(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 31 فروردين 1389- شماره 19624
 

كمال علمي
حل مشكلات
بصيرت الهي
تپش قلم
به مناسبت پنجم جمادي الاول سالروز ولادت عقيله بني هاشم (س) تحليل زينب (س) از فتنه كوفي
عوامل ايجاد صميميت در خانواده



كمال علمي

قال الامام السجاد(ع): انت بحمدالله عالمه غيرمعلمه، فهمه غيرمفهمه
امام سجاد(ع) فرمود: (اي زينب!) تو، بحمدالله، عالمي هستي كه نزد كسي تعليم نديدي و دانايي هستي كه نزد كسي نياموختي.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 54، ص 164

 



حل مشكلات

در عصر امام صادق(ع) يكي از شيعيان به محضر آن حضرت آمد و در مورد حاكم و فرماندار آن منطقه اي كه در آن سكونت داشت گله كرد كه ماليات كمرشكن از من گرفته است. آن حاكم به نام نجاشي در منطقه شيراز و اهواز حكمراني مي كرد و از شيعيان بود، امام صادق(ع) براي او چنين نامه نوشت: «بسم الله الرحمن الرحيم، سراخاك، يسرك الله» به نام خداوند بخشنده بخشايشگر، برادرت را شاد كن، خدا تو را شاد فرمايد.
آن شخص نامه را نزد حاكم برد، حاكم بسيار به او احترام نمود، آنچه از ماليات از او گرفته بودند به اضافه هدايايي فراوان به او داد و او را راضي و خشنود كرد. او پس از آن ماجرا به محضر امام صادق(ع) رسيد و ماجرا را به عرض رسانيد. امام صادق(ع) فرمود: سوگند به خدا! نجاشي با شاد كردن تو، خد و رسولش را نيز شاد كرد.(1)
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1- اصول كافي، ج 2، ص 190

 



بصيرت الهي

پرسش:
مفهوم بصيرت را از ديدگاه آيات قرآن و احاديث توضيح دهيد؟
پاسخ:
در بخش نخست مفهوم بصيرت را از نگاه كتب قاموسي و فرهنگ لغات مطرح كرديم و قدر مشترك تعاريف ارائه شده، احاطه علمي و آينده نگري در مفهوم بصيرت بود. اينك در ادامه دنباله مطلب را پي مي گيريم.
بصيرت از ديدگاه قرآن و حديث
در قرآن كريم، مشتقات «بصر» 148بار و واژه «بصيرت» دوبار تكرار شده است. به طور كلي واژه «بصر» درمتون اسلامي، گاه درباره بينايي ظاهري و حس، و گاه درباره بينايي باطني و عقلي به كار مي رود. به تعبير ديگر، مردم از نظر بينش به دو دسته تقسيم مي شوند:
دسته اول: ديده عقل آنها نزديك بين است. آينده خود و جهان را نمي بينند و ادراكات آنها در محسوسات خلاصه مي شود، و به تعبير زيباي قرآن:
« يعلمون ظاهراً من الحيوه الدنيا و هم عن الاخره هم غافلون» از زندگي دنيا، ظاهري را مي شناسند حال آنكه از آخرت غافلند. (روم - 7)
اين دسته، هر چند به ظاهر بينا هستند، ولي در فرهنگ قرآن و حديث، كور محسوب مي شوند. در همين رابطه امام علي (ع) در يكي از سخنراني هاي خود در مدينه به اين نكته مهم، اين گونه اشاره مي كند: ما كل ذي قلب بلبيب، ولا كل ذي سمع بسميع، ولاكل ناظر بنظير. نه هر كه دلي دارد، به خردمندي داننده است، و نه هر كه گوشي دارد نيك شنونده است، و نه هر كه ديده اي دارد بيننده است.
دسته دوم، جامع نگر و واقع نگرند، هم نزديك را خوب مي بينند و هم دور را. ادراكات آنها، در محسوسات خلاصه نمي شود، هم خانه دنيا را مي بينند و هم خانه آخرت را. در فرهنگ قرآن و حديث، اين دسته از مردم، بصير و بينا ناميده مي شوند.
برپايه روايتي، امام علي (ع) اين دو دسته از مردم را اين گونه معرفي نموده است:
«همانا دنيا» واپسين ديدرس انسان كور (دل) است و در فراسوي آن، چيزي نمي بيند، اما بصير و بينشور، نگاهش از دنيا فراتر مي رود و مي داند كه سراي (حقيقي) در وراي اين دنيا است.
پس بصير از دنيا دل و ديده بر مي گيرد و كور (دل) به آن مي نگرد. بينشور و بصير از آن توشه بر مي گيرد و كور (دل) براي آن توشه فراهم مي آورد» (نهج البلاغه،خطبه 133)
بنابر اين، بصيرت و بينايي حقيقي در فرهنگ قرآن و حديث، به معناي جامع نگري و آينده نگري علمي و عملي است و كساني «بصير» ناميده مي شوند كه در پرتو بينش صحيح، در جهت تامين منافع مادي و معنوي، و دنيا و آخرت خود، حركت كنند.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
& اگر توانستيم «خوب رفتن» را فداي «زود به مقصد رسيدن» نكنيم، به «مقصد خوب» رسيده ايم!
¤ ¤ ¤
& مشكلات بزرگ، فرصت هاي منحصربه فردي براي ارتباط نزديك و واقعي انسان با خداوندند، با بي تابي نبايد آنها را تبديل به تهديدهاي ويرانگر نمود.
¤ ¤ ¤
&اگر نمي تواني از دوستان خدا باشي، خود را در دل دوستان خدا جا بده تا وقتي او به دل دوستانش نظر مي كند تو نيز از فيض توجه پروردگارت بهره مند شوي.
¤ ¤ ¤
& چون نور كه از خورشيد جدا هست و جدا نيست، آفرينش همه آيات خداست و هيچ كدام هم، خدا، نيستند!
¤ ¤ ¤
& هر مسئولي «ساده زيست» باشد اما روش ها و منش هايش مرئوسينش را به معنويت و ساده زيستي ترغيب نكند، ساده زيستي فردي او، در خدمت هواي نفسش است!
¤ ¤ ¤
& «گل عشق» در صحراي سينه هاي تفتيده، شاداب تر از معمول شكوفا مي شود.
¤ ¤ ¤
& اگر در دنيا با خداوند مهربان معامله كنيم، در آخرت و در بهشت نمي توانيم سود و سرمايه فراوانمان را محاسبه نمائيم!
¤ ¤ ¤
& زيباي خفته، دام مهيب هوسبازان بيدار است، آه بر احوال گروهي كه ناظر مقتدر و امين ندارند.
¤ ¤ ¤
& من، بر من «فاقد منيت» عاشقم!
¤ ¤ ¤
& وقتي در حال ناچاري مي توانيم جور دشمنان را بكشيم، چرا در حال اختيار در برابر غفلت هاي دوستان، صبوري نكنيم؟!

 



به مناسبت پنجم جمادي الاول سالروز ولادت عقيله بني هاشم (س) تحليل زينب (س) از فتنه كوفي

¤ رضا شريف زاده
حضرت زينب (س) يكي از راهبران اهل بصيرت نهضت عاشورايي است كه پيام عاشورايي را در قلب دشمن برد و ضمن رسوايي آنان، اهداف نهضت را تبيين كرد و راه را براي تغيير اساسي در جامعه اسلامي فراهم كرد. بي گمان شناخت اين شخصيت و نيز نقش و كاركرد وي در حوزه عمل سياسي و تحكيم انديشه هاي نظام ولايي، از راه هاي گوناگوني امكان پذير است ولي به نظر مي رسد كه بهترين راه، تدبر و تامل در سخنراني هاي آن حضرت باشد.
وي در سخنراني هاي مهمي كه در كوفه و دمشق قلب حاكميت استبدادي و اسلام ستيز اموي ايراد كرد به خوبي، هم شخصيت و هم راه راست را به مردم آموخت و راه هرگونه عذر و بهانه اي را بست. نويسنده در اين مطلب بر آن است كه تا با مراجعه به اين سخنان، تحليل حضرت زينب (س) از نقش فتنه كوفي در ايجاد بحران هويت اسلامي را ارائه دهد و اين كه چگونه دوستان نادان، بدترين ضربه را به نهادهاي اسلامي وارد مي سازند و در مسير شيطاني گام بر مي دارند وآب به آسياب دشمن مي ريزند.
فتنه اموي، جنگ با اصول اسلام
بي گمان يكي از مهم ترين فتنه هاي عصر نخست اسلامي پس از سقيفه، سلطنت اموي بود. اين فتنه در تاريخ اسلام چنان نقش مهم و اساسي ايفا كرد كه شكاف نخست در سقيفه را به عنوان يك شكافي مانا و پايا در پيكره اسلام تثبيت كرد. بطوري كه هنوز هم آثار اين فتنه ها در جامعه كنوني باقي و برقرار است و پيكره اسلام از اين زخم هنوز التيام نيافته است.
فتنه اموي، فتنه اي است كه با جنگ تنزيلي با پيامبر (ص) آغاز و با جنگ تاويلي با تفكر نظام ولايي عليه امامان (ع) ادامه يافت. فتنه اموي به سبب ويژگي ها و صفات شيطاني آن، همواره حق را به نام حق سركوب كرد و اجازه نداد تاحق چنان كه شايسته و بايسته است نمود پيدا كند اگر مقابله هاي امير مومنان علي (ع) و پس از آن امام حسن مجتبي (ع) و در نهايت حركت انقلابي امام حسين (ع) نبود، بي گمان فتنه اموي به هدف خود يعني نابودي تنزيل همانند تاويل مي رسيد و ديگر نامي از اسلام و قرآن باقي نمي ماند. اما رشادت هاي امامان (ع) و جانفشاني اهل بيت عصمت و طهارت (ع) موجب شد تا تنزيل، همچنان در عرصه توده ها باقي بماند و تاويل در ميان خواص ريشه دواند.
بي گمان درك لحظه هاي تاريخي و تاريخ ساز، تنها از اهل بصيرت برمي آيد. حضرت زينب (س) با آن كه خود در درون فتنه ها با آن مي جنگيد، تحليل كامل و جامعي از وضعيت فتنه اموي و همراهي دوست و دشمن در اين بحران نشان مي دهد كه مي تواند بسيار آموزنده باشد. اين قدرت تحليل و بصيرت الهي آن حضرت (س) است كه ما را با واقعيت ها و اهداف اصلي فتنه و همراهي دوستان نادان با فتنه گران آشنا مي كند و به قول مقام معظم رهبري (مدظله العالي) نشان مي دهد كه چگونگي شيعيان كوفي
اهل بيت (ع)، به سبب فقدان بصيرت و عدم درك ارزش لحظه هاي سرنوشت ساز و تاريخي، در مسير فتنه گام بر داشتند و راه را براي تاويل و تنزيل ستيزان آماده كردند.
تحليلي كه حضرت زينب (س) از وضعيت كوفيان و در شيوه و اهداف فتنه اموي ارائه مي دهد به خوبي نشان مي دهد كه دشمن كينه توز و زيرك چگونه از سادگي توده هاي مردم براي اهداف شوم خود استفاده مي كند و دوستان را در برابر رهبران حق طلب قرار مي دهد. امري كه بارها در تاريخ ما تكرار شد و هرگز از آن درس نگرفتيم و به سادگي در همين دام افتاديم در حالي كه مومن زيرك هرگز از يك سوراخ دوبار گزيده نمي شود.
پنبه كردن رشته ها و بافته ها
يكي از مهم ترين خصوصيتي كه حضرت زينب(س) درسخنراني خود براي كوفيان به ظاهر شيعي و وفادار به ولايت علوي و نظام اسلامي ولايي، برمي شمارد، پنبه كردن بافته هاست. به اين معنا كه مردم كوفه، مردماني هستند كه هر آن چه را ساليان سال با همت و كار بافته اند، در فتنه اموي، از هم مي پاشند و از راه رفته بر مي گردند و به سوي سقوط گام برمي دارند.
كوفيان مردمي بودند كه از همان آغاز دركنار اميرمومنان(ع) قرار مي گيرند و عليه جريان ناكثين جمل، قاسطين صفين و مارقين نهروان مي ايستند. كوفه به عنوان مركز خلافت ولايي امير مومنان علي (ع) برگزيده مي شود و آن حضرت (ع) درآن جا سكونت مي كند. سالياني چند كوفيان با عدالت علوي مي زيند و با اهل بيت عصمت و طهارت (ع) و خلق و خوي ايشان آشنا شده و بدان دلبسته مي شوند.
درتمامي جنگ ها و لحظات تلخ و شيرين دركنار اميرمومنان علي(ع) مي مانند و با آن كه بزرگاني از كوفه در دو جريان صفين و نهروان خيانت مي كنند، ولي توده هاي مردم، به عدالت علوي و خاندان عصمت و طهارت وفادار مي مانند. با خيانت بزرگاني چون عبيدالله بن عباس و عبدالله بن عباس و غارت بيت المال از سوي دومي و فرار اولي به سوي معاويه، امام حسن (ع) همراه كوفيان مي جنگد و در نهايت تن به صلح مي سپارد.
در طول خلافت سلطنتي معاويه، اين مردم كوفه بودند كه همواره سر ناسازگاري با دولت مركزي داشتند وامويان را به رنج مي افكندند. آنان همواره بر اين عقيده بودند كه امويان هيچ گونه صلاحيتي براي رهبري امت ندارند؛ زيرا در زمان ضعف اسلام در عصر پيامبر (ص) سردمداران مبارزه با تنزيل بودند و با تكذيب رسالت و قرآن، اسلام را دشمن مي داشتند. پس از آن نيز در عصر امامان (ع)، پيشوايان كفر تاويلي بودند و اجازه نمي دادند تا اسلام چنان كه هست مديريت جامعه را به عهده گيرد. بدين ترتيب امويان تنها به ظاهر اسلام بسنده كرده و آن را از حقيقت تهي نمودند و با بهره گيري از افكار وارداتي غربي و شرقي و قوانين رومي و ايراني، جايگزين مناسبي براي اسلام، عقايد و افكار و قوانين آن پيدا كردند. از اينرو كوفه همواره سردمدار مبارزه با مخالفان اسلام حقيقي و واقعي شد.
اما زمانه كوفيان را به آزموني سخت گرفت. آنان در دام فريب و فتنه اموي افتادند و نتوانستند درلحظه هاي تاريخي تصميم درست اتخاذ كنند و عمل راستيني را نشان دهند. آنان با آن كه دل هايشان با اهل بيت (ع) بود ولي شمشيرهايشان عليه ايشان به كار افتاد و شماري از رهبران كوفي، با همراهي با فتنه اموي، مردم را به جنگ عليه اهل بيت (ع) كشاندند و كردند آن چه را نبايد بكنند. اين گونه است كه هر آن چه را رشته بودند از هم باز نموده و پاره كردند. اين همان صفت عدم استقامت و پايداري درمقام عمل از انديشه ها و باورهاي راستين است. بنابر اين رفتاري به دور از عقلانيت و حكمت در پيش گرفتند و همه اندوخته هاي خود را حبط كرده و از ميان بردند.
بي وفايي و پيمان شكني
از ديگر خصوصياتي كه حضرت زينب (س) براي اين مردم برمي شمارد، بي وفايي و پيمان شكني است.
با اين كه آنان نامه هاي بسيار نگاشته و عهد بسيار بستند تا به حمايت از قيام امام حسين (ع) تا پاي جان بپردازند. اما از همان آغاز با تهديد ابن زياد از ميدان به در رفتند و برخلاف آموزه هاي عقلاني، وفا به پيمان را از ياد بردند و آن را شكستند. اين درحالي است كه نخستين حكم عقلاني، وفاي به عهود و عقود است، زيرا جامعه بي آن ها نمي تواند برپا بماند و ادامه وجود دهد. از اين رو خداوند همواره اصول عقلاني را به عنوان تقواي طبيعي، زمينه ساز پذيرش ايمان معرفي مي كند و مي گويند كساني كه بر اصول عقلايي زيست نمي كنند و به عقد و عهد خويش وفادار نمي باشند اصولا از زمينه هدايت برخوردار نيستند و نمي توانند به اسلام بگروند؛ زيرا كسي كه به اصول ابتدايي عقلاني اعتنايي نمي كند و آن را پاس نمي دارد به سادگي نمي تواند زير بار مسئوليت هاي سنگين تر و قوانين سخت تر در آيد كه اصول وحياني آن را تثبيت مي كند.
ناتواني از درك لحظه هاي سرنوشت ساز
بي گمان، كوفيان از بصيرت برخوردار نبودند؛ زيرا اگر اين گونه بود، قدر لحظات سرنوشت ساز را مي دانستند و با امام حسين (ع) كاري مي كردند كه تاريخ بشريت به گونه اي ديگر رقم مي خورد، ولي آنان با كوتاهي به سبب فقدان بصيرت لازم، در دام فتنه گرفتار آمدند و هم صدا و هم زبان با رهبران و عوامل فتنه شدند. بيداري و گريستن ايشان پس از آگاهي از فاجعه اي كه خود با همراهي عوامل استكباري يزيد آفريدند، هرچند موجب تغييراتي شد و دولت فاسد را به نابودي كشاند و دست كم تنزيل و ظاهر اسلام و قرآن در جوامع اسلامي باقي ماند و حتي برخي از نخبگان با تاويل قرآن آشنا شدند و گام در اين راه نهادند و نهاد بزرگ شيعه را با رهبري ديگر امامان (ع) تقويت كردند تا جريان راستين اسلام باقي و برقرار بماند، ولي اين حركت ها دير هنگام بود و نمي توانست آن تاثير شگرف را از خود به جا گذارد. از اين رو حضرت زينب (س) از اين بيداري دير هنگام و پشيماني در همراهي با قيام، به شدت ناخرسند مي شود و آنان را نفرين مي كند. رهبر انقلاب اسلامي، شناخت «لحظه و نياز» و اقدام متناسب با آن را يك خصوصيت و ويژگي بسيار مهم برشمردند و خاطر نشان كردند: برخي از اهالي كوفه كه با عنوان «توابين» چند ماه بعد از حادثه عاشورا قيام كردند و به شهادت رسيدند؛ به امام حسين(ع) ايمان داشتند و ان شاء الله درنزد خداوند هم مأجور هستند، اما آن وظيفه اي را كه بايد عمل مي كردند، انجام ندادند؛ زيرا «لحظه» و عاشورا را نشناختند.
ايشان، نهم دي 88 را يكي از «لحظه ها» دانستند و تأكيد كردند: راهپيمايي نهم دي ، نياز لحظه ها بود كه شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي به درستي اقدام كرد و مردم نيز بخوبي اين نياز را تشخيص دادند و 9 دي به يكي از قله هاي تاريخ انقلاب اسلامي تبديل شد.

 



عوامل ايجاد صميميت در خانواده

رقيه عبدلي
خانواده يكي از نظام هاي اوليه جوامع بشري است كه با وجود تحولات اساسي در اهداف و كاركردهاي خود ثابت مانده و هنوز در همه جوامع، اهميت اساسي دارد. خانواده مناسب ترين نظام براي تأمين نيازهاي مادي و رواني بشر بوده و بهترين بشر را براي تأمين امنيت و آرامش رواني اعضا، پرورش نسل جديد و اجتماعي كردن فرزندان و برآورده ساختن نيازهاي عاطفي افراد فراهم نموده است. با اين حال در عصر حاضر نظام خانواده دچار مشكلات و چالش هاي اساسي شده و حتي گاه اساس و تماميت آن نيز زير سؤال رفته است.
با وجود تحولات اجتماعي، صنعتي و علمي، مشكلات متعددي براي خانواده در اكثر جوامع از جمله جامعه ايران پديد آمده و اختلافات خانوادگي و طلاق و فرزندان بي سرپرست و بزه كاري نوجوانان و جوانان نشان دهنده مشكلات اساسي موجود در جامعه است. مي توان اذعان كرد بخش عمده اي از مشكلات جامعه ريشه در مسايل خانواده دارد و چنان چه محيط خانواده سرد و بي روح باشد، زمينه ساز ناهنجاري هاي مختلف خواهد شد.
از آن جايي كه رشد و بالندگي. هر انساني در همين جامعه كوچك (خانواده) آغاز مي شود، بنابراين آرامش روحي و سلامت افراد در خانواده موجب سلامت جامعه خواهد بود، كلمات معصومين(ع) و سيره خانوادگي آن ها و روشن گري هاي راهگشاي قرآن كريم، در تحكيم پايه هاي خانواده نقش بسزايي دارند.
در مقاله حاضر سعي شده است عوامل به وجود آورنده انس و الفت و آرامش روحي و رواني در خانواده بيان شود كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
عوامل انس و الفت در خانواده
«و از نشانه هاي ]قدرت و ربوبيت[ او اين است كه براي شما از جنس خودتان همسراني آفريد تا در كنارشان آرامش يابيد و در ميان شما دوستي و مهرباني قرارداد. يقيناً در اين ]كار شگفت انگيز[ نشانه هايي است براي مردمي كه مي انديشند.» (روم/21)
طبق اين بينش قرآني، خانواده، نشانه اي از رحمت، عطوفت و حكمت اوست. و شايسته است صفات رحمت و جمال حضرت پروردگار در يك خانواده سالم خودنمايي كند و در محيط آن نشانه اي از عدالت، رحمت، علم و حكمت، خداوند و ساير صفات الهي به نوعي نمايان گردد.
بنابراين بنيان خانواده كه مهم ترين عامل در ساختار شخصيت افراد و جلوه اي از رحمانيت پروردگار است بايد همواره همچون دژي مستحكم در برابر انحرافات، لغزش ها و آفات و آسيب هاي مهم اجتماعي تقويت شده و ارتباط اعضاي آن براساس رحمت، مودت بويژه رابطه قلبي و عاطفي ميان زن و شوهر استحكام يابد.
آدمي از سويي ذاتا شخصيت خود را دوست دارد و پيوسته تلاش مي كند كه به سوي اعتلا و ترقي شخصيت خويشتن گام بردارد و از سوي ديگر انسان كه از ماده انس اشتقاق يافته به موانست و الفت، شديداً نيازمند است. او دوست دارد بيشتر به سوي افرادي كه عزت نفس و شخصيتش را مورد توجه قرار مي دهند جذب شده و با آنان مأنوس گردد. پس براي تحكيم روابط ميان اعضاي خانواده بايد با ايجاد فضايي عاطفي، با تقويت غريزه موانست و بهره گيري از حس حب ذات همراه با درك نيازها و خواسته هاي مشروع طرفين اقدام نمود.
محبت يك پيوند دو طرفه است و اظهار محبت و ابراز آن بنيان زناشويي را استوار مي سازد. در بسياري از موارد در مشكلات خانوادگي ابراز محبت مي تواند راه گشا باشد. خداوند در آيه فوق محبت را از آثار قدرت و نعمت هاي بزرگ و از نشانه هاي عظمت خداوند برشمرده و بر بندگان منت نهاده است.
امام رضا«ع» در اين مورد مي فرمايند: «بعضي از زنها براي شوهرشان بهترين غنيمت هستند، زناني كه به شوهرشان اظهار محبت و عشق مي كنند.»(1)
و رسول خدا«ص» مي فرمايند: «هر چه ايمان انسان كامل تر باشد به همسرش بيشتر اظهار محبت مي نمايد.» (بهار/103/228)
از محتواي آيات و روايات مي توان راه كارهاي زير را به منظور ايجاد فضاي محبت آميز به دست آورد:
1- استفاده از مهمترين لقب ها
هر كسي نام خود را دوست دارد و در فرهنگ اسلام نيز تلاش شده علاوه بر نهادن نام هاي نيك براي افراد از به كاربردن الفاظ نازيبا نسبت به هم پرهيز شود. خداوند در سوره حجرات آيه يازدهم مردم را از به كار بردن القاب زشت براي هم نهي مي كند و يادآور مي شود كه همديگر را با القاب مهرانگيز خطاب كنيد تا مايه عطوفت و مهرباني گردد.
براساس اين راهكار قرآني، زن و شوهر و ساير اعضاي خانواده براي تقويت ارتباط خود بايد از بهترين و دوست داشتني ترين القاب و اسامي بهره گيرند و صفا و صميمت را در فضاي خانواده حاكم سازند. پيامبر اسلام(ص) در اين رابطه به خانواده هاي مسلمان يادآور مي شود: سه چيز دوستي و محبت را در ميان دو مسلمان تقويت مي كند و صفا و صميميت را در ميان آنان حاكم مي سازد:
1- هنگام ملاقات با خوشرويي و چهره اي گشاده برخورد كند. 2- براي برادر مسلمان خود جا باز كند و براي نشستن او جايي شايسته نشان دهد. 3- به بهترين نامي كه دوست دارد او را صدا بزند. رسول اكرم(ص) هنگامي كه همسران خود را مورد خطاب قرار مي داد از بهترين نام ها و دوست داشتني ترين اسامي بهره مي گرفت.
2- گفتگوي محبت آميز
ارتباط كلامي با كلمات مهر آميز، روابط ميان زن و شوهر را تقويت مي كند و در برآورده شدن خواسته هاي طرفين نقش بسزايي دارد. علاوه بر آن در تربيت فرزندان و نيز زندگي آينده شان مهم است.
خداوند متعال در سوره قصص با نقل قصه يك بانوي وارسته به گفتگوي دلنشين و محبت آميز او با همسرش پرداخته و مي فرمايد؛ «و قالت امرات فرعون قرت عين لي و لك لاتقتلوه عسي آن ينفعنا او نتخذه ولدا (قصص/9)؛ همسر فرعون ]در مورد طفلي كه از دريا گرفته بودند[ به همسرش گفت: اين نوزاد نور چشم من و توست، او را نكشيد، شايد براي ما سودي داشته باشد يا اينكه او را به عنوان فرزند خود بپذيريم.»
اين بانوي شايسته با گفتگوي دلنشين و استدلال متين خود خانواده اش را از يك بحران نجات داده و همسرش را از قتل يك كودك بي گناه بازداشت. امام علي(ع) در اين رابطه مي فرمايد: «زيبا و دلنشين سخن بگوئيد تا پاسخ هاي زيبا و دلنشين بشنويد.» درمورد زن و شوهر هم كه نزديكترين افراد نسبت به هم هستند اين گفتگوهاي مهرآميز نه تنها بايد باشد بلكه بايد صدچندان گردد؛ رسول گرامي اسلام اين حقيقت را اين گونه بيان فرمود: مردي كه به همسرش بگويد من تو را دوست دارم اين سخن هرگز از دل آن زن بيرون نمي رود.» (2)
بنابراين كلمات و عباراتي كه روزانه در ميان زوجين مطرح مي شود ممكن است تأثير بسزايي در نقويت و استحكام روابط مشترك آنان داشته باشد و يا خداي ناكرده به فروپاشي اركان يك خانواده بينجامد.
سلام كردن نيز از موارد گفتگوي مهرآميز مي باشد. سلام كردن مسلمين به يكديگر موجب ايجاد انس و الفت مي شود و كينه ها را مي زدايد. بنابراين زن و شوهري كه نياز به انس و الفت و صفا و صميميت دارند، اين دستور اسلامي را بيشتر رعايت كنند كه اين نوعي ابراز محبت به اعضاي خانواده بوده و كانون خانه را گرم مي كند. (بهشت خانواده/ مصطفوي/ 34)
خداوند متعال مي فرمايد: «هرگاه به خانه اي وارد مي شويد ]اگر كسي هم در آنجا نباشد[ بر خودتان سلام كنيد سلام خوش آمدي است مبارك و پاكيزه از جانب خدا، پروردگار متعال اينگونه آيات خود را بر شما آشكار مي كند تا درمورد آنان به تفكر و انديشه بپردازيد.» (نور/61) و در سوره ابراهيم مي فرمايد: «تحيتهم فيها سلام؛ (ابراهيم/23) تحيت اهل بهشت با سلام است.» آغاز ارتباط اهل بهشت و خوش آمد و انس شان با همديگر با سلام و تحيت شروع مي شود.
بنابراين هنگامي كه شوهر از در وارد مي شود بايد به همسرش سلام كند و هرگاه كه از خواب برمي خيزد زن به شوهر سلام كند و بهتر آن است كه در سلام كردن هر يك بر ديگري سبقت گيرند. (بهشت خانواده/1/17)
سلام كردن و خداحافظي كردن و به استقبال هم رفتن و همديگر را بدرقه كردن هرچند نكات كوچكي هستند ولي موجب ايجاد محبت و تقويت بنيان خانواده مي شوند. زني كه هنگام وارد شدن همسرش به استقبال وي مي رود و با خوشرويي به او سلام مي كند و اگر شوهر چيزي در دست داشته باشد با مهرباني مي گيرد و با گفتن «خسته نباشيد» او را به خانه و صرف چيزي دعوت مي نمايد، علاوه بر اين كه بزرگ ترين ثوابها را نصيب خويش نموده، براي فرزندانش نيز مي تواند الگوي خوبي باشد.
امام صادق«ع» به نقل از پدر بزرگوارش مي فرمايد: «هركس زني بگيرد بايد احترامش كند.» (بحار/103/224) و نيز مي فرمايند: «هر زني كه به شوهرش احترام بگذارد و آزارش نرساند خوشبخت و سعادت مند خواهد بود.» (همان ص253)
3- اخلاق پسنديده
مقصود از حسن خلق، رفتارها و تعامل هاي مناسب در زندگي، سازگاري و مدارا با افراد است. كسي كه خوش اخلاق باشد با مردم خوش رفتاري كند، با چهره اي خندان سخن بگويد، بردبار و صبور باشد، محبوب همه است و دوستانش بسيارند و همه از معاشرت و رفت و آمد با او لذت مي برند. امام صادق«ع» مي فرمايد: «هيچ زندگاني گواراتر از خوش اخلاقي نيست.»(همان/71/389)
اساس زندگي زناشويي، سازگاري، تفاهم و همكاري است كه اين امور فقط در پرتو حسن خلق فراهم مي شود. حسن خلق نيز به عنوان يك شرط لازم و ملاك مطلق براي همسر مناسب در همه شرايط زماني و مكاني بايد مورد توجه قرار گيرد. بنابراين اگر فردي داراي اخلاق پسنديده اي نباشد فاقد شرايط لازم محسوب مي شود و به همين جهت است كه اولياي دين- عليهم السلام- صريحاً ازدواج با چنين فردي را نهي كرده اند.
كسي كه بداخلاق باشد، با صورت درهم كشيده با مردم ملاقات كند و در برابر حوادث و ناملايمات بي تابي كند و تندخو و بدزبان باشد، زندگي تلخ و ناگواري خواهد داشت و اطرافيانش نيز در عذابند و ممكن است به انواع بيماريهاي جسمي و روحي مثل ضعف اعصاب و... مبتلا شود و محبوب كسي نيست.
پيامبر اسلام«ص» مي فرمايد: «انسان بداخلاق نفس خود را در رنج و عذاب دايم قرار مي دهد.» (بحار/73/298) بنابراين كسي كه به زندگي و همسر خويش علاقه مند است نبايد بداخلاقي كند، زيرا اخلاق خوب، پشتوانه زندگي زناشويي است. بيشترين طلاق ها در اثر بدرفتاري زن و شوهر و عدم توافق اخلاقي صورت مي گيرد. آمار طلاق نيز اين مطلب را تأييد مي كند؛ عدم توافق اخلاقي، نخستين علت بروز اختلاف هاي خانوادگي است. به عنوان نمونه آمار سال86 به بعد حاكي از آن است، ميزان طلاق حدود 9/11 افزايش داشته است. به طور كلي در كشور در طي ده سال اخير طلاق تا مرز 39درصد افزايش داشته است. (3)
قرآن بارها در آيات متعدد از جمله آيه6 سوره تحريم انسان ها را از عواقب بداخلاقي آگاه كرده و هشدار مي دهد كه خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن سنگ و انسان ها است حفظ كنند. براي نمونه يكي از آثار سوء خلق در خانواده، فشار قبر است به گونه اي كه حتي اگر افراد در ابعاد ديگري از زندگي به وظايف خود عمل كنند ولي در خانواده رفتار نامناسب بروز دهند دچار فشار شديد قبر مي شوند. (4)
روايات فراواني وجود دارد كه از عواقب شوم بداخلاقي و از عاقبت خوش اخلاقي ما را آگاه مي سازد از جمله: پيامبر اكرم«ص» مي فرمايند: خوش اخلاقي گناه را محو مي كند هم چنان كه آفتاب يخ را آب مي كند. نهج الفصاحه/فريد تنكابني/ص139) همچنين مي فرمايند: به مردم چيزي بهتر از اخلاق نيك نداده اند. (همان/835)
4- عفو و گذشت
توجه به صفات خداوند از قبيل رحمت و مهرباني گسترده (انعام/54) توانايي نامحدود (انعام/147) و حمايت و كفايت او (هود/11) از مخلوقات خود از جمله انسان، آثاري مثبت در زندگي فرد و جنبه هاي خانوادگي او دارد. عطوفت و رحمت اعضاي خانواده نسبت به هم و عفو و گذشت آن ها، نشان از بهره مند شدن انسان از صفات خالق بي همتايش دارد.
هر زن و شوهري طبعاً در زندگي خود دچار خطاها و لغزش هايي مي شوند چرا كه انسان جايزالخطا است و به غير از معصومين (عليهم السلام) كسي را نمي توان مصون از اشتباه و لغزش دانست. به همين جهت قرآن كريم مي فرمايد: «آنان شايسته است عفو كنند و از لغزش هاي ديگران چشم بپوشند، آيا دوست نمي داريد كه خداوند نيز شما را عفو كند، البته كه خدا آمرزنده و مهربان است.»(نور/22)
امام صادق(ع) فرمود: هر انسان مسلماني كه خشمگين شود و با وجود فوران شعله غضب و توانائي بر اعمال آن، خشم خود را فرو برد، خداوند در روز قيامت دل او را سرشار از رضايت و خشنودي خود خواهد نمود. آري بهترين و زيباترين روش در تقويت بنيان خانواده توسل به عفو و گذشت و بردباري در مقابل خطاهاي اعضاي خانواده بويژه زن و شوهر نسبت به همديگر است. رسول خدا(ص) فرمود: عفو و گذشت را از عادات روزمره خود قرار دهيد؛ زيرا كه عفو، موجب عزت و سربلندي هر بنده اي است، پس عفو كنيد تا خداوند شما را عزيز و بلندمرتبه گرداند.
زنان و مردان مسلمان نه تنها از خطاهاي خود نسبت به همديگر عفو مي كنند بلكه از ترشروئي و نگاه هاي تند نسبت به همديگر اجتناب مي ورزند؛ پيامبر اكرم مي فرمايند: «خداوند تعالي كسي را كه در مقابل برادران خود عبوس باشد دشمن دارد». (نهج الفصاحه/139) پس ترشرويي نسبت به ديگران و بخصوص شوهر يا همسر نه تنها آثار بدي در كالبد خانواده دارد بلكه مبغوض حق تعالي و اوليائش نيز مي باشد. پيامبر(ص) فرمود: حق زن بر شوهرش اين است كه او را گرسنه نگذارد، بدنش را بپوشاند و هرگز با او با بدخلقي و ترشروئي و چهره اي گرفته برخورد ننمايد.
5. سپاس گزاري
سپاس گزاري زوجين در خانواده آثار مطلوبي در زندگي آنها و نيز در تربيت فرزندان دارد. از صفات مناسب زنان شكرگزاري در خانواده است (الدرالمنثور/ سيوطي/ ج1 ص152) و در مقابل ناسپاسي زن، پيامدهاي نامطلوبي در خانواده به ويژه براي خود او دارد(5). مرد نيز بايد تلاش هاي همسر خود را در خانواده با گفتار نيكو سپاس گزار باشد كه اين امر علاوه بر تشويق زن، صميميت بين آنها را مي افزايد؛ امام رضا(ع) فرمود: «من لم يشكر المنعم من المخلوقين لم يشكرالله= كسي كه از احسان و نيكي نيكوكار تشكر نكند، نمي تواند از خدا هم تشكر كند» (وسايل الشيعه/ 6/ 542)
تأمين معاش كار آساني نيست و زحمت و دردسرهاي فراوان دارد. انسان خواهان رفاه و آسايش خويش است و ذاتاً به آن علاقه مند است و اگر به كسي احسان كرد، انتظار قدرداني دارد و اگر از او سپاس گزاري شد، تشويق مي شود و به احسان و انفاق، رغبت بيشتري نشان مي دهد.
حق شناسي و شكرگزاري يكي از خصلت هاي پسنديده و بهترين راه جلب احسان است. حتي خداوند بزرگ هم كه نيازي به ديگران ندارد، سپاس گزاري از نعمت هايش را شرط تداوم برخورداري از نعمت شمرده مي فرمايد؛ «لئن شكرتم لازيدنكم». (ابراهيم/7)
همسر نيز يك بشر عادي است و وقتي هزينه خانواده را تأمين مي كند و اين عمل را يك وظيفه اخلاقي و شرعي خود دانسته و از آن لذت مي برد؛ انتظار دارد كه وجودش مغتنم شمرده شده و از كارهايش قدرداني شود. امام صادق«ع» مي فرمايد: «بهترين زن هاي شما زني است كه وقتي شوهرش چيزي مي آورد سپاس گزاري كند و اگر نياورد راضي باشد». (بحار/ 103/ 239) در مقابل، خانه داري هم چندان آسان نيست، اگر با ديده انصاف بنگريم، بايد اقرار نمود كه دشوار و خسته كننده است. به ويژه كار تربيت فرزند بيشتر به دوش زن است. همه اين كارها در طول زندگي تكرار مي شوند و پيوسته ادامه دارند، پس اگر در مقابل زحمات زن، مرد خانواده علاوه بر حمايت هاي مالي، از او تشكر و قدرداني كند و زحمات او را ارج نهد، اين كارهاي خسته كننده و طاقت فرسا نه تنها لذت بخش مي شود، بلكه از حالت يكنواختي و ملالت آور بودن نيز خارج مي شود. (همسرداري/ ابراهيم اميني/ 78)
6. رفتار پسنديده با خويشان همسر
يكي از عوامل ايجاد انس و الفت ميان زن و شوهر رفتار صحيح و محترمانه با خويشان همسر است. براساس تعاليم اسلام، والدين همسر، پدر و مادر او به حساب مي آيند.(6) و رعايت احترام و حقوق آن ها لازم است. از طرفي والدين نيز بايد رفتار خوبي با داماد يا عروس خود داشته باشند، اگر فرد، داماد خود را مانند پسر خود و عروسش را مانند دختر خويش بداند، روابط عاطفي بين آن ها استحكام بيشتري خواهد داشت. اگر انسان در برخورد با همه مخصوصاً با خويشان خود و همسرش، رضايت خدا را در نظر بگيرد، خداوند اين كار او را بدون پاداش نخواهد گذاشت.
حضرت علي(ع) مي فرمايند: اي مردم انسان هر مقدار كه ثروت مند باشد باز از خويشان خود بي نياز نيست كه از او با دست و زبان دفاع كنند. خويشاوندان انسان بزرگترين گروهي هستند كه از او حمايت مي كنند و اضطراب و ناراحتي او را مي زدايند و در هنگام مصيبت ها نسبت به او پرعاطفه ترين مردم مي باشند. آگاه باشيد كه مبادا از بستگان تهيدست خود روبرگردانيد و از آنان چيزي را دريغ نداريد كه نگاه داشتن مال دنيا زيادي نياورد و از بين رفتنش كمبود نياورد، آن كس كه دست دهندأ خود را از بستگانش باز دارد، تنها يك دست را از آن ها گرفته ولي دست هاي فراواني را از خويش دور كرده است و كسي كه پر و بال محبت را بگستراند، دوستي خويشاوندانش تداوم خواهد يافت. (نهج البلاغه دشتي/ خ23)
بهترين راه حل مشكل در ميان بعضي از عروسها و خانواده شوهرشان و يا ميان دامادها و خانواده همسرشان اين است كه هر دوي آن ها به خانواده هاي هم احترام بگذارند، در كارهايشان با آنها مشورت كنند (با رعايت حريم و حفظ اسرار خانوادگي) و با نيكي و محبت آنها را به عنوان دومين خانواده خود بعد از پدر و مادرشان تلقي نمايند. زن و شوهر بايد در نظر داشته باشند كه مدارا و سازش با خويشان و جلب دوستي آنها، نه تنها حمايت اجتماعي آنها را در پي دارد بلكه از رموز و از لوازم همسرداري به شمار مي آيد.
1- مستدرك الوسايل، ج2، ص532، به نقل از ابراهيم اميني، آيين همسرداري، ص.34
2- حر عاملي، وسايل الشيعه، ج14،ص.10 به نقل از سالاري فر، محمدرضا، نظام خانواده در اسلام، ص.72
3- سايت فمينيست، آمار ازدواج و طلاق در كشور به نقل از سازمان ثبت احوال.
4- مجلسي، بحارالانوار، ج6، ص220، به نقل از محمدرضا سالاري فر، نظام خانواده در اسلام، ص.71
5- حر عاملي، وسايل الشيعه، ج14، ص115، به نقل از نظام خانواده در اسلام. ص.73
6- الاباء ثلاثه: اب زوجك و اب ولدك و اب علمك، علامه اميني، الغدير، ج1، ص369، به نقل از محمدرضا سالاري فر، نظام خانواده در اسلام.

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14