(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 19 خرداد 1389- شماره 19665

باد مخالف
پاي صبحت كارشناسان در رابطه با نمايشگاه كميك استرپ «خط اول» خط اول در امتداد خطوط بعدي
قلم انداز...
نگاهي به آثار ادبي داستايوفسكي جهان انسان هاي فقير



باد مخالف

ناصر سيفي
آقا اين باد عجب پديده عجيب غريبيه. گل مسلم رو مي بره تو اوت. شوت از راه دور كه بايد بره تو باقالي ها صاف مي بره تو گل. آدمها رو هم خيلي جابجا مي كنه راستي چپ مي شه. چپي راست مي زنه چپ و راست مي زنن تو روي مردم. اون هم چه زماني؟ فرق نمي كنه. پشت تريبون، تلويزيون، پشت دوربين جلوي دوربين پشت سن چند وقتي است كه در كلينيك هم باد مي پيچه توي شاخه هاي مختلف هنري، هنرمند رو مي اندازه تو شهر و فرنگ سياسي، ويزيتور زمين و آجر رو مي اندازه تو طبقه هنري، مطرب، تهيه كننده مي شه، بازيگر، تحليل مي كنه كارگردان سينما، پنچري قطار سكولاريزم رو مي گيره، نفخ فلسفي تبديل به آرايش غليظ مي شه، قير و گوني طبله مي كنه، سقف سوراخ مي شه، پيمانكارا صف مي كشن، مسير آنتن ها به هم مي ريزه. كلاغا غوغا مي كنن صحبت بي جا مي كنن. خوب آخرش ديگه شور شد! به هر حال يقولون كه قرن ها پيش در آبخازيا گروهي از پارتيزان ها تا نزديك خاكريز دشمن جلو رفته بودند كه ناگهان، لوبيا خورده اي عنان اختيار از كف داد و عمليات لو رفت و پارتيزان ها مانده بودند كه بخندند يا گريه كنند. البته چند قرن بعد فردي كه بيماري سينما داشت قضيه را حل كرد و افاضه فرمود كه؛ باد به هر جا كه بخواهد مي وزد. حالا هم انگار اين باد دست بردار نيست چند شب پيش نمي دانم ماهواره بود تلويزيون خودمان بود فيلم ويدئويي بود به هر حال بعد از كارتون ملوان زبل يك برنامه جدي و شوخي راجع به ماضي و حال و آينده كه مجري جوان از ميهمان برنامه اش خواست در بزرگداشت پهلوانان پيشكسوت كه پوزه حريفان غرب پناه را به خاك ماليده اند افاضه كند. باز هم اين باد غريب، لابلاي نفير باد كه شيشه و در پنجره را تكان مي داد حرفهايي عجيب و غريب شنيده شد قريب به تطهير دشمن و توجيه پينوشه و سوروس بوي و كمرنگ كردن قطعنامه كه قتل نامه نبود و طبيعي بود و امداد غيبي كيلويي چند؟ با خود گفتم؛ حتما پارتيزان ها باز هم حواسشان به لوبيا نبوده است شايد هم بوده و قرار است عمدا عملياتي لو برود. آدم سر از كار اين باد درنمي آورد. مگر همين چند روز پيش نبود كه يكي ديگر از بادهاي مخالف كه كلي به اسم فرهنگ و هنر تخريب و توهين به بار آورده بود در مراسمي تطهير و قدرداني شد؟ يكي نبود بگويد كه آقاي مطرب! حضرت عزرائيل عليه السلام براي قبض روح هر فرد متناسب با اعمالش ظاهر مي شود حضور فرد مومن و صالح، بسيار زيبا و دلنشين و جلوي فرد ظالم و كافر و خائن بسيار زشت و كريه.
حضرت عزرائيل عليه السلام، ملك مقرب خداوند متعال است. آخر اينها را امثال شما به امثال ما ياد داده ايد .نمي دانم باد از كدام طرف دارد مي وزد كه نود ميليون براي قشنگ جلوه دادن چي؟ مرگ؟
اعمال ناروا، ظلم و خيانت؟ آقاي زميني چرا احكام و مباني ديني را جابجا مي كني؟ دين كه مثل تو سست نيست كه با هر بادي جابه جا بشود چه مي شود كرد از پارتيزاني كه عشق بيوك آقا داشت و مطربي كه خود را به آب و آتش مي زند تا همه را راضي كند. بابا اينقدر به خودت فشار نياور. افعال مطلوب و مذموم و بازي كردن نقش حر عليه السلام و يا نقش ابن زياد ملعون همينطوري و باري به هر جهت نيست حوالتي هم در كار است. ببخشيد از اينكه وقت شما را منقور كردم

 



پاي صبحت كارشناسان در رابطه با نمايشگاه كميك استرپ «خط اول» خط اول در امتداد خطوط بعدي

محسن حمزه زاده شريف
داستانهاي تصويري دنباله دار كه اصالتاً خاستگاهي غيرايراني دارد و با نام غربي كميك استريپ در همه جاي جا افتاده از رشته هاي هنري است كه قابليت ها كاربردي و اجرايي گسترده اي را به نمايش مي گذارد. دفتر هنرهاي تجسمي پايداري با دغدغه اصيل حفظ و تعريف و تحقيق هنر ارزشي و هدفمند كه فراتر از شرح وظايف و متذكر اساسنامه باطني علاقه مندان و تلاشگران عرصه هنر ولايي و آماده گر شيعي است، ششمين گام خود را با برنامه و تدبير و توكل به خداوند متعال با موفقيت برداشت. استقبال خوب علاقه مندان مختلف و متعدد. و مهم تر، ايجاد بستر ارتباط و تعامل هنرمندان با مخاطبين متنوع و پي گير فعاليت هاي هنري كه امكان انديشه حركت هاي پويا در اين زمينه ها را به اجرا شدن نزديكتر مي كند و ترغيب و تشويق افراد و گروه هاي مختلف كه حرفي براي گفتن در شاخه هاي مختلف هنري دارند از جمله توفيقاتي است كه جايي براي افسوس فرصت هاي از دست رفته و فرصت هاي بسياري كه مي شود به وجود آورد باقي نمي گذارد. اميدواريم با درك درست موقعيت حساس اين سرزمين انقلابي كه مايه اميد جهان اسلام و دوستداران و تشنگان فرهنگ و هنر عدالت محور و ظلم ستيز در همه عالم است گام هاي بيشتر و محكم تري را براي اعتلا و ارتقاي فرهنگ تصويري مبتني بر معنويات و معارف انسان ساز دين مبين اسلام برداريم. نمايشگاه داستانهاي تصويري دنباله دار با آثار حسن روح الامين و ميثم برزا با عنوان «خط اول» در نگارخانه چليپا ضلع شمالي محوطه حوزه هنري را ارديبهشت ماه، حال و هواي ديگري داد كه تمديد آن را در خرداد ماه 89 موجب گرديد. نكته هاي ارزشمند اساتيد و دست اندركاران هنرهاي تصويري از نظرتان گذشت اينك حرف ها و نكات ديگر از زبان حسن روح الامين و چندتن ديگر از اهالي هنر را تقديم مي كنيم. با ذكر اين مطلب كه به دليل يكدست شدن مطالب، سؤالات حذف شده اند.
¤حسن روح الامين، دانشجوي سال آخر رشته نقاشي دانشگاه هنر شاهد؛ در نمايشگاه فعلي از او سي قطع كار به نمايش درآمده كه آقاي ميثم برزا در ابعاد و نوع ارايه خاص شكل گرفته اند. روح الامين عنوان كرد: به پيشنهاد آقاي شريفي، بعضي از كارها كه داراي چند تصوير مختلف بود را «ديتيل دوبل» روي تصاوير ديگر داديم،تا هم از جهت بصري تنوع بهتري پيدا كند و هم تكنيك و لايه هاي تنيده در كار نزديكتر و دقيق تر ديده شود از جمله بافت، نوع ضربه قلم ها، حس و حال فضا و شخصيت ها كه البته اين ويژگي ها ارايه بهتر در جهت دنبال كردن داستان است براي مخاطبين.
براي بيشتر شناخته شدن و ارتقاي كيفي اين مقوله يعني داستان هاي تصويري، تبليغات و پشتيباني هايي از سوي همه دست اندركاران امور فرهنگي و هنري به ويژه مسئولين و متصديان نهادهاي هنري و رسانه هاي ديداري و شنيداري ومطبوعات بايد انجام بگيرد. اين موضوع يك تعامل دو سويه و يا بهتر بگويم چند سويه است كه لايه هاي متعددي را در بر مي گيرد. هنگامي كه در مورد پفك نمكي اين قدر تبليغ مي شود و پفك كه چيز بيهوده اي هم هست جا مي افتد. چرا براي امور واقعي و ارزشمند كه جنبه كاربردي و كاربري فوق العاده هم دارند سرمايه گذاري و تبليغ نكنيم. به هر حال تبليغات خوب خيلي مي تواند در فراهم كردن بستر و موقعيت هاي فرهنگي و هنري، موثر عمل كند. فعاليت جنبي اين نمايشگاه از خود آن مهمتر است. بايد كار رسانه اي جمعي كرد. اين گونه هنري، ظرفيت بالايي را در پيام رساني دارد اگر نهادها و مديران اجرايي براي توليد اين آثار ترغيب شوند، تعداد كتاب هاي كميك استريپ بيشتر مي شود و اين يعني چرخه داستانهاي تصويري را به حركت در آوردن. وقتي تيراژ و انواع اين كتاب ها بالا مي رود در سليقه عمومي جامعه به ويژه نسل جوان كه آماده جذب شدن به سمت الگوهاي مختلف است، تأثيري مثبت و هدف گذاري شده مي گذارد. يعني ما خواسته ها و تمايلات طبيعي افراد جامعه خود را در مسير نمونه هاي ارزشي و انديشمندانه كه در قالب تصاوير زيبا و جذاب روايت مي شود، قرار مي دهيم و اين مسير به صورت مقطعي جواب نمي دهد. استمرار و هماهنگي و حمايت مستمر و ارتباط متقابل افراد مسئول ذيربط با بدنه تخصصي اين رشته كارساز و تأثيرگذار مي تواند گوشه اي از بضاعت حجيم ما را پرده برداري كند. دوستان زيادي مثل من هستند كه استعداد و آمادگي ورود به فضاهايي اين چنين را دارند.
¤ ميثم برزا دانشجوي سال آخر رشته نقاشي دانشگاه هنر شاهد؛ داستانهاي تصويري دنباله دار يا به اصطلاح كميك استريپ، مي دانيد كه قبل از سينما وجود داشته. يعني قبل از اينكه صنعت سينما به وجود بيايد اين رشته هنري تخصصي جاي خود را در مطبوعات و نشريات باز كرد و جا افتاد. پس از مدتها كه كتابهايي در اين زمينه چاپ و برخي از آنها به واسطه اقبال عموم، معروف گرديد با اختراع دوربين فيلمبرداري كشف سينما و تجربه هاي مختلف در زمينه نمايش فيلم، كم كم فكر استفاده از اين داستانهاي تصويري معروف و تبديل آنها به فيلم سينمايي مورد توجه قرار گرفت و استوديوهاي بزرگ فيلمسازي از قابليت هاي متعدد و متنوع كميك استريت استفاده كردند و فيلم هاي مختلفي هم با اين تكنيك ساخته شد. نزديك بودن شيوه «استوري برد» به كميك استريپ از همين ارتباط ناشي مي شود. در سينماي ايران آنقدر كه به فيلمنامه اهميت مي دهند به تصاوير و طراحي هاي قبل از توليد فكر نمي كنند كه بسياري از معضلات و معماها را مي تواند حل كند. در نمايشگاه حاضر ما مخاطبان مختلفي داشتيم. خيلي خوب استقبال شد. در ميان بازديدكنندگان از نمايشگاه افراد دست اندركار فيلم و سينما هم بودند. هنوز هم مي آيند و اظهار علاقه و تمايل به ارتباط متقابل مي كنند.
مي خواهم بگويم زمينه مناسب است. حال از اين زمينه مساعد چه استفاده اي مي خواهيم بكنيم و چه برنامه هايي براي آن خواهيم داشت بستگي به تعامل منطقي افراد تصميم گير هنري با افراد با تجربه داستان هاي تصويري است يعني يا اين قابليت هاي گسترده و توانايي هاي متنوع مورد توجه و عنايت و بهره برداري قرار مي گيرد كه بسيار نتايج خوبي به دنبال خواهد داشت و يا اينكه طبق معمول، كاري اساسي و قدمي درست برداشته نمي شود كه اين گونه رفتار، شايسته جامعه اي اين چنين نيست كه اين همه نيازها و خواسته هاي معقول و منطقي آنان را مي شود به وسيله همين تصويرسازي هاي جذاب، پاسخ داد. درغير اين صورت انزوا و دلسردي همين تعداد نيروهاي علاقه مند و فعال را به دنبال خواهد داشت كه انصافا، مطلوب و موجه نيست. الان بسياري از برنامه هاي كانال هاي مختلف تلويزيوني در همه جاي جهان و بسياري از نشريات بين المللي در كشورهاي مختلف، از قابليت هاي متنوع تصوير و مصورسازي داستانها، بهره مند هستند و برنامه ها و اهداف خود را به زبان تصوير، تبليغ و تلقين مي كنند اما هنوز در سرزمين ما، حركتي جدي و اميدوار كننده دراين زمينه كه فراگير باشد، مشاهده نمي شود.
اين سو و آن سو، حركت ها و جرقه هايي هست، اما مثل حلقه هاي بريده از هم و بدون ارتباط و آينده، به سختي نفس مي كشند. با اين حال اميدوارم روزهايي برسد كه شاهد عملي شدن وعده ها و تشويق ها و ترغيب ها باشيم. مهم گام هاي درست اول است كه با برنامه و محكم و مستمر برداشته شوند.
¤ استاد سعيد رزاقي پيشكسوت در زمينه داستان هاي تصويري؛ فقط مي توانم بگويم كه كميك استريپ در تهران نيست در همه شهرهاي ايران، استعدادها و افرادي كه تجربه خوبي در اين زمينه دارند، بايد ديده شوند. ديگر اينكه به داستان اين مقوله هم توجه شود.
يعني در زمينه داستان براي كميك استريپ يا تصويرهاي دنباله دار، ضعف داريم و افرادي كه براي اين رشته هنري بتواند داستانهاي مناسب و جذاب و داراي پيام هاي دروني بدهند، زياد نيستند. خيلي كم، افرادي كم و بيش به داستانهايي اين گونه مي پردازند و بهتر است افرادي كه علاقه دارند به داد اين موضوع برسند. مي دانيد كه داستان كميك استريپ با داستان هاي ديگر تفاوت هايي دارد حتي با فيلمنامه هم فرق مي كند. وجوه تشابه هست اما تفاوت ملموس هم دارد. اي كاش هنرمندان اين رشته آستين بالا بزنند و به عنوان نويسنده كميك استريپ واردگود شوند.
¤ عبدالمجيد قديريان، نقاش، طراح صحنه و تصويرساز؛ خيلي خوشحال شدم، چون سال هاست دنبال اين مقوله بودم. در مجامع زيادي مثل دانشگاه ها برنامه گذاشتيم، صحبت كرديم و خواستيم كه واحدهايي را به اين رشته اختصاص بدهند. البته موانع زيادي هم بر سر راه هست، چون تزريق شغلي براي اين رشته وجود ندارد اما اميدوارم در سالهاي اخير با رشد سينماي ديجيتال كه شيوه قديمي جواب نخواهد داد و كار شديداً يك كار گروهي خواهد بود. ديگر كارگردان و فيلمبردار نمي توانند به صحنه بروند و كار را دنبال كنند. گروه هاي متخصص لازم است. همان طور كه گروه هاي كامپيوتر ويژوال افكت و انيميشن نياز دارد به همان نسبت عنصري به نام استوري برد هم مي خواهد. نه به آن معني كه پلان ها طراحي شود بلكه در نوع نگاه ويژوالي و اجراهاي ويژوالي و در خيلي از زمينه ها مي تواند كمك حال بسيار خوبي براي سينما باشد. اميدوارم كه نمايشگاهي اين چنين مورد توجه مسئولين قرار بگيرد و پي گيري كنند و شغل يابي براي سينما انجام بگيرد چرا كه در غير اين صورت اين رشته و علاقه مندان آن مضمحل خواهند شد. سينماي ديجتيال به شدت به اين رشته نيازمند است. اين دوستان علاقه مند كه بنده در اين نمايشگاه كارهاي بسيار خوبي از آنها ديدم بايد تعدادشان بيشتر و در مدت كوتاهي بتوانيم يكي از ابزارهاي سينماي مدرن و سينماي ديجيتال را داشته باشيم اميدواريم قدرت طراحي، فضاسازي، شناخت لنز، و توان ايجاد ارتباط با طراحي تصاوير از ويژگي هايي است كه با نگاه سينمايي به آثار آقايان روح الامين و بزرا خوشبختانه با قدرت و قوت در كار اينها وجود دارد. بستر بسيار خوبي است به ياري خداوند اگر يك كار سينمايي يا تلويزيوني ديجتيالي به بنده پيشنهاد شد كه طراحي صحنه بكنم، حتماً سراغ اين دوستان خواهم آمد و از توانايي و قابليت آنها استفاده خواهم كرد. مي شود گفت سينما به خاطر اينكه با اقتصاد سرو كار دارد بي رحم است. تعريفي كه ما از استوري برد ارايه مي دهيم مهم است. اگر براي پيدا كردن زواياي خوب و يا قوام دادن تصوير به اين مقوله نگاه كنيم، خيلي مطلوب نيست اما اگر به عنوان ابزاري براي پايين آوردن هزينه ها كه مي تواند با ارايه به نقشه ها، كروكي و طراحي هاي كليدي، تكليف كار ما را روشن تر كند، خوب اين نگاه منطقي و به قابليت آن نزديكتر است. من در فيلمهايي كه كار كردم، همين اتفاق افتاد يعني با استوري برد، هزينه ها راپايين آوردم. يعني بيشتر از آنكه كمك به فيلمبردار يا نورپرداز باشد، به درد و داد توليد مي رسد و دست تهيه كننده را مي گيرد. البته فكر مي كنم آينده روشني در اين زمينه ها دارد فراهم مي شود و سينماگران رويكرد خوبي به تصويرسازي هاي داستاني، كميك استريپ و استوري برد حرفه اي خواهند داشت.
¤ مرتضي اسدي، نقاش، تصويرساز، كارشناس حرفه اي هنرهاي تجسمي: نمايشگاه خوب، بسيار پربار و موثري ديديم كه هم در اين دوهنرمند جوان يعني آقايان روح الامين و ميثم برزا مي تواند تاثيرات خوب و اميدواركننده اي بگذارد و هم يك راه حرفه اي و برنامه دار پيش روي دانشجويان هنري قرار مي دهد. از برگزاركنندگان اين نمايشگاه تشكر ويژه مي كنم. با اينكه سن اين دو هنرمند جوان است و در سالهاي دفاع مقدس حضور نداشته اند اما با مراجعه هوشمندانه به آرشيو تصاوير و عكس و گزارش هاي موجود، انصافا در فضاسازي و ايجاد حال و هواي مطلوب و مناسب آن جغرافيا و مقاطع ويژه، خيلي خوب كار كرده اند. با ديدن تصويرسازي هاي اين دو هنرمند، آدم فكر مي كند كه در خط مقدم حضور داشته اند و اين توفيق كمي نيست و از علاقه وحرفه اي بودن اين دو جوان مستعد و پرتلاش حكايت مي كند. بدون تعارف و جسارت به توانايي هاي ديگران بايد بگويم كه قوت طراحي تا اين حد را در كميك استريپ نداريم، حداقل در زمينه جنگ من نديده ام كه به اين قدرت كسي بتواند كار كند. اميدوارم اين نمايشگاه و آثاري اين چنيني هم درمسير چاپ كتاب قرار بگيرند و هم فيلم هاي كوتاه از اينها ساخته شود. هردو در زمينه اي متفاوت كار كرده اند؛ برزا به فضاي ادوات و مكانيزم مورد استفاده در جنگ پرداخته است مثل هواپيماها و دستگاههاي مختلف، اما كارهاي روح الامين به حس و حال و عواطف بيشتر پرداخته و مسئله تداعي معاني را پشت اتفاقات و تصاوير را مدنظر قرارداده، هرچند برزا هم از حس و حال غافل نبوده اما شايد لازمه پرداخت يك هواپيماي جنگي، حس و حال متفاوتي از يك صحنه كه رزمندگان در آن حضور دارند برخوردار باشد. به هرحال نتيجه كار اين دو عزيز دانشجو خيلي خوب، تاثيرگذار و براي همه به ويژه افرادي كه با داستانهاي تصويري دنباله دار يا همان كميك استريپ سر و كار دارند قابل تأمل و استفاده است.
آرزوي توفيق بيشتر و پيشرفت براي روح الامين و برزا و همچنين همه دانشجويان علاقه مند كه آينده تصويري ما را پربارتر خواهندكرد.
مدرس، از دست اندركاران رشته كميك استريپ: كارهاي خوبي از اين دو هنرمند ديديم. اي كاش كه كارهاي شخصي تر، طراحي و اسكيس هايي كه ذوقي و شخصي هستند را هم شاهد بوديم. فكر مي كنم با توجه به قابليت هاي خوبي كه دراين آثار هست، قدري يكنواخت به نظر مي رسد. اگر آن كارهاي شخصي تر هم در اين نمايشگاه استفاده مي شد، فكر مي كنم تنوع بهتري پيدا مي كرد. در مورد فراگيرنبودن اين رشته هنري بايد بگويم كه مردم جامعه ما خيلي به تصوير به معناي تخصصي كلمه بهاي لازم را نمي دهند. نمي دانم شايد ايراد به افراد مسئول و رسانه ها برمي گردد و يا كم كاري هنرمندان و علاقه مندان فعال اين رشته. البته علاقه تنها نمي تواند تقويت و تداوم اين رشته را به وجود بياورد. سياست گذاري، برنامه ريزي و حمايت هم مي خواهد. ما بايد از دوران كودكي با تصويرها و قطعات مختلف كه مناسب با سن و سال ما تغيير و تقويت مي شود، آشنا شويم.
¤ دانش اشراقي، از افراد باتجربه در زمينه كميك استريپ: كار بچه ها را خيلي خوب ديدم، زحمت كشيده اند، خوب كار كرده اند. اما صرف برپايي نمايشگاه كافي نيست كه بعد از نمايشگاه چند مصاحبه و تمام. متاسفانه افرادي كه دراين زمينه مدير و مسئول هستند غالبا از مسيرهاي سياسي به مديريت مي رسند. كارشناس و دلسوز اين زمينه هاي تاثيرگذار و حساس نيستند. يعني برنامه يا استراتژي كه در ساخت يك بنا يك ساختمان به كار مي برند، مي خواهند در هنر و يا همين كميك استريپ، به كار ببرند. خوب اين معضل چرخه اقتصادي كار را هم لنگ مي كند. وقتي كارشناس دلسوز بالاي سر يك مجموعه تصويرساز نباشد، ممكن است به جاي يك يا چند طراح تصويرساز باتجربه كه تخصص هاي مختلف در زمينه هاي تعريف شده تصويرسازي دارند، از افراد آشنا و فاميل يا رفقاي خود بياورد و با يك توجيه نسبي از كار آنها استفاده كند. خوب نتيجه كار معلوم است چه مي شود. با اين كار عده اي كه كار كرده اند، تجربه دارند، علاقه مند هستند، از كار بركنار مي شوند، به بهانه هاي مختلف! بنده از سال هفتاد در اين زمينه كار كرده ام. همين چند وقت پيش نزديك سه ماه روي پروژه اي براي يكي از مراكز هنري كار كرديم. نزديك شب عيد گفتند بفرماييد ما بودجه نداريم. حال آنكه بي محابا خرج مي كنند، كاغذ خرج مي كنند، رنگ خرج مي كنند، هزينه هاي زيادي را مصرف مي كنند اما اين هزينه ها خرج بچه هاي مربوط به اين رشته نمي شود. اما در جاي ديگر كاري كه صدتومان بايد پرداخت هزينه بشود مي خواهند با چهل تومان كار را جمع كنند. يعني مي روند اگر از كنار خيابان هم شده افرادي كه با قيمت پايين كار مي كنند پيدا مي كنند و به كار مي گيرند يعني آن ريخت و پاش و اين مثلا صرفه جويي بحث ماركتينگ و مديريت را از اساس زيرسؤال مي برد.
¤ سيدحميد شريفي آل هاشم، مسئول برگزاري نمايشگاه، گرافيست، كارشناس هنري فرهنگي: همانطور كه مي دانيد نام كميك استريپ مانند بسياري از نام هاي ديگر كه عنواني دو كلمه اي و تركيبي است شايد با شكلي كه امروز مي شناسيم، شايد ارتباط چنداني نداشته باشد. معناي كميك ما را به سمت مفاهيم طنز و كمدي و از اين قبيل مي برد. استريپ هم كه مسير و امتداد را تداعي مي كند يعني داستان كميك دنباله دار اما خوب در خيلي جاها اين داستان هاي تصويري اصلا كميك نيستند. مثل همين نمايشگاه. علت اينكه اين اسم روي اين شيوه از تصويرسازي مانده است، برمي گردد به زماني كه اين عرصه شكل گرفته است. به هرحال وقتي كه نگاه مي كنيم مي بينيم كه اين رشته هنري، قابليت و كاركردهاي گسترده و موثري دارد كه خيلي تخصصي به عرصه هاي ديگر هنري نزديك مي گردد. در حال حاضر كميك استريپ خيلي پردامنه تر از اوايل كار خود كه پيش از سينما شروع شده حضور دارد و عرصه تاثيرگذاري متقابل بين طراحان و تصويرسازان و سينماگران شده است. در كميك استريپ، قصه و بيان تصويري به عنوان دو محور اصلي نمود دارند كه هردو هم از اهميت برخوردار هستند. شايد بتوان اين بخش از هنرهاي تجسمي را يك سينماي كوچك و قابل انتقال دانست كه همه جا مي تواند در دسترس باشد. كميك استريپ يا داستانهاي دنباله دار ظرفيت بسيار بالايي انتقال مفاهيم مختلف در ابعاد فرهنگي، آموزشي و علمي ادبي به خصوص قصه هايي كه جنبه تاريخي و علمي تخيلي دارند قبل از آمدن سينماگونه داستانهاي تصويري دنباله دار كه قصه اي تاريخي علمي و تخيلي داشتند زياد كار شده اند. حال اگر ما به عنوان يك رشته يا بستر بنيادين به داستانهاي تصويري دنباله دار نگاه كنيم، هم فرهنگ و مشاغل و مناصب مختلف را مي توانيم با زبان تصويري كه حاوي پيام و جهت دهي سالم و مناسب است تعريف و تصوير كنيم و هم با برنامه و تعريف و سياست گذاري مطلوب براي اين رشته بسيار با قابليت، مي توانيم خوراك و مواد اوليه مناسب را براي سينما آماده كنيم.
بنده وقتي علاقه مندي و استعدادهاي درخشان و پرتلاش را مي بينم كه تا چه اندازه اي مي توانند يار و ياور هنر و فرهنگ اين مرز و بوم باشند، از غفلت و كوتاهي افرادي كه مي توانند كاري بكنند اما قدمي مناسب برنمي دارند، متأسف و متاثر مي شوم. اما به هرحال اميدوارم سليقه ها، دقيقه ها را از بين نبرند. رويكرد و نشانه گذاري ديگري كه در برگزاري اين نمايشگاه داشتيم، پيوندزدن آموزه هاي دانشگاهي و فضاهاي آموزشي و آكادميك با عرصه هاي حرفه اي هنر در جامعه مدنظر بوده است كه دانشجويان بتوانند با ورود به جامعه حرفه اي هنر حرف و آثار خود را ارائه كنند و توانمندي هاي خود را محك زده و ارتقا بدهند. چون اين عرصه شايد خيلي براي همه افراد از جمله متصديان امور هنري، آشنا و ملموس نباشد. اين نمايشگاه بهانه و فضاي خوبي را براي مرتبط شدن افراد مختلف در زمينه هاي متعدد و متنوع را فراهم كرده است.
حرف آخر خطاب به گوشهاي شنوا و افرادي كه دغدغه هنر انقلاب و هنرهاي تجسمي كشور را دارند. ما كاستي هاي فراواني داريم و كارهاي بسياري بايد انجام بگيرد. شايسته است داستان شكل گيري انقلاب اسلامي به زبان داستانهاي تصويري دنباله دار تمهيدبندي، طراحي و اجرايي شود. در دفاع مقدس هم اين نياز به شدت ديده مي شود. نهادها و سازمان هايي كه به نام امام راحل(ره) با بودجه و امكانات قابل توجه هستند كه متاسفانه دراين زمينه ها قدم مناسبي برنمي دارند. رسانه هاي جمعي هم متاسفانه خطي عمل مي كنند يعني خبرنگاران و افرادي كه بايد پيگير و فعال باشند در تهيه گزارش از فعاليت هاي هنري به خصوص فعاليت هاي هنري ارزشي كه با انقلاب اسلامي و دفاع مقدس هشت ساله نسبت دارند، خيلي خوب عمل نمي كنند. روابط غلط و تعامل و ارتباط متقابل بين نهادها و رسانه ها اينها را از وظايف اصلي خود دور كرده است. هرجا كه فايده داشته باشد و تأييد شده افراد خاص باشد، اخبارش انعكاس پيدا مي كند. اين عارضه پسنديده اي نيست. ما به جاي پرداختن به ارزش ها مشغول امورات خود و محدوده رياست محدود و ناپايدار دنيايي شده ايم. فرصت چنداني نداريم اما اگر موانع بيهوده سليقه اي را كنار بگذاريم و به دقايق بپردازيم آن موقع خيلي از طرح ها و قابليت ها تبديل به پروژه عملي و اجرايي مي گردد. همه در قبال نسل فعلي و نسل آتي مسئول و مؤظف هستيم. انقلاب و دفاع مقدس گنج هاي بسيار ارزشمندي هستند كه در صورت رفتن و عبور از مسير صحيح قابل كشف و بهره برداري مي گردند

 



قلم انداز...

جواد نعيمي
چنين فرموده است مولانا «سيدالكتاب» در كتاب شريف «صفه الاقلام» كه چون در عالم، قاعده بر خلق قلم نهادند، في الجمله آن را به صور عديده و انواع غريبه منقسم گردانيدند. و از همان روزگار، هر كاتبي برحسب كار و منوال حال، نوعي از آن انواع را اختيار و انتخاب كرد. پس به اين سبب است كه مي بيني نوشته اي با قلم رنگين و ديگر نوشته با قلمي سنگين، عبارت مي پردازد. و هم بدين علت است كه قلمي عريان بر كوي كاغذ مي دود و قلمي ديگر با حجاب، در برزن و خيابان مي خرامد. و همين است كه نظاره مي كني قلمي در صراط رحمان مي دود و قلمي بر سبيل شيطان! قلمي بر مدار «داد» مي چرخد و قلمي بر محور «بيداد»! قلمي، هرچه سياهي به عيان بيند، آن را قلم كند، و قلمي، خود «قلمه» تباهي گردد. قلمي خودكار است و قلمي نابكار! قلمي خودنويس است و ديگر قلم، ديگر نويس!
هيچ ننگريسته اي كه قلمي به «سياه سرفه» مبتلاست و قلمي به «سپيد عطسه»؟! قلمي يار محروم است و قلمي سوار مظلوم! قلمي فواره بلند است و ديگر قلم، قداره بند! قلمي بيدارگر است و قلمي خواب آور! قلمي بوي گل مي دهد و قلمي بوي مل! قلمي آفتاب را مي ستايد و قلمي سايه را مي پايد! قلمي روان نويس است و قلمي مشكل نويس!
قلمي، خوش آواز است و قلمي شامه نواز! قلمي، قوي ادراك را برگرده دارد و قلمي نسيم افلاك را مي گريزاند! قلمي مبتلاي «عفونت مغز» است و ديگر قلم، همدم «معاني نغز»!...
و اين همه را بر شمردم تا تو را معلوم گردانم كه عنان انديشه، به هر نبشته و هر صاحب قلمي، نشايست سپردن!

 



نگاهي به آثار ادبي داستايوفسكي جهان انسان هاي فقير

محمد طالبي
در رمان «تحقيرشدگان وجريحه داران» پرنس و الكوفسكي برخلاف انسان زير زميني كه نامجهول است معمولا افكارش را پنهان مي كند. در آثار داستايوفسكي هرگاه شخصيتي انزواجوو بريده از اصول انسان گرايانه تصوير مي شود اصول اخلاقي نيز حضور دارند. اين اصول اخلاقي به سياق هاي گوناگون در مي آيند اما هميشه هستند. اگر ورشكستگي اخلاقي فلسفه «انسان زيرزميني» در نتيجه گيريهاي افراطي او متجلي مي شود؛ خوي غارتگري و فردگرايي سودانديش و الكوفسكي از طريق تضاد ميان اين خصلتها با اصول كرداري كاملاً متفاوتي كه در شخصيتهاي رمان تحقيرشدگان و جريحه داران وجود دارد نمايان مي شود؛ عامل اخلاقي را باز مي توان در چهره پردازي اسويد ريگايلوف خود مدارومرتد در جنايت و مكافات مشاهده كرد. چرا كه ريگايلوف هيچ اصول اخلاقي قائل نيست. وي كه از درون خالي است خود را در بن بستي معنوي مي يابد. در اينجاست كه توجهش به زندگي ديگران و البته سونيامارملا دووا جلب مي شود. اين توجه شخصيتش را عوض نمي كند اما از بي اخلاقي اعمالش مي كاهد. داستايوفسكي تصوير عميقي از خودمداري و پندارهاي ضد بشري شخصيت انزواجو بدست مي دهد و در عين حال اعتراض و فردگرايي كه ريشه در حس تند از ستم اجتماعي دارد را تصوير مي كند. مهمترين عامل در ساخت اخلاقي روديون راسكولينكوف، درست برخلاف ذهنيت خودمداران از طريق زنداني بودن در حصار «من» خويش و يا بي تفاوتي به رنج هاي ديگران تعيين نمي شود بلكه دردريافت دردآلود و عميق وي از دردهاي انساني تجلي مي يابد. شخصيت راسكولينكوف خود يكي از جمله تحقيرشدگان و محرومان است. اما عذاب روحي و اندوه او تنها ناشي از دشواري شرايط زندگي خود و خانواده اش نيست بلكه همچنين ناشي از وضعيت دشوار زندگي ديگران نيز است.
دانشجوي فقير راسكولينكوف، سرشار از ترحم و شفقت به خاطر رنج هاي ديگران است؛ و در تحمل آلام ديگران بيشترين بار ممكن را بردوش مي كشد. كمال مطلوب عقايد و ديدگاه راسكولينكوف، ناپلئون است. كسي كه به آساني قوانين معمول را شكست. راسكولينكوف باكشتن پيرزن رباخوار بيش از هر چيز درپي آن است كه نامعمول بودن خود را ثابت كند. مسئله چندان هم بر سر پول نبود. حقارت اجتماعي او مسبب شفقتش نسبت به ديگران مي شود. عذاب هاي اخلاقي او و ترسيم شر اجتماعي كه پس از پايان مصاف او با جامعه همچنان دست نخورده باقي مي ماند ورشكستگي انديشه قهرماني گري و طغيان هاي آنارشيستي عليه بي عدالتي را نشان مي دهد. وصف عذابهاي روحي راسكولينكوف با تصاوير خردكننده اي كه فاجعه زندگي مردم عادي را آشكار مي سازد به تناوب همراه است و از همين روست كه كلمات راسكولينكوف خطاب به پورفيري پتروويچ بازرس كه مي كوشد او را به تسليم و قبول مكافات خود وادارد رنگ و بويي چنان نيرومند و پرطنين دارد.
در آثار دهه هاي داستايوفسكي، تصويرگري آشفتگي و پليدي و نيز غور در مسئله انزواگزيني فرد به مثابه پديده اي عادي در زندگي جايي مهم مي يابد. او نه تنها به شكل هاي خاص روي دادن اين پديده ها كه نيز به اهميت كلي انساني آنها توجه داشت. زشتي واقعيت اجتماعي و بالاگرفتن اختلافها در رمان «ابله» 1868 بوضوح نشان داده مي شود. انديشه اصلي «ابله» نشان دادن يك شخصيت زيباي مثبت است. اما اين طرح از دريافت عميق او از ناهماهنگي هاي زندگي بر مي خاست كه داستايوفسكي بدون تشريح تكامل تضادهاي زندگي، تشريح هر آنچه نامطلوب است و پرنس ميشكين شخصيت اصلي كتاب، با آنها سر و كار مي يابد، با آن روبرو نمي شود. در رمان ابله، تقابل پيچيده اي از ستيزها و توطئه هاي مختلف وجود دارد و در آن برخوردهاي ناگزيري در مي گيرد كه برپايه برخورد منافع شخصيتهاي رمان و قدرت احساساتشان قرار دارد. حسابگري خشك و بي عاطفه، طمع تاجرانه و نگراني براي حيثيت نخبگان جامعه، با شعله شوري سركش و اصيل درمي آميزد و اگر پريشاني و انزواي روحي مردم گسترش مي يابد دقيقا از آنروست كه حرص و خودپرستي همه جا را اشغال كرده است. داستايوفسكي- «ميشكين» را به گونه اي مظهر فروتني و فراست معنوي تصوير كرده است. مهرباني او منفعل نيست. از شور و تلاطم زندگي جدا نيست بلكه همواره در كارو درگير است. قهرمان رمان از عشق به مردم، خاصه به آنانكه در موقعيت دشواري از زندگي قرار دارند سرشار است شخصيت او خواننده را به ياد دون كيشوت مي اندازد كه خير مردم را مي خواست اما كسي ذره اي او را نمي فهميد. اما اقدامات ناموفق قهرمان رمان، به معني آن نيست كه اين چهره ادبي به مثابه تعميمي هنري با شكست روبرو شده است. داستايوفسكي بر آن بود كه جاذبه يك آدم نازنين را نشان دهد. اما او، همراه با خصوصيات روشن اين شخصيت ناتواني هاي وي را نيز به مخاطب نشان مي دهد كه اين نه تنها منطق جاري زندگي را باز مي تاباند كه نشانگر خردمندي هنرمندي بزرگ نيز هست. فراست حيرت آور داستايوفسكي در حين نگارش رمان ابله كم نظير است. او بي ثمري كوششهاي قهرمانش را دريافت و اين شكست را با صداقتي عميق ترسيم نمود. اگر جنايت و مكافات بازتاب ورشكستگي اخلاقي و اجتماعي عصيان فردگرايانه است رمان ابله نشان دهنده شكست نيات خيرانسان تنها و سرشار از رحمت و گذشت است. حس نابساماني و آشفتگي در اوضاع اجتماعي در دوران آخر زندگي و كار داستايوفسكي باقوت هرچه بيشتري آشكار مي شود و در عين حال ترسيم وي از انزواي فردي و ضد و نقيص هاي جهان دروني انسان گسترده تر و پيچيده تر مي شود. در رمانهاي «جوان خام» 1875- و «برادران كارامازوف» 1879- 1880 اين مسئله به خوبي در هم تنيده و تصوير آشفتگي اجتماعي در توصيف خير و شر در روح مردم محو مي شود. داستايوفسكي در توصيف آركادي دولگوروكي قهرمان اصلي رمان جوان خام روحي معصوم را برگزيد اما در عين حال ظرفيت بالقوه دهشتناكي را براي تباهي و فساد به او بخشيد. داستايوفسكي با نيروي سرشار ادبي خود و تركيبي از بسياري گرايشهاي پراهميت كه در دوران تكامل ادبي نويسندگي اش وجود داشت توانست تفسيرهاي فلسفي از مسائل اجتماعي را در بسياري از آثارش عاملي مشخص سازد و به عمق استثنايي سوق بدهد. او در سراسر طول حرفه ادبي اش تحت تاثير فكر نظام عادلانه اجتماعي بود. منطق راستين نمايش ادبي واقعيتهاي اجتماعي كه در آثار وي جلوه مي كند انسان را به اين شناخت رهنمون مي سازد كه رشد وسيع شخصيت والاي انساني، اتحاد وي با ديگران و برادران واقعي انسانها، تنها پس از آفريدن چنان ساختار اجتماعي كه يكي از عناصر آن ادراك اصل «همه چيز به نام انسان و در راه خير انسان» باشد، تحقق پذير است. والاترين آثار داستايوفسكي سهمي عظيم در گنجينه فرهنگ روسي و جهاني دارند.
اين آثار كه عميقا با افكار انسان گرايانه درآميخته اند توجه خوانندگان را بامليت هاي گوناگون و از كشورهايي مختلف معطوف خود ساخته اند. خوانندگان در سراسر دنيا آثار فيودور داستايوفسكي و سهم والاي او را در تكامل بشريت در راستاي غور در جهان ادبيات پاس مي دارد و قدر مي شناسند.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14