(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 6 اسفند 1388- شماره 19591
 

نگاهي به مجموعه تلويزيوني سال هاي مشروطه بيدارگري از وراي سرگرم سازي
روايت نماينده ايران از جشنواره برلين در شأن ايران نبود
نگاهي به فيلم «عيار 14» ساخته پرويز شهبازي فروپاشي اميدها پس از يك «نفس عميق»!
تحليلي بر تصوير زنان در رسانه هاي غربي-2 سكوت فمنيست ها به تخريب چهره زن در هاليوود



نگاهي به مجموعه تلويزيوني سال هاي مشروطه بيدارگري از وراي سرگرم سازي

پيروز قهرماني
مجموعه تلويزيوني «سال هاي مشروطه» يكي از جريان سازترين و پرمخاطب ترين آثار سال هاي اخير سيما است كه واكنش هاي متفاوتي را نيز در پي داشت.
اين سريال، سومين قسمت از تريلوژي (سه گانه) محمدرضا ورزي درباره تاريخ معاصر ايران است. بخش اول اين سه گانه «عمارت فرنگي» درباره حكومت پهلوي دوم و بخش دوم «پدرخوانده» با موضوع حكومت پهلوي اول بود و سال هاي مشروطه تكميل كننده اين سه گانه پيرامون عصر قاجار و وقايع مشروطه است كه از صدارت ميرزاتقي خان (اميركبير) آغاز و تا شهادت شيخ فضل الله نوري ختم مي شود. در چند سال اخير، با نگاه مثبت مديران صدا و سيما، شاهد گسترش توليد آثار متعددي در ژانر تاريخي به خصوص تاريخ معاصر بوده ايم كه انصافا با اقبال عموم هم مواجه شده است.
با نگاهي به مجموعه هاي توليدي تاريخي بعد از انقلاب مي توان دريافت اين دست آثار اگرچه به لحاظ كيفي نوساناتي داشته اند اما اكثر مواقع مخاطب خود را داشته و به قول معروف يك اثر آنتن پركن نبوده اند.
اين سريال داراي فصول متعددي چون انقلاب مشروطه، شرايط خاص علماي آن دوران، روشنفكري غربي و... (كه هر كدام قابليت تبديل شدن به يك اثر ماندگار مستقل را دارند) است.آخرين ساخته ورزي را مي توان بلوغ اين كارگردان در ساخت سه گانه تاريخي اش براي سيما دانست، چرا كه از زواياي مختلف شاهد رشد سطح كيفي سال هاي مشروطه نسبت به توليدات گذشته اين كارگردان هستيم.فيلمنامه اين مجموعه تلويزيوني جدا از روايت تاريخ و نمايش اتفاقات رخ داده در دوره معاصر اين مملكت داراي ويژگي هاي خاصي است. فاكتورهاي موجود در اين نمايش تلويزيوني طوري كنار هم قرار گرفته اند كه علاو بر ارائه اطلاعات به لحاظ جذب مخاطب نيز موفق شود.
ورزي با اضافه كردن شخصيت هايي چون امينه و اصلان به درام خود به ساخته اش خاصيت دراماتيك بخشيده تا «سال هاي مشروطه» مثل برخي آثار تاريخي از اين دست اثري كسل كننده و تنها قصه گو نباشد. سال هاي مشروطه اگرچه اثري پركاراكتر است اما انتخاب بازيگران با وسواس خاصي اتفاق افتاده است.
در اين سريال، اميركبير شخصيت متفاوتي با نمونه هاي گذشته اش از آب درآمده، مشخصا زاويه نگاه به اين شخصيت تاريخي با دو اثر موفق گذشته متفاوت بوده و اين مجموعه با نگاهي جديد اين شخصيت برجسته را مورد بررسي قرار داده است؛ دراين راه نمي توان از بازي بسيار خوب محمد صادقي به راحتي گذشت. چرا كه او تمام تلاش خود را براي فاصله گرفتن از نمونه هاي قبلي به خرج داده و دست به خلق اميركبيري ديگر از نگاه هنري زده است.
سال هاي مشروطه برشي از تاريخ است كه دراماتيزه شده نه تحريف؛ بايد قبول كرد هر اثر هنري نمي تواند بري از اثر هنرمندش باشد چرا كه دراين صورت اتفاق هنري رخ نداده است.
به هرحال سينماگر براي جذاب شدن اثرش در چشم مخاطب، مي بايستي با پررنگ نمايش دادن برخي نقاط موثر در جذابيت درام، كار را از يك قصه گويي صرف و هنرمند را از يك مورخ صرف نجات بدهد. اتفاقي كه انصافا در «سال هاي مشروطه» رخ داده است. اگر بخواهيم اين مجموعه تاريخي را به لحاظ فني نيز مورد بررسي قرار دهيم. به اين نكته مي رسيم كه «سالهاي مشروطه» علي رغم برخي نقاط ضعف نشان از كسب تجربه كارگردانش در بستن قاب ها، طراحي ميزانسن هاي زيبا و بازي گرفتن از بازيگران و... نسبت به آثار گذشته اش دارد. مشخصا اين مجموعه داراي دكوپاژ درستي بوده كه حاصل آن تاثيرگذاري بالا و والاي سريال است. اگرچه مواردي از تاريخ دراين سريال كمرنگ نمايش داده شده است. اما به نقاط اصلي تاريخ در اين سريال به حد كافي پرداخته شد.
بازگشت مجدد جمشيد مشايخي در نقش كمال الملك و ايرج راد در نقش ناصرالدين شاه، يك تمهيد هوشمندانه بود. چرا كه مشايخي با بازآفريني كمال الملك به خاطره ها پيوسته است. همچنين بهره گيري از راد، كه پيش از اين نيز نقش ناصرالدين شاه را بازي كرده بود، موجب برقراري ارتباط بهتر مخاطب با سريال شد.
اما مهم ترين شاخصه «سال هاي مشروطه» روايت ناگفته هاي تاريخ است. بيان تاريخ دراين مجموعه، از حالت توصيفي فراتر رفته و جنبه اي تحليلي يافته است. اين رويكرد، سبب افزايش بار بيدارگري اين نمايش درباره ماهيت و هويت جريانات فكري و سياسي، از جمله بهائيت، فراماسونري، صهيونيسم و نقش استعمار پير (انگلستان) شده است. واكنش تند جريانات ناسالم و ضدانساني وابسته به غرب، نشان از دست يابي اين سريال به هدفش است.
به طوري كه اعضاي فرقه ضاله بهائيت به دليل پخش اين مجموعه تلويزيوني از صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران به شدت انتقاد كردند. آن ها نتوانستند روشنگري درباره اين فرقه را در يك سريال تحمل كنند و در وب سايت هاي خود، اعتراض شان را هويدا كردند. به طوري كه سايت ضدانقلابي راديو زمانه (وابسته به سازمان سيا) از اين اعتراضات استقبال كرد و نوشت: تلويزيون ايران در ايام سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، مجموعه اي تلويزيوني به نام «سال هاي مشروطه» پخش كرده كه به اعتقاد بهائيان، فقط اتهام عليه آن ها مي باشد. دراين خبر ضمن شرم آور خواندن اقدام صدا و سيما از نمايش اين سريال به عنوان يك برنامه تبليغاتي روشمند و روبه گسترش نظام جمهوري اسلامي ايران ياد شده است.
سريال «سال هاي مشروطه» يك شاهكار هنري نيست، اما هر كار هنري كه بتواند مخاطب را جذب كند و موجب لذت و سرگرمي او شود و همچنين اين لذت و سرگرم سازي، به تعالي روحي و فكري مخاطب بيانجامد، يك كار موفق محسوب مي شود.«سال هاي مشروطه» به اين موفقيت دست يافته است.
در پايان اين كه، اگرچه در طول دهه فجر، برنامه هاي مستند صدا و سيما، به خصوص مجموعه هاي «شاخص» و «ديروز، امروز، فردا» فضاي رسانه ملي را تحت الشعاع خود قرار دادند، اما پس از پايان پخش اين برنامه ها، «سال هاي مشروطه» خودنمايي كرد و ميدان دار عرصه رسانه اي ايران شد. اهميت چنين آثاري، افزايش آگاهي نسل جوان نسبت به تاريخ و جريانات سياسي و فكري است و از اين رو، اميدواريم، امثال «سال هاي مشروطه» بيشتر تكرار شود.

 



روايت نماينده ايران از جشنواره برلين در شأن ايران نبود

رئيس انجمن منتقدان و نويسندگان سينمايي ايران گفت: حضور ا يران در شصتمين جشنواره فيلم برلين بسيار كمرنگ و در عين حال توهين آميز بود.
سعيد مستغاثي، كه به عنوان يكي از نمايندگان ايران در شصتمين دوره جشنواره بين المللي فيلم برلين آلمان حضور يافته بود، به خبرنگار كيهان گفت: تنها فيلمي كه از ايران در اين جشنواره حاضر شد، فيلم «شكارچي» (به كارگرداني رفيع پيتز) بود كه نه تنها ساختار بسيار ضعيفي دارد كه تصويري به شدت سياه از جامعه ايران ارائه مي دهد.
وي افزود: در اين فيلم، هم مردم ايران، آدم هايي رواني و انتقام جو معرفي مي شوند و هم تصوير بسيار بدي از نيروي انتظامي ارائه مي شود.
اين منتقد تصريح كرد: فيلم «شكارچي» را مي توان يك فيلم «ضدايراني» دانست و به نظر مي رسد كه دليل اصلي انتخاب اين فيلم در بخش مسابقه جشنواره برلين هم، همين نگاه منفي آن به ايران بود وگرنه ساختار فيلم به شدت ضعيف است.
وي ادامه داد: اين كه چگونه براي ساخته شدن چنين فيلمي امكانات داده شده جاي سؤال است. چون معلوم است كه فيلم «شكارچي» با امكانات بسيار خوبي ساخته شده و در پايان هم از بسياري افراد و مسئولان تشكر شده است. اما آيا مسئولان فيلمنامه هاي اين آثار رامي خوانند كه به آن ها كمك مي كنند؟
مستغاثي فضاي اين دوره از جشنواره برلين را بسيار سياسي توصيف كرد و گفت: البته جشنواره برلين به طوركلي سياسي است، اما اين موضوع، به اذعان منتقدان شركت كننده، امسال بسيار پررنگ تر بود. وي افزود: قضاياي مربوط به حقوق بشر و پروپاگانداي مبارزه با تروريسم، كه از موضوعات موردتوجه رسانه هاي سلطه است، موضوع غالب در فيلم هاي اين جشنواره بود. كارگردان مجموعه مستند راز آرماگدون ادامه داد: از ديگر مسائل قابل بحث درمورد اين دوره از جشنواره فيلم برلين، فضاي ضداخلاقي حاكم بر اكثر فيلم ها بود.
رئيس انجمن نويسندگان و منتقدان سينمايي با انتقاد از عدم حضور فعال ايران در چنين جشنواره هايي بيان داشت: بسياري از كشورها، با هدف معرفي وطن خود و انتقال حرف هايشان در اين جشنواره ها شركت مي كنند. از جمله فيلم افتتاحيه جشنواره برلين كه پيشرفت هاي كشور چين را نشان مي داد و پيام خاصي براي مخاطب غربي داشت. اما متأسفانه ايران با چنين نگاهي در اين جشنواره شركت نكرد.
وي اظهار داشت: يك نكته جالبي كه در آن جشنواره با آن مواجه شدم، اين بود كه وقتي با يكي از افراد حاضر در آنجا صحبت مي كردم، مي گفت كه فيلم «طعم گيلاس» عباس كيارستمي را ديده و متعجب است كه چرا فيلم هاي ايراني اين قدر نااميدكننده هستند! من هم جواب دادم كه اين گونه نيست و ايران، فيلم هاي خوب و اميدواركننده هم دارد، اما متأسفانه آن بخش از سينماي ايران كه در اين جشنواره ها ارائه مي شود، نااميدكننده است.
كارگردان مستند «آب در هاون» افزود: با برخي از افراد حاضر در جشنواره برلين كه صحبت مي كردم، نسبت به ايران و سينماي كشورمان بسيار ابراز علاقه مي كردند. اما هم به دليل جو ضدايراني حاكم بر اين جشنواره ها و هم تسامح مسئولان فرهنگي ايران، فيلم هاي متناسبي به اين جشنواره ها ارائه نمي شود.
وي اظهار داشت: ايران، حتي در بازار فيلم جشنواره برلين هم حضور فعالي نداشت. چون در اين بخش هم برنامه نمايش فيلم برگزار مي شد، اما از كشورمان هيچ فيلمي به نمايش درنيامد.
سعيد مستغاثي در پايان گفت: اين جشنواره ها ويترين هاي خوبي براي فرهنگ ايراني هستند؛ به خصوص به دليل زده شدن بسياري از افراد از فرهنگ غربي، فضابراي عرصه فرهنگ ايراني فراهم است. به همين دليل لازم است كه كشور ما حضور فعال تري در چنين جشنواره هايي داشته باشد و حداقل فيلم هايي اميدواركننده و در شأن ايران حضور يابد.

 



نگاهي به فيلم «عيار 14» ساخته پرويز شهبازي فروپاشي اميدها پس از يك «نفس عميق»!

محمدرضا محقق
چرا «عيار 14» پس از آن همه انتظار، همان چيزي از آب در نيامده كه انتظارش را مي كشيديم؟ چرا توقعات به جايي كه پس از ديدن «نفس عميق» درباره كارگرداني مثل پرويز شهبازي در مخاطبان حرفه اي سيماي ايران، پديد آمده بود، در «عيار 14» اينچنين سخاوتمندانه به هدر رفته است و جوابي درخور نگرفته؟
چرا به همان اندازه كه «نفس عميق»، داغ و پرخون و درگيركننده بود، «عيار 14»، سرد و سست و بي مايه است؟
چرا اين فيلم در رفت و آمدي ميان تعليق بي پايه و كاراكتري رخوت زده و فانتزي بازي هاي دافعه برانگيز و زمخت، اثر متنزلي شده كه قابل دفاع نيست؟
وقتي فيلم به پايان رسيد، جز همان چند سكانس آغازين يا بازي بازيگران در اثناي فيلم و خاصه آن نحوه النگو از دست بيرون آوردن فروتن، چيزي در ذهنم نمانده بود مگر همين كژي ها و كاستي ها كه ... حيف!
«عيار 14» گرچه در نوع روايت و پرداخت داستاني اش، غير از چند سكانس حجيم و پركشش، چندان پيچيدگي ندارد و به نوعي سادگي در بيان سينمايي اش، به ويژه در روند داستاني، اكتفا كرده و التزام بخشيده اما همين داستان ساده، تا اثناي فيلم، از تعليق قابل توجهي برخوردار است، هرچند در ادامه آن جذابيت ابتدايي را ديگر ندارد و به نوعي با روشدن دست كارگردان در كشش نه چندان جذاب يك سوم پاياني فيلم، داستان و روايت و در مجموع كليت فيلم روندي معكوس را آغاز مي كنند و پايان بندي فيلم هم در همين راستا، چندان خوب و قابل از آب درنمي آيد.گرچه فيلم حائز نكات قابل توجهي مثل بازيهاي خوب در طول اثر است، اما همه چيز به همين چيزها ختم مي شود و فيلم اصلاً قادر نيست سروشكلي متناسب و در خور را تا انتها به همراه داشته باشد. و اين اتفاق تاحدي است كه خاطره فيلم قبلي پرويز شهبازي يعني «نفس عميق» را بالكل از ذهن و دل تماشاگر مي زدايد و به فراموشي و دريغ مي سپارد.
«عيار 14» فيلم كشداري است. تعليق آن پرفراز و نشيب و لخت و سست است و ريتم روايت در داستان خاص آن، خوب جانيفتاده و فيلم را پر از خلل و فرج و نابساماني و افت و خيزهاي معيوب كرده است.
فيلمي بي تناسب كه معدود سكانس هاي جذاب و دوست داشتني اش را بايد در كنار انبوهي از لحظات رخوت زده و از آب درنيامده ديد و نوعي از ريتم ناموزون و حركت نامتناسب را در ساختي تجربي و قوام نيافته دنبال كرد.
در فيلم جديد شهبازي نه از آن شور و گرماي «نفس عميق» خبري هست و نه آن حضور مستمر و متراكم و پرخون كارگردان. اينجا اساساً ميزانسن ها شل و ول و مجموعه اثر، چند تكه است.
پايان بندي فيلم كه گره گشايي تعليقي آن هم هست اصلاً از آب درنيامده و در گيرودار طرحي كه انتظام نيافته و به قوام نرسيده رها شده است.
چنين روندي باعث مي شود، نهايت فيلم كه از اثناي آن به روندي ناخوش رومي آورد حالتي مابين فانتزي و آبكي و توهمي و ناگزيري از موقعيتي برسد كه گويا كارگردان خود را و مؤلفه هاي فيلمش را براي چنين فضايي آماده نكرده و تسلط و تفوقي هم بر آن نداشته است.
«عيار 14» دقيقاً از زماني كه به تعليق گشايي و روان سازي داستاني رو مي آورد، آب مي رود و آنقدر سست و رخوت آلود، تغيير شكل مي دهدكه نه چيزي از آن سكانس هاي جذاب اوليه باقي مي ماند و نه حتي از آن تعليق مفصل ثانويه.
اين مشكل بسياري از فيلم هاي ماست كه در «ايده» و «طرح داستان» متوقف مي مانند و از پيش بردن درست و درمان قصه شان عاجزند.
«عيار 14» را مي توان مصداق تام و تمام اين موضوع دانست؛ علاوه بر اينكه اين فيلم يك ايراد فني ديگر هم از جهت داستان و هم نوع ميزانسن دارد كه نوعي كرختي و ساده انگاري و فانتزي بودن را در امتداد فيلمي با عيار «عيار 14» پديد مي آورد كه در نوع خود شايسته تعجب و تأثر است!
به اميد آنكه پرويز شهبازي كارگردان جوان و خوش استعداد سينماي امروز ايران بتواند در فيلم آينده اش به همان فضايي برگردد كه با خاطره خوب و جاندار «نفس عميق» در ذهن و دل ما پديد آورده بود؛ اميد!

 



تحليلي بر تصوير زنان در رسانه هاي غربي-2 سكوت فمنيست ها به تخريب چهره زن در هاليوود

رضا فرخي
ژست و پرستيژ، امروزه از سوي سياستمداران غربي به يك رفتار روزمره تبديل شده است. به طوري كه بخشي از رفتارهاي سياسي غرب در ژست هاي بشر دوستانه و يا ادعاي دفاع از حقوق افراد مختلف مانند زنان، خلاصه مي شود كه در اين راه سعي مي كنند از طريق كمك به گروه هاي فمنيستي و يا گروه هايي مانند Iiberty female media با سياستي پوپوليستي دست به عوام فريبي بزنند.
البته اين اتفاق تازه اي نيست؛ به واقع در پشت تمام اين ژست ها و موضع گيري ها اهدافي نهفته است. چرا كه غرب و در راس آن آمريكا براي تمام اين هزينه ها برنامه ريزي خاص دارد و سعي مي كند كه از هر موضوعي بهره برداري سياسي كند. حتي در موضوعاتي مانند حقوق بشر كه يك موضوع كاملا انساني است آمريكا، بيش و پيش از هر چيزي در جستجوي منافع سياسي خويش است و سعي مي كند با اين ژست هاي دروغين براي خود آبرويي بخرد. در بين همه اين مسائل يكي از چيزهايي كه امروزه آمريكا در موضع گيري هاي خود هدف قرار داده است حقوق اقوام و گروه هاي مختلف به خصوص زنان است، البته مطابق با منويات و اهداف استعماري خود!
دنياي غرب براي اين استعمار فرهنگي جديد دست به هر كاري زده است و از تمام ابزارها استفاده كرده و تمام راهها را امتحان مي كند. يكي از اين ابزارها رسانه است كه در اين بين رسانه هاي تصويري نقش بسيار مهمي را بر عهده گرفته اند؛ رسانه هايي مانند ماهواره ها و سينما جزء شاخص ترين ابزارهاي تصويري براي اين ژست فريبكارانه هستند.
حضور زنان در اين رسانه ها با رويكردي كه سينماي غرب و رسانه هاي تصويري غرب پيش گرفته اند بيشتر مايه تحقير آنان است تا اعتلاي شخصيت آنان در جوامع مختلف؛ چرا كه به عنوان مثال يكي از اولين حضورهاي زنان در رسانه ها علاوه بر فيلم هاي مختلف در زمينه تبليغات تلويزيوني بوده است. به واقع در اين تبليغات حتي براي كوچكترين مواد توليدي آرايشي يا بهداشتي در تلويزيون و ديگر رسانه هاي تصويري از زنان استفاده مي شود و دردناك اين است كه در اين تبليغات با روشي غير انساني و با پوشش عريان زنان، مشتري را به خريد يك كالا يا محصول خاص جلب مي كنند. اين روش ديد كالا گرايانه به زنان در اين عرصه بوده است.
متاسفانه اين رويه و ديدگاه غرب گرايانه نسبت به زنان در بعضي از كشورهاي اسلامي عرب نشين حوزه خليج فارس هم ديده مي شود و آن ها هم در شبكه هاي ماهواره اي خود كه كم هم نيستند همين رويه را در مورد حضور زنان در رسانه ها پيش گرفته اند. با اينكه تمام اين رفتارهاي غربي كه در اين كشورها از آن تقليد شده است كاملا در تعارض با نظر اسلام درباره زنان است اما اين كشورها در عين اينكه ادعاي اسلامي بودن دارند، به راحتي از اين مدل تقليد مي كنند. به واقع اين رويكرد پر از حيله درباره دفاع از حقوق زنان تنها به تبليغات و شبكه هاي ماهواره اي ختم نشد و در رسانه هاي قدرتمند و ثروتمندي- مانند فيلم هاي آمريكايي- پي گيري شد. هاليوود با ساختن فيلم هايي با اين رويه نقش مهمي را در سياست هاي غرب ايفا مي كند. رويكردهايي كه در مورد زنان تاكنون در سينماي آمريكا اتخاذ شده است را مي توان در چند محور دسته بندي كرد: 1-همان ديد هميشگي نسبت به زنان كه محتواي آن براساس كالا بودن زن و استفاده از آن براي برآوردن غرايز است كه نمونه آن را در تبليغات و فيلم هاي مستهجن جريان دارد. 2-ديدگاهي كه چندسالي است در سينماي غرب مورد توجه قرار گرفته و مبناي آن بر مسائل ماوراءالطبيعي است. در اين گونه فيلم ها زنان يا آنقدر پاك و مقدس نشان داده مي شوند كه گويي فرشته اي از سوي خداوند هستند و يا نمادي از شيطان و عامل اصلي فريب جهانيان هستند، كه اين دو ديدگاه متعارض جهانيان و اهل هنر را نسبت به سينماي غرب سردرگم كرده است. 3-رويكرد ديگر كه جديدا رو به افزايش است زنان را جنگجوياني فوق تصور نشان مي دهد كه در ميدان هاي جنگ با توانايي هاي فوق العاده مي جنگند كه ويژگي اصلي تمام آنها دروغ پردازي هاي تصويري و اغراق است. در مورد رويكرد اول اگر بخواهيم مصداق هايي را ذكر كنيم بايد گفت، سينماي غرب آن قدر فيلم هاي مستهجن توليد كرده كه از حد تصور خارج است چنان كه براساس همين فيلم ها مي توان به نوع نگاه آمريكايي ها به زنان پي برد؛ نگاهي كه طبق آن زنان را ابزاري براي برآوردن غرايز مردان مي داند. اين نوع نگاه به زنان در دو سال اخير به حدي رسيد كه سينماي غرب به خصوص آمريكا اسكار فيلم هاي مستهجن را برگزار كرد كه در آن بزرگترين جنايت در لواي ابزارگرايي بر عليه زنان به نمايش گذاشته شد.
يكي ديگر از اين نمونه ها سري فيلم هايي مانند «كيك آمريكايي» است كه در آن به دختران و زنان تنها به عنوان ابزاري براي خوش گذراني پسران نگاه مي شود و جالب اينجا بود كه نسخه هفتم اين فيلم آن قدر بي شرمانه و بدون حد و مرز روابط بين پسران و دختران را به نمايش گذاشت كه مورد اعتراض مردم قرار گرفت و براي همين اين نسخه مجوز پخش سينمايي دريافت نكرد. يا فيلم هايي مانند آقاي «خوش شانس» و «3 لومپن آمريكايي» كه در آن چند نوجوان آمريكايي از دختران براي ساختن فيلم پر نو استفاده مي كنند. «سفر اروپايي»، «تجارت اروپايي» و «نوجوان 19 ساله» هم از ديگر فيلم هاي معروف در اين زمينه هستند. نقطه مشترك تمام اين فيلم ها اين است كه گويي دليل وجود زنان در دنيا تنها مسائل جنسي است. نكته قابل تامل اين است كه فمنيست ها كه داعيه دفاع از حقوق زنان را دارند، در مقابل اين نوع نگاه به زنان سكوت كردند. در حالي كه همين فمنيست ها، به فيلم هايي مانند «رودخانه خاطرات» كه نقش مادر و خانه دار بودن زن در آن برجسته بود اعتراض كردند. چرا كه كساني مانند بتي فريدان (نظريه پرداز فمنيست) در كتاب «رمز و راز مونث» مفهوم زن خانواده دار خوشبخت را به شدت مورد سؤال قرار مي دهد. وي كه از بنيان گذاران سازمان ملي آمريكا به سال 1964 است از جمله مخالفان احياي مادري و بنيادهاي خانواده گرا است.
با چنين نظريه هايي و حمايت دولت هاي غربي از آنها به ويژه در عرصه رسانه، جايي براي نقش اصلي يك زن باقي نمي ماند. زيرا اين رويه باعث شد كه موج جديدي از فيلم هاي فمنيستي با رويكردهاي جديد ساخته شود. به طوري كه مي بينيم در فيلم «افسانه مرلين» يك زن جادوگر، نقش اصلي داستان و محور مخالف با شخصيت مرد داستان است و يا در فيلم هايي مانند «بيوولف شيطان» داستان يك زن است كه ترغيب به كشتن مي كند كه نمونه اين موضوع را مي توان در «هالووين 2» ديد كه در آن يك زن در تمثيل يك فرشته در ذهن قاتل فيلم دستور قتل ها را مي دهد.
به واقع اين رويكرد جديد جامعه زنان را در حالت استيصال قرار داده است. چرا كه از يك سو در اين فيلم ها زنان فرشتگاني باور نكردني هستند و از سوي ديگر شيطان هايي پليد. نكته جالب اينجاست كه در هر دو گونه نگاه به زن به طرز عجيبي اغراق شده است. بايد در اينجا به اين نكته اساسي اشاره كرد كه تمام اين مسائل باعث مي شود كه زنان در عرصه رسانه نتوانند جايگاه مشخصي را براي خود در نظر بگيرند. چرا كه ذات آفرينش زنان با تمام اين برداشت ها متفاوت است.
اين موج جديد در فيلم هاي هاليوود، هر روز سمت و سويي جديد پيدا مي كند و هويت انساني مشخصي از زنان ارائه نمي شود. اگر تا ديروز در اكثر فيلم ها زنان نقش هايي ماورايي و فرشته و شيطان داشتند امروز در فيلم هاي هاليوود جنگجو و مبارز هستند كه نمونه آن را مي توان در چند فيلم ديد. به عنوان مثال فيلم «تام رايدر» يكي از همين نمونه ها است. در اين فيلم قهرمان داستان يك زن جنگجو است كه با بدي ها مبارزه مي كند و به طرز عجيبي درباره قدرت هاي او اغراق مي شود و اصلا معلوم نيست به دنبال چيست و فيلم تنها پر از صحنه هاي درگيري است كه شخصيت اول زن فيلم در تمام آن با قدرت مي جنگد و پيروز مي شود.
نمونه ديگر اين دست از فيلم ها را مي توان در فيلم «فرشتگان چارلي» ديد كه در آن چند زن به عنوان مبارز با گروه هاي مختلف مبارزه مي كنند و جالب اينجاست كه در اين فيلم ها هم سوء استفاده از جنيست زنان وجود دارد. در اين آثار رويكرد اصلي اين است كه زنان مي توانند مانند مردان مبارزه كنند و اين مبارزه در راستاي ظلم تاريخي است كه به آنان شده است. از نمونه هاي بارز ديگر اين دست آثار مي توان به فيلم «ساعت ها» اشاره كرد. در قسمت هاي اصلي فيلم زنان پس از مدتي احساس نارضايتي مي كنند و اين گونه بيان مي شود كه زندگي از آنان دزديده شده است و آنان وقت خود را تنها در كنار خانواده گذرانده اند و به اين دليل به آنها ظلم شده است. دليل فيلم براي نشان دادن ظلم به زنان به قدري مضحك است كه كاملا مشخص مي كند كه فيلم بر مبناي نسخه پيچيده شده نظريه پردازان فمنيستي مخالف خانواده مانند بتي فريدان ساخته شده است؛ زيرا در اين فيلم، حضور در خانواده نشانه ظلم به زنان معرفي مي شود.
اين رويه باعث شده است كه فيلم هايي مانند پيش بيني قبلي (Premonition) كه داستانش مبتني بر عشق يك زن به خانواده اش است ناديده گرفته شود. داستان از اين قرار است كه شخصيت اول زن فيلم پس از خوابي كه درباره مرگ همسرش مي بيند به دليل علاقه زياد به همسر و خانواده خود سعي مي كند به هر طريقي كه شده جلوي اين موضوع را بگيرد اما گويا داستان اين فيلم زياد به مذاق سياستمداران و فمنيست هاي آمريكا خوش نيامد و براي همين از آن حمايتي نشد چرا كه به نوعي خوشبختي زن را در اجتماع و در كنار همسر و فرزندان خود نشان مي داد و براي همين با آن مخالفت شد.
به واقع حضور زنان در غالب فيلم هاي غربي و نحوه نگرش به آنها در سينماي غرب با معناي واقعي آفرينش زن و حضور او در اجتماع متفاوت است. اگر نگاهي به جايگاه زنان از نظر اسلام بيندازيم مي بينيم كه پندار از زن به عنوان جنگجو يا يك شيطان پليد يا كالايي براي برآوردن غرايز، با نگاه اسلام به زن كاملا در تضاد است.
البته در برخي آثار سينماي ايران نظير «مادر» علي حاتمي و يا «ميم مثل مادر» رسول ملاقلي پور نگاه به زن به ديدگاه اسلام نزديك است . نكته قابل تامل اين است كه در سينماي ايران هر جا كه نوع نگاه زن به ديدگاه حاكم بر فيلم هاي غربي نزديك شد، شاهد خدشه به جايگاه زن بوديم، اما هر بار كه اين نگاه، ملهم از ديدگاه اسلامي يا نزديك به اين نگاه بود، تصويري زيبا از زن ترسيم شد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14