(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 31 فروردين 1389- شماره 19624
 

تصميم جديد در باره مدرسه عالي شهيد مطهري
روح عدالت خواهي در سؤالات دانشجويان « شريف » از وزير امورخارجه
كرسي هاي آزادانديشي بدون آشوب طلبان
تمهيداتي براي گسترش حجاب اسلامي در دانشگاه ها
نگراني موج سواران از انتقال دانشگاه ها و مراكز تحقيقاتي به خارج از تهران
«امروز» زمان انقلابي بودن است
چه بخوانيم؟
تحول علوم انساني صف شكن مي طلبد



تصميم جديد در باره مدرسه عالي شهيد مطهري

محمدرضا مخبر دزفولي پس از پايان جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه در هفته گذشته به رياست دكتر احمدي نژاد تشكيل يافته بود در گفتگو با فارس با بيان اينكه شوراي عالي انقلاب فرهنگي اساسنامه مدرسه عالي شهيد مطهري را تصويب كرده است، يادآور شد: درخواست ارتقاي مدرسه عالي شهيدمطهري به دانشگاه از سوي توليت آن در جلسه شورا مطرح شد كه با توجه به احساس نياز و همچنين تنوع و افزايش رشته هاي تخصصي اين مدرسه به تصويب شوراي عالي انقلاب فرهنگي رسيد.
دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي در همين زمينه اضافه كرد: از اين پس دانشگاه شهيدمطهري براساس ضوابط وزارت علوم، توسعه هاي لازم را خواهد يافت و با نام دانشگاه شهيد مطهري فعاليت خواهد كرد.
مخبر دزفولي در ادامه خاطرنشان كرد: در اين جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي همچنين گزارشي از وضع فارغ التحصيلان مقاطع مختلف دانشگاه شهيد مطهري ارائه شد.
گفتني است مخالفت هايي از سوي برخي نخبگان در اين خصوص صورت گرفته است .

 



روح عدالت خواهي در سؤالات دانشجويان « شريف » از وزير امورخارجه

منوچهر متكي در نشست پرسش و پاسخ خود با دانشجويان دانشگاه شريف كه به ميزباني بسيج دانشجويي در 23فروردين برگزار شد،با موج سوالات دانشجويان اين دانشگاه مواجه گرديد .
به گزارش خبرگزاري ها، نشست دانشجويان دانشگاه شريف كه قرار بود با حضور وزير امور خارجه به بررسي وضعيت ايران هسته اي بپردازد با طرح سوالهاي دانشجويان اين دانشگاه در مباحث ديگر سياست خارجي كشور برگزار شد.
يكي ديگر از دانشجويان در رابطه با وضعيت اتباع ايراني از متكي سؤال كرد و گفت: به نظر مي رسد رسيدگي به وضعيت اتباع ايراني در خارج از كشور تا ظهور امام زمان ( عج)ادامه داشته باشد.
دانشجويي در رابطه با اين مطلب كه چرا با وجود راي دستگاه قضايي كشور بر جاسوس بودن ركسانا صابري و قطعي بودن حكم اعدام اين فرد، او را بنا بر خواست احمدي نژاد آزاد كرديد از متكي سؤال كرد .
در اين نشست يكي از دانشجويان از متكي پرسيد؛ چرا با وجود دخالت هاي عربستان در حوادث پس از انتخابات ايران دستگاه ديپلماسي به سياست هاي اين كشور اعتراض نمي كند ؟
همچنين زماني كه يكي از دانشجويان اين موضع را كه چرا با وجود فتنه گري هاي دولت انگليس طرح كاهش رابطه با اين كشور در دستور كار وزارت امور خارجه قرار نمي گيرد را مطرح كرد، دانشجويان ديگري با شعارهايي چون «مرگ بر انگليس »و «سفير روباه پير اخراج بايد گردد»، از وي حمايت كردند .
دانشجوي سوال كننده در پاسخ به اظهارات متكي كه به انتقاد از دانشجويان معترض به سفارت خانه هاي خارجي پرداخته بود اينگونه اظهار داشت: «كه ما نمي خواهيم اين سفارت خانه ها را اشغال كنيم اما زماني كه اقدامي ازجانب شما نمي شود ما مجبور به اين كار هستيم . »
وي همچنين با بيان اينكه ما در دولت گذشته موضع ذلت داشتيم اما در اين دولت كه مدعي سياست عزت هستيم چرا با كشورهاي مداخله گر ارتباط داريم، به انتقاد از سياست هاي دولت در رابطه با درخواست براي برقراري مناسبات با آمريكا و مصر پرداخت.اين دانشجو تاكيد كرد حمايت ما از شعارهاي دولت به معناي آن نيست كه اگر اين دولت خواست با آمريكا رابطه برقرار كند از او پشتيباني مي كنيم.
يكي ديگر از دانشجويان نيز به انتقاد از سياست هاي وزارت امور خارجه در افزايش مناسبات در حوزه آمريكاي لاتين پرداخت و از وزير خواست توضيح دهد چرا با وجود شعارهاي احمدي نژاد براي برپايي دولت اسلامي او سياست لبراليسم را در پيش گرفته است.

 



كرسي هاي آزادانديشي بدون آشوب طلبان

اخراج و تعليق دو تن از اساتيددانشگاه تربيت مدرس كه نقش پيشتازي در فتنه پس از انتخابات داشتند، با خشم و بغض سايت هاي حامي جريان فتنه مواجه گرديده است. در اين راستا اخيرا بيشتر سايت هاي مذكور در يك اقدام هماهنگ اظهار نظري از صادق زيبا كلام استاد دانشگاه تهران را منعكس نمودند .زيبا كلام در اين اظهار نظر و دريك استدلال مغالطه آميز،بحث
كرسي هاي آزادانديشي را به ماجراي اخراجي هاي
دانشگاه هاي تربيت مدرس و علامه طباطبايي ارتباط داده، مي گويد: «بايد نكته دردآلودي را مطرح كنم و آن اين است كه اكنون صحبت از كرسي هاي آزادانديشي در زماني صورت مي گيرد كه از جهت ديگري شاهد عكس جريان آزادانديشي در بعضي از دانشگاه ها هستيم . طي روزهاي گذشته مردي ها، از اساتيد دانشگاه علامه طباطبايي و عليرضا بهشتي نيز از دانشگاه تربيت مدرس اخراج شدند و سپس دادگاه تجديدنظر عبدالله رمضان زاده عضو هيات علمي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران برگزار شد كه در اين دادگاه وي به 5 سال زندان محكوم شد و من نمي دانم در اين شرايط كرسي هاي آزاد انديشي چه مفهومي دارد»زيباكلام در پايان مي گويد: «من معتقدم كرسي هاي آزاد انديشي را بايد به صورت مفهومي ادامه دهيم و نبايد امثال اساتيدي چون بهشتي ها و مردي ها از دانشگاه ها اخراج شوند»!بايد از ايشان پرسيد آيا مي شود به بهانه بحث« كرسي هاي آزاد انديشي» به برخي افراد مجال داد تا به اقدامات براندازانه دست بزنند ؟آيا مي شود به بهانه آزاد انديشي، تبادل آراء و...اقدام عليه امنيت ملي از سوي برخي-هر چند در پوشش استادي دانشگاه -را ناديده انگاشت؟ براستي كدام كشور را سراغ داريد كه چنين رويه اي را در پيش گرفته باشد؟

 



تمهيداتي براي گسترش حجاب اسلامي در دانشگاه ها

وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي در راستاي هدايت و ساماندهي برنامه هاي گسترش فرهنگ حجاب و عفاف در دانشگاههاي علوم پزشكي كشور مبالغي به عنوان كمك مالي به پنج دانشگاه علوم پزشكي اختصاص داد.
كمكهاي مالي مورد اشاره پس از تدوين طرح ملي تبيين جايگاه عفاف و حجاب در دانشگاه هاي علوم پزشكي كشور و تلاش ستاد صيانت از حريم امنيت عمومي و حقوق شهروندي وزارت بهداشت اختصاص داده شده است .
در حال حاضر برنامه هاي 19 دانشگاه علوم پزشكي كشور به ستاد صيانت از حريم امنيت عمومي و حقوق شهروندي وزارت بهداشت رسيده و در مرحله اول دانشگاههاي علوم پزشكي ياسوج، زابل، كردستان، قزوين و سبزوار كمكهاي مالي را دريافت كردند .
بر اساس اعلام معاونت دانشجويي و فرهنگي وزارت بهداشت
14 دانشگاه علوم پزشكي ديگر نيز بنا بر اولويتهاي در نظر گرفته شده كمك هاي مالي بعدي را دريافت مي كنند .
ستاد صيانت از حريم امنيت عمومي و حقوق شهروندي در محل معاونت دانشجويي و فرهنگي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي مستقر است .

 



نگراني موج سواران از انتقال دانشگاه ها و مراكز تحقيقاتي به خارج از تهران

به دنبال بحث كاهش جمعيت تهران به دليل احتمال وقوع زلزله و نظر رئيس جمهور مبني بر اين كه «انتقال مراكز تحقيقاتي به خارج از تهران هيچ ضرري ايجاد نمي كند بلكه منفعت هم دارد» مسئولين وزارت علوم و بهداشت هم از آمادگي براي انتقال دانشجويان به خارج از تهران خبر دادند. اين ايده بلافاصله با واكنش تند كساني مواجه گرديد كه همواره از دانشجويان به عنوان آوانگارد در راستاي منافع حزبي خود استفاده مي نمايند.
گويا نيوز(سيانيوز) از تريبون هاي جريان فتنه در اين خصوص نوشت:
«در ادامه خط امنيتي بزرگ نمايي خطر وقوع زلزله كه به نظر مي رسد هدفي جز منزوي ساختن دانشگاه ها و انتقال دانشجويان به نقاطي از خارج از پايتخت را در پس خود ندارد، امروز در سخناني هماهنگ وزير علوم و وزير بهداشت مجددا بر لزوم انتقال دانشگاه ها از سطح شهر تهران صحبت به ميان آورده اند . »

 



«امروز» زمان انقلابي بودن است

انقلابي نه گرگ است نه گوسفند. انقلابي نسبت به گرگها انقلابي مي شود و از حالت گوسفندوار زندگي كردن نجات پيدا مي كند. هركسي يا انقلابي است يا گرگ يا گوسفند. دراين ميان، صورت ديگري براي زندگي انسان نمي شود تصور كرد. انقلابي كيست؟ كسي كه مقابل گرگ ها مقاومت مي كند و گوسفندوار زندگي نمي كند.
جلسه جمع و جور بود و حرف براي گفتن بسيار. سخن از انقلابي گري بود و شرايط كنوني انقلاب. نسل سومي ها باز گردهم آمده بودند تا رسم برداشتن باري را بياموزند كه بر زمين مانده و مختصات مسيري را دريابند كه جز با روحيه انقلابي گري نمي توان در آن گام نهاد.
به گزارش رجانيوز، عليرضا پناهيان را امروز اهل فكر تنها با عنوان يك سخنران معروف و مشهور نمي شناسند. بلكه او را در قامت يك تئوريسين مي بينند كه شرايط موجود را خوب حس مي كند و به جا سخن مي گويد؛ كسي كه ملاحظات هم او را از سخن باز نمي دارد و آنجا كه بايد حرف هايش را مي گويد. آنچه درپي مي آيد متن سخنان اوست در خصوص انقلابي گري و سالي كه با عنوان همت مضاعف و كار مضاعف مي شناسيمش؛ اولين جلسه از جلسات هفتگي هيئت دانشجويان و فارغ التحصيلان هنر، با سخنراني حجت الاسلام عليرضا پناهيان و با حضور دانشجويان دانشگاه هاي تهران، برگزار شد. اين هيئت اولين هيئت در سطح شهر تهران است كه اين استاد حوزه و دانشگاه به صورت ثابت و هفتگي در آن سخنراني خواهد كرد. پناهيان، در اولين جلسه موضوع مباحث خود دراين جلسه را «مفهوم انقلابي بودن» معرفي كرد و در اولين جلسه، به علت انتخاب اين موضوع و سپس به «شيريني انقلابي بودن» و برخي آثار و زيبايي هاي انقلابي بودن پرداخت، كه گزيده هايي از اين سخنراني در ادامه مي آيد.
قابل ذكر است كه جلسات هفتگي اين هيئت، هرچهارشنبه بلافاصله بعداز نماز مغرب و عشاء با سخنراني حجت الاسلام پناهيان آغاز مي شود. محل برگزاري جلسات، خ طالقاني، نرسيده به ميدان سپاه، كوچه مفيدي، پ 2، دفتر هنر و ادبيات دانشجويي، مي باشد.
حرفهاي خوب، به ظاهر بي زمان و بي مكان هستند و نسبت به همه كس رابطه مساوي دارند. اما هميشه اينطور نيست. بعضي از حرفهاي خوب زمان دارند و در آن زمان بهتر شنيده مي شوند و بهتر درك مي شوند. چون نياز آن زمانه هستند و وقتي سخني مورد نياز يك زمان باشد، مصرفش در آن زمان بيشتر خواهد شد و اكثر مردم با آن ارتباط برقرار كرده و دلها براي درك و دريافت آن حرف آماده تر خواهد بود.
زمان بعضي از حرفهاي خوب كه قبلا زده شده امروز رسيده است. مفهوم «انقلابي بودن» با اينكه مصداقش قبلا رخ داده و حتي حضرت امام زياد از آن صحبت كرده اند، اما امروز زمانش رسيده است. پس از گذشت سي سال از انقلاب، مفهوم انقلاب و انقلابي بودن، مفهومي است كه امروز بهتر فهميده مي شود، بهتر مي شود به آن عمل كرد، بيشتر مي شود قدرش را دانست و امروز جوان ها به دليل نياز مبرمي كه به اين مفهوم احساس مي كنند، بيشتر با آن ارتباط برقرار مي كنند.
از زير مجموعه هاي مفهوم انقلاب، امروز مي توان از مفهوم «انقلابي بودن» به عنوان يك مفهوم تازه، بكر، ضروري، مهم و مفهومي كه زمينه پذيرش آن بصورت فراگيري بسيار بالا است، سخن گفت. مفهومي كه هم نياز داريم به آن عمل كنيم و زندگيمان را مطابق آن سامان دهيم، و هم به آن نياز داريم تا نه فقط با آن زندگي كنيم، بلكه با آن زنده باشيم، جان پيدا كنيم و از آن لذت ببريم.
گرچه انقلاب سي سال پيش رخ داد و سخنان انقلابي حضرت امام، اين انقلاب را جان داد، ولي آن زمان، هيجاني از انقلاب بود كه جلوه اي از انقلابي بودن را به نمايش گذاشت. امروز بعداز سي سال بيشتر از گذشته مي شود عمق اين رخداد بزرگ و عمق اين مفهوم عميق را فهميد و از آن لذت برد. انقلاب 57 در واقع پيش درآمد و مقدمه مفهوم انقلاب و انقلابي بودن بود. حتي دوران دفاع مقدس هم، پيش درآمد مفاهيم و حقايق و اتفاقات بسيار بزرگتري است كه در آينده رخ خواهد داد.
برخي از كلماتي كه در مقطع انقلاب صادر شدند، مستقيما در زمان خودشان مصرف نداشتند و عميق درك نمي شدند. بايد يك نسل و يك زماني از آنها مي گذشت، تا آن كلمات از آن اوج فرود بيايند و موقع عملشان بشود.
در تمام اين مدت خيلي ها سعي داشتند «انقلابي بودن» را در تاريخ دفن كنند
در تمام اين مدت خيلي ها سعي داشتند «انقلابي بودن» را در تاريخ دفن كنند. بعضي ها فكر مي كردند كه اين مفهوم خود به خود درحال دفن شدن است و براي از بين رفتنش جشن مي گرفتند. خيلي ها براي از بين بردنش تئوري ها و توجيه هاي مختلفي بيان مي كردند.
يكي از توجيه هاي خيلي رايج اين بود كه انقلابي بودن، اقتضاي آن زمان بوده و الان ديگر مي خواهيم در يك وضعيت با ثبات زندگي كنيم، بنابراين بهتر است كه هيچكس انقلابي نباشد. انگار انقلابي بودن با زندگي كردن منافات دارد! انگار انقلابي بودن در شرايط به ظاهر عادي معنا و لزومي ندارد و جرم تلقي مي شود! انگار انقلابي بودن با قانونمند بودن منافات دارد! انگار زندگي تعريف تثبيت شده اي دارد كه در آن تعريف، انقلابي بودن يك مزاحم و يك خار به نظر مي رسد.
فقط يك نوع زندگي است كه ذاتا با انقلابي بودن مغايرت دارد
درحالي كه فقط يك نوع زندگي است كه ذاتا با انقلابي بودن مغايرت دارد، آن هم زندگي گوسفندوار يا به تعبيري گرگ وار است. وگرچه اين دو براي ما فرق مي كنند و دوسر يك طيف ممكن است باشند، ولي براي خدا فرق نمي كند. خدا هر دو را با هم به جهنم مي ريزد. آنجا گوسفند صفتان ناله مي زنند كه «اين گرگها به ما ظلم كردند، لااقل اينها را دو برابر عذاب كنيد.» خدا به آنها پاسخ مي دهد: «هر دو گروه، دو برابر عذاب مي شوند. گروه اول چون هم خودشان بد بودند و هم به شما ظلم كردند و شما هم به دليل اينكه به ظلم آنها ميدان داديد و جدا از اينكه خودتان نخواستيد آدمهاي خوبي باشيد، راضي شديد گرگهايي شما را بدرند و به واسطه رضايت شما، ميدان و قدرت بيشتري براي ظلم پيدا كنند.» (1)
انقلابي نه گرگ است نه گوسفند. انقلابي نسبت به گرگها انقلابي مي شود و از حالت گوسفندوار زندگي كردن نجات پيدا مي كند. هركسي، يا انقلابي است يا گرگ يا گوسفند. دراين ميان، صورت ديگري براي زندگي انسان نمي شود تصور كرد. انقلابي كيست؟ كسي كه مقابل گرگ ها مقاومت مي كند و گوسفندوار زندگي نمي كند.
«انقلابي بودن» جامعه در دوران آرامش، خيلي زيبا و لذت بخش است.
چقدر لذت بخش است كه امروز مفهوم انقلاب بهتر درك مي شود و ضرورت انقلابي بودن بيشتر در جانها موج مي زند. چون خيلي لذتبخش است كه انسان در جامعه اي زندگي كند كه بدون اينكه مقدمات و شرايط پيچيده و بحراني در خارج از وجود انسان، او را وادار به انقلابي بودن كند، و در شرايطي كه انسان ها مي توانند گوسفندوار زندگي كنند، نياز به انقلابي بودن را احساس كنند.
در شرايطي كه گرگها كمي فاصله گرفته اند و انسان مي تواند احساس كاذب امنيت داشته باشد، احساس انقلابي بودن خيلي ارزشمندتر از زماني است كه گرگها به تو نزديك هستند و دارند پيراهن تو را پاره مي كنند. الان كه ديگران همه تو را به زندگي بره وارانه دعوت مي كنند، انقلابي بودن زيباست. الان اگر انقلابي باشي معلوم مي شود كه چشم و دلت بيناتر، قدت بلندتر و كشيده تر، و براي ديدن آن نقاط دوردست از هميشه بيشتر آمادگي پيدا كرده اي.
جامعه اي كه در دوران آرامش، بدون اينكه حادثه خاصي بصورت مستقيم او را تحت فشار قرار داده باشد، احساس نياز و عطش به انقلابي بودن بكند، جامعه اي است كه زندگي در آن لذت بخش و افتخارآميز است.
در مورد انقلابي بودن، سؤالات فراواني وجود دارد
در شرايطي كه جامعه به ظاهر آرامش دارد، در زماني كه گرگها نزديك نيستند، در زماني كه نه كسي ما را از چريدن منع مي كند، و نه كسي ما را مذمت مي كند، چه ضرورتي دارد ما يك دفعه انقلابي شويم؟ آنگاه اگر انقلابي شويم چه كار خواهيم كرد؟ آيا اوضاع را بهم مي ريزيم؟ آيا غير ضابطه مند عمل خواهيم كرد؟ خشونت خواهيم داشت؟ عوارض انقلابي بودن در زمان ما چگونه خواهد بود؟ اساسا يك انقلابي، چگونه انساني است؟ ويژگيهاي انقلابي بودن چيست؟ اينها سؤالات فراواني است كه بايد به پاسخش پرداخت.
شيريني و جذابيت مفهوم انقلابي بودن، براي جوانان
در اين 25 سال گفتگو با مردم، خاطرات فراواني را مي توان مرور كرد، از اينكه اگر كسي بالاي منبر و يا در جمعي مي خواست در مورد انقلاب صحبت كند، چقدر صحبتش دموده و بي مزه مي شد، و چقدر صحبتش پرت و غيرجذاب تلقي مي شد. حتي در ميان كساني كه به سخنراني معنوي علاقه داشتند هم، استقبال نمي شد. ولي امروز اصلا اينجوري نيست.
من نسبت به زمانه خودمان بسيار خوشبين هستم. فكر مي كنم كه اين زمان، زماني است كه مفهوم انقلابي بودن مفهوم بسيار جذابي است. امروز جانها و جوانهاي ما به شدت به اين مفهوم علاقمند هستند، گرچه ممكن است خودشان دليلش را ندانند. اما وقتي معناي انقلابي بودن را برايشان توضيح مي دهي، احساس مي كنند گمشده شان را پيدا كردند. درست است كه امروز جوانهاي ما به زندگي گوسفندوارانه و به گرگ بودن دعوت و تحريك مي شوند، ولي با طبع شان ناسازگار است. امروز، جوانها تشنه انقلابي بودن هستند.
آنهايي كه مي گفتند بعد از سي سال جوانها از دست رفتند، و از انقلاب فاصله گرفتند، بيايند امروز جامعه را ببينند. البته آنها بايد خيلي درشت تر واقعيتها را ببينند تا حقايق را درك كنند، لذا آنها صبر كنند فردا جامعه را ببينند. اما آنهايي كه مي توانند، همين امروز را ببينند.
آثار انقلابي بودن
پيش از پرداختن به معناي انقلابي بودن، كمي با آثار آن آشنا شويم، تا بتوانيم كمي از اين مفهوم لذت ببريم، وقتي لمسش كرديم و از آن لذت برديم، بهتر معنايش را مي فهميم.
1. انقلابي بودن، مهمترين انگيزه خودسازي معنوي
انقلابي بودن مهمترين انگيزه خودسازي معنوي است. هيچ انگيزه اي مثل انقلابي بودن نمي تواند انسان را بسوي زندگي عارفانه، و به سوي قله هاي كمال و معنويت سوق بدهد. در دفاع مقدس بود كه بعضي ها يك شبه راه صدساله را طي مي كردند. دفاع مقدس از حاج احمد متوسليان يك انسان بزرگ ساخت. دفاع مقدس جلوه اي از جلوات انقلابي گري بود.
انقلابي گري معنويت انسان را رشد مي دهد. اگر انقلابي نشديد، از خودتان انتظار نداشته باشيد عارف بشويد. براي سير و سلوك الي الله، و براي رسيدن به نقطه كمال چرا خودت را خسته مي كني؟ شدني نيست. اوحدي از مردم استثنائاتي هستند كه بشوند كساني مثل آقاي بهجت، او كه از 14سالگي مي گفت من چيزهايي سر نماز مي ديدم، فكر مي كردم همه اينها را مي بينند.
امام به خوب ها و عرفا فرمود: «اين وصيتنامه هايي كه اين عزيزان مي نويسند مطالعه كنيد. پنجاه سال عبادت كرديد، و خدا قبول كند، يك روز هم يكي از اين وصيت نامه ها را بگيريد و مطالعه كنيد و تفكر كنيد.»(2)، اينها يك شبه ره صدساله را طي كردند.(3) واقعاً امام(ره) سخن به گزافه نمي گفت. اين حرف را با اعتقاد مي زد، واقعاً مي گفت اينها ره صدساله را يك شبه طي كردند.
در انقلابي گري مي شود ره صدساله را يك شبه طي كرد، و الا ببين كي به مقصد مي رسي؟ از كجا مي توان فهميد زمانه، زمانه انقلابي گري است؟ از اقبال روزافزون به معنويت. از ميزان حضور جوانان در تشييع آقاي بهجت. جوان هايي كه يك بار ايشان را نديدند، و فقط چند خاطره مختصر شنيده بودند. طبيعت نوراني شان دارد مي شكفد. اين عشق به معنويت نتيجه اش چه خواهد شد؟ اين عشق بالاخره بيرون مي زند و سر به انقلابيگري خواهد زد. فقط كافي است اينها بفهمند براي عارف شدن، بايد انقلابي بود.
الان پرجمعيت ترين همايش هايي كه در دانشگاه ها گرفته مي شود، همايش هايي است كه از شخصيت هاي عرفاني سخن به ميان مي آ يد. شما فكر مي كنيد تا كي اين عطش پشت پرده خواهد ماند و روبه سرچشمه معنويت و عرفان نخواهد برد؟
2. انقلابي، فوق العاده مهربان مي شود
يكي از آثار انقلابيگري اين است كه انسان عارف مي شود. يكي از آثار ديگر انقلابيگري اين است كه انسان پس از اينكه انقلابي شد به شدت مهربان مي شود. چون اگر ويژگي هاي انقلابي را مرور كنيم، يكي از ويژگي هايش اين است كه از خودگذشته است. يك موجود انقلابي، فوق العاده مهربان مي شود. چون انقلابي گري خودخواهي ها را مي كشد.
انقلابي برايش زشت است كه براي موفقيت خودش كار كند. يك انسان انقلابي اگر بخواهد براي موفقيت خودش تلاش كند، احساس مي كند وجودش بوي بد گرفته است. من نمي دانم در خاطرات دفاع مقدس، چرا نمي گويند اينها انقلابي بودند؟ خوب بودن خيلي كلي است. سراغ شاخص هاي مشخص تر برويد.
انقلابي، براي موفقيت خودش درس نمي خواند، انقلابي، براي موفقيت خودش تلاش نمي كند. اگر شهيد آويني را در يك كلمه بخواهم توصيف كنم، مي گويم يك آدم انقلابي. شهيد مطهري هم همينطور. شهيد مطهري وقتي كه مي خواست كتاب «داستان راستان» را بنويسد يك لحظه فكر نمي كرد كه در نگاه ديگران، براي استادي كه در دانشگاه تهران فلسفه درس مي دهد، نوشتن كتاب داستان براي كودكان چقدر زشت است. او زشت و زيبايي را براي خودش اصلاً نگاه نمي كرد. انقلابي بود.
انقلابي تپش قلبش و ضربان قلبش براي جامعه است
انقلابي، تپش و ضربان قلبش براي جامعه است. انقلابي، چون خودخواه نيست، مهربان مي شود. كساني كه در فيلم ها و فيلم نامه ها دنبال كاراكترهاي قدرتمند و مهربان مي گردند، در واقع دنبال يك انسان انقلابي مي گردند.
در اين برنامه ها و كتاب هاي نيمه پنهان ماه، كه بر اساس خاطرات همسران شهداي نام آور تهيه شده، اين وصف مشتركشان است: يك مهرباني ويژه كه بدون هيچ ادا و اطفاري با يك نگاه، سيلي از محبت را سرازير مي كردند به خانواده شان، درحدي كه اين سيل آنها را تا ابد مي برد، و هنوز دارد مي برد. بدون خيلي از لوس بازي ها و اداهاي بيخودي كه ما فكر مي كنيم.
امروز انسان ها، به دنبال مهرباني هستند
آن وقت مردم ما امروز چقدر به مهرباني و مهربان بودن نياز دارند. دليل من همه علاقه ها و عطش هايي است كه مردم به فيلمهاي عشقي دارند. دنبال مهرباني مي گردند. نه دنبال بي ديني. مردم كه اينقدر بي دين نيستند.
چرا در اوج داستانها يك پيوند را قرار مي دهند؟ مردم در ارتباط زن و مرد در داستانها دنبال چي مي گردند؟ دنبال آن لحظه اي كه اين دو مهرباني كردن به يكديگر را آغاز مي كنند. آن وقتي كه اين دو دلشان براي هم نرم مي شود.
و مردم، بيچاره مهرباني هستند. الانسان عبيدالاحسان. انسان نوكر مهرباني است. و تا يك ذره نيازهاي اوليه و حياتي او، و امنيت او، تامين شود، در به در دنبال مهرباني مي گردد. هر كسي دنبال مهرباني نگردد گرگ مي شود، او به جاي مهرباني، بايد با منفعت خودش را سرگرم كند. همه كساني كه از محبت رويگردان شده اند و به منفعت روي كرده اند، همه از خود پشيمان و ناراحت هستند. مي گويد: در زندگي بدي افتاده ام. افتاده ام در كاسبي. حالم بده مي گويم: كاسبي خوبه. مي گويد: نه. دوران جواني من دوران باطراوتي بود. ديگر بيشتر نمي تواند توضيح دهد. چرا؟ چون دوران جواني بيشتر دنبال محبت بوده.
مردم كمي آرامش پيدا بكنند، يكي از نيازهاي حياتي شان مي شود مهرباني. و اين يعني امروز مردم آماده اند انقلابي شوند. آماده اند انقلابي بودن را تحسين كنند.
3- انقلابي، فوق العاده فعال و پرتلاش مي شود
يك موجود انقلابي فوق العاده فرز و فعال مي شود. مقام معظم رهبري امسال از كار مضاعف و همت مضاعف صحبت كردند. كار و همت مضاعف، يكي از اوصاف انقلابيگري است.و يكي از دلايل ما براي اينكه سخن از انقلابي بودن، سخن زمانه است، همين نام امسال است. انسان انقلابي، جدي، پرتلاش و بلندهمت است.
الآن زماني است كه مردم جدي بودن و جمع شدن و به تعبيري، انقلابي بودن را دوست دارند. خلأش را احساس مي كنند. ذهن بيدار و دل هوشيار اين را احساس مي كند. انقلابيگري آدم را جمع مي كند و فرز و تيز مي كند.
آدم اينگونه از زندگي اش لذت مي برد. مردم تفريحاتشان را كرده اند، هيجاناتشان را گذرانده اند، نمايندگاني از ما در ايام تعطيلات نوروز به كشورهاي اطراف رفته اند، و بازي هاي آبي، خاكي، قواصي، موسيقي هاي تند، و... را تجربه كرده اند و برگشته اند و خسته به دنبال هيجانات بيشتر مي گردند و هيچ چيز مانند انقلابي بودن، يك هيجان دائمي و اصيل كه خسته كننده نيست، در وجود انسان ايجاد نمي كند.
در حدي كه تو مي تواني بگويي اصلاً انقلابي زنده است، بقيه مرده اند و در حال تشييع جنازه خودشان هستند. جنازه خودشان را روي دو پا راه مي برند، بدون اينكه ذكر لااله الاالله بگويند. جنازه هايي كه دو تا تشييع كننده دارند؛ يكي پاي راست و يكي پاي چپ، اما هيچ دستي به سرپاي اين جنازه نمي كوبد، دستها هم آويزان است و حال ندارند بكوبند، مدام به همه مي گويند «نگو لااله الاالله».
انقلابي بودن لذتبخش است.انقلابي مهربان است و به فكر ديگران. انقلابي راحت حاضر است در اين راه بميرد، هيچ وقت به ذهنش خطور نمي كند كه چرا من؟ چرا ديگري نميرد و چرا من بميرم؟ انقلابي گليم خودش را از زير پاي جامعه نمي كشد، خودش راگليم مي كند و زيرپاي جامعه مي اندازد. او از زندگيش لذت مي برد. او يك آدم بزرگ است، و يك فاميل بزرگ دارد. او بخاطر انقلابي گري تمام زندگيش را تعريف مي كند. او بخاطر انقلابيگري و آرمان هاي انقلابيش ازدواج مي كند، بخاطر انقلابيگري بچه دار مي شود، بخاطر انقلابيگري نام براي بچه اش مي گذارد، بخاطر انقلابيگري شغل انتخاب مي كند، بخاطر انقلابيگري در شغلش موفق مي شود. زيرا هر كسي با هر استعدادي كه دارد، اگر به خاطر انقلابيگري و با روحيه انقلابي، در شغل خودش تلاش كند، حتي استعدادهايش افزايش پيدا مي كند، چه برسد به تلاش ها و موفقيت هاي مضاعف.
چگونه لحظه هاي زيباي انقلابي بودن را تجربه كنيم؟
از آثار انقلابيگري هرچي بگوييم كم گفتيم. از آسمان تا زمين همه چيز براي انقلابيون است. و اما انقلابي به چه كسي مي گويند؟ و ويژگيهاي يك انقلابي چيست؟ و سؤال هاي فراوان ديگر بماند براي يك جلسه ديگر.
ما تا زمان ظهور بايد انقلابي باقي بمانيم. و بعد از ظهور نوع ديگري از انقلابي بودن در وجود ما شعله خواهد كشيد كه ديدن دارد. اصلاً بعد از ظهور ما ديگر انقلابي نيستيم. ما خودمان انقلاب هستيم.
ولي لحظه هاي انقلابي بودن هم لحظه هاي خيلي قشنگي است، هر كسي در لحظه روضه قرار بگيرد، مي تواند لحظه انقلابي بودن رايك ذره تجربه كند. يك دفعه يك شورش و تحركي در دلها رخ مي دهد. براي كساني كه مي خواهند به فضا بروند، اتاق هايي را درست مي كنند كه در آن اتاق ها بي وزني را تجربه كنند و براي قرار گرفتن در فضا، آمادگي پيدا كنند. اينجا هم هر كس كه هنوز روحش در متن انقلاب و اوج انقلابيگري قرار نگرفته، و مي خواهد آن فضا را حس كند، برود مجلس روضه. روضه، هديه و لطف خداوند به ما است. روضه آن لحظه را براي انسان قابل تجربه مي كند، آن شوري كه به دلها مي افتد... آن صحنه خداحافظي، صحنه قابل تحملي نيست، و اين انقلاب دائمي حسين است در دلهاي ما.

(1) رك: تفسير الميزان، ذيل آيه: ... قالت اخراهم لاولاهم ربنا هولاء اضلونا فاتهم عذابا ضعفا من النار قال لكل ضعف ولكن لا تعلمون. (اعراف/ 38)
(2) صحيفه امام، ج 14، ص: .491
(3) صحيفه امام، ج 18، ص: 395

 



چه بخوانيم؟

امام علي عليه السلام مي فرمايد: كتاب ها، بوستان هاي دانشمندان هستند .
مرحوم علامه محمدتقي جعفري (ره) مي گويد: با شهريه اي كه آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني در نجف مي داد، گاهي اوقات مخير بودم بين اين كه غذا تهيه كنم يا كتاب بخرم؛ كتاب مي خريدم .
نام كتاب : جنگ نرم
نويسنده: حسين عبدي
ناشر: دفتر نشر معارف
قيمت: 1000 تومان
قيمت پس از تخفيف: 700 تومان
سخن از براندازي نرم، سخني تازه هست و نيست. امروزه خواسته مهم و راهبردي دشمنان انقلاب اسلامي، تحقق اين نوع براندازي در كشور ماست. براندازي نرم، مانند موريانه، هوشيارانه عمل مي كند؛ عجله نشان نمي دهد و از درون، رخنه مي كند. ملت ما كه براي موفقيت اين انقلاب، فداكاري هاي بسياري كرده، نمي تواند نظاره گر فعاليت دشمنان در تخريب ارزش هاي خود باشد. شرط اول مبارزه با دشمن در اين جنگ، اين است كه چنين پديده اي را بشناسيم و بعد راه هاي مقابله با آن را دريابيم. تعريف مفاهيم، تاريخچه، راهكارهاي براندازي نرم، مراحل، ضرورت ها و ويژگي هاي براندازي نرم و روش مبارزه با آن، مباحثي است كه با تأكيد ويژه بر حركات دشمن بر ضد ايران اسلامي، در اين كتاب مطرح شده است .
تهديد نرم
تهديد نرم، مجموعه اقداماتي است كه باعث دگرگوني هويت فرهنگي و الگوهاي رفتاري مورد قبول يك نظام سياسي شود. تهديد نرم، نوعي سلطه در ابعاد سه گانه حكومت، اقتصاد و فرهنگ است كه از طريق استحاله الگوهاي رفتاري در اين حوزه ها، ايجاد شده، نمادها و الگوهاي نظام سلطه، جايگزين آنها مي گردد. با اين نگرش، تمامي تحولاتي كه موجب شود تا اهداف و ارزش هاي حياتي يك نظام سياسي به خطر افتد، يا باعث ايجاد تغيير و دگرگوني اساسي در عوامل تعيين كننده هويت ملي و ديني يك كشور شود، تهديد نرم به شمار مي آيد .
در تهديد نرم، بدون لشگركشي فيزيكي، كشور مهاجم، اراده خود را بر يك ملت تحميل مي كند و آن را در ابعاد گوناگون، با روش هاي نرم افزاري اجرا مي كند. تغييرات حاصل از تهديد نرم، دروني، آرام، ذهني و تدريجي است .
نام كتاب: رهبري بر فراز قرون
نويسنده: آيت الله شهيد سيد محمد باقر صدر
تحقيق: دكتر عبدالجبار شراره ترجمه: مصطفي شفيعي
ناشر: ماهنامه موعود، كتاب هاي موعود
قيمت: 950 تومان
قيمت پس از تخفيف: 650 تومان
اين كتاب، ترجمه كتاب « بحث حول المهدي » آيت الله شهيد
سيد محمد باقر صدر است. شهيد صدر در كتاب مزبور، به روش عقلي، به شبهات و پرسش هايي كه درباره شخصيت مهدي موعود (ع ) و قيام جهاني آن حضرت مطرح مي شود، پاسخ داده است. شايد بتوان گفت كه از اين نظر، كتاب ياد شده، داراي اهميت بسياري بوده، بنيان گذار
شيوه اي نو در موضوع مهدويت و منجي گرايي است .
شهيد صدر در بررسي مسئله امام مهدي (ع)، به مقدمات بديهي، استدلال نكرده، به تتبع در كتاب هاي تفسيري و روايي نپرداخته است؛ بلكه روش ديگري در پيش گرفته است. او ابتدا اشكالاتي را كه در اين زمينه وارد شده، مطرح مي كند و سپس با تكيه بر دلايل عقلي و
داده هاي دانش و تمدن كنوني، به بررسي عميق و دقيق آنها مي پردازد .
نحوه شكل گيري شايستگي هاي رهبر منتظر
مي گويند : شايستگي هاي رهبر منتظر، چگونه به كمال رسيد؛ با اينكه او، پدرش را بيشتر از 5 سال همراهي نكرد و اين سن، سن طفوليت است و هرگز براي رشد شخصيتي يك رهبر كافي نيست؟ جواب اين است كه آن حضرت پس از رحلت پدر، جانشين وي در امامت و رهبري شد و اين، بدان معناست كه ايشان همه ويژگي هاي فكري و روحي يك امام را در همان كودكي، دارا بوده است. امامت زودرس، رخدادي
سابقه دار است. چند تن از پدران آن حضرت نيز چنين بوده اند؛ مانند امام جواد (ع) كه در 8 سالگي و امام هادي (ع) كه در 9 سالگي به امامت رسيدند؛ ولي اين پديده، در ايشان به اوج خود مي رسد و مي بينيم كه در 5 سالگي به امامت مي رسد. دليل واقعي بودن اين پديده از نظر ما، اين است كه اين امر در جمعيت نيست . رابطه با پدران آن حضرت، يك حقيقت ملموس و عيني بوده، مسلمانان، آن را درك كرده، با آن زندگي كرده اند و هيچ چيز براي اثبات يك واقعيت، بهتر از وقوع آن در ميان يك جمعيت نيست .
منبع:پرسمان

 



تحول علوم انساني صف شكن مي طلبد

دكتر حسن ملكي
تحول در علوم انساني يكي از ضرورت هاي بسيار اساسي امروز دانشگاه هاست.
اين مقوله كه در سال هاي گذشته به طور مكرر مورد تاكيد رهبري معظم انقلاب قرار گرفته است تاكنون مورد توجه جدي دستگاه هاي اجرايي و سياست گذار واقع نشده است. نگارنده اين يادداشت در جايگاه يك استاد دانشگاه معتقد است كه حتي بر حركت هاي صورت گرفته از سوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي نيز اميد چنداني نمي توان داشت. در بخش پاياني اين يادداشت «صف شكني در مقوله تحول علوم انساني» را پي مي گيريم.
سياست زدگي
روند سياسي در كشور به گونه اي پيش رفت كه دانشگاه ها نوعاً به جاي فعاليت هاي علمي و عقيدتي در عرصه سياست و مملكت داري وارد فعاليت هاي سطحي و باندي شوند و تحت تأثير عوامل بيرون از دانشگاه ها به تحركات دون شأن دانشگاه دست زدند. از يك استاد دانشگاه انتظار مي رود با روحيه آكادميكي و برهاني و باتوجه به واقعيت ها و حقايق موجود ديدگاه علمي خود را درمورد مصالح و مسايل سياسي اجتماعي و فرهنگي كشور بيان نمايد. در اين حالت تصميم گيري هاي سياسي دولتمردان در اثر اين تحليل هاي علمي خلوص واتقان پيدا مي كند و امور كشور با تدبير و عقل پيش مي رود. ولي اگر استاد دانشگاه و دانشجويان به انفعال سياسي گرفتار شوند و براساس دلالت هاي گروه هاي سياسي حركت كنند بدون شك نخواهند توانست به رسالت علمي خود به نحو مطلوب عمل نمايند. رسالت اصلي دانشگاه اولاً و بالذات علمي است. اگر وارد عرصه سياست هم قصد دارند بشوند بايد با براهين علمي وارد شوند. متأسفانه چون اين رسالت اصلي به دلايل گوناگون به ضعف گرائيده و پيروي استادان از فعاليت هاي سياسي گروه هاي مختلف تقويت شده است، ممكن است اين تبعيت در پلاكارد و پرچم نمايان شود ولي به طور نامريي وجود دارد. اين اوضاع موجب شده است كه دانشگاه ها درخصوص تحول علمي يا ندانند كه بينديشند و يا نخواهند كه بينديشند. حقيقتاً اقدام به تحول علوم انساني به خلوص نيت محتاج است. سياسي كاري (نه كار سياسي اصيل) قاتل خلوص است. هرقدر انسان ها مخصوصاً انسان هاي آگاه در اثر آغشته شدن به بازي سياسي از «خودواقعي» خود فاصله بگيرند شايستگي خود را براي انجام امور اساسي ازدست مي دهند. بدون شك مؤمن بايد سياسي باشد ولي هرگز يك مؤمن واقعي نبايد اجازه دهد كه ديگران او را به بازي بگيرند. لذا ملاحظه مي كنيم كه تحول علوم انساني با عملكرد سياسي دانشگاه ها پيوند خورده است.
روزمرگي
كم نيستند افرادي كه يا به دليل نياز اقتصادي و يا به دليل حرص دانشگاهي دچار روزمرگي كاري شده اند- گويا فقط براي اين استاد شده اند كه همه اوقات خود را براي تدريس در كلاسهاي درس دانشگاه هاي گوناگون پر كنند و فرصتي براي انديشيدن و كار مطالعاتي باقي نگذارند، اين گروه نوعاً افراد غيرحساس و غيرسياسي هستند كه به خود مشغول هستند. اين شيوه زندگي دانشگاهي از چند جهت آفت و آسيب دارد. يكي از اين جهت كه از توسعه دانش خود در رشته تخصصي محروم مي مانند. ثانياً به موضوعات اساسي مورد نياز كشور از قبيل تحول علوم انساني و تحقيقات مبتني بر توسعه حقيقي جامعه اصولا فكر نمي كنند. سوم اين كه اين گروه به «خود» حقيقي نمي انديشند. آنچه كه تلاش مي كنند خود غيرواقعي آنان است. خود حقيقي آدمي زماني رشد مي كند كه دائماً با معارف و دانش جديد تغذيه شود. اصولا اصالت انسان به مقدار زيادي به ميزان معارف او بستگي دارد. دومين عاملي كه موجب رشد خود حقيقي مي شود ايفاي نقش در راه امت اسلامي است. وجه امتي انسان تقويت كننده خود حقيقي است. بدون شك آناني كه با خود «حقيقي» آشتي نكرده اند و وظيفه اجتماعي خود را به درستي نشناخته و نپذيرفته اند، امكان ندارد كه براي امور متعالي مانند تحول در علوم انساني دلسوزي كنند و قدم اساسي بردارند.
تحول گرايي
در مقابل اين گروه هاي فكري و مشي هاي متفاوت يك گروه وجود دارد كه در زمره علاقه مندان واقعي اسلام و نظام هستند و تمايل دارند در خصوص تحول علوم انساني گام هاي اساسي برداشته شود. گاهي نيز خودشان تمايل و توان براي اقدام علمي و فكري دارند لكن احساس غربت مي كنند. بي پرده بگويم آناني كه تحول علوم انساني با رويكرد اسلامي و بومي را پذيرفته اند و حقيقتاً قبول دارند به دليل غربت سكوت اختيار كرده اند. چون حركت و اقدام اساسي در اين خصوص را به مصلحت نمي دانند. اگر هم در يك نشست علمي و يا يك سمينار و امثال اينها ندايي از اين جنس از يك تحول گرا شنيده شود يا مي كوبند و يا حداقل با سكوت معنادار به او نشان مي دهند كه خطا رفتي. لذا تحول گرايان كه تعدادشان اندك است با تقيه علمي روزگار مي گذرانند. بدون شك زيبنده نظام پر بركت جمهوري اسلامي ايران نيست كه تحول گرايان علوم انساني راه تقيه را در دانشگاه ها انتخاب كنند.
با تأمل در اين اوضاع است كه صف شكني در تحول علوم انساني مفهوم پيدا مي كند. مايل نبودم از واژه اي كه در امور نظامي و جنگ از آن استفاده مي شود استفاده كنم. خوانندگان محترم اين مقاله هم بدانند كه نگارنده به طور كامل فرهنگ و مشي دانشگاهي را از ساير مشي هاي حيات بشر متفاوت مي داند و به آن احترام و ارزش خاص قايل است. با همه اين تكريم محيط دانشگاهي كاملا واضح است كه بايد با موانع به طور جدي مقابله كرد. اگر در منقطه جنگي عده اي داوطلب مي شوند كه خود را به خطر بيندازند و از منطقه مين گذاري شده عبور كنند و صف مقابل را بشكنند، در ميدان تقابل انديشه ها نيز به چنين فدائياني نياز داريم. اگر در آنجا « شخص» مجروح و يا شهيد مي شود، اينجا «شخصيت» ممكن است مصدوم شود، در آنجا سلاح گرم و سرد به كار مي رود در اينجا سلاح نرم نرم ولي مردافكن يعني سلاح برهان به ميدان مي رود. ضروري است تعدادي از اهل نظر و انديشه كه تحول علوم انساني را با جان و دل پذيرفته اند و خود را به توانايي علمي آراسته اند غسل شهادت كنند و تكبيرگويان به تفكر لائيك و علم پرستان متحجر بشورند. در اين هجوم تنها چيزي كه حرام است به زمين گذاشتن سلاح برهان است زيرا كه در اين عرصه نه رگهاي گردن و نه گردن هاي رگ زن هيچ كدام كارساز نمي باشد بلكه تنها گردن فرازان انديشه ورز پيروز خواهند شد.
به اميد روزي كه چنين تقابلي آغاز شود تا معلوم گردد كه كدامين علم هم چنان در اهتزاز باقي خواهد ماند.

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14