(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 4 اسفند 1388- شماره 19589
 

قلم به مزدهاي دين و دل باخته
ادامه خاطرات چهاردهم؛ تشكيلات تهران بازيچه ساواك - 24
ساواك ، سرپرست اصلي تشكيلات تهران

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




قلم به مزدهاي دين و دل باخته

فصل ششم؛ بازيگران
اگر با رويكردي مقايسهاي به مشابهت يابي ويژگيها و مولفه هاي جنگ سخت و جنگ نرم بپردازيم خواهيم ديد كه بسياري از وجوه جنگ سخت داراي معادل ها و هم ارزهايي در جنگ نرم است؛ براي نمونه در جنگ نرم نظام سلطه عليه جبهه مقاومت و بيداري همانند جنگ سخت، بازيگران متعدد و متنوعي در حوزههاي مختلف براي تحقق اهداف دشمن ايفاي نقش ميكنند.
اين بازيگران كه در نگاهي كلي ميتوان آنها را به دو دسته خارجي و داخلي تقسيم نمود عمدتا در بستر ديپلماسي عمومي مبادرت به انجام فعاليتهاي خود مي نمايند؛ در حوزه ديپلماسي عمومي كه ظاهري غيردولتي دارد نظام سلطه در پوشش اقدامات بشردوستانه، صلح طلبانه و خدمات علمي- فرهنگي در قالب موسسات و نهادهاي خيريه و مطالعاتي، معطوف به تاثيرگذاري بر اذهان نخبگان و مديريت و تصويرسازي در افكار عمومي كشور هدف فعاليت ميكند. برخي از اين بازيگران كه به مثابه اسب ترواي دشمن در جنگ نرم عليه نظام اسلامي مي باشند عبارتند از:
¤ كمپاني هاي رسانه اي
¤ نهادها، موسسات و بنيادهاي بين المللي
¤ نهادهاي رسمي و دولتي
¤ سرويس هاي جاسوسي و امنيتي كشورهاي بيگانه كه عليه كشور هدف برنامه ريزي و سرمايه گذاري مي كنند.
¤ شخصيت هاي داخلي هماهنگ با نظام سلطه نظير برخي روشنفكران، سياسيون، هنرمندان و بلندگوهاي رسانه اي داخل كشور
«بنياد اعانه ملي براي دموكراسي»، «انستيتو اينترپرايز»، «انديشكده آمريكايي بروكينگز» «موسسه جامعه باز»، «بنياد مطالعات ايران»، «مركز بين المللي محققان وودرو ويلسون»، « بنياد كارنگي»، «خانه آزادي»، «موسسه دموكراسي چندحزبي هلند» ، «صندوق آلماني مارشال»، «موسسه بين المللي رويارويي هاي غيرخشونت آميز» و... از جمله موسسات و نهادهايي هستند كه به طور تخصصي در زمينه براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران برنامه ريزي و فعاليت ميكنند.
همچنين در اين زمينه نبايد از نقش رسانه هاي بين المللي فارسي زبان و به خصوص «بي بي سي فارسي» كه با هدف گذاري خاص و تنها چندماه پيش از انتخابات رياست جمهوري دهم آغاز به كار كرد، غفلت نمود؛ نقشي كه به وضوح در خط دهي و جهت دهي پياده نظام اپوزسيون در داخل كشور قابل رصد و مشاهده بوده و از تاثير به سزايي برخوردار بود.
هرچند كه در اين زمينه توجه به غفلت و ناكارآمدي رسانه هاي داخلي و به خصوص رسانه ملي نيز ضروري و راهگشاست. چرا كه در صورت ارائه عملكرد قابل قبول از سوي صدا و سيماي جمهوري اسلامي و ايفاي نقش هاي اساسي از جمله تنوير افكار عمومي و پوشش حرفه اي اخبار وقايع پيش و پس از انتخابات از پيامدها و آسيبهاي فتنه حوادث پس از انتخابات كاسته شده و اين عرصه فراخ براي نقش آفريني رسانه هاي بيگانه فراهم نمي شد.
قلم به مزدها و فرهنگي هاي دين و دل باخته
براي مقاصد استكباري كار مي كنند 12/2/1369
كم هم نيستند قلم به مزدها و فرهنگي هاي دين و دل و وجدان باخته و ـ چه غالبا و اكثرا در خارج كشور و چه تك وتوكي در داخل كشور ـ كه براي مقاصد استكباري ، قلم هم بردارند، شعر هم بگويند، كار هم بكنند و دارند مي كنند.
نقش عناصر مطرود و خودباخته داخلي 2/7/1370
بي تفاوتي و مسامحه در برابر اين تهاجم فرهنگي ، كه گاه با قلم عناصر مطرود و خودباخته داخلي صورت مي گيرد، زيان هاي جبران ناپذيري در بر خواهد داشت .
قلم زنان شاهنشاهي و امريكايي دوستها، پايگاه دشمن
21/5/1371
اكنون در ايران مجلاتي به چاپ مي رسند كه اگر كسي مختصر آشنايي اي با عناصر فرهنگي كشور از زمان گذشته داشته باشد و بداند هنرمندان شاهنشاهي چه كساني هستند؛ قلم زن هاي شاهنشاهي چه كساني هستند؛ مخلصين و چاكران دستگاههاي شاهنشاهي چه كساني هستند؛ مرعوبين دشمنان چه كساني هستند؛ امريكايي دوست ها چه كساني هستند؛ مي داند كه اين مجلات از كجاها دارد پولش مي آيد! قابل حدس هست. ما هم بي خبر نيستيم. بنده هم بي خبر نيستم؛ دستگاه هم بي خبر نيست. اينها دارند چاپ مي شوند؛ كاري هم به كارشان نداريم. ما از اينكه مجله اي چهار كلمه حرف بنويسد، كه واهمه اي نداريم! ماهم مي نويسيم.
كساني كه آمريكايي دوستند ستون پنجم دشمن هستند
21/5/1371
كساني كه براي دخالت امريكاييها براي آن خانمي كه در نيكاراگوئه با انتخابات امريكايي سركار آمد، كف زدند، معناي كارشان چيست؟ از اينجا، به آن كساني كه در نيكاراگوئه تسليم تحميل امريكايي ها شدند، «زهي» و «مرحبا» گفتند! اينها دل در گرو امريكا ندارند!؟ اينها با اين قلم زهرآگينشان مي آيند در مقابل تهاجم دشمن، از فرهنگ ملّي و اسلامي و ايراني دفاع كنند!؟ معلوم است كه نمي كنند! معلوم است كه اين، ستون پنجم دشمن است! اين، براي دشمن كار مي كند. اين، از خدا مي خواهد كه امريكايي ها برگردند! از خدا مي خواهد كه نظام وابسته به امريكا و استكبار و گردن كلفت ها برگردد. اين، براي نظام اسلامي كار خواهد كرد؟ تلاش خواهد كرد؟ معلوم است كه نه! اين، حقيقت روشني ست.
دشمن با امواج خبري آلوده وارد مي شود 15/2/1372
اگر دشمن با امواج خبري وارد كشور ما بشود، با راديوهايش وارد كشور ما بشود و حرف هايش را وارد كشور ما كند و در ذهن ملت اين جور وارد كند كه «مبارزه خوب نيست. دفاع از اسلام فايده اي ندارد. ايستادگي در مقابل دشمن ثمري ندارد. هر چه زحمت بكشيد و مبارزه كنيد، ضرر كرده ايد» آيا باز هم در مملكت ايران، مبارزه اي عليه دشمنان اسلام باقي خواهد بود؟! معلوم است كه نه!
هر صدايي كه پيوند بين نظام و آحاد ملت را ضعيف كند،
مال دشمن است 30/8/1372
شما به اين تبليغات جهاني نگاه كنيد! به تبليغات داخل كشور هم نگاه كنيد! به اظهارات افراد هم نگاه كنيد! اين، يك معيار است. هر گفتار و هر صدايي كه سعي مي كند پيوند بين دستگاه مركزيت نظام جمهوري اسلامي و آحاد ملت را ضعيف كند، مال دشمن است. برو برگرد ندارد! هر دستگاه و هر صدا و هر گفتار و هر قلمي كه سعي مي كند دل هاي مردم را نسبت به حركت مركزيت نظام جمهوري اسلامي دچار ترديد كند، مردم را متزلزل كند و در شك بيندازد، مال دشمن است. هرچند ممكن است خودش هم نداند. آن كسي كه مي نويسد، ممكن است خودش هم ملتفت نباشد دارد چه
مي نويسد. ممكن است تحت تأثير يك احساسات غلط آني، حرفي بزند يا يك چيزي بنويسد؛ اما در نهايت و بلاشك، به تحريك دشمن يا به سود دشمن است. مال دشمن است. همه قلم ها و گفتارها و دستها و تلاش هايي كه سعي مي كنند اين يكپارچگي و وحدت عمومي ملت را در راه دفاع از منافع جمهوري اسلامي و دفاع از منافع ملت ايران خدشه دار كنند، مال دشمن اند. چون ما از همين طريق يكپارچگي بود كه توانستيم دشمن را به زانو در بياوريم. هر سخني، هر نوشته اي، هر دستگاهي كه كوشش كند چهره امام بزرگوار را - ولو امروز كه آن بزرگوار به ملكوت اعلي پيوسته است - مخدوش كند، كارهاي او را زير سؤال ببرد، تصميماتي را كه روزي ملت ايران را به اوج اعتبار در سطح جهاني رساند امروز مورد «ليت و لعلّ» قرار دهد، بدانيد مربوط به دشمن است. آن نفسي، آن قلبي، آن گفتاري حق است، كه سعي مي كند پيوندها را ميان آحاد مردم، ميان مردم و دستگاه هاي اداره كننده كشور، ميان مردم و اصول دين، ميان آحاد مسئولين كشور با يكديگر، ميان ارگانها مستحكم كند؛ و سعي مي كند در دلهاي مردم نسبت به آينده، اميد ايجاد كند، و به مردم ثابت كند و بفهماند كه نيروي عظيمي مثل نيروي ملت ايران، وقتي كه به عشق الهي و به ايمان و اعتقاد به خدا و مكتب اسلام منور شده باشد، و وقتي كه اين دستها و بازوها با يكديگر گره خورده باشد، اين قدرت را دارد كه همه دشمنها را عقب بزند و ملت را و كشور را به همان شكلي كه شايسته يك ملت اسلامي است بسازد. حرف آن كسي حق است كه در دلها اميد ايجاد مي كند، قدمها را مستحكم مي كند، ذهنها را روشن مي كند، پيوندها را مستحكم
مي كند، ايمانها را مستحكم
مي كند، و قدرت دشمن را مورد مبالغه قرار نمي دهد.
عوامل استكبار به دنبال ترويج فساد است 26/2/1375
عوامل استكبار، امروز فيلم بد درست مي كنند، نوار بد درست مي كنند، حرفهاي بد درست مي كنند، شعر بد مي گويند، داستان بد مي نويسند؛ و اين همه را، در داخل كشور، بين نوجوان ها، جوان ها و مردم عادي پخش و منتشر مي كنند، و يا از طريق ماهواره، رواج مي دهند. اين مورد اخير - ماهواره - واقعاً گنداب فسادي است كه تيرهاي زهرآگين خود را به سمت ملت ها و كشورها هدف گيري مي كند. بحمداللّه سال گذشته، مجلس شوراي اسلامي، با حسن فهم قضيه، ماهواره را ممنوع كرد.
امواج صوتي و تصويري؛ ابزار تهاجم فرهنگي 25/3/1378
بلاي ديگري كه سلامت جوامع اسلامي، به خصوص جوانان را تهديد مي كند تهاجم فرهنگي غرب است. امواج صوتي، تصويري حامل ابتذال، بدتر و نافذتر از كشتي ها و هواپيماهاي جنگي، براي سلطه مجدد دشمنان جهاني اسلام، زمينه سازي مي كنند و با ترويج ارزشهاي كاذب، غرب گرايي را كه موجب ذلت و اسارت مسلمانان است تبليغ مي نمايند.
امپراتوري خبري در خدمت منافع استكبار 12/8/1378
دستگاه تبليغاتي استكبار ... دنيا را گرفته است. امروز تقريباً امپراتوري خبري، فضاي تبليغاتي دنيا را پر كرده است. اين راديوهايي كه شما اطلاع داريد به زبان فارسي در ايران امواج منتشر مي كنند، اينها بخشي از همان امپراتوري عظيم خبري براي اغفال ملت هاست؛ اكثرا هم در مشت صهيونيستها يا سرمايه داران بزرگي است كه منافعشان با منافع امريكا گره خورده است. نمي گذارند اين خبرها در دنيا درست پخش بشود؛ اما ملت ها در مقابل دخالت استكباري مي ايستند و به جوش و خروش مي آيند.
امپراتوري خبري استكبار عليه جمهوري اسلامي 23/12/1378
در همه مدت بيست و يك ساله عمر جمهوري اسلامي، امپراتوري خبري استكبار يكسره بر ضد ما تبليغ كرده و براي بسيج افكار عمومي جهان در مقابله با حكومت اسلامي همه گونه سرمايه گذاري كرده است. سياست خارجي و دستگاه امنيتي آمريكا به كمك كلان سرمايه داران صهيونيست هر چه توانسته اند در ايجاد حصار اقتصادي و معارضه با تلاش سياست خارجي جمهوري اسلامي، كوشش كرده اند. در سراسر جهان ده ها گروهك تروريست يا مجموعه هاي مزدور سياسي از وطن فروشان خائن، با پول و وعده و پشتيباني دشمنان در حال عمليات خرابكارانه اند و صدها شهيد نامدار و جاودان كه محصول جنايتهاي حقيرانه اين مزدورانند، تاريخ انقلاب ما را رونق پايداري مظلومانه بخشيده اند. كوتاه سخن آنكه بيش از بيست سال است كه جبهه ي دشمن ما كه در رأس آن آمريكا و صهيونيزم است، با همه توان و با همه تدبير و با همه تلاش خود با مولود مبارك انقلاب يعني نظام جمهوري اسلامي مي جنگد.

 



ادامه خاطرات چهاردهم؛ تشكيلات تهران بازيچه ساواك - 24
ساواك ، سرپرست اصلي تشكيلات تهران

روزهاي گمشده- خاطرات احمد اللهياري
آنان ديگر پذيرفته بودند كه تشكيلات تهران به طور كامل لورفته و سازمان امنيت در آن مأموران نفوذي فراوان داشته است. اما هيچ كس تصور نمي كرد كه اين تشكيلات را خود سازمان امنيت ايجاد كرده بود و عباسعلي اسلامي نيا ]شهرياري[ سرپرست اين تشكيلات خود از مأموران ساواك بوده است. و ساواك هنگام سازماندهي هر حوزه سه يا چهارنفره يك مأمور رسمي ساواك را در آن نفوذ داده بود. به طوري كه مهندس صادقي به من گفته بود، تشكيلات تهران حدود 600 عضو داشت كه همگي تحت نظارت و اشراف كامل ساواك بودند.
آخرين فرد از «تشكيلات تهران» كه اوراق بازجويي خود را گرفت و به سؤالات آن پاسخ داد و آزاد شد، مهندس صادقي - همان شخصي كه براي جذب من به حزب توده مأموريت داشت - بود. زماني كه تمام اعضاي تشكيلات تهران آزاد شدند و رفتند، او همچنان مقاومت مي كرد و با خود شديداً درگير بود براي او دشوار بود كه بپذيرد حزب توده با تمام عظمتي كه در ذهن اعضايش داشت و مجموعه روشنفكران و نخبگان به اصطلاح مبارز تهران بازيچه دست ساواك شده باشند. اين موضوع تلخ و شكننده بود، اما حقيقت داشت. صادقي بشدت بيقرار بود و چندين ساعت به صورتي عصبي در حياط قزل قلعه قدم مي زد و فكر مي كرد. سرانجام تهراني - شكنجه گر ساواك - بار ديگر به داخل حياط بند عمومي آمد و در حضور ساير زندانيان از صادقي خواست تا دست از مقاومت بيهوده بردارد و اوراق بازجويي خود را تكميل كند و تحويل بدهد و آزاد شود. تهراني در همين زمان چند مورد از اقدامات صادقي را براي وي و ساير زندانيان تشريح كرد و گفت:
«ما جواب تمام سؤال هايي كه در برگه بازجويي تو هست مي دانيم و از كليه روابط و عملكرد تو در تشكيلات تهران به صورت كامل آگاهي داريم. بنابراين خودت را به زحمت نينداز و اوراق بازجويي را پر كن و برو.»
پس از رفتن تهراني به خارج از محوطه زندان، مهندس صادقي قبل از اينكه شروع به تكميل اوراق بازجويي خود بكند، با صدايي بلند زندانيان را به اطراف خود فرا خواند و خطاب به آنان گفت:
«شاهد باشيد كه من آخرين نفر از تشكيلات تهران هستم كه اوراق بازجويي ام را تكميل مي كنم و به سؤالات پاسخ مي گويم و شاهد باشيد كه من اگر تسليم مي شوم به اين سبب است كه مي بينم ساواك در اين تشكيلات نفوذ داشته و مأموران به طور كامل از فعاليت هاي ما باخبر هستند. »
مهندس صادقي پس از اين سخنان به گوشه اي رفت و اوراقي را كه از تهراني گرفته بود، پركرد و پس از تكميل آنها را به استوار انوشه سرنگهبان ارشد و كشيك آن روز قزل قلعه تحويل داد و حدود يك ساعت بعد آزاد شد.
نكته مهمي كه در اين روز ذهن مرا به خود مشغول داشته بود، عدم حضور چندتن از توده اي هاي سرشناس در ميان اعضاي تشكيلات تهران بود. افرادي همچون سياوس كسرايي، هوشنگ ابتهاج ]سايه[، جعفر كوش آبادي و به آذين ]محمود اعتمادزاده[ زيرا مي دانستم كه اينها از اعضاي فعال حزب توده در تهران هستند و مشاهده كرده بودم كه آنها در كانون نويسندگان هيچ كاري را بدون اجازه «به آذين» و حزب توده انجام نمي دادند. آيا آنها عضو تشكيلات تهران نبودند؟ آيا آنها براي خود تشكيلات جداگانه اي داشتند؟ يا اينكه آنها با ساواك در ارتباط بودند؟ اين سؤالات ذهن مرا به صورت عجيبي به خود مشغول داشته بود. زيرا سياوش كسرايي و هوشنگ ابتهاج به هيچ وجه وابستگي خود به حزب توده را كتمان نمي كردند و در تمام موضع گيري هاي كانون نويسندگان بدون اجازه به آذين، كه مي دانستم سرپرستي آنها را برعهده دارد، دخالت نمي كردند و اكنون پس از گذشت نزديك به 30 سال از آن ايام هنوز هم نتوانسته ام پاسخي بر اين سؤال خود پيدا كنم.
در آن ايام «به آذين» سردبير مجله «پيام نوين» ارگان «انجمن فرهنگي ايران و شوروي» بود و من بارها شاهد بودم كه سياوش كسرايي و فريدون تنكابني كليه پيشنهادات و مسائلي را كه با آنها در ميان گذاشته مي شد به اطلاع به آذين مي رساندند و نظر او را جويا مي شدند. به خاطر دارم كه كسرايي و ابتهاج مسأله عضويت شان در كانون نويسندگان راهم موكول به نظر به آذين كرده بودند و تا زماني كه «به آذين» اجازه نداد، آنها از امضا كردن بيانيه تأسيس كانون نويسندگان خودداري كردند.
در همان روز اول ورود به بند عمومي حوالي ظهر به بهانه شستن ظرف غذايم همراه با يك سرباز مراقب به محوطه دستشويي قزل قلعه رفتم و مشغول شستن كاسه و قاشق و ليواني كه در اختيار داشتم شدم. در اين زمان يكي از زندانيان بند عمومي از يك توالت بيرون آمد و براي شستن دستهايش به گوشه اي از دستشويي رفت و در حالي كه دستهايش را مي شست با صداي بلند مشغول خواندن اين شعر نيما يوشيج شد:
«من دلم سخت گرفته است
از اين ميهمانخانه مهمان كش روزش تاريك
كه به جان هم نشناخته انداخته است
چندتن خواب آلود
چندتن ناهشيار»
بي اختيار به طرف صدا برگشتم و ديدم كه سعيد سلطانپور مشغول خواندن شعر است و مي خواهد تا به اين ترتيب و با اين ترفند مرا از حضور خودش در زندان آگاه سازد.
آشنايي با سلطانپور
سعيد سلطانپور را از قبل مي شناختم و از دوراني كه دانشجوي رشته تئاتر دانشكده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران بود، با او آشنايي داشتم. او شعر هم مي گفت. اما شعرهايش سخت شعار آلوده بود. سعيد در شبهاي شعر مجله خوشه شركت داشت و شعر معروف «ايران من» را در آن شب قرائت كرد و همين شعر موجب شهرت او شد.
سلطانپور داراي اعتقادات ماركسيستي بود و اين اعتقاد را در كارهايش تسري و دخالت مي داد. حتي پروژه ليسانس و پايان نامه اش را آلوده به اين شعارهاي ماركسيستي كرده بود. او براي پروژه پايان نامه اش نمايشنامه «دكتراستوك مان» اثر هنريك ايبسن با ترجمه دكتر ]اميرحسين[ آريانپور را به صحنه آورد.
«ايبسن» به طور كلي نويسنده اي «آنارشيست» است و كارهايش هيچ قرابتي با ماركسيسم ندارد. اما دكتر آريانپور استاد جامعه شناسي دانشگاه تهران كه از اعضاي حزب توده بود، اين نمايش را به گونه اي ترجمه كرده بودند كه همه تماشاچيان قهرمان نمايش را يك ماركسيست انقلابي تصور مي كردند.
سلطانپور اين نمايشنامه را با حمايت وسيع حزب توده به روي صحنه آورد. رابط او با حزب توده ناصر رحماني نژاد هنرپيشه توده اي بود. براي اين نمايش تبليغات وسيعي راه انداخته بودند، حتي دكتر آريانپور يك كتاب در تشريح آثار ايبسن نوشت و همزمان با اجراي نمايش «دكتراستوك مان» آن را به قيمت فوق العاده نازل هر جلد 10 ريال به فروش رساند.
چند سالي بود كه حزب توده با اختصاص يارانه اي كلان كتابهاي مورد نظرش را به قيمت فوق العاده ناچيز در اختيار دانشجويان و مردم مي گذاشت. به عنوان مثال كتاب مقدمه اي بر تاريخ مشروطيت را به قيمت 8 ريال عرضه كردند. در حالي كه در آن زمان هر جلد حداقل 30 ريال هزينه برداشته بود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14