بدون استقلال مكتبي شكست مي خوريم
بررسي آسيب هاي انقلاب اسلامي با تكيه بر آراي شهيد مطهري - قسمت اول
شبنم نادري وقتي كه سه دهه پرفراز و نشيب از يك انقلاب تمام عيار و جاندار را گذرانده باشيم، و احساس كمي تا قسمتي آسيب ديدگي فهم ما را از اين انقلاب تحت تأثير قرار داده باشد، خودبه خود راهي به آسيب شناسي و پلي به آينده پژوهي آن خواهيم زد. آيا آسيب هايي كه انقلاب هاي بزرگ جهان را از پاي انداخت يا از دور خارج نمود، به انقلاب اسلامي ما نيز خواهد رسيد؟ بي شك تفاوت و تمايز انقلاب اسلامي ايران از ساير انقلاب هاي عصر جديد و ذات منحصر به فرد فرهنگي و ايدئولوژيك آن چنين برمي تابد كه نظريه ها، تحليل ها و آسيب شناسي هاي خود را فراتر از نظريه پردازي هاي متداول شكل بدهيم و بدانيم كه تحليل هاي سكولاريستي از پديده اي چنين ضدسكولاريستي اگر ناممكن نباشد، ناكافي و ناقص است. هم نظريه انقلاب اسلامي و هم آسيب شناسي آن، بيش از هر چيز بايد از دل مكتب اسلام و تشيع برون آيد وگرنه نظريه هاي سكولاري يا فراديني اساساً توانايي درك زواياي عميق فرهنگي و اجتماعي اين انقلاب را نخواهند داشت. بنابراين لازم است (به ويژه در اين موقعيت حساس) به انديشه ها و آراي متفكران و نظريه پردازان انقلاب رجوع، و نقد و تحليل انقلاب اسلامي را از دل نظريه هاي مكتبي و ديني اسلام استخراج كنيم. در اين زمينه بي هيچ شبهه اي رجوع به انديشه ها و آثار متفكر و نظريه پرداز بزرگ انقلاب اسلامي، علامه شهيد مرتضي مطهري (طاب ثراه) اولويت اوّل ما خواهد بود.آنچه پيش رو داريد كوششي است در زمينه آسيب شناسي انقلاب از منظر آن استاد شهيد كه براساس همين لزوم و ضرورت تقديم گرديده است. شرط اصلي جلوگيري از شكست و زوال انقلاب، تداوم و حركت دائمي آن و تلاش براي اجراي تمام آرمان هاي انقلاب در همه زمينه ها، به ويژه گسترش و صدور پيام آن به خارج از مرزهاي كشور، است؛ بنابراين هر اندازه كه هدف عالي تر و از دسترس دورتر باشد، امكان اضمحلال و فساد انقلاب كمتر خواهد بود. در اين ميان و در مسير حركت، مبارزه با آفات انقلاب از مسائل مهمي است كه نيروهاي انقلاب بايد آنها را شناسايي كنند و پيگيرانه درصدد دفع آنها برآيند. آفات انقلاب از عوامل فطري، رواني و اجتماعي ناشي مي شود كه به صورت بسيار نامحسوس و خزنده، جامعه انقلابي را تحت تأثير و نفوذ خود قرار مي دهد و با خالي كردن انقلاب از محتواي اصلي و دروني آن، خسارت خود را وارد مي آورد. نهضت هاي اجتماعي ــ سياسي، كه در برهه هاي مختلف از تاريخ به وجود مي آيند، در فضا و نظامي باز شكل مي گيرند و شكوفا مي شوند؛ ازاين رو همواره در معرض آسيب ها و آفاتي هستند كه با هدف تحريف يا متوقف ساختن اين نهضت ها يا ايجاد ترديد در آنها، از محيط پيرامون بر آنها وارد مي شوند. انقلاب اسلامي ايران نيز از اين اصل مستثنا نيست. در كنار اين واقعيت، هوشياري رهبران ديني، سياسي در انقلاب اسلامي نقطه اتكاي مطمئني بوده است كه به موقع آفات را تشخيص داده و آنها را گوشزد ساخته اند. از جمله آن هوشياران، استاد فرزانه، شهيد مطهري است كه با دورنگري و عميق انديشي خاص خود، آسيب هاي در كمين انقلاب را رصد نمود و ما را از خطرهاي آنها آگاه ساخت. استاد مطهري، علاوه بر تبيين و تحليل انديشه هاي اصيل اسلامي، بخش عمده اي از تلاش هاي خود را به آسيب شناسي انديشه هاي موجود اختصاص داده بود تا مانع انحراف انديشه سياسي اسلام از مسير اصلي آن شود. ازآنجايي كه شهيد مرتضي مطهري در مسائل گوناگون فكري صاحب نظر بود و انديشه هاي او راه گشاي مشكلات فكري جامعه اسلامي ماست، هر چه جامعه و محيط فكري جهان اسلام و انقلاب با آفت ها و آسيب هاي بيشتري مواجه شود رجوع بيشتر به آثار و افكار ايشان الزامي تر مي گردد. تأكيد امام خميني(ره) بر آموزنده و روانبخش بودن قلم و زبان استاد و تاكيد مقام معظم رهبري بر لزوم استفاده از انديشه هاي اين شهيد فرزانه تا جايي كه آثار آن بزرگوار را مبناي فكري نظام جمهوري اسلامي ايران دانسته، مؤيد اين نكته است. شهيد مطهري از سويي از سرچشمه زلال معارف اسلامي سيراب شده بود و از ديگر سو با انديشه ها، ايدئولوژي ها، مكتب ها و ايسم هاي مطرح در جهان آشنايي ژرف و همه سويه داشت. در اين مقاله آراي آسيب شناسانه شهيد مطهري در زمينه انقلاب اسلامي بازخواني مجدد شده است. شهيد مطهري انقلاب را به طور كلي اين گونه تعريف كرده است: «انقلاب عبارت است از طغيان و عصيان مردم يك ناحيه و يا يك سرزمين عليه نظم حاكم موجود، براي ايجاد نظمي مطلوب؛ به بيان ديگر انقلاب از مقوله عصيان و طغيان است عليه وضع حاكم، به منظور استقرار وضعي ديگر». مي توان ويژگي هاي اصلي انقلاب را از منظر شهيد مطهري اين گونه دسته بندي كرد: 1ــ تغيير بنيادي در جامعه، يعني دگرگون شدن جامعه از بن و از بيخ؛ 2ــ درهم ريختن نظم حاكم با شدت و سرعت؛ 3ــ به كار بردن عصيان، طغيان، تمرّد، انكار، نفي و طرد؛ 4ــ بر هم ريختن نظم موجود براي جانشين ساختن نظمي ديگر. براين اساس ايشان ريشه انقلاب را دو عمل دانسته است: 1ــ نارضايتي و خشم از وضع موجود؛ 2ــ وجود آرماني درباره وضع مطلوب؛ زيرا در هر انقلابي نفي و اثبات وجود دارد؛ نفي وضع موجود و اثبات وضعيت مطلوب. شايد عده اي گمان كنند كه كودتا نيز نوعي انقلاب است؛ درحالي كه استاد براي رفع اين توهم گفته است: «فرق انقلاب با كودتا اين است كه انقلاب ماهيت مردمي دارد به خلاف كودتا كه يك اقليت مسلح و مجهز به نيرو در مقابل حاكميت قيام مي كند و وضع موجود را به هم مي زند». با اين توصيف، پديده اجتماعي انقلاب مانند هر موجود زنده اي، داراي حيات است و مانند بدن انسان ممكن است دچار خطرها، آفت ها و بيماري هايي شود كه براي پويايي و شادابي آن تهديد محسوب مي شود و مانع به ثمر رسيدن آرمان هاي انقلاب و تبديل آنها به دستاورد مي گردد. پرسش اصلي مقاله حاضر اين است كه از منظر شهيد مطهري، با توجه به علل و ماهيت انقلاب اسلامي آسيب هاي فراروي انقلاب، كه مانع از تحقق نهايي اهداف انقلاب و تداوم آن مي گردد، چيست؟ در پاسخ ابتدايي به اين پرسش بايد گفت كه از نظر شهيد مطهري، ازآنجاكه طي تاريخ، نهضت ها و انقلاب هاي متعددي از مسير اصلي و اهداف اوليه خود منحرف شده اند، لزوم توجه و بررسي آسيب ها و آفاتي كه ممكن است انقلاب اسلامي را مانند هر انقلابي دربرگيرد براي مقابله با آن آسيب ها امري ضروري است. نكته مهم اين است كه نبايد اين طور تلقي كرد كه آنچه با عنوان «آسيب شناسي انقلاب»مطرح مي شود، حتماً به آنچه امروز وقوع يافته است نگاه دارد. لذا از منظر شهيد مطهري آسيب هايي كه ممكن است به وجود بيايند بررسي شدني هستند. البته بيان شرايط تداوم و آسيب هاي انقلاب فقط شروط لازم هستند و اين به معني شروط كافي نيست. پيشينه تاريخي در دو سده گذشته جنبش هاي بسياري در جامعه ايران روي داده است كه اين كشور را از باقي كشورهاي آسيايي ممتاز مي كند. ميشل فوكو، فيلسوف مشهور فرانسوي و نظريه پرداز فرامدرنيسم (كه در بحبوحه انقلاب اسلامي ايران به تهران و قم مسافرت، و از نزديك وقوع انقلاب را مشاهده كرد) گفته است: اين انقلاب نمي تواند براساس انگيزه هاي اقتصادي و مادي روي داده باشد؛ زيرا جهان شاهد شورش و قيام همه ملت عليه قدرتي بود كه مشكلات اقتصادي آن به آن اندازه بزرگ و مهم نبود كه به دليل آن، ميليون ها ايراني به خيابان ها بريزند و با سينه هاي عريان در مقابل مسلسل ها بايستند؛ پس دليل انقلاب را بايد در جايي ديگر جستجو كرد. نيكي. ر. كدي نيز ضمن اذعان به «انقلاب خيز» بودن و فراواني شورش ها و قيام ها در ايران، كوشيده است چرايي اين ويژگي را تبيين كند. از ميان اين جنبش ها، انقلاب اسلامي، كه در سال 1357 به رهبري امام خميني(ره) به پيروزي دست يافت، به دليل دامنه وسيع آن و تأثيرات عميق اش، از ويژگي ممتازي برخوردار است. بررسي چرايي پيدايش اين جنبش و ماهيت آن در فهم «آسيب هاي انقلاب» ما را ياري مي رساند؛ زيرا فهم آسيب هاي هر پديده اي فرع بر فهم ويژگي هاي آن پديده و اجزاي تشكيل دهنده آن است. تأكيد ويژه شهيد مطهري بر اصل حفظ انقلاب تأكيدي بي جهت نيست. اين اصل، در بسياري از موارد صدق مي كند كه نگه داشتن موهبتي از به دست آوردنش، اگر نگوييم مشكل تر، مطمئناً آسان تر نيست. قدما مي گفتند جهان گيري از جهانداري ساده تر است و ما بايد بگوييم انقلاب ايجاد كردن از انقلاب نگاه داشتن سهل تر است. آيات قرآن كريم نيز ما را به درس گرفتن از سرگذشت پيشينيان ترغيب مي كند. (حشر/2) همچنين اميرالمؤمنان علي(ع) مكرر ما را به سرنوشت ملت هاي پيشين و مطالعه تاريخ و عبرت گرفتن از آن دعوت كرده است. آن حضرت مهم ترين موانع انقلاب و اسباب شكست نهضت ها را كينه توزي، تفرقه و پشت كردن به يكديگر معرفي نموده است. طي تاريخ انقلاب هاي متعددي رخ داده كه نتوانسته اند با آسيب ها و مشكلات داخلي و خارجي مقابله كنند. تاريخ بسياري از انقلاب ها نشان مي دهد كه معمولاً نيروهاي انقلابي و مصلحان گام هاي اوليه را با موفقيت برمي دارند و رژيم سياسي حاكم را سرنگون مي سازند و وضع موجود را متحول مي سازند، ولي در تحقق اهداف انقلاب و بناي جامعه مطلوب ناكام مي مانند. در انقلاب مشروطيت، با اينكه انقلاب، حركتي وسيع و مردمي بود و خون هاي بسياري در راه آن نثار شد، پس از گذشت كمتر از چهارده سال از فرمان مشروطيت، كودتاي 1299 روي داد كه در پي آن ديكتاتوري رضاخان و روي كار آمدن غرب زده ها پايه گذاري شد. شهيد مطهري در كتاب «پيرامون انقلاب اسلامي» تاريخ انقلاب اسلامي در زمان پيامبراكرم(ص) را تحليل و عنوان كرده است كه نفوذ و رخنه فرصت طلبان و دشمناني كه با اسلام مي جنگيدند سبب شد مسير انقلاب پيامبراكرم(ص) تغيير كند؛ افرادي كه با رخنه و نفوذ در صفوف مسلمانان كوشيدند محتوا و شكل پيام و اهداف نهضت پيامبر را به سمت افكار و انديشه هاي خودساخته خود جهت دهند. بدين ترتيب كه از اواخر قرن اول هجري، تلاش هايي آغاز شد تا ماهيت اسلامي انقلاب پيامبر ماهيتي قومي و عربي به خود بگيرد. بديهي است كه همين امر براي ايجاد شكاف در درون جامعه اسلامي كافي بود. در ادامه اين شكاف، بحث ها و درگيري هاي قومي و نژادي دو گروه را در مقابل هم قرار داد و به اين ترتيب نطفه جنگ هاي قومي و نژادي يا به اصطلاح امروز ناسيوناليستي و راسيستي در ميان امت مسلمان بسته شد. شهيد مطهري، پس از بيان علل تغيير مسير انقلاب پيامبر، اين رخداد را درس عبرت تاريخ براي انقلاب ايران شمرده و انقلابيون را از افتادن در اين مسير بر حذر نموده و گفته است: «امروز نيز ما درست در وضعي قرار داريم نظير اوضاع ايام آخر عمر پيامبر، يعني وقتي كه آيه صاليوم يئس الذين نازل شد. پيام قرآن به ما نيز اين است كه حالا كه بر دشمن بيروني پيروز شده ايد و نيروهاي او را متلاشي كرده ايد، ديگر از او ترسي نداشته باشيد، بلكه اكنون بايد از خود ترس داشته باشيد. اگر ما با واقع بيني و دقت كامل با مسائل فعلي انقلاب مواجه نشويم و در آن تعصبات و خودخواهي ها را دخالت دهيم، شكست انقلابمان بر اساس قاعده صواخشون و بر اساس قاعده صان الله لا يغير حتمي الوقوع خواهد بود؛ درست به همان گونه كه نهضت صدر اسلام نيز بر همين اساس با شكست روبرو شد». ماهيت و عوامل انقلاب ها شهيد مطهري درباره ماهيت انقلاب ها و منطبق ساختن انقلاب اسلامي بر نظريات طرح شده معتقد است كه بايد اين موضوع را در موارد ذيل مطالعه و بررسي كرد كه براي پرهيز از طولاني شدن مطلب از تحليل آنها صرف نظر شده است: 1ــ بررسي افراد و گروههايي كه بار نهضت را به دوش داشتند؛ 2ــ ريشه يابي و ارزيابي عللي كه با ايجاد انقلاب و پيشبرد آن رابطه داشته اند؛ 3ــ مطالعه درباره هدف هايي كه نهضت تعقيب مي كرد؛ 4ــ بررسي شعارهايي كه به نهضت مردم، حيات و حركت مي بخشيد؛ 5ــ تحليل سهم رهبر و تاكتيك هاي رهبري؛ 6ــ توجه به گستردگي و فراگير بودن نهضت، از آن جهت كه به طبقه يا قشري خاص تعلق نداشت. ماهيت ايدئولوژيك انقلاب اسلامي اهميت اين بحث در زمينه خاستگاه و پيام انقلاب اسلامي پررنگ تر است؛ زيرا نظريه پردازان مختلف در تحليل ماهيت انقلاب اسلامي نظريات متفاوتي داده اند؛ عده اي كه ماهيت مادي و طبقاتي براي انقلاب ها قائل اند اعتقاد دارند: انقلاب ايران قيام محرومان عليه مرفهان بوده است، اما برخي از مسلمانان با تفسير آيه«و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين...» (قصص/5) مي كوشند به اين مفهوم رنگ اسلامي بزنند. تحليل آنها اين است كه به حكم اين آيه، اسلام هم تاريخ را بر اساس دوقطبي شدن جامعه ها و جنگ استضعاف شده و پيروزي استضعاف شده بر استضعاف گر تفسير مي كند. استاد شهيد در اينجا به نكته اي اشاره كرده است كه اين گروه از آن غافل شده اند؛ آن نكته اين است كه «اسلام جهت گيري نهضت هاي الهي را به سوي مستضعفان مي داند، اما خاستگاه هر نهضت و انقلاب را صرفاً مستضعفان نمي داند. اسلام نهضت پيامبران را به سود محرومان مي داند، اما آن را منحصراً به دوش محرومان نمي داند. عدم درك اين تفاوت منشأ بسياري از اشتباهات شده است». با مراجعه به نظريات استاد مطهري مي توان ماهيت ويژه انقلاب اسلامي را به صورت ذيل دسته بندي كرد: 1ــ براي انقلاب اسلامي نمي توان نظير و مثالي در دنيا پيدا كرد؛ 2ــ انقلاب ايران انقلابي با ماهيت اسلامي بوده است؛ يعني انقلابي است كه در همه جهات مادي و معنوي، سياسي و عقيدتي، روح و هويتي اسلامي دارد؛ 3ــ انقلاب اسلامي به عوامل معنوي تكيه داشته است؛ 4ــ معنويت موجود در اين انقلاب نيز با معنويت اديان ديگر متفاوت است؛ 5ــ انقلاب اسلامي به عوامل مادي و سياسي نيز صبغه اسلامي بخشيد؛ 6- اشاعه مفاهيمي چون روح آزاديخواهي، حريت و عدالت بنابر تعاليم اسلام، سبب همه گير شدن انقلاب اسلامي شد؛ 7ــ انقلاب اسلامي، بر خلاف انقلاب مشروطه، انقلابي همه گير و عمومي بود و به طبقه و قشر خاصي محدود نمي شد؛ 8ــ از بين بردن خودباختگي ملت در برابر غرب و شرق نيز جزء ماهيت اين انقلاب به شمار مي رود؛ 9ــ تقويت اعتماد به نفس و تشكيل مكتب مستقل از اهداف انقلاب اسلامي بود. عوامل تداوم انقلاب اسلامي شهيد مطهري براي بقا و تداوم انقلاب اسلامي به چهار ركن اصلي اشاره كرده است: 1ــ ادامه دادن مسير عدالت خواهي؛ 2ــ احترام به آزادي ها؛ 3ــ استقلال مكتبي؛ 4ــ معنويت اسلامي. «پس آينده ما آن وقت محفوظ خواهد ماند كه عدالت را حفظ كنيم، آزادي را حفظ كنيم، استقلال را حفظ كنيم، استقلال سياسي، استقلال اقتصادي، استقلال فرهنگي يا استقلال فكري، استقلا ل مكتبي». قبل از ورود به اين مباحث بايد به اين نكته اشاره كرد كه در حفظ و تداوم هر نظامي مسئولان و رهبران سياسي جامعه تأثير بيشتري دارند. شهيد مطهري دراين باره گفته است: «وظيفه رهبري نهضت است كه از آفت زدگي پيشگيري نمايد و اگر احياناً آفت نفوذ كرد با وسايلي كه در اختيار دارد و يا بايد در اختيار بگيرد آفت زدايي نمايد». ايشان معتقد است مداخله نكردن رهبري در اين زمينه سبب مي شود نهضت عقيم بماند: «اگر رهبري يك نهضت به آفت ها توجه نداشته باشد يا در آفت زدايي سهل انگاري نمايد، قطعاً آن نهضت عقيم يا تبديل به ضدخود خواهد شد و اثر معكوس خواهد بخشيد». 1ــ ادامه دادن مسير عدالت خواهي: از منظر آسيب شناسي، در جامعه اي كه براي تغيير وضع موجود و گام برداشتن به سمت وضع مطلوب انقلاب شده است، بحث عدالت خواهي و اجراي آن اهميت بسياري دارد و از جمله شرايط تداوم انقلاب است. تغيير مسير عدالت خواهي به سمت و سوي بي عدالتي و نداشتن حساسيت كافي نسبت به مسئله عدالت اجتماعي خطر و مانند لبه پرتگاه براي از دست رفتن انقلاب به شمار مي آيد. جامعه به حيات مطلوب خود نمي رسد؛ مگر با اقامه عدالت؛ ازاين رو، خداوند از جمله فلسفه بعثت انبيا را زمينه سازي براي تحقق عدالت اجتماعي برمي شمارد: «لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب والميزان» (حديد/25). علي(ع) نيز بر اين باور است كه در سايه عدالت، تعادل و آرامش بر جامعه حاكم مي شود؛ از همين رو فرموده است: «عدالت بزرگ راهي مطمئن، قانوني، عام و جهان شمول است كه آدميان براي رسيدن به سعادت بايد از اين بزرگراه عبور نمايند». در روايتي ديگر حضرت علي(ع) عدالت را به سر ايمان تشبيه كرده و فرموده است: «العدل رأس الايمان» يعني اگر ايمان را به پيكر تشبيه كنيم، عدالت مانند سر آن پيكر است كه اگر سر نباشد، پيكر مرده است. اهميت عدالت تا آن پايه است كه مايه قوام و موجوديت حكومت ها از جمله حكومت اسلامي مي گردد. اگر در جامعه اي عدالت جاري نشود و حاكمان اسلامي عدالت را سرلوحه كار خود قرار ندهند، ظلم در جامعه گسترده مي شود و بي گمان چنين حكومتي به فنا و نابودي كشيده خواهد شد. پيامبر اسلام(ص) دراين باره فرموده اند: «حكومت ها ممكن است كافر باشند و دوام يابند، ولي اگر ظالم باشند، دوام نخواهند يافت». از ديدگاه شهيد مطهري حفظ انقلاب در گرو ادامه دادن مسير عدالت خواهي است؛ البته ايشان مفهوم عدالت اجتماعي از منظر اسلام را با مفهوم عدالت در مكاتب ديگر متفاوت دانسته است. تأكيد مطهري بر مفهوم عدالت تأكيدي عملياتي است؛ در واقع تركيب عدالت اجتماعي با معنويت اسلامي ، در هيچ مكتب ديگري نظير و مانند ندارد. به طور خلاصه مي توان از انديشه هاي استاد درباره عدالت مفاهيم ذيل را استنباط كرد: 1ــ پر كردن شكاف هاي طبقاتي؛ 2ــ از بين بردن تبعيضات ناروا؛ 3ــ به وجود آمدن جامعه اي بي طبقه به مفهوم اسلامي؛ 4ــ از بين رفتن ظلم و اجحاف ماهيت؛ 5ــ تغيير بنيادهاي اجتماع از نظر اقتصادي و عدالت اجتماعي بعد از تغيير رژيم سياسي. «روش علي(ع) به وضوح به ما مي آموزد كه تغيير رژيم سياسي و تغيير و تعويض پست ها و برداشتن افراد ناصالح و گذاشتن افراد صالح به جاي آنها بدون دست زدن به بنيادهاي اجتماع از نظر نظامات اقتصادي و عدالت اجتماعي، فايده اي ندارد و اثربخش نخواهد بود.»؛ 6ــ تلفيق معنويت اسلامي با عدالت اجتماعي. «حساسيتي كه اسلام در زمينه عدالت اجتماعي و تركيب آن با معنويت اسلامي از خود نشان مي دهد، در هيچ مكتب ديگري نظير و مانند ندارد.» 2ــ احترام به آزادي ها: يكي از اصولي كه سهم بسزايي در تداوم انقلاب اسلامي دارد، احترام به آزادي هاست. از ديدگاه آسيب شناسي، شهيد مطهري معتقد است بايد به آزادي ها به معني واقعي در آينده احترام گذاشت؛ يعني ايشان اختناق و سلب كردن آزادي ها را عامل شكست انقلاب دانسته است: «اگر دولت اسلامي ، جمهوري اسلامي حكومت اسلامي بخواهد زمينه اختناق را به وجود بياورد، قطعاً شكست خواهد خورد». البته شهيد مطهري در ادامه، آزادي را تعريف كرده و براي آن حدود و قصور قائل شده است؛ براساس تعريف ايشان از آزادي، همه مردم مي توانند در محدوده شرع و قانون آزاد باشند و فعاليت كنند، و از هيچ چيزي جز شرع و قانون هراسي نداشته باشند؛ البته همه بايد اصولي را كه در شرع و قانون مشخص شده است بپذيرند و به آن احترام بگذارند. استاد مطهري با تأكيد بر آزادي فكر، قلم و بيان اظهار كرده كه آزادي غير از هرج و مرج است: «... البته آزادي غير از هرج و مرج است. آزادي به معني معقول. هر كسي در درجه اول فكرش بايد آزاد باشد، بيان و قلمش بايد آزاد باشد، اما فكر آزاد باشد يعني اگر كسي واقعاً منطقي و فكري دارد، فكر خودش را بگويد». زيرا اسلام دين آزادي است؛ ديني كه آزادي را براي همه افراد جامعه ترويج مي كند؛ البته آزادي به معناي معقول. در آيه 3 سوره انسان مي خوانيم: «انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا». تنها در چنين صورتي است كه انقلاب اسلامي ما راه صحيح پيروزي را ادامه خواهد داد. ايشان معتقد است اگر در جامعه، محيط آزادي براي بيان آرا و عقايد به وجود بيايد، به گونه اي كه صاحبان افكار مختلف بتوانند در عرصه هاي مختلف عقايد و نظريات خود را مطرح كنند و در مقابل، ما نيز بتوانيم آرا و نظريات خودمان را مطرح كنيم، زمينه سالم و مناسب رشد اسلام و انقلاب را فراهم كرده ايم. از اين مطالب كه استاد مطهري به شدت به آن پايبند بودند، دو نكته را مي توان برداشت كرد: اول اينكه ايشان حتي معتقد است كه استاد مبلغ ماترياليست44 نيز بايد حرف هايش را بزند. از اين مطلب مي توان استنباط كرد كه اگر كساني افكاري غير از افكار ما دارند، بايد فرصتي پيدا كنند تا آرا و عقايدشان را در محيطي آرام بيان نمايند و نبايد آنان را از نوشتن و سخن گفتن منع كرد. از سوي ديگر بايد زمينه را براي بحث و منظره مساعد نمود؛ دوم اين كه طبق نظر شهيد مطهري آنها هم نبايد صحبت هايشان را در هرجا و براي هركس بگويند، بلكه بايد در جايي شبهه ها را بيان نمايند كه ديگران هم فرصت پاسخگويي به آنها را داشته باشند. 3ــ حفظ استقلال مكتبي: شهيد مطهري نگراني خود را درباره مسئله استقلال مكتبي در حكم آسيبي كه مي تواند انقلاب را دچار مشكل كند بيان كرده و اظهار نموده است كه از بين بردن رژيم تنها راه بقا و تداوم نيست، بلكه مهم عرضه مكتب و ايدئولوژي مستقلي است كه بتواند به صورت ستوني محكم در مسائل فكري سياسي، اقتصادي، و فرهنگي، انقلاب را استوار نگه دارد و مانع وابستگي آن به مكتب هاي ديگر شود. «من بر روي مسئله استقلال، و بالاخص استقلال مكتبي زياد تكيه دارم. ما اگر مكتب مستقل خودمان را ارائه نكنيم، حتي با اينكه رژيم را ساقط كرده ايم و حتي با اين فرض كه استقلال سياسي و استقلال اقتصادي را به دست آوريم، اگر به استقلال فرهنگي دست نيابيم، شكست خواهيم خورد و نخواهيم توانست انقلاب را به ثمر برسانيم». ايشان حتي تلفيق مكتب ها را نيز نمي پذيرد: «من به عنوان نصيحت مي گويم كساني كه اين چنين فكر مي كنند؛ يعني مي خواهند مكتب اسلام را با مكاتب ديگر تطبيق دهند و يا عناصري از آن مكتب را در اسلام وارد كنند، چه بدانند، و چه ندانند در خدمت استعمار هستند. خدمت اينها به استعمار، از خدمت آنها كه عامل استعمار سياسي يا عامل استعمار اقتصادي هستند، به مراتب بيشتر است و به همين نسبت خيانتشان به ملت بيشتر و عظيم تر. ازاين رو و با توجه به اين خطرات براي حفظ انقلاب اسلامي در آينده، از جمله اساسي ترين مسائلي كه مي بايد مدّنظر داشته باشيم، حفظ استقلال مكتبي و ايدئولوژيك خودمان است». يكي از اهداف مهم و باارزش انقلاب اسلامي ، بحث صدور انقلاب و معرفي ايدئولوژي و مفاهيم آن در سطح جهاني است. اين نكته مستلزم آن است كه جمهوري اسلامي ايران بتواند با حفظ استقلال مكتبي و براساس يك ايدئولوژي، كه همان ايدئولوژي اسلامي است، راه خود را ادامه دهد. شهيد مطهري، با بيان اين شرط، راه تداوم و حفظ انقلاب را در گرو حفظ مكتبي مي داند كه اسلامي و مستقل از ساير مكتب ها باشد. «اگر اين مكتب و ايدئولوژي، اسلامي محض باشد؛ يعني اگر استقلال مكتبي داشته باشيم، واقعاً آنچه كه از اسلام خودمان است، همان را بيان كنيم، خجلت و شرمندگي در مقابل ديگران نداشته باشيم، ما در آينده موفق خواهيم بود. اما اگر بنا بشود كه يك مكتب التقاطي به نام اسلام درست كنيم، برويم ببينيم كه فلان فرد، فلان گروه، فلان مكتب چه مي گويد، يك چيزي از ماركسيسم بگيريم يك چيزي از اگزيستانسياليسم بگيريم، يك چيزي از سوسياليسم، بگيريم يك چيزي هم از اسلام بگيريم. بعد يك آش شله قلمكاري درست كنيم و بگوييم اين است مكتب اسلام، اين براي مدت موقت ممكن است مفيد واقع شود، ولي براي هميشه نه.» 4ــ معنويت اسلامي : بر اساس ديدگاه استاد، همه جوامع به نوعي از معنويت اعتقاد دارند و اين مسئله منكر و مخالفي ندارد. حتي مكتب هاي مادي كه جامعه و رويدادهاي آن را با مفاهيم مادي تفسير مي كنند به نوعي معنويت معتقدند.51 اما مفهوم معنويت آنها با مفاهيم مورد نظر ما متفاوت است. استاد معنويت را اين گونه تعبير كرده است: «مي توان گفت معنويت در اين حد كه همه آن را قبول دارند، يك مفهوم منفي است؛ يعني منظور از آن، نبودن يك سلسله از امور است، اگر جامعه انساني و افراد آن به مرحله اي برسند كه خودپرست، خودخواه و سودجو نباشند، تعصب نژادي، منطقه اي و حتي مذهبي نداشته باشند، اين نيستي ها به عنوان معنويت به حساب مي آيند. بر اساس اين تلقي از معنويت اگر اين قيدها نباشد، در آن صورت افراد جامعه بشري همه برادروار به صورت صما زندگي خواهند كرد و صمنيت به كلي از بين مي رود». از دلايل مهم پيروزي انقلاب اسلامي، تكيه نيروهاي انقلابي به مفاهيم معنوي بود؛ مفاهيمي چون خدمت به خلق، بازپس گيري حقوق مظلومان از ظالمان، اجراي عدالت اسلامي، اجراي حدود و احكام الهي، و...؛ مفاهيمي كه شهيد مطهري آنها را اين گونه تفسير كرده است: «از جمله خصوصيات انقلاب ما، يكي اين است كه چون بر پايه ايدئولوژي اسلامي قرار گرفته، به معنويتي واقعي متكي است، نه معنويتي از آن دست كه حضرات پيشنهاد مي كنند و مي بينيم كه بطلان و ورشكستگي اش به اثبات رسيده است . در كشورهايي كه به ادعاي طرفداران اين نوع معنويت ساختگي، مالكيت وجود ندارد، بي معنويتي و خودخواهي و خودپرستي همان قدر رايج است كه در كشورهاي طرفدار مالكيت... درد معنويت بشر را سلب مالكيت به تنهايي كفايت نمي كند، عدالت اجتماعي لازم است، نه سلب مالكيت؛ زيرا اگر در جامعه اي عدالت اجتماعي برقرار نباشد، پايه معنويت هم متزلزل خواهد بود. منطق اسلام اين است كه معنويت را با عدالت، توأم با يكديگر مي بايد درجامعه برقرار كرد». اكنون اگر اهداف انـقلابي هايي كه بـا نـيتي خـاص و مـعنويتي مخصوص، انـقلاب را آغـاز كـرده اند، در لابه لاي گرد و غبار فراموشي محو شود و قداست و معنويت زمان انقلاب جاي خود را به امور مادي و قدرت طلبي و زراندوزي دهد، آنگاه اولين زنگ خطر براي انقلاب به صدا در خواهد آمد.«اگر معنويت را فراموش كنيم، انقلاب خودمان را از يك عامل پيش برنده محروم كرده ايم.» تأكيد شهيد مطهري بر طرح مسائل معنوي به شدت و حدت مسائل عدالت خواهي، نشان مي دهد كه حفظ معنويت براي مقابله با آسيب هايي كه ممكن است گريبان انقلاب را فرا بگيرد مي تواند ما را از خطرهاي احتمالي مصون بدارد. زيرا انقلاب ما، در آينده در كنار عدالت اجتماعي به مقياس اسلامي ، به معنويتي گسترده نياز دارد؛ معنويتي از آن نمونه كه در زمان پيامبر، حضرت علي(ع) و ساير ائمه(ع) وجود داشته است.معنويتي كه تحت تأثير مكتب هاي ماترياليستي كوچك و حقير شمرده شود و به سمت و سوي ماديات سوق پيدا كند باز هم نمي تواند ما را از گردباد حوادث رهايي بخشد. ¤ منابع در دفتر روزنامه موجود است.
|