(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 31 فروردين 1389- شماره 19624
 

نگاهي به حرفه پرستاري و تاثير همدلي آنان با بيماران رسالتي بالاتر از عشق -بخش پاياني



نگاهي به حرفه پرستاري و تاثير همدلي آنان با بيماران رسالتي بالاتر از عشق -بخش پاياني

حسن آقايي
پرستاران بنا به موقعيت شغلي شان در شيفت هاي كاري خود به مراتب بيش از پزشكان و ساير كادر پزشكي با بيماران تحت مسئوليت شان برخورد نظارتي و سرويس دهي دارند. به همين خاطر آنان در بهبود بيماران سهم مهمي خواهند داشت. بيمار و همراهان بيمار نيز هنگام ملاقات از بيمار بستري شان همواره انتظار داشته و دارند كه پرستار مربوطه نسبت به وضعيت بيمارشان توجه داشته باشد با اين حال بايد گفت كه يك پرستار خوب مي بايد همدرد مردم و عاشق كارش باشد، حس كند فرد مريض بستري شده از نزديك ترين كسان خود اوست.
غير از پرستار بيمارستان و ديگر مراكز درماني در چارت سازماني و رسمي، برخي از افراد خانواده هايي كه يك عضو خانواده شان طولاني مدت مريض و زمينگير شده است، مسئوليت مراقبت هاي بيمار را به عهده مي گيرد و چه بسا هستند كساني كه سال هاست مثل يك پرستار حرفه اي به بيمار خود خدمت مي كنند و تا حد توان و ممكن، نيازهاي دارويي، غذايي و بهداشتي دردمند را برطرف مي كنند. در شماره پاياني اين گزارش، نمونه هايي از چنين پرستاران خانوادگي را نيز مي خوانيم كه مصداق اين شعر سعدي هستند كه مي گويد:
چو عضوي بدرد آورد روزگار،
دگر عضوها را نماند قرار...
سهيم در بهبود بيماري
از دوران خردسالي احساس كمك كردن و همدلي به ديگران در نهال وجودش جوانه مي زند. بعدها كه مادرش مبتلا به بيماري كليه و گرفتار دياليز شد مي ديده كه پرستاران رفتار مهربانانه داشته اند، اينك حدود پانزده سال است در بيمارستان در كسوت پرستاري فعاليت مي كند.
وي كه تمايل دارد به نام «سميرا» معرفي شود در تعريف خصوصيات انساني و معنوي شغل پرستاري بر داشتن علاقه، همدلي و كمك به بهبود بيماران بستري تاكيد دارد و در اين باره مي افزايد: «حرفه پرستاري ايثارگري است. بايد از خودگذشتگي داشت و صميمانه در خدمت بيمار بود. پرستار خوب مي بايد همدرد مردم و عاشق كارش باشد. حس كند فرد مريض بستري شده نزديكترين كس خود او است. در دسترس بودن و مراقبت دقيق از بيمار به عنوان يك اصل مهم ارتباط و اعتماد بين پرستار و مريض است؛ مثل برخوردهاي متعارف معنوي و حرمت دار بين طرفين هر انسان وظيفه شناس. چنين پرستاري همواره روحيه ايثارگرانه دارد. احساس مسئوليت پذيري پرستار يك لحظه نمي گذارد او چشم بر هم بگذارد و يا استراحت كند چون هر لحظه احتمال خطر براي بيمار وجود دارد.
اين وظايف و ويژگي هاي يك پرستار خوب و حساسيت هاي حرفه اي كه به جان و روان بيمار مربوط مي شود، خواه ناخواه روي روحيه و ذهن پرستار تأثيرگذار مي شود. با اين اوصاف او بايد اعتماد به نفس خويشتن را از دست ندهد و خستگي شيفت كاري را صبورانه تحمل كند. به اجر كارش كه سهيم بودن با ساير كادر پزشكي و درماني در بهبودي و كاهش دردمندي بيمار است و نزد خالق پاداش دارد فكر كند. با اين همه، ليكن پرستاران سواي مشكلات كار، به هر حال بايد به محيط خانواده نيز توجه داشته باشند. رسيدگي امور خانه، شيفت ديگر كاري او است. بچه هاي محصل دارد، به وضعيت شان رسيدگي مي كند. كم و كسري هاي گذران زندگي هم روي روحيه آدم اثر مي گذارد. بااين حال يك پرستار همچنان در خدمت بيماران است و بايد با آرامش و صميمانه از بيماران مراقبت كند.»
ماجراي آژيري كه پياپي نواخته مي شد
كنار تخت بيمار بستري شده كه چشمانش بسته و به وسيله لوله باريك پلاستيكي اكسيژن هوا تنفس مي كرد، دستگاه كوچكي كه ظاهراً وضعيت ضربان قلب بيمار را نشان مي داد، هرچند ثانيه يك بار چراغ قرمز آن روشن مي شد و همزمان سوت مي زد و صدايش در فضاي بخش اورژانس پراكنده مي شد. مردم ملاقات كننده كه شاهد اين واقعه بودند كاري از دست شان برنمي آمد چون از علت و يا شيوه كاركرد آن دستگاه اطلاع نداشتند. يك نفر از همراهان آن بيمار از سالن بيمارستان وارد بخش مي شود و صداي سوت و روشن بودن چراغ قرمز آن را مي بيند. از كنار تخت به چند پرستار پشت ميز كار، اين مورد را اطلاع مي دهد. يكي از آنان مي گويد: «چيزي نيست. برويد دكمه نزديك چراغ را فشار بدهيد.» آن شخص نگران شده، فوري مي آيد يك دكمه را فشار مي دهد اما چراغ هنوز قرمز است و سوت ادامه دارد. در اين حال يكي از پرسنل خدماتي سرمي رسد و به همراه بيمار ياد مي دهد! و خود دكمه را فشار مي دهد و وضعيت عادي مي شود... اما چند لحظه بعد بازهمان وضع پيش مي آيد. فرد همراه بيمار اما به پرسنل پشت ميز كه سرگرم خواندن پرونده بيماران بودند مراجعه مي كند. يكي شان مي گويد به پرستار تخت بيمار مراجعه كند... اين طرف و آن طرف سراغ پرستار مي رود، يكي از پرسنل مي گويد: پرستار رفته آزمايشگاه، الان مي آيد... القصه در دقايق بعد هم هر از گاه روشن بودن چراغ قرمز و سوت ادامه داشت تا سرانجام پرستار مربوطه مي آيد. بعد هم معلوم نشد چراغ چرا روشن مي شد و دستگاه سوت مي زد و تا زماني- حدود بيست سي دقيقه- بعد آن دستگاه، ديگر مشكل نداشت.
آنچه خوانديد، گفته هاي يك شهروند به نام «ولي پور» است كه آن روز به عيادت يكي از اقوامش رفته بود. او مي گويد: حرف من اين است: اگر يك پرستار كه رسيدگي به چند تخت و مريض را عهده دار مي شود و بايد ناظر وضع بيماران باشد، به هر دليل دقايقي از محل كار خود دور باشد و در آن زمان يك بيمار اورژانسي نياز فوري به پرستار داشته باشد، چرا مديريت بخش مربوطه وارد عمل نمي شود و به مشكل رسيدگي نمي كند و يا چرا پرستار ديگر كه مسئول تخت و بيماران ديگر در همان محل است، به داد همراه و نياز بيمار تنها مانده رسيدگي نمي كند؟ فكر نمي كند هر لحظه تأخير در وارسي حال بيمار ممكن است وضعيت وخيمي پيش آيد؟...» (اين اتفاق و ماجرا در يكي از بيمارستان هاي معروف رخ داده بود.)
پرستاري از بيمار عضو خانواده
يك جاهايي، دور و نزديك بيمارستاني و يا قدري بيرون شهر و مثلاً در يك روستا در گوشه اتاقي كسي يا كساني سال ها زمين گير شده اند. پيشتر كادر پزشكي و درماني تلاش شان را كرده اند ولي افاقه اي به حال مريض شان نداشته است. ناچار بيمار در خانه اش بستري شده است. در اين شرايط قطعاً يكي از اعضاي خانواده مي بايد نقش پرستار را داشته باشد. اين چندان سهل و راحت نيست. رسيدگي به كارهاي معمول و متداول خانه خودش كلي وقت و انرژي مي خواهد. حال بيماري كه حتي قوت حركت جابه جا كردن خودش را ندارد، غذا بايد دهانش گذاشت، اگر توان جويدن داشته باشد و اگر هم غذاي مخصوص بيمار در برنامه پزشكي نباشد. به موقع داروها به بيمار خورانده شوند. سرنگ و تزريق آمپول و شستشو و تر و خشك كردن و... و هر لحظه حال و هواي بيماررا داشتن، اينها خودش يك زندگي از نوع ديگر است. پرستاري از بيمار در متن خانواده و در خانه، كاري ساده و راحت نيست آن هم نه يك هفته و ماه و نه حتي يك سال، بلكه سال هاي متمادي؛ نظم برنامه عادي زندگي در خانه و كار و بيرون و رفت و آمدها به هم ريخته مي شود. به هرحال كار پرستاري بسيار سخت و طاقت فرساست.
گفت وگوي مختصري با دو عضو دو خانواده كه خود از نزديكان شان پرستاري مي كنند را مي خوانيم:
پرستاري از مادر
مادر در سن هشتاد و دو سالگي از حدود هفت سال پيش دچار سكته مغزي مي شود. پس از مدت ها در بيمارستان و تحت نظر پزشكان، سرانجام به همان حال به خانه منتقل مي شود و يكي از دخترانش در منزل خود، زندگي نباتي او را پرستاري مي كند.
«خانم عاطفه» كه طي اين چند سال همه زندگيش در رسيدگي به مادر خلاصه مي شود با لحني اندوه بار در خصوص بيماري مادرش مي گويد: «به محض بيمار شدن او را با كمك همه برادران و خواهرانم به بيمارستان منتقل كرديم. مدت ها بستري و تحت مراقبت هاي پزشكي قرار گرفت اما هيچ تغييري در وضعش حاصل نشد. ناچار به توصيه پزشك به خانه آورديم و از آن سال تاكنون با حمايت هاي بي دريغ همه فرزندان، من در خانه ام از او پرستاري مي كنم...»
فرزندان اين مادر، تحصيلكرده هركدام موقعيت هاي علمي و فرهنگي دارند. آنان با همدلي و همياري در طول اين سال ها تمام نيازهاي دارويي، پزشكي، رفاهي و غذايي مناسب حال مادرشان را همواره تهيه و تأمين مي كنند درحالي كه مادر بيمار هفت سال است كه چشم باز نكرده، در سكوت مطلق است و اراده حركت هيچ عضو بدنش را ندارد و يك زندگي نباتي دارد.
اين خانم در خانه اش همانند يك پرستار وظيفه شناس و ايثارگر، شكيبانه از مادر خود مواظبت مي كند. طي اين سال ها ديگر فرزندان همواره به ديدار مادر مي آيند و همچنان ضرورت هاي مراقبت از مادر را فراهم مي كنند. او مي گويد: «به كمك برادرها و خواهرها هر نوع نياز غذايي، دارويي و رفاهي در منزل آماده و در اختيار است. در تمام طول شبانه روز از وجود مادر به حدي مراقبت مي كنيم كه طي مدت بستري اش حتي كوچكترين زخم بر بدنش ظاهر نشده است. اتاق بستري او و تمام خانه هميشه ضدعفوني مي شوند. هيچ كس با كفش وارد اتاق نمي شود. تمام داروهاي موردنياز از طريق سوند معده به مادر خورانده مي شود. همچنين ساعت پنج صبح هر روز وعده هاي غذاي مادر آماده، ميكس شده به صورت مايع (رقيق- آبكي) و به موقع نيز به وسيله سوند به او خورانده مي شود. يك روز در ميان حمامش مي دهم. ما با پرستاري مادر زندگي مي كنيم، مادري كه نيمكره مغزش از كار افتاده است.»
17 سال پرستاري از همسر در خانه
روي تختخوابش كنار پنجره رو به حياط دراز كشيده است. مهمانان كه وارد مي شوند او سعي مي كند به ياري دستانش جابه جا شود و به بالش پشتش تكيه زند. خنده بي صدايش كه نشان خوشحالي از آمدن مهمانان است در چشمانش منعكس مي شود. مي تواند راحت به آنها دست بدهد. صدا دارد اما تكلم ندارد. با اشاره دست و تكان دادن سر چيزي را تفهيم مي كند. او هفده سال است كه مغلوب سكته شده است. طي اين سال ها همسر سالخورده اش از او پرستاري مي كند. فرزندانش در شهر زندگي مي كنند. «مشهدي عيسي» كه حدود شصت سال عمر كرده است، شغلش باغداري بوده است. او در جمع حاضران با اشاره به يك دخترش كه به ديدار پدر آمده است، مي خواهد برايش پرتقال پوست كند. فرزند با چه دقت و صرف وقت براي پدر زمينگير شده اش پرتقال پوست مي كند. هر پره پرتقال را با كارد دو نيم مي كند. ذرات پوشش سفيد روي گوشت هر پره را مي گيرد. بشقاب را به دست پدر مي دهد. اين فرزند مي گويد: «پرستاري و رسيدگي به حال و وضع پدر طي هفده سال، كار آسان و كار هر كس نيست. خيلي سخت است. مادرم لحظه اي پدر را تنها نمي گذارد. در اين مدت، اين مادر است كه كنار او و در خدمت اوست.» همسر وي زني صبور و آرام است و از امكانات و راحتي شوهرش تا حدي كه لازم بوده و مي شده دريغ نداشته است.»
«طاهره كرماني رنجبر روان پزشك»، صحبت پيش گفت خود مبني بر اين كه پرستار بايد واقعيت حال بيمار را تحت يك شرايط خاص به او بگويد، چنين ادامه مي دهد: «ما كادر پزشكي، پرستاري و غيره گاه به اين نظر مي رسيم كه اگر با بيمار بستري و ناتوان، صحبت كنيم و ارتباط خوبي برقرار كنيم ممكن است شأن علمي و حرفه اي مان مخدوش شود و زير سؤال رود درحالي كه به عنوان يك اصل- كه پيشتر اشاره شد- بهتر اين است در يك جلسه و با جمله هاي عادي و متناسب با فرد مخاطب صحبت شود چراكه خيلي وقت ها بيماران دوست دارند راجع به بيماري شان آگاه شوند و صحبت شود، اگرچه تأمين آرامش بيماران در يك شيفت با شيفت ديگر متفاوت است و خيلي اوقات- ممكن است- تفاوت علمي باهم داشته باشند ولي تفاوت اصلي در برقراري ارتباط با بيمار است. يك گفتمان ساده پرستار، مثلاً: -تب ات كم است، اينجا من هستم كمك ات مي كنم، هواي شما را دارم- و از اين قبيل توجهات انساني قطعاً تأثير مثبت در روحيه بيمار مي گذارد.»
گفته وي در اين خصوص همچنين حاكي از اين است: «ما كادر پزشكي مي بايست به اعتقادات بيمار توجه كنيم. گاهي اوقات گفتن توصيه هاي مذهبي و اعتقادي آرامش بيمار را بيشتر مي كند و احساس فاصله از ما نخواهد كرد.»وي در پايان گفت و گوي مان با بيان اين كه در هر حال بايد احساس تنهايي بيمار را كم كنيم، در ارتباط با تأثير طرح و شرح مباحث اعتقادي بر بالين بيمار، نقل مي كند كه در يكي از كشورهاي اروپايي كادر پزشكي در بخش «سي.سي.يو» به منظور بازيافت تندرستي بيماران به آنان كتاب دعا مي دادند و بيماران مي خواندند. اين شيوه دوره بهبود آن ها را كوتاه مي كرد.»
گزارش روز

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14