(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 2 ارديبهشت 1389- شماره 19626
 

نگاهي به زير پاگذاشتن اخلاق در رسانه هاي غربي وقتي ضدارزش ها ارزش مي شوند
نگاهي به متن و حاشيه اولين سريال تلويزيوني مسعود ده نمكي دار و ندار منتقدان در برابر دارا و ندار
خطاب انتقادآميز معاونت سينمايي به برخي سينماگران شمقدري: با آرمان هاي اين ملت همراه شويم



نگاهي به زير پاگذاشتن اخلاق در رسانه هاي غربي وقتي ضدارزش ها ارزش مي شوند

رضا فرخي
تخريب فرهنگ ملت ها، يكي از تمهيدات رسانه هاي غربي براي پيش برد اهدافشان است.
اين رسانه ها در چند سال اخير تلاش بسياري براي تخريب ملت ايران انجام داده اند و در اين راه از روش ها و ابزارهاي گوناگون استفاده نموده اند. در اين راستا، آن ها سوژه هاي مختلفي را به كار گرفته و مي گيرند، به طوري كه در بسياري از مواقع اين سوژه ها ساختگي بوده و سناريويي غير واقعي هستند. غربي ها در رسانه ها به خصوص رسانه هاي تصويري خود سرمايه گذاري بسياري در اين مورد كرده اند و رسانه هايي مانند ماهواره ها و سينما در اين راه نقش مهمي را برعهده داشته اند.
اين رسانه ها در هر مورد براي تخريب و حمله رسانه اي سوژه اي تعيين مي كنند. به نحوي كه اين سوژه ابتدا در خبرهاي اين رسانه ها مي آيد و پس از آن در بخش هاي تحليلي آن را به صورتي مغرضانه و يك طرفه تحليل كرده و از آن بهره برداري سياسي انجام مي دهند. شبكه هايي مانند «صداي آمريكا» و «بي بي سي انگلستان» بيش از سايرين به چنين حيله هايي دست مي زده اند. به نحوي كه موضوعات مورد نظر در اين شبكه ها در ابتدا چند روز متوالي تيتر اول خبرهاي آنها قرار مي گيرد و پس از تكرار خسته كننده، به صورت پي گير و چندماهه آن را در بخش هاي تحليلي خود بررسي مي كنند و سعي مي نمايند تا اين گونه نشان دهند كه سوژه مورد نظر آنها در ايران گسترش پيدا كرده و به صورت دائم در حال اجرا است. از جمله سوژه هاي مورد علاقه آن ها، مسائلي همچون سنگسار و اعدام است. آن ها به اين وسيله تلاش مي كنند تصويري خشن از كشورمان ارائه دهند و ايران را سرشار از نقض حقوق بشر معرفي كنند. اين رويكرد تنها يك چيز را مشخص مي كند و آن هم اينكه رسانه هاي غربي از هر راهي و از هر سوژه اي براي تخريب اعتقادت و دين و فرهنگ مردم ايران استفاده مي كنند. به عبارتي، هدف آن ها از مطرح كردن شايعات گسترده عليه كشورمان اين است كه از آن سو استفاده سياسي كنند كه نمونه آن را مي توان در فيلم «سنگسار ثريا» ديد كه علاوه بر اينكه فيلم كاملا سطحي و فاقد انسجام است حتي در نحوه نشان دادن سنگسار هم كارگردان عدم آشنايي خود را با قوانين اسلامي نشان داده است.
يكي از مهم ترين ترفندهاي رسانه اي به كار رفته در فيلم هاي غربي براي تخريب فرهنگ كشور ما، با ارزش نشان دادن ضد ارزش ها و برعكس است. به طور مثال در بسياري از فيلم هاي آن ها، خيانت به همسر يك امر مذموم و ناپسند نيست بلكه به گونه اي مضحك به عنوان عشق بين دو نفر معرفي مي شود. اوج اين موضوع را مي توان در فيلم «تايتانيك» ديد كه به عنوان يكي از پرفروشترين فيلم هاي غربي مطرح است. علاوه بر اين در فيلم هايي مانند «unfaitiful» به صورتي گستاخانه تر مطرح مي شود. از ديگر نمونه اين فيلم ها مي توان به «دوشيزه» اشاره كرد كه صحنه هاي خيانت زوجين را طوري نشان مي دهد كه گويي هدف اصلي، تخريب نهاد خانواده و سست كردن يك جامعه است.
نكته مهم اين است كه بعضي كارشناسان رسانه در غرب اين فيلم ها را تاييد مي كنند اما جامعه شناسان اجتماعي واقع بين غرب به شدت آن ها را مورد انتقاد قرارمي دهند. چرا كه آنها مي دانند كه نقش رسانه ها در بستر جامعه و خانواده چقدر مهم و تأثيرگذار است و تبليغ چنين موضوعاتي تا چه حد مي تواند براي بنيان خانواده فاجعه بار باشد. به گونه اي كه مي توان يكي از عوامل فروپاشي بنيان هاي اخلاقي و خانوادگي در غرب به خصوص در آمريكا و انگلستان را اين رفتارهاي رسانه اي دانست.
روند ترويج ضدارزش هاي اخلاقي به جاي ارزش ها در سينماي غرب بارها و بارها تكرار شده كه باعث فجايع بسياري در اجتماعات آنها شده است. فجايعي كه هر روز به بحرانهاي اجتماعي آنها مي افزايد. به طوري كه خيانت در بين همسران در غرب به يك موضوع عادي تبديل شده است و در حالي كه كارشناسان اجتماعي هشدار مي دهند كه وفاداري در بين همسران يك اصل است اما اين موضوع ناديده گرفته شده و در سينماي غرب به آساني خيانت و ديگر لاابالي گري هاي غريزي ترويج داده مي شود.
سؤال اينجاست؛ حال كه غرب در جامعه خود به مشكل برخورد كرده است و به خاطر مصالح سياسي و اقتصادي به اين بحرانها در رسانه هاي خود دامن مي زند آيا مي خواهد همان نسخه را براي جامعه و رسانه هاي ما و ساير ملت هاي
غير غربي بپيچد؟ در واقع تمام اين حمله هاي رسانه اي تنها به دليل تخريب و ايجاد بحران هاي اجتماعي در جامعه ايران است كه در اين بين بايد توجه كرد كه لازم است راهها و شيوه هاي مشخصي براي مقابله با اين سوژه سازي جديد غرب پيدا كرد.

 



نگاهي به متن و حاشيه اولين سريال تلويزيوني مسعود ده نمكي دار و ندار منتقدان در برابر دارا و ندار

با اين كه از زمان پايان پخش مجموعه تلويزيوني «دارا و ندار» مدتي است كه گذشته، اما بحث ها و نظرات درباره اين سريال همچنان ادامه دارد. البته وجود چنين بازتاب هايي را بايد به فال نيك گرفت. اين مجادله ها از يك طرف مي تواند به عنوان راهنماي رسانه ملي عمل كند و از طرف ديگر به شفاف شدن جايگاه و رويكرد برخي از رسانه ها و منتقدان مي انجامد.
«دارا و ندار» از آن دسته آثار هنري است كه حواشي آن ها از متنشان پررنگ تر و بحث برانگيزتر است. هرچند اين حواشي بيش از آن كه به مردم و دغدغه هاي آن ها مربوط باشد، ناظر بر هياهوهاي محافل روشنفكري و رسانه هاست. همانان كه معمولا مخالفان خود را بايكوت مي كنند و آنقدر ناديده مي گيرندشان تا در عمل «سانسور» شوند! اگر هم از پس اين كار بر نيامدند و طرف مقابل سانسورپذير نبود، آنقدر به او حمله مي كنند تا شايد از كارش پشيمان شود و مثلا، ديگر هوس فيلمسازي نكند! مثل برخورد برخي از جريانات به اصطلاح فرهنگي و رسانه اي با هنرمندان جريان مخالف خودشان كه نمونه اخير آن در مورد «دارا و ندار» صورت گرفت؛ سريالي كه به سراغ يكي از موضوعات كمتر توجه شده در سينما و تلويزيون رفته و مسائلي را مطرح كرده كه به رغم اهميت زيادش، خيلي به كار اهالي سينما و تلويزيون نيامده است؛ دارا و ندار! روايتي از كارگردان اخراجي ها، درباره «اخراجي هاي جامعه»! چه از دارا و ندار و كارگردان آن خوشمان بيايد و چه نه، اين اثر از معدود كارهاي سينمايي و تلويزيوني است كه با نگاهي متفاوت به طبقات اجتماعي پرداخته است. چه كار ده نمكي را قبول داشته باشيم و چه نه، به هر حال، «دارا و ندار» فراتر از يك سرگرمي و طنز قرار دارد و براي خودش رسالتي اجتماعي را قائل است. نه مثل فيلم هاي تجاري اين روزهاي سينما فقط براي وقت كشي و فتح گيشه است و نه همچون آثار سينماي به اصطلاح روشنفكري و جشنواره اي است كه حاصلي جز سستي و خمودگي ندارند. چه خوب و چه بد، بخشي از واقعيت هاي اجتماعي ما در «دارا و ندار» بازنمايي شده است.
اگر بخشي از نقدهاي نوشته و گفته شده درباره اولين سريال ده نمكي را كه به درستي به ضعف هاي ساختاري و محتوايي غيرقابل انكار آن اشاره مي كنند را استثنا كنيم، بيشتر انتقادات و حملات صورت گرفته به «دارا و ندار» فرامتني و غيرمنصفانه هستند. اين برخورد تازگي ندارد و همين منتقدان به فيلم هاي «اخراجي ها» و «اخراجي ها2» نيز واكنش مشابهي نشان دادند. هنوز فراموش نكرده ايم كه يكي از منتقداني كه معمولا نقدهايش در روزنامه هاي زنجيره اي و نشريات به اصطلاح تخصصي سينمايي چاپ مي شود، به جاي بررسي و ارزيابي اثر، به سابقه كارگردان آن پرداخته و نوشته بود آدمي كه در گذشته دست به چنين و چنان كارهايي زده، حالا به چه جرئتي آمده و از سرود «اي ايران» در فيملش استفاده كرده! (نقل به مضمون)
به اين ترتيب بايد گفت كه اين بار تعامل منتقدان و يك اثر هنري معكوس شده است. به جاي اين كه منتقدان به نمايان ساختن ضعف ها و چالش هاي اين سريال بپردازند، اين «دارا و ندار» است كه ضعف هاي منتقدان و برخي از رسانه ها را برملا مي سازد. به هر حال، تفاوت نقد صادقانه (هرچند تند و بي رحمانه باشد) با نقد غيرمنصفانه و كينه توزانه قابل شناسايي است. مسئله اين نوشته نيز حمله و به چالش كشيدن «دارا و ندار» نيست، بلكه مي گوييم چرا نقد نمي كنند؛ نقد به معناي بازگشايي ساختمان يك اثر هنري، تحليل آن و برجسته كردن نقاط ضعف و قوتش است. اتفاقاً منتقدان جريان شبه روشنفكري و غربگرا كه «دارا و ندار» را مورد هجمه قرار دادند، اساسي ترين مشكلات آن را نگفتند. چون اصلا به دنبال نقد نبوده اند. بلكه اهداف سياسي و باندبازانه داشته اند. از قضا، نقدهاي واقعي و قابل تأمل بر اين سريال، توسط نزديك ترين دوستان مسعود ده نمكي صورت گرفت. مصداقش، انتقادات وارد شده به اين سريال در برنامه نقد 5 (در هر دو نوبت پخش) است.
نكته قابل توجه اين است كه بسياري از منتقدان «دارا و ندار» به اصلي ترين نقاط قوت و ضعف آن توجه نكردند يا نخواستند كه توجه كنند. جالب اين است كه مهم ترين شاخصه و جنبه مثبت اين سريال، بزرگ ترين معضل اين روزهاي آثار سينمايي و تلويزيوني ماست؛ سوژه! در حالي كه هنوز هنرمندان سينما و تلويزيون ما اندر خم اين كوچه باقي مانده اند، كارگردان «دارا و ندار» از اين مرحله مهم گذر كرده است و نشان داده كه دست بر موضوعاتي مي گذارد كه به عنوان مسئله جامعه محسوب مي شوند؛ مسئله همه مردم و تمام جامعه، نه فقط يك قشر خاص. اما بزرگترين اشكال «دارا و ندار» كه اتفاقاً محتوايي هم هست، تحول ناگهاني تيمور به فتحل است كه در قسمت پاياني رخ داد و اين كه كاراكتري كه نماينده طبقه داراهاست، عامل حل مشكلات ندارها مي شود.
كنايه هاي اجتماعي اين سريال مثل «اگر دانشگاه دولتي باشد، مشكلاتش با يك دعا سرهم مي شود، اما براي دانشگاه آزاد حداقل يك شب تا صبح به ضجه و زاري نياز است!» (نقل به مضمون) يا «آفتابه دزد، برج ساز مي شود!» دارا و ندار را تبديل به يك كار انتقادي كرده و از اين نظر، از بسياري مدعيان و معترض نمايان پيش تر است. اما اين مهم نه در قالب فيلمنامه درستي ارائه شده، نه دكوپاژ و ساختار بصري متناسبي. اين كه چرا منتقدان شبه روشنفكر به متن آثار ده نمكي نمي پردازند و كل كار او را بدون اشاره به نكات مثبتش زير سؤال مي برند، به هويت و ماهيت اين جريان برمي گردد كه اصلا تحمل بازتاب يافتن خواسته ها و مطالبات توده مردم را ندارند.
نسبت منتقد و هنرمند، همچون نسبت معلم و دانش آموز، يا طبيب و دردمند است. منتقد بايد به هنرمند عشق و علاقه بورزد و نگران سقوط و نزول او و آرزومند صعودش باشد. نه اين كه برعكس! مي بينيم، بسياري از منتقداني كه در مواجهه با آثار مسعود ده نمكي كنترل خود را از دست داده و عصباني و خشمگين هستند، در مقابل خيلي از آثار سخيف تر و بي محتواتر سكوت مي كنند يا حتي لب به ستايش مي گشايند. جاي تعجب نيست افرادي كه به تمجيد بسياري از فيلم هاي ضدانساني و پوچ گرايانه غربي و آمريكايي مي پردازند، نمي توانند «دارا و ندار» ايراني را به درستي و سنجيده نقد كنند.
اين يك اصل غيرقابل كتمان است كه هرچه يك رسانه و يك اثر هنري و رسانه اي، از خنثي بودن پرهيز كند، بيشتر مورد هجوم و انتقاد قرار مي گيرد. و اگر يك رسانه و اثر هنري، خنثي تر باشد كمتر مورد گزند و بي مهري قرار مي گيرد. به خصوص اگر آن رسانه يا اثر هنري، انگشت روي منافع يا مطامع مادي و سوداگرانه عده اي گذاشته باشد.
بر اين اساس، بسياري از حملات به رويكردهاي عدالت خواهانه و انقلابي صدا و سيما از سوي جريان شبه روشنفكري غربگرا، نشان از حركت درست اين رسانه در آن موارد دارد. اما رسانه ملي نبايد عقب نشيني كند و آثاري همچون «دارا و ندار»- البته با افزايش كيفيت و قوت هنري- بايد روزبه روز افزايش پيدا كنند همچنانكه رهبر فرزانه انقلاب نيز خطاب به مديران صدا و سيما تأكيد نموده اند: «در كنار دامن زدن به دغدغه عدالت اجتماعي و رسيدگي به فقرا، زندگي اشرافي و تجملاتي پوچ و بيهوده را هم تخريب كنيد؛ اين زندگي واقعاً درخور تخريب است. زندگي تجملاتي نبايد به هيچ وجه ترويج شود؛ بلكه بايد تخريب شود و نقطه منفي به حساب بيايد. چرا بي خود تجمل گرايي رواج پيدا كند؟»

 



خطاب انتقادآميز معاونت سينمايي به برخي سينماگران شمقدري: با آرمان هاي اين ملت همراه شويم

معاون سينمايي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي با جمعي از سينماگران ديدار كرد و در اين ديدار ضمن تاكيد بر همگرايي و همراهي اين هنرمندان باهم، سخناني را نيز به عنوان انتقاد ايراد كرد.
در شرايطي كه تمام فيلم هاي در حال اكران و همچنين فيلم هاي اعلام شده براي دوره جديد اكران، آثاري نازل و در تضاد با فرهنگ و آرمان هاي ملي هستند، جواد شمقدري تصريح كرد: بهتر است ما خود شأن سينما را حفظ كنيم تا بتوانيم اعتماد مسئولين و مردم را جلب كنيم.
وي خطاب به سينماگران گفت: ما بايد ياد بگيريم كه بالاخره اين ملت آرمان هاي بلندي دارد وباعث تحولات جدي شده است و ما بايد با اين گام هاي بلند همراه شويم. البته ضعف هايي نيز هست كه بايد به آن نيز پرداخته شود. دغدغه ما با دغدغه اين ملت بزرگ بايد همراه شود.
شمقدري ضمن تأكيد بر اينكه سينماگران بايد دست از خودزني بردارند گفت: بهتر است خودزني نكنيم . درست است جايي كه مي خواهيم درد را بشناسيم در جلسات كاري به طرح مباحث بپردازيم اما در فضاي عمومي اين وظيفه رسانه هاي ماست تا كمك كنند از فضاي سينما تصويري ناهنجار نشان داده نشود.
او تاكيد كرد: فرهنگ ما بايد زير چتر مباني ديني شكل بگيرد و همه حوزه ها بايد براي فرهنگ تلاش كنند .
وي سينما را پيش قراول و سردمدار جريان فرهنگي كشور دانست و گفت: سينمابايد پيشقراول فرهنگ باشد تا اتفاقات بزرگ در كشور رخ دهد كه البته الزامات، سختي ها و انتقاداتي را نيز به همراه خواهد داشت و دوره پرچالشي را پيش روي ما قرار خواهد داد.وي تأكيد كرد: ما بايد سينما را قدر بدانيم تا سينماي ايران به شأنيت متناسب با عظمت جمهوري اسلامي ايران بر طبق گفته حضرت امام(ره) نزديك تر شود.
جواد شمقدري در ادامه نشست خود يادآور شد: سينماي غرب براي گام هاي ده ساله خود طرح و برنامه دارد و متأسفانه بخشي از مديريت هاي ما حتي همين لحظه كنوني را نمي بينند كه چه بازتابي را مي تواند در رسانه ها داشته باشد.شمقدري شناخت دشمن و تاكتيك هاي آن را حوزه مهمي دانست كه بايد سينماگران به آن توجه كنند.
وي در ادامه سخنانش درباره مسئوليت پذيري و پاسخگويي مسئولان و هنرمندان سينما گفت: در اين بحث نمي شود كه هنرمندان و مسئولان را جدا از هم بدانيم؛ هر كس بايد پاسخگوي اعمال خودش باشد و نسبت به صنوف و حتي خود تهيه كننده يا كارگردان به نوعي تعريفي وجود داشته باشد كه هر كس مسئول پاسخگويي باشد. به طور مثال در مورد فيلم ها بايد به گونه اي باشد كه هر فيلمساز پاسخگوي ساخت اثرش باشد به حدي كه اداره كل نظارت و ارزشيابي رااز شكل كنوني خارج كنيم. اما تا زماني كه قرار است من يا آقاي سجادپور پاسخگو باشيم، نمي شود ايشان رأي ديگري را اجرا كنند و اين غيرمنطقي نيز هست.

 

(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14