(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 6 اسفند 1388- شماره 19591
 

پنجره دل روبروي باغ محبت سال نو را با خانه تكاني دروني آغاز كنيم -بخش پاياني



پنجره دل روبروي باغ محبت سال نو را با خانه تكاني دروني آغاز كنيم -بخش پاياني

حسن آقايي
صيقل درون نماياندن بلوغ معرفت انسان وارسته است و بخشش طليعه خالق هستي بخش.
در گلستاني كان گلبن خندان بنشست
سرو آزاد به يك پاي غرامت برخاست
شادمان سازي دل، سهل گويي و مدارا كردن با كسي كه لذت دوستي و صفا را از خود محروم كرده و از سر غفلت به قهر رفته است، مي تواند شادي و نشاط بي مانندي را براي انسان به ارمغان آورد.
انسان فرهيخته در خوشدلي هاي ديگران مسرور مي شود و احساس حضورش، شوق زندگي را در صلح با ديگران بر مي تاباند. زيستن بدون عطف و دل آرامي براي همديگر، حس بي قراري در خارستان را تداعي مي كند كه بايد راهي به سبزه زار يافت تا چشم دل آرام گيرد.
يك بعدي نگريستن به مجموعه زندگي چيزي مثل ديوار كشيدن به دور خود است. به عبارت ديگر غرور كاذب و تفخر در مبادلات انساني، كاري است هيچ و جذابيت معنوي ندارد چون آنجا كه ميان عواطف انفرادي و تمنيات جمعي و اجتماعي با يكديگر هماهنگي انساني نباشد، دوستي و محبوبيت و آشتي و همدلي و بخشش در سايه قرار مي گيرد.
كارشناسان مسائل اجتماعي بر اين باورند كه كج خلقي موجب حذف و انحلال احساسات معتدل و متوازن مي شود و انزوا و غربت در زندگي از چشمه گل آلود كدورت ها حادث مي شود و جريان آن، روان را آلوده مي كند. خلق انسان از هر آنچه كه در دسترسش است تنگ مي شود و ناسازگاري ذهن را مي فرسايد. در چنين شرايطي، آدمي كه ناتوان در برقراري دوستي و صميمت با ديگران باشد، هيچ لذتي از هستي خود نمي برد. در مقابل، آن كه از رهگذر بيداري دلي اينك وجودش براي آشتي و دمسازي مي جوشد، با اعتماد به نفس تمام از سر صلح و صفا برمي خيزد و به سراغ آن آشنا، آن دوست و... مي رود و گوش به وسوسه ها و اگر و مگرها نمي سپارد و راه روشن آشتي را طي مي كند و دق الباب كه:
به سر پا عذر نباشد قبول
تا ننشيني ننشيند غبار
پادرمياني آشتي كنان با يك جعبه شيريني
نظرات تيپ هاي گوناگون مردم در اين شماره پاياني گزارش محور عوامل ايجاد كدورت و چيرگي، همچنين تاثير پادرمياني فرد با درايت و منصف به عنوان ريش سفيد و احساس شخص آشتي دهنده در اين امر انساني را مي خوانيم. ضمن اين كه از ديدگاه امور تربيتي و پژوهشي موارد مذكور كم و بيش واكاوي مي شود.
«كريمي» شهروند بازنشسته كه بيش از چهار دهه سابقه كار مكانيكي ماشين آلات سنگين راهسازي در برخي مناطق كشوري دارد، از برقراري صلح بين دو نفر و احساسش از انجام اين كار نيك، مي گويد: «سال هاي زيادي بين دو برادر به اصطلاح شكر آب شده بود و از نظر فكري و رفتاري درگير هم بودند. در يك چنين زماني حدود بيست روز مانده به عيد سال نو با يك جعبه شيريني و كادويي به خانه اين برادر مي رود. گپي و حال و احوالي و اين كه روزگار و عمر گذران است و مهر سازگاري ماندگار، سرانجام دو برادر راضي مي شوند از درون دل، لكه قهر و دلخوري كهنه شان را پاك كنند و دست صلح به همديگر دهند.» وي مي افزايد: «موقعي كه آنان پس از سال ها دلتنگي دست گردن هم انداختند احساسي خيلي شاد و رضايت از اين پادرمياني ام داشتم.»
سال ها پيش هنگامي كه قصد ازدواج مي كند و موضوع را با خانواده خود در ميان مي گذارد پدرش مخالفت مي كند و شرايط مورد نظر خود را اعمال مي كند. پدر مردي قاطع روي حرف خود است و رضايت به ازدواج نمي دهد. «غندايي» راننده اتوبوس، مي افزايد: «ناچار به سراغ پسرعموي پدرش مي رود و موضوع قصد ازدواج و مخالفت پدر را در ميان مي گذارد. پسر عموي پدر واسطه انجام اين امر مي شود. با پدر صحبت مي كند كه سرانجام او راضي به ازدواج پسرش مي شود.»
يك برادر بيش از يكدهه سر موضوعي مشكل ساز با برادر خود قهر مي كند. ساير اعضاي خانواده سعي مي كنند آنان را آشتي دهند اما يكي از برادرها نمي تواند درون خويشتن را از چيرگي و غبار كدورت پاكسازي كند...» «شيرزاد» تاكسيدار مي گويد علت تاخير ماندگاري قهر و كدورت در ميان برخي از مردم خانه تكاني نكردن دلشان است.
از او مي پرسم، كسي كه به نيت خير و وظيفه انساني واسطه برقراري صلح و دوستي بين دو فرد يا ميان اعضايي از يك خانواده مي شود چه احساسي مي كند؟ مي گويد: «رفع دلخوري و آشتي دادن كساني كه قطع رابطه كرده اند براي عامل برقراري اين رابطه حسنه اجر معنوي دارد. چنين آدمي در درون خود احساس بالندگي انساني مي كند كه توانسته است بين دو نفر صلح به وجود آورد و قطعاً پيش خداوند هم اين عمل خير اجر دارد.»
ايجاد صميميت نياز به بينش
و بستر اجتماعي دارد
از «صادقي» شغل آزاد، سؤال مي كنم: چنانچه در شرايطي قرار داشته باشيد دو نفر كه با هم قهرند را آشتي بدهيد و به نتيجه دلخواه برسيد، چه حس و حالي در خويشتن مي كنيد؟ پاسخ او چنين است: «اگر در جايگاهي باشم كه بتوانم بين دو نفر صلح ايجاد كنم به خودم افتخار مي كنم. ضمناً در بعد كلان سازگاري روابط جمعي فكر مي كنم ايجاد صفا و صميميت احتياج به يك بينش و بستر اجتماعي دارد.» مي پرسم: چه كسي و چطور بايستي اين نياز را تامين كند؟ او مي گويد: «افراد در كسوت مسئولان اداره كننده و برنامه ريزان اجتماعي. از اين طريق بايد شخص و اشخاصي كاتاليزور داراي روابط دوستانه مردمي باشند كه از لحاظ اجتماعي، مديريت آن، نقش كليدي داشته باشند، يا فردي كه خلاقيت و ابتكار عمل در حل مسايل اجتماعي و اقتصادي دارند، نسبت به موضوع مربوطه اقدام كنند. در عين حال، افراد- با صلاحيت معنوي- ديگر هم مي توانند نقش كاتاليزور داشته باشند و قهرها را به صلح و آشتي تبديل كنند.»
كيسه زباله باعث كدورت شد!
«كريمي» كارمند هواپيمايي، ادامه صحبت پيشين خود در شماره نخست گزارش را معطوف به برخي عوامل بروز اختلاف و تيرگي بين بعضي افراد برآمده از كم ملاحظگي و يا از سر غفلت عدم رعايت حقوق اطرافيان در محيط هاي مسكوني مي كند:
در طبقات يك ساختمان مسكوني معلوم نبود چه كسي كيسه زباله اش كه حاوي انواع ضايعات و پس مانده غذايي بود توي پاگرد راهرو مي گذاشت. تكرار اين اتفاق موجب اعتراض به خصوص همسايه اي مي شد كه چند بار كيسه زباله را ديده بود تا اين كه همسايه ها عامل اين رفتار ناشايسته را شناسايي كردند و از همان زمان اختلاف و كدورت بين همسايه بي ملاحظه با ديگر همسايه ها مي افتد.-البته اين قهر بعدا به صلح مي انجامد- مورد ديگر محاسبه آب بهاي مصرف شده ماهانه در ساختمان هاي چند واحدي است كه ظاهرا بنا به روش متعارف در چنين اماكن، ميزان بهاي مصرف ماهانه آب در هر واحد براساس عده اعضاي هر خانوار محاسبه و پرداخت مي شود. به رغم اين ضابطه كه مبناي مديريتي مكان مذكور دارد ليكن در برخي ساختمان هاي مسكوني گاه كه مصرف آب مجموعه مسكوني بيش از حد متعارف- مثلا ماه پيش- مي شود، آن خانواده كه كمترين جمعيت را دارند. فردي اعتراض مي كند كه فلان خانوارهاي پرجمعيت-نسبت به كمترين جمعيت- باعث بالا رفتن مبلغ مصرف آب شده اند. اگرچه اين قبيل مسايل تا حد زيادي حل و فصل شده است اما به هر صورت پس از تيرگي بين ساكنان يك دو واحد مسكوني ولو در مقطعي كوتاه، مديريت ساختمان با وساطت و توضيح منطقي و متعارف مانع قهر و دلتنگي ساكنان مي شود. جداي از بهاي مصرف آب، مصرف گاز به همين شيوه است كه در پاره اي از ساختمان ها ظاهرا بهاي مصرف اين نوع خدمات جزو هزينه شارژ و ماهانه منظور مي شود. سواي اين موارد، يك عامل ديگر وقوع تيرگي و قهر و ترك ارتباط رفت و آمد نزد برخي بر سر سهم بردن افراد خانوادگي از ارث و ميراث پدري است. وي مي گويد: «حدود 8-7 سال سر تقسيم ارثيه خانوادگي، چهار برادر با هم قهر بودند و هيچگونه به تفاهم نمي رسيدند تا آن كه يكي از برادران به عالم آخرت مي رود. پس از آن هم برادران ديگر همچنان به سازگاري و حل اختلاف شان نمي رسند تا اين كه سرانجام يكي شان مسئله ارث بري را حل مي كند و قال قضيه را مي كند و قهر چند ساله شان تمام مي شود.»
درون بي آلايش رافع ناسازگاري هاست
برخي از اولياي فرزندان، آنان كه بيرون از خانه كار مي كنند هنگامي كه به خانه برمي گردند هر يك از نظر روحي احساس بي حوصلگي مي كنند. از طرف ديگر فرزندان نيز هر كدام از درس و تكاليف تحصيلي شان ابراز گلايه و خستگي مي كنند. چنين فضايي مي تواند يك موضوع جزيي كه خيلي هم تازگي ندارد را بدل به دلخوري كند. مثلا پدر به يكي از بچه ها مي گويد: چرا به جاي درس خواندن، پشت كامپيوتر نشسته اي؟! مادر هم از نوجوانش مي پرسد: امتحانت چطور بود؟ او آرام مي گويد: فكر مي كنم نمره بگيرم. بلافاصله فرزندان در سكوت به چشمان براق شده پدر و چهره خسته مادر چند لحظه خيره مي شوند و جو خانه لااقل براي دقايقي به ابهام پيچيده مي شود. در بدو امر چنين وضعي به نظر نمي آيد كه موضوع مورد پرسش پدر و مادر آن هم با لحن خشك و بي روح و عكس العمل بچه ها تأثيري بر روح همه شان گذاشته باشد...
«علي محمدي» كارشناسي امور تربيتي خوانده است. او اثر چنين رويدادها را اين گونه تعبير مي كند: «اين قبيل برخوردها نه تنها در فضاي منزل كه در مدرسه و هر مركز آموزشي كه بچه ها به وظايف شان عمل نكنند، ممكن است دور از انتظار نباشد اما از سوي ديگر لحن و روش پرسش و پاسخ ها خواسته و ناخواسته تلنگري به روحيه طرفين مي زند و در بعد ديگر- خصوصا در خانه كه مبدا، تربيت و آموزش است و بايد محيط راحت و صميمي تر باشد- به نظر مي آيد براي اوقات تلخي و تيرگي خلق همگي مستعد باشد. اگر وضع حاكم به همان پرسش و واكنش ها آرام بماند، هم اوليا و هم بچه ها ممكن است ذهن و روحشان به تذكر بعدي كشيده شود كه تكرارش شايد همراه عصبانيت و آزردگي بيشتر باشد، اما باز بايد تأثيرش را در بچه ها ديد.
حال با اين مثال ها آن هم تنها در محيط خانواده، تصور كنيم اوليايي كه در طول روز يك دو ساعت فارغ از كسالت ذهني و روحي نيستند و ليكن بحث از نوع معيشتي، قسط هاي طولاني مدت بابت وام مسكن، مخارج غيرتحصيلي بچه ها و... و عدم توانايي مالي براي هزينه يك سفر دو سه روزه در طول سال باشد، به اين ترتيب، چقدر بايد از دل و جان سعي كرد كه تنش و دلتنگي و دلخوري بين اعضاي خانواده پيش نيايد و اصلا چطور مي توان در شرايط مذكور شادي كرد؟ وي مي افزايد: «اما با اين همه، بايد گفت آنچه نبايد مورد غفلت واقع شود، تربيت و تدبير مديريت صميمانه اوليا چه در محيط خانه و چه مراكز آموزشي است. مع الوصف پدر و مادر در هر موقعيت معيشتي و اقتصادي كه هستند، بايد هم و غم شان همدلي معقولانه با فرزندان باشد. ليكن اين مستلزم آن است كه نخست خودشان با مسايل زندگي عقلايي برخورد كنند و همفكري شان سبب آرامش و دوستي بچه ها باشد. زخم قهر و ناسازگاري با يكديگر با هيچ مرهمي درمان نمي شود جز صفا و همدلي. بايد نيز به فرزندان يادآور شد كه با بغض و گلايه و كدورت و توقعات فراتر از امكانات خانوادگي نمي توان به آرامش روحي و فكري رسيد و كمبودها هم جبران نمي شوند. بايد به درون بي آلايش مان رجوع كنيم كه مخزن آرامش روان و راهنماي صميمي فكر است.»
محورهاي كدورت
صحبت هاي يك محقق اجتماعي محور تاثير مفرط خستگي و ضعف فرهنگي خودشناسي و عدم گذشت (بخشش) در مبحث كدورت است.
«شيرازي » در تشريح اين موارد مي گويد: «بحث خستگي زياد كه زيان به سلامت مي رساند برآمده از تضعيف و كم توجهي به شخصيت معنوي شخص است كه كج خلقي و كدورت زاده آن است. شخصا به اين باور و نتيجه رسيده ام كه ناسازگاري ها را كه برخي ناشي از وضع نامناسب اقتصادي مي دانند تنها عامل تعيين كننده آرامش در زندگي نمي دانم. اگر چنين بود و يا باشد كسي كه ثروت بسيار دارد بايد آسايش فكري و روحي پابرجا داشته باشد اما در بررسي ها شنيده و ديده ايم چه بسا معضلات شخصي و يا زندگي جمعي او آن صميميت و همگرايي دروني را ندارد. اما بحث من اين موارد نيست، اين است كه يكي از شاخص هاي قهر، دلتنگي و پريش حالي زاييده غوطه ور شدن به حد فرسودگي در مشغلات گوناگون است. يك مثال كوچك و گذرا مي زنم: فردي يك شغل دارد كه اين حرفه سال ها منبع مناسب امرار معاش او است. ليكن او بدون هيچ توجه به نياز استراحت و سلامت جسم، به ساختمان سازي، يا واسطه گري اتومبيل، پيش خريد واحد مسكوني و خلاصه به اصطلاح به زدوبندهاي اقتصادي مختلف ديگر روي مي برد. غافل از آن كه فشار هر يك از اين كارها، سيستم روحي، اعصاب و ذهنش را خسته و كوفته مي كند. حال چنين فرد مثالي، در روابط بين فردي و گروهي در هر محيط قطعا نمي تواند با مباحث به صورت سنجيده و دوستانه مواجه شود. روح خسته شده احتياج به استراحت و آرامش دارد.»
وي ادامه مي دهد: «موقعي كه اين روند نامتوازن استمرار مي يابد و قواي انسان تضعيف مي شود، تحمل حتي امور خرد كه حس مي كند با خواستش مغاير است را ندارد و حتي بهانه گير مي شود و فراتر اين كه آن شوق و علاقه- پيش از غرق شدن در مشغلات و كار مفرط- دارندگي هاي مادي و معنوي و اطرافيان؛ اهل خانه و اقوام و... را از دست مي دهد. چرا كه عواطف و همدلي او كمرنگ مي شود. در چنين حالي، دلخوري هاي ساده امكان دارد به جر و بحث هاي شديد كشيده شود كه قهر، يكي از ميوه هاي تلخ نبودن خودشناسي و انباشت خستگي است.»
او اضافه مي كند: «روي ديگر بروز اختلاف و تيرگي بين دو فرد (افراد) را بايد در ضعف فرهنگي، كمرنگي بلندي طبع و بخشندگي جستجو كرد. خيلي از اتفاقات ناخوشايند ناشي از گذشت نكردن است. شما اين را همواره ديده ايد يك لحظه گذشت حين رانندگي و اعتراض راننده ديگر موجب درگيري و تحقير شخصيت يكديگر مي شود. يا بين يك زوج سر يك موضوع كشمكش به اين كه من درست مي گويم و طرف مي گويد حرف من درست است، يا بين دو نفر، يكي طلبكار و ديگري بدهكار، مرافعه و قهر و شكايت مي شود. حتي در مسالمت ها ديده شده يكي از طرفين به نوعي گذشت و بخشش كرده كه در اين صورت ديگر كينه و لجاجت جايي براي ظهور و رشد نخواهد داشت چرا كه بخشندگي نشان از بلوغ فكر و اراده معرفت هر انسان است.»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14