(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 22  خرداد 1389- شماره 19667

شما به دشواري مي توانيد به اين دايره نفوذ كنيد!
تو اگر ما نشوي خويشتني...
حركت به سوي بلوغ فكري
كرسي هاي آزاد انديشي خودش اصالت دارد!



شما به دشواري مي توانيد به اين دايره نفوذ كنيد!

فرشيد دلجو
افشين ميرزايي

وحيد يامين پور، هم از آن جهت كه مجري برنامه هاي ويژه و مناظرات صدا و سيما بود، و هم به خاطر وجهه علمي و كثرت مطالعات اش، از كساني بود كه مصاحبه با او را در دستور كار قرار داده بوديم. او كه سال ها تدريس درس فرهنگ و تمدن اسلامي و نيز معاونت پژوهشي دانشكده خبر را برعهده داشته است، مشغول تدوين رساله دكتري خود در حقوق جزاست. كارشناس- مجري برتر شبكه جوان راديو در سال 84 و مدير سابق دفتر مطالعات اجتماعي- فرهنگي وزارت كشور، در مصاحبه اي كه با او در ساختمان شبكه 3 سيما داشتيم، حرف هايي بسيار شنيدني درباره كرسي هاي آزاد فكري مي زند، كه نشان از نگاه عميق او و آشنايي اش به مسائل دانشگاه ها دارد.
¤ تعريف و ويژگي هاي كرسي هاي آزاد فكري در دانشگاه ها از نظر شما چيست؟ (تفاوتي بين كرسي هاي آزاد فكري، آزادانديشي و نظريه پردازي قائل هستيد؟)
تلقي من از كرسي هاي آزاد فكري اين است كه اين كرسي ها يك سطح دانشجويي از كرسي هاي نظريه پردازيست. كرسي هاي نظريه پردازي يك بحث عميق علمي- فلسفيست كه نيازهاي ما را در توليد علم بومي و اسلامي برآورده كند. در واقع يك واكنش فعال است در مقابل حجم گسترده اي از نظريات ترجمه اي در فضاي علمي كشور و بخصوص در حوزه علوم انساني.
شما مطلعيد كه تقريبا در حوزه علوم انساني در كشور، بخصوص در رشته هاي مادر و مولد، مثل جامعه شناسي، اقتصاد، روانشناسي در سيطره نظريات ترجمه اي هستيم. وقتي رشته هاي مولد در چنبره نظريات ترجمه اي باشند رشته هاي توليدي هم قطعا چنين هستند. مثلاً شما ديگر نمي توانيد از رشته مديريت انتظاري داشته باشيد. چون مديريت يك علم چهارراهي است كه از اقتصاد و جامعه شناسي و روان شناسي و... تغذيه مي كند. پس اين رشته هم در حوزه نظريات ترجمه اي قرار مي گيرد.
اگر با خودمان صادق باشيم. اوضاع علوم انساني در ايران بسيار اسفناك است. در واقع كرسي هاي نظريه پردازي يك واكنش فعال نسبت به همين اتفاق است. كه متفكرين ما با دغدغه و تعهد نسبت به مباني بومي و ديني خود بيايند و توليدنظريه كنند. اين يك سطح عميق و بالا از كرسي هاي نظريه پردازي است. كه البته نبايد به آن نگاه سياسي داشت و يا اصلا نبايد در به ثمر نشاندن آن عجله كرد. چون اين يك اتفاق زمان بر است و نظريه پردازي يك كار از توليد به مصرف نيست. اينگونه نيست كه شما به فردي پولي بدهيد و او براي شما نظريه توليد كند. نظريه پردازي مباني و روشهاي خودش را دارد و بسيار زمان بر است.
حال ما مي توانيم يك سطح پايين تر بياييم و سطح كرسي هاي نظريه پردازي را در حوزه دانشجويي بياوريم. با يك نگاه ديگري، يعني ما در اين كرسي ها نمي خواهيم مثلا توليد نظريات كلان علوم انساني كنيم، به دنبال نتايج ديگري هستيم. اتفاقاً اينجا نتايج مي تواند سياسي باشد. به اين معنا كه دانشجويان به جاي اينكه هيجانات دوران جواني و آرمان خواهي خود را از طريق غيرمتعارف بروز دهند، در مباحثات علمي و دانشجويي شركت كنند. طبعا در فضاهاي دانشگاهي اولين اثر اين بروز در حوزه سياسي است.
چون شما مي دانيد خيلي از مواجهه هاي دانشجويي از نوع رواني است. و يا كينه توزي بي اساس است. علت آن اينست كه ما فضاي گفت وگو را هنوز فراهم نكرده ايم. لذا اين فضا بايد فراهم شود. كلاس هايي كه اساتيد در آن كلاسها اجازه بحث و گفت وگوي آزادانه به دانشجويان مي دهند، تنشهاي سياسي كمتري نسبت به كلاسهاي بسته تر دارد.
من فكر مي كنم دانشگاه ها خط اول تحقق آزادي بيان در ايران هستند. و تاكيد مقام معظم رهبري بر كرسي هاي آزادانديشي دانشجويي در واقع اصرار ايشان بر اين خط مقدم است. انجام وظيفه صحيح دانشگاه بر تحقق آزادي بيان است. مثلاً شما نبايد انتظاري كه از دانشگاه داريد را از تلويزيون هم داشته باشيد. ما نسبت به تلويزيون و راديو هم مقايسه هايي را داريم. مثلا حدود و مرزهاي راديو براي بيان مطالب فراختر از تلويزيون است. به همين نسبت حدود روزنامه فراتر از راديو است. براي اين موارد در فضاي فكري فرهنگي ايران دسته بندي وجود دارد. دانشگاه ها بايد بسيار فراختر از همه اين رسانه ها باشند. يعني حرف هايي را كه هيچ جا نمي توان بيان كرد بايد در دانشگاهها گفته شود.
اين منش انقلابي حضرت امام بوده و آقا هم براي همين بر روي كرسي هاي آزادانديشي تاكيد دارند. مثلا شما مي دانيد كه شهيد مطهري در مورد يكي از جريانات فكري اوايل انقلاب (ماركسيست) چه نظري داشتند. مي گفتند كه ماركسيستها بايد كرسي داشته باشند.
اين خيلي مهم است. مثلاً مي توان در دانشگاه به اين افراد كرسي داد. به شرطي كه از بحث علمي سواستفاده نشود. به هيجانات عمومي دامن نزند. در صورتيكه ممكن است اين كرسي ها در رسانه ملي اجازه پخش نداشته باشد. چون ممكن است از اين رسانه سواستفاده هاي زيادي بشود. چون شما مخاطب را انتخاب نمي كنيد.
اما در فضاي دانشگاهي مخاطب به انتخاب شماست. مخاطب شما دانشجويان و اساتيد هستند و شيوه كار هم مشخص است. بحث علمي است و كسي نمي تواند از هيجانات دانشجويي سوء استفاده كند.
همچنين يادتان باشد كه راه اندازي كرسي هاي آزادانديشي در دانشگاههاي فني نسبت به دانشگاه هاي علوم انساني به مراتب اهميت و ضرورت بيشتري دارد. علت آن اينست كه دانشجويان فني با ادبيات علوم انساني، بخصوص ادبيات فلسفي و سياسي خيلي آشنا نيستند. ممكن است با شنيدن يك تئوري نه چندان قوي و مطرح حوزه علوم سياسي به سرعت هيجان زده شده و تصميم سياسي بگيرند. درحاليكه اين هيجانات در دانشكده هاي علوم انساني زياد ديده نمي شود.
شما اگر به جريانات دانشجويي در سالهاي اخير، حتي از قبل از انقلاب نگاه كنيد مي بييند كه معمولاً هيجانات دانشجويي در دانشكده هاي فني وجود داشته است. چون دانشجويان علوم انساني با تئوري هاي مختلف درگير بوده اند. نقد و تاريخچه اين تئوري ها را هم ميدانند. اتفاقات سياسي در كشورهاي مختلف را مطالعه كرده اند. لذا همه اين موارد باعث شكل گيري يك حوزه معرفتي براي آنها مي شود كه از هيجان زده شدن آنها جلوگيري مي كند.
من فكر مي كنم به همين دلايل اتفاقاً كرسي هاي آزادانديشي بايد در دانشگاههاي فني تأسيس شوند. كه اين دانشجويان با مباني و ذات اين علوم آشنا شوند.
مثلاً طبق تجربه خودم، فرض كنيد موضوع ليبراليسم كه سالهاست افكار را به خودمعطوف كرده است، بسياري از دانشجويان فني با مباني ليبراليسم اصلاً آشنايي ندارند. اصلاً نميدانند مبناي فكري آن چيست. لذا به راحتي دچار التقاط ميشوند. كرسي هاي آزادانديشي بايد جلوي اين اشتباهات تئوريك را بگيرد و براي دانشجويان فني فرصت انديشيدن در اين حوزه ها را فراهم كند.
¤ به نظر شما الان با توجه به فضاي فعلي جامعه عملي است كه ليبرال ها كرسي داشته باشند؟
الان كرسي هاي آزادانديشي ما در اختيار ليبرال هاست. الان كدام استاد دانشگاه از بيان انديشه هاي ليبرال خود ترس دارد؟
الان در رسانه ملي هم برخي ميگويند كه من افتخارم اينست كه يك ليبرال تمام عيار هستم. الان اين اتفاق افتاده است. ما سالهاست كرسي هاي فكري خود را به ليبرال ها داده ايم، و آنها هم هيچ ابايي ندارند كه احكام اسلام را زير سؤال ببرند. و يا انقلاب اسلامي را نه تنها نقد بلكه نفي كنند!
در تمام دانشكده هاي علوم انساني كشور اين اتفاقات به وضوح رخ مي دهد. حتي دانشگاه امام صادق(ع) كه يك دانشگاه علوم انساني مذهبي در كشور ماست، بخش عظيمي از اساتيدش سالها از چهره هاي درجه يك ليبرال بوده اند. خيلي صادقانه (و نه منافقانه) از ليبراليسم دفاع مي كنند.
اصلاً شما غير از اين افراد استادي در ايران نداريد. دانشكده هاي علوم انساني اجازه ورود افكار غير ليبراليسم را به فضاي خودشان نمي دهند شما به دشواري مي توانيد به اين دايره نفوذ كنيد.
به نظرم شما الان بايد كرسي هاي آزاد فكري را براي بيان نظرات متفكرين مسلمان برگزار كنيد! الان انقلابيون ما در دانشگاهها كرسي ندارند. الان واقعاً جامعه شناساني كه معتقد به جامعه شناسي ديني باشند به ندرت پيدا مي شوند. كساني كه بتوانند از حوزه بومي و اسلامي حرف بزنند و تفكر ليبرال را نقد كنند، انگشت شمارند. شما بايد به اين افراد كرسي بدهيد. جبهه مقابل كه سالهاست در ايران كرسي دارند.
الان مطرح ترين چهره هاي علوم انساني دانشگاه تهران افرادي با گرايش چپ سوسياليست هستند. فكر نكنيد كه دانشگاههاي ايران تاكنون با تفكرات غيراسلامي برخورد مي كرده است.
الان در كلاسهاي علوم انساني اگر دانشجويي بخواهد نظريات رايج غربي را نقد كند واقعاً در تنگنا قرار مي گيرد. الان چه كسي محدوديت دارد؟ تمام دانشجويان علوم انساني به اين موضوع صحه ميگذارند. كه كسي كه تفكر اسلامي و انقلابي داشته باشد در مضيقه است، نه كسي كه تفكر ليبرال دارد.
¤ علت تأكيد رهبري روي اين موضوع را در چه مي بينيد؟
ببينيد ما در جريان انتخابات رياست جمهوري ديديم كه بدخواهان مي توانند به راحتي از فضاهاي دانشجويي ما سوءاستفاده كنند. در واقع از جهل ناخواسته و رايج در فضاهاي دانشجويي سوءاستفاده كنند. چقدر راحت مي توانند به التهابات در فضاهاي دانشجويي دامن بزنند. چون تاكنون افكار انقلابي در دانشگاهها مجال بيان حرفهاي خود را نداشته به همين دليل ليبرال ها توانسته اند يك قشر عظيم خاكستري از دانشجويان جمع آوري كنند.
مقام معظم رهبري به درستي تشخيص دادند كه اگر مجالي براي نقد ليبراليسم و سكولار و نقد جريان دگرانديش سياسي در كشور فراهم شود، بي مغزي و باطل بودن اين بنيان ها به راحتي براي دانشجويان آشكار مي شود. اين تجربه شخصي من است. من در كلاسهاي جامعه شناسي خودم طي 2-3 جلسه تمام گارد دانشجويان مخالف را مي شكنم. يعني هيچ مقاومتي در برابر استدلالهاي من ندارند. اين نشان ميدهد كه ما تا بحال تلاشي براي ايجاد فضاي تبيين در دانشگاه نكرده ايم كه يك جريان بدخواه به راحتي از دانشجويان سوءاستفاده مي كند.
مقام معظم رهبري تلاش دارند تا فضاي دانشجويي به درستي مديريت شود. از طريق علم و آگاهي مديريت شود. جهل يك مقوله عدمي است. يعني شما وقتي نگفتيد جهل ايجاد مي شود وقتي گفتيد و تبيين كرديد ديگر هيجان كاذب نخواهد بود. سوءاستفاده از جريان باطل نخواهد بود. كرسي آزاد فكري يك ضرورت است. مثل اينكه شما ضرورت سوادآموزي براي كشور داريد كه كسي از بي سوادي مردم سوءاستفاده نكند به همين دليل هم ما ضرورت تبيين در دانشگاه ها به خصوص دانشگاههاي فني را داريم.
مقام معظم رهبري قبل از اين جريانات هم روي اين موضوع تأكيد داشتند اما وقتي كه بعد از انتخابات از اين موضع ضربه خورديم ايشان با عتاب تأكيد كردند كه مگر نگفتم چنين كاري انجام شود؟
بايد فضا باز شود تا افراد صحبت هايشان را بكنند. تئوريسين هاي مطرح و قوي را هم دعوت كنيد. بدون ترس و واهمه. ما هيچ وقت نبايد از تبيين واهمه داشته باشيم. چون معتقديم كه نگرش اسلامي و انقلابي بر حق است. هرجا حرف امام و اسلام و انقلاب به درستي تبيين و بيان شود ما برنده ايم.
¤ نظر شما راجع به اين بيان رهبري چيست كه در دانشگاه بايد جريان سازي شود و يك «جريان سيال فكري» ايجاد شود؟
ببينيد دانشجو با ديگر قشرها فرق دارد. وقتي كسي دانشجو مي شود و از سطح عوام بالاتر ميايد، در دايره نخبگان مياني قرار مي گيرد. fنخبگان مياني نقش واسطه گري ايفا مي كنند. براي انتقال آگاهي به عوام. وقتي شما اين نخبگان مياني را از دست مي دهيد خب مسلماً عوام را نيز از دست مي دهيد.
من معتقدم كه سالهاست كه دانشگاه نقش خود را به درستي ايفا نكرده. يعني رابطه بين عوام و نخبگان مياني قطع است. حتي بالاتر از اين، يعني بخشي از بدنه دانشگاهي ما خودش عوام شده است. كرسي هاي آزاد فكري بايد اين عوام بودن دانشگاهها را برطرف كند. چرا بايد دانشجوي فني ما درباره ليبراليسم چيزي نداند؟

 



تو اگر ما نشوي خويشتني...

معصومه حسين خاني

يك سؤال بزرگ بود كه دائما ذهنش را بالا و پايين مي كرد. از زمانيكه ديد چطور پرندگان پرواز را از مادرشان ياد مي گيرند و چطور پرستوها پشت سر پرستوي بزرگ، سمفوني كوچ راه مي اندازند، اين سؤال ذهنش را درگير خودش كرد. چون پيش از اين ديده بود كه در طبيعت، براي هدايت آب، جويبارآورده بودند. براي گردش زمين، خورشيد آورده بودند. ديده بود كه براي محو تاريكي، چراغ آورده بودند. ديده بود كه براي حفاظت از خانواده، پدر آورده بودند. ديده بود كه براي تدريس كتاب، استاد آورده بودند. ديده بود كه حتي براي هدايت يك صفحه، عنوان آورده بودند. صداي ضربان قلبش را مي شنيد و مضطرب بود.
چون خودش را درجهاني آبستن حوادث مي ديد و دنبال راهنمايي صادق مي گشت. دوباره همان سؤال ذهنش را درگير كرد. پس براي هدايت دل چه آورده بودند؟ يادش مي آمد مردمي براي خوردن شير صبحانه به دوشيدن جيب مردم اشتغال داشتند. افرادي را ديده بود كه براي چاپلوسي، زبان دو روئي چرب مي كردند. شيادي را يادش مي آمد كه كنار سفره عدالت نشست و وقتي ديد زير اندازش كوچك شده، خرده نان مظلومي را كه از آن مي ريخت مي خورد. زير آبزني را ديده بود كه براي صعود به قله رياست، بچه محل، زير پا مي گذاشت و بالا مي رفت. تنور آرايش را ديده بود كه چقدر داغ شده و نانهاي نجابت را تماماً سوخته بود. دختري را مي ديد كه از زير آستين تجددش، صداي عرياني مي آمد و بجاي بريدن زبان تلخ تمسخر، عمرش صرف كوتاه كردن بيني و تنگ كردن مانتو شده بود. كساني را ديد كه به جاي قرآن، غيبت تلاوت مي كردند و نامه نمامي مي خواندند. النگوي متانت را مي ديد كه بر روي دست وقار خوابيده بود و وقاحت، با پر روئي تمام، برايش لالائي مي خواند. مرداني را مي ديد كه عرق ريزان پول چاپ مي كردند. تا زني ثروتش دركيفش سنگيني كند و آن را به تجمل بفروشد و بي پولي بخرد. مرداني را... فايده نداشت، هرچه مي گفت بازهم بود كه بگويد. درهواي حيراني خود، پاي جعبه اي جادوئي ايستاد. دگمه را فشار داد، برنامه اي درحال نمايش بود و پيرمردي را بر بالاي سكوي سادگي نشان مي داد كه دوستانش دور او نشسته بودند. خواست دگمه بعد را هم فشار دهد اما نتوانست. چون پيرمرد داشت از ماوراء سخن مي گفت. از آنسوي دنيا. صورت پر از ابهت و تواضع پيرانه اش، شيشه غرورش را شكست. او هم نشست. اما چه نشستني!
ساعت دل راه افتاده بود و كم كم صداي تيك تاك ايمان مي آمد. پيرمرد حرفي زد كه او تا آن زمان حتي در طبيعت هم تا اين حد آن را واضح نشنيده بود. چشمهايش را به دهانش دوخته بود. پيرمرد در حال سخنراني بود و مي گفت: «... همه عالم از خداست...» و در حالي كه واژه «بر» را محكم ادا مي كرد، گفت: «... و به سوي خدا برخواهد گشت...» آري حلقه مفقوده زندگيش اينجا افتاده بود. او پيرمرد را مي شناخت، اما تا آن زمان، تا به اين حد به او احساس نياز نكرده بود. در فكري عميق فرو رفت و تازه اينجا بود كه فهميد: سي سال پيش، براي هدايت انسان، ولايت آورده بود. از خمين، براي تشريح ولايت، فقيه آورده بود. براي احياء دين، انقلاب آورده بود. براي تفسير ايمان هم، شهيد آورده بود. براي توضيح زينب، از شلمچه شيرزن آورده بود. براي توضيح زن، زهراي ياس آورده بود. به اينجا كه رسيد دلش شوريد و بي تاب شد. مي خواست درباره او بيشتر بداند. البته قبلا هم درمورد او شنيده بود، اما فقط در اين حد كه مادر زينب(س) و حسنين(ع) بوده است، به اوگفتند بعيد است كه درايران باشي و از او فقط تا همين حد بداني. اما حالا اگر خواستي،گوش فرا ده. بانويي بزرگوار كه فاطمه(س) نام است و القابش بي شمار. يكي از القاب او صديقه است چون هيچ كس تحت هيچ شرايطي از او دروغ نشنيد. طاهره است چون به هيچ آلودگي مبتلا نگشت. محدثه است چون با ملائكه هم سخن بود. انسيه است چون ظاهري انساني دارد و حوراء نام گرفته چون درعالم معنا يكي از فرشتگان حق است، زكيه است چون.... هركس در حد خودش از او مي فهمد و خميني(ره) كسي بود كه به دركي بلند از او رسيده بود كه حالا جهاني را دگرگون ساخته و عالمي را شيفته خود كرده است.
او قديسه اي از مدينه است كه فقط كوثر قرآن، كثرت معنايش را مي فهمد و تنها قدر، منزلتش را مي شناسد. او سر پنهان الهي است كه در چهره اي انساني تجلي يافته است. درعالم خلقت، كتابي مخصوص خودش دارد كه هنوز پشت پرده اسرار، پنهان است و رازهايش را فقط خود او مي داند و فرزندانش. راستي در ايران مقام و جايگاهي بلند دارد. مردم از عشقي كه به او داشتند، فرزندانشان را هم نام او كردند و خيابانهاي زيادي را شاهدي كه متبرك به نام ياس كردند و مدارس زيادي را مي بيني كه نام مبارك الزهرا بر رويشان نقش بسته است. ايرانيان، روزهايي به نام ايام فاطميه دارند كه همه ساله در تاريخي كه اين بانوي بزرگ در آن مظلومانه به شهادت رسيده، عاشقان كويش براي وصل، حول ميز انسانيتش جمع مي شوند كه اگر خواستي مفصل از او بداني، مي تواني پاي صحبت سخنرانان اين ايام بنشيني و اگر خواستي مقام بلندش را ببيني، سري به نهج البلاغه، صفحات آخر بزن، در حديث كساء كساني را خواهي ديد كه محوريت وجودشان زهراست.
درهشت سال هجوم بي امان دشمنان، تنها توسل به او بود كه در آن باران گلوله ها امانمان مي داد و گره از كارهايمان مي گشود. الان هم همينطور است و دست پرمحبت او گره از مشكلات بزرگمان گشوده است. راستي روز ميلاد مباركش زينت بخش روز زن درايران است و براي همگان فرصتي است ميمون و مبارك تا ميثاقي دوباره با اين ملك زميني ببندند. حالا هم اگر همه سر بر آستان او سايند، تو شاهد جامعه اي خواهي بود كه در آن زنان در حق شوهرانشان، برادري خواهند كرد آنوقت شاهد دختراني خواهي بود كه مادرانشان آنها را تربيتي قلندري خواهندكرد. شاهد مرداني خواهي بود كه براي خانواده، جهادي علوي خواهند نمود. آنگاه شاهد فرزنداني خواهي بود كه درحق والدين، مادري خواهندكرد و پس از آن دانشگاه رفته و علوم را نبوي خواهند نمود. شاهد جواناني خواهي بود كه در جبهه، چون همت شهيد، جهادي اكبري خواهندنمود.
در فكري عميق فرو رفته بود و چون سردي سكوت، نشسته بود. يك آن به خود آمد و گفت: يا زهرا، چه كسي مي خواهد من و تو ما نشويم خانه اش ويران باد. من اگر ما نشوم تنهايم، تو اگر ما نشوي خويشتني.

 



حركت به سوي بلوغ فكري
كرسي هاي آزاد انديشي خودش اصالت دارد!

حسين نوري اباذري¤

حجت الاسلام دكتر عبدالحسين خسروپناه چهره فعال و پركاري است. اين چهره نام آشناي حوزه هاي معرفتي -فرهنگي كه مديريت گروه فلسفه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، مديريت اداره پژوهشي نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها و جانشيني مركز مطالعات و پژوهش هاي حوزه علميه قم را نيز در كارنامه خود دارد، در مصاحبه اي كه با ايشان داشتيم، انتظار از جلسات آزادانديشي را آشنا شدن با جوانب موضوع و پرهيز از سطحي نگري و رعايت اخلاق را مهم ترين شرط براي وصول به اين هدف دانسته، و تاكيد دارد كه موضوعات، متمركز بر نياز جامعه باشد.
تعريف و ويژگي هاي كرسي هاي آزادفكري در دانشگاه ها از نظر شما چيست؟ (تفاوتي بين كرسي هاي آزاد فكري، آزادانديشي و نظريه پردازي قائل هستيد؟)
به نظرم اصل برگزاري كرسي هاي آزاد انديشي حتي اگر شما دنبال هدف ديگري هم نباشيد خودش اصالت دارد. براي اينكه اگر نشست هايي برگزار نشود و موافقين و مخالفين پيرامون موضوعات مختلف به بحث و گفتگو نپردازند، اين ها به صورت عقده اي در دل و ذهنشان مي ماند، و نتيجه اش يكسري آثار و پيامدهاي غيراخلاقي و غيرعلمي است.
معناي اين حرف اين نيست كه اگر ما اين كرسي ها را راه اندازي كرديم رفتار غيراخلاقي به كلي محو مي شود! خير.
ولي ديگر قشر دانشجو حداقل حضورش در اين حركت هاي غير اخلاقي بسيار كمرنگ مي شود مثلا اگر 1000 نفر از اراذل در تهران جمع مي شوند و حرف هاي زشت مي زنند و بي حرمتي مي كنند، نبايد دانشجويي به آنها ملحق مي كنند، و اگر اينطور شد وضع بد است. وگرنه آن 1000 نفر اراذل را راحت مي توان جمع كرد ولي اگر 100 تا دانشجو به آنها ملحق شود اين چيز خوبي نيست.
بنابر اين اصل كرسي هاي آزاد انديشي خيلي موضوعيت دارد. لذا من تاكيد دارم كه هم در حوزه اساتيد و هم در حوزه دانشجويان، هر دو جداگانه اين كرسي ها برگزار شود و اينطور نباشد كه اين كرسي ها فقط مربوط به دانشجويان باشد. طبيعتا اين دو قشر در جلسات يكديگر مي توانند شركت كنند. مثلاً اساتيد در جلسات دانشجويي حضور پيدا كنند.
اصول كرسي هاي آزادانديشي چيزي غير از كرسي هاي نظريه پردازي است. در كرسي هاي نظريه پردازي، يك صاحب نظريه مي خواهد يك حرف جديدي را بزند و يك گرهي را باز كند، و به تعبيري علم را يك قدم جلو ببرد. يعني ادعايش اين است. ولي ممكن است اين ادعا در جمع كميته داوران رد شود.
ولي در كرسي هاي آزادانديشي فرد نمي خواهد يك نظريه جديد بدهد. حرفي كه ديگران از قبل گفته اند را مي خواهد تكرار كند. اين كرسي ها بيشتر مباحثه و گفتگو هستند تا نظريه پردازي و در اين گفتگو ممكن است برخي حقايق روشن شود؛ برخي مطالب نفي شود، رد شود يا اثبات شود و اين نتايج را نيز ممكن است داشته باشد.
اما كسي كه مي خواهد در اين كرسي ها شركت كند دنبال يك نظريه نو نيست. مثلاً فرض كنيد بحث ولايت فقيه به عنوان موضوع يكي از جلسات مطرح شود. اينطور نيست كه حالا در اين زمينه يك حرف جديد زده شود.
ممكن است همان حرف هاي قبلي تكرار شود. اما مخاطبي كه نشسته و ناظر بحث است و اطلاعات كمي دارد متوجه مي شود كه بايد مطالعات بيشتري داشته باشد و بحث، عميق تر از تصور او بوده است؛ و در مقام داوري هم با احتياط بيشتري قدم برمي دارد.
بنابر اين كرسي هاي آزادانديشي يعني برگزاري نشست هاي گفتگو. اما كرسي هاي نظريه پردازي يعني برگزاري نشست هايي براي رسيدن به يك نظريه نو و باز شدن گرهي فكري كه تا به حال هيچ متفكري آن را باز نكرده است.
علت تأكيد رهبري روي اين موضوع را در چه مي بينيد؟
به نظرم علت اينكه رهبري روي اين نكته تاكيد كرده است همين است. يعني وقتي دانشجويان به بحث بپردازند.، هم بلوغ فكري پيدا مي كنند و هم فرهنگ گفتگو. لذا رفتارهاي غيرعلمي و اخلاقي ديگر كنارگذاشته مي شود. يعني وقتي كسي موقعيتي و تريبوني براي حرف زدن نداشته باشد شروع به شعار دادن و خرابكاري مي كند ولي وقتي احساس كند كه در دانشگاه هرحرفي كه دارد را مي تواند مطرح كند، ديگر اين رفتارها بروز نمي كند.
با توجه به اين كه به نظر مي رسد تبيين حق پيچيده تر از تبيين باطل است. آيا نبايد نگران اين بود كه به واسطه ضعف حاميان يك موضع حق يا حاكم شدن فضاي تبليغاتي و ژورناليستي برجلسه، به آن موضع حق در افكار عمومي ضربه وارد شود؟
طبيعتا كساني كه اين كرسي ها را راه اندازي مي كنند وظيفه دارند كه به اين كرسي ها جهت بدهند يعني قرار نيست ما اين كرسي ها را برگزار كنيم تا هر كسي كه در آن شركت كرد به اهدافش برسد. اين طور نيست.
مثلا شما قبل از انتخاب موضوع و برگزاري جلسه بايد بررسي كنيد كه آيا نيرويي داريد كه بتواند به سوالات جواب بدهد يا نه.
حتي اين نيرو مي تواند دانشجويي از دانشگاه هاي ديگر باشد ولي اولويت اين باشد كه دانشجو از دانشگاه خودتان باشد.
حتي مي توانيد برنامه ريزي كنيد. مثلاً به فردي بگوييد كه شما سه ماه ديگر بايد درخصوص ولايت فقيه بحث كنيد تا برود مطالعه كند، يا مثلا برود به اساتيد مراجعه كند. مثلا استاد زيد فردي است كه دراين زمينه اطلاعات وسيعي دارد؛ برود و هر سوالي دارد از ايشان بپرسد. و وقتي كاملا در اين موضوع پخته شد درمباحثه شركت كند.
بنابراين نهاد راه انداز اين كرسي ها بايد از قبل تدبير داشته باشد و مثلا براي جلسات ماه بعد، دو ماه بعد يا سال بعد برنامه ريزي داشته باشد.
موضوعاتي كه براي كرسي ها انتخاب مي شوند بايد چه خصوصياتي داشته باشند؟
(موضوعات مبنايي، مبتلا به دانشجويان و...) در صورت امكان چند مورد مثال هم بزنيد.
من معتقدم موضوعاتي بايد براي اين كرسي ها انتخاب شود كه الان درجامعه مطرح است. مثلا نيازي نيست شما جلسه اي درمورد اثبات وجود خدا برگزار كنيد.
اما يكسري مباحث هستند كه درجامعه ما بصورت جدي عيان و مطرح هستند. مثل حكومت ديني، سكولاريسم، ولايت فقيه و يا مباحث مربوط به انتخابات اخير. و يا بحث درمورد طرح هدفمند سازي يارانه ها.
و يا گاهي مباحثي وجود دارد كه الان درجامعه مطرح نيست ولي در اذهان وجود دارد و ذهن ها درگير آن ها هستند مثلا نقد و بررسي انديشه هاي دكتر شريعتي.
نظر شما راجع به حضور هيئت داوران در جلسات مناظره چيست؟ چه كساني بايد داور باشند و نقش شان درجلسات مناظره چه مي تواند باشد؟
من پيشنهاد مي دهم كه يك هيئت داوران درجلسات حضور داشته باشند كه حتي الامكان اساتيد موجه دانشگاه باشند. يعني دانشجويان با ايشان رودربايستي داشته باشند.
اين هيئت داوران حضور داشته باشد كه اگر دانشجويي حرف تندي زد يا مثلاً بحث درحال انحراف بود تذكر دهد. يعني بداخلاقي ها را تذكر دهد. ولي اگر مثلا مغالطه يا سفسطه اي انجام شد در انتها تذكر دهد. يعني اگر فرد حرفي غير منطقي زد تذكر داده نشود. چون اين به نظر خودش منطقي است. اين غير منطقي بودن را دانشجويان بايد بفهمند. يعني مجري تذكر ندهد. در واقع مجري در ابتداي جلسه آيين نامه مناظره را بخواند و پيش فرض ها را تعيين كند.
مثلا شما مي توانيد آيين نامه هيئت حمايت از كرسي هاي نظريه پردازي را مطالعه كنيد، و مي توانيد از آن ها استفاده كنيد.
درضمن سعي كنيد جمعي از اساتيد مذهبي داور باشند اگر يكوقت دانشجوي مذهبي نتوانست پاسخ سؤالي را بدهد آن استاد پاسخگو باشد كه شبهه اي بي پاسخ نماند. حتي لازم نيست اين اساتيد حتما از دانشكده معارف باشند؟ شما مي توانيد از اساتيد فني هم دعوت كنيد. چون ممكن است يك استاد نتواند مرتب شركت كند.
يا مي توانيد يك استاد از معارف و دو استاد فني دعوت كنيد. هيئت داوران دو نفر هم باشند كافي است.
درمباحثات بايد توجه داشت بي ادبي نشود. مثلاً فردي بيايد و رفتار اخلاقي آقاي احمدي نژاد را نقد كند. اين اشكالي ندارد به شرطي كه درآن بي ادبي و توهين نباشد اما اين موضوعات اولويت ندارد؛ مثلا موضوعاتي مثل سياست هاي اقتصادي يا ديپلماسي دولت نقد شود. يا مي تواند موضوعات آموزشي باشد، مثل نقد عملكرد وزارت علوم. اما به نظرم الان اولويت با بحث هاي نظري است. مباحث نظري و كاربردي، مثل ولايت فقيه آزادي بيان، مردم سالاري ديني. دربرخي مسائل نياز است كه مسئولين دعوت شوند تا پاسخ سؤالات را بدهند. مثل بحث توقيف برخي مطبوعات مسئولين بيايند و توضيح دهند كه مثلا چرا روزنامه اعتماد تعطيل شده. مثلا مي توان موضوعش را اينگونه انتخاب كرد:« بررسي توقيف روزنامه ها با حضور فلان مسئول».
آيا اجراي كرسي هاي آزاد فكري شيوه هاي مختلفي دارد؟ چه شيوه هايي؟(مناظره دو نفره، گفتگو و...) كدام شيوه را مؤثرتر مي دانيد؟
كرسي هاي آزادانديشي مدل هاي مختلفي دارد. مثلا دريك مدل دانشجوها با هم بحث كنند در يك مدل دانشجويان با اساتيد بحث كنند.
درمورد خط قرمزها رعايت اخلاق خيلي مهم است. ما مي خواهيم بحث هايي را بيشتر مطرح كنيم. كه مبتلابه جامعه است. ولي درهر موضوعي بايد رعايت منطق و اخلاق بشود.
لذا اول بايد شرط شود كه مثلا وارد صحبت هاي هم نشويد. هر كس زمان معيني دارد. عصباني نشويد. همين تذكرات باعث مي شود كار نهادينه شود.
پيشنهاد مي كنم براي اينكه دانشجويان در مباحثه مشاركت داشته باشند،هيئت داوران هدايايي نيز براي دانشجوياني كه در گفتگو شركت كرده اند درنظر بگيرد. يعني در انتهاي جلسه هيئت داوران هم تذكرات بدهد و هم هديه.
همچنين توجه داشته باشيد اگر بچه هاي حزب اللهي مي خواهند در بحث شركت كنند بايد قدري سعه صدر خود را بالا ببرند.
همچنين توجه داشته باشيد كه تشويق ها در ابتدا و انتهاي صحبت هاي دوستان باشد و صحبت هايشان را قطع نكند. چون مثلاً ممكن است فردي تشويق شود و ديگري نشود و خودش را ببازد. مخصوصاً وقتي كه كسي تازه وارد اين حوزه ها مي شود. برايش مهم است.
به نظرشما مكان مناسب براي جلسه مناظره كجاست؟ و فضاي جلسه مناظره بايد چه ويژگي هايي داشته باشد؟
درمورد فضاي مناظرات هم به نظرم سالن ها مناسب ترند. البته گاهي اوقات هم ممكن است فضاي باز مناسب باشد كه اين به تشخيص خودتان باشد.
اهداف كوتاه مدت و بلند مدتي كه در طراحي كرسي ها بايد مدنظر قرارداد را چه مي دانيد؟
اهداف بلند مدتش اين است كه در نهايت جامعه ما يك بلوغ فكري و يك قدرت نقد پيدا كند. حتي شما مي توانيد نظريات شخصيت هاي مطرح را نقد كنيد. مثلا در دانشكده اقتصاد، نظريه فريدمن را نقد كنيد. در دانشكده هاي فني هم مي تواند موضوعات اين كرسي ها علمي باشد و نه فقط سياسي - معرفتي.
اما اولويت با مباحث مبتلابه در جامعه است.
شيوه هاي مختلفي هم مي توان براي اين كرسي ها پيدا كرد كه عرض كردم. مثلا گفتگوي آزاد دانشجويان با هم. و يا گفتگوي آزاد دانشجويان با اساتيد. دو دانشجو، چهار دانشجو و يا حتي ده دانشجو مي توانند در مباحثات شركت كنند. همه اين شيوه ها ممكن است. شما مي توانيد ثبت نام كنيد و ببينيد چند نفر شركت كننده داريد.
و يا حتي مي توانيد شركت كنندگان را به دو گروه سه نفري تقسيم كنيد كه با هم بحث كنند. همه اين شيوه ها شدني است و شما مي توانيد همه را پياده كنيد و ببينيد كدام بهتر جواب مي دهد.
¤ دانشجوي كارشناسي ارشد هوافضاي دانشگاه اميركبير.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(9(صفحه(15(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14