مي شود كه صلاحيت اظهارنظر ندارند و اظهارنظر مي كنند. نمونه اش را داشتيم كه بعضي موضع گيرهايشان درجهت حركت انقلاب بود. براي انقلاب هم خدمت كردند، اما ديدشان سطحي بوده است. دليل اين مطلب هم اين است كه دريك موقع ديگري ضررهايي به انقلاب زدند.
پس، آن كساني كه اصلاً وارد اين مسائل سياسي نمي شوند، عذرشان اين است كه ما دراين مسائل صاحب نظر نيستيم و تخصصي در اين مسائل نداريم و مي ترسيم اشتباه كنيم و موجب خطري براي جامعه شود. ما از آنها بايد آنچه را در آن تخصص دارند توقع داشته باشيم؛ مسئله شرعي از آنها بپرسيم، درس ازآنها بخواهيم. اما در مسائل سياسي نبايد به آنها مراجعه كرد.
گروه ديگري هستند كه دركنار فعاليت هاي علمي و فقهي شان و رسيدگي به امور مردم، وقت و شأني را براي پرداختن به مسائل سياسي مي گذارند. يا شم سياسي قوي دارند يا استعداد بيشتر براي اين مسائل دارند كه ديگران ندارند يا وظيفه خودشان مي دانند كه دراين كارها دخالت كنند و طبعاً بايد برايش هم وقت كافي بگذارند. روزنامه هاي مختلف را مي خوانند. راديوهاي خارجي و داخلي را مي گيرند. با اشخاص و گروه هاي مختلف تماس مي گيرند. بحث مي كنند. كسب اطلاع مي كنند. براي اطلاعات و ارتباط، كانال هاي مختلف دارند؛ يعني به حدي مي رسد كه به خودشان اجازه مي دهند كه خود را دراين مسائل صاحب نظر بدانند. شرايط هم به توفيق الهي به گونه اي پيش آمده كه دوستاني الهي كمك شان مي كنند و از گروه هاي مختلف اطلاعاتي در اختيارشان مي گذارند و خودشان هم فراست و زيركي خاصي دارند كه مي توانند، خالص را از ناخالص جدا كنند. اين يك موهبت الهي است.
از حضرت امام(ره) نقل شده كه فرموده بودند: هركس دو تا جمله با من صحبت كند من ته دلش را مي خوانم. اين يك فراست خدادادي است. يك شخصي ممكن است با كسي ساعتي، بلكه مدت ها هم ارتباط داشته باشد، ولي آخرش هم نتواند بفهمد او چه كاره است؛ اما امام(ره) مي فرمود: هركس دو تا جمله با من صحبت كند، مي فهمم چه كاره است. اگر كساني چنين فراست خدادادي داشته باشند، وقت هم صرف كنند، فرصت و امكانات هم داشته باشند، قاعدتا اغلب كارهاي شان و موضع گيري هايشان مطلوب خواهد بود. فرض اين است كه هم علم، هم تقوا و هم دلسوزي براي اسلام دارند. دراين زمينه هم كار مي كنند و فراست و فطانت هم دارند، دراين صورت نتيجه گيري ها مطلوب خواهد بود. مي بينيد بعضي مراجع به موقع موضع گيري مي كنند، رفتار شجاعانه، گاهي ايثارگرانه و واقعا فداكارانه دارند و كارهايي كه معمولا يك مرجع نسبت به مرجع ديگري انجام نمي دهد، انجام مي دهد. اينها واقعا از فداكاري هايي است كه خيلي قابل تحسين است. اين هم به خاطر شرايط خاص و هم تجربه زياد است؛ يعني زياد وقت گذاشته اند و ارتباط شان با گروه هاي مختلف وجود دارد و اطلاعات شان كاناليزه نمي شود، بلكه راه هاي مختلف دارند و مي تواند قضاوت كنند.
گروه ديگري هم هستند كه بينابين هستند. يا كانال ارتباطي شان ضعيف است يا آن فطانت خدادادي در مسائل سياسي اجتماعي را ندارند. اينها هميشه موضع قاطعي نمي گيرند و احيانا اشتباهاتي از آنها سر مي زند. بنابراين علت اين كه چرا اينها اختلاف دارند، برمي گردد به اين نكته هايي كه اشاره كردم.
اما ما بايد چه كار كنيم؟ ما نسبت به آنهايي كه واجد همه شرايط هستند كه عرض كردم: گروهي كه هم صلاحيت ذاتي و موهبت خدادادي را دارند و هم شرايط اجتماعي برايشان فراهم است و از كانال هاي مختلف مي توانند كسب اطلاع كنند، فرصت كافي هم براي مطالعه و بررسي مسائل دارند، از اينها بايد واقعا قدرداني كنيم و درهر جا مي توانيم حمايت و تقويتشان كنيم؛ چرا كه تقويت آنها تقويت حق، تقويت رهبري، تقويت انقلاب و اسلام است. نسبت به آنهايي هم كه اصلا دخالت نمي كنند، بايد سعي كنيم كه توقع مان در همان حدي باشد كه براي خودشان قائلند. مي گويند: ما سياسي نيستيم و مهارت نداريم، ما هم توقعي نداشته باشيم. اما آن گروه سوم را بايد سعي كنيم حتي المقدور اطلاعات صحيح در اختيارشان بگذاريم. بيشتر با آنها ارتباط برقرار كنيم و اگر نقطه ضعفي دارند، سعي كنيم برطرف شود.
البته اين مصلحت را فراموش نكنيم كه حفظ مرجعيت در جامعه ما ارزش بزرگي است. اگر خداي ناكرده اين جايگاه مخدوش شود، چيزي نمي تواند جاي آن را بگيرد. شما اصل اين نهضت و انقلاب و تاريخچه اش را ملاحظه فرماييد؛ بسياري از مردمي كه حاضر شدند در مقابل ارتش شاه قيام كنند، همين مردم كوچه و بازار متدين، مسجدي، تكيه اي و اهل نماز بودند. اينها حرفشان اين بود؛ چون مرجع تقليد ما دستور داده، اين كار را مي كنيم. من شاهد بودم و از همان اوايل با آنها ارتباط داشتم. از تجار تهران، از شخصيت هايي كه هر كاري مي خواستند انجام دهند، به نحوي از مرجعشان سؤال مي كردند كه آيا جايز است برايمان كه اين كار را بكنيم يا نه؟ وقتي اجازه مي گرفتند، حاضر بودند تا پاي جان بروند و خيلي راحت جلوي سرنيزه هاي گارد شاه هم مي رفتند. سينه هايشان را باز مي كردند مي گفتند: بزن. و هر مشكلي كه پيش مي آمد نگران نبودند؛ چون معتقد بودند وظيفه شرعي شان است و مرجع تقليدشان دستور داده است.
اين موقعيت با هيچ چيز قابل مقايسه نيست. چه كسي مي تواند جاي اين موقعيت را بگيرد؟ اگر يكي از اين مراجع در يك جايي اشتباهي كرد، بالاخره معصوم كه نيست. در اثر اطلاعات غلط، اشتباهي كرد، اگر ما مرجعيت را تضعيف كنيم، سرمايه هنگفتي را مفت از دست داده ايم. بايد سعي كنيم اين موقعيت محفوظ باشد. احترام به شخص محفوظ باشد، و حتي المقدور او را كمك كنيم تا اشتباهش را جبران كند؛ و دست كم جريان را مسكوت بگذاريم و خيلي روي آن مانور داده نشود و طوري نشود كه در سطح عموم موقعيت مرجعيت تضعيف شود.
مي دانيد كه همه مردم نمي توانند همه مسائل را از هم تفكيك كنند و در مورد اشتباه يك شخص بگويند: اين مربوط به اين شخص بوده است. يك روحاني كه اشتباهي را مرتكب شود، مي گويند: آخوندها اين جور هستند. اگر يك مرجعي در جايي اشتباه كند، اگر آن اشتباه را در بوق كنند و روي آن مانور بدهند، فردا همه مراجع زير سؤال مي روند و ديگر كسي به حرف هيچ مرجعي اعتماد نمي كند. ديگر مردم فرصت اين را ندارند كه ببينند فرق اين مرجع با آن مرجع چه بود؛ اينجا چه طور شد كه اشتباه كرد. ايمانشان سست مي شود. ما نبايد سرمايه اي را كه براي حركت هاي اجتماعي لازم داريم، مفت از دست بدهيم. از اين جهت اين نكته را بايد در نظر داشته باشيم كه نسبت به مراجع حريمي قائل باشيم و به آساني موقعيت آنها را تضعيف نكنيم. البته آنهايي را كه يقين داريم موضع شان صحيح است و در جهت تقويت رهبري و نظام و انقلاب است، بي دريغ حمايت كنيم؛ اما نسبت به ديگران هم سعي كنيم موجب تضعيف و تخريبشان نشويم، و الا سرمايه اي را از دست داده ايم كه به اين زودي ها قابل جبران نيست.
¤ سؤال يكي از دانشجويان:
غرض اوليه از آمدن به اينجا ديدن شما و استفاده از صحبت هاي شما است. حديثي است كه مي فرمايد: ديدار عالم عبادت است. فكر مي كنم ما تا الان خيلي استفاده كرده ايم و ان شاءالله ثواب اين عبادت براي ما نوشته شود.
دعائي از مقام معظم رهبري- مدظله العالي- نقل شده، كه در اين فتنه هاي اخير فرموده اند: -به مضمون عرض مي كنم- در فتنه هاي سخت تر و پيچيده تر از اين كه پيش روست، ما را هم حفظ بفرما! اين دعا يك مقدار سنگين بود. اين فتنه هائي كه گذشت، مخصوصاً هتك حرمتي كه نسبت به امام(ره) كردند، هتك حرمتي كه نسبت به عاشورا كردند، تا حدود زيادي حق و باطل مشخص شده بود. اما حالا با اين دعايي كه حضرت آقا كردند، فكر مي كنم فتنه هايي پيش روست كه حق و باطل به آساني مشخص نيست. حالا نگراني از آينده براي ما ايجاد كرده است. البته اين به معناي يأس و نااميدي نيست؛ اما نگران خودمان هستيم. در جريان اخيري كه گذشت، متأسفانه ديديم كه خيلي از بزرگان، خيلي از خواص- نمي خواهم لفظ «چپ كردن» را به كار ببرم- از آرمان هايي كه داشتند، منحرف شدند...
¤ آيت الله مصباح يزدي:
تعبير خود آقا را به كار ببريد: «زاويه گرفتند.»
¤ ادامه سؤال يكي از دانشجويان:
بله؛ زاويه گرفتند. خيلي ها اين نظام را از دست رفته ديدند. نمي توانيم يك سري چيزها را بگوييم، فرياد بزنيم. بايد در سينه نگه داريم. حداقل درد دل كنيم.
همين مراجعي كه شما فرموديد: حالا يا مراجع ولايت فقيه را قبول دارند. مي دانند ولايت فقيه جزئي از اركان اسلام و اركان دين است يا قبول ندارند. مرجعي كه بخواهد يك گوشه بنشيند، اصلا كاري به حكومت اسلامي نداشته باشد، نتيجه اش شعار مردم قم بود كه مرجع بي بصيرت نمي خواهيم؛ همين است. اين مرجع را براي چه مي خواهيم؟ مرجعي كه حكومت غيراسلامي هم باشد، مي تواند مرجع اسلامي باشد.
در مورد اين سوال هم توضيحي بدهيد كه بصيرتي كه حضرت آقا فرمودند، روشن گري كه حضرت آقا فرمودند، نقش عمار ياسر كه براي عموم فرمودند و نقش افسران جواني كه براي دانشجويان فرمودند، همه اينها يك سري مسائلي است كه دانشجويان براي درك آنها نياز به فرمايشات بزرگترها دارند. در مورد بحث فتنه هاي بعد از اين، نگراني اي كه از آينده داريم، مقداري توضيح بدهيد.
سوال ديگر در مورد بحثي است كه در دانشگاه ها خيلي رواج پيدا كرده است و آن مسئله- متاسفانه- عبور از خط قرمزهاي قشر ارزشي دانشگاه است. خط قرمزهايي كه در حادثه هجده تير 78 هم پيش آمد. عكس حضرت آقا را آتش زدند، توهين كردند. خود حضرت آقا هم فرمودند كه سعه صدر داشته باشيد، صبر كنيد. اما مسائل طوري رقم خورد كه تا حدودي عبور كردند و اگر پا را فراتر از اين بگذارند ديگر آن سعه صدر را يك مقدار از دست مي دهيم- دعا بفرماييد صبر داشته باشيم- البته عبور از خط قرمزها تا حدودي به تنبلي و كم كاري ما برمي گردد كه نتوانستيم كار خودمان را درست انجام بدهيم و دانشجوياني كه در دانشگاه حضور دارند را به سمت ارزش هاي اسلامي هدايت كنيم و برايشان مسئله ولايت فقيه را جا بياندازيم. ضعف ما بوده؛ اما الان چه كار كنيم؟ الان متاسفانه كساني در ميان دانشجويان هستند كه علنا به حضرت آقا توهين مي كنند، علنا به حضرت امام(ره) توهين مي كنند. اين را هم بفرماييد كه ما با مسئله عبور از خط قرمزها چگونه برخورد كنيم؟
¤ آيت الله مصباح يزدي: «امتحان لازمه حيات دنيوي»
مسئله وجود فتنه ها و حوادثي كه در آن حق و باطل با هم آميخته مي شود و تشخيص آن مشكل مي شود، تا مي رسد به جايي كه كساني جرات پيدا مي كنند كه علنا عليه حق قيام مي كنند و مشكلاتي را براي جامعه ايجاد كنند- كه نمونه اش در روز عاشورا در محدوده اي اتفاق افتاد- از لوازم زندگي اين دنياست. در تاريخ هيچ زماني نبوده كه بشر از اين مسايل فارغ باشد و تا زماني كه خداي متعال صلاح بداند و شرايط اجتماعي طوري بشود كه مصلحت در ظهور آقا باشد و ايشان تدبير نهايي را بفرمايند و آن وعده الهي تحقق پيدا كند- يعني بشر از همه جا سرخورده شود و نهايتا تسليم حق شود- اين برنامه ادامه خواهد داشت.
معناي فتنه كه خيلي به معناي امتحان نزديك است، لازمه اين زندگي است. به يك معنا مي شود گفت: هدف قريب آفرينش انسان در اين عالم همين است: «الذي خلق الموت و الحياه ليبلوكم ايكم احسن عملا...»1. اين آزمايش در عرصه هاي مختلف لوازمي دارد. در عرصه هاي سياسي، اجتماعي همين هائي است كه ملاحظه مي فرماييد. ما در عرصه هاي فردي هر روز امتحان هايي داريم. دائما آنچه براي ما زمينه تكليفي فراهم مي كند، يك امتحان است. در عرصه هاي خانوادگي، در محيط هاي نسبتا كوچك محلي و دانشگاهي و صنفي و امثال اينها، تا مي رسد به عرصه اجتماعي و بين المللي؛ همه اينها امتحان هاي خاص خودش را دارد و ما دائما در معرض اين امتحانات هستيم و خواهيم بود.
انساني كه آفريده شده براي امتحان دادن، اگر بخواهد احساس مسووليت داشته باشد و نسبت به آينده خود حساسيت داشته باشد، بايد اين اضطراب و اين نگراني را داشته باشد. گاهي از عهده امتحان برمي آئيم و گاهي نه. ما كه معتقد به ربوبيت مطلق الهي هستيم، نهايتا بايد دستمان را پيش خدا دراز كنيم كه خدا ما را حفظ كند.
دعايي كه آقا فرمودند، براساس همين بينش اسلامي است كه ما دائما در معرض امتحان هستيم و خدا بايد همه را حفظ كند. ما هم بايد ياد بگيريم و اين حال را داشته باشيم كه دائما از خدا بخواهيم كه ما را در مقابل امتحانات مختلف حفظ كند.
طبعا امتحانات، هر روز سخت تر از قبل خواهد بود؛ عينا مثل امتحانات دوره هاي آموزش است. امتحان سال اول آسان تر است؛ امتحان سال دوم سخت تر مي شود؛ سال سوم همين طور؛ تا مي رسد به امتحان كنكور كه سخت ترين امتحاني است كه واقع مي شود اين امري طبيعي است.
اگر گفته مي شود ما امتحانات سخت تري در پيش داريم، طبيعت امتحان همين است. كساني كه يك مرحله از امتحان را گذرانده اند و قبول شده اند، باز امتحان ديگري بايد برايشان پيش بيايد تا معلوم شود در مرحله عالي تر قبول مي شوند يا نه؟ اين تحليلي بود از اين كه اصلا زندگي ما در اين عالم چگونه است؟ چرا اين فتنه ها پيش مي آيد؟ چرا اين خطرها به وجود مي آيد؟ و چرا بايد به خدا پناه ببريم؟ اما وظيفه ما به عنوان افرادي كه بيشتر در جامعه با مسائل فكري سر و كار داريم، چيست؟ چه ما طلبه ها و چه شما دانشجويان؛ مسئوليتي كه ما در جامعه داريم، بيشتر مربوط به همين بعد است. از اين جهت است كه ما تكليفمان در اين زمينه سخت تر است. بايد بيشتر فكر كنيم. بهتر فكر كنيم و هم داده هاي فكري را به ديگران منتقل كنيم؛ به ساير مردمي كه به اندازه ما فرصت شناخت ندارند كمك كنيم. زحماتي كه ما مي توانيم بكشيم و نتيجه اش را در اختيار ديگران قرار بدهيم، خود روشن گري است كه نخبگان بايد نسبت به ساير مردم داشته باشند. مهم ترين وظيفه اي كه در اين عرصه متوجه ما مي شود، به خصوص در اين شرايط بعد از انقلاب و در مقابل خطرهايي كه ما را تهديد مي كند و بعضي از نمونه هايش ظاهر شده است، مثل عبور از خط قرمزهايي كه فرموديد، دو وظيفه مهم است: يكي اين كه سعي كنيم حقايق را بهتر بشناسيم و ديگر اين كه خودمان بيشتر را براي انجام وظيفه آماده كنيم.
حقايقي را كه ما بايد بشناسيم دو بعد دارد: يك بعد حكمي و يك بعد موضوعي؛ يعني يكي اين كه بفهميم وظيفه شرعي و حكم خدا چيست؟ ديگر اين كه حكم خدا را امروز چگونه بايد پياده كرد؟ كسب بينش كلي نسبت به معارف اسلامي، تا برسد به احكام فقهي، كاري است كه احتياج به مطالعه بيشتر در زمينه معارف اسلامي و آشنا شدن با حقايق دين دارد. آشنايي در ابعاد مختلف، از اعتقادات گرفته تا ارزش ها و بعد هم احكام و وظايف اجتماعي.
هيچ وقت نبايد فكر كنيم كه ما نيازي به يادگيري مسائل نداريم و به قدر كافي با معارف اسلامي آشنا هستيم. اين اولين دام شيطان است. هر وقت ما احساس كنيم كه از آموختن بي نياز شديم، همان جا اول لغزش و نهايتا سقوط است.
دوم تشخيص موضوع است. آنچه مقام معظم رهبري عمدتا در مورد بصيرت سفارش مي كنند به اين بعد مربوط مي شود. همه مي دانند براي حفظ احكام اسلام امر به معروف واجب است، نهي از منكر واجب است، حفظ نظام اسلامي واجب است و الي آخر؛ اما اين كه امروز اين احكام را چگونه بايد پياده كرد؟ اين كاري كه اين گروه خاص انجام مي دهند، چقدر به ضرر اسلام است؟ چگونه بايد با آن مقابله كرد؟ اينها احتياج به بصيرت دارد؛ و نياز به بصيرت آن وقت افزوده مي شود كه شگردهاي مختلف شيطانيان آن چنان پيچيده مي شود كه اشخاص زيرك هم فريب مي خورند. باز نمونه هايش را در همين ايام داريم؛ كساني كه آدم توقع نداشت كه چنين اشتباهاتي را در تشخيص داشته باشند، مي بينيم كه مبتلا مي شوند و عوضي مي فهمند.
براي اين كه در اين دام ها نيفتيم، بايد كسب بصيرت كنيم. اما اين كه چگونه بايد اين بصيرت را كسب كرد، داستان ديگري است. اميدواريم- ان شاءالله- هم از بيانات خود مقام معظم رهبري و هم از كسان ديگري كه هم فكر ايشان هستند، استفاده كنيم.
به هر حال، جمع بندي بحث اين است كه ما در بعد شناخت معارف اسلامي و كيفيت پياده كردن آن تلاش كنيم. اين كاري است كه بسيج دانشجويي عهده دار شده است. ما براي جوانان تحصيل كرده مان در محيط دانشگاه بايد سعي كنيم اين بينش ها را گسترش بدهيم. هم خودمان بهتر بفهميم، هم به ديگران بيشتر منتقل كنيم. اين كار بسيار عظيمي است. هر قدر جامعه ما در جهت صحيح، پيش رفته مرهون همين فعاليت ها بوده است.
اما بعد دوم قضيه اين است كه خيلي وقت ها آدم چيزي را مي فهمد و مي داند كه وظيفه اش اين است، اما همت عمل را ندارد، يا حتي ممكن است نسبت به بعضي اشخاص به اين نتيجه برسد كه اينها خوب مي فهمند وظيفه شان چيست و چه كار بايد بكنند، اما نمي كنند. شايد الان در ذهن شما بعضي مصاديق باشد كه مطمئن هستيد كه در اين جريانات خوب مي فهميدند كه چه كار بايد كرد، اما نكردند. ما بايد نگران باشيم كه نكند ما هم در آينده اين گونه عمل كنيم. تلاش كرديم، حكم خدا را هم فهميديم و راه اجرايي آن را هم پيدا كرديم؛ اما نكند كه بعد از فهميدن در اجرا تنبلي كنيم و موانعي براي اجراي آن داشته باشيم.
اين احتياج به خودسازي دارد. ما در كنار برنامه اي كه براي كسب شناخت و بينش و بصيرت بيشتر داريم، بايد برنامه اي هم براي خودسازي داشته باشيم. همه اينها در يك كلمه خلاصه مي شود و آن، اين كه فريفته دنيا نشويم: «يا ايهاالناس ان وعدالله حق فلا تعزنكم الحياه الدنيا...».2 همه كساني كه لغزش هايي كردند، دلبستگي به امور دنيا آنها را به اين لغزش ها كشاند، يا پول، يا مقام، يا شهوت. ما اگر بخواهيم به دام آنها نيفتيم، بايد با زخارف دنيا، با عوارض دنيا برخورد منفي داشته باشيم؛ سعي كنيم از آنها فرار كنيم و نسبت به آنها دلبستگي پيدا نكنيم. عمده فريب دنيا در اين سه چيز است.
ما بايد خودسازي كنيم و با لذت هاي حيواني مبارزه كنيم. در دام اينها نيفتيم. دنبال پول، ثروت، پست و مقام نباشيم. اگر اين روحيه را در خودمان تقويت نكنيم، هيچ ضمانتي ندارد كه ما هم به آن دامي نيفتيم كه كساني كه الان نسبت به آن ها نفرت داريم، افتاده اند.
آنهائي كه الان ما اين قدر نسبت به آنها نفرت داريم، در همين دام ها افتادند، جوان ترهايشان بيشتر دنبال شهوات و پيرترهايشان بيشتر دنبال مقام و موقعيت بودند؛ مي گويند: امر، بايد امر ما باشد. هر چه ما دستور مي دهيم، عمل شود. اين نوعي جنون است. و سرانجام ثروت اندوزي؛ ما بايد از همين امروز تصميم بگيريم با اين سه عامل شيطاني مبارزه كنيم؛ به فكر جمع كردن ثروت نباشيم. شيطان آدم را فريب مي دهد؛ مي گويد: تا آدم پول نداشته باشد نمي تواند براي اسلام كار كند! جمع ثروت ها كم كم به جايي مي رسد كه ثروت كل كشور بايد در اختيار ما و بچه هايمان و باندمان باشد، تا بتوانيم براي اسلام خدمت كنيم! اين مسئله از همين جا شروع مي شود كه همين امروز من به فكر افزايش حقوق و درآمدم از هر راه ممكني هستم؛ و اين يعني دلبستگي به ناحق.
البته آدم بايد از نظر مادي تأمين شود، اما اين كه دوست داشته باشم كه بيشتر داشته باشم، بهتر بخورم، بهتر بپوشم، خانه بهتر و ماشين زيباتر داشته باشم، يا به فكر شهوت يا به فكر مقام باشم، اينهاست كه آدم را و هر پهلواني را به زانو درمي آورد. آنهايي كه توانستند به جايي برسند و به اسلام خدمتي بكنند، كساني بودند كه از اين سه چيز و لوازمش رهيدند. از جواني خودشان را ساختند كه در بند اينها نباشند.
حاصل سخن در مورد اين كه فرموديد وظيفه ما چيست، وظيفه ما اين است: اول، شناختمان را نسبت به حقايق دين تقويت كنيم و بعد اين شناخت را نسبت به ديگران گسترش دهيم. دوم، خودسازي كنيم كه در دام دنيا نيفتيم. مظهر و نماد دنيا هم بيشتر اين سه چيز است. همه را به خدا مي سپاريم و اميدواريم كه شما هم ما را از دعا فراموش نكنيد؛ ما هم ان شاءالله وظيفه دعاگويي را انجام خواهيم داد

 



چه بخوانيم؟

امام علي عليه السلام مي فرمايد: «كتاب ها، بوستان هاي دانشمندان هستند.»
مرحوم علامه محمدتقي جعفري (ره) مي گويد: «با شهريه اي كه آيت الله سيدابوالحسن اصفهاني در نجف مي داد. گاهي اوقات مخير بودم بين اين كه غذا تهيه كنم يا كتاب بخرم؛ كتاب مي خريدم.»

 



نام كتاب: هم حسيني بود، هم بهشتي

گلگشتي در زندگاني و خاطرات شهيد آيت الله سيدمحمد حسيني بهشتي
نويسنده: مهدي آقايي
اگر گوش شنوايي باشد، هنوز هم آوايش به گوش مي رسد؛ هنوز هم از ما مي خواهد تا عاشق شويم و دليل مي آورد كه «زندگي به عشق است؛ مسلمان عاشق است؛ عاشق خداست». صداي محكم و پرصلابت مردي كه «راست قامت جاودانه تاريخ خواهد ماند». چه روح نواز است! صداي مردي كه از خدمت مي گفت؛ مردي كه عقيده داشت: «ما شيفتگان خدمتيم؛ نه تشنگان قدرت». هنوز بعضي ها دنبال آن اقتدار مي گردند؛ دوست دارند دوباره او بگويد: «به آمريكا بگوييد از ايران عصباني باش و از اين عصبانيت بمير»؛ اما چه سود كه او بهاي بهشت را پـرداخت. او خود بر اين مرام بود كه «بهشت را به بها مي دهند؛ نه به بهانه». اكنون در آن سوي آسمان ها، ما را مي نگرد.
گوشه اي از كتاب از آن آخوندها نيستم
«توجه داشته باشيد كه من از آن آخوندهايي نيستم كه فقط حافظ لباس خود باشد كه مبادا با انجام دادن بعضي كارها، به لباس او صدمه اي وارد شود؛ لذا دور بعضي از كارها را خط بكشد. من اگر پيش بيايد و ببينم وظيفه من است، عبا و عمامه را در مي آورم، يك چهارپايه را در سينما مي گذارم و روي آن چهارپايه مي ايستم و مردم را ارشاد مي كنم. اگر اين كار را كردم، يك وقت به من ايراد نگيريد كه فلاني! خلاف عرف رفتار نكن. من فقط دنبال تشخيص وظيفه شرعي ام هستم.»
عين انسانيت
وقتي چراغ قرمز اول را رد كرد، بهشتي خيلي خودش رو نگه داشت و چيزي نگفت. چراغ قرمز دوم بود كه ديگه صداش در اومد و گفت: اگه از اينم بگذري، ديگه نمي شه پشت سرت نماز خوند. تكرار گناه صغيره؛ اما طرف با يه قيافه حق به جانب گفت: اما اينا قانوناي طاغوته؛ بايد سرپيچي كرد! بهشتي با ناراحتي دست گذاشت روي داشبورد و محكم گفت: اينها قوانين انسانيه؛ عين انسانيت!
نام كتاب: جوان
و انتخاب بزرگ
نويسنده: اصغر طاهر زاده
دوران جواني، جدي ترين دوران زندگي هر انسان است و جوانان بايد در اين دوران، با ابعاد جدي زندگي رو به رو شوند. كتاب «جوان وانتخاب بزرگ»، مجموعه اي از مباحثي است كه استاد طاهرزاده با جوانان در ميان گذارده اند كه با دو هدف زير در اين كتاب جمع آوري شده اند:
1 نسل جوان جامعه ما، به بهانه اين كه بايد به جوانان سخت گيري نكرد، از معارف حقيقي و جدي محروم نماند.
2 روشن شود كه مي توان يا جوانان، معارف جدي را با زبان روان مطرح كرد و روح جوانان را در جهتي عميق سير داد.
در اين كتاب، سه بحث زير مطرح شده است:
الف) جوان و انتخاب بزرگ ب) من كو؟ ج) تأثير روح درحركات ورزشي.
روح انسان، فوق زمان و مكان
جنس روح، از جنس بدن نيست؛ پس مكان و زمان براي روح مطرح نيست و مقصد و مقصودي غير از بدن دارد. بايد خودمان را كه غير از بدنمان هستيم بشناسيم و از به كمال رساندن آن غافل نباشيم. آن چيزهايي كه روح را مشغول به خود مي كنند، مانع سير روح مي شوند. مثلاً وقتي غذا مي خوريد، روحتان مشغول لذت غذا مي شود؛ به همين جهت و در همين حد، به دنيا محدود مي گردد و نمي تواند با عالم غيب ارتباط برقرار كند؛ ولي وقتي روزه مي گيريد، چون روحتان كمتر گرفتار و مشغول بدن است، بهتر مي تواند به سوي عالم غيب سير كند و با خدا ارتباط برقرار نمايد.
غم عصر جمعه
ديده ايد كه عصر روزهاي جمعه، روحتان خسته و كسل است. چرا؟ چون در عصر جمعه، راه غيب بيشتر باز است و ما غافليم و مشغول راه هاي دنيايي شده ايم. يعني روح احساس مي كند بايد جاي ديگري باشد و دلش در حال و هواي آن جاست؛ ولي مي بيند شما او را مشغول بازي هاي دنيايي كرده ايد و لذا در خود احساس ناراحتي مي كند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14